°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
خودت را با دیروز خودت مقایسه کن، نه با امروز دیگران!
#جردن_پیترسون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
خودت را با دیروز خودت مقایسه کن، نه با امروز دیگران!
#جردن_پیترسون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍5❤2👏2
#پاراگراف_طلایی
آیزاک باشویس سینگر میگوید بهترین دوست نویسنده سطل آشغال است. یعنی نویسنده نباید از خط زدن و پارهکردن دستنوشتهایش بترسد. مچاله کردن که ترس ندارد! هرچند همهجا این جمله را از سینگر نقل میکنند امّا هیچکس نمیگوید کجا این حرف را زده و راستش من جایی ندیدم او چنین چیزی گفته باشد (که این البته ناقض گفتهٔ دیگران نیست).
خانم اتوود (در رمان آدمکش کور) گفت درجهٔ خوبی و بدی یک اثر را از میزان کاغذ مچالهاش توی سطل نویسنده بفهمید. هرچه بیشتر، بهتر.
#خود_نوشتن📓
#احمد_اخوت✍
@daricheh93
Dariche93.ir
آیزاک باشویس سینگر میگوید بهترین دوست نویسنده سطل آشغال است. یعنی نویسنده نباید از خط زدن و پارهکردن دستنوشتهایش بترسد. مچاله کردن که ترس ندارد! هرچند همهجا این جمله را از سینگر نقل میکنند امّا هیچکس نمیگوید کجا این حرف را زده و راستش من جایی ندیدم او چنین چیزی گفته باشد (که این البته ناقض گفتهٔ دیگران نیست).
خانم اتوود (در رمان آدمکش کور) گفت درجهٔ خوبی و بدی یک اثر را از میزان کاغذ مچالهاش توی سطل نویسنده بفهمید. هرچه بیشتر، بهتر.
#خود_نوشتن📓
#احمد_اخوت✍
@daricheh93
Dariche93.ir
👍4❤2👏1
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
خود بودن در دنیایی که مدام در تلاش است از ما چیز دیگری بسازد، بزرگترین هنر است.
#رالف_والدو_امرسون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
خود بودن در دنیایی که مدام در تلاش است از ما چیز دیگری بسازد، بزرگترین هنر است.
#رالف_والدو_امرسون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍4👌2❤1
#پاراگراف_طلایی
به جای خالی پایش نگاه کردم و به زنش که سر چهار راه بود.
با خودم گفتم زندگی پا لازم ندارد، هم پا لازم دارد.
#کوه_مرگی📕
#حسین_عباس_زاده✍
سی ام شهریور، زاد روز استاد عباس زاده ، خالق کوه مرگی فرخنده باد🌸🌸
@daricheh93
Dariche93.ir
به جای خالی پایش نگاه کردم و به زنش که سر چهار راه بود.
با خودم گفتم زندگی پا لازم ندارد، هم پا لازم دارد.
#کوه_مرگی📕
#حسین_عباس_زاده✍
سی ام شهریور، زاد روز استاد عباس زاده ، خالق کوه مرگی فرخنده باد🌸🌸
@daricheh93
Dariche93.ir
👏9❤6😁2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻮﻕِ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁن ﭼﻨﮓ ﻣﯽﺯﻧﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ!
#آنتوان_اگزوپر
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻮﻕِ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁن ﭼﻨﮓ ﻣﯽﺯﻧﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ!
#آنتوان_اگزوپر
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤4👍3💔2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
مردم تا جایی درک عدالت دارند که با منافعشان سازگار باشد.
#ژان_کریستف
#رومن_رولان
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
مردم تا جایی درک عدالت دارند که با منافعشان سازگار باشد.
#ژان_کریستف
#رومن_رولان
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍5❤3
انجمن ادبیات داستانی دریچه
#دریچه_سینما 📽 1500 Words 🎬 Andrew Chaplin مردی متوجه میشود که 1500 کلمه بیشتر تا پایان زندگیاش باقی نمانده و … @daricheh93 http://Dariche93.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دریچه_سینما
📽 Mr. Indifferent
🎬 Aryasb Feiz
انیمیشنی کوتاه و زیبا در مورد انسانی بیتفاوت که هیچچیز برای او اهمیت ندارد، تا اینکه...
@daricheh93
http://Dariche93.ir
📽 Mr. Indifferent
🎬 Aryasb Feiz
انیمیشنی کوتاه و زیبا در مورد انسانی بیتفاوت که هیچچیز برای او اهمیت ندارد، تا اینکه...
@daricheh93
http://Dariche93.ir
👍6❤3👌1
♦️کارگاه فلسفه در داستان
(معرفی ده مکتب فلسفی، همراه با تحلیل در ده رمان)
مدرس: حسین عباسزاده
جهت کسب اطلاعات با شماره زیر در پیام رسان تلگرام در ارتباط باشید.
09373613096
@daricheh93
http://Dariche93.ir
(معرفی ده مکتب فلسفی، همراه با تحلیل در ده رمان)
مدرس: حسین عباسزاده
جهت کسب اطلاعات با شماره زیر در پیام رسان تلگرام در ارتباط باشید.
09373613096
@daricheh93
http://Dariche93.ir
❤1
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه میتوان به حسِ بیکلام اعتماد کرد ، اما در دراز مدت، عشقِ بیکلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد!
#تصرف_عدوانی
#لنا_آندرشون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه میتوان به حسِ بیکلام اعتماد کرد ، اما در دراز مدت، عشقِ بیکلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد!
#تصرف_عدوانی
#لنا_آندرشون
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤8
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
در روشنایی چه نیازی به تو دارم اگر تو را در تاریکی نیافتم!
#جبران_خليل_جبران
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
در روشنایی چه نیازی به تو دارم اگر تو را در تاریکی نیافتم!
#جبران_خليل_جبران
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍6💔1
انجمن ادبیات داستانی دریچه
#وودی_آلن نام اصلی #آلن_استوارت_کونیگزبرگ (زادهٔ ۳۰ نوامبر ۱۹۳۵) کارگردان، نویسنده و بازیگر آمریکایی فعالیت: او در طول شش دهه دوران حرفهای خود چندین فیلم دریافت کنندهی جایزه اسکار ساخته است. آلن فعالیت حرفهای خود را در دههٔ ۱۹۵۰ با نوشتن برای آثار…
Tofalehaye Manhattan (1).pdf
328.8 KB
#دریچه_داستان
#داستان_کوتاه
#تفالههای_منهتن
نویسنده
#وودی_آلن
مترجم
#فرید_عباسی
تعداد صفحات ۳
@daricheh93
http://Dariche93.ir
#داستان_کوتاه
#تفالههای_منهتن
نویسنده
#وودی_آلن
مترجم
#فرید_عباسی
تعداد صفحات ۳
@daricheh93
http://Dariche93.ir
❤2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
آدم وقتی با رنج خودش آشتی نکنه، همهٔ دنیا براش بهانهٔ درد میشه!
#انسان_در_جستوجوی_معنا
#ویکتور_فرانکل
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
آدم وقتی با رنج خودش آشتی نکنه، همهٔ دنیا براش بهانهٔ درد میشه!
#انسان_در_جستوجوی_معنا
#ویکتور_فرانکل
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤4👍4
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
تنها کسی که نمیشود به او کمک کرد کسی است که دیگران را مقصر اشتباهات خود میداند!
#کارل_راجرز
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
تنها کسی که نمیشود به او کمک کرد کسی است که دیگران را مقصر اشتباهات خود میداند!
#کارل_راجرز
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍5❤2
#پاراگراف_طلایی
امید ، مثل نمک است، ارزش غذایی ندارد اما به آن طمع می دهد.
#بینایی📖
#ژوزه_ساراماگو✍
@daricheh93
Dariche93.ir
امید ، مثل نمک است، ارزش غذایی ندارد اما به آن طمع می دهد.
#بینایی📖
#ژوزه_ساراماگو✍
@daricheh93
Dariche93.ir
👍6❤2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
اگر اصلا زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد.
#انسان_در_جستجوی_معنا
#ویکتور_فرانکل
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
اگر اصلا زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد.
#انسان_در_جستجوی_معنا
#ویکتور_فرانکل
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤3👍2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
«عشق» در لحظه پدید میآید، «دوستداشتن» در امتداد زمان!
#نادر_ابراهیمی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
«عشق» در لحظه پدید میآید، «دوستداشتن» در امتداد زمان!
#نادر_ابراهیمی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤5👍3
#پاراگراف_طلایی
ما دیگران را دیر میشناسیم
خودمان را دیرتر...
#یک_عاشقانه_آرام📕
#نادر_ابراهیمی✍
@daricheh93
Dariche93.ir
ما دیگران را دیر میشناسیم
خودمان را دیرتر...
#یک_عاشقانه_آرام📕
#نادر_ابراهیمی✍
@daricheh93
Dariche93.ir
#اخبار_دریچه
📕 در نشست اعضای انجمن دریچه که در روز دوشنبه برگزار شد، داستانی از داستان های اعضای انجمن، نقد و بررسی شد.
🖌 "طلوع صبح" نویسنده: شهاب رشیدیان
در این دوشنبه ی داستانی، داستان کوتاهی از آقای رشیدیان نقد و بررسی شد. این داستان مورد توجه اکثر منتقدین جلسه قرار گرفت.
داستان به سبک رئال است و درونمایه ی انتقادی_سیاسی دارد.
با هم نقد و تحلیلی در مورد داستان بخوانیم:
فضاسازی قوی و زنده:
صحنهی اعدام، سرمای زمستان، میدان، جمعیت و حتی جزئیات لباسها و بخاری نفتی به خوبی به تصویر کشیده شده و خواننده حس میکند وسط ماجراست.
کشمکش عاطفی و درونی:
دیدن جواد (دوست قدیمی) در جایگاه اعدامی، شوک بزرگی ایجاد میکند و این تضاد درونی (میان جمعیت که فریاد مرگ میزنند و راوی که میخواهد نجاتش بدهد) نقطهی اوج قویای دارد.
استفاده از جزئیات اجتماعی-تاریخی:
ارجاع به انقلاب، میدان اعدام، جرثقیل، صلوات و فضای عمومی، رمانتیک یا شخصی نیست؛ بلکه داستان را در بستر تاریخی مشخصی قرار میدهد. این باعث میشود داستان سندی اجتماعی هم به نظر بیاد و حاکی از قلم توانا و زیبای نویسنده هست.
پایان بندی خوب داستان:
این داستان پایان بندی ناگهانی، خوب و غیر قابل پیشبینی دارد. دست راوی داستان با چکش زخم می شود و بعد همزمان شوک اتفاق تلخی که پیش آمده ، بر سر خواننده فرود می آید.
📕انجمن ادبیات داستانی دریچه برای این نویسنده ی گرامی، آرزوی موفقیت روز افزون دارد.
@daricheh93
Dariche93.ir
📕 در نشست اعضای انجمن دریچه که در روز دوشنبه برگزار شد، داستانی از داستان های اعضای انجمن، نقد و بررسی شد.
🖌 "طلوع صبح" نویسنده: شهاب رشیدیان
در این دوشنبه ی داستانی، داستان کوتاهی از آقای رشیدیان نقد و بررسی شد. این داستان مورد توجه اکثر منتقدین جلسه قرار گرفت.
داستان به سبک رئال است و درونمایه ی انتقادی_سیاسی دارد.
با هم نقد و تحلیلی در مورد داستان بخوانیم:
فضاسازی قوی و زنده:
صحنهی اعدام، سرمای زمستان، میدان، جمعیت و حتی جزئیات لباسها و بخاری نفتی به خوبی به تصویر کشیده شده و خواننده حس میکند وسط ماجراست.
کشمکش عاطفی و درونی:
دیدن جواد (دوست قدیمی) در جایگاه اعدامی، شوک بزرگی ایجاد میکند و این تضاد درونی (میان جمعیت که فریاد مرگ میزنند و راوی که میخواهد نجاتش بدهد) نقطهی اوج قویای دارد.
استفاده از جزئیات اجتماعی-تاریخی:
ارجاع به انقلاب، میدان اعدام، جرثقیل، صلوات و فضای عمومی، رمانتیک یا شخصی نیست؛ بلکه داستان را در بستر تاریخی مشخصی قرار میدهد. این باعث میشود داستان سندی اجتماعی هم به نظر بیاد و حاکی از قلم توانا و زیبای نویسنده هست.
پایان بندی خوب داستان:
این داستان پایان بندی ناگهانی، خوب و غیر قابل پیشبینی دارد. دست راوی داستان با چکش زخم می شود و بعد همزمان شوک اتفاق تلخی که پیش آمده ، بر سر خواننده فرود می آید.
📕انجمن ادبیات داستانی دریچه برای این نویسنده ی گرامی، آرزوی موفقیت روز افزون دارد.
@daricheh93
Dariche93.ir
❤2
#پاراگراف_دریچه
این اولین زمستانی بود که از آسمون اش هیچی نمی بارید، ولی یخ بندان شده بود. شب قبل آسمان به رنگ سرخ در آمد، ولی برفی نبارید! مردمی که ایستاده بودن، شاکی از اینکه چرا اعدامی رو دیر میارن.
یک نجاری دور میدان، تو یک حلب روغن آتش روشن کرد. مردها رفتن دورش جمع شدن. زنها با چادر جلوی دهانشون رو گرفته بودن و حرف میزدن.
زیب اورکت آمریکاییم رو بالا کشیدم. یادم رفته بود کلاه سرم کنم. از شدت سرما گوشهام درد می کرد. همه منتظر اون آدمی بودیم که میخواستن برای چی اعدامش کنن. هر دفعه فرق می کرد. یکی برای رابطه نامشروع، یکی به خاطر مواد مخدر، ولی بیشترین اعدامی که دیدم، به خاطر ضد انقلاب بودنشون بود. اونها وقتی اعدام میشدن اصلا پشیمونی رو تو چهرشون نمی دیدم.
#طلوع_صبح
#شهاب_رشیدیان✍
@daricheh93
Dariche93.ir
این اولین زمستانی بود که از آسمون اش هیچی نمی بارید، ولی یخ بندان شده بود. شب قبل آسمان به رنگ سرخ در آمد، ولی برفی نبارید! مردمی که ایستاده بودن، شاکی از اینکه چرا اعدامی رو دیر میارن.
یک نجاری دور میدان، تو یک حلب روغن آتش روشن کرد. مردها رفتن دورش جمع شدن. زنها با چادر جلوی دهانشون رو گرفته بودن و حرف میزدن.
زیب اورکت آمریکاییم رو بالا کشیدم. یادم رفته بود کلاه سرم کنم. از شدت سرما گوشهام درد می کرد. همه منتظر اون آدمی بودیم که میخواستن برای چی اعدامش کنن. هر دفعه فرق می کرد. یکی برای رابطه نامشروع، یکی به خاطر مواد مخدر، ولی بیشترین اعدامی که دیدم، به خاطر ضد انقلاب بودنشون بود. اونها وقتی اعدام میشدن اصلا پشیمونی رو تو چهرشون نمی دیدم.
#طلوع_صبح
#شهاب_رشیدیان✍
@daricheh93
Dariche93.ir
❤3