Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/Daricheh93/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
انجمن ادبیات داستانی دریچه@Daricheh93 P.29861
DARICHEH93 Telegram 29861
#پاراگراف_دریچه

سیاوش سر را خم کرد، از هشتی گذشت و قدم درون خانه گذاشت. بوی تندی از کپک در شامه‌اش پیچید. دیوارها، نور را بلعیده بودند. تاریکی غلیظی درون خانه پخش شده بود.
زمین زیر پایش با هر گام، ناله می‌کرد. در گوشه‌ای از اتاق، سماوری خاموش بر طاقچه‌ای ترک‌خورده نشسته بود. انگار سال‌هاست  کسی دستی به آن نزده، اما هنوز، بخار محوی از دودکش بالا می‌رفت یا شاید خیال سیاوش بود.
روی طاقچه‌ای دیگر، عکس محو زن و مردی در قاب پوسته شده، نگاه را به خود می‌خواند. گرد و غبار، همه‌چیز را خاکستری کرده بود.
کنار اتاق، صندوقچه‌ای چوبی رو به دیوار خمیازه می‌کشید. سیاوش زانو زد. نگاه کنجکاوش درون آن را کاوید.
درون صندوقچه، لباس‌هایی تارعنکبوت بسته، تکه‌ای آینه شکسته و دفترچه‌ای چرمی خودنمایی می‌کرد. جلد آن ترک خورده و بست فلزی‌اش سیاه شده‌ بود. دستهایش مردد، دفترچه را بازکرد. صفحه‌ی اول با جوهری محو نوشته شده بود:
«اگر این را می‌خوانی، یعنی هنوز کسی مانده که درخت را باور دارد... درختی که خواب می‌بیند ولی هرگز نمی‌خوابد»

#از_یاد_رفته_ها
#الهه_دانشمند

@daricheh93
Dariche93.ir
6🙏1



tgoop.com/Daricheh93/29861
Create:
Last Update:

#پاراگراف_دریچه

سیاوش سر را خم کرد، از هشتی گذشت و قدم درون خانه گذاشت. بوی تندی از کپک در شامه‌اش پیچید. دیوارها، نور را بلعیده بودند. تاریکی غلیظی درون خانه پخش شده بود.
زمین زیر پایش با هر گام، ناله می‌کرد. در گوشه‌ای از اتاق، سماوری خاموش بر طاقچه‌ای ترک‌خورده نشسته بود. انگار سال‌هاست  کسی دستی به آن نزده، اما هنوز، بخار محوی از دودکش بالا می‌رفت یا شاید خیال سیاوش بود.
روی طاقچه‌ای دیگر، عکس محو زن و مردی در قاب پوسته شده، نگاه را به خود می‌خواند. گرد و غبار، همه‌چیز را خاکستری کرده بود.
کنار اتاق، صندوقچه‌ای چوبی رو به دیوار خمیازه می‌کشید. سیاوش زانو زد. نگاه کنجکاوش درون آن را کاوید.
درون صندوقچه، لباس‌هایی تارعنکبوت بسته، تکه‌ای آینه شکسته و دفترچه‌ای چرمی خودنمایی می‌کرد. جلد آن ترک خورده و بست فلزی‌اش سیاه شده‌ بود. دستهایش مردد، دفترچه را بازکرد. صفحه‌ی اول با جوهری محو نوشته شده بود:
«اگر این را می‌خوانی، یعنی هنوز کسی مانده که درخت را باور دارد... درختی که خواب می‌بیند ولی هرگز نمی‌خوابد»

#از_یاد_رفته_ها
#الهه_دانشمند

@daricheh93
Dariche93.ir

BY انجمن ادبیات داستانی دریچه


Share with your friend now:
tgoop.com/Daricheh93/29861

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

“Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. Select “New Channel” As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot. Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months.
from us


Telegram انجمن ادبیات داستانی دریچه
FROM American