tgoop.com/CFPPI3/28863
Last Update:
شرحی از وضعیت نگران کننده راحله راحمی پور به قلم سمانه اصغری زندانی سیاسی سابق
#راحله_راحمیپور از زندان قرچک به بیمارستان منتقل شد.
یکبار از دهها باری که راحله در زندان به شدت بدحال بود و بیهوش افتاده بود و پرستار ميكوبيد تو قفسه سینه ش و صورتش حس کردیم از دست دادیمش، مثل تمام دفعات قبلی زندانى ها با برانكارد منتقلش کردن به اتاقك بهداری و اونجا با يك دستگاه اكسيژن و سرم ما را ساكت كردن.
تمام شب همبندیها می رفتن دم تختش و بهش سر ميزدند ، ترس اينكه هم بنديت تو تخت كناريت از دست بره به ترس دزديدن هم بنديت يراى اجراى حكم اعدام اضافه شده بود .
بارها شرایط جسمانیش رو به هر مسئولی که میشه توضیح داده، خانواده توضیح دادن، همبندیها توضیح دادن.
يه بار حتی همبندیها رفتن طبقه پایین تا بگن به كارى كنيد برای زندانیهایی که حال جسمی شون وخیمه (اون زمان حورى ضيايى ،كبرى بيگى، فرح نساجى و راحله) نيرى پا شد اومد مجبور شد بياد ، زندانى ها جلوش را گرفتند که تا جواب ندى نمى ذاريم بری بیرون و نیرى گفت بررسی میکنیم.
نتیجه ش
ممنوعالملاقات شدن کسایی که رفته بودن پایین تا با نيرى حرف بزنن و جلوی در را گرفتن
شعارمون زن، زندگی، آزادی بود.
و مرگ تعریف و هدف و شعار دشمنونه.
هربار یاد شبهایی میافتم که سرو ناز حالش بد مى شد و رفقاى زیر حکم اعداممون بالای سرش بال بال ميزدند" زور زندگی که تو دستهای زیر برانکارد جمع شده بود يادم ميايد"
میتونم با این جمله صحنه رو با شکوه توصيف کنم ولى تن عزيزت رو برانكارد، وقتى زندان بان در رو باز نمى كنه و بايد انقدر به اون در لعنتى بكوبى تا سلانه سلانه بياد سمت در و بگه بزاريدش رو زمين و بريد عقب ، چون ميترسه بخواى اعتراض كنى ، اون لحظه آنقدر سربى و سنگينه كه هر بار يادآوريش تكه تكه ت مى كنه :
کی زخم و رنج پشت این صحنهها و لحظههای مقاومت رو میبینه؟
پخشان میگرفت منو توی بغلش، سرم رو بالا نگه میداشت، میزد توی صورتم، مدام باید میزد، محکم باید میزد، باید هر بار هم که میزد میگفت ببخش قربونت بشم باید نفس بکشی…
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندانی_ما_کجاست
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است
BY کانال رسمی کمیته آزادی زندانیان سیاسی در ایران

Share with your friend now:
tgoop.com/CFPPI3/28863