BookPhill

‍ 📚 ایوانف
🖋 آنتون چخوف

نمایشنامه‌ی ایوانف درباره‌ی مردی سی‌و‌هشت‌ساله‌، مبتلا به افسردگی است. در آن زمان پزشک‌ها شناخت چندانی از این بیماری نداشتند و حتی برای آن تشخیص «بیماری» نمی‌گذاشتند. به نظر می‌رسد چخوف که خود پزشک بود، به خوبی با این بیماری آشنا است و در ایوانف که اولین نمایشنامه‌اش محسوب می‌شود، آن را ماهرانه به تصویر می‌کشد.
روزگاری ایوانف جوان، مردی پر احساس و هیجان، با همسرش زندگی عاشقانه‌ای داشت. زنی که به‌خاطر او از دین و خانواده‌اش گذشت. حالا اما ایوانف درگیر ملال و بیهودگی است، دیگر به کار و همسرش که بیمار شده است، علاقه ندارد؛ مبلغ زیادی بدهکار است و با وجود اینکه احساس شرمندگی و گناه زیادی دارد، انگیزه‌ای برای تغییر در خود نمی‌یابد. از طرفی اطرافیان ایوانف را درک نمی‌کنند و با حرف‌ها و شایعات خود باری اضافی بر دوش او می‌گذارند. حتی دکتر فکر می‌کند ایوانف مردی حیله‌گر و بدذات است.

چقدر ساده و آسان... آیا انسان تا به این اندازه ساده و هم‌چون ماشین فاقد شعور است... نه دکتر، چنین نیست. هریک از ما به اندازه کافی دارای چرخ‌دنده، سوپاپ و پروانه‌هایی هستیم که امکان ندارد بتوانیم با اولین دیدار یا با دو-سه نشانه ظاهری، درباره هم‌دیگر قضاوت کنیم. من شما را نمی‌فهمم و شما هم مرا. و در عین حال هیچ‌کداممان خود را نمی‌شناسیم. ممکن است شخصی دکتر خوبی باشد ولی این دلیل نمی‌شود که آدم‌ها را هم می‌تواند خوب بشناسد. بیایید و این‌همه ازخودراضی نباشید، حرف مرا قبول کنید.

چخوف با نوشتن ایوانف تئاتر نوین روسیه را پایه‌گذاری کرد.

#نمایشنامه
#دوشنبه‌های_نمایشنامه‌ای
@bookphill

❤3

www.tgoop.com/BookPhill/1340

104 views~Hanie~, May 12 at 04:30

‍ 📚 ایوانف
🖋 آنتون چخوف

نمایشنامه‌ی ایوانف درباره‌ی مردی سی‌و‌هشت‌ساله‌، مبتلا به افسردگی است. در آن زمان پزشک‌ها شناخت چندانی از این بیماری نداشتند و حتی برای آن تشخیص «بیماری» نمی‌گذاشتند. به نظر می‌رسد چخوف که خود پزشک بود، به خوبی با این بیماری آشنا است و در ایوانف که اولین نمایشنامه‌اش محسوب می‌شود، آن را ماهرانه به تصویر می‌کشد.
روزگاری ایوانف جوان، مردی پر احساس و هیجان، با همسرش زندگی عاشقانه‌ای داشت. زنی که به‌خاطر او از دین و خانواده‌اش گذشت. حالا اما ایوانف درگیر ملال و بیهودگی است، دیگر به کار و همسرش که بیمار شده است، علاقه ندارد؛ مبلغ زیادی بدهکار است و با وجود اینکه احساس شرمندگی و گناه زیادی دارد، انگیزه‌ای برای تغییر در خود نمی‌یابد. از طرفی اطرافیان ایوانف را درک نمی‌کنند و با حرف‌ها و شایعات خود باری اضافی بر دوش او می‌گذارند. حتی دکتر فکر می‌کند ایوانف مردی حیله‌گر و بدذات است.

چقدر ساده و آسان... آیا انسان تا به این اندازه ساده و هم‌چون ماشین فاقد شعور است... نه دکتر، چنین نیست. هریک از ما به اندازه کافی دارای چرخ‌دنده، سوپاپ و پروانه‌هایی هستیم که امکان ندارد بتوانیم با اولین دیدار یا با دو-سه نشانه ظاهری، درباره هم‌دیگر قضاوت کنیم. من شما را نمی‌فهمم و شما هم مرا. و در عین حال هیچ‌کداممان خود را نمی‌شناسیم. ممکن است شخصی دکتر خوبی باشد ولی این دلیل نمی‌شود که آدم‌ها را هم می‌تواند خوب بشناسد. بیایید و این‌همه ازخودراضی نباشید، حرف مرا قبول کنید.

BY BookPhill