نمیشود با کسی که تو را فراموش کرده دوباره دوست شوی. تا آخر عمر همیشه نگران خواهی بود که باز هم مثل دفعهی پیش تو را فراموش کند. همیشه این را میدانی که حال او بدون تو صددرصد خوب است ولی حال تو بدون او خوب نخواهد بود.
✍🏽 #کت_کرولی
📕 واژههایی در اعماق آبی دریا
@BooK_Readiing
✍🏽 #کت_کرولی
📕 واژههایی در اعماق آبی دریا
@BooK_Readiing
میگویند درد و رنج به شخصیت آدمی شرافت میبخشد، امّا درست نیست. خوشبختی هم گاه چنین است، امّا رنج و اندوه معمولاً آدم را تنگ نظر و کینهتوز میکند.
📕 ماه و شش پنی
✍🏽 #سامرست_موآم
@BooK_Readiing
📕 ماه و شش پنی
✍🏽 #سامرست_موآم
@BooK_Readiing
آب از سطح بالاتر به سطح پایینتر جاری میشود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل میکنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او در میان میگذاری، دروغ گفتن و دست به سر کردنش کاری دشوار است. حقیقت میخواهد جاری شود. این موضوع، به ویژه زمانی اتفاق میافتد که سعی داری اندوه یا نگرانیات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورد اعتماد نیست، کاری بهمراتب آسانتر است.
✍🏽 #توشیکازو_کاواگوچی
📕 پیش از آنکه قهوهات سرد شود
@BooK_Readiing
✍🏽 #توشیکازو_کاواگوچی
📕 پیش از آنکه قهوهات سرد شود
@BooK_Readiing
هر کسی سزاوار فرصتی دیگر است
امّا ...
نه برای همان اشتباه ...
📕 خشم و هیاهو
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
@BooK_Readiing
امّا ...
نه برای همان اشتباه ...
📕 خشم و هیاهو
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
@BooK_Readiing
میگویند گاهی عشق دو انسان نسبت بههم میمیرد، این درست نیست. عشق نمیمیرد، تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایستهٔ آن نباشید، شما را ترک میگوید و میرود. عشق نمیمیرد؛ خود آدم است که میمیرد.
عشق به مانند دریاییست: اگر لایق آن نباشید، اگر باعث تعفن آن شوید، شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید.
آدم که آخرش میمیرد
منتها من دلم میخواد
غرق در دریا بمیرم.
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
📕 نخلهای وحشی
@BooK_Readiing
عشق به مانند دریاییست: اگر لایق آن نباشید، اگر باعث تعفن آن شوید، شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید.
آدم که آخرش میمیرد
منتها من دلم میخواد
غرق در دریا بمیرم.
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
📕 نخلهای وحشی
@BooK_Readiing
عشق و رنج دو روی یک سکهاند و ارزش عشق به اندازهٔ رنجی است که آدم از بابت آن میکشد و اگر عشق همینطور مفت و مجانی پای آدم تمام شود در واقع عشق نبوده و فقط خودش را گول زده.
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
📕 نخلهای وحشی
@BooK_Readiing
✍🏽 #ویلیام_فاکنر
📕 نخلهای وحشی
@BooK_Readiing
■ عشق در نگاه اول
هر دو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیباتر است.
چون قبلا همدیگر را نمیشناختند،
گمان میبردند هرگز چیزی میان آنها نبوده.
اما نظر خیابانها، پلهها و راهروهایی
که آن دو میتوانستهاند از سالها پیش
از کنار هم گذشته باشند، در اینباره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمیآورند
شاید درون دری چرخان
زمانی روبهروی هم؟
یک ببخشید در ازدحام مردم؟
یک صدای اشتباه گرفتهاید در گوشی تلفن؟
- ولی پاسخشان را میدانم.
- نه، چیزی به یاد نمیآورند.
بسیار شگفتزده میشدند
اگر میدانستند، که دیگر مدتهاست
بازیچهای در دست اتفاق بودهاند.
هنوز کاملن آماده نشده
که برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،
آنها را به هم نزدیک میکرد دور میکرد،
جلو راهشان را میگرفت
و خنده شیطانیاش را فرو میخورد و
کنار میجهید.
علائم و نشانههایی بوده
هر چند ناخوانا.
شاید سهسال پیش
یا سهشنبه گذشته
برگ درختی از شانهی یکیشان
به شانهی دیگری پرواز کرده؟
چیزی بوده که یکی آن را گم کرده
دیگری آن را یافته و برداشته.
از کجا معلوم توپی در بوتههای کودکی نبوده باشد؟
دستگیرهها و زنگ درهایی بوده
که یکیشان لمس کرده و در فاصلهای کوتاه آن دیگری.
چمدانهایی کنار هم در انبار.
شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند،
که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازی
فقط ادامهایست
و کتاب حوادث
همیشه از نیمهی آن باز میشود.
#ویسواوا_شیمبورسکا
@BooK_Readiing
هر دو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیباتر است.
چون قبلا همدیگر را نمیشناختند،
گمان میبردند هرگز چیزی میان آنها نبوده.
اما نظر خیابانها، پلهها و راهروهایی
که آن دو میتوانستهاند از سالها پیش
از کنار هم گذشته باشند، در اینباره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمیآورند
شاید درون دری چرخان
زمانی روبهروی هم؟
یک ببخشید در ازدحام مردم؟
یک صدای اشتباه گرفتهاید در گوشی تلفن؟
- ولی پاسخشان را میدانم.
- نه، چیزی به یاد نمیآورند.
بسیار شگفتزده میشدند
اگر میدانستند، که دیگر مدتهاست
بازیچهای در دست اتفاق بودهاند.
هنوز کاملن آماده نشده
که برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،
آنها را به هم نزدیک میکرد دور میکرد،
جلو راهشان را میگرفت
و خنده شیطانیاش را فرو میخورد و
کنار میجهید.
علائم و نشانههایی بوده
هر چند ناخوانا.
شاید سهسال پیش
یا سهشنبه گذشته
برگ درختی از شانهی یکیشان
به شانهی دیگری پرواز کرده؟
چیزی بوده که یکی آن را گم کرده
دیگری آن را یافته و برداشته.
از کجا معلوم توپی در بوتههای کودکی نبوده باشد؟
دستگیرهها و زنگ درهایی بوده
که یکیشان لمس کرده و در فاصلهای کوتاه آن دیگری.
چمدانهایی کنار هم در انبار.
شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند،
که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازی
فقط ادامهایست
و کتاب حوادث
همیشه از نیمهی آن باز میشود.
#ویسواوا_شیمبورسکا
@BooK_Readiing
مفهوم واژهها در طول چندین قرن آنچنان تغییر نمیکند که مفهوم نامها برای ما، در چند سالی.
یاد و دل آدمی آن اندازه گنجایش ندارد که دیر زمانی وفادار بماند.
✍🏽 #مارسل_پروست
📕 در جستجوی زمان از دست رفته
@BooK_Readiing
یاد و دل آدمی آن اندازه گنجایش ندارد که دیر زمانی وفادار بماند.
✍🏽 #مارسل_پروست
📕 در جستجوی زمان از دست رفته
@BooK_Readiing
آنچنان آلودهست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم میلرزد
چون تو را مینگرم
مثل این است که از پنجرهای
تک درختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان مینگرم
مثل این است که تصویری را
روی جریانهای مغشوش آب روان مینگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا
میگشاید در
برهوت آگاهی؟
بگذار که فراموش کنم.
#فروغ_فرخزاد
«گذران ــ از دفترِ تولدی دیگر»
@BooK_Readiing
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم میلرزد
چون تو را مینگرم
مثل این است که از پنجرهای
تک درختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان مینگرم
مثل این است که تصویری را
روی جریانهای مغشوش آب روان مینگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا
میگشاید در
برهوت آگاهی؟
بگذار که فراموش کنم.
#فروغ_فرخزاد
«گذران ــ از دفترِ تولدی دیگر»
@BooK_Readiing
خود را بپذیر ...
آگاهانه و مصمّمانه مغرور باش.
خاکساری: فضیلتِ مزاحمی که صاحب خود را کوچک میکند. (وانگهی خاکساری غالباً نتیجهی آگاهیِ باطنی به ناتوانی است.) نه خودپرست باش، نه فروتن. خود را نیرومند بدان تا نیرومند شوی.
فضایلِ مزاحمِ دیگر: میل به انصراف، ذوقِ تمکین، آرزوی دستور گرفتن، غرور اطاعتکردن و جز اینها که مبنای ناتوانی و بیعملی است. ترس از آزادی است. باید فضایلی را برگزینی که بزرگت کنند. فضیلتِ والا: پشتکار، پشتکار است که بزرگی میآورد.
📕 خانوادهٔ تیبو
✍🏽 #روژه_مارتن_دوگار
@BooK_Readiing
آگاهانه و مصمّمانه مغرور باش.
خاکساری: فضیلتِ مزاحمی که صاحب خود را کوچک میکند. (وانگهی خاکساری غالباً نتیجهی آگاهیِ باطنی به ناتوانی است.) نه خودپرست باش، نه فروتن. خود را نیرومند بدان تا نیرومند شوی.
فضایلِ مزاحمِ دیگر: میل به انصراف، ذوقِ تمکین، آرزوی دستور گرفتن، غرور اطاعتکردن و جز اینها که مبنای ناتوانی و بیعملی است. ترس از آزادی است. باید فضایلی را برگزینی که بزرگت کنند. فضیلتِ والا: پشتکار، پشتکار است که بزرگی میآورد.
📕 خانوادهٔ تیبو
✍🏽 #روژه_مارتن_دوگار
@BooK_Readiing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان گاهی رنج را بهطوری وحشتناک دوست میدارد؛ تا سر حد عشق. این یک واقعیت است.
من ... طرفدار رنج نیستم، امّا هوادار سعادت هم نیستم. من ... طرفدار امیالام هستم و آن هم به این سبب که به آنها در همه حال دسترسی دارم.
رنج، تردید است، نفی است. رنج، یگانه دلیل آگاهیست. آگاهی به عقیدهٔ من، بدبختی بزرگ انسان است. این را هم میدانم که انسان آن را دوست میدارد و با هیچ رضایتمندی دیگری عوض نخواهد کرد.
✍🏽 #فئودور_داستایفسکی
📕 یادداشتهای زیرزمینی
🎬 Movie: The Burmese Harp
@BooK_Readiing
من ... طرفدار رنج نیستم، امّا هوادار سعادت هم نیستم. من ... طرفدار امیالام هستم و آن هم به این سبب که به آنها در همه حال دسترسی دارم.
رنج، تردید است، نفی است. رنج، یگانه دلیل آگاهیست. آگاهی به عقیدهٔ من، بدبختی بزرگ انسان است. این را هم میدانم که انسان آن را دوست میدارد و با هیچ رضایتمندی دیگری عوض نخواهد کرد.
✍🏽 #فئودور_داستایفسکی
📕 یادداشتهای زیرزمینی
🎬 Movie: The Burmese Harp
@BooK_Readiing
نوشتن، یک تواناییست، نه جانشینی برای مجموعهیی از ناتوانیها، عُقدهها و سرخوردگیها. نوشتن، برای پُر کردنِ خلاء روحی نویسنده نیست، بلکه برای پُر کردنِ خلائیست که نویسنده حس میکند که بیرون از او، در کُلّ جهان، وجود دارد.
نویسنده به یک کمبود عمومی، ملّی، مردمی و حیاتی پاسخ میدهد نه به یک کمداشتِ خصوصی، شخصی و بیمارانه.
نوشتن، نتیجه ی یک نتوانستن نیست؛ جانشین عمل دیگری که آرزومندِ انجام آن بودهییم ولی به دلائل متعدّد _از جُمله ضعف و بیارادگی و کاهلی_ نتوانستهییم آن را به انجام برسانیم. نیست.
نوشتن، ماحَصَلِ سَر خوردن از سیاست، از عشق، از ورزش، از تحصیلات عالی، و از نوازندهی ویولن شدن نیست.
قلم، سلاح است نه سنگر. انسان در پشت قلم پنهان نمیشود تا جان از معرکه، به سلامت به در بَرد. انسان در حفرهی قلم به استراحت نمیپردازد تا شاید دشمن بگذرد و فرصت تهاجمی دیگر به صاحب قلم بدهد.
نویسنده، به دلیل شیوههای تفکّری که ناگزیر است انتخاب کند، پیوسته در جریان جنگیدن است، و میدانِ جنگ او یک جهان فساد است. و انحطاط و تباهی.
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
📕 لوازم نویسندگی
@BooK_Readiing
نویسنده به یک کمبود عمومی، ملّی، مردمی و حیاتی پاسخ میدهد نه به یک کمداشتِ خصوصی، شخصی و بیمارانه.
نوشتن، نتیجه ی یک نتوانستن نیست؛ جانشین عمل دیگری که آرزومندِ انجام آن بودهییم ولی به دلائل متعدّد _از جُمله ضعف و بیارادگی و کاهلی_ نتوانستهییم آن را به انجام برسانیم. نیست.
نوشتن، ماحَصَلِ سَر خوردن از سیاست، از عشق، از ورزش، از تحصیلات عالی، و از نوازندهی ویولن شدن نیست.
قلم، سلاح است نه سنگر. انسان در پشت قلم پنهان نمیشود تا جان از معرکه، به سلامت به در بَرد. انسان در حفرهی قلم به استراحت نمیپردازد تا شاید دشمن بگذرد و فرصت تهاجمی دیگر به صاحب قلم بدهد.
نویسنده، به دلیل شیوههای تفکّری که ناگزیر است انتخاب کند، پیوسته در جریان جنگیدن است، و میدانِ جنگ او یک جهان فساد است. و انحطاط و تباهی.
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
📕 لوازم نویسندگی
@BooK_Readiing
هیچ نیمهی گمشدهای وجود ندارد! تنها چیزی که وجود دارد، تکههایی از زمان است که در آنها، ما با کسی حال خوشی داریم؛ حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو روز، پنج سال یا همهی عمر...
✍🏽 #آنتون_چخوف
📕 زندگی من و دو داستان دیگر
@BooK_Readiing
✍🏽 #آنتون_چخوف
📕 زندگی من و دو داستان دیگر
@BooK_Readiing
قرنها است که زنان به مثابه آیینه درشت نمای، این امکان را برای مردان فراهم آوردهاند تا خود را دو برابر بزرگتر از آنچه هستند، ببینند.
📕 اتاقی از آن خود
✍🏽 #ویرجینیا_وولف
@BooK_Readiing
📕 اتاقی از آن خود
✍🏽 #ویرجینیا_وولف
@BooK_Readiing
یک ضرب المثل همیشه الهام بخشم بود و قویام میکرد: چیزی که تو را نکشد نیرومندترت میکند.
تأثیر آن رابطه این بود که فهمیدم این اصطلاح به کلی احمقانه است. چیزی که تو را نکشد، تو را نمیکشد. نقطه.
جملهٔ خیلی پیچیدهای بود و شاید در مورد ساختار دستوریاش جای بحث باشد. اگر بخواهم سادهترش کنم میتوانم بگویم: آن حرامزاده پدر من را در آورد.
📕 زندگی بهتر
✍🏽 #آنا_گاوالدا
@BooK_Readiing
تأثیر آن رابطه این بود که فهمیدم این اصطلاح به کلی احمقانه است. چیزی که تو را نکشد، تو را نمیکشد. نقطه.
جملهٔ خیلی پیچیدهای بود و شاید در مورد ساختار دستوریاش جای بحث باشد. اگر بخواهم سادهترش کنم میتوانم بگویم: آن حرامزاده پدر من را در آورد.
📕 زندگی بهتر
✍🏽 #آنا_گاوالدا
@BooK_Readiing
چند هزار سال است که انسانِ ساده دل، در پناه ایمان مذهبیاش، ستم ستمگران را تحمل کرده است و دم نزده! کافی نیست؟!
📕 آتش بدون دود
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
@BooK_Readiing
📕 آتش بدون دود
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
@BooK_Readiing
اگر اختیاری بر زادن خود میداشتم حتماً با چنین شرایط مضحکی زیر بارِ بودن نمیرفتم. ولی خوب، اختیار مُردن را کسی از من نگرفته است! گرچه روزهایی معدود را پس میدهم. قدرت که زیاد نیست، سرکشی نیز حقیر است!
📕 ابله
✍🏽 #فئودور_داستایفسکی
@BooK_Readiing
📕 ابله
✍🏽 #فئودور_داستایفسکی
@BooK_Readiing
«نه» در حقیقت موجود خوب و سربزیری است. امّا اگر همین «نه» سربزیر پشت آریهای ساختگیمان پنهان شود بزودی از ما موجودی نقابدار و بیمار میسازد که یک گردان عصبانی از «نه»های سرکوب شده روانش را اِشغال کرده است.
یاد بگیر نه بگویی و نه بشنوی.
✍🏽 #نیکلای_گوگول
📕 یادداشتهای یک دیوانه
@BooK_Readiing
یاد بگیر نه بگویی و نه بشنوی.
✍🏽 #نیکلای_گوگول
📕 یادداشتهای یک دیوانه
@BooK_Readiing