بسیج علوم پزشکی لرستان

Forwarded from 🌸مریــــمانه🌸

‍ 💠پرواز در طلوع بهار

مسجد المهدی شاهین‌شهر شلوغ بود. صف‌های نماز با نظم شکل گرفت. زینب مهر نماز را جلویش گذاشت. زن کناری که او را هر روز در مسجد می‌دید، لبخندی زد و گفت:
— ببینم دخترم، اسمت چیه؟ چه حجاب قشنگی داری! آدم کیف می‌کنه وقتی چنین دختر محجبه‌ای رو می‌بینه.
زینب لبخند زد و با چشمان زیبایش به زن نگاه کرد:
— اسمم زینب است.
زن لبخندش پررنگ‌تر شد:
— به‌به! اسمت هم به چهره‌ات می‌آید. رحمت بر پدر و مادرت که چنین دختر باحجاب و با حیایی تربیت کردند.
اما زینب یاد آن روزی افتاد که هنوز در آبادان بود. نامش «میترا» بود، نامی که مادربزرگش برایش انتخاب کرده بود، اما او دوست داشت «زینب» باشد. همان سال‌ها روزه گرفت، افطار دوستانش را دعوت کرد و به خانواده‌اش اعلام کرد که نامش را زینب گذاشته است...

🔹زینب کمایی، دختر ۱۵ ساله‌ای که تنها جرمش عشق به حجاب فاطمی بود، در اوایل فروردین 1361، در راه بازگشت از مسجد، توسط گروهک منافقین ربوده شد. این دیوسیرتان آدم‌نما، که اکنون خود را مدافع زنان نشان می‌دهند، دخترکی معصوم را به خاطر حجابش -با همان چادرش خفه کردند- و به شهادت رساندند.
پیکر مطهرش با جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده ، سه روز بعد کشف شد و به همراه شهدای عملیات فتح المبین تشییع و در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت.

اما چادر زینب، همچنان شاهدی است بر مظلومیت این شهیده‌ی معصوم…

✍🏼طاهره سادات حسینی

📝وصیت‌نامه شهیده زینب کمایی:

"خدایا، اکنون که من در این سن هستم، تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی‌ارزش و پوچ است. حال می‌فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدار تو می‌شتابد. خدایا، مرا نیز به آرزویم برسان و شهادت را نصیبم کن…"

🥀روحش شاد و راهش پر رهرو....


🌸کانون مطالعات زنان و خانواده {مریمانه}
🆔@Maryamane_LUMS

❤4

www.tgoop.com/Basij_LUMS/10478

364 viewsMar 27 at 08:54

‍ 💠پرواز در طلوع بهار

مسجد المهدی شاهین‌شهر شلوغ بود. صف‌های نماز با نظم شکل گرفت. زینب مهر نماز را جلویش گذاشت. زن کناری که او را هر روز در مسجد می‌دید، لبخندی زد و گفت:
— ببینم دخترم، اسمت چیه؟ چه حجاب قشنگی داری! آدم کیف می‌کنه وقتی چنین دختر محجبه‌ای رو می‌بینه.
زینب لبخند زد و با چشمان زیبایش به زن نگاه کرد:
— اسمم زینب است.
زن لبخندش پررنگ‌تر شد:
— به‌به! اسمت هم به چهره‌ات می‌آید. رحمت بر پدر و مادرت که چنین دختر باحجاب و با حیایی تربیت کردند.
اما زینب یاد آن روزی افتاد که هنوز در آبادان بود. نامش «میترا» بود، نامی که مادربزرگش برایش انتخاب کرده بود، اما او دوست داشت «زینب» باشد. همان سال‌ها روزه گرفت، افطار دوستانش را دعوت کرد و به خانواده‌اش اعلام کرد که نامش را زینب گذاشته است...

🔹زینب کمایی، دختر ۱۵ ساله‌ای که تنها جرمش عشق به حجاب فاطمی بود، در اوایل فروردین 1361، در راه بازگشت از مسجد، توسط گروهک منافقین ربوده شد. این دیوسیرتان آدم‌نما، که اکنون خود را مدافع زنان نشان می‌دهند، دخترکی معصوم را به خاطر حجابش -با همان چادرش خفه کردند- و به شهادت رساندند.
پیکر مطهرش با جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده ، سه روز بعد کشف شد و به همراه شهدای عملیات فتح المبین تشییع و در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت.

اما چادر زینب، همچنان شاهدی است بر مظلومیت این شهیده‌ی معصوم…

✍🏼طاهره سادات حسینی

📝وصیت‌نامه شهیده زینب کمایی:

"خدایا، اکنون که من در این سن هستم، تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی‌ارزش و پوچ است. حال می‌فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدار تو می‌شتابد. خدایا، مرا نیز به آرزویم برسان و شهادت را نصیبم کن…"

BY بسیج علوم پزشکی لرستان