tgoop.com/ArakiBass/20159
Last Update:
#فر_آموزگاری
آنچه از استاد نیاموختم
سیلی روز گار نشانم داد
چقدر عمیق است و عجیب هم آوایی کلمات آفریدگار، پروردگار، کردگار، روزگار، آموزگار.
گویی هرکدام مرتبه ای از زیست نامیرایِ آدمیست.
اما یک فرق اساسی بین همه این آواهای روحانی با آموزگار است؛ اینکه همه این واژه های به جبر ذات خود می آموزند ولی آموزگار به اختیار و انتخاب.
آموزگار آموخت، نان برکت تمام سفره هاست و راه کسب روزی پاک را نشان داد؛ آموخت بابا آمد و چراغ روشن خانه است، حتی اگر نباشد و نامش اعتبارست.
آموزگار آموخت، مادر می آید،حتی در باران و فهماند، لطافت مادر همچون باران دوست داشتنی است.
او آموخت، "آدمی را آدمیت لازم است " و می توان ریز علی و پتروس فداکار بود و بزرگی کرد تا با ایثار در قلب همه آدمها جاودانه شد و فهماند که برای آدم بودن دهقان یا غیر دهقان بودن فرقی نمی کند و برای بی اعتبار شدن چوپان و ضحاک یکی است.
آموزگار آموخت، یک همیشه یک است و یکایِ واحد همه عالم، خدایی است که در وجود تک تک مخلوقات است و بس.
آموخت که زندگی به توان هر روزه کردار نیک و بد ماست و رفتار ما چون نقش گچی بر روی لوحِ سیاهِ کلاس است.
یادمان باشد، آن روزها تخته ها سیاه یا سبز بودند و گچ های خوشرنگ سفید، صورتی،زرد، آبی و قرمز همیشه می درخشیدند و بما گوشزد می کرد که هر نقش و خطی که بر تخته می گذاریم چون رفتارمان در پیش خداوندگار است و چقدر از نوشتن روی آن هراس داشتیم و معنای واقعی "عالم محضر خداست..." را درک می کردیم.حتی از آمدن پای تخته بیم داشتیم، هرچند در زنگ های تفریح، شیطنت، بن مایه این تخته ها و عصیان ما بود تا بر این ترس غلبه کنیم، اما زیبایش در عشق بی انتهای آموزگاری بود که می دانست دانش آموزان تشنه تجربه کردن هستند و گچها را باخود نمی برد و می گذاشت تا با پروازِ خیال، دل نگارهِ خود را بر لوحِ کلاس حک کنیم هرچند زحمت پاک کردنش بر دوش او بود.
بزرگ شدیم و محضرِ آموزگاران بیشتری را درک کردیم و هرکدام ما به وسعت تخته دلش، درکِ محضر کرد، که آموزگار؛
"شمع شد، شعله شد، سوخت
تا هنر خود به من آموخت."
زندگی گذشت و بزرگ شدیم، عده ای زنبور بی عسل با نیشی که بر تن های بسیاری نشست و عده ای هم زنبور عسل با شهدی شیرین.
راستی این روزها که بزرگ شده ایم، هنوز صفای آن روزها را داریم؟
هنوز هم می گوییم علم بهتر از ثروت است؟ معلمی شغل انبیاست؟
یا صفرهای بی ارزش در جلویِ حساب بانکی و جلالِ میز و مقام همه چیز را از ذهنمان پاک کرده است و کمر به تاراج آتیه آموزگاران و خاطراتی که آنها با ما ساخته اند، بسته ایم!!!
از یاد نبریم که "ادب مرد، به ز دولت اوست" و بیاد داشته باشیم "ای که دستت می رسد، کاری بکن" و این را آویزه گوش خود قرار دهیم که:
"گر به دستت داد تیغ تیزی روزگار
هر چه می خواهی ببر، اما نبر نان کسی"
پس فراموش نکنیم که #فر_آموزگاری چون روزگار، کردگار، پروردگار، آفریدگار و خداوندگار است و " چوب خدا صدا ندارد ".
۱۲ اردی بهشت ۱۳۹۹
#فرزین_وفائی_نژاد
@farzinvafaeinezhad
@ArakiBass
BY اراکی باس...؟
Share with your friend now:
tgoop.com/ArakiBass/20159