ARAKIBASS Telegram 19753
Forwarded from اتچ بات
#دل_نوشته

شب ها هنوز خواب دهکده را می بینم.انگار تکّه پاره هایی از روحم آن جا جا مانده است.این تکه پاره ها هروقت فرصت کنند از نو می آیند و در قالبم حلول می کنند؛ شب، صبح، عصر، هنگام خواب یا بیداری.

صبح است.در قلمستان تنهایم.شب برف آمده اما حالا خورشید از پشت کوه ها درآمده، و آسمانِ صاف را روشن کرده است. اطراف تا چشم کار می کند سفیدِ سفید است.روی درخت های راجی و سنجد، پهنای کشتزار ها، شیب و شکاف تپه ها و دره ها ، و قله های کوه ها، هر جا نگاه می کنم یکدست پولک سفید برف در آفتابِ صبح برق می زند.
دهکده زیر لحافِ برف و آسمانِ آبی اش دارد بیدار می شود.هوا زلالِ زلال است؛ مانند شیشه های پنجره ای که با حوصله تمیز کرده باشی، شفّاف و پاک.گاهی صدای غار غارِ کلاغی در خلوت قلمستان می پیچد و تا دوردست می رود.گاهی هم از روی شاخهٔ راجی شلال کوچکی از برف می ریزد و زنجیرهٔ برّاقِ پولک هایش بازی کنان پایین می آیند.اطراف ، روی برف جای پای روباه ها و شغال ها باقی مانده است که شب را همین جا ها سر کرده اند و صبح معلوم نیست کجا رفته اند.آبِ کمی که در جوی کوچکِ قلمستان جاری بوده، شب یخ بسته است و برف روی یخ را پوشیده است. من برف را کنار می زنم ، نقش و نگار های یخ بیرون می افتد.با پاشنه های چکمه ام چِرِق چِرِق آرام ضربه می زنم به قِشرِ یخ.سوراخ می شود و قطعه های کوچکش بر هم میلغزند.زنگ صدای بلورینش در قلمستان می پیچد.یک تکه اش را بر می دارم، شفاف است،و زود در دهانم آب می شود.طعم صریحِ برگ می دهد.از زیر یخ آبِ زلال خوش خوشک جریان دارد، و زیر آب برگ های قهوه ای در حال تجزیه هستند
از سمت دهکده صدا هایی می آید؛ گاهی صریح و روشن، گاهی ‌محو؛ مثل صدای تقّ و تقِ ضربه زدن بر چوبی،ماغِ کشیدهٔ گاوی، یا قوقولی قوقوی خروسی.انگار دهکده به هوش آمده است.تک توک از بالای بام ها، از باجه ها ستون دود بلند است، دودِ تنورِ نان پزی.انگار بوی سوختنِ چوب و بوی نانِ تازه را حس می کنم.باید برگردم.انگشت های دست و لاله های گوشم یخ کرده است.با آن کلاهِ کودکانه و لباس های روستایی ام، روی زمینهٔ سفیدِ برف، عینا شبیه یک مترسکم؛ مترسکی که حضورش، در این فضای برفی انگار باعثِ ترس و تعجّب کلاغ هاست؛ مخصوصا این که آستین کُتَم را هم پایین کشیده ام تا انگشت های یخ زده ام را پنهان کنم.

📚 #پی_نوشت
راجی: سپیدار٬ تبریزی ( گویش چرّایی).
باجه: دریچه، سوراخی کوچک که در سقف خانه های روستایی برای خروج دود تنور درست می کردند.

📝استاد #سعید_شیری
@barsakooyesokoot

ّ
@ArakiBass



tgoop.com/ArakiBass/19753
Create:
Last Update:

#دل_نوشته

شب ها هنوز خواب دهکده را می بینم.انگار تکّه پاره هایی از روحم آن جا جا مانده است.این تکه پاره ها هروقت فرصت کنند از نو می آیند و در قالبم حلول می کنند؛ شب، صبح، عصر، هنگام خواب یا بیداری.

صبح است.در قلمستان تنهایم.شب برف آمده اما حالا خورشید از پشت کوه ها درآمده، و آسمانِ صاف را روشن کرده است. اطراف تا چشم کار می کند سفیدِ سفید است.روی درخت های راجی و سنجد، پهنای کشتزار ها، شیب و شکاف تپه ها و دره ها ، و قله های کوه ها، هر جا نگاه می کنم یکدست پولک سفید برف در آفتابِ صبح برق می زند.
دهکده زیر لحافِ برف و آسمانِ آبی اش دارد بیدار می شود.هوا زلالِ زلال است؛ مانند شیشه های پنجره ای که با حوصله تمیز کرده باشی، شفّاف و پاک.گاهی صدای غار غارِ کلاغی در خلوت قلمستان می پیچد و تا دوردست می رود.گاهی هم از روی شاخهٔ راجی شلال کوچکی از برف می ریزد و زنجیرهٔ برّاقِ پولک هایش بازی کنان پایین می آیند.اطراف ، روی برف جای پای روباه ها و شغال ها باقی مانده است که شب را همین جا ها سر کرده اند و صبح معلوم نیست کجا رفته اند.آبِ کمی که در جوی کوچکِ قلمستان جاری بوده، شب یخ بسته است و برف روی یخ را پوشیده است. من برف را کنار می زنم ، نقش و نگار های یخ بیرون می افتد.با پاشنه های چکمه ام چِرِق چِرِق آرام ضربه می زنم به قِشرِ یخ.سوراخ می شود و قطعه های کوچکش بر هم میلغزند.زنگ صدای بلورینش در قلمستان می پیچد.یک تکه اش را بر می دارم، شفاف است،و زود در دهانم آب می شود.طعم صریحِ برگ می دهد.از زیر یخ آبِ زلال خوش خوشک جریان دارد، و زیر آب برگ های قهوه ای در حال تجزیه هستند
از سمت دهکده صدا هایی می آید؛ گاهی صریح و روشن، گاهی ‌محو؛ مثل صدای تقّ و تقِ ضربه زدن بر چوبی،ماغِ کشیدهٔ گاوی، یا قوقولی قوقوی خروسی.انگار دهکده به هوش آمده است.تک توک از بالای بام ها، از باجه ها ستون دود بلند است، دودِ تنورِ نان پزی.انگار بوی سوختنِ چوب و بوی نانِ تازه را حس می کنم.باید برگردم.انگشت های دست و لاله های گوشم یخ کرده است.با آن کلاهِ کودکانه و لباس های روستایی ام، روی زمینهٔ سفیدِ برف، عینا شبیه یک مترسکم؛ مترسکی که حضورش، در این فضای برفی انگار باعثِ ترس و تعجّب کلاغ هاست؛ مخصوصا این که آستین کُتَم را هم پایین کشیده ام تا انگشت های یخ زده ام را پنهان کنم.

📚 #پی_نوشت
راجی: سپیدار٬ تبریزی ( گویش چرّایی).
باجه: دریچه، سوراخی کوچک که در سقف خانه های روستایی برای خروج دود تنور درست می کردند.

📝استاد #سعید_شیری
@barsakooyesokoot

ّ
@ArakiBass

BY اراکی باس...؟




Share with your friend now:
tgoop.com/ArakiBass/19753

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police. The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot. Telegram has announced a number of measures aiming to tackle the spread of disinformation through its platform in Brazil. These features are part of an agreement between the platform and the country's authorities ahead of the elections in October. Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. In the next window, choose the type of your channel. If you want your channel to be public, you need to develop a link for it. In the screenshot below, it’s ”/catmarketing.” If your selected link is unavailable, you’ll need to suggest another option.
from us


Telegram اراکی باس...؟
FROM American