ARAKIBASS Telegram 19747
Forwarded from اتچ بات
#دل_نوشته

‍ روزهای سپید

برف همچنان می بارید و من نگاهم به آسمان و گنبد مقبره ی آقا نورالدین اراکی بود . چند کبوتر در حالی که پرهای سینه و دور گردنشان را پف کرده بودند روی گنبد نشسته و سر در گریبان یکدیگر ، در آغوش برف پناه گرفته بودند ! صدای قارقار یک کلاغ از روی بلندترین شاخه ی یک درخت توت در قلب پارک شهر به هوا خاست ، نگاهم متوجه کلاغ شد و کلاغ انگار که تاب تحمل نگاه آدمیزاد را نداشته باشد ، از روی شاخه به پرواز درآمد و با پروازش انبوه برف از روی شاخه ها به روی زمین غریب پارک شهر ریخت ! « ای کلاغ صبح های روشن و خاموش برفی خوشتر از هر فیلسوفی دوست دارم قار قارت !! » در روی زمین جای پای گنجشکها ، کلاغ ها و گربه ها نمایان بود و تماشای این منظره تصویر کتاب علوم سالهای ابتدایی و دبستان خاکباز را در ذهنم روشن کرد ! دروازه ی شهرجرد شباهتی با روزهای گذشته اش نداشت و من از سر کوچه ی چاه تا به دهانه ی بازار برسم نگاهم بی وقفه به قامت شکسته ی در و دیوار بازار با آن سقف های خسته و گنبد مدرسه ی سپهداری بود که اینک در زیر بارش برف ، سفید پوش و دلتنگ روزگار جوانی ، هر روز پیرتر و پیر تر می شد ! میدان ارگ هنوز سر پا بود و سردیس های سفید رنگ سپهدار و آقا ضیا ء الدین همچون کبوترهایی که روی گنبد بقعه ی آقا نورالدین در زیر بارش برف پناه گرفته بودند ، ناظر بر رفت و آمد جماعت اراکی ! بودند . بر روی کلاه یوسف خان و عمامه ی آقا ضیاءالدین برف زیادی نشسته بود و تو می توانستی مرز بین سفیدی تندیسها با سپیدی برف را به راحتی تشخیص بدهی ! در همان حوالی خانه ی سپدار ، برج شیشه ، آب انبار سپهداری و البته آب انبار حاج ملا فتحعلی در ذهن شهر خواب شیرین برف می دیدند ! و آتش قلب گر گرفته اشان از این همه نا مهربانی را با سردی برف دی ماه التیام می بخشیدند ! صدای استاد در گوشم طنین انداخته بود و لحظه به لحظه یاد ایام و مردمان گذشته ی این دشت آریایی آرمیده بر کوهپایه را برایم زنده می کرد . چه صفا و صداقتی در صدایش موج می زد . چای در داخل فنجان سرد شده بود ، در پشت پنجره برف می بارید و من در گذر لوطی هاشم به دنبال هویت از دست رفته ام می گشتم ...

« امروز گم شدم در لا به لای حرفهایی از جنس مهربانی و خوش بودم در هوای استاد ولاشجردی فراهانی و من امروز برای مظلومیت شهر اجدادیم گریستم »

#محمد_علمدار
۲۴ دی ۱۳۹۸

@ArakiBass



tgoop.com/ArakiBass/19747
Create:
Last Update:

#دل_نوشته

‍ روزهای سپید

برف همچنان می بارید و من نگاهم به آسمان و گنبد مقبره ی آقا نورالدین اراکی بود . چند کبوتر در حالی که پرهای سینه و دور گردنشان را پف کرده بودند روی گنبد نشسته و سر در گریبان یکدیگر ، در آغوش برف پناه گرفته بودند ! صدای قارقار یک کلاغ از روی بلندترین شاخه ی یک درخت توت در قلب پارک شهر به هوا خاست ، نگاهم متوجه کلاغ شد و کلاغ انگار که تاب تحمل نگاه آدمیزاد را نداشته باشد ، از روی شاخه به پرواز درآمد و با پروازش انبوه برف از روی شاخه ها به روی زمین غریب پارک شهر ریخت ! « ای کلاغ صبح های روشن و خاموش برفی خوشتر از هر فیلسوفی دوست دارم قار قارت !! » در روی زمین جای پای گنجشکها ، کلاغ ها و گربه ها نمایان بود و تماشای این منظره تصویر کتاب علوم سالهای ابتدایی و دبستان خاکباز را در ذهنم روشن کرد ! دروازه ی شهرجرد شباهتی با روزهای گذشته اش نداشت و من از سر کوچه ی چاه تا به دهانه ی بازار برسم نگاهم بی وقفه به قامت شکسته ی در و دیوار بازار با آن سقف های خسته و گنبد مدرسه ی سپهداری بود که اینک در زیر بارش برف ، سفید پوش و دلتنگ روزگار جوانی ، هر روز پیرتر و پیر تر می شد ! میدان ارگ هنوز سر پا بود و سردیس های سفید رنگ سپهدار و آقا ضیا ء الدین همچون کبوترهایی که روی گنبد بقعه ی آقا نورالدین در زیر بارش برف پناه گرفته بودند ، ناظر بر رفت و آمد جماعت اراکی ! بودند . بر روی کلاه یوسف خان و عمامه ی آقا ضیاءالدین برف زیادی نشسته بود و تو می توانستی مرز بین سفیدی تندیسها با سپیدی برف را به راحتی تشخیص بدهی ! در همان حوالی خانه ی سپدار ، برج شیشه ، آب انبار سپهداری و البته آب انبار حاج ملا فتحعلی در ذهن شهر خواب شیرین برف می دیدند ! و آتش قلب گر گرفته اشان از این همه نا مهربانی را با سردی برف دی ماه التیام می بخشیدند ! صدای استاد در گوشم طنین انداخته بود و لحظه به لحظه یاد ایام و مردمان گذشته ی این دشت آریایی آرمیده بر کوهپایه را برایم زنده می کرد . چه صفا و صداقتی در صدایش موج می زد . چای در داخل فنجان سرد شده بود ، در پشت پنجره برف می بارید و من در گذر لوطی هاشم به دنبال هویت از دست رفته ام می گشتم ...

« امروز گم شدم در لا به لای حرفهایی از جنس مهربانی و خوش بودم در هوای استاد ولاشجردی فراهانی و من امروز برای مظلومیت شهر اجدادیم گریستم »

#محمد_علمدار
۲۴ دی ۱۳۹۸

@ArakiBass

BY اراکی باس...؟




Share with your friend now:
tgoop.com/ArakiBass/19747

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. Click “Save” ; 4How to customize a Telegram channel? Telegram channels enable users to broadcast messages to multiple users simultaneously. Like on social media, users need to subscribe to your channel to get access to your content published by one or more administrators. Channel login must contain 5-32 characters
from us


Telegram اراکی باس...؟
FROM American