Forwarded from تاوان | پژوهشهای حدیثی (مصطفی قَناعتگر)
🔷 پارادوکسِ پارادایمی
🔻پیرامون یک پریشانی (در دو فرسته)
🔹فرستۀ یکم
این یادداشت، نقدی بر نظریاتِ متعدد دکتر امیرمعزی حول قرآن و تشیع «نیست» که در این مورد باید جداگانه نوشت.
مطالعات و ارائههای دکتر امیرمعزی، دچار یک «پارادوکس پارادایمی» است. او در حوزۀ قرآنپژوهی، با پارادایم «تاریخیگری» پیش میرود و به نتایجی انتقادی و تجدیدنظرطلبانه نسبت به تاریخ قرآن میرسد؛ نتایجی که البته نوین و ابتکار ایشان نیست. اما در حوزۀ شیعۀ متقدم، با پارادایم «پدیدارشناسی» پیش میرود. تا اینجای کار مشکلی نیست. میشود این تقریر را داشت که یک دانشمند میتواند در حوزههای مختلف، از پارادایمهای مختلف بهره گیرد؛ آن هم به این شکل که هر دو حوزه را به نام واقعیتی اثبات شده تلقین نکند (در ادامه، از این مورد بیشتر خواهم گفت). اما اشکال اساسی، در به کارگیریِ اصطلاح مهمل «پدیدارشناسیِ تاریخی» و داعیهدار بودن به کارگیری آن است. امیرمعزی از این طریق، دانشیان را دچار یک سردرگمی و پریشانی میکند که ناشی از پریشانی خودش است. توضیحِ بیشتر اینکه به هنگام بررسی قرآن، از رویکردهای تاریخی انتقادی غربیها (البته به صورت گزینشی و انتخاب یک رویکرد از میان رویکردهای متکثر تاریخپژوهی متن مقدس) بهره میگیرد. اما به هنگام بررسی عرفان و امامشناسی در شیعه متقدم، به خطبهها و احادیث مورد مناقشه جدی چه در حوزه انتساب و چه متن و دلالت تمسک میجوید و میگوید عقاید شیعی «چنین بوده». او به عنوان یک باور اثبات شده، شیعه را اینگونه تعریف میکند. میپرسیم آیا روایات مورد استناد شما از جهت اصالت تاریخی نه اینکه اثباتشده که لااقل ترجیح دار دانسته شده است؟ او وارد این امور نشده؛ در حالی که پژوهشگران شیعه، از دیرباز در اصالتسنجی آنها پژوهیدهاند.
جالب اینکه وقتی در ضمن یک مکاتبۀ علمی به ایشان نوشته میشود: «در روایات شیعی، فلان آیه قرآن اصیل شمرده شده»، میگوید: «این مقدار به درد نمیخورد. در مورد قرآن باید تاریخی بحث کرد»!
آیا استفاده از این پارادوکسِ پارادایمی، خودآگاه و به جهت همسو کردن مخاطب با گرایشات شخصی خودش است یا اینکه ترواش ناخودآگاه یک پریشانی است؟ آیا پیچیدن القائاتی بی پایه در زرورق اصطلاح بیچارچوب و تعریفنشدۀ «پدیدارشناسی تاریخی» است؟
اصلا نه احادیث خاص و مورد مناقشه؛ آیا اصالت محتوای متون متقدمی مانند بصائرالدرجات یا کافی با رویکردی تاریخیگری برایتان اثبات شده است از روش فهرستی یا سندمحور و رجالی یا ...؟ اینجا در واقع میگوید این حرفها را فراموش کن. تاریخ را فراموش کن. شیعه قدیم غیر از این کتابها کتابی ندارد. چاره ای نیست جز این که روی همینها کار کنی. میگوید:
«بنابراین تاکید من بر متونی مثل بصائر الدرجات صفار یا تفسیر فرات کوفی یا تفسیر عیاشی یا تفسیر قمی یا کافی کلینی، از این جهت است که شاید اینها هنوز دارند آن تشیع قدیم قبل از این تحول عقلگرا و معتزلی و فقهگرا را، یعنی زمانی که ائمه هنوز خودشان هستند و تحول عقل گرایشان صورت نپذیرفته را نشان میدهند. "ما سند دیگری نداریم". اینها کلیۀ سندهای قدیمیای هستند که ما داریم. بنابراین اگر بخواهیم تشیع را قبل از این تحول فقهی_کلامی که از نظر من تحولی متأخر است و به قرن چهارم و آ لبویه بازمیگردد را از خلال این متون بشناسیم، "مجبوریم" بر متون صفار و کلینی و غیره تکیه کنیم».
متون حدیثی بر اساس روشهای اعتبارسنجی مانند فهرستی یا سندمحور مورد بررسی قرار گرفتهاند و میگیرند و پیوسته محل نزاع رجالیان و اصولیان و اخباریان با تمام طیفهای خود هستند. دکتر امیرمعزی، مساله را خیلی ساده گرفته اند. خطاهای تولیدشده از این سادهانگاریها در عرصۀ اعتبارسنجی احادیث و ناآشنایی ایشان را میتوان در آثارشان دید(در همین کانال نوشتم).
اتفاقی که در حوزۀ ذهن مخاطب شیعه میافتد این است: «امیرمعزی، دلبستۀ روایات است و شیعه متقدم را بر اساس آن بازخوانی کرده است». اما آنچه در فضای آکادمیک است چیز دیگری است: «امیرمعزی میتواند حتی معتقد به امامت امام زمان که نه، معتقد به امامت کل امامان نباشد، ولی پدیدارشناس باشد». اینجا یک لفظ «تاریخی» هم به پیوست «پدیدارشناسی» میآید و مخاطبِ دلدادۀ تشیع و حتی غیر آنان را قانع میکند که امیرمعزی کلی بررسی تاریخی کرده تا اصالت مثلا خطبه البیان یا خطبه حاوی مضمون انا المسیح یا کتاب القرائات سیاری را اثبات کند. حال آنکه چنین نیست و خودش حتی چنین ادعایی ندارد.
یک پارادوکس دیگر نیز در مطالعات ایشان دیده میشود. نوشتم:
«برخی میگویند چرا شما در مطالعاتتان، بخش دوم کتاب کافی که فقه است را پررنگ نمیکنید و فقط روی بخش اول کتاب مانور میدهید؟ مگر شیعه فقط «باور» است؟ عملگرایی و شریعت نیز در روایات به شدت وفور دارد».
نوشتند:
«حوزه مطالعات من نیست».👇
▪️https://www.tgoop.com/tavanerejal
▪️https://eitaa.com/tavanerejal
🔻پیرامون یک پریشانی (در دو فرسته)
🔹فرستۀ یکم
این یادداشت، نقدی بر نظریاتِ متعدد دکتر امیرمعزی حول قرآن و تشیع «نیست» که در این مورد باید جداگانه نوشت.
مطالعات و ارائههای دکتر امیرمعزی، دچار یک «پارادوکس پارادایمی» است. او در حوزۀ قرآنپژوهی، با پارادایم «تاریخیگری» پیش میرود و به نتایجی انتقادی و تجدیدنظرطلبانه نسبت به تاریخ قرآن میرسد؛ نتایجی که البته نوین و ابتکار ایشان نیست. اما در حوزۀ شیعۀ متقدم، با پارادایم «پدیدارشناسی» پیش میرود. تا اینجای کار مشکلی نیست. میشود این تقریر را داشت که یک دانشمند میتواند در حوزههای مختلف، از پارادایمهای مختلف بهره گیرد؛ آن هم به این شکل که هر دو حوزه را به نام واقعیتی اثبات شده تلقین نکند (در ادامه، از این مورد بیشتر خواهم گفت). اما اشکال اساسی، در به کارگیریِ اصطلاح مهمل «پدیدارشناسیِ تاریخی» و داعیهدار بودن به کارگیری آن است. امیرمعزی از این طریق، دانشیان را دچار یک سردرگمی و پریشانی میکند که ناشی از پریشانی خودش است. توضیحِ بیشتر اینکه به هنگام بررسی قرآن، از رویکردهای تاریخی انتقادی غربیها (البته به صورت گزینشی و انتخاب یک رویکرد از میان رویکردهای متکثر تاریخپژوهی متن مقدس) بهره میگیرد. اما به هنگام بررسی عرفان و امامشناسی در شیعه متقدم، به خطبهها و احادیث مورد مناقشه جدی چه در حوزه انتساب و چه متن و دلالت تمسک میجوید و میگوید عقاید شیعی «چنین بوده». او به عنوان یک باور اثبات شده، شیعه را اینگونه تعریف میکند. میپرسیم آیا روایات مورد استناد شما از جهت اصالت تاریخی نه اینکه اثباتشده که لااقل ترجیح دار دانسته شده است؟ او وارد این امور نشده؛ در حالی که پژوهشگران شیعه، از دیرباز در اصالتسنجی آنها پژوهیدهاند.
جالب اینکه وقتی در ضمن یک مکاتبۀ علمی به ایشان نوشته میشود: «در روایات شیعی، فلان آیه قرآن اصیل شمرده شده»، میگوید: «این مقدار به درد نمیخورد. در مورد قرآن باید تاریخی بحث کرد»!
آیا استفاده از این پارادوکسِ پارادایمی، خودآگاه و به جهت همسو کردن مخاطب با گرایشات شخصی خودش است یا اینکه ترواش ناخودآگاه یک پریشانی است؟ آیا پیچیدن القائاتی بی پایه در زرورق اصطلاح بیچارچوب و تعریفنشدۀ «پدیدارشناسی تاریخی» است؟
اصلا نه احادیث خاص و مورد مناقشه؛ آیا اصالت محتوای متون متقدمی مانند بصائرالدرجات یا کافی با رویکردی تاریخیگری برایتان اثبات شده است از روش فهرستی یا سندمحور و رجالی یا ...؟ اینجا در واقع میگوید این حرفها را فراموش کن. تاریخ را فراموش کن. شیعه قدیم غیر از این کتابها کتابی ندارد. چاره ای نیست جز این که روی همینها کار کنی. میگوید:
«بنابراین تاکید من بر متونی مثل بصائر الدرجات صفار یا تفسیر فرات کوفی یا تفسیر عیاشی یا تفسیر قمی یا کافی کلینی، از این جهت است که شاید اینها هنوز دارند آن تشیع قدیم قبل از این تحول عقلگرا و معتزلی و فقهگرا را، یعنی زمانی که ائمه هنوز خودشان هستند و تحول عقل گرایشان صورت نپذیرفته را نشان میدهند. "ما سند دیگری نداریم". اینها کلیۀ سندهای قدیمیای هستند که ما داریم. بنابراین اگر بخواهیم تشیع را قبل از این تحول فقهی_کلامی که از نظر من تحولی متأخر است و به قرن چهارم و آ لبویه بازمیگردد را از خلال این متون بشناسیم، "مجبوریم" بر متون صفار و کلینی و غیره تکیه کنیم».
متون حدیثی بر اساس روشهای اعتبارسنجی مانند فهرستی یا سندمحور مورد بررسی قرار گرفتهاند و میگیرند و پیوسته محل نزاع رجالیان و اصولیان و اخباریان با تمام طیفهای خود هستند. دکتر امیرمعزی، مساله را خیلی ساده گرفته اند. خطاهای تولیدشده از این سادهانگاریها در عرصۀ اعتبارسنجی احادیث و ناآشنایی ایشان را میتوان در آثارشان دید(در همین کانال نوشتم).
اتفاقی که در حوزۀ ذهن مخاطب شیعه میافتد این است: «امیرمعزی، دلبستۀ روایات است و شیعه متقدم را بر اساس آن بازخوانی کرده است». اما آنچه در فضای آکادمیک است چیز دیگری است: «امیرمعزی میتواند حتی معتقد به امامت امام زمان که نه، معتقد به امامت کل امامان نباشد، ولی پدیدارشناس باشد». اینجا یک لفظ «تاریخی» هم به پیوست «پدیدارشناسی» میآید و مخاطبِ دلدادۀ تشیع و حتی غیر آنان را قانع میکند که امیرمعزی کلی بررسی تاریخی کرده تا اصالت مثلا خطبه البیان یا خطبه حاوی مضمون انا المسیح یا کتاب القرائات سیاری را اثبات کند. حال آنکه چنین نیست و خودش حتی چنین ادعایی ندارد.
یک پارادوکس دیگر نیز در مطالعات ایشان دیده میشود. نوشتم:
«برخی میگویند چرا شما در مطالعاتتان، بخش دوم کتاب کافی که فقه است را پررنگ نمیکنید و فقط روی بخش اول کتاب مانور میدهید؟ مگر شیعه فقط «باور» است؟ عملگرایی و شریعت نیز در روایات به شدت وفور دارد».
نوشتند:
«حوزه مطالعات من نیست».👇
▪️https://www.tgoop.com/tavanerejal
▪️https://eitaa.com/tavanerejal
Telegram
تاوان | پژوهشهای حدیثی
تاوان: جبران خسارت|
تلاشی برای جبران کمکاری و خسارتمان در حدیثپژوهی|
مصطفی قناعتگر
تلاشی برای جبران کمکاری و خسارتمان در حدیثپژوهی|
مصطفی قناعتگر
Forwarded from تاوان | پژوهشهای حدیثی (مصطفی قَناعتگر)
🔷 پارادوکسِ پارادایمی
🔻پیرامون یک پریشانی (در دو فرسته)
🔹فرستۀ دوم
باید به دکتر عرض کرد: مگر حوزه مطالعات شما شیعۀ متقدم نیست؟ فقه در نگاه شیعۀ متقدم همان طور که خود به طور مبهم تایید کردهاید، جایگاه دارد و بوسیله معرفت عمق مییابد. اگر چنین است، چرا در متن پژوهشهایتان خبری از آن نیست و بلکه بر عکس؛ گویا شیعه متقدم فقط حب و عشق است و حول محور امامش، صوفیانه میچرخد و هیچ آداب و فقه و شریعتی ندارد.
میگویید: «غالی در نگاه شیعه متقدم یعنی اباحیگر». اما عجیب اینکه آن اصطلاح اباحیگر را بد نمیدانید! مذمت امام را هم نسبت به غلات (اباحیان) یا از سر تقیه و یا از سر اذاعۀ سِرّ میدانید؛ دو پدیدهای که گرچه وجود داشته، اما به تمام موارد مذمت تعمیم دادهاید!
او قرآن را با تاریخیگری آن هم یک تاریخیگری گزینشی و تشیع مورد نظر خود را با پدیدارشناسی آن هم یک پدیدارشناسی گزینشی اثبات میکند و هردو را با نام علم به جان دلباختگان مذهب تشیع مینوشاند. گرچه او میگوید «من نمیدانم قرآن زیاد شده یا خیر»، اما این در سخنرانیهای فارسی اوست. در سخنرانیهایی که به زبان فرانسه یا انگلیسی ایراد کرده یا سراسر «قرآن مورخان» ببینید که هیچ از قرآن و محمد و اسلام باقی نگذاشته است؛ چیزهایی که علیِ والا مقام و دیگر امامان علیهم السلام در همان متون متقدم شیعی مردم را به آنها فرامیخوانند؛ متونی که امیرمعزی، خوانشی ناصواب و گزینشی از آن ارائه داده است.
در پایان عرض میکنم تمام این نقدها، مانع از بهرهمندی از دادههای دکتر امیرمعزی و سایر دینپژوهان غربی نیست. گاهی «دادهها» خوب است؛ اما «گزینشی» است. فراوان نیز تحلیلها خطاست.
▪️https://www.tgoop.com/tavanerejal
▪️https://eitaa.com/tavanerejal
🔻پیرامون یک پریشانی (در دو فرسته)
🔹فرستۀ دوم
باید به دکتر عرض کرد: مگر حوزه مطالعات شما شیعۀ متقدم نیست؟ فقه در نگاه شیعۀ متقدم همان طور که خود به طور مبهم تایید کردهاید، جایگاه دارد و بوسیله معرفت عمق مییابد. اگر چنین است، چرا در متن پژوهشهایتان خبری از آن نیست و بلکه بر عکس؛ گویا شیعه متقدم فقط حب و عشق است و حول محور امامش، صوفیانه میچرخد و هیچ آداب و فقه و شریعتی ندارد.
میگویید: «غالی در نگاه شیعه متقدم یعنی اباحیگر». اما عجیب اینکه آن اصطلاح اباحیگر را بد نمیدانید! مذمت امام را هم نسبت به غلات (اباحیان) یا از سر تقیه و یا از سر اذاعۀ سِرّ میدانید؛ دو پدیدهای که گرچه وجود داشته، اما به تمام موارد مذمت تعمیم دادهاید!
او قرآن را با تاریخیگری آن هم یک تاریخیگری گزینشی و تشیع مورد نظر خود را با پدیدارشناسی آن هم یک پدیدارشناسی گزینشی اثبات میکند و هردو را با نام علم به جان دلباختگان مذهب تشیع مینوشاند. گرچه او میگوید «من نمیدانم قرآن زیاد شده یا خیر»، اما این در سخنرانیهای فارسی اوست. در سخنرانیهایی که به زبان فرانسه یا انگلیسی ایراد کرده یا سراسر «قرآن مورخان» ببینید که هیچ از قرآن و محمد و اسلام باقی نگذاشته است؛ چیزهایی که علیِ والا مقام و دیگر امامان علیهم السلام در همان متون متقدم شیعی مردم را به آنها فرامیخوانند؛ متونی که امیرمعزی، خوانشی ناصواب و گزینشی از آن ارائه داده است.
در پایان عرض میکنم تمام این نقدها، مانع از بهرهمندی از دادههای دکتر امیرمعزی و سایر دینپژوهان غربی نیست. گاهی «دادهها» خوب است؛ اما «گزینشی» است. فراوان نیز تحلیلها خطاست.
▪️https://www.tgoop.com/tavanerejal
▪️https://eitaa.com/tavanerejal
Telegram
تاوان | پژوهشهای حدیثی
تاوان: جبران خسارت|
تلاشی برای جبران کمکاری و خسارتمان در حدیثپژوهی|
مصطفی قناعتگر
تلاشی برای جبران کمکاری و خسارتمان در حدیثپژوهی|
مصطفی قناعتگر
👍1
Amir-Moezzi-Hommage a Guy Monnot.pdf
3.8 MB
📒جشننامه Guy monnot
@AmirMoezzi
@AmirMoezzi
🔷بررسی نگاههایی متفاوت با نگاه دکتر امیرمعزی حول قرآن
🔸آشنایی با رویکرد تاریخی–ادبی–انتقادی به قرآن در ۶۰ دقیقه
✍️زهیر میرکریمی
🔻 پژوهشِ تاریخی، ادبی، انتقادی دربارهی قرآن چه معنایی دارد و به چه کار میآید؟ نسبت آن با باورهای مؤمنانه چیست؟ بافتارِ تاریخی و محیط اجتماعی که قرآن در آن شکل گرفته است چه بوده است؟ سنتها و متون دینیِ یهودی و مسیحی چه تأثیری بر قرآن داشتهاند؟ و چگونه میتوان به قرآن به چشم متنی ادبی نگریست؟
🔻 نیکولای سایْنای، استاد مطالعات اسلامی در دانشکدهی مطالعات شرقیِ دانشگاه آکسفورد، در سال ۲۰۱۸ در مجموعهای چهارقسمتی، هر یک بهطور میانگین در حدود ۱۵ دقیقه، به پرسشهایی که در بالا مطرح شدهاند بهطور خلاصه پاسخ میدهد، و میکوشد تا مهمترین جنبههای رویکرد تاریخی–ادبی–انتقادی به قرآن در مطالعات نوینِ قرآنپژوهانه را به مخاطب عام معرفی کند.
🔻مجموعهی دورنما سخنان سایْنای را به فارسی برگردانده است و بهصورت زیرنویس و با کیفیت مناسب در اختیار مخاطبان قرار داده است. تماشای این مجموعه را به علاقهمندان به حوزهی مطالعات و پژوهشهای قرآنی پیشنهاد میدهم.
#قرآن #قرآنپژوهی #نیکولای_ساینای #دورنما
#Quran #Quranic_Studies #Nicolai_Sinai #Doornamaa
ַ@doornamaa
@anqanotes
@AmirMoezzi
🔸آشنایی با رویکرد تاریخی–ادبی–انتقادی به قرآن در ۶۰ دقیقه
✍️زهیر میرکریمی
🔻 پژوهشِ تاریخی، ادبی، انتقادی دربارهی قرآن چه معنایی دارد و به چه کار میآید؟ نسبت آن با باورهای مؤمنانه چیست؟ بافتارِ تاریخی و محیط اجتماعی که قرآن در آن شکل گرفته است چه بوده است؟ سنتها و متون دینیِ یهودی و مسیحی چه تأثیری بر قرآن داشتهاند؟ و چگونه میتوان به قرآن به چشم متنی ادبی نگریست؟
🔻 نیکولای سایْنای، استاد مطالعات اسلامی در دانشکدهی مطالعات شرقیِ دانشگاه آکسفورد، در سال ۲۰۱۸ در مجموعهای چهارقسمتی، هر یک بهطور میانگین در حدود ۱۵ دقیقه، به پرسشهایی که در بالا مطرح شدهاند بهطور خلاصه پاسخ میدهد، و میکوشد تا مهمترین جنبههای رویکرد تاریخی–ادبی–انتقادی به قرآن در مطالعات نوینِ قرآنپژوهانه را به مخاطب عام معرفی کند.
🔻مجموعهی دورنما سخنان سایْنای را به فارسی برگردانده است و بهصورت زیرنویس و با کیفیت مناسب در اختیار مخاطبان قرار داده است. تماشای این مجموعه را به علاقهمندان به حوزهی مطالعات و پژوهشهای قرآنی پیشنهاد میدهم.
#قرآن #قرآنپژوهی #نیکولای_ساینای #دورنما
#Quran #Quranic_Studies #Nicolai_Sinai #Doornamaa
ַ@doornamaa
@anqanotes
@AmirMoezzi
www.ames.ox.ac.uk
Nicolai Sinai
👍1
Alilesecretbiengarde.pdf
6.1 MB
علی، سرّ مکنون
چهرهی نخستین رهبر در عرفان شیعی
محمدعلی امیرمعزی
انتشارات مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه، نوامبر ۲۰۲۰، ۴۷۰ صفحه (CNRSEd)
کتاب، مجموعه مقالاتی است که توسط خود دکتر امیرمعزی نوشته و گردآوری شده است. کتاب از سه بخش، ۹ مقاله، و مانند اغلب آثار امیرمعزی از یک پیشگفتار و یک مؤخره تشکیل شده است. همچنین دو مقاله از اورخان میرکازیموف و متیو ترییه هم در پیوست کتاب منتشر شده است.
عنوان مقالات:
- بخش اول: ۱- علی و قرآن؛ ۲- محمدِ فارقلیط، علیِ مسیح؛ ۳- ملاحظاتی در مورد عبارت «دینِعلی».
- بخش دوم: ۱- در باب ربانیت امام؛ ۲- ارواح پنجگانهی انسان ربانی؛ ۳- لیلة القدر در تشیع قدیم؛ ۴- تقیه و ختم نبوت.
- بخش سوم : ۱- الدر الثمین رجب برسی، ۵۰۰ آیهی قرآنی در باب علی؛۲- شمایل و مراقبت.
مقالات پیوست:
- علم الهی و عمل مسیحایی، چهرهی علی در جنبشهای عرفانی و موعودگرایانه (از اورخان میرکازیموف).
- حضور علی در فلسفهی اسلامی (از متیو ترییه).
@AmirMoezzi
چهرهی نخستین رهبر در عرفان شیعی
محمدعلی امیرمعزی
انتشارات مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه، نوامبر ۲۰۲۰، ۴۷۰ صفحه (CNRSEd)
کتاب، مجموعه مقالاتی است که توسط خود دکتر امیرمعزی نوشته و گردآوری شده است. کتاب از سه بخش، ۹ مقاله، و مانند اغلب آثار امیرمعزی از یک پیشگفتار و یک مؤخره تشکیل شده است. همچنین دو مقاله از اورخان میرکازیموف و متیو ترییه هم در پیوست کتاب منتشر شده است.
عنوان مقالات:
- بخش اول: ۱- علی و قرآن؛ ۲- محمدِ فارقلیط، علیِ مسیح؛ ۳- ملاحظاتی در مورد عبارت «دینِعلی».
- بخش دوم: ۱- در باب ربانیت امام؛ ۲- ارواح پنجگانهی انسان ربانی؛ ۳- لیلة القدر در تشیع قدیم؛ ۴- تقیه و ختم نبوت.
- بخش سوم : ۱- الدر الثمین رجب برسی، ۵۰۰ آیهی قرآنی در باب علی؛۲- شمایل و مراقبت.
مقالات پیوست:
- علم الهی و عمل مسیحایی، چهرهی علی در جنبشهای عرفانی و موعودگرایانه (از اورخان میرکازیموف).
- حضور علی در فلسفهی اسلامی (از متیو ترییه).
@AmirMoezzi
اسلامشناسی رادیکال و تاریخ قرآن- استاد یوسفی اشکوری
استاد حسن یوسفی اشکوری
🎧فایل صوتی نشست شصتوپنجم
با موضوع
اسلامشناسی رادیکال و تاریخ قرآن
🎤 استاد حسن یوسفیاشکوری
📅 ۲۶ خردادماه ۱۴۰۰
📚 انجمن مباحثات قرآنی
با موضوع
اسلامشناسی رادیکال و تاریخ قرآن
🎤 استاد حسن یوسفیاشکوری
📅 ۲۶ خردادماه ۱۴۰۰
📚 انجمن مباحثات قرآنی
GMT20210612_181122_Recording_متن_قرآن،_تاریخ_قرآن_بررسی_ادبی_و_نسخه
@didgahenochannel;
▶️ فایل صوتی
متن قرآن، تاریخ قرآن: بررسی ادبی و نسخه شناختی
مرتضی کریمی نیا و محسن گودرزی
12 ژوئن 2021, حلقه دیدگاه نو
🔹 @didgahenochannel
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
متن قرآن، تاریخ قرآن: بررسی ادبی و نسخه شناختی
مرتضی کریمی نیا و محسن گودرزی
12 ژوئن 2021, حلقه دیدگاه نو
🔹 @didgahenochannel
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
👍1
💠چالش بر سر تصوف | پاسخ رضا تابنده به رسول جعفریان /بخش اول
۱۹ تیر ۱۴۰۰
رضا تابنده، محقق دانشگاه Brock کانادا، در یادداشتی به یادداشت کوتاهی از رسول جعفریان دربارهی یک سخنرانی از محمدعلی امیر معزی دربارهی تصوف، پاسخ داد؛ او در این یادداشت به «مدل ادارۀ کشور با استخاره و غیبگویی و برخی شائبهها در این باره» پرداخته است.
جعفریان چه گفت؟
محمدعلی امیر معزی، اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، یک سخنرانی با عنوان «تشیع نخستین، گذرگاه عرفان باستان به عرفان اسلامی؟» داشته است که پس از آن کانال تلگرامی نامههای حوزوی واکنش رسول جعفریان به آن را با عنوان «مشتی عبارت بیسروته و نشانهای بیپایه و غیر مستند» منتشر کرد به این شرح:
«این که به اسم علم و دانایی، ترویج جهل کنی و مردم را با کمک تصویر سازی خیالی سرگرم سازی؛ به نام ارائه معرفت، آنها را در وادی گمراهی بیندازی و از پرتو فریب آنان نان و نام خود را حفظ کنی. اولا یک سخنرانی به اسم تشیع نخستین در اینستاگرام گروهی که عنوان عرفان و تصوف فعالیت دارد، با ظاهر بازخوانی تاریخ، نقاشی کنی و مشتی عبارت بیسروته و نشانهای بیپایه و غیر مستند را برای نگارش تاریخ یک دوره سرهم کنی، و اسمش را پدیدارشناسی تاریخی بگذاری و خواب و خیال تحویل دهی. مع الاسف و مطلقا حرف مستند و بدرد بخوری در میان نبود، و جز تکرار مشتی ادعاهای غالیانه در مقابل جریان تاریخی اصیل تشیع، استدلالی در بر نداشت».
متن پاسخ رضا تابنده
متن کامل پاسخ دکتر رضا تابنده به حجت الاسلام رسول جعفریان که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در پی میآید:
استاد محترم
جناب آقای رسول جعفریان
سلام علیکم
امیدوارم که روزگارتان به کام باشد تا بتوانید با فراغ بال به تحقیق و تفحص در تاریخ اسلام پرداخته و علاقهمندان این رشته از نتیجه مطالعات شما همچنان بهره مند باشند.
سابقه آشنایی بنده با نوشتههای جنابعالی به دوران تحصیلم در مقطع دکترا برمیگردد. در آن زمان از مطالعه تالیفات شما لذت میبردم، استاد راهنمای حقیر مرحوم دکتر لئونارد لوییسون رحمه الله علیه که متوجّه علاقه بنده به شما شدند، فرمودند: «با این که بعید میدانم ایشان به تو وقت بدهند، ولی تو سعیات را بکن که وقتی برای مصاحبه بگیری». بنده هم اطاعت آن بزرگوار را کردم ولی موفق هم نشدم که دیداری با جنابعالی داشته باشم.
در تحقیقاتم از کتابهای شما به خصوص «دین و سیاست» بسیار استفاده کردم و با اینکه رشته تحصیلی و حیطه مطالعات مورد علاقه من، تصوف و تاریخ آن است و در نوشتارهای شما شواهد متعددی دال بر عدم مرافقت و موافقت شما با مکتب ستبر تصوف میدیدم ولی چون از جاده تحقیق و انصاف خارج نشده بودید از نوشتارهای شما استفاده میکردم و با افتخار به آن ارجاع میدادم.
حقیر در مکتبی تربیت شدهام که از هر واقعه و مطلب و اتفاقی درسی بیاموزم و حال چه بهتر که نوشتار تحقیقی از سمت یک عالم مذهب جعفری باشد که حقیر افتخار پیروی از آن مذهب را دارم. با این مقدمات که عرض شد و با این سطح از علم و دانش که از شما سراغ داشتم، انتظار نداشتم که ببینم شما در نوشتههای خود از جاده انصاف خارج شوید. اما پیش از پرداختن به شکوائیه مایلم خاطرهای را نقل کنم:
چند سال پیش روزی در موسسه پژوهشی فلسفه و حکمت به همراه جناب دکتر شهرام پازوکی عزیز با آقای دکتر محسن کدیور دیداری داشتم و بعد از مطرح شدن مباحثی درباره تصوف، جناب دکتر کدیور صحبت بسیار دلنشینی فرمودند که برای بنده و روش تحقیقم درباره مکاتب دیگر فکری و دینی بسیار راهگشا بود. ایشان گفتند: «من به عنوان یک روش، تصوف را برای خودم و زندگی خودم به کار نمیبندم و اصلاً پیروی هم نمیکنم ولی نمیتوانم حقایق را زیر پا بگذارم و شکی نیست که در “بسیاری” از مواقع تصوف هرجا رفته است، پیامآور صلح بوده است.»
در اینجا انصاف یک محقق را میتوان به خوبی دید. البته یک محقق میتواند منتقد سرسخت یک مکتبی باشد و آن را رد کند ولی از یک دانشمند محقق انتظار شنیدن سخنان عجولانه و آلوده به تعصب نیست و از آن بدتر آنکه مکتبی را به تمسخر بگیرد.
خوشبختانه ما در دوران آقا محمد باقر بهبهانی و آقا محمد علی بهبهانی (صوفی کش) نیستیم که دمار از مکاتب اخباری و صوفیان درآورید. گرچه عدّهای از متحجرین و متعصبین چنین مقاصدی داشتند ولی شما که خود را محقق و نزدیک به تفکر اصلاح میدانید چرا؟
باید عرض کنم، چون شما را مرافقتی با تصوف نیست، این عریضه را کمتر مزین به الهامات روحنواز بزرگان شاعری چون عطار و مولانا و دیگر مشاهیر ایران زمین که از صوفیه بودند میکنم ولی خدا را شاکرم که ائمه معصومین (ع) که مورد توجه شما هم هستند و بنده هم با تمام کاستیها افتخار پیروی آنها را دارم، سخنانی دارند که مهر تأییدی است بر عرایض حقیر. وقتی که حضرت علی میفرمایند: الإنصافُ یرفَعُ الخِلافَ، و یوجِبُ الائتلاف.
@AmirMoezzi
۱۹ تیر ۱۴۰۰
رضا تابنده، محقق دانشگاه Brock کانادا، در یادداشتی به یادداشت کوتاهی از رسول جعفریان دربارهی یک سخنرانی از محمدعلی امیر معزی دربارهی تصوف، پاسخ داد؛ او در این یادداشت به «مدل ادارۀ کشور با استخاره و غیبگویی و برخی شائبهها در این باره» پرداخته است.
جعفریان چه گفت؟
محمدعلی امیر معزی، اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، یک سخنرانی با عنوان «تشیع نخستین، گذرگاه عرفان باستان به عرفان اسلامی؟» داشته است که پس از آن کانال تلگرامی نامههای حوزوی واکنش رسول جعفریان به آن را با عنوان «مشتی عبارت بیسروته و نشانهای بیپایه و غیر مستند» منتشر کرد به این شرح:
«این که به اسم علم و دانایی، ترویج جهل کنی و مردم را با کمک تصویر سازی خیالی سرگرم سازی؛ به نام ارائه معرفت، آنها را در وادی گمراهی بیندازی و از پرتو فریب آنان نان و نام خود را حفظ کنی. اولا یک سخنرانی به اسم تشیع نخستین در اینستاگرام گروهی که عنوان عرفان و تصوف فعالیت دارد، با ظاهر بازخوانی تاریخ، نقاشی کنی و مشتی عبارت بیسروته و نشانهای بیپایه و غیر مستند را برای نگارش تاریخ یک دوره سرهم کنی، و اسمش را پدیدارشناسی تاریخی بگذاری و خواب و خیال تحویل دهی. مع الاسف و مطلقا حرف مستند و بدرد بخوری در میان نبود، و جز تکرار مشتی ادعاهای غالیانه در مقابل جریان تاریخی اصیل تشیع، استدلالی در بر نداشت».
متن پاسخ رضا تابنده
متن کامل پاسخ دکتر رضا تابنده به حجت الاسلام رسول جعفریان که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در پی میآید:
استاد محترم
جناب آقای رسول جعفریان
سلام علیکم
امیدوارم که روزگارتان به کام باشد تا بتوانید با فراغ بال به تحقیق و تفحص در تاریخ اسلام پرداخته و علاقهمندان این رشته از نتیجه مطالعات شما همچنان بهره مند باشند.
سابقه آشنایی بنده با نوشتههای جنابعالی به دوران تحصیلم در مقطع دکترا برمیگردد. در آن زمان از مطالعه تالیفات شما لذت میبردم، استاد راهنمای حقیر مرحوم دکتر لئونارد لوییسون رحمه الله علیه که متوجّه علاقه بنده به شما شدند، فرمودند: «با این که بعید میدانم ایشان به تو وقت بدهند، ولی تو سعیات را بکن که وقتی برای مصاحبه بگیری». بنده هم اطاعت آن بزرگوار را کردم ولی موفق هم نشدم که دیداری با جنابعالی داشته باشم.
در تحقیقاتم از کتابهای شما به خصوص «دین و سیاست» بسیار استفاده کردم و با اینکه رشته تحصیلی و حیطه مطالعات مورد علاقه من، تصوف و تاریخ آن است و در نوشتارهای شما شواهد متعددی دال بر عدم مرافقت و موافقت شما با مکتب ستبر تصوف میدیدم ولی چون از جاده تحقیق و انصاف خارج نشده بودید از نوشتارهای شما استفاده میکردم و با افتخار به آن ارجاع میدادم.
حقیر در مکتبی تربیت شدهام که از هر واقعه و مطلب و اتفاقی درسی بیاموزم و حال چه بهتر که نوشتار تحقیقی از سمت یک عالم مذهب جعفری باشد که حقیر افتخار پیروی از آن مذهب را دارم. با این مقدمات که عرض شد و با این سطح از علم و دانش که از شما سراغ داشتم، انتظار نداشتم که ببینم شما در نوشتههای خود از جاده انصاف خارج شوید. اما پیش از پرداختن به شکوائیه مایلم خاطرهای را نقل کنم:
چند سال پیش روزی در موسسه پژوهشی فلسفه و حکمت به همراه جناب دکتر شهرام پازوکی عزیز با آقای دکتر محسن کدیور دیداری داشتم و بعد از مطرح شدن مباحثی درباره تصوف، جناب دکتر کدیور صحبت بسیار دلنشینی فرمودند که برای بنده و روش تحقیقم درباره مکاتب دیگر فکری و دینی بسیار راهگشا بود. ایشان گفتند: «من به عنوان یک روش، تصوف را برای خودم و زندگی خودم به کار نمیبندم و اصلاً پیروی هم نمیکنم ولی نمیتوانم حقایق را زیر پا بگذارم و شکی نیست که در “بسیاری” از مواقع تصوف هرجا رفته است، پیامآور صلح بوده است.»
در اینجا انصاف یک محقق را میتوان به خوبی دید. البته یک محقق میتواند منتقد سرسخت یک مکتبی باشد و آن را رد کند ولی از یک دانشمند محقق انتظار شنیدن سخنان عجولانه و آلوده به تعصب نیست و از آن بدتر آنکه مکتبی را به تمسخر بگیرد.
خوشبختانه ما در دوران آقا محمد باقر بهبهانی و آقا محمد علی بهبهانی (صوفی کش) نیستیم که دمار از مکاتب اخباری و صوفیان درآورید. گرچه عدّهای از متحجرین و متعصبین چنین مقاصدی داشتند ولی شما که خود را محقق و نزدیک به تفکر اصلاح میدانید چرا؟
باید عرض کنم، چون شما را مرافقتی با تصوف نیست، این عریضه را کمتر مزین به الهامات روحنواز بزرگان شاعری چون عطار و مولانا و دیگر مشاهیر ایران زمین که از صوفیه بودند میکنم ولی خدا را شاکرم که ائمه معصومین (ع) که مورد توجه شما هم هستند و بنده هم با تمام کاستیها افتخار پیروی آنها را دارم، سخنانی دارند که مهر تأییدی است بر عرایض حقیر. وقتی که حضرت علی میفرمایند: الإنصافُ یرفَعُ الخِلافَ، و یوجِبُ الائتلاف.
@AmirMoezzi
👍1
💠چالش بر سر تصوف | پاسخ رضا تابنده به رسول جعفریان /بخش دوم
پس چه بهتر که با انصاف خود اختلافات را رفع و موجبات الفت را بوجود آورید. شما نه تنها یک محقق هستید که ملبس به لباس علمای مذهب جعفری هستید، پس کاش علیکم بالجماعه؛ فإنَّ یدالله عَلَی الفسطاط، را سرلوحه خود قرار میدادید و با تمسخر، باعث دل آزردگی عدهای نمیشدید.
البته در این جا باید چند جمله عرض کنم که خود جنابتان به این مطلب اذعان دارید که شعر صوفیان در روح و جان مردم ایران ریشه دوانده کما اینکه خطاب به حجت الاسلام سبحانی فرمودید: «این را بدانیم که ادبیات عرفانی و تصوف دست کم در زبان فارسی و در عمق جان ایرانی فراگیر بوده و هست، و وقتی شما به جان آن میافتید و با یک نهاد تبلیغی علم مخالفت با آن بر افراشته و علیه آن مقاومت میکنید، شمار زیادی را از خود میرانید.» و متاسفانه رفتار تند امروز شما در بسیاری از موارد موجبات همین آزرده شدن و رانده شدن را فراهم آورده است.
زمانی که مطلب جنابعالی درباره سخنرانی استاد عزیز و شریف جناب پروفسور محمدعلی امیر معزی را دیدم از روی ارادتی که به ایشان داشته و دارم و در بعضی از امور تحقیقی از ایشان مشورت خواستم، و از دریای علم ایشان آموختم، در صدد جوابی بودم. حقیقت در آن مطالب شما که چیزی جز یک جواب عجولانه نبود که «اَلعَجَلُ یوجِبُ العِثارَ» (شتابکاری موجب لغزش است) سعی داشتم مطلبی بنویسم و آرزو میکردم که کسی که به استادی قبولش داشتم کاش کمی تأنی ورزیده بود. خواستم این حدیث را خطاب به شما در صفحات مجازیام منتشر کنم که: «مَن تَأنّی أصابَ أو کادَ، و مَن عَجِلَ أخطَأ أو کادَ.» (هرکه تأنّی ورزد به مطلوب رسد، یا به آن نزدیک شود و کسی که شتاب کند به خطا رود، یا در آستانه خطا قرار گیرد.) که باز هم چون شما را از لحاظ وسعت تحقیقات در سمت استادی خود میدیدم، جسارت نکردم تا در نهم تیرماه سال جاری؛ در کانال تلگرامی جنابعالی، متوجه بازنشر مقالهای از جنابعالی شدم که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده بود با این عنوان “اداره کشور با استخاره و غیب گویی / جای شاه نعمت الله ولی خالی! “.
از همان اول با خواندن عنوان مقاله مشکل داشتم و به قول خود شما، چرا به موضوعی اشاره میکنید که «بوی تفرقه و تشتت میدهد»، و به خودتان اجازه میدهید به شخصی جسارت کنید که نه تنها برای عده زیادی مقدس و محترم است بلکه شخصیت تاثیرگذاری در تاریخ تصوف ایران بوده است. شما در آن نوشته از اعمال خرافی شاه سلطانحسین گفتهاید و در ادامه فرمودهاید: «تاریخ ایران پر از این خاطرههاست و بسا بسیاری از بدبختیهای این ملت، ناشی از اعتماد به همین منجمان بود.» و بعد به خرافات دوران قاجار اشاراتی فرمودید و یک دفعه بیربط فرمودید: «ایکاش شاه نعمت الله ولی هم زنده بود و باز هم عجایب غرایبی که رخ خواهد داد میگفت و برای مدتی مردم را سرگرم میکرد و میخواند:
قدرت کردگار میبینم
حالت روزگار میبینم
حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیرار و پار میبینم
در خراسان و مصر و شام و عراق
فتنه و کارزار میبینم
و برو تا آخر»
استاد ارجمند، من به عنوان شاگرد نباید این مطلب را عرض کنم که تاج را علامه محمدباقر مجلسی بر سر شاه سلطانحسین صفوی گذاشت. و همین علامه مجلسی بود که احادیث فراوانی را جمع آوری کرد مبنی بر اینکه دولت صفویه همان حکومتی است که طلیعه حکومت جهانی امام مهدی (عج) است. از طرفی میدانید که سرکوب صوفیان که از زمان شاه عباس شروع شده بود در زمان شاه سلطانحسین به اوج خود رسید، پس شاه سلطانحسین صفوی به طبقه علماء نزدیکتر بود یا مثلاً درباره کسانی مانند میرزا ابوطالب زنجانی و سید حسین بحرینی که ملبس به لباس علماء بودند و در موضوعات مختلف مملکتی برای مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه قاجار استخاره میگرفتند که دیگر جای تردیدی نیست.
در اینجا بنده قصد ندارم که ادعا کنم که تصوف در طول تاریخ هزار سالهاش دچار خرافات نشده است، هرگز! بلکه در اینجا تعجب بنده از آسمان و ریسمانی است که شما به هم بافتید و در آخر طعنهای به حضرت شاه نعمت الله زدید در صورتیکه بد نبود وقتی که دو مثال فوق را زدید، سری به کتاب قصص العلماء میزدید، به طور حتم در آنجا بدون نیاز به تلاش، شواهد فراوانی را برای سرگرمی مییافتید، هر چند که نیک مشخص است که تمسخر و طعنه به علماء هرچند خود ملبس به آن لباس باشید، عقوبت خواهد داشت.
مطلب دیگر اینکه بنده به عنوان یک ارادتمند به حضرت شاه نعمت الله (نه یک محقق) شاید بنا به حال درونیام به این شعر، پیش بینی و مکاشفه حضرت شاه نعمت الله اعتقاد داشته باشم اما شما را که نه موافقتی است و نه مرافقتی، بهتر بود کمی درباره این شعر و انتسابش به حضرت شاه نعمت الله ولی تحقیق و تفحص میکردید.
@AmirMoezzi
پس چه بهتر که با انصاف خود اختلافات را رفع و موجبات الفت را بوجود آورید. شما نه تنها یک محقق هستید که ملبس به لباس علمای مذهب جعفری هستید، پس کاش علیکم بالجماعه؛ فإنَّ یدالله عَلَی الفسطاط، را سرلوحه خود قرار میدادید و با تمسخر، باعث دل آزردگی عدهای نمیشدید.
البته در این جا باید چند جمله عرض کنم که خود جنابتان به این مطلب اذعان دارید که شعر صوفیان در روح و جان مردم ایران ریشه دوانده کما اینکه خطاب به حجت الاسلام سبحانی فرمودید: «این را بدانیم که ادبیات عرفانی و تصوف دست کم در زبان فارسی و در عمق جان ایرانی فراگیر بوده و هست، و وقتی شما به جان آن میافتید و با یک نهاد تبلیغی علم مخالفت با آن بر افراشته و علیه آن مقاومت میکنید، شمار زیادی را از خود میرانید.» و متاسفانه رفتار تند امروز شما در بسیاری از موارد موجبات همین آزرده شدن و رانده شدن را فراهم آورده است.
زمانی که مطلب جنابعالی درباره سخنرانی استاد عزیز و شریف جناب پروفسور محمدعلی امیر معزی را دیدم از روی ارادتی که به ایشان داشته و دارم و در بعضی از امور تحقیقی از ایشان مشورت خواستم، و از دریای علم ایشان آموختم، در صدد جوابی بودم. حقیقت در آن مطالب شما که چیزی جز یک جواب عجولانه نبود که «اَلعَجَلُ یوجِبُ العِثارَ» (شتابکاری موجب لغزش است) سعی داشتم مطلبی بنویسم و آرزو میکردم که کسی که به استادی قبولش داشتم کاش کمی تأنی ورزیده بود. خواستم این حدیث را خطاب به شما در صفحات مجازیام منتشر کنم که: «مَن تَأنّی أصابَ أو کادَ، و مَن عَجِلَ أخطَأ أو کادَ.» (هرکه تأنّی ورزد به مطلوب رسد، یا به آن نزدیک شود و کسی که شتاب کند به خطا رود، یا در آستانه خطا قرار گیرد.) که باز هم چون شما را از لحاظ وسعت تحقیقات در سمت استادی خود میدیدم، جسارت نکردم تا در نهم تیرماه سال جاری؛ در کانال تلگرامی جنابعالی، متوجه بازنشر مقالهای از جنابعالی شدم که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده بود با این عنوان “اداره کشور با استخاره و غیب گویی / جای شاه نعمت الله ولی خالی! “.
از همان اول با خواندن عنوان مقاله مشکل داشتم و به قول خود شما، چرا به موضوعی اشاره میکنید که «بوی تفرقه و تشتت میدهد»، و به خودتان اجازه میدهید به شخصی جسارت کنید که نه تنها برای عده زیادی مقدس و محترم است بلکه شخصیت تاثیرگذاری در تاریخ تصوف ایران بوده است. شما در آن نوشته از اعمال خرافی شاه سلطانحسین گفتهاید و در ادامه فرمودهاید: «تاریخ ایران پر از این خاطرههاست و بسا بسیاری از بدبختیهای این ملت، ناشی از اعتماد به همین منجمان بود.» و بعد به خرافات دوران قاجار اشاراتی فرمودید و یک دفعه بیربط فرمودید: «ایکاش شاه نعمت الله ولی هم زنده بود و باز هم عجایب غرایبی که رخ خواهد داد میگفت و برای مدتی مردم را سرگرم میکرد و میخواند:
قدرت کردگار میبینم
حالت روزگار میبینم
حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیرار و پار میبینم
در خراسان و مصر و شام و عراق
فتنه و کارزار میبینم
و برو تا آخر»
استاد ارجمند، من به عنوان شاگرد نباید این مطلب را عرض کنم که تاج را علامه محمدباقر مجلسی بر سر شاه سلطانحسین صفوی گذاشت. و همین علامه مجلسی بود که احادیث فراوانی را جمع آوری کرد مبنی بر اینکه دولت صفویه همان حکومتی است که طلیعه حکومت جهانی امام مهدی (عج) است. از طرفی میدانید که سرکوب صوفیان که از زمان شاه عباس شروع شده بود در زمان شاه سلطانحسین به اوج خود رسید، پس شاه سلطانحسین صفوی به طبقه علماء نزدیکتر بود یا مثلاً درباره کسانی مانند میرزا ابوطالب زنجانی و سید حسین بحرینی که ملبس به لباس علماء بودند و در موضوعات مختلف مملکتی برای مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه قاجار استخاره میگرفتند که دیگر جای تردیدی نیست.
در اینجا بنده قصد ندارم که ادعا کنم که تصوف در طول تاریخ هزار سالهاش دچار خرافات نشده است، هرگز! بلکه در اینجا تعجب بنده از آسمان و ریسمانی است که شما به هم بافتید و در آخر طعنهای به حضرت شاه نعمت الله زدید در صورتیکه بد نبود وقتی که دو مثال فوق را زدید، سری به کتاب قصص العلماء میزدید، به طور حتم در آنجا بدون نیاز به تلاش، شواهد فراوانی را برای سرگرمی مییافتید، هر چند که نیک مشخص است که تمسخر و طعنه به علماء هرچند خود ملبس به آن لباس باشید، عقوبت خواهد داشت.
مطلب دیگر اینکه بنده به عنوان یک ارادتمند به حضرت شاه نعمت الله (نه یک محقق) شاید بنا به حال درونیام به این شعر، پیش بینی و مکاشفه حضرت شاه نعمت الله اعتقاد داشته باشم اما شما را که نه موافقتی است و نه مرافقتی، بهتر بود کمی درباره این شعر و انتسابش به حضرت شاه نعمت الله ولی تحقیق و تفحص میکردید.
@AmirMoezzi
👍1
💠چالش بر سر تصوف | پاسخ رضا تابنده به رسول جعفریان /بخش سوم
جنابعالی که هم از طبقه علماء هستید و هم استاد تاریخ، قطعاً درباره تاریخ مکاشفه در ادیان خصوصاً ادیان ابراهیمی، اطلاعات کافی دارید. به عنوان نمونه به مکاشفات حزقیال نبی و یا اشعیا نبی در عهد قدیم و مکاشفات حضرت عیسی (ع) و جناب یوحنا در عهد جدید اشاره میکنم که خوب است به آنها توجّه کنید.
از این دست مکاشفات در بین مسلمانان و صوفیه هم بوده است. اکثر صوفیه در دستینههای خود به مشاهده و مکاشفه اشاره کردهاند و مراتب آن را توضیح دادهاند که مربوط به قلب آن عارفی است که برای او مکاشفه دست داده است. سراج طوسی در کتاب اللمع فی التصوف میفرماید: «الکشف بیان مایستر علی الفهم، فیکشف عنه للعبد کأَنَه رأی عین.» و آثار بزرگانی چون ابن عربی نیز سرشار از این دست مکاشفات است. ابن سینا نیز در نمط نهم اشارات و تنبیهات درباره مکاشفه جملات نغزی دارد که شما را به آن ارجاع میدهم.
این کشف در قلب عارف اتفاق میافتد که مختص اوست. پس حتی این پیشبینیها و مکاشفاتی که برای عرفای صوفی اتفاق میافتد مشاهدات و مکاشفات قلبی یک شخص است. و این تجربه معنوی در بین حکیمان شیعه چون سید حیدر آملی هم بوده که کشف را مقرر برای اهل الله میداند و حتی معتقد است که برای غیر هم رشحاتی رخ میدهد. همین مکاشفات را بزرگان متأخر از طبقه علماء هم داشتند چون مرحومان سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی، سید علی قاضی طباطبائی تبریزی، سید هاشم موسوی حداد و علامه طباطبائی که روایات از این دست در زندگی آنها زیاد است. حال آیا درست است که سخنان و پیشبینیهای بسیاری از علمای عارف را که حاصل مکاشفات درونی است را به سرگرمی برای دیگران تنزل بدهیم؟
بنده به عنوان یکی از ارادتمندان حضرت شاه نعمت الله ولی این شکوائیه را منتشر کردم و امیدوارم به دست شما برسد و امیدوارم روزی از نزدیک توفیق دیدار شما را داشته باشم.
حیف است از تصوف بگوئیم و سخن را به بیتی از مولانا مزین نکنیم.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
ملتمس دعا،
رضا تابنده
@AmirMoezzi
جنابعالی که هم از طبقه علماء هستید و هم استاد تاریخ، قطعاً درباره تاریخ مکاشفه در ادیان خصوصاً ادیان ابراهیمی، اطلاعات کافی دارید. به عنوان نمونه به مکاشفات حزقیال نبی و یا اشعیا نبی در عهد قدیم و مکاشفات حضرت عیسی (ع) و جناب یوحنا در عهد جدید اشاره میکنم که خوب است به آنها توجّه کنید.
از این دست مکاشفات در بین مسلمانان و صوفیه هم بوده است. اکثر صوفیه در دستینههای خود به مشاهده و مکاشفه اشاره کردهاند و مراتب آن را توضیح دادهاند که مربوط به قلب آن عارفی است که برای او مکاشفه دست داده است. سراج طوسی در کتاب اللمع فی التصوف میفرماید: «الکشف بیان مایستر علی الفهم، فیکشف عنه للعبد کأَنَه رأی عین.» و آثار بزرگانی چون ابن عربی نیز سرشار از این دست مکاشفات است. ابن سینا نیز در نمط نهم اشارات و تنبیهات درباره مکاشفه جملات نغزی دارد که شما را به آن ارجاع میدهم.
این کشف در قلب عارف اتفاق میافتد که مختص اوست. پس حتی این پیشبینیها و مکاشفاتی که برای عرفای صوفی اتفاق میافتد مشاهدات و مکاشفات قلبی یک شخص است. و این تجربه معنوی در بین حکیمان شیعه چون سید حیدر آملی هم بوده که کشف را مقرر برای اهل الله میداند و حتی معتقد است که برای غیر هم رشحاتی رخ میدهد. همین مکاشفات را بزرگان متأخر از طبقه علماء هم داشتند چون مرحومان سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی، سید علی قاضی طباطبائی تبریزی، سید هاشم موسوی حداد و علامه طباطبائی که روایات از این دست در زندگی آنها زیاد است. حال آیا درست است که سخنان و پیشبینیهای بسیاری از علمای عارف را که حاصل مکاشفات درونی است را به سرگرمی برای دیگران تنزل بدهیم؟
بنده به عنوان یکی از ارادتمندان حضرت شاه نعمت الله ولی این شکوائیه را منتشر کردم و امیدوارم به دست شما برسد و امیدوارم روزی از نزدیک توفیق دیدار شما را داشته باشم.
حیف است از تصوف بگوئیم و سخن را به بیتی از مولانا مزین نکنیم.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
ملتمس دعا،
رضا تابنده
@AmirMoezzi
🔷️قرآن و افزودههای پسینی
✍زهرا اخوان صراف
آنچنان که از مروری بر کتاب The Second Canonization of the Qurʾān (324/936) و مطالعه مقالهای در گزارش این کتاب فهمیدم شادی حکمت ناصر- قرآنپژوه معاصر و مؤلف کتاب مذکور به شفاهی بودن بستر نقل قرآن و ثابت به شفاهی بودن متن اذعان دارد و تمام بحث او بر قرائات است نه اصل متن قرآن. از نظر او شاهدی در دست نیست که قرآن متحمل تغییرات عمدی شدهباشد.( از این جهت نتایج تحقیقات او در نقطه مقابل آثار پارهای از پژوهشهای قرآنی اخیر مثل اظهارات د.امیرمعزی و کتاب قرآن مورخان یا د. رینولدز که متن مصحف فعلی را مخلوطی مرکب از بیانات پیامبر ص و افزودههای پسینی میدانند، قرار دارد).
از دید وی، مایۀ تأسف است که هنوز برخی آثار اسلامی ادعا میکنند قرائت حفص از عاصم همان قرائت علیبن ابیطالب است که آن را براساس نسخۀ اصلیای که از پیامبر به ارث برده، ارائه دادهاست و قرائات مشهور نظامهای ثابت قرائی نیستند که در بازهای از زمان ایجاد شده باشند و آنگاه دقیق و لفظبهلفظ از نسلی به نسل دیگر منتقل شده باشند. آنها برای رسیدن به وضع کنونیشان در ۵ مرحله بازبینی، ویرایش و نظامدهیِ درونی شدهاند وصحبت از «قرائت عاصم به روایت حفص» (یا هر قرائت مشهور دیگری) بهعنوان نظام یکپارچۀ قرائی مغالطهای تاریخی است.
از این نظر باید پژوهشهای او از عهده تبیین این مغالطه و دلیلآوری آکادمیک برای چنین نسبتی برآید؛ کاری که به گمانم تا کنون انجام ندادهاست.
از نظر حکمت ناصر مطالعه قرائات بایستی با سیر معکوس از مراحل آخر به اول انجام شود چون همین که دانستیم مثلاً رسمی سازِی قرائات سبعه – یعنی مرحله دوم- جنبه سیاسی داشته، معلوم میشود که رسمیسازی اول در دوره عثمان – یعنی مرحله اول - هم چنین بوده است.
این دیدگاه از این نظر مهم است که حد دقت و اعتبار استدلالهای این دست آثار و در نتیجه آن میزان قابل اعتماد بودن آنها را آشکار می کند.
از نظر او قرائات در دوره اول بیشتر وجهه فقهی داشته و بعداً جنبه حدیثی پیدا کرده و اسانید آنها مورد توجه واقع شدهاست.
اگر منظور او این بوده که قرائاتی که ابتدائاً صرفاً اجتهاد قاریان بوده بعدها به دلایلی بعنوان حدیث با اسناد به رسول الله ص نسبت داده شده، ادعای بزرگی است که باید در پژوهش او دلایلی همسنگ این ادعا جست؛ چیزی که دستکم من در آن کتاب و گزارش فارسی آن نیافتم.
🔸امید دارم که د.حکمت ناصر بپذیرد در نشستی دیدگاه خود و ادله آن را بوجهی آکادمیک برای قرآن پژوهان مسلمان تبیین کند.
🔸توضیح: شادی حکمت ناصر، استادیار مطالعات عربی کلاسیک دانشگاه هاروارد، متولد کویت و رشدیافتۀ نبطیه در جنوب لبنان است. او در دو رشتۀ شیمی و ادبیات عربی از دانشگاه آمریکایی بیروت فارغالتحصیل شده درجۀ دکتری خود را در رشتۀ مطالعات عرب و اسلام از دانشگاه هاروارد گرفته و مدتی در دانشگاه ییل و کمبریج تدریس کردهاست. پژوهشهای او در حوزۀ مطالعات قرآن و متمرکز بر تاریخ قرآن و قرائات است. نخستین کتاب منتشرشده از او «نقل قرائات قرآن: مسئلۀ تواتر و پیدایی قرائتهای شاذ» (۲۰۱۳) نام دارد نشر کرگدان در سال 1398 ترجمه فارسی کتاب را در سه مجلد چاپ کرده است. جدیدترین اثر او، «دومین رسمیسازی قرآن (۳۲۴ق): ابنمجاهد و پیدایی قرائات هفتگانه» (۲۰۲۰)، مطالعهای است دربارۀ نقل قرائات قرآن، رسمیسازی نظامهای قرائات و پدیدۀ قرائات شاذّ غیررسمی.
@AmirMoezzi
✍زهرا اخوان صراف
آنچنان که از مروری بر کتاب The Second Canonization of the Qurʾān (324/936) و مطالعه مقالهای در گزارش این کتاب فهمیدم شادی حکمت ناصر- قرآنپژوه معاصر و مؤلف کتاب مذکور به شفاهی بودن بستر نقل قرآن و ثابت به شفاهی بودن متن اذعان دارد و تمام بحث او بر قرائات است نه اصل متن قرآن. از نظر او شاهدی در دست نیست که قرآن متحمل تغییرات عمدی شدهباشد.( از این جهت نتایج تحقیقات او در نقطه مقابل آثار پارهای از پژوهشهای قرآنی اخیر مثل اظهارات د.امیرمعزی و کتاب قرآن مورخان یا د. رینولدز که متن مصحف فعلی را مخلوطی مرکب از بیانات پیامبر ص و افزودههای پسینی میدانند، قرار دارد).
از دید وی، مایۀ تأسف است که هنوز برخی آثار اسلامی ادعا میکنند قرائت حفص از عاصم همان قرائت علیبن ابیطالب است که آن را براساس نسخۀ اصلیای که از پیامبر به ارث برده، ارائه دادهاست و قرائات مشهور نظامهای ثابت قرائی نیستند که در بازهای از زمان ایجاد شده باشند و آنگاه دقیق و لفظبهلفظ از نسلی به نسل دیگر منتقل شده باشند. آنها برای رسیدن به وضع کنونیشان در ۵ مرحله بازبینی، ویرایش و نظامدهیِ درونی شدهاند وصحبت از «قرائت عاصم به روایت حفص» (یا هر قرائت مشهور دیگری) بهعنوان نظام یکپارچۀ قرائی مغالطهای تاریخی است.
از این نظر باید پژوهشهای او از عهده تبیین این مغالطه و دلیلآوری آکادمیک برای چنین نسبتی برآید؛ کاری که به گمانم تا کنون انجام ندادهاست.
از نظر حکمت ناصر مطالعه قرائات بایستی با سیر معکوس از مراحل آخر به اول انجام شود چون همین که دانستیم مثلاً رسمی سازِی قرائات سبعه – یعنی مرحله دوم- جنبه سیاسی داشته، معلوم میشود که رسمیسازی اول در دوره عثمان – یعنی مرحله اول - هم چنین بوده است.
این دیدگاه از این نظر مهم است که حد دقت و اعتبار استدلالهای این دست آثار و در نتیجه آن میزان قابل اعتماد بودن آنها را آشکار می کند.
از نظر او قرائات در دوره اول بیشتر وجهه فقهی داشته و بعداً جنبه حدیثی پیدا کرده و اسانید آنها مورد توجه واقع شدهاست.
اگر منظور او این بوده که قرائاتی که ابتدائاً صرفاً اجتهاد قاریان بوده بعدها به دلایلی بعنوان حدیث با اسناد به رسول الله ص نسبت داده شده، ادعای بزرگی است که باید در پژوهش او دلایلی همسنگ این ادعا جست؛ چیزی که دستکم من در آن کتاب و گزارش فارسی آن نیافتم.
🔸امید دارم که د.حکمت ناصر بپذیرد در نشستی دیدگاه خود و ادله آن را بوجهی آکادمیک برای قرآن پژوهان مسلمان تبیین کند.
🔸توضیح: شادی حکمت ناصر، استادیار مطالعات عربی کلاسیک دانشگاه هاروارد، متولد کویت و رشدیافتۀ نبطیه در جنوب لبنان است. او در دو رشتۀ شیمی و ادبیات عربی از دانشگاه آمریکایی بیروت فارغالتحصیل شده درجۀ دکتری خود را در رشتۀ مطالعات عرب و اسلام از دانشگاه هاروارد گرفته و مدتی در دانشگاه ییل و کمبریج تدریس کردهاست. پژوهشهای او در حوزۀ مطالعات قرآن و متمرکز بر تاریخ قرآن و قرائات است. نخستین کتاب منتشرشده از او «نقل قرائات قرآن: مسئلۀ تواتر و پیدایی قرائتهای شاذ» (۲۰۱۳) نام دارد نشر کرگدان در سال 1398 ترجمه فارسی کتاب را در سه مجلد چاپ کرده است. جدیدترین اثر او، «دومین رسمیسازی قرآن (۳۲۴ق): ابنمجاهد و پیدایی قرائات هفتگانه» (۲۰۲۰)، مطالعهای است دربارۀ نقل قرائات قرآن، رسمیسازی نظامهای قرائات و پدیدۀ قرائات شاذّ غیررسمی.
@AmirMoezzi
👍2
Forwarded from مرتضی کریمینیا
مصاحف قرآنی منسوب به خط ائمه علیهم السلام: واقعیت یا جعل؟
نشانههایی در دست است که از حدود قرن چهارم هجری، کتابت و دستخط برخی از نسخههای قرآنی به خط کوفی را به امام علی علیه السلام یا دیگر صحابه، چون خلیفۀ سوم، عثمان بن عفان نسبت دادهاند. از سوی دیگر جستجو در مجموعههای خصوصی، موزهها و کتابخانههای ایران و جهان نشان میدهد اکنون قریب به 200 نسخۀ کامل یا ناقص قرآن منتسب به دستخط امام علی علیه السلام یا یکی دیگر از امامان شیعه وجود دارد.
مقالۀ حاضر دو دسته دلیل یا مدرک تاریخی بر غیرواقعی بودن این انتسابها ارائه میدهد. نخست بر اساس متون تاریخی قدیم میکوشد نشان دهد که کهنترین اسناد مکتوب تاریخی برجا مانده از سه قرن نخست همگی فاقد چنین نسبتهاییاند. به علاوه، ذکر نام کاتب در انتها یا میانۀ یک نسخۀ قرآن امری غیر رایج در سه قرن نخست است؛ لذا وجود ترقیمه یا انجامۀ کاتب در انتهای بخشی از قرآن، و انتساب آن قرآن به یکی از امامان شیعه در قرن نخست، مستلزم زمان پریشی تاریخی (anachronism) است. دومین دسته از دلایل و شواهد بر جعلی بودن این انتسابها، به جوانب نسخهشناختی این مصاحف منسوب به امامان شیعه بازمیگردد. در این بخش نویسنده، نشان میدهد که برخی ویژگیهای موجود در خود این نسخهها، از جمله نوع خط (مثلاً بهکارگیری خط کوفی مشرقی)، جنس مصحف (مثلاً استفاده از کاغذ)، محتوای قرآنی (مثلاً استفاده از قرائات مختلف رسمی و شاذ)، وجود اشتباهات و سهو کاتب (که به اعتقاد شیعه، از جانب امام روی نمیدهد)، و نیز نشانههای واضحی از جعل امضا به خط کوفی، به روشنی ما را قانع میکنند که کتابت این مصاحف به دست امامان شیعه را نادرست و غیرواقعی بدانیم.
http://irannationalmuseum.ir/fa/wp-content/uploads/2020/04/WhatsApp-Image-2020-04-27-at-16.06.12.jpeg
دریافت فایل کامل:
http://www.kateban.com/media/files/6112be1353d9d.pdf
انتشار یافته در آینۀ پژوهش، سال 32، ش 188، خرداد و تیر 1400
نشانههایی در دست است که از حدود قرن چهارم هجری، کتابت و دستخط برخی از نسخههای قرآنی به خط کوفی را به امام علی علیه السلام یا دیگر صحابه، چون خلیفۀ سوم، عثمان بن عفان نسبت دادهاند. از سوی دیگر جستجو در مجموعههای خصوصی، موزهها و کتابخانههای ایران و جهان نشان میدهد اکنون قریب به 200 نسخۀ کامل یا ناقص قرآن منتسب به دستخط امام علی علیه السلام یا یکی دیگر از امامان شیعه وجود دارد.
مقالۀ حاضر دو دسته دلیل یا مدرک تاریخی بر غیرواقعی بودن این انتسابها ارائه میدهد. نخست بر اساس متون تاریخی قدیم میکوشد نشان دهد که کهنترین اسناد مکتوب تاریخی برجا مانده از سه قرن نخست همگی فاقد چنین نسبتهاییاند. به علاوه، ذکر نام کاتب در انتها یا میانۀ یک نسخۀ قرآن امری غیر رایج در سه قرن نخست است؛ لذا وجود ترقیمه یا انجامۀ کاتب در انتهای بخشی از قرآن، و انتساب آن قرآن به یکی از امامان شیعه در قرن نخست، مستلزم زمان پریشی تاریخی (anachronism) است. دومین دسته از دلایل و شواهد بر جعلی بودن این انتسابها، به جوانب نسخهشناختی این مصاحف منسوب به امامان شیعه بازمیگردد. در این بخش نویسنده، نشان میدهد که برخی ویژگیهای موجود در خود این نسخهها، از جمله نوع خط (مثلاً بهکارگیری خط کوفی مشرقی)، جنس مصحف (مثلاً استفاده از کاغذ)، محتوای قرآنی (مثلاً استفاده از قرائات مختلف رسمی و شاذ)، وجود اشتباهات و سهو کاتب (که به اعتقاد شیعه، از جانب امام روی نمیدهد)، و نیز نشانههای واضحی از جعل امضا به خط کوفی، به روشنی ما را قانع میکنند که کتابت این مصاحف به دست امامان شیعه را نادرست و غیرواقعی بدانیم.
http://irannationalmuseum.ir/fa/wp-content/uploads/2020/04/WhatsApp-Image-2020-04-27-at-16.06.12.jpeg
دریافت فایل کامل:
http://www.kateban.com/media/files/6112be1353d9d.pdf
انتشار یافته در آینۀ پژوهش، سال 32، ش 188، خرداد و تیر 1400
Forwarded from ZEKR, MIT Shia Muslim Association (Mohebein Ahl al-Bayt)
مباحث قرآنی، جمع آوری و تدوین قرآن، دکتر فرهاد قدوسی
شامل ۶ درس گفتار، می تا آگست ۲۰۲۱، ام آی تی
ویدیوی جلسات برگزار شده در یوتیوب و آپارات
جلسه اول: تاریخ مطالعات قرآنی نوین در محیط های آکادمیک غربی
جلسه دوم: جمع آوری و تدوین قرآن
جلسه سوم: جمع آوری و تدوین قرآن، مصحف صنعا، قسمت اول
جلسه چهارم: جمع آوری و تدوین قرآن، مصحف صنعا، قسمت دوم
جلسه پنجم: مصحف امصار و پروژه دوم مصاحف
جلسه ششم: مصحف عثمانی: اختلاف قرائات وتدوین دوم
@zekrMIT
شامل ۶ درس گفتار، می تا آگست ۲۰۲۱، ام آی تی
ویدیوی جلسات برگزار شده در یوتیوب و آپارات
جلسه اول: تاریخ مطالعات قرآنی نوین در محیط های آکادمیک غربی
جلسه دوم: جمع آوری و تدوین قرآن
جلسه سوم: جمع آوری و تدوین قرآن، مصحف صنعا، قسمت اول
جلسه چهارم: جمع آوری و تدوین قرآن، مصحف صنعا، قسمت دوم
جلسه پنجم: مصحف امصار و پروژه دوم مصاحف
جلسه ششم: مصحف عثمانی: اختلاف قرائات وتدوین دوم
@zekrMIT
به پدرم، مصطفی
Les guide divin dans shi'isme originel Édition Verdier, 2007
https://www.tgoop.com/AmirMoezzi
Les guide divin dans shi'isme originel Édition Verdier, 2007
https://www.tgoop.com/AmirMoezzi
اخلاقیات؛_مفاهیم_اخلاقی_در_ادبیات.pdf
19.3 MB
📚اخلاقیات
مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سده سوم تا سده هفتم هجری
نویسنده : شارل هانری دوفوشه کور
مترجمان : عبدالمحمد روح بخشان و محمدعلی امیرمعزی
@AmirMoezzi
مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سده سوم تا سده هفتم هجری
نویسنده : شارل هانری دوفوشه کور
مترجمان : عبدالمحمد روح بخشان و محمدعلی امیرمعزی
@AmirMoezzi