Telegram Web
میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
Photo
#نجف


خاکش انگور است، حق دارند اطفالِ نجف
ناخودآگاه حینِ بازی جای زو، هو میکشند



🍃🌼
#امام_صادق_ع
#روضه

نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است
پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود
آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است

خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود
دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است

خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است
ناله ی زن را زپشت در شنیدن مشکل است

قاتلی برادشت یک شمشیر....پیغمبر رسید
ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است

#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#شهادت
#روضه

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#شهادت

پابرهنه پشت مرکب می دویید
بی عبا در آن دل شب می دویید

زیر لب با روضه های کربلا
دست بسته همچو زینب می دویید


#ابوذر_رییس_میرزایی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امیرالمومنین_علیه_السلام

فی الیل و النهار بگو یا علی مدد
با ابرها ببار...بگو یا علی مدد

دلداده گی به «میثم تمار» بودن است
یک بار روی دار بگو یا علی مدد

گاهی به جای نافله و گریه ی سحر
هر شب هزار بار بگو یا علی مدد

سینه سپر کن و به گدا بودنت بناز
یعنی به افتخار بگو یا علی مدد

اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کن
از قولِ شهریار بگو یا علی مدد

هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ست
همراه ذوالفقار بگو یا علی مدد

وقتی دلت برای نجف تنگ می شود
از جورِ روزگار بگو یا علی مدد

آنجا که جز علی احدی نیست پای تو
هنگام احتضار بگو یا علی مدد

#احسان_نرگسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#مدح
#شهادت

آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو

تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی

از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد

طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است

خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است

نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند

حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است

خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده

می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت

اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو

فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم

کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم

بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست

اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای

آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت

نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند

پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟

ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است

بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند

سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها

گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد

دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

از صحنِ علی گـــلاب می‌بارد
از هجرِ رُخ‌اش عذاب می‌بارد

مستیم به دور مــرقدش گویا
از ابرِ نجف شـــــراب می‌بارد

#محمد_حقانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#مدح

در نطق تو تفسیر شد «والتین والزیتون»
شیعه به قال‌الصادقت تا حشر شد مدیون

وقت کرم از سائلانت می‌شود حاتم
در علم طفل مکتبت سقراط و افلاطون

هم قبله گاه عارفان محراب ابرویت
هم یک جهان لیلاست از لبخند تو مجنون

در کودکی هم وقت بازی با رفیقانت
هر بار بودی شد صداقت بین‌شان قانون

علامه ها هر روز دور منبرت جمعند
پروانه‌ها جمعند وقتی شمع شد کانون

از ناله هایت درمی‌آمد اشک جمعیت
وقتی برایت روضه‌ای میخواند «أبوهارون»

روضه رسید آنجا که آوردند در گودال
جد غریبت دست و پا می‌زد به خاک و خون

فریاد «هل من ناصر»ش در اوج غربت بود
وقتی نبود آن شاه را یاری به پیرامون

خنجر هزارونهصدوپنجاه تا بوسه
بر پیکرش زد، شد جراحت های گوناگون

ای کاش زینب زیر حلقش را نمیبوسید
یا حداقل کاش میشد پیکرش مدفون

#میثم_کاوسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#مدح

پای درس چشم هایت جان دو زانو میزند
نزد انسانیتت انسان دو زانو می‌زند

در مدینه خطبه می‌خوانی چنان ملموس که؛
«جابر» از مستیش در ایران دو زانو می‌زند

حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست
باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو می‌زند

فقه در آینده می‌گویی و پای حرفهات؛
در گذشته حضرت سلمان دو زانو می‌زند

در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛ 
رحل هم در محضر قرآن دو زانو می‌زند

می‌نشیند چار زانو هر که در دَرسَت نخست
سال‌ها پیش تو بعد از آن دو زانو می‌زند

هرکه می‌بیند بقیع خاکی‌ات را ناگهان
درمیان چشم او باران دو زانو می‌زند

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج

گفتند روی فرش ما پا میگذاری...
جارو زدم تنها به شوق این روایت

#راضیه_مظفری
🍃🌼
#امام_صادق_ع
#شهادت #مدح

آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیره‌ی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان  داشت که بود

خانه‌ای در حرم هر  دل عاشق دارد
شیعه امروز از او  وعده‌ی صادق دارد


همه جا سایه فیض‌اش به  سرِ سرورها است
حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است
 چقدر خطبه‌ی او خط به خطِ دفترها است
قالَ صادق همه‌جا تاج سر منبرها است

از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد


آنقدر گفت علی  روز و شب از حال علی
که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی

آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همه‌جا نام علیست


باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساخته‌اند
خاک راهش همه بردند و سبو ساخته‌اند
کعبه را روز ازل از گل او ساخته‌اند
عالمان از لب این چشمه وضو ساخته‌اند

همه‌ی اهل نظر بر درِ او رو زده‌اند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند


نفس اوست اگر گریه‌ی ما طولانی است
نفس اوست اگر دیده‌ی ما بارانی است
مقتل اوست اگر حال جگر  طوفانی است
مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است

بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کُنیه‌ی او هست ابا عبدالله


بارها حرمتش از کینه‌ی منصور شکست
دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست
آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست
وایِ من از در این خانه که با زور شکست

وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد


او که پیر است از این خانه به اجبار مبر
آبروی همه‌ی ماست در انظار مبر
رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا می‌روی اما سوی بازار مبر
 
مو سفید حرمم دست به دیوارش است
خاطرات بدی از کوچه و بازارش است


از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد
ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش،  اُفتاد
فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد

او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه
از روی ناقه نه  در خواب نه  غرق تب نه


دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت
دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت
پای پُر آبله جز گریه‌ی خوناب نداشت
دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت

تا خودِ قافله او را به روی خار کشید
مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
2024/06/01 00:55:39
Back to Top
HTML Embed Code:


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function pop() in /var/www/tgoop/chat.php:243 Stack trace: #0 /var/www/tgoop/route.php(43): include_once() #1 {main} thrown in /var/www/tgoop/chat.php on line 243