✍🗡z

مستند مرغابی سوخته!
(کاری از #زورو تیرماه ۱۴۰۴)
آزادیِ دیرهنگام!

گر دیر بجنبیم زِ ما در قفس ما
جُز مُشتِ پَری بر تَلی از فضله به جا نیست


پی‌نوشت:
حقیقت این است که فی‌المثل عقاب پیری که از بچگی‌اش در قفس بوده و نه تا به حال پرواز کرده و نه راه و رسم چگونه زندگی کردن بیرون قفس را بلد است آزادیش در کهنسالی هم چنگی به دل نمی‌زند!

خلاصه کاری نکنیم که یک‌روز این بیت زبان حال‌مان باشد:

«پَر و بال ما بریدند و درِ قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پَرَش بریده باشد»

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z
شعرخوانی #زورو
اردیبهشت‌ماه  ۹۷/ تهران

#شهر_هرت / #جنگل_مولا

... تازگیا «وطن» شَبا رو تا صبح
می‌شینه و زخماشو میشماره؛

رئیسْ‌پلیسِ مملکت که دزده
قاضیِ مملکت که رشوه‌خواره

قاریِ مملکت.... بگم چی والّا....

#متن_کامل_شعر 👇👇👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/712


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

گر گوشت نبود توی دیزی
با حرص و وَلَع بخور نخود را
دستت چو نمی‌رسد به #کاترین
دریاب تو #باجناق ِ خود را !

به‌هرحال مهم داشتنِ نیّت‌ خیره و راهکار داشتنِ (به قول ندا یاسی!) ابزار مناسب! ، که الحمدللّه بسیاری از مسئولین به این دو هنر آراسته‌اند!

پی‌نوشت ادبی
سعدی:
گر نبوَد بالش‌ِ آکنده‌پَر
خواب توان کرد، خَزَف زیرِ سَر
وَر نبوَد دلبرِ همخوابه پیش
دست توان کرد در آغوشِ خویش


بیت دوّم شعر، با نگاهی به ضرب‌المثل
دستت چو نمی‌رسد با بانو/بی‌بی
دریاب کنیز مطبخی را

یا این حالت عامیانه‌ترِ
دستت چو نمی‌رسد به کوکو
خُشکه‌پلو را فرو کو!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

🔶 در ارتباط با پُست آخر کانالم (کاترین و باجناق!) یعنی این پُست 👇👇👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2567

شعری که در ادامه می‌خوانید را مهر ۱۴۰۲ در پیج اینستاگرامم گذاشتم

✅ باجناق نقد بِه از غِلمان نسیه!

با دیدن او گُل از گُل‌اش باز شِکُفت
عمّامه مُتکّا شد و‌ پهلویش خُفت
افکند کنار عبای تزویرش را
لَبّاده درآورد و به فتوایش گفت :

گویند چو پرهیز کُنی زین‌رفتار
غِلمان بشود نصیب تو آخر کار
فعلاً تو بچسب باجناقت را سِفت
«این نقد بگیر و دست از آن نسیه بِدار»

#زورو
(با تشکر از همکاری صمیمانه خیّام)


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

«پرنده‌های قفسی»
#زورو

آی‌آهای! ایرانیا! پرنده‌های قفسی!
ما فقط، سه راه داریم، اینو بِتون گفته کسی!؟ :

یا باید ما خودمون درِ قفس رو واکنیم
یعنی اینکه خودمون دردمونو دوا کنیم

یا باید منتظر یه دستِ دیگه بمونیم
چاره نیس وقتی نخوایم ما، یا بخوایم و نتونیم
دستی که یه‌روز بیاد درِ قفس رو واکنه
دیگه فرقی نداره بعدش با ما چها کنه!

یعنی گفتم «آخرش» رو؛ که یارو گربه باشه
واکنه در قفس رو دردسر بتّراشه! ؛
چنگ و دندون بکنه تیز واسه کشتن ما
فوقش این باشه، بذارید که بگم پرنده‌ها:
مرگ بیرون قفس البته که شرف داره
به اینی که تو قفس پرنده هی تخم بذاره
بچه‌هاش مثل خودش توی قفس دنیا بیان
بچه‌هاش مثل خودش پرواز و آزادی نخوان

شایدم میون اون هیری‌ویری و گرد و خاک
گربه که واکرد دَرو ما اون وسط زدیم به‌ چاک!

اینم البته عجیب نیست: بکنیم یه فکری روش،
شاید اون گربه باشه کارش فقط شکار موش!
اینجا می‌خواد که لجِ صیاده رو دربیاره
تلافی کنه یه‌چیزو رو دُمش پا بذاره!
توی این «جنگل مولا» همه‌چیزی ممکنه
ما که دیدیم سگ‌مون با گرگا هی گپ می‌زنه!

شایدم شانس بیاریم اون «دسته» یه آدم باشه
عاشق طبیعت اون آدم محترم باشه!
باشه اون عاشقِ پروازِ پرنده‌ی رها
خودتونم می‌دونید کم نیسن اینجور آدما

شایدم اون «دسته» یه پرنده باشه که رهاس
خودش آزاده ولی یه‌عمره قلبش پیش ماس
کسی که آزادیو چشیده باشه طعمشو
ولی تَناخور نباشه! باشه فکر من و تو

اما راه دیگه‌مون موندن توی قفسه
که توی حسرت و ذلّت اجل ما برسه؛
زنده باشیم توی ننگ عمرمونو بدیم هدر
روی تلِّ فضله از ما بمونه یه مُشت پَر
بچه‌هامون «توو قفس»، این‌وَر و اون‌وَر بِپَرن
تا اونا هم مث ما پروازو از یاد ببرن

آره ای پرنده‌ها ! ما نداریم جز این سه راه
راه دیگه هست بگید اگه که گفتم اشتباه

ما باید که خودمونو آخرش مجاب کنیم
یکی از این دو سه راهو باید انتخاب کنیم

البته باید بجنبیم که نشه دیرتر از این
تا توی قفس نشیم ماها دیگه پیرتر از این

بهتر اینه خودمونو خودمون رها کنیم
خودمون باید یه‌جور درِ قفس رو واکنیم

یه حقیقتم بگم اگرچه اونو مُنکریم
ما پرنده‌ایم ولی «تخمش» رو انگار نداریم!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z
پرنده‌های قفسی
شعرخوانی #زورو
تیرماه ۱۴۰۴

آی‌آهای! ایرانیا! پرنده‌های قفسی!
ما فقط، سه راه داریم، اینو بِتون گفته کسی!؟ :

ما باید که خودمونو آخرش مجاب کنیم
یکی از این سه تا راهو باید انتخاب کنیم

یا باید ما خودمون درِ قفس رو واکنیم
یعنی اینکه خودمون دردمونو دوا کنیم

یا باید منتظر یه دستِ دیگه بمونیم ...

متن کامل شعر 👇👇👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2569

@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro

✍🗡z
✅ دِلا دیدی که قاضی‌پور فهمید!؟
(پوتینِ سرآشپز و آش شورِ مطبخِ روسیه _با یک‌وجب روغن رویش!_ برای جمهوری اسلامی ایران)

آشی که در این «بادیه»! روسیه پَزید!
فی‌الفور تُفَش کرد از آن هرکه چشید

هرچند که «کدخدا» نمک‌گیرش شد
اینقدر شده شور که «خان» هم فهمید!

پی‌نوشت
نادر قاضی‌پور (نماینده دوره هشتم، نهم و دهم مجلس):
چطور شد در حمله‌ی اوّل، پدافند هوایی ما (اس‌سیصدها) همه‌شون یه‌دفه آسیب دیدند و از بین رفتند اینو باید از روس‌ها بپرسیم کُد دست اون‌ها بود، روس‌ها به ما امکانات خوبی ندادند، ما از روس‌ها خیانت دیدیم، روس‌ها مملکت ما را غصب کرده بودند

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

اِنصا فَ...فَ...فاً فایده‌ی اینان چیست!؟
یا آن‌ کِ...کِه‌ راضی‌ست از ایشان کی...کی‌...کیست!؟

جِد...داً...دَ...دَ...داً  خُ...خُ...خُداییش خُدا!
دنیای بی‌آ...خو...خوند بهتر...تَر نیست!؟


امان از این لُکنت زبانِ لعنتی که گاه وقت شعر گفتن هم دست از سر آدم برنمی‌دارد. البته به قول آن مرحوم! لٰکِن! این‌بار نتیجه این زبان اَلکن پُر بدک هم نشد! مخصوصاً در مصراع دوم که «دو کِ» را پشت سر هم ردیف کرد! و مخاطبان اصفهانی بهتر می‌دانند که تکرار دو کِ چه کاربردهایی دارد!

از اتّفاق این تکرار کِ در اوّلین شعر کتاب مُستطابِ «تاریخِ بی‌حقّی»اَم (تاریخ منظوم هشت سال تسلط سلطان «محمود» بر ایران) هم خوش نشسته؛

هرچند که زِرت همه قَمصور شده
به من چه « کِه کِه » رئیس‌جمهور شده!
خوشحالم از این، بنده، که در دولت او
صد سوژه‌ی طنز بهر من جور شده

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

فُحش و ناله و نفرین را که باد می‌بَرد ، بُرد با حکومتی‌ست که یک‌بار سود صادرات آب و برق را می‌خورد، یک‌بار سود واردات پمپ آب و موتور برق را و یک‌بار هم سود افزایش تعرفه قبض آب و برق به بهانه مصرف زیاد را ،
یک‌بار نان واردات ماینِر را می‌خورد ، یک‌بار نان رَمزارزهای مزارع ماینر را و یک‌بار نان جریمه ماینرهای غیرمجاز را ؛
برای حکومت «دو سر سود» است و برای ما مردم ایران «دو سر سوخت» (شاید هم دو سر نیم‌سوخته!)

پی‌نوشت:
البته باید اعتراف کنیم که هم ما مردم مستحق چنین رفتارهایی هستیم و هم حکومت حق دارد چنین کند؛
«فقیه شهر بگفت این سخن به گوش حمارش:
هر‌ آن‌که خر شود البته می‌شوند سوارش»

می‌دانم شمای خواننده این پُست ممکن است بگویید که تکلیف من که خر نیستم! و به‌اندازه خودم می‌فهمم چیست!؟
خب هم‌طویله ماندن با خران و هیچ تلاشی برای تغییرشان و هم‌خو و هم‌بو نکردن‌شان، هم تاوان خودش را دارد؛

به قول خودم!
اسب سَرکش هم که باشی، با خران چون دَمخوری
می‌کِشند از گُرده‌ی تو بار این پفیوزها !

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

حالا که به لطف این حکومت، زیرِ↓
آوار فِلاکت است هر ایرانی

کاری بکن ای خدا! اقلاً بِشَویم
رویین‌تَن و ضِدّضربه چون #شمخانی !

پی‌نوشت:
رویین‌تَنی حالتی‌است که هرکسی که از آن بهره‌مند است هیچ ضربه‌ای بر او اثر ندارد و نیروهای مافوق طبیعی او را شکست‌ناپذیر و آسیب‌ناپذیر کرده‌اند؛ اما فقط یک نقطه از بدن او رویینه نیست و آن نقطه شکست وی است ...

در تاریخ تا امروز پنج نفر رویین‌تن بوده‌اند:
زیگفرید (آلمان) ، اسفندیار (ایران) ، آشیل (یونان) ، بالدِر (اسکاندیناوی) و دوریودن (هندوستان)
ناگفته پیداست که شخصیّت این رویین‌تنان ریشه در ادبیات و عالم اساطیری دارد

امّا در عالم واقعیت تنها دو رویین‌تنِ ضدضربه و شکست‌ناپذیر و به عبارتی نامیرا وجود دارد که خوشبختانه هر دو ایرانی‌اند و با احتساب اسفندیار شاهنامه، کفه‌ی ترازوی این افتخار در دنیا به نفع ماست :
یکی همین جناب شمخانی که ذکر خیرش رفت و دیگری نیز جنّتی که قرن‌هاست ضربات عزرائیل هم بر او کارگر نیفتاده است

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

✍🗡z

#زیارت و #سیاست
شعرخوانی #زورو


... زیارت می‌روی ارواح بابات!
به هر شهری رسیدی، از ادارات،
ستادی بهر استقبال جور است
و خرج تو ز بیت‌المال، جور است
به هر شهری رسیدی بزم، برپاست
ناهار و شام و صبحانه مهیّاست
دو سه‌ تا کامیون اسکورت‌تان است
پُر از ساندیس و بیسکوئیت و نان است

چو خوردی رانی و ساندیس، داداش
به یاد اهل‌بیت تشنه‌لب باش! ...

#متن_کامل_شعر 👇👇👇👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/1098


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch

«نوحه‌ی فساد»
نوحه‌سُرا و نوحه‌خوان! : #زورو

شاهد پُست قبلیم اینجاست!

✍🗡z
✅ به آفتابه سلامی دوباره باید کرد!
#زورو + #فروغ_فرخزاد

امّا بعد...

به آن مسئول‌هایی که سه‌شیفته
در ایران تِر زدند این را بگویید:

که وضع آب بُحرانی‌ست اینجا
برایش چاره‌ و راهی بجویید

که آن‌قَدری بماند لااقل آب
که با آن باسَنِ خود را بشویید!

پی نوشت:
البته از حق نگذریم خودشون آینده‌نگرند و فکر اون روز رو هم کردند؛
همین اسکناس‌های ایرانی که به همّت همین حضرات روز به روز از ارزشش کم می‌شه، یعنی به درد پاک کردن ماتحت‌شون نمی‌خوره!؟

#زورو

@zorro_ch