Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
8665 - Telegram Web
Telegram Web
زندگی داره بهم سخت میگیره خیلی سخت. و میدونی؟ دیگه حتی حوصله‌ی حرف زدن هم ندارم. حوصله‌ی راهنمایی گرفتن، حوصله‌ی درد و دل کردن، حوصله‌ی اینکه همراهی کسی رو بپذیرم، دلم سکوت میخواد. پشت پنجره بشینم، برف بیاد، صدای هیچ چیزی نیاد و به بارش برف‌ها نگاه کنم و چایی بخورم. همین لحظه‌ی کوچیک.
حس میکنم در هیچ دسته‌ و گروهی نیستم؛ همه‌ی آدم‌های امنم در حال غیب شدنن و آدمیزاد خودش منع میکنه سر خودش هم میاد و این نیز بگذرد.
دلم میخواد...
امروز دو نفر خیلی قدیمی زو دیدم. یکی رو باهاش سلام نکردم و از اونموقع دلم میخواست که حواسم بیشتر میبود و سلام میکردم چون فرد محترمی بود. دومی هم استاد ادبیات سوم دبیرستانم بود، باهاش سلام کردم و حس کردم چقدر دنیام عوض شده، چقدر دیگه اون زندگی متفاوته؛ حتی فامیلی استادم رو یادم نمیومد و جالبه؛ ممکنه سال‌ها بگذره و ما اسم اون آدم‌های ایام رو به یاد نیاریم....
محرم و صفر که برنامه و‌پلن برای آذین شهر نداریم من قشنگ حالم از درون خوب نیست چون دیگه هیچ نقطه اتصالی به دین ندارم یا حداقل اتصالم خیلی کمه. آذین که هست ناخوداگاه داریم یه کاری برای اهل بیت انجام میدیم، هی یادمون میوفته میشه توسلی هم کرد، میشه با کسی حرف زد که صداتو بشنوه
و اونقدری که فکر میکنی تنها نیستی...
دارم فکر میکنم چقدر وجود داشتن آذین برای من مثل زندگیه...
خیلی مسخره‌است ولی الان یک ربعه دارم برای وضعیت اینترنت گریه میکنم چون همه‌ی عکسایی که باید بفرستم برای گرافیستمون باز نمیشه و نمیتونم تک تک شو بفرستم نه میتونم هیچ قبرستون دیگه‌ای بذارمش و حالمم بده و سرما خوردم و هیچ کاری جلو نمیره فقط به خاطر اینترنت!
چرا باید اینقدر برای هر چیز کوچیکی توی زندگی مون دهنمون سرویس بشه؟!
Forwarded from زندگی🍃
«-ماه زیباست، دوست داشتن تو زیبا‌تر، بودنِ با تو خیلی زیباتر.»
زندگی🍃
بابام بهم زنگ زد گفت بدو برو ماهو ببین. مدت‌ها گذشته از زمانی که برای دیدن ماه همینقدر شوق داشته باشم. راستی، یادت نره ماهو ببینی…
توی کانالتون بنویسید ماه امشب قشنگه، و یه بهونه پیدا کنید برای صحبت کردن با اونی که خیلی دوسش دارید.
امشب شب قشنگی بود؛ با خوردن پاستا و سالاد شروع شد و با دیدن ماه و ماهِ خودم تموم شد.
دوست دارم روزهایی که به بهانه‌های نه چندان مهم، گرامی میداریم اون روز رو.
و داشتم به دوستم میگفتم؛ اگر برگردم عقب روزها و ساعت‌های بیشتری رو جشن میگیرم، قدر لحظه‌ لحظه رو برای جشن گرفتن و گرامی دونستن بیشتر میدونم.
حتی اگر برگردم عقب دوست دارم مراسمات عقدم و ازدواجمم رو هم سنگین تر و طولانی تر بگیرم🥹❤️
همسر همکارمم رفته سربازی؛ من پایین جلسه بودم و وقتی اومدم بالا با این صحنه مواجه شدم و حتی منم سوپرایز شدم😂❤️
خانومی که امروز باهاش جلسه کوچ سوشال داشتم بهم گفت شما واقعا ذهن مرتبی دارید و این باعث میشه خیلی ذهن ما رو مرتب کنید و قدم‌ها رو بهتر بشناسیم...
و موقع رفتن لبخند روی لب‌هاشون بود...
خیلی خوشحال شدمم.
سلام بر پیامبر رحمت، سلام بر نور خلقت….
یک‌فریم از سریال زندگی شخصی من.

؛ دنیا پر از رقابته، از دیده نشدن خستم، کلافه‌ام و دلم جهش میخواد؛ دلم آخر هفته میخواد و نکته‌ی جالب اینکه وسط مهمونی دلم میخواد بشینم یه گوشه و‌ گریه کنم و دلم نمیدونم چی میخواد دیگه.
داشتم باهاش حرف میزدم و تعریف میکردم از روز که دیدم دستش روی صورتشه و داره از سردرد به خودش می‌پیچه؛ کلی خودمو از درون سرزنش کردم که چرا حواسم نبود و‌چرا زیاد از اندازه باهاش حرف زدم ولی اون بچه فقط گفت: «میشه برم قرص بخورم؟!» و مظلومانه صفحه‌ی گوشی رو بست؛ روزایی که اینقدر زیاد خسته و‌ کوفته از سرکار برمیگرده و از سردرد نمیتونه هیچ کاری بکنه واقعا من هم همونقدر عذاب میکشم. و دلم براش میگیره.
امروز تا اومدم بیرون از خونه احساس کردم هوا خنک شده و اینقدر حالم خوب شد که خدا میدونه.
من بعد از مدت‌ها یه رمزی پیدا کردم: اگر میخوای تو زندگیت موفق باشی باید تا یه حد خوبی به خودت مطمئن باشی. خودت رو ببینی و خودت رو باور داشته باشی که بهترینی یا قراره بهترین بشی و یه قدرت شخصی ریزی داشته باشی
امروز و دیروز با دوتا از اعضای تیمم جلسه فیدبک اخر ماه داشتیم؛ به میم گفتم یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین اتفاق‌های امسال رو جوین شدن شما دونفر توی تیم میدونم، تلاش‌های میم و سار، عِرقی (شایدم اِرق) که به کار و تیم و من دارید حالمو خیلی خوب میکنه؛ انگار نزدیک به دوسال تنها، دویدن و تنها دویدن خیلی برام سخت بود حالا اینکه چند نفری میتونیم در راستای چیزهای کوچیکی‌ که توی کسب و کارمون اتفاق میوفته حرص بخوریم و بگیم و بخندیم و عصبانی بشیم برام خیلی قشنگه
و‌ دوست دارم پایان امسال بیام اینجا بنویسم که تیم قشنگم بزرگ و بزرگتر شده و هرکدومشون کلی نقش و کار دارن و دارن پله‌های موفقیت رو طی میکنن...
مثل همیشه داره اون اتفاق تو مغزم میوفته.
_بودنت برام مثل بارونه...
2025/10/17 16:02:08
Back to Top
HTML Embed Code: