Telegram Web
شب عاشورا

در خیمه ها صدای خدایا بلند شد
زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد

فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش
تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد

پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟‌
تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌

سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی
باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی

گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود
خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی

انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست
این تکّه از زمین نکند؛‌ قتله گاه توست

امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست
زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست

حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت
مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست

اشکت به من اجازه آوازه می دهد
دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد

یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت
آری منم که زل زده ام در برابرت

از بس که محو ذات خداوند اقدسی
اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت

از جان من عروج مکن روح پیکرم
حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم

خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن
زخم فراق؛ ‌کم به دل خسته ریشه کن

یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا
با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن

امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین
من بی تو؛‌ عین فرض محال است یا حسین

گریان ترین دیده دریایی توام
امشب اسیر غصّه فردایی توام

گفتی ز بس كه یك شبه تغییر می کنی
من نیز ناتوان ز شناسایی توام

گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا
زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا

گفتی تمام پیکر تو زخم می شود
از پای تا دم سر تو زخم می شود

اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم
با من مگو که حنجر تو زخم می شود

گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این
جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این

سعید توفیقی

https://www.tgoop.com/zekre_salavat.
#مکن_ای_صبح_طلوع

آقا امشب در گفتار و کردارش مراعات بچه ها را می کرد.

می گفت از خیمه بیرون آمدم نیمه های شب تاریک بود نمی فهمیدم آقا چه می کند. دیدم تنهایی از خیمه آمده بیرون کاری انجام می دهد.
گفتم : قربانت گردم! کاری هست کمک کنم. چه می کنید آقا؟
دقت کردم دیدم خارهای بیابان را با شمشیر می کند.
گفتم: خار را برای چه می کنید آقا ؟
فرمود: فردا که خیمه ها را آتش می زنند بچه ها روی این خارها پابرهنه می دوند.

#استاد_سید_علی_نجفی
شب دهم محرم سال ۶۷

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
🏴 اشعار شب_عاشورا
_________________
امام_حسین


عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند

ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند

دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند

آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند

دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند

هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند

طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند

این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند

چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند

این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند

در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند

یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...



https://www.tgoop.com/zekre_salavat
بگذار . . .
تا بمیرم و تنها نبینمت
تنها به روی سینۂ صحرا نبینمت

امشب بیا . . .
کہ بوسہ زنم بر گلویِ تو
شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت

شب عاشورا
مکن ای صبح طلوع


التماس دعا

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
شب عاشور

و اما یڪ شب دیگر ڪہیعص مےشود...

ڪاف
ـہا
یا
عین
صاد

امشبـے را شہ دین در حرمش مهمان است. مڪن اے صبح طلوع...

التماس دعا

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
🏴 اشعار شب_عاشورا
______________
امام_حسین

ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن
با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن

جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا
دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن

شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر
ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن

این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من
بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن

او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است
اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن

دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب
لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن

ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم
دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن


نثار شهدا ، تسلي قلب حضرت حجت (عج) صلوات
التماس دعا


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
نوحه قدیمی - کس ندیده در عالم این چنین گرفتاری
مرحوم حاج شاه حسین بهاری
نوحه "کس ندیده در عالم، این‌چنین گرفتاری"
با صدای مرحوم شاه‌حسین بهاری

التماس دعا

😭😭😭😭😭😭

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نوستالژي....

نوای زیبا شهید غلامعلی رجبی

بشنويد...

شهادت١٣٦٧

روحش شاد
غلامعلي عزيز


نثار شهدا صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مکن_ای_صبح_طلوع😭

وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد

🌹نثار حضرت حضرت سیدالشهدا (ع)
صلوات🌹

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
🌹 *حکایتی بسیار زیبا و تکان دهنده*

از سید علی اکبر کوثری
( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله علیه السلام)

🔹در ظهر عاشورای یک سالی برای روضه خوانی به یکی از مساجد قم رفتم.

بچه های آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی میکردند
و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند

🔹 بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟

گفتم:دخترم روز عاشوراست. و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم
و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم
هر چه دختربچه اصرار کرد، توجهی نکردم
تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟

🔹 پیش خودم گفتم دل این بچه رو نشکنم. قبول کردم
و باعجله به دنبالش رفتم
تا رسیدیم به حسینیهٔ کوچک و محقری که به اندازه سه چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند

🔹 سر خم کردم و وارد شدم.
روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد
روی خاک دور و اطرافم نشستند.

سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر
از آب هم مضایقه کردند کوفیان...

دعائی کردم و آمدم بلند بشم باعجله برم
که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری
امکان نداره بزاریم بری.

🔹رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون
برام چای ریخت ، چائی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا
و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن، بی سر و صدا از پشت سر چای رو ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...

🔹شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته آمدم منزل. از شدت خستگی فورا به خواب رفتم

وجود نازنین حضرت زهرا صدیقهٔ کبری علیهاالسلام
در عالم رویا بالای سرم آمدند. طوری که متوجه حضور ایشان شدم

به من فرمودند:
آسید علی اکبر مجالس روضهٔ امروز قبول نیست
گفتم: چرا خانوم جان؟

🔹فرمودند:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم.
و آن روضه ای بود که برای اون چند تا بچهٔ کوچک،
دور از ریا و خالصانه، گوشهٔ محله خواندی....

آسید علی اکبر ، ما از تو گله و خورده ای داریم!

🔹گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی ازم سر زده؟

خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند:
اون چایی را من بادست خودم ریخته بودم
چرا نخوردی و روی زمین ریختی!!؟

🔹از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم
که توجه و عنایت آن بزرگواران
به مجالس بااخلاص و بی ریاست
و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود
قبول میکردم
و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد
برکتی فراوان داشت. و برای همهٔ گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.

🔹 *بنازم به بزم محبت که در آن*
*گدایی و شاهی برابر نشیند...*

📚 خاطرات مرحوم کوثری

نثار سیدالشهدا علیه السلام
ویاران با وفایش صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
هوالشاهد

نعل تازه به سُم اسب زدن فڪر ڪه بود؟

ڪه سراپاے تو با سطح زمین یڪسـان شد😭


وای حسین😭😭


نثار أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
Forwarded from عکس نگار
هوالمحبوب

🔴 عاشورا چه کرد؟

«من گواهی می‌دهم یا حسین که تو به اجرای قسط و عدل فرمان دادی ...»
(زیارت روز اول ماه رجب)


عاشورا حاکمیت ضد قرآنی دمشق را مطرود کرد.

افکار تخدیر شده را به خود آورد.

عالمان و محدثان و‌ بزرگان مسلمین را که می‌پنداشتند در برابر اوضاع انحرافی جامعه اسلامی هیچ تکلیفی ندارند محکوم کرد.

اعتبار واعظان و عالمانی که در جوّ اختناق زندگی می‌کردند و‌ پذیرای ذلت بودند کاست.

ماهیت اسلام را که حاکمیت حق و عدل است از نو مطرح کرد.

حکومت تحمیلی و صددرصد نامشروع یزید را باطل خواند.

بی‌ثمری کار عالمان و فقیهانی که در مسجد‌ها و مدرسه‌های تابع حکومت‌های ظالم به کار علم و درس مشغول بودند نشان داد.

نشان داد که دین خدا امانت الهی است که هرگاه زمامداران در نگاهداری آن خیانت کنند هیچ چیز مهمتر از مبارزه با آنان نیست.

یادآور شد که انسان ودیعه خدایی است که هرگاه حاکمیت‌ها مسیر او را منحرف سازند مهمترین تکلیف ایستادن در برابر آنهاست.

زندگی با ظالمان را که بجز غرق در منجلاب تسلیم و انحراف و‌ ذلت پذیری چیزی نیست از مرگ بدتر خواند.

مرگ در راه آزادی و‌ عدالت را سعادت کامل دانست.

رسالت انسان را یادآوری کرد...


📝محمدرضا حکیمی/ قیام جاودانه صفحه ۹۹و ۱۰۰

نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوالشاهد


السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ
وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

▪️سلام ما به
زخم بی شماره ات 
▪️سلام بر گلوی پاره پاره ات
 
▪️سلام ما به خون زخم سینه ات 
سلام ما به گریه ی سکینه ات 

▪️سلام بر فرق علی اکبرت 
▪️سلام بر حلق علی اصغرت 

▪️سلام ما به شاخه ی یاس تو 
▪️سلام ما به دستِ عباسِ تو

▪️سلام ما به قلب داغدیده ات 
▪️سلام ما به حنجر بریده ات 

🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان

#شهادت_سالارشهیدان_و_۷۲
#یار_باوفایش_تسلیت_باد..



نثأر أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
👏1
🔴أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَالْعَدْلِ وَدَعَوْتَ إِلَيْهِما ، وَأَنَّكَ صادِقٌ صِدِّيقٌ صَدَقْتَ فِيما دَعَوْتَ إِلَيْهِ

من گواهی می دهم ای حسین، که تو به اجرای قسط و عدل فرمان دادی و جامعه اسلامی را به #قسط و #عدل فراخواندی. و‌ تو راستگویی و صدیقی و به هرچه فراخواندی صادقانه فراخواندی.

📖زیارت امام حسین در روز اول رجب


لبیک_یا_حسین

نثار شهدا صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🏴 اشعار عصر_عاشورا
________
امام_حسین گودال_قتلگاه

مقتل آورده است ظهر دهم
از بلندای مرکب افتادی
آه!در ازدحام تیر و سنان
پیش چشمان زینب افتادی

از بلندی که بر زمین خوردی
آسمان ها شنید آهِ تو را
نامروت گرفت عبایت تا
بکشد سمت قتلگاه..،تو را

تهِ گودال گیر کردی حسین
نیزه ها بر پر تو می خوردند
تا که قلب تو را بسوزانند
سمت خیمه هجوم می بردند

دور و اطراف پیکر تو شلوغ...
روی جسم تو رفت و آمد بود
بارش سنگ های وحشی ها
سمت پیشانی تو بی حد بود

پیر مردی عصا به دست آمد
بندِ قلبِ حرم گسست آخر
به سر و صورت مطهر تو
آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر

هرکسی هرچه داشت در گودال
به روی جسم نیمه جانت کاشت
این سنان مست بود که نیزه
جای جسم تو در دهانت کاشت

مقتل آورده است دست عدو
پنجه در آیه های مویت کرد
آه از آن دمی که شمر رسید
با نوک چکمه پشت و رویت کرد

فاطمه لحظه ای رسیده که شمر
حوصله اش از گلوت سر رفته
وای از گردن تو..،کنترلِ
خنجر از دست شمر در رفته

چِقَدَر ذبح تو زمان برده
مادرت چندبار رفت از حال!
شمر هنگام ظهر آمده بود...
دم مغرب درآمد از گودال

هرکه یک تکّه از تو را می خواست
سر پیراهن تو بلوا شد
بین خولی و دار و دسته ی شمر
سَرِ سر بُردن تو دعوا شد

خاتَمَت گیر می کند آقااا
زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند
قبل از آنی که ساربان برسد
کاش انگشتر تو را بِبَرَند

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
قتلگه دریای خون شد
شمر با خنجر برون شد

◼️ با اینکه تیرها و تیغ‌هایی که بر اباعبدالله(ع) فرود آمده بود، تنش را سنگین و حرکتش را کُند کرده بود، هم‌چنان پیادگان و سوارگان دشمن را به ضربات شمشیر می‌راند و کسی را یارای نبرد با او نبود. پس او را چندین بار تیرباران کردند تا بر زمین افتاده، از نبرد بازایستاد. شمر که دید کسی کار را تمام نمی‌کند، بر سر سربازانش فریاد زد:«مادرتان به عزایتان بنشیند، به انتظار چه هستید؟». خولی به قتلگاه رفت تا سر از بدن امام حسین(ع) جدا کند، ولی نتوانست و با تنی لرزان بیرون آمد. پس شمر خود به درون قتلگاه رفت و با سر آن بزرگوار بیرون آمد.

مقتل امام حسین(ع)، ارشاد شیخ مفيد


نثار شهدا صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
امام_حسین عصر_عاشورا

خدا بخیر کند لحظه های آخر را
خدا بخیر کند رفتن برادر را
یکی بگیرد از آن دور چشم خواهر را
که شمر بین دو دستش گرفته یک سررا


واي حسين(ع)😭😭😭😭


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
امام_حسین -عاشورا

نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود؟
که سراپای توباسطح زمین یکسان شد..

واي
واي
واي حسين(ع)😭😭😭😭
نثارشهدا صلوات
التماس دعاي خاص

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🏴 اشعار عصر_عاشورا
_______
امام_حسین گودال_قتلگاه


روضه سنگین شده ای کاش که لب وا بشود
بهرِ روضه همه اسبابِ ..مهیّا بشود

سینه ات جای بلندی ست نبینم که کسی
دور از شان و ادب روی تنت پا بشود

زیرِ چکمه که فتادی نفَسم سخت گرفت
به کمک آماده ام تا دمت احیا بشود

تشنه لب ناله نزن مادرم از راه رسید..
نگرانِ نَفَست حضرت زهرا بشود..

تیرها را که شکست روی تنت جای گرفت
قاتل است آمده تا صاحبِ سودا بشود

بدنت را که به رو کرد دلم ریخت بهم..
کاش می شد که کمی با تو مدارا بشود

اشکِ چشمانِ مرا کاش پذیرا بشوی
زخم با اشک گمانم که مداوا بشود

دست و پا می زنی و زینبِ تو کرده دعا
کاش محشر به همین ثانیه برپا بشود


بعد از این خوردنِ آب است حرام ای تشنه
خواهرت کاش شهیدِ لبِ دریا بشود

نثار شهيدان مظلوم صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
2025/09/13 18:40:37
Back to Top
HTML Embed Code: