این تصویر تمام تلاش فرقه سفیدکننده قاجار را نقش بر آب میکند. نگارهای معروف از پیشروی روسها در قفقاز در دوره کوتاه حکومت اغامحمدخان. شرح تصویر: قسم اتحاد قاسم خان با والرین زوبوف ژنرال ۲۴ ساله روس در کنار رود آکسوچای سال ۱۷۹۶م. قلعه دربند در اول خرداد سقوط کرد. مرگ کاترین ۲۱ آبان بود. از اول خرداد تا ۲۱ آبان خبر سقوط شهرهای قفقاز یکی پس از دیگری به آغامحمدخان میرسید ولی او جرات نزدیک شدن به رود ارس را هم نداشت چه برسد به دفع تجاوز روسها! از صادق زیباکلام بپرسید کاربرد شمشیر آغامحمدخان در این برهه زمانی چه بود؟
@zand_history
@zand_history
👍22👏5❤2
Forwarded from ایرانِ عصر زند Zand Dynasty
تصویر سمت چپ: والرین زوبوف، ژنرالِ بیست و چهار ساله قشون کاترین در قفقاز ۱۷۹۶(دوره اغامحمدخان)
تصویر سمت راست، روزنامه کلکته:
چهاردهم ژانویه: «ارتشی که از داغستان به تازگی از راه رسیده، به همراه ارمنیها و گرجیها به ارتش پرتعداد روسیه در نزدیکی شهر تبریز پیوستند و از همانجا مسیرشان را به سمت شرق ادامه خواهند داد تا بر «سرنوشت ایران با آغامحمدخان» غلبه کنند، در تهران، شهری که به راحتی میتوان از آن به خراسان نفوذ کرد، جایی که ساکنین آن تقاضای محافظت دارند»
@zand_history
تصویر سمت راست، روزنامه کلکته:
چهاردهم ژانویه: «ارتشی که از داغستان به تازگی از راه رسیده، به همراه ارمنیها و گرجیها به ارتش پرتعداد روسیه در نزدیکی شهر تبریز پیوستند و از همانجا مسیرشان را به سمت شرق ادامه خواهند داد تا بر «سرنوشت ایران با آغامحمدخان» غلبه کنند، در تهران، شهری که به راحتی میتوان از آن به خراسان نفوذ کرد، جایی که ساکنین آن تقاضای محافظت دارند»
@zand_history
👍20👏2
✍ نوروز ۱۱۷۲ش (۲۳۵۲ هخامنشی) در کرمان
« ..چون طبع غیورش جز به سلطنت روی زمین تن درنمیداد ، وجود را با فرمانروایی راغب و بدون سلطنت، عدم را طالب و به ملاحظه مضمون:
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید (حافظ)
به کلی از جان و حیات دست شسته، در سعی و کوشش کوتاهی نمیکرد..»
این گفته عبدالکریم شیرازی از وقایعنگاران اوایل قاجار اگرچه در وصف تلاش شاه جوان زند در شبیخون تاریخی ابرج بود اما در بیان فتح مجدد کرمان نیز صدق میکند. شیراز با خیانت حاجی ابراهیم از دست رفته بود اما کرمان با حمایت مقامات و امرای آن ولایت مجدد فتح شد تا همه بدانند سلطنت زندیه هنوز زنده است. نوروز ۱۱۷۲ در ایران با این خبر امیدوارکننده شروع شد و جشن باستانی نوروز در قلعه کرمان برگزار شد و حضرت جهانبان لطفعلی خان در کنار مردم مهربان کرمان و سایر مقامات و امرای دلسوز ایران که در طرف درست تاریخ ایستاده بودند، نوروز بزرگ را جشن گرفتند. محمدرضا در ذیل تاریخ گیتی گشا در وصف فتح کرمان و سپس نوروز آن سال مینویسد:
«..آن حضرت با نیل مرام و حصول کام بر سریر دارائی و فرمانروائی موروث جلوس کرده، سکه و خطبه به نام نامیشان جریان یافت. عصر روز پنجشنبه هفدهم شهر شعباناعظم خسرو فلکسریر به تنبیه سرکشان دی و بهمن مصمم، از دارالملک حوت به تختگاه حمل رخش سعادت و شرف تاخت. مجلس جشن و عیش در سرابوستان گلشن فراهم آمده و مطربان خوشالحان هزار و سار به نوای موسیقار نوخوان گشته، اوقات را به عشرت و شادمانی به سر بردند، در خلال این حال خبر جلوس حضرت جهانبانی در دارالامان کرمان و حکمرانی آن ثغور و سامان، سامعه افروز همه ایران گشت...»
@zand_history
« ..چون طبع غیورش جز به سلطنت روی زمین تن درنمیداد ، وجود را با فرمانروایی راغب و بدون سلطنت، عدم را طالب و به ملاحظه مضمون:
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید (حافظ)
به کلی از جان و حیات دست شسته، در سعی و کوشش کوتاهی نمیکرد..»
این گفته عبدالکریم شیرازی از وقایعنگاران اوایل قاجار اگرچه در وصف تلاش شاه جوان زند در شبیخون تاریخی ابرج بود اما در بیان فتح مجدد کرمان نیز صدق میکند. شیراز با خیانت حاجی ابراهیم از دست رفته بود اما کرمان با حمایت مقامات و امرای آن ولایت مجدد فتح شد تا همه بدانند سلطنت زندیه هنوز زنده است. نوروز ۱۱۷۲ در ایران با این خبر امیدوارکننده شروع شد و جشن باستانی نوروز در قلعه کرمان برگزار شد و حضرت جهانبان لطفعلی خان در کنار مردم مهربان کرمان و سایر مقامات و امرای دلسوز ایران که در طرف درست تاریخ ایستاده بودند، نوروز بزرگ را جشن گرفتند. محمدرضا در ذیل تاریخ گیتی گشا در وصف فتح کرمان و سپس نوروز آن سال مینویسد:
«..آن حضرت با نیل مرام و حصول کام بر سریر دارائی و فرمانروائی موروث جلوس کرده، سکه و خطبه به نام نامیشان جریان یافت. عصر روز پنجشنبه هفدهم شهر شعباناعظم خسرو فلکسریر به تنبیه سرکشان دی و بهمن مصمم، از دارالملک حوت به تختگاه حمل رخش سعادت و شرف تاخت. مجلس جشن و عیش در سرابوستان گلشن فراهم آمده و مطربان خوشالحان هزار و سار به نوای موسیقار نوخوان گشته، اوقات را به عشرت و شادمانی به سر بردند، در خلال این حال خبر جلوس حضرت جهانبانی در دارالامان کرمان و حکمرانی آن ثغور و سامان، سامعه افروز همه ایران گشت...»
@zand_history
👍16❤4👏4
Forwarded from ایرانِ عصر زند Zand Dynasty
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹وصف حال و هوای نوروزی ارگ و دیوانخانه برگرفته از یک نسخه خطی اوایل قاجار
خورشید چون ز گردش این نیلگونِ رواق تحویل کرد و در حمل از کاخ مشتری به هزاران میمنت و فرخندگی وارد شد، مانند ایام یزدجردِ بن شهریارِ بن هرمزِ بن نوشیروان که خوانِ احسان کشور از زر و جواهر و الوان بر طبقهای سیمین مملو نموده و مجلس میآراستند، سران و سرداران و خوانینِ با تمکین از هربلاد را مخلع به تشریفهای الوان و انعامهای فراوان نموده و مجلس آراستند، خدیوِ جهان چون خسرو سیارگان کریم خان مربعنشین و صدرِ ایوان جاه و جلال گردیده چنانچه تجمل جلالش اورنگ نادر را پایمال نموده و در تمام قلمرو ایران و ترکستان و خراسان و عراق و فارس هرکجا که شکست و پستی بود بسبب نام همایون و ضرب تیغِ آبگونِ آن جهانپناه التیام یافته..
.
نوروزِ پیروز بر عزیزان و همراهان صفحه عصر زندیه مبارک و فرخنده باد🌷
@zand_history
خورشید چون ز گردش این نیلگونِ رواق تحویل کرد و در حمل از کاخ مشتری به هزاران میمنت و فرخندگی وارد شد، مانند ایام یزدجردِ بن شهریارِ بن هرمزِ بن نوشیروان که خوانِ احسان کشور از زر و جواهر و الوان بر طبقهای سیمین مملو نموده و مجلس میآراستند، سران و سرداران و خوانینِ با تمکین از هربلاد را مخلع به تشریفهای الوان و انعامهای فراوان نموده و مجلس آراستند، خدیوِ جهان چون خسرو سیارگان کریم خان مربعنشین و صدرِ ایوان جاه و جلال گردیده چنانچه تجمل جلالش اورنگ نادر را پایمال نموده و در تمام قلمرو ایران و ترکستان و خراسان و عراق و فارس هرکجا که شکست و پستی بود بسبب نام همایون و ضرب تیغِ آبگونِ آن جهانپناه التیام یافته..
.
نوروزِ پیروز بر عزیزان و همراهان صفحه عصر زندیه مبارک و فرخنده باد🌷
@zand_history
❤19
تصویر بالا دربار آنا ایوناوا (سلطنت ۱۷۳۰-۱۷۴۰م) را نشان میدهد که همعصر نادرشاه بود. در تواریخ رسمی و معاصر ایرانی به خصوص در فضای مجازی، درباره عهدنامه گنجه (۱۷۳۵م) یعنی بیرون رفتن روسها از قفقاز جنوبی اغراق و بزرگنمایی شده است، در حالیکه پس از مرگ پتر روسیه وارد دورهای از ناپایداری سیاسی شده بود و جانشینانش فاقد اقتدار لازم بودند و به هیچ وجه با دوران کاترین که همعصر زندیه بود قابل قیاس نیست. آنا ایوناوا در آن ده سال درگیر جنگ داخلی قدرتی بود که اکثر توان و انرژی او را گرفته بود. در حوزه سیاست خارجی درگیر جنگ جانشینی لهستان و سپس جنگ با عثمانی شد و قفقاز برای او اولویتی نداشت. در واقع عهدنامه گنجه و عقبنشینی از قفقاز بیشتر ناشی از بیثباتی سیاسی و عدم اولویتدهی به آن حدود و بیمیلی دربار روس برای شروع یک جنگ دیگر بود تا عوامل دیگر. عهدنامه گنجه اتحادیه دفاعی ایران و روس در برابر عثمانی بود.
@zand_history
@zand_history
👍16👏3
بازآفرینی صحنههای نبرد قرهچمن با بهرهگیری از هوش مصنوعی، برگرفته از اثری متعلق به اواخر قرن هجدهم میلادی. مولف رستمالحکما در وصف فتح آذربایجان مینویسد:
«... حدود هر ولایت را به حکام سرحدها سپرد و خود با دبدبه پادشاهی و کوکبۀ جهانپناهی با توپخانه بسیار و زنبوركخانه بیشمار و دستگاه ولایتگیری و مرزبانی و اسباب و آلات و ادوات مملکتستانی با پنجاه هزار نفر لشکر جنگی آراسته پیراسته بجانب آذربایجان روان شد. در مدت هفت سال، کوشش بسیار نمود و رنج و مشقت بیش از حد کشید تا آنکه به مردی و مردانگی و رشادت و فرزانگی و جنگ و جدل و زبردستی و کاردانی، ارومیه و مراغه و اردبیل و خوی و تبریز و وان و سلماس و شکی و شماخی و قبه و بادکوبه و نخجوان و ایروان و دربند و دمرقاپی و ارمنیه و تفلیس و آغسفه و همۀ گرجستان و گنجه و همه شیروانات و زنجان وحدود تالش و داغستان و قراداغ و شوشى و قراباغ و جاروسموق و چرکس و غزلر و سرحدات لگزی را و مابقی آن مملکت با برکت را در حیطه ضبط و تصرف خود در آورده و همه را به پهلوانی و کاردانی مسخر نمود. سرکشان آن سرزمین را با خود آورده و بعضی را در اصفاهان و بعضی را در شیراز..»
@zand_history
«... حدود هر ولایت را به حکام سرحدها سپرد و خود با دبدبه پادشاهی و کوکبۀ جهانپناهی با توپخانه بسیار و زنبوركخانه بیشمار و دستگاه ولایتگیری و مرزبانی و اسباب و آلات و ادوات مملکتستانی با پنجاه هزار نفر لشکر جنگی آراسته پیراسته بجانب آذربایجان روان شد. در مدت هفت سال، کوشش بسیار نمود و رنج و مشقت بیش از حد کشید تا آنکه به مردی و مردانگی و رشادت و فرزانگی و جنگ و جدل و زبردستی و کاردانی، ارومیه و مراغه و اردبیل و خوی و تبریز و وان و سلماس و شکی و شماخی و قبه و بادکوبه و نخجوان و ایروان و دربند و دمرقاپی و ارمنیه و تفلیس و آغسفه و همۀ گرجستان و گنجه و همه شیروانات و زنجان وحدود تالش و داغستان و قراداغ و شوشى و قراباغ و جاروسموق و چرکس و غزلر و سرحدات لگزی را و مابقی آن مملکت با برکت را در حیطه ضبط و تصرف خود در آورده و همه را به پهلوانی و کاردانی مسخر نمود. سرکشان آن سرزمین را با خود آورده و بعضی را در اصفاهان و بعضی را در شیراز..»
@zand_history
👍14👏3
🔸اگر حاجی خیانت نمیکرد روند وقایع چگونه پیش میرفت و آینده ایران به کدام سو میرفت؟
پاسخی هوشمندانه از هوش مصنوعی! :
شکست لطفعلیخان دقیقاً در خیانت ابراهیمخان کلانتر شیراز نهفتهست. حالا فرض کنیم او خیانت نمیکرد و وفادار میموند. چه میشد؟ یه تحلیل تاریخی-فرضی (counterfactual) این شکلی میتونه باشه:
۱. شیراز پایگاه اصلی قدرت میموند:
اگر کلانتر دروازههای شیراز رو به روی قاجارها باز نمیکرد، لطفعلیخان میتونست در پایتخت سنتی زندیه سنگر محکمی داشته باشه. شیراز شهری ثروتمند، با دیوارهای مستحکم و مردم وفادار بود. این یعنی امکان تجمیع نیرو، ساماندهی ارتش و بازیابی قدرت برای لطفعلیخان وجود داشت.
2. نبرد سرنوشت در جنوب رقم میخورد نه در کرمان:
در واقع، اصلاً به فاجعهی کرمان نمیرسیدیم. لطفعلیخان در کرمان پناه برد چون شیراز از دست رفته بود. اگر شیراز در اختیارش میموند، آغامحمدخان مجبور میشد در منطقهای دور از پایتخت خودش (تهران) با زندیه روبهرو بشه؛ و این کارِ سختی بود.
۳. احتمال ائتلاف با سایر نیروهای ضدقاجار:
در صورت مقاومت موفق در شیراز، ممکن بود اقوام یا حاکمان محلی دیگر (مثل لرها یا بوشهریها) دوباره به حمایت از زندیه برگردند. چون در سیاست ایران اون دوره، بسیاری منتظر بودن ببینن کدوم طرف دست بالا رو داره تا جانبش رو بگیرن.
۴. طولانی شدن جنگ، و ضعف آغامحمدخان:
اگر جنگ طول میکشید، احتمال فرسایش نیروی قاجارها بیشتر بود. آغامحمدخان انسانی با بیماری و ضعف جسمی بود. یک لشکرکشی طولانی در جنوب ایران، اونقدرها هم آسون نبود. حتی ممکن بود لطفعلیخان بتونه با حملهای ناگهانی، ضربه نهایی رو وارد کنه.
۵. تاریخ ایران به سمت دیگری میرفت:
اگر زندیه باقی میموند، احتمال داشت ایران وارد مسیر متفاوتی از نظر سیاسی و فرهنگی بشه. قاجارها پایهگذار ساختار سیاسی بسیار بستهای بودند. اما زندیه میراثی از عدالت، تساهل دینی و گرایش به هنر داشتن.
در واقع، ممکن بود ایرانِ زندی، ایرانِ متفاوتی از آنچه قاجارها ساختند باشد.
نتیجهگیری: خیانت کلانتر، تیر خلاص بود. اگر وفادار میماند، احتمال بالایی داشت که لطفعلیخان دستکم بتواند حکومت خود را حفظ کند یا حتی قاجارها را عقب براند. سرنوشت کشور به یک دروازهی بسته یا باز گره خورده بود...
**
(هوش مصنوعی فرقههای نوظهور در حوزه تاریخ ایران را نمیشناسد و به همین دلیل بر اساس منطق و درستی توضیح میدهد و تحلیل میکند.)
@zand_history
پاسخی هوشمندانه از هوش مصنوعی! :
شکست لطفعلیخان دقیقاً در خیانت ابراهیمخان کلانتر شیراز نهفتهست. حالا فرض کنیم او خیانت نمیکرد و وفادار میموند. چه میشد؟ یه تحلیل تاریخی-فرضی (counterfactual) این شکلی میتونه باشه:
۱. شیراز پایگاه اصلی قدرت میموند:
اگر کلانتر دروازههای شیراز رو به روی قاجارها باز نمیکرد، لطفعلیخان میتونست در پایتخت سنتی زندیه سنگر محکمی داشته باشه. شیراز شهری ثروتمند، با دیوارهای مستحکم و مردم وفادار بود. این یعنی امکان تجمیع نیرو، ساماندهی ارتش و بازیابی قدرت برای لطفعلیخان وجود داشت.
2. نبرد سرنوشت در جنوب رقم میخورد نه در کرمان:
در واقع، اصلاً به فاجعهی کرمان نمیرسیدیم. لطفعلیخان در کرمان پناه برد چون شیراز از دست رفته بود. اگر شیراز در اختیارش میموند، آغامحمدخان مجبور میشد در منطقهای دور از پایتخت خودش (تهران) با زندیه روبهرو بشه؛ و این کارِ سختی بود.
۳. احتمال ائتلاف با سایر نیروهای ضدقاجار:
در صورت مقاومت موفق در شیراز، ممکن بود اقوام یا حاکمان محلی دیگر (مثل لرها یا بوشهریها) دوباره به حمایت از زندیه برگردند. چون در سیاست ایران اون دوره، بسیاری منتظر بودن ببینن کدوم طرف دست بالا رو داره تا جانبش رو بگیرن.
۴. طولانی شدن جنگ، و ضعف آغامحمدخان:
اگر جنگ طول میکشید، احتمال فرسایش نیروی قاجارها بیشتر بود. آغامحمدخان انسانی با بیماری و ضعف جسمی بود. یک لشکرکشی طولانی در جنوب ایران، اونقدرها هم آسون نبود. حتی ممکن بود لطفعلیخان بتونه با حملهای ناگهانی، ضربه نهایی رو وارد کنه.
۵. تاریخ ایران به سمت دیگری میرفت:
اگر زندیه باقی میموند، احتمال داشت ایران وارد مسیر متفاوتی از نظر سیاسی و فرهنگی بشه. قاجارها پایهگذار ساختار سیاسی بسیار بستهای بودند. اما زندیه میراثی از عدالت، تساهل دینی و گرایش به هنر داشتن.
در واقع، ممکن بود ایرانِ زندی، ایرانِ متفاوتی از آنچه قاجارها ساختند باشد.
نتیجهگیری: خیانت کلانتر، تیر خلاص بود. اگر وفادار میماند، احتمال بالایی داشت که لطفعلیخان دستکم بتواند حکومت خود را حفظ کند یا حتی قاجارها را عقب براند. سرنوشت کشور به یک دروازهی بسته یا باز گره خورده بود...
**
(هوش مصنوعی فرقههای نوظهور در حوزه تاریخ ایران را نمیشناسد و به همین دلیل بر اساس منطق و درستی توضیح میدهد و تحلیل میکند.)
@zand_history
👍27❤8👏1
مصادره دو کشتی تایگر و بریتانیکا و دستگیری آقای بومنت و گرین در شیراز دو نمونه از رفتار تحقیرآمیز نسبت به انگلیسیها بود که در تاریخ ایران بی سابقه است که به دلیل ضعف منابع معاصر و تاریخنگاری ایرانی آنطور که باید در بین عموم شناخته شده نیست. این رفتار نسبت به انگلیسیها بی دلیل نبود، واکنشی بود نسبت سیاست خزنده آنها در خلیج فارس که از قرن هجدهم آغاز شده بود اما با درایت و آگاهی دربار وقت، این روند به تاخیر افتاد اما بعدها توانستند بعد از زندیه یعنی در قرن نوزدهم آن را اجرایی کنند. اسناد و نامههای کمپانی هند شرقی در بمبئی و مسقط و بصره همگی گواه بر این هستند که ایران در ابتدا با نیتی مثبت به تجارت با انگلیسیها نگاه میکرد و حتی در عنوان قرارداد تجاری بوشهر هم ذکر شده بود: « ...پادشاه میل دارند که کشور به واسطه افزایش تجارت و بازرگانی شکوفا گردد و عظمت باستان را دوباره به دست آورد..»اما اعمال انگلیسیهای مقیم بصره (به خصوص در مساله میرمهنا) که مستقیم از لندن دستور میگرفتند موجب شد تا عمر این قرارداد به یک سال هم نرسد و به سرعت بوشهر را ترک کنند..
@zand_history
@zand_history
👍23👏8
پانزدهم اردیبهشت روز شیراز گرامی باد
شیراز، در پناه پادشاهی عادل، به خواب شکوفهها رفته بود، کوچههایش با عطر بهار نارنج مینوشتند: اینجا وطن آرامش است. بازارها، پر از همهمهی زرگران و دعاهای زیر لب کاسبهای نجیب. کاشیها، به رنگ نیایش درآمده بودند، و شبستانها، زیر طاقهای بلند، خواب ستاره میدیدند. آب در جوی میدوید، بیهراس از تشنگی خاک و هر پنجره، مشق نسیم بود. پادشاه، بیآنکه فریاد بزند، قانون را در دلها نوشته بود و دلهای بیقرار، در آغوش شهر قرار گرفته بودند. شیراز، به نغمهی دف و نای، قصهی صلح میسرود. نقاشی زنده از شکوه ایرانی، بر بوم آفتاب؛ شکوه این شهر از راستی و مهر بود...
@zand_history
شیراز، در پناه پادشاهی عادل، به خواب شکوفهها رفته بود، کوچههایش با عطر بهار نارنج مینوشتند: اینجا وطن آرامش است. بازارها، پر از همهمهی زرگران و دعاهای زیر لب کاسبهای نجیب. کاشیها، به رنگ نیایش درآمده بودند، و شبستانها، زیر طاقهای بلند، خواب ستاره میدیدند. آب در جوی میدوید، بیهراس از تشنگی خاک و هر پنجره، مشق نسیم بود. پادشاه، بیآنکه فریاد بزند، قانون را در دلها نوشته بود و دلهای بیقرار، در آغوش شهر قرار گرفته بودند. شیراز، به نغمهی دف و نای، قصهی صلح میسرود. نقاشی زنده از شکوه ایرانی، بر بوم آفتاب؛ شکوه این شهر از راستی و مهر بود...
@zand_history
❤31
علاوه بر نقشههای تاریخی قدیمی، نامههای کمپانی هند شرقی نیز نام خلیج فارس را فریاد میزنند. حتی قبلتر از این که کشوری به نام آمریکا موجودیتی داشته باشد اربابان اولیهشان در نامهها از کلمه خلیج فارس استفاده میکردند. مثلا در همین نقل قولی که بخشی از یک نامه هنری موره نماینده کمپانی هندشرقی در بصره است با وجود ضدیتی که با ایران داشت به این حقیقت معترف شده بود: همگی خلیج فارس متعلق به اعلیحضرت است..
@zand_history
@zand_history
❤29👍9
سندی دیگر از نقش روسها در برآمدن قاجاریه
کتاب اقدامات نظامی ارتش و نیروی دریایی روسیه. جلد اول: سالهای ۱۶۹۵ تا ۱۸۰۰؛ این کتاب در سال ۱۹۰۸ در سنپترزبورگ چاپ شده و شامل شرحی دقیق و منظم از عملیات نظامی روسیه، هم در خشکی و هم در دریا در طی قرن هجدهم است که بر اساس اسناد آرشیو علمینظامی اداره کل ستاد ارتش روسیه تهیه شده است. در این بخش از کتاب وقایع بین سالهای ۱۷۸۳ تا ۱۷۸۶ را اینگونه تشریح میکند که مُهر تاییدیست بر تحقیق دو سال گذشته دانشگاه کمبریج:
۱۷۸۳ میلادی
خان گیلان چند کشتی ما و تومانُفسکی را در بندر انزلی دستگیر کرد؛ ستوان آلکسییف با دو کشتی بندر انزلی را بمباران کرد و این باعث شد که خان تسلیم شود.
۱۷۸۵ میلادی
ناوچه «قفقاز» به بندر انزلی رسید.
۱۷۸۶ میلادی
ژانویه:
کنسول ما در گیلان هدایت خان (حاکم منصوب زندیه در گیلان) را سرنگون کرد و به جای او آغا محمدخان را به قدرت رساند تا با حمایت او، در ۲۰ مه ناوچه «آستاراخان» به بندر انزلی برسد.
با سپاس فراوان از ادمین محترم صفحه:
@mootun_nama
@zand_history
____
این مطلب به فرقه سفیدکننده قاجار و حامیان آنها تقدیم میشود
کتاب اقدامات نظامی ارتش و نیروی دریایی روسیه. جلد اول: سالهای ۱۶۹۵ تا ۱۸۰۰؛ این کتاب در سال ۱۹۰۸ در سنپترزبورگ چاپ شده و شامل شرحی دقیق و منظم از عملیات نظامی روسیه، هم در خشکی و هم در دریا در طی قرن هجدهم است که بر اساس اسناد آرشیو علمینظامی اداره کل ستاد ارتش روسیه تهیه شده است. در این بخش از کتاب وقایع بین سالهای ۱۷۸۳ تا ۱۷۸۶ را اینگونه تشریح میکند که مُهر تاییدیست بر تحقیق دو سال گذشته دانشگاه کمبریج:
۱۷۸۳ میلادی
خان گیلان چند کشتی ما و تومانُفسکی را در بندر انزلی دستگیر کرد؛ ستوان آلکسییف با دو کشتی بندر انزلی را بمباران کرد و این باعث شد که خان تسلیم شود.
۱۷۸۵ میلادی
ناوچه «قفقاز» به بندر انزلی رسید.
۱۷۸۶ میلادی
ژانویه:
کنسول ما در گیلان هدایت خان (حاکم منصوب زندیه در گیلان) را سرنگون کرد و به جای او آغا محمدخان را به قدرت رساند تا با حمایت او، در ۲۰ مه ناوچه «آستاراخان» به بندر انزلی برسد.
با سپاس فراوان از ادمین محترم صفحه:
@mootun_nama
@zand_history
____
این مطلب به فرقه سفیدکننده قاجار و حامیان آنها تقدیم میشود
❤18👍15👏6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحنههای این سریال را که اولینبار دیدم حدس زدم آخرش قرار هست چنین حرفهایی زده شود. مایلم از آقای تاریخدان بپرسم، به جز فیلمنامهای که دستش دادند و دیدن چند نقاشی و عکس، بر پایه چه مطالعات عمیقی و با چه جسارتی تاریخ قرن نوزدهم را اینطور زیر و رو میکند؟! نه چهرهات شباهتی به آن نقش داشت و نه گریم سایر هنرپیشهها شباهتی به آن دوران. اصلا حضور خود تو در این سریال اصل اول صداقت تاریخی را زیر سوال برده بود.
چو مجلس تهی شد ز دانای راست
صدا از خروس شباهنگ خاست..
@zand_history
چو مجلس تهی شد ز دانای راست
صدا از خروس شباهنگ خاست..
@zand_history
👍27👏1
Forwarded from ایرانِ عصر زند Zand Dynasty
نقل قولی از خاقان وکیل حضرت محمّدکریم خان زند درباره قوم پشتون(افغان) در یک نسخه خطی اواخر زندیه:
«..همیشه خود میفرمود که این طایفه بیعاقبت دایم در جهالت و ذلالت اشتهار تمام دارند و به هیچ وجه من الوجوه برقول ایشان اعتماد یا اعتباری نیست و نخواهد بود».
@zand_history
«..همیشه خود میفرمود که این طایفه بیعاقبت دایم در جهالت و ذلالت اشتهار تمام دارند و به هیچ وجه من الوجوه برقول ایشان اعتماد یا اعتباری نیست و نخواهد بود».
@zand_history
👍29👏17
دولتخانه زندیه را میتوان مهمترین نماد اقتدار سیاسی ایران در آن روزگار دانست. حجاری یکی از داستانهای شاهنامه فردوسی بزرگ بر دیوار این عمارت باشکوه، حامل پیامی ژرف بود: جلوهگر ساختن روح ملیگرایی در دولت زندیه. به بیان دیگر، تصمیماتی که در جلسات دیوان گرفته میشد، همگی بر مدار منافع ملی بود. افزون بر دولتخانه، سردر ورودی ارگ ـ که اقامتگاه بنیانگذار سلسله زندیه بود ـ نیز از این معنا بیبهره نمانده است. این اقدام تلاشی در راستای وحدت ملی به شمار میرفت؛ چرا که بر خلاف برخی سلسلهها که بر کاخ خود به جای سرودههای فارسی ـ زبان پیوندبخش ایرانیان ـ ابیاتی به ترکی حک کرده بودند، دولت زندیه بر میراث و هویت ایرانی پای میفشرد..
@zand_history
@zand_history
❤30👍3
عقلاء برآنند که دولت زندیه را میتوان دولت مشروطه خواند. افسوس که سلسله قاجار عناداً نگذاردند تاریخش درست نوشته شود.فرصتالدوله شیرازی ( ۱۲۳۳ ش_ ۱۲۹۹ ش) دیوان دبستانالفرصه (۱۲۹۴ ش)
فرصتالدوله از روشنفکران برجسته عصر مشروطه بود. در اندیشه او، دولت مشروطه نوعی اتوریته مبتنی بر منافع و زیست جمعی مردم به شمار میآمد. با این حال، امروز برخی بر آناند که «احمدِ محتکر» را به عنوان شاه مشروطه معرفی کنند.
@zand_history
👏19👍6❤1