Telegram Web
تصاویر و ویدیو‌های منتشر شده نشان می‌دهند مراسم زادروز دانیال پابندی، نوجوان کشته‌شده به دست ماموران امنیتی در خیزش انقلابی، با حضور مادران دادخواه فریدون فرجی، فریدون محمودی و شهریار محمدی، جوانان کشته‌شده در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، در سقز برگزار شد.
مینا سلطانی، مادر شهریار محمدی، از بوکان در این مراسم حضور داشت.

#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#کارگر_زندانی_زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
کار کودک بازی و مدرسه رفتن است

مناسبت های فراوانی در ارتباط با کودکان در تقویم جهان وجود دارد منع خشونت ،کودک سربازی،کار کودک،کودک همسری ....آنقدر که گاهی گیج میشویم که کدام روز کدام مناسبت ...اما حاصل این همه مصوبه هیچ است !
پیشنهاد ILO چیزی نبوده جز فقر روز افزون ،مرگ کودکان در جنگهای امپریالیستی و ارتجاعی و افزایش آمار کودکان کار .
و رنج و درد مضاعف به خصوص در خاورمیانه ی امروز ،در غزه در یمن ...
برپایه داده‌ها صدها میلیون کودک (دختر و پسر) در جهان درگیر کارند و از آموزش , بهداشت و تفریح بیش بهره.
اگر کار کودک ممنوع شود اما دلیل اجبار کار کودک پا بر جا باشد جز شعار های توخالی مدل جمهوری اسلامی نیست!

بیش از نیمی از آنان به بدترین شکل ممکن مشغول به کارند، مانند کار در محیط‌های خطرناک، بردگی یا دیگر شکل‌های بیگاری؛ قاچاق مواد مخدر، سوءاستفاده‌های جنسی-جنسیتی  و حتی ورود در درگیری‌های مسلحانه.
تنها با تغییر مناسباتی که در آن کودکان مجبورند به عنوان کارگران ارزان کار کنند و از زندگی انسانی و کودکی خود محروم شوند ،میتوان به به کار کودکان پایان داد .
#رفاه_امنیت_حق_کودکان

@zan_j
حکایت #پوریا_علی_پور
«پوریا علی‌پور، را به نام معترض محله نازی‌آباد بشناسیم، همان معترضی که  آثار ضرب‌و‌شتم ماموران و شلیک بر صورتش باقی مانده، او با انتشار این ویدیو از ماجرای آن شب گفت و نوشت: میخوام از خیابون و قانوناش بگم براتون.
چون هممون میدونیم که بازی و حساب کتاب ما با اینا هنوز تموم نشده .
تو خیابون یاد میگیری که باید وایسی و حقتو بگیری.
از دوران کودکی بهترین معلمم خیابون بود.
نزن!  ولی اگه اونا زدن، تو هم وایسا و بزن!
یادمه برای خرج دانشگاه و خرج خودم
شروع کردم به دست فروشی توی خیابون.
خیابون یادم داد که وایسا و حقتو بگیر حتی اگه هیکلشون دو برابر تو باشه(شهرداری‌چی‌های بی‌وجود کم از گاردی‌های اراذل و اوباش نیستن )
بعد از ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ خیلی چیزا یاد گرفتم
الان که بر میگردم به اون روزا می‌بینم که خب ما هم کم تجربه بودیم.  شاید اگه از رفیقام جدا نمی‌شدم این اتفاق نمی‌افتاد برام.
اونا دنبال یه نفر تنها میگردن که چند نفری بریزن سرش. چون ترس اونا خیلی بیشتره از ما . یا مثلا شاید اگه رنگ لباسم اونقدر تابلو نبود ... خوش خیال بودم که فکر میکردم اگه توی اون کوچه آهسته راه برم، لابد کاری به من ندارن . اشتباه کردم. اونا رحم و مروت تو کارشون نیست. البته نه همشون، ولی خیلی‌هاشون دوره دیدن که رحم و جوانمردی رو تو وجود خودشون بکشن... تا این حد که مثل آب خوردن، با باتوم  محکم بکوبند توی صورت یه پیرزن هشتاد ساله .
پس باید بدونی قراره با کی طرف بشی و تنها زبونی که اونا حالیشونه، چیه!
وقتی قرار شد بدوم  اصلا نباس به پشت سرم نیگا میکردم که بخورم زمین .
این ویدیو رو گرفتم که آیندگان بدونن روزی روزگاری توی تهرون، تو کوچه پسکوچه‌های نازی‌آباد، یه پسری بود که برای گرفتن حق خودش به خیابون اومده بود، اما زیر لگد و باتوم و تفنگ ده پونزده تا گارد اراذل و اوباش، به اندازه ده بار مُردن، کتک خورد، اما .....نمُرد!»

@pouria.pal
https://www.tgoop.com/zan_j/41908
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃
غمهامان را در کشوها نگه می‌داریم،
مبادا سربازان ببینند و جشن بگیرند محاصره ما را
اندوه‌هایمان را نگه می‌داریم برای موسم‌های دیگر
برای یک یادمان،
برای آنچه در راه غافلگیرمان می‌کند.
آن‌گاه که زندگی به روالی طبیعی پیش رود
ما نیز چون دیگران غمگین خواهیم شد، برای دلبستگی‌های شخصی‌مان
که امروز شعارهایی بزرگ‌تر
پنهان‌شان داشته
و برای زخم‌های کوچک‌مان که به خونریزی‌شان اعتنا نکردیم
فردا آن زمان که سرزمین شفا یابد،
عوارض جانبی‌اش را احساس خواهیم کرد...

محمود درویش
ترجمه‌:تراب حق‌شناس
#مردم_متحد_شکست_نمی‌خورند
@zan_j
زندانی سیاسی اهل سنت #نسیمه_اسلام‌زهی، بازداشت و بلاتکلیفی ۹ ماهه در زندان اوین
به گزارش کانون حقوق بشر ایران، چهارشنبه ۲۳خرداد ۱۴۰۳، بیش از ۹ماه از بازداشت و بلاتکلیفی زندانی سیاسی اهل سنت نسیمه اسلام‌زهی در زندان اوین می‌گذرد. وی تاکنون از داشتن حق ملاقات حضوری و تماس تلفنی محروم بوده است. خانم نسیمه اسلام‌زهی نزدیک به ۴۰روز قبل فرزندش را در زندان اوین به دنیا آورده است. پیش از این به وی گفته شده بود که دیگر فرزند دخترش به نام عایشه را به یک خانواده سپرده‌اند اما پس از مدتی مشخص شد که این کودک به بهزیستی سپرده شده است.

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#ژن_ژیان_ئازادی
#علیه_ستم_جنسیتی_طبقاتی

@zan_j
تجربه‌ای تلخ که به انگیزه‌ای برای تغییر تبدیل شد
خشونت خانگی تأثیرات منفی بر کودکانی دارد که شاهد آزار یکی از والدین خود هستند. با این حال، این قاعده در مورد لواحظ سمعلی صدق نمی‌کند. وی تجربه آزار و اذیت مادرش را به نقطه قوت و انگیزه‌ای برای حمایت و پشتیبانی از زنان آسیب‌دیده تبدیل کرد.
حقوق
چهارشنبه, 12 ژوئن 2024, 10:19
اخلاص حمرونی
تونس- از دوران کودکی، لواحظ سمعلی، فعال حقوق زنان، شاهد آزار و اذیت مادر خود توسط پدرش بود. مادر وی مجبور بود برای شکایت از آزار و اذیت، به دفعات مکرر به مراجع انتظامی مراجعه نماید. او شاهد بود که کندی روند قانونی، عدم وجود پناهگاه‌های مناسب برای قربانیان خشونت خانگی و ساعات طولانی انتظار، گاهی اوقات موجب خستگی و ناامیدی قربانیان، از جمله مادرش، می‌شد.
لواحظ سمعلی، ۲۸ ساله، در مورد تجربه شخصی خود بیان می‌دارد: «در خانواده‌ای پر از مشکلات رشد یافتم. مادرم از سوی پدرم مورد انواع خشونت قرار می‌گرفت، به‌گونه‌ای که به بیماری مزمن کبدی مبتلا شد و در بیمارستان بستری گردید. در نهایت، پس از یک دوره طولانی از رنج و عذاب، درگذشت.»
به دلیل تجربیات شخصی، لواحظ سمعلی مسیر دفاع از حقوق زنان آسیب‌دیده را در پیش گرفت و متعهد گردید از طریق فعالیت‌های خود در جامعه مدنی، به زنان قربانی خشونت کمک نماید. وی تلاش می‌کند تا زنان را در استان قصرین و استان‌های همجوار به عناصر فعال و توانمند در جامعه تبدیل کند.
او اضافه کرد: «از دوران کودکی، همراه مادرم به ایستگاه‌های پلیس، اداره کودکان و دادگاه‌ها مراجعه می‌کردم. بر روی پرونده‌های ما اعدادی بین ١٠ هزار تا ٣٢ هزار نوشته می‌شد. از مادرم پرسیدم این اعداد چه معنایی دارند و او پاسخ داد که این شماره پرونده ماست. این جمله در ذهن من ماند و با رشد و آگاهی بیشتر، به وحشت این پدیده پی بردم و دریافتم که در راهروهای دادگاه، بیش از ٣٢ هزار پرونده یا قضیه وجود دارد. در نتیجه، تصمیم گرفتم که در فعالیت‌های انجمنی مشارکت کنم.»
وی توضیح داد که یک بار به همراه مادرش به مرکزی مراجعه کردند تا از آزار و اذیت شکایت کنند و پرونده آن‌ها با شماره ثبت ۹۰۰۰ بود. «مدت زیادی منتظر ماندیم، اما به دلیل عدم توجه مسئولان، ناچار شدیم به خانه‌ای که مادرم در آنجا مورد آزار قرار می‌گرفت، بازگردیم.»
وی تأکید کرد که داستان مادرش برای او یک چالش بزرگ و نقطه شروع محسوب می‌شد. در سال ۲۰۱۷، وی انجمن «انصات» را برای حمایت از زنان قربانی خشونت تأسیس کرد تا نخستین گام‌ها را برای تغییر و کاهش این پدیده بردارد. او بسیاری از فعالیت‌های مرتبط با زنان را سازمان‌دهی کرده و به تمامی زنانی که از او درخواست کمک داشتند، خدمات رایگان مشاوره و راهنمایی ارائه داد. همچنین، حداقل حمایت و محافظت را برای آنان و فرزندانشان در برابر هر گونه تأثیرات روانی و معنوی فراهم نمود؛ چیزی که او و مادرش سال‌ها از آن محروم بودند.
وی اظهار داشت: «هنگامی که همراه مادرم در راهروهای دادگاه‌ها و ایستگاه‌های پلیس رفت و آمد می‌کردم، دریافتم که هزاران زن دیگر نیز قربانی خشونت هستند و پرونده‌هایی در دادگاه دارند و منتظر صدور حکم به نفع خود می‌باشند. برخی از این زنان در شرایط بسیار سختی به سر می‌برند، تا جایی که حتی بی‌خانمان می‌شوند. این مسئله مرا بر آن داشت تا پناهگاهی با نام مادرم (علمه للأمان) افتتاح کنم.»

https://www.tgoop.com/iv?url=https://jinhaagency.com/fa/hqwq/tjrbhay-tlkh-kh-bh-angyzhay-bray-tghyyr-tbdyl-shd-44914&rhash=68d104754c1c69
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
بالاخره پرونده رفت اجرای احکام و ما هر روز منتظر ابلاغیه ایم که برای گذروندن حبس راهی زندان بشیم. نمی دونیم زمان مشخص اجرای حکم کی هست و البته این خودش یه ابزار فشار به زندانی محسوب میشه . اما تو همین دوران مجبوریم اگر شغلی داریم استعفا بدیم. لباس های زندان رو آماده کنیم و منتظر ابلاغیه ای بشیم که هر لحظه امکان ظاهر شدنش هست. خیلی از دوستانم برای اجرای حکم رفتن اما خودم اولین باری هست که این حس عجیب رو تجربه میکنم آمادگی برای گذراندن حبسی که حقت نیست. با آزاده رفتیم و لباس برای زندان خریدیم. با زهره رفتیم دادگستری و به وضعیت زندان شکایت کردیم. با کمک زهرا نوبت دکتر برای چکاپ گرفتیم و با احساس و وسواس عجیبی سعی داریم که همه کارها درست پیش بره . گویا مسافرت بزرگی در پیش داریم. ناراحتم ؟ در واقع اصلا . اما اگر بپرسی خوشحالم باز جوابم منفی خواهد بود فقط منتظرم زندگی جدیدی رو شروع کنم. هر کنشگری که داخل مرزهای ایران رو برای فعالیت انتخاب کرده طبیعتا چنین روزی رو در زندگیش پیش بینی کرده و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. چهار سالی هم هست که پرونده باز دارم و این یعنی خطر زندان به طور جدی در زندگیم بود. اما وقتی که میخوای تجربه اش کنی حسی متفاوت سراغت میاد. از خودم می پرسم که روزهای آخر چی رو میخوای تجربه کنی که در زندان قادر به انجامش نیستی و پاسخم لیست بلند بالایی هست. اما در واقع من از این لیست قدم زدن در خیابان رو انتخاب میکنم. خیابان های این شهر به شکل غریبی با زندگی من عجین شده و در واقع هر گوشه خیابان برای من نمادی از مقاومت بوده.علاوه بر اون در خیابان های شهر زندگی با هیجان بالایی در جریان هست . نوجوانهایی که سبک زندگی خودشون رو انتخاب کردند و با ساز و صدای خنده و شیطنت در واقع خیابان رو از آن خودشون کردند. شاید دلم برای همین زندگی تنگ میشه . شب که به خونه بر میگردم و لباس و وسایل آماده زندان رو گوشه اتاق می بینم ، با خودم میگم باز هم یک شب دیگه خونه هستم . اینکه همه این حس ها رو دوستانت هم همزمان باهات تجربه می کنند هم فضای متفاوتی رو در ذهنت میسازه. کاش انسانهایی که این مسائل رو تجربه میکنند کمتر و کمتر بشه . این خاطرات و روایت ها هم قصه هایی بشه که برای کودکان کشور تعریف میکنن.
🖍فروغ سمیع نیا

#زهره_دادرس #آزاده_چاوشیان #زهرا_دادرس #متین_یزدانی #سارا_جهانی #جلوه_جواهری #هومن_طاهری #شیوا_شاهسیاه #نگین_رضایی #فروغ_سمیع_نیا نیا #یاسمین_حشدری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#ژن_ژیان_ئازادی
#علیه_سرکوب_زندان
@zan_j
ممانعت از اعزام به مرخصی رضوانه خان‌بیگی، زندانی سیاسی در بیستمین هفته از بارداری

#رضوانه_خان‌بیگی فعال سیاسی در بیستمین هفته از بارداری در زندان اوین محبوس است. ماموران امنیتی در زمان بازداشت این زندانی سیاسی و همسرش سند ملکی آنها را ضبط کرده بودند و اکنون از تحویل آن برای ارائه به عنوان وثیقه و اعزام به مرخصی خودداری می‌کنند.

فشار روی فعالین از سمت نیروهای امنیتی نشانه استیصال حکومت است
رضوانه خان بیگی باید آزاد شود و تحت مراقبتهای پزشکی قرار بگیرد.

#زنان_زندانی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#ژن_ژیان_ئازادی
@zan_j
شما با رأی خود حداکثر می توانید، تبر مناسب تری را برای قطع کامل شاهرگ حیات در کل جامعه انتخاب کنید!
هر رأی در صندوق انتخابات یعنی فرو بردن دست در جوی خون ❗️

#سیرک_انتخابات
احتمالاً تعداد آوارگان تا پایان ماه آوریل سال جاری میلادی از ۱۲۰ میلیون نفر فراتر رفته است.  درگیری‌های نظامی و جنگ‌هایی که باعث آوارگی میلیون‌ها نفر شده‌اند شامل جنگ در غزه می‌شود که بمباران‌ها و عملیات زمینی ارتش اسرائیل باعث شده است که حدود ۱,۷ میلیون نفر - نزدیک به ۸۰ درصد از جمعیت غزه – در سرزمین خود آواره شوند و بسیاری از آن‌ها حتی چندین بار جابه‌جا شده‌اند. گراندی هشدار داد که جابه‌جایی احتمالی مردم غزه از شهر مرزی رفح به جنوب مصر برای گریز از حملات نظامی اسرائیل «فاجعه‌بار» خواهد بود. او در این‌باره گفت: «بحرانِ آوارگیِ دیگری در خارج از غزه در همه سطوح فاجعه‌بار خواهد بود، از جمله به این دلیل که هیچ تضمینی وجود ندارد که مردم بتوانند روزی به غزه بازگردند.» فیلیپو گراندی همچنین جنگ در سودان را هم «یکی از فاجعه‌بارترین» درگیری‌های نظامی توصیف کرد و گفت بیش از ۹ میلیون نفر در داخل این کشور آواره شده‌اند.
#جنگ_افروزی
#آوارگی
#پناهندگی
#جهان_امن_حق_کودکان
🔴 سومین روز از تجمع عظیم بازنشستگان در محاصره‌ی نیروهای سرکوب

امروز، چهارشنبه  ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، سومین روزی است که صدها بازنشسته‌ی معترض نسبت به بی‌توجهی مسئولان حکومتی به مطالبات بازنشستگان در مقابل سازمان برنامه و بودجه تجمع کرده‌اند.

در تجمع امروز به گفته‌ی شاهدان عینی تعداد زیادی از نیروهای سرکوب در اطراف سازمان برنامه و بودجه حضور داشته‌اند. با این وجود مانند روز گذشته ده‌ها بازنشسته‌ی معترض به مقابل سازمان برنامه و بودجه رفتند تا احقاق حقوق خودشان را مطالبه کنند.
همسان‌سازی حقوق‌ها، افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم و درمان رایگان اصلی‌ترین مطالبات بازنشستگان معترض در دو سال و نیم اخبر بوده است.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران بر حق تجمع و تحصن همواره تاکید نموده و خشونت و سرکوب معلمان بازنشسته را محکوم می‌نماید.

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra
اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔
@kashowranews
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
برای آیدین، کودک #شریفه_محمدی و #سیروس_فتحی

مطلب ارسالی


«سلام آیدین جان، پسر خوب و درس‌خوان و فهمیده‌ی ما

این نامه را برای تو می‌نویسم، برای تو آیدین جان که فکر می‌کنم دیروز بدترین روز زندگی تو بود...دیروز که شاهد بازداشت پدر بودی، تنها پناه این شش ماه که مادر نبود، که مادر در زندان بود.

آیدینِ زیبا و باهوش و نازنین، تو که جان و جهان مادر و پدر هستی، دیشب را چگونه بی دستان گرم پدر به سر بردی؟ چه کسی را بوسیدی و شب به‌خیر گفتی؟ در بستر، در همان لحظات تلخ پیش از خواب در آن دم که به آنچه بر سرت آمد می‌اندیشیدی، کدام تصویر را در ذهن مرور می کردی؟ تصویر مادر که یک پارچه مادری بود و مهر، نه فقط برای تو که برای همه، یا تصویر پدر که خوشنامی و مهر و صلابتش نسب از کوهها و جنگلهای گیلان برده است؟

شریفه را به یاد آوردی با آن چهره‌ی همیشه خندان، که با تمام خستگی‌های همیشگی یک زن کارگر، به رشک‌برانگیز ترین شکل، اسطوره‌های همیشه دور از دسترس مادری را به هماوردی می‌طلبید؟ او که نه خستگی کار، نه خشم از بی‌عدالتی، نه غم نان، مانع از این نمی‌شد که در برابر تو چهره‌ای همیشه خندان و مهربان باشد که به‌جا با همان لبخندهای شیرین همیشگی، جدی باشد و محکم و سخت‌گیر.

شریفه که وسط آن همه مشغله کار و زندگی، حواسش بود که استعدادهایت را بشناسد و پرورش دهد ... تا تو بتوانی به این خوبی شطرنج بازی کنی و کوهنوردی کنی... آیدین زیبا و نازنین دیشب در تنهایی هولناکی که به تو تحمیل شد، به چه اندیشیدی؟ تو که در تمام این چند ماه نبودن شریفه با همه‌ی کوچکی‌ات تلاش کردی محکم باشی و مغرور... حتا در همان روزهای اول، همان روزهای تلخی که به پدر گفته بودی کاش بگذارند شریفه شبها را به خانه بیاید....تا تو لااقل شبها آغوش گرم مادر را داشته باشی....حتی‌همان روزها در برابر ما، یادت نمی رفت که صبور باشی و محکم.

پسرکم، آیدین جانم... تلخ است تلخ، می‌دانم، اما تو تنها کودکی نیستی که او را از آغوش گرم پدر و مادر بیرون کشیده‌اند... داستان تو داستانی یگانه نیست عزیزکم، آنها که تبارشان به سیاهی و شب می‌رسد، آنها که بویی از عشق نبرده‌اند، در تمام عفونت این سالها بارها و بارها کودکان را از آغوش مادران و پدران محروم کرده‌اند.
آیدین جانم، در همه‌ی این شش ماه پس از چندین ماه دوری و بی خبری، فقط توانسته‌ای از پشت شیشه مادر را ببینی، لبخندهایش را و عشقی که برایت از پشت میله‌ها حواله می‌کرد.

حالا سیروس هم نیست ... کارگر شریفی که وسط همه‌ی مشغله‌های کارگری‌اش در تمام این چند ماه، هم پدر بود و هم مادر... حالا سیروس هم نیست، راستی این شب‌تباران از سیروس چه می‌دانند؟ از او که وجب به وجب قله‌های پرشکوه گیلان و ایران را می‌شناسد؟ او که حضورش در سخت‌ترین برنامه‌های کوهنوردی، حضور امنیت است و آسایش؟ او که با همه‌ی صلابتش چه زیبا شعر می‌خواند و چه مهربانانه غم خلق دارد.

آیدین جان می‌دانم سخت است ... سخت است ... سخت است .... اما تو پسر سیروس و شریفه‌ای ... گرچه نه حق تو و نه حق هیچ کودکی است که چنین وحشیانه با واقعیت زندگی‌ای که شب‌تباران برایمان ساخته‌اند آشنا شود، اما مقاومت کن، با همان لبخند همیشگی حتی اگر پشت آن بغضی سترگ را پنهان کرده باشی،
من به چشم‌های بی قرار تو قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد
ما دوباره سبز می‌شویم».

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#کارگر_زندا‌نی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
دست این پیرمرد معلم  را در تجمع دیروز شکستند.
به بهانه انتخابات مروری بر این دستهای شکسته در همه این سال‌ها

محمد حبیبی/فعال صنفی معلمان
اولین تجمعات معلمان بعد از انقلاب در سال 80 برگزار شد .اولین سرکوب شدید هم در همان سال در خیابان پاستور اتفاق افتاد . اولین بازداشت های فعالان صنفی در سال 83 اتفاق افتاد .( دولت خاتمی)

🔻23 اسفندماه 85 شدت سرکوب تجمع ، ضرب و شتم و بازداشت معلمان در مقابل مجلس آنقدر بالا بود که به روز سیاه در میان کنش‌گران صنفی معروف شده است.احکام طولانی زندان برای فعالین صنفی در فاصله سالهای 84 تا 92 صادر شد.( دولت احمدی نژاد)

🔻 تیر 94 در تجمع صنفی معلمان در مقابل مجلس بیش از صد و پنجاه فعال صنفی با ضرب و شتم بازداشت شدند . ده ها فعال صنفی در فاصله سالهای 92 تا 1400 با احکام قضایی به زندان رفتند.( دولت روحانی)

در فاصله اردیبهشت تا مرداد ماه 1401  هزاران معلم در سراسر کشور در تجمعات صنفی بازداشت های کوتاه مدت داشته و بیش از صدو  پنجاه فعال صنفی بازداشت و روانه بندهای امنیتی شدند.تا به امروز بیش از صدها معلم  با مجازات های اخراج ، انفصال وبازنشستگی اجباری روبرو شده اند. (دولت رئیسی)
2024/06/14 01:51:16
Back to Top
HTML Embed Code: