یکی از واقعیت های رابطه رو که نباید هیچوقت از یاد ببریم سعدی اینجوری میگه :
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد،
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد !
@vian_graphy
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد،
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد !
@vian_graphy
برای تو چه بگویم...؟
بگویم زخمم آنقدر عمیق شده
که میتوان در آن درختی کاشت!؟
بگویم غمگینم و
مرگ هیچکاری نمیکند
#غلامرضا_بروسان
@vian_graphy
بگویم زخمم آنقدر عمیق شده
که میتوان در آن درختی کاشت!؟
بگویم غمگینم و
مرگ هیچکاری نمیکند
#غلامرضا_بروسان
@vian_graphy
بهتره قبل از اینکه شروع کنی به دویدن و تلاش کردن،
اول از خودت بپرسی واسه چی تلاش میکنی و چه چیزهایی میخوای
به دست بیاری و چه راه های
مختلفی وجود داره
برای رسیدن به اون ها ...
@vian_graphy
اول از خودت بپرسی واسه چی تلاش میکنی و چه چیزهایی میخوای
به دست بیاری و چه راه های
مختلفی وجود داره
برای رسیدن به اون ها ...
@vian_graphy
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهروی دیرینهی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهی ایام دل آدمیان است
دل بر گذر غافلهی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصلهی دست و زبان است
خون می رود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
#هوشنگ_ابتهاج
@vian_graphy
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهروی دیرینهی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهی ایام دل آدمیان است
دل بر گذر غافلهی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصلهی دست و زبان است
خون می رود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
#هوشنگ_ابتهاج
@vian_graphy
دور دار از خاک و خون دامن،
چو بر ما بگذری
کَاندَر این ره کشته بسیارند،
قربان شما
میکند حافظ دعایی،
بشنو، آمینی بگو
روزی ما باد لعل
شَکَّرافشان شما
#حافظ
@vian_graphy
چو بر ما بگذری
کَاندَر این ره کشته بسیارند،
قربان شما
میکند حافظ دعایی،
بشنو، آمینی بگو
روزی ما باد لعل
شَکَّرافشان شما
#حافظ
@vian_graphy
با توام
ای لنگر تسکین
ای تکانهای دل
ای آرامش ساحل
با توام
ای نور
ای منشور
ای تمام طیفهای آفتابی
ای کبودِ ارغوانی
ای بنفشابی
با توام ای شور ای دلشورهی شیرین
با توام
ای شادیِ غمگین
با توام
ای غم
غم مبهم
ای نمیدانم
هرچه هستی باش
ای کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هرچه هستی باش
اما باش
#قیصرامینپور
@vian_graphy
ای لنگر تسکین
ای تکانهای دل
ای آرامش ساحل
با توام
ای نور
ای منشور
ای تمام طیفهای آفتابی
ای کبودِ ارغوانی
ای بنفشابی
با توام ای شور ای دلشورهی شیرین
با توام
ای شادیِ غمگین
با توام
ای غم
غم مبهم
ای نمیدانم
هرچه هستی باش
ای کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هرچه هستی باش
اما باش
#قیصرامینپور
@vian_graphy
«دلش میخواست به دور از غمهای گذشته و ترسهای آینده، در گوشهای از جهان که زمان در آن جریان ندارد، آرام بگیرد.»
@vian_graphy
@vian_graphy