tgoop.com/tarikhe_mohammad/585
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 68ـ رفتاری که با عبدالله ابن أبيّ ابن سَلول سر دورویان کردند.
عبدالله ابن أبيّ ابن سَلول را در روزهای آدینه جایی ویژه بودی که برخاستی و مسلمانان را پند دادی و پشتیبانی محمد نمودی و به پیرویش فرمودی. چون روز اُحُد بازگردید و دوروییاش بآشکار افتاد ، روز آدینه که فرارسید و خواست باز چنان کند ، مسلمانان برخاستند و دامنش فروکشیدند و بازش داشتند. عبدالله چون چنان دید شرمنده گردید و رنجید و از بهر نماز نماند و بیرون رفت.1 بیرون مسجد یکی از انصار او را دید و چگونگی بازپرسید. عبدالله چگونگی با او بازگفت. انصاری گفت بیا تا به مسجد پیش محمد رویم تا از بهر تو آمرزش تلبد. گفت : «مرا نياز به آمرزشتلبي محمد نيست.» و رفت.
🔸 69ـ داستان رَجيع
در سال سوم ، پس از جنگ اُحُد ، گروهي عرب از تيرهي عَضَل و قاره پیش محمد آمدند و گفتند : بفرما چند تن از یاران بیایند و ما را فرمانها و فقه و قرآن آموزند. محمد سخن ايشان را باور داشت و شش تن از بزرگان یاران را فرستاد. چون به حجاز به تيرهي هُذَيل رسيدند ، در کنار آب رَجيع با ایشان نیرنگ کردند و تیرهی هُذَیل را با شمشیرهای آخته بر سر ایشان آوردند و گفتند : دست بدهید تا شما را بگیریم ، وگرنه شما را کشیم. پس سه تن دست دادند تا ایشان را گرفتند. لیکن آن سه تن دیگر شمشیر برکشیدند ، و جنگ میکردند تا شهید گردیدند.
تیرهی هُذُیل آهنگ آن کردند تا سر عاصِم که از کشتگان بود به مکه فرستند ، از بهر آنکه سُلافه بنت سَعد چون آگاه گردید که عاصِم هر دو پسر او را در جنگ اُحُد کشته است سوگند خورد که از کاسهی سر عاصِم ابن ثابت آب بازخورد.
و آن سه تن دیگر را به مکه بردند تا ایشان را فروشند. در نزدیک مکه یکی دست خود بازگشاد و شمشیری برکشید و بجنگ درآمد تا او را کشتند. و آن دو کس دیگر ، خُبَيب ابن عَدي و زيد ابن دَثِنه را در مکه فروختند. صفوان ابن امیّه ، زید را خرید و بجای پدر خود امیّة ابن خلف که در بَدر کشته بودند بازکُشد. خُبَيب را هم يكي از مكه كه پدرش را در بَدر كشته بودند بازخريد تا بجاي پدر بازكشد. و چنان کردند.
1ـ نیک که مینگریم یک دسته را میبینیم که در بیدینی و بیباوری باسلام پافشاری کردندی ، یک دسته سخت باسلام گرویده دلگرم بودندی و کار را به از جان گذشتگی رسانیدندی و گروهی که درمیانه بازمانده بودند برخی باسلام و برخی دیگر به بیدینی نزدیکتر بودند. این میان رفتار برخی از اینان چنان بودی که واژهی «دورو» آن را نیک میرساند. یک منش ویژه : دورنگی. رفتاری کند که او را دشمن ندانند ولی در همان سان از هیچ دشمنی هم دریغ نکند. اگر عبدالله ابن أبیّ ، آن دوروی کارشکن نبود ، کسانی که در جنگ اُحُد به پیروی ازو از همراهی سر باززدند یا هیچ نبودند یا کمتر بودند.
گمان بیشتر آنست که محمد نه تنها از بازگشتن آنان افسوسی نخورد بلکه آن را پیشامدی نیک دانست. زیرا با بودن این کسان در لشکر ، چهبسا شکست سختتری میخوردند و کسی پیدا نمیشد که نگاهداری از جان محمد کند. از سوی دیگر عبدالله ابن أبیّ را به شُوند آبرومندی درمیان تیره و آشنایانش بآسانی نمیتوانست از میان بردارد و بناچار میشکیبید تا او چه راهی پیش گیرد : باسلام گراید و استواری نماید یا بیکبار از آن دل برکند. جنگ اُحُد بمسلمانان از این رهگذر نیرو داد و دورویان را شناختند و از میان خود راندند. آری! براستی که پس از این نیروشان بیشتر گردید.
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/585
