tgoop.com/taqwimtarikh/1715
Last Update:
بیستوششم نوامبر
در چنین روزی از سال ۲۰۱۱ میلادی، «آندرس برینگ بریویک» به جرم قتل دهها نفر، محکوم به حبس شد.
«وی عامل حملات نروژ در سال ۲۰۱۱ میلادی است. بریویک در ۲۲ ژوئیۀ ۲۰۱۱ ابتدا یک خودروی بمبگذاری شده در نزدیکی ادارات اسلو منفجر کرد که منجر به کشته شدن ۸ نفر شد و سپس به جزیرۀ اوتایا محل برگزاری اردوی هواداران حزب کارگر نروژ رفت و در یک تیراندازی گسترده ۶۹ تن از شرکتکنندگان را که اکثرا نوجوان بودند، به قتل رساند.» [ویکیپیدیا]
وی هنگامی که به زندان افتاد، با اعتراض به سلول انفرادیاش، دست به اعتصاب غذا زد؛ زیرا سلولی که برای وی در نظر گرفته شده بود، به نظرش جالب نرسیده بود.
این وقیحترین چیزی بود که تاکنون خوانده بودم.
عدهای از مردم به میزانی از وقاحت و گستاخی رسیدهاند که مایۀ تعجب انسان میگردند؛ گستاخی این دشمنِ بشریت به جایی رسیده است در عوض اینکه سرش را فرو اندازد و لب از سخن فرو بندد، با خیرگی تمام دست به اعتصاب غذا میزند و خواهان سلول پنج ستاره میشود.
متاسفانه انسانهای وقیح و گستاخ به حدی زیاد هستند که همهروزه در همهجا با آنان بر میخوریم؛ از محیط زندگی گرفته تا محل کار و هنگام حضور در بسهای شهری و مدارس و دانشگاهها و بیمارستانها و ادارات و حتی مساجد. گویا بسان هوا، همهجا هستند.
یکی را میبینی که با وجود برخورد نادرستی که با تو داشته است، میآید و شکایت دارد که چرا با خوش و بش تمام از وی استقبال نکردهای.
برادرم، همین برخورد نیمهنیمبهایی هم که با تو داشتهام، به حساب تربیت و تعامل درست خودم بوده است؛ اگر به حساب تربیت تو تعامل میداشتم، میباید هر باری که تو را میدیدم، با سیلی گونهات را مینواختم.
دیگری را میبینی که در غیابت به نزد مدیر چاپلوسی کرده و پشت سرت حرف میزند، سپس از باب دوستی از تو میخواهد برایش کاری انجام دهی.
یکی از مشکلات عصر ما، این است که همه بدون توجه به مسؤولیتهای خود، حقوقشان را از دیگران کامل میخواهند.
میان من و مرد بزرگسالی که در مسجد محل با وی آشنا شده بودم، ارتباط دوستی برقرار بود. وی مردی نیکنهاد و دلنشین بود؛ هر دو همدیگرِ خویش را دوست میداشتیم؛ اما وی فرزندی داشت که بر خلاف دیگر برادرانش، مایۀ اذیت و آزار پدر بود. مرد تصمیم گرفته بود تا برای این فرزند، بیشتر از سهم میراث وی چیزی ندهد؛ حالانکه به دیگر فرزندانش در پیشبرد امور زندگی همکاری داشت.
روزی همان فرزند نزدم آمد و با درخواست وساطت من میان او و پدرش، گفت: این درست نیست که پدرم با من چنین تعامل نماید.
برایش گفتم: اگر این کار برای پدرت درست نیست، آیا فلان و فلان و فلان تعامل تو با پدرت درست است؟!
ساکت شد و چیزی نگفت.
سپس به وی گفتم: برو نزد پدرت و از وی طلب بخشش کن. از اینکه تو از وی شکایت میبری، بیشتر خشم او بر تو بجاست که وی را در حالی که زنده است، میخواهی به ارث ببری.
#تقویم_تاریخ
@taqwimtarikh
BY تقویم و تاریخ
Share with your friend now:
tgoop.com/taqwimtarikh/1715
