tgoop.com/taqwimtarikh/1710
Last Update:
بیستویکم نوامبر
در چنین روزی از سال ۷۲۰ میلادی، «کلثوم بن اغر» وفات یافت.
کلثوم بن اغر یکی از فرماندهان نظامی عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی بود. «حجاج بن یوسف ثقفی» با وی سر ناسازگاری داشت و از وی به شدت متنفر بود؛ لذا در پی چارۀ کار کلثوم برآمد و با طرح توطئهای، جایگاه او را نزد خلیفه مخدوش ساخت و رأی عبدالملک بن مروان را در باب اعدام وی به دست آورد.
مادر کلثوم به نزد خلیفه رفت و از وی خواهان عفو فرزند خویش گردید. خلیفه به علت حیاء از او که زنی مسن بود و فراتر از صد سال عمر داشت، با وی توافق کرد که حجاج بر دو برگۀ کاغذ دو حکم بنویسد؛ یکی حکم اعدام و دیگری حکم عفو، سپس کلثوم یکی از آن دو کاغذ را برگزیند و به اساس نوشتۀ انتخابی خودش، سرنوشت وی رقم خواهد خورد؛ اگر بیگناه باشد، خداوند نجاتش میدهد و حکم فعلی وی تغییر کرده و بخشیده خواهد شد، یا هم با انتخاب گزینۀ اعدام، حکم وی به اجرا گذاشته خواهد شد.
مادر کلثوم از عبدالملک خواست به او اجازه دهد تا این امر را به فرزندش برساند. سپس با موافقت خلیفه، با کولهباری از غم و اندوه رهسپار زندان شد تا آنچه میان او و خلیفه گذشته بود، به سمع فرزندش برساند. کلثوم با شنیدنِ این موضوع، مادرش را دلداری داد و به وی گفت: ناراحت نباش مادر! ادامۀ کار را به خودم بسپار، خداوند از دست آنان نجاتم خواهد داد.
کلثوم، مردی زیرک و تیزهوش بود و میدانست حجاج بنا به خصومتی که با وی دارد، بر هر دو برگه، حکم اعدام خواهد نوشت؛ لذا در روز موعود، که همه گرد آمده بودند تا انتخاب و سرنوشت کلثوم را ببینند، با تقدیم برگهها توسط حجاج، کلثوم یکی را انتخاب کرد و بدون آنکه آن را بخواند، در دهانش گذاشت و بلعید. خلیفه بر وی نهیب زد که چطور آن را بدون اینکه بدانیم بر آن چه نوشته شده، فرو بردهای؟ کلثوم به خلیفه رو کرد و گفت: یکی از برگهها که سرنوشتم روی آن نوشته شده بود، فرو بردم؛ اینک برای آنکه بدانید بر آن چه نوشته شده بود، از حجاج بخواهید تا آنچه بر برگۀ روی دست خودش نوشته است، بخواند، تا آنچه بر برگۀ انتخابی من بود، مشخص شود. سپس دست برد و برگهای را که به نزد حجاج باقی مانده بود، برداشت و خواند. روی آن درج بود: «اعدام شود!» با این ترفند، خلیفه یقین کرد که بر برگۀ انتخابی کلثوم، حکم «عفو» درج بوده است؛ لذا وی را عفو نمود و راهش را برای رفتن باز گذاشت.
بنا به رعایت امانت در نقل و روایت این رویداد، بایسته میبینیم خاطرنشان سازیم که این قصه با وجود کثرت ذکر آن در کتابهای تراث تاریخی، در باب صحت و سقم آن حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد؛ اگر این واقعه درست باشد، در آن درس بزرگی نهفته است که آن را از این آیۀ مبارکه در مییابیم: {وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً} «و به هر کس که فرزانگی داده شود، بیگمان خیر فراوانی بدو داده شده است.» [بقره: ۲۶۹] خداوند متعال میفرماید که «حکمت» و نمیگوید «علم»؛ زیرا حکمت، در حقیقت به کار بستنِ درست علم است؛ و گر نه بسا عالمانی داشتهایم که علمش به وی نفعی نرسانده است.
اما اگر این واقعه درست نباشد، خبر تاریخی و شگفتانگیزی خواهد بود که از میزان ظلم و جرأت و جسارت حجاج بن یوسف، و زیرکی و تیزهوشی کلثوم بن اغر چیزی نخواهد کاست؛ حالانکه زیرکی و تیزهوشی وی همواره زبانزد خاص و عام بوده و به ضربالمثل بیمثیلی مبدل شده است.
#تقویم_تاریخ
@taqwimtarikh
BY تقویم و تاریخ
Share with your friend now:
tgoop.com/taqwimtarikh/1710
