Telegram Web
خاطره‌ی اولین روز کلاس اول من:
یه نگاه کردم دور و برم، دیدم بچه‌ها مامانشون‌ رو می‌خوان و دارن گریه می‌کنن؛
من مامانمو نمی‌خواستم اما چون نمی‌دونستم چیکار باید بکنم، با خودم فکر کردم حتما وقت گریه کردنه و باید گریه کنم؛ پس زدم زیر گریه.😭😅😅

#خاطره_روز_اول_مهر
🔺مریم زهیری🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🤣3
خرس گنده برای ما فحشه...
ولی برای خرس‌ها نشونه تکمیل فرایند رشد و علامت بلوغه!

🔺ابراهیم کاظمی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
👍4
خدایا، گرمه!!!!

🔺عصمت السادات علوی🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🤣5
من اگه جای آلارم گوشیم بودم، تا الآن چمدونم رو جمع کرده بودم رفته بودم از این گوشی؛ اینهمه سردی و بی‌اعتنایی. ):

🔺حلما سلطانی نژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وضعیت رقبای ایران، روی تشک کُشتی:

🔺امیررضا آخوندزاده🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣2
+شنیدی اگه شلوار آقایون پایین بیاد و لباس زیرشون مشخص باشه، جریمه می‌شن؟

-هی خدا! از این آخوندا هیچی بعید نیست.
نمی‌ذارن بچه‌های مردم هر طور دوست دارن لباس بپوشن.

+ ولی این قانون کارولینای آمریکاست.

-همون.

🔺حسین مجرد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣2
روز اول مهر وقتی رفته بودم مدرسه، بند‌های جلوی کوله‌م رو ده دوازده تا گره زده بودم که کیف نیافته و بیست نفر بچه کلاس اولی که می‌خواستن بازی کنن با معلم رو منتظر گذاشته بودم که بند‌ها رو باز کنم.
با اعتماد به نفس کامل به همه‌شون نگاه می‌کردم و آروم دونه به دونه گره‌ها رو باز می‌کردم.
همون اول، شروع به عذاب دادن معلما کردم. 😂

#خاطره_روز_اول_مهر
🔺زهرا میرزاحسینی🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🤣2
ببینین اینا هدفشون صلحه، می‌گن سلاح هسته‌ای چیز بدیه.
فقط باید با اینا مذاکره کرد نه جنگ.

🔺یاردانقلی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣2
براندازی فقط اونجا که تو ماشین شاسی بلند و زیر کولر با آیفون از بقیه فیلم می‌گیری و اعتراض می‌کنی.

🔺علیرضا تائبی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣7
‏دنیا هر روز گرم‌تر می‌شه و ما آدما سردتر؛
‏پس کولرها رو خاموش کنید تا ما هم گرم‌مون بشه...

(عارفانه‌های یه آدم سرمایی)

🔺رسول شاکرین🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣2
این کجا و آن کجا

🔺سیده فاطمه زهرا حسینی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
👍3🤣2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در آستانه سال تحصیلی جدید، شلمون چهل و سوم را با حال و هوای خوشِ پس از افتخارآفرینی‌های پهلوانان کشتی‌گیر ایران در مسابقات زاگرب آغاز کردیم.
اما لعنت به فرانچسکوها و هیهات من المکانیزم ماشه [!] که نمی‌گذارند یک لحظه لبخند به لب آدم بماند. با این حال جای نگرانی نیست چون در این شماره مفاهیم جدیدی از ماشه و اسنپ‌بک درآورده‌ایم که شاید اگر بشنوید از آن‌ها خوشتان هم بیاید!
سَری هم به دانش‌آموزان و اوضاع پدرومادرها زدیم و در آخر، یک صفحه مخصوص زنگ زور و الهام علی‌اف رفتیم و البته دلمان نیامد اربابش، رژیم صهیونی را بی‌نصیب بگذاریم.
به امید آزادی قدس شریف 🇵🇸
با آثاری از استاد مازیار بیژنی، سید محمدصادق پورمرشد، هادی کردی، سید علیرضا مهدوی‌زاده، میرعماد الحسنی، منصوره مهدوی، سجاد گیل‌پور، شجره چرخ‌گیر، پسند مأمنی، زینب ضامنی و عزیزان دیگر.

قابل دریافت از لینک زیر 👇
🤣2
SHALMOON_43_web.pdf
372 KB
🤼‍♂️🔔 تور سیاحتی از زاگرب تا زنگ‌زور!
🆕 شماره چهل و سوم نشریه طنز و کاریکاتور شلمون با عناوینی چون:
📌 یو اس میخ‌طویله، پسرم ما مثل هم نیستیم، بک اسنپ یا اسنپ بک، جاروبرقی مدل الهام علی‌اف، خیار ترش در فرهنگ مازندران، فواید رفاقت با اسرائیل، اعلان جنگ امیرحسین زارع به آذربایجان، از چنگیز استخون تا فرشته مهربون، درس زبان انگلیسی، زنگ گوزور، خطر در کمین یک رسم کهن و ...

@SHALMOON 🌚 SHALMOON.IR

(برای دریافت نسخه مناسب چاپ، به ما پیام دهید.)
🤣2
واکنش هوافضای سپاه وقتی ازش می‌پرسن آخرین موشکی که آزمایش کردی قاره‌پیما بود آیا؟

🔺حسین مجرد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
5🤣3
مدرسه ما یه سرایداری داشت که خیلی با بچه‌ها حال نمی‌کرد. روز اول مدرسه وقتی که مادرم منو تو حیاط گذاشت و رفت، دیدم همه کلاس اولی‌ها گریه می‌کنن.
بعضی‌هاشون هم از باز بودن در سوء استفاده کردن و فرار از مدرسه.
گفتم من که نمی‌دونم واسه چی باید گریه کنم اما فرار چیز خوبیه.
به محض اینکه اومدم در برم از مدرسه، آقای سرایدار یه مشت زد تو سرم؛ 🥲🥲
منم دیگه تا آخر تحصیلاتم فکر فرار به سرم نزد.😄
مامانم هم نیومد دنبالم و خودم برگشتم خونه. روی پای خودم وایسادم.


#خاطره_روز_اول_مهر
🔺زهره کرمی🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🤣4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرویس مدارس دهه 60:


🔺سید مهدی موسوی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🤣8
یادمه سال ۱۴۰۲ تو مدرسه‌ای تدریس می‌کردم که صبح‌ها کمی برام سخت بود به اونجا برم.
تو اون مدرسه، یه شاگردی داشتم که به تنهایی کل مدرسه رو به هم می‌ز‌د!
بچه‌ی بدی نبودا، ولی اینقدر شیطون بود، که اگه
یه روز به مدرسه نمی‌اومد، قشنگ جای خالیش رو
حس می‌کردم.

با هزار جور ماجرا و اتفاق، باهم ساختیم
( شایدم سوختیم 😂 ) و سال تحصیلی رو
گذروندیم .
تا اینکه سال ۱۴۰۳، مدرسه‌ای رو انتخاب کردم که به خونه نزدیک‌تر بود و حتی پیاده هم می‌تونستم برم. روز اول مهر، پرانرژی رفتم سر کلاس، در رو باز کردم و ...
به به! دیدم همون شاگرد شیطونم، مثل من مدرسه‌ش رو عوض کرده و تو کلاس جدیدم نشسته بود! اما اون چیزی که خیلی منو غافلگیر کرد، این بود که بیشتر همکلاسی‌های پارسالش هم باهاش اومده بودن.
با اینکه از حضور شاگرد شیطونم غافلگیر ( و کمی مضطرب 😂 ) شده بودم، اما از اینکه بازم می‌دیدمش خوشحال شدم. نکته‌ی جالبش اینه که همین گل‌ پسر من، سه تا یار غار پیدا کرد و اون‌ سال من بجای یه بمب ساعتی، چهارتا بمب ساعتی سر کلاسم داشتم .

خلاصه اول مهر روز خوبیه؛ همینقدر
هیجان‌انگیز، همینقدر جذاب ‌‌



#خاطره_روز_اول_مهر
🔺امیرمهدی اصلانی🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🤣5
حالا که آقای کواکبیان عذرخواهی کرده،
حرف‌های قبلی‌ش رو با موچین از گوش تک تک مردم دنیا بکشیم بیرون یا چی؟


🔺فرشته رضایی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
👍6
2025/10/12 17:52:24
Back to Top
HTML Embed Code: