Telegram Web
باغ و بهارِ من تویی، بهر تو بود، بود من...
#مولانا
خورشید را
نشانده ای بر گونه هایت!
آسمان را
نشانده ای بر گل های آبی دامنت!
امّا سبزی دست های تو بوی بهار می دهد
بنشین در آغوشِ حوصله ام!
بریز و بپاش کن عطری را که
از چهار چوب انگشت هایت گذر کرده!
روی بامِ شهر شکوفه بریز!
زمان را به پلک هایت بدوز!
ثانیه شمار لحظه ها را
به دست باد بسپار،
تا سیبِ سرخِ لب هایت برویند!
آنگاه من نفس های سوزان عشق را
بر دهانت به دونیم می کنم ...


#عرفان_یزدانی
ای دل صبور باش که غم‌های ما از اوست

گر دوست اوست هرچه به ما می‌رسد نکوست

#فاضل_نظری
نه گلشن نرگسی دارد نه دریا موج می‌آرد

به عالم فتنه می‌کارد همان چشم و همان ابرو

#بیدل_دهلوی..
و چه قدر زود باید بروم!

از شهری که جا مانده ام در آن

در پس دیوارها،

در لابه لای دردهای ورم کرده!

من، دنبال دست هایم می گردم!

کجا مانده اند؟!


#عرفان_یزدانی
سلام 🌸 صبح بخیر
آرزو می کنم امروزتان
همچون شکوفه های بهاری
لطیف و قشنگ باشد
و زندگی تان مانند
گل های بهاری خوشبو
که ازعطر روح نواز آن
سرمست و شاداب شوید ...
سومین روز بهار مبارک🍃🌸🍃
چون گره بگشایی از مو شام گردد صبح‌ها




پرده چون بگشایی از رو صبح گردد شام‌ها

#صائب‌تبریزی
خوشا صحرای عشق و وادی او
خوشا ایام وصل و شادی او




خوشا تاریکی شام جدایی
که بخشد صبحِ وصلش روشنایی

#وحشی_بافقی
پونه های باغچه را
دست چين می کنم
خورشيد را،
پهن می کنم روی ايوان!
برايت
ظرفی از عشق
عسل بر می دارم!
اين صبح،
در کنار تو که می نشيند،
معرکه بر پا می کند ...


#عرفان_یزدانی
خبـردارے ڪہ شهرے روےِ لبخنـد تـو شاعـر شـد؟


چرا این‌ڪَونہ، ڪافرڪَونہ، بی‌رحمانـہ می‌خندے؟



#فاضل_نظرے
خود ندانم چہ خطایی ڪـردم

ڪہ زمن رشتہ ی الفت بڪَسست...

دردلش جایی اڪَــر بود مرا
پس چـرا دیده ز دیدارم بست..!!



#فـروغ_فرخزاد
بلبلان از بوی گل مستند و ....
ما از روی دوست

دیگران از ساغر و ساقی و ....
ما از یاد دوست

#مولانا🌷
سلام
🌸اول هفته تون عالی
🌿روزگارتان زلال
🌸امروزتان گلباران
🌿زندگیتان بدون حسرت

🌸عاقبتتان بخیر
🌿عشقتان مستدام
🌸محبت خدا در دلتان

🌸آرامش هم نشینتان
🌿 و روزتان بخیر و شادی💐‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
بیار آن باده، تا دل را به نور او برافروزم


که بوی دوست می‌آرد نسیم باد نوروزم

#اوحدی
آنکس که با تو دل بست، با دیگران چه کارش؟

#وصال_شیرازی
آسمان،
صبح را به خانه ام آورده است!
تو می توانی عشق باشی،
وقتی آفتاب می تابد
روز پيدا می شود
و من کنار جمعه ای با دوست داشتنت،
دست به گريبان می شوم ...


#عرفان_یزدانی
▫️


قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو 
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو

گیرم این باغ ، گُلاگُل بشکوفد رنگین 
به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟


#حسین_منزوی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ای قاصر از حکایتِ حُسنت بیانِ من

#حسین_منزوی
نظرے ڪن ڪہ بہ جان آمدم از دلتنگی ڪَذرے ڪن ڪہ خیالے شدم از تنهایی.....!!


#عراقے
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
عشق من باید باشی!
آغوشی، که
به لبخندهایم پناه داده است!
عشق من باید باشی!
دستی، که زیبایی ام را لمس می کند
قلبم را نوازش می کند
صدایم را ببوس!
عشقِ زیبایِ من!
خانه ام آباد از دوست داشتنت ...


#عرفان_یزدانی
2025/06/18 23:13:59
Back to Top
HTML Embed Code: