✍️ طعم گس شرق آسیا
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
👍79👎48❤16🤔6👌4
✍️ یک وعده شام با سیلیکنولی ۱۵۳۰ میلیارد دلار!
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍53❤21👎10🤔2👌2
سیلیکونولی و هوش هیجانی: مدیریت احساس در قلب فناوری
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
siyli.org
Our Story: The Search Inside Yourself Leadership Institute | About
About Us. Developed at Google, our programs bring mindfulness techniques, emotional intelligence and leadership skills to people around the world.
👌20❤15👍14🤔2😢1
✍️ روابط قطر با آمریکا از منظر اعداد و ارقام
محمدرضا اسلامی
🔵 قطر سالهاست بهعنوان یکی از مهمترین متحدان استراتژیک آمریکا در خلیج فارس شناخته میشود. این رابطه نه تنها بر پایهی انرژی و اقتصاد، بلکه بر اساس همکاریهای گسترده نظامی شکل گرفته است. وقتی «از منظر اعداد و ارقام» نگاهی به این رابطه داشته باشیم، حمله اسرائیل به خاک قطر مفهوم روشنتری (یا در واقع تاریکتری) پیدا میکند. سوال مشخص این است که آیا این حمله سرآغازِ ایلان ماسکی شدنِ رابطه دونالد ترامپ با نتانیاهو است؟ گفته میشود که ترامپ کینه را فراموش نمیکند؛ آیا آنچه رخ داد سرآغاز شکلگیری کینه جدی میان او و نخستوزیر فعلی اسرائیل است؟ اعداد را باهم مرور کنیم:
(برای داشتن یک رفرنس ذهنی در خواندن اعداد زیر، بدانیم که کل بودجه وزارت علوم ایران در سال جاری حدود ۱ میلیارد دلار است)
🔵 ۱- بعد نظامی: پایگاه العُدید
پایگاه هوایی العُدید در قطر بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه است. این پایگاه در سال ۱۹۹۶ با هزینهای بیش از ۱ میلیارد دلار ساخته شد و طی دو دهه گذشته قطر برای توسعه آن بیش از ۸ میلیارد دلار دیگر سرمایهگذاری کرده است.
امروز حدود ۸,۰۰۰ سرباز آمریکایی در این پایگاه مستقر هستند (در اوج جنگهای عراق و افغانستان این تعداد به ۱۰,۰۰۰ نفر میرسید). این پایگاه نه تنها نقش کلیدی در عملیاتهای آمریکا در منطقه دارد، بلکه میزبان فرماندهیهای کلیدی ایالات متحده است. فرمانده کنونی پایگاه، سرتیپ تراویس ال. ادواردز (Brig. Gen. Travis L. Edwards) + است.
در کنار این بُعد نظامی، تجهیزات مستقر در پایگاه نیز گستردهاند. تنها در بخش پزشکی، واحد لجستیک پزشکی مسئول مدیریت بیش از ۳ میلیون دلار تجهیزات + است.
اگر فرض کنیم حقوق ماهیانه یک سرباز در پایگاه قطر حدود ۶٫۰۰۰ دلار باشد (که قطعاً بیشتر است)، ارتش آمریکا به این ۸٬۰۰۰ نفر در ماه حدود ۴۸ میلیون دلار حقوق میدهد. یعنی در طول یک سال حدود «نیم میلیارد دلار» فقط برای حقوق سربازان این پایگاه هزینه میشود. این رقم تنها حقوق مستقیم نیروهاست و شامل هزینههای جانبی، تجهیزات پیشرفته و پشتیبانی نمیشود!
🔵۲- بعد انرژی: گاز طبیعی مایع (LNG)
قطر یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع (LNG) در جهان است. در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، صادرات قطر به آمریکا بین ۱۰.۲ تا ۱۰.۷ میلیارد فوت مکعب در روز بوده است. (لینک +) این موضوع، دوحه را به یکی از تأمینکنندگان مهم انرژی برای آمریکا تبدیل کرده است.
🔵۳- بعد اقتصادی و تجارت
روابط اقتصادی آمریکا و قطر نیز در سطح بالایی قرار دارد. طبق گزارش دفتر نماینده تجاری آمریکا (USTR)، در سال ۲۰۲۴ کل حجم تجارت کالا و خدمات بین دو کشور حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار بود. (لینک +)
• حجم کالا: ۵.۶ میلیارد دلار (۳.۸ میلیارد صادرات آمریکا به قطر و ۱.۸ میلیارد واردات از قطر).
• حجم خدمات: ۵.۹ میلیارد دلار.
(لینک +)
🔵۴- بعد سرمایهگذاری (صندوق سرمایه گذاری قطر)
صندوق سرمایهگذاری قطر (QIA) در حال حاضر داراییهایی حدود ۵۲۶ میلیارد دلار دارد. (لینک +) اخیرا مدیرعامل QIA اعلام کرده بود که صندوق قصد دارد میزان سرمایهگذاری سالانه خود در آمریکا را «دستکم دو برابر» کند! (لینک +)
قطر در سال ۲۰۲۳، حدود ۳.۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری گرینفیلد (نوین) در بخشهایی مانند هتل، گردشگری، فناوری اطلاعات، تولید پیشرفته، خدمات مالی و نفت و گاز انجام داده است (لینک +)
نکته جالب درباره دانشگاههای آمریکاست. در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، مؤسسات آموزش عالی آمریکا حدود ۴.۷ میلیارد دلار از قطر دریافت کردهاند—که بیشترین سهم میان منابع خارجی اهداکننده را به خود اختصاص داده است (لینک +) .
🔴هر آنچه که در زمان «آمریکای ترامپ» رخ میدهد بدیع و جدید است. این اعداد و ارقام، کمیت و کیفیت حمله اسرائیل به خاک قطر را روشنتر میکنند. برخی تحلیلگران میگویند اگر هر رئیسجمهوری «بهغیر از ترامپ» بر مسند قدرت بود این حمله رخ نمیداد. در دیگر سو، برخی معتقدند که طی چند هفته آتی تنش جدی در روابط ترامپ و نتانیاهو بروز خواهد کرد. اگر این فرض رخ بدهد نشانگر این خواهدبود که در واکنش به حمله به متحد آمریکا در خاورمیانه، ترامپ نسبت به نتانیاهو تغییر رویکردِ دامنهدار خواهد داشت. ترامپ هیچ وقت رفاقتهایش طولانی و پایدار نبوده است و احتمالا این حمله سرآغاز شروع «ترک» در رابطه او با قصاب باشد. ولی چنانچه این اتفاق نیفتد ۲ مسئله محل توجه جدی و بحثهای آیندگان خواهد بود:
۱- رابطه تجاری، نظامی و سیاسی با آمریکای پس از ترامپ هرگز امر قابل اعتمادی نخواهد بود.
۲- احتمالا در میان اسناد اپستین نسبت به ترامپ، سند خطرناکی در دست نتانیاهو است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2600
محمدرضا اسلامی
🔵 قطر سالهاست بهعنوان یکی از مهمترین متحدان استراتژیک آمریکا در خلیج فارس شناخته میشود. این رابطه نه تنها بر پایهی انرژی و اقتصاد، بلکه بر اساس همکاریهای گسترده نظامی شکل گرفته است. وقتی «از منظر اعداد و ارقام» نگاهی به این رابطه داشته باشیم، حمله اسرائیل به خاک قطر مفهوم روشنتری (یا در واقع تاریکتری) پیدا میکند. سوال مشخص این است که آیا این حمله سرآغازِ ایلان ماسکی شدنِ رابطه دونالد ترامپ با نتانیاهو است؟ گفته میشود که ترامپ کینه را فراموش نمیکند؛ آیا آنچه رخ داد سرآغاز شکلگیری کینه جدی میان او و نخستوزیر فعلی اسرائیل است؟ اعداد را باهم مرور کنیم:
(برای داشتن یک رفرنس ذهنی در خواندن اعداد زیر، بدانیم که کل بودجه وزارت علوم ایران در سال جاری حدود ۱ میلیارد دلار است)
🔵 ۱- بعد نظامی: پایگاه العُدید
پایگاه هوایی العُدید در قطر بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه است. این پایگاه در سال ۱۹۹۶ با هزینهای بیش از ۱ میلیارد دلار ساخته شد و طی دو دهه گذشته قطر برای توسعه آن بیش از ۸ میلیارد دلار دیگر سرمایهگذاری کرده است.
امروز حدود ۸,۰۰۰ سرباز آمریکایی در این پایگاه مستقر هستند (در اوج جنگهای عراق و افغانستان این تعداد به ۱۰,۰۰۰ نفر میرسید). این پایگاه نه تنها نقش کلیدی در عملیاتهای آمریکا در منطقه دارد، بلکه میزبان فرماندهیهای کلیدی ایالات متحده است. فرمانده کنونی پایگاه، سرتیپ تراویس ال. ادواردز (Brig. Gen. Travis L. Edwards) + است.
در کنار این بُعد نظامی، تجهیزات مستقر در پایگاه نیز گستردهاند. تنها در بخش پزشکی، واحد لجستیک پزشکی مسئول مدیریت بیش از ۳ میلیون دلار تجهیزات + است.
اگر فرض کنیم حقوق ماهیانه یک سرباز در پایگاه قطر حدود ۶٫۰۰۰ دلار باشد (که قطعاً بیشتر است)، ارتش آمریکا به این ۸٬۰۰۰ نفر در ماه حدود ۴۸ میلیون دلار حقوق میدهد. یعنی در طول یک سال حدود «نیم میلیارد دلار» فقط برای حقوق سربازان این پایگاه هزینه میشود. این رقم تنها حقوق مستقیم نیروهاست و شامل هزینههای جانبی، تجهیزات پیشرفته و پشتیبانی نمیشود!
🔵۲- بعد انرژی: گاز طبیعی مایع (LNG)
قطر یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع (LNG) در جهان است. در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، صادرات قطر به آمریکا بین ۱۰.۲ تا ۱۰.۷ میلیارد فوت مکعب در روز بوده است. (لینک +) این موضوع، دوحه را به یکی از تأمینکنندگان مهم انرژی برای آمریکا تبدیل کرده است.
🔵۳- بعد اقتصادی و تجارت
روابط اقتصادی آمریکا و قطر نیز در سطح بالایی قرار دارد. طبق گزارش دفتر نماینده تجاری آمریکا (USTR)، در سال ۲۰۲۴ کل حجم تجارت کالا و خدمات بین دو کشور حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار بود. (لینک +)
• حجم کالا: ۵.۶ میلیارد دلار (۳.۸ میلیارد صادرات آمریکا به قطر و ۱.۸ میلیارد واردات از قطر).
• حجم خدمات: ۵.۹ میلیارد دلار.
(لینک +)
🔵۴- بعد سرمایهگذاری (صندوق سرمایه گذاری قطر)
صندوق سرمایهگذاری قطر (QIA) در حال حاضر داراییهایی حدود ۵۲۶ میلیارد دلار دارد. (لینک +) اخیرا مدیرعامل QIA اعلام کرده بود که صندوق قصد دارد میزان سرمایهگذاری سالانه خود در آمریکا را «دستکم دو برابر» کند! (لینک +)
قطر در سال ۲۰۲۳، حدود ۳.۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری گرینفیلد (نوین) در بخشهایی مانند هتل، گردشگری، فناوری اطلاعات، تولید پیشرفته، خدمات مالی و نفت و گاز انجام داده است (لینک +)
نکته جالب درباره دانشگاههای آمریکاست. در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، مؤسسات آموزش عالی آمریکا حدود ۴.۷ میلیارد دلار از قطر دریافت کردهاند—که بیشترین سهم میان منابع خارجی اهداکننده را به خود اختصاص داده است (لینک +) .
🔴هر آنچه که در زمان «آمریکای ترامپ» رخ میدهد بدیع و جدید است. این اعداد و ارقام، کمیت و کیفیت حمله اسرائیل به خاک قطر را روشنتر میکنند. برخی تحلیلگران میگویند اگر هر رئیسجمهوری «بهغیر از ترامپ» بر مسند قدرت بود این حمله رخ نمیداد. در دیگر سو، برخی معتقدند که طی چند هفته آتی تنش جدی در روابط ترامپ و نتانیاهو بروز خواهد کرد. اگر این فرض رخ بدهد نشانگر این خواهدبود که در واکنش به حمله به متحد آمریکا در خاورمیانه، ترامپ نسبت به نتانیاهو تغییر رویکردِ دامنهدار خواهد داشت. ترامپ هیچ وقت رفاقتهایش طولانی و پایدار نبوده است و احتمالا این حمله سرآغاز شروع «ترک» در رابطه او با قصاب باشد. ولی چنانچه این اتفاق نیفتد ۲ مسئله محل توجه جدی و بحثهای آیندگان خواهد بود:
۱- رابطه تجاری، نظامی و سیاسی با آمریکای پس از ترامپ هرگز امر قابل اعتمادی نخواهد بود.
۲- احتمالا در میان اسناد اپستین نسبت به ترامپ، سند خطرناکی در دست نتانیاهو است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2600
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍42❤13👎9🤔4👌2