This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4769🌷
#موقعیت_مهدی....🩵
🌷چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقیها. توی سنگر کمین، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیدهبانی میکردم. دیدم یک قایق به طرفم میآید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد، دیدم آقا مهدی است.
🌷....نمیدانم چه شد، زدم زیر گریه!! از قایق که پیاده شد، دیدم؛ هیچ چیزی هم راهش نیست، نه اسلحهای، نه غذایی، نه قمقمهای، فقط یک دوربین داشت و یک خودکار از شناسایی میآمد. پرسیدم: «چند روز جلو بودی؟» گفت: «گمونم چهار، پنج روز....»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده مفقود الاثر شهيد مهندس مهدى باكرى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#موقعیت_مهدی....🩵
🌷چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقیها. توی سنگر کمین، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیدهبانی میکردم. دیدم یک قایق به طرفم میآید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد، دیدم آقا مهدی است.
🌷....نمیدانم چه شد، زدم زیر گریه!! از قایق که پیاده شد، دیدم؛ هیچ چیزی هم راهش نیست، نه اسلحهای، نه غذایی، نه قمقمهای، فقط یک دوربین داشت و یک خودکار از شناسایی میآمد. پرسیدم: «چند روز جلو بودی؟» گفت: «گمونم چهار، پنج روز....»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده مفقود الاثر شهيد مهندس مهدى باكرى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤2🙏1
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4770🌷
#كار_ما_چهار_نفر!!🩵
🌷چهار نفر بودیم؛ من و برادرم حمید، مجتبی امینی و خدامراد امینی. قایق سوراخی داشتیم. وقتی به آب میانداختیم، یکی باید مدام آن را باد میکرد وگرنه غرق میشد. شب آن را به آب انداختیم و سوار شدیم. آن سوی رودخانه باد آن را خالی کرده آن را زیر گل و لای کنار رودخانه پنهان کردیم. کارمان این بود که در جاهایی که رفت و آمد عراقیها بیشتر بود؛ مین بگذاریم یا زیر شعارهایی که روی دیوار مینوشتند در جواب شعاری بنویسیم. اگر موتور یا خودرویی میدیدیم از آن برای کاشت تله های انفجاری استفاده میکردیم.
🌷....کارمان که تمام شد، ظهر شده بود. غذایمان کنسروهای لوبیای مربوط به سال ١٩٧٠ ارتش بود. خیلی بد مزه و بدبو بود. مجتبی امینی گفت: من که این رو نمیخورم. گفتم: شوخی نکن چارهای نیست باید همین رو بخوری. گفت: نه با من بیاین؛ من میرم غذای عراقیها را میارم. کنار ریل راه آهن خرمشهر، جایی که ریل پیچ داشت، خانهای بود که سَرو صداى بیش از صد تا عراقی از این خانه میآمد، با صدای بلند عربی صحبت میکردند. پشت ریل که مسلط بود به در خانه، سنگر گرفتیم. مجتبی تفنگش را رو به جلو گرفت، به حالت تهاجمی و مستقیم رفت داخل خانه.
🌷....گفتیم الان سَرو صداى عراقی ها بلند میشود و بيرون میریزند. چند تا مین جلوی در خانه کار گذاشتیم. وقتی عراقیها پشت سرش بیرون میآمدند، تعدادی از آنها میرفتند روی مین، بقیه هم دقایقی میترسیدند؛ بیایند بیرون و ما فرصت فرار پیدا میکردیم. یکدفعه دیدم مجتبی تفنگش را انداخت روی دوشش، قابلمه غذا را برداشته و از خانه بیرون آمد. دویدم جلو، دستش را گرفتم که روی مین نرود. قابلمه غذا را برداشتیم و رفتیم آن طرفتر نشستیم. یک آبگوشت سیر داخل خرمشهر خوردیم.
#راوی: رزمنده دلاور سرتیپ پاسدار حاج حسین دقیقی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#كار_ما_چهار_نفر!!🩵
🌷چهار نفر بودیم؛ من و برادرم حمید، مجتبی امینی و خدامراد امینی. قایق سوراخی داشتیم. وقتی به آب میانداختیم، یکی باید مدام آن را باد میکرد وگرنه غرق میشد. شب آن را به آب انداختیم و سوار شدیم. آن سوی رودخانه باد آن را خالی کرده آن را زیر گل و لای کنار رودخانه پنهان کردیم. کارمان این بود که در جاهایی که رفت و آمد عراقیها بیشتر بود؛ مین بگذاریم یا زیر شعارهایی که روی دیوار مینوشتند در جواب شعاری بنویسیم. اگر موتور یا خودرویی میدیدیم از آن برای کاشت تله های انفجاری استفاده میکردیم.
🌷....کارمان که تمام شد، ظهر شده بود. غذایمان کنسروهای لوبیای مربوط به سال ١٩٧٠ ارتش بود. خیلی بد مزه و بدبو بود. مجتبی امینی گفت: من که این رو نمیخورم. گفتم: شوخی نکن چارهای نیست باید همین رو بخوری. گفت: نه با من بیاین؛ من میرم غذای عراقیها را میارم. کنار ریل راه آهن خرمشهر، جایی که ریل پیچ داشت، خانهای بود که سَرو صداى بیش از صد تا عراقی از این خانه میآمد، با صدای بلند عربی صحبت میکردند. پشت ریل که مسلط بود به در خانه، سنگر گرفتیم. مجتبی تفنگش را رو به جلو گرفت، به حالت تهاجمی و مستقیم رفت داخل خانه.
🌷....گفتیم الان سَرو صداى عراقی ها بلند میشود و بيرون میریزند. چند تا مین جلوی در خانه کار گذاشتیم. وقتی عراقیها پشت سرش بیرون میآمدند، تعدادی از آنها میرفتند روی مین، بقیه هم دقایقی میترسیدند؛ بیایند بیرون و ما فرصت فرار پیدا میکردیم. یکدفعه دیدم مجتبی تفنگش را انداخت روی دوشش، قابلمه غذا را برداشته و از خانه بیرون آمد. دویدم جلو، دستش را گرفتم که روی مین نرود. قابلمه غذا را برداشتیم و رفتیم آن طرفتر نشستیم. یک آبگوشت سیر داخل خرمشهر خوردیم.
#راوی: رزمنده دلاور سرتیپ پاسدار حاج حسین دقیقی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤2🙏1
❤️ #فضایل #نماز_شب ❤️
#پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
در قیامت منادى ندا میدهد، کسانى که در نیمه شب از بستر خواب بیدار میشدند و خدا را میخواندند و از خشمش بیمناک و به رحمتش امیدوار بودند، پیش بیایند. آنگاه جمعى پیش میروند و قبل از دیگران به جایگاههاى خود در بهشت وارد میشوند و بعد از آنان به حساب دیگران رسیدگى می شود.
ارشاد القلوب/ج2/ص3
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
در قیامت منادى ندا میدهد، کسانى که در نیمه شب از بستر خواب بیدار میشدند و خدا را میخواندند و از خشمش بیمناک و به رحمتش امیدوار بودند، پیش بیایند. آنگاه جمعى پیش میروند و قبل از دیگران به جایگاههاى خود در بهشت وارد میشوند و بعد از آنان به حساب دیگران رسیدگى می شود.
ارشاد القلوب/ج2/ص3
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤1
🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
🔰 وصیت نامه شهید؛ من به عنوان يك برادر كوچك و به عنوان يك خدمتگزار مردم مسلمان و حزبالهی ايران از تمام جوانان و نوجوانان حزبالهی خواستارم كه راه شهيدان را دنبال كرده و رهبر عزيز ما «امام خمينی» راتنها نگذارند و بدانيد كه اين امام بنيانگذار جمهوری اسلامی…
🌹❥✺﷽ ✺❥🌹
#قرار_شبانه_2471🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_عین_الله_اخباری از صومعه سرا
🌷🌷
تاریخ #تولد:1339/6/30🌷
نام پدر :
محل تولد،،:روستای نوکاشت(صومعه سرا)
تاریخ #شهادت: 1362/4/23🌷
محل #شهادت: شلمچه
محل دفن:
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی
♥️ @shahidnekahi
#قرار_شبانه_2471🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_عین_الله_اخباری از صومعه سرا
🌷🌷
تاریخ #تولد:1339/6/30🌷
نام پدر :
محل تولد،،:روستای نوکاشت(صومعه سرا)
تاریخ #شهادت: 1362/4/23🌷
محل #شهادت: شلمچه
محل دفن:
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی
♥️ @shahidnekahi
❤2
🙏1
به محبینِ من بگو
آن لحظه که احساسِ تنهایی میکنید
تنها چیزی که شما را آرام میکند ،
من هستم...💙
| امام_زمان عج |💙
آن لحظه که احساسِ تنهایی میکنید
تنها چیزی که شما را آرام میکند ،
من هستم...💙
| امام_زمان عج |💙
❤2
خـدایا🩵
به معجزههات محتاجیم
از همونا که 🩵
وسط ناامیدیامون
میشه امید...
معجزه کن برامون💙
به معجزههات محتاجیم
از همونا که 🩵
وسط ناامیدیامون
میشه امید...
معجزه کن برامون💙
👏1
🌺 #فضیلت های #صلوات🌺
#پیامبر_خدا صلى الله علیه و آله:
هر امر مهمّى که با حمد خداوند و #درود فرستادن بر من آغاز نشود، بریده و ناقص و خالی از هر برکتی است.
کنزالعمّال/ج1/ص558/ح2510
اول به وجود پاک آن یکّه پناه
با نیت قرب او بگو یا الله
دوم به رسول حق جمیع حسنات
بفرست مسلمان به محمد #صلوات
--💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#پیامبر_خدا صلى الله علیه و آله:
هر امر مهمّى که با حمد خداوند و #درود فرستادن بر من آغاز نشود، بریده و ناقص و خالی از هر برکتی است.
کنزالعمّال/ج1/ص558/ح2510
اول به وجود پاک آن یکّه پناه
با نیت قرب او بگو یا الله
دوم به رسول حق جمیع حسنات
بفرست مسلمان به محمد #صلوات
--💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
www.vaezin.com
حجت الاسلام دانشمند
↷● سخنرانۍ کوتاه اخلاقۍ ●↶
🎤واعظ: استاد #دانشمند
📑 نصیحت کیسه کش📑
⏱ زمان: ۵ دقیقه ۲۷ ثانیه
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🎤واعظ: استاد #دانشمند
📑 نصیحت کیسه کش📑
⏱ زمان: ۵ دقیقه ۲۷ ثانیه
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🔰 #احکام_شرعی🔰
#سوال 👇👇
از چه زمانى بر دختر رعایت حجاب واجب مى شود؟
#جواب👇👇
زمانى که یکى از نشانه هاى بلوغ در دختر آشکار شود، رعایت حجاب بر او واجب میگردد.
#نشانه_بلوغ در #دختر سه چیز است:
👇👇
1⃣ #روییدن_موى درشت و خشن زیر شکم
2⃣ بیرون آمدن منى
3⃣ تمام شدن نه سال قمرى
البته به نظر #سیستانى، نشانه بلوغ در دختر تنها تمام شدن نه سال قمرى است.
🍃🌹
شاه کلید اصلی رابطه با خدا گناه نکردن است.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#سوال 👇👇
از چه زمانى بر دختر رعایت حجاب واجب مى شود؟
#جواب👇👇
زمانى که یکى از نشانه هاى بلوغ در دختر آشکار شود، رعایت حجاب بر او واجب میگردد.
#نشانه_بلوغ در #دختر سه چیز است:
👇👇
1⃣ #روییدن_موى درشت و خشن زیر شکم
2⃣ بیرون آمدن منى
3⃣ تمام شدن نه سال قمرى
البته به نظر #سیستانى، نشانه بلوغ در دختر تنها تمام شدن نه سال قمرى است.
🍃🌹
شاه کلید اصلی رابطه با خدا گناه نکردن است.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید؛
با عرض پوزش تقاضایی که از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای معظم شهیدان در طول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و هم اکنون در حال ایثارگری و جانبازی برای اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی متحمل میشوید حتی اگر برایتان مشکل بوجود آمده یا میآید از عملکرد خوب و خالصانه خود پیشمان نگردید.🩵
انقلابی بودن خوب است اما انقلابی ماندن مهمتر و موجب عاقبت بخیری میشود.
با تقدیم احترام
سرباز کوچک آقای خامنهای، رضا رستمی مقدم
شهید رضا رستمی مقدم🌷
ولادت: ۱۳۴٠/۴/۵ ، خرم آباد
شهادت: ۱۳۹۵/۳/۱۴، حلب - سوریه
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
با عرض پوزش تقاضایی که از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای معظم شهیدان در طول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و هم اکنون در حال ایثارگری و جانبازی برای اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی متحمل میشوید حتی اگر برایتان مشکل بوجود آمده یا میآید از عملکرد خوب و خالصانه خود پیشمان نگردید.🩵
انقلابی بودن خوب است اما انقلابی ماندن مهمتر و موجب عاقبت بخیری میشود.
با تقدیم احترام
سرباز کوچک آقای خامنهای، رضا رستمی مقدم
شهید رضا رستمی مقدم🌷
ولادت: ۱۳۴٠/۴/۵ ، خرم آباد
شهادت: ۱۳۹۵/۳/۱۴، حلب - سوریه
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤1
آغاز سخن یاد خدا باید کرد🩵
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر🩵
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
سلامصبحتونبخیرهمراهانگرامی
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر🩵
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
سلامصبحتونبخیرهمراهانگرامی
❤1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حسِ خوب😍👆
صبر برای ما واژه ی غریبی ست
همیشه درگیر زود قضاوت کردن هایی هستیم که بهترین رابطه ها را خراب میکنند ...
صبر کردن را باید آموخت
صبر کردن را باید تمرین کرد
وقتی میخواهیم چایمان را بنوشیم برای سرد شدنش عجله نکنیم ،، بگذاریم به آرامی سرد شود ،، از نفسهایمان لذت ببریم
پشت چراغ قرمز ایستاده ایم عجله نکنیم... دیر یا زود به مقصد میرسیم
مهم این است یاد بگیریم که صبر کنیم
صبر کردن دوای خیلی از دردهاست ...
صبور باشیم 🙏♥️
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
صبر برای ما واژه ی غریبی ست
همیشه درگیر زود قضاوت کردن هایی هستیم که بهترین رابطه ها را خراب میکنند ...
صبر کردن را باید آموخت
صبر کردن را باید تمرین کرد
وقتی میخواهیم چایمان را بنوشیم برای سرد شدنش عجله نکنیم ،، بگذاریم به آرامی سرد شود ،، از نفسهایمان لذت ببریم
پشت چراغ قرمز ایستاده ایم عجله نکنیم... دیر یا زود به مقصد میرسیم
مهم این است یاد بگیریم که صبر کنیم
صبر کردن دوای خیلی از دردهاست ...
صبور باشیم 🙏♥️
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤1🙏1
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4771🌷
#قسمت_اول (٢ / ١)🌷
#راز_معبر_هشتم....🌷
🌷ما در اروندکنار، در مدرسه ای مستقر بودیم. این مدرسه دو کلاس داشت. در یک کلاس گروه ما بود و در کلاس دیگر گروه غواصی دیگری. همه داشتیم برای عملیات آماده میشدیم. من فرمانده ی یکی از این گروههای غواصی بودم. بعد از اینکه توجیه عملیاتی شدیم، رفتیم پیش بچهها تا توجیهشان کنیم. چون مأموریت ما عبور از معبر هشتم بود، نیت کردم این معبر به نام معبر امام رضا (ع) نامگذاری شود. در شب های عملیات هم بچهها امام رضا (ع) را صدا میزدند.
🌷همان روز که قرار بود عملیات شروع شود، ساعت یك_دو بعد از ظهر هوا شروع به باریدن کرد و بچهها نماز شکر خواندند. بارش باران باعث میشد، منطقه گلآلود شود و دقت عراقیها کمتر. ساعت سه_چهار بعد از ظهر شام آوردند. بعد از شام رفتیم خودمان را برای عملیات آماده کنیم. لباس به اندازهی کافی نداشتیم. آخرین لحظهها برایمان لباس آوردند. لباسها را تقسیم کردیم. فقط یک فین برای یک نفر کم آمد. شب عملیات بچهها از هم خداحافظی میکردند. شب وداع یاران بود. آن شب ممکن بود چند نفری به شهادت برسند. حال و هوایی داشت. آن شب فراموش شدنی نیست.
🌷بعد از خداحافظی رفتیم پای معبرمان. معبر هشتم، همان جایی که باید مستقر میشدیم. نماز مغرب و عشاء را خواندیم و بعد از نماز به سوی اروند حرکت کردیم. هر چه جلوتر میرفتیم آب بالاتر میآمد. آب تا سینه و گردنمان بالا آمده بود. آنقدر سرد بود که صدای به هم خوردن دندانها را میشد از دور شنید. به جایی رسیدیم که آب خیلی گود بود. از قد ما هم میگذشت و ما میبایست غواصی می کردیم. کمی جلوتر دیدم بچهها کم آوردند. ناگهان یادم آمد که این معبر به نام امام رضاست. گفتم: «یا امام رضا! امشب باید این معبر را خودت فتح کنی.» دیگر به خستگی و سردی آب توجهی نکردیم. آن شب....
#ادامه_در_شماره_بعدى....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#قسمت_اول (٢ / ١)🌷
#راز_معبر_هشتم....🌷
🌷ما در اروندکنار، در مدرسه ای مستقر بودیم. این مدرسه دو کلاس داشت. در یک کلاس گروه ما بود و در کلاس دیگر گروه غواصی دیگری. همه داشتیم برای عملیات آماده میشدیم. من فرمانده ی یکی از این گروههای غواصی بودم. بعد از اینکه توجیه عملیاتی شدیم، رفتیم پیش بچهها تا توجیهشان کنیم. چون مأموریت ما عبور از معبر هشتم بود، نیت کردم این معبر به نام معبر امام رضا (ع) نامگذاری شود. در شب های عملیات هم بچهها امام رضا (ع) را صدا میزدند.
🌷همان روز که قرار بود عملیات شروع شود، ساعت یك_دو بعد از ظهر هوا شروع به باریدن کرد و بچهها نماز شکر خواندند. بارش باران باعث میشد، منطقه گلآلود شود و دقت عراقیها کمتر. ساعت سه_چهار بعد از ظهر شام آوردند. بعد از شام رفتیم خودمان را برای عملیات آماده کنیم. لباس به اندازهی کافی نداشتیم. آخرین لحظهها برایمان لباس آوردند. لباسها را تقسیم کردیم. فقط یک فین برای یک نفر کم آمد. شب عملیات بچهها از هم خداحافظی میکردند. شب وداع یاران بود. آن شب ممکن بود چند نفری به شهادت برسند. حال و هوایی داشت. آن شب فراموش شدنی نیست.
🌷بعد از خداحافظی رفتیم پای معبرمان. معبر هشتم، همان جایی که باید مستقر میشدیم. نماز مغرب و عشاء را خواندیم و بعد از نماز به سوی اروند حرکت کردیم. هر چه جلوتر میرفتیم آب بالاتر میآمد. آب تا سینه و گردنمان بالا آمده بود. آنقدر سرد بود که صدای به هم خوردن دندانها را میشد از دور شنید. به جایی رسیدیم که آب خیلی گود بود. از قد ما هم میگذشت و ما میبایست غواصی می کردیم. کمی جلوتر دیدم بچهها کم آوردند. ناگهان یادم آمد که این معبر به نام امام رضاست. گفتم: «یا امام رضا! امشب باید این معبر را خودت فتح کنی.» دیگر به خستگی و سردی آب توجهی نکردیم. آن شب....
#ادامه_در_شماره_بعدى....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤1
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4772🌷
#قسمت_دوم (٢ / ٢)🌷
#راز_معبر_هشتم....🌷
🌷آن شب حضور خدا را حس کردم. پروژکتورهای آن طرف اروند که مال دشمن بود روشن شد. یکی_دو دقیقهی بعد پروژکتورها خاموش شد و ما تا آن طرف اروند رفتیم. آب در آن طرف اروند می خواست جزر بشود و به سمت خلیج برود. صد_صد و پنجاه متر، ما را از مسیر اصلی منحرف کرد. به جایی رسیدیم که بالای سرِ ما پدافند بیست و سه میلی متری مستقر بود. در آنجا عراقی ها هیاهو و صحبت میکردند. گفتیم اینبار دیگر عراقیها ما را دیدند و کلکمان کنده است. همه پای میلهی هشتپریها بودیم که رگباری به سوی ما شلیک شد و بعد از آن، آتش دهنهی سلاحهای عراقی تمام اطراف ما را روشن کرد.
🌷با این آتش دهنه دشمن باید ما را میدید. چند دقیقه بعد آتش دشمن قطع شد. میله هشتپریها را گرفتیم و به سمت راست یعنی همان هدفی که میخواستیم برویم، رفتیم و آنجا مستقر شدیم. بچههای تخریب، میدان مین را باز کردند و موانع را برداشتند. یعنی ميله هشتپریها و سیم خاردارها را جمع کردند و راه را برایمان باز کردند و ما زدیم به خط دشمن. آن شب بدون اینکه حتی یک نفر از بچهها زخمی شود، تا پای هدف رفتیم. زود هم رسیدیم. حتی فرصت کردم یک کم بخوابم!! در آنجا بیسیمی داشتیم که با آن صحبت میکردیم. آن شب فقط یک صدا از بیسیم شنیدیم که صدای رمز عملیات بود: «یا فاطمه زهرا (س)، یا فاطمه زهرا (س)، یا فاطمه زهرا (س)، به پیش.
🌷بعد از آن دیگر بیسیم قطع شد. من یک تفنگ ۴۰ میلی متری داشتم که به آن میگفتند شادمهر؛ تفنگی ته پر. به آن نارنجک انداز تخم مرغی هم میگویند. گلولهاش نارنجکی است و وقتی به هدف میخورد، هدف را منهدم میکند. این اسلحه دستم بود. اولین سنگر را نشانهگیری کردم. وقتی گلوله میاندازی، صدایش درنمیآید. باید به هدف بخورد تا صدایش را بشنویم. نشانه گرفتم. صدایش را نشنیدم. بلافاصله تصمیم گرفتم دوباره گلولهای دیگر بیندازم. یکهو سنگر دشمن منهدم و الله اکبر ما بلند شد. حدود هفت دقیقه طول کشید که خط اول را تصرف کنیم. آن شب علاوه بر فاطمهی زهرا (س) فرزندش امام رضا (ع) هم با ما بود.🩵
#راوى: رزمنده دلاور هادی بصیر از رزمندگان گردان يا رسول الله (ص) لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا🩵
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#قسمت_دوم (٢ / ٢)🌷
#راز_معبر_هشتم....🌷
🌷آن شب حضور خدا را حس کردم. پروژکتورهای آن طرف اروند که مال دشمن بود روشن شد. یکی_دو دقیقهی بعد پروژکتورها خاموش شد و ما تا آن طرف اروند رفتیم. آب در آن طرف اروند می خواست جزر بشود و به سمت خلیج برود. صد_صد و پنجاه متر، ما را از مسیر اصلی منحرف کرد. به جایی رسیدیم که بالای سرِ ما پدافند بیست و سه میلی متری مستقر بود. در آنجا عراقی ها هیاهو و صحبت میکردند. گفتیم اینبار دیگر عراقیها ما را دیدند و کلکمان کنده است. همه پای میلهی هشتپریها بودیم که رگباری به سوی ما شلیک شد و بعد از آن، آتش دهنهی سلاحهای عراقی تمام اطراف ما را روشن کرد.
🌷با این آتش دهنه دشمن باید ما را میدید. چند دقیقه بعد آتش دشمن قطع شد. میله هشتپریها را گرفتیم و به سمت راست یعنی همان هدفی که میخواستیم برویم، رفتیم و آنجا مستقر شدیم. بچههای تخریب، میدان مین را باز کردند و موانع را برداشتند. یعنی ميله هشتپریها و سیم خاردارها را جمع کردند و راه را برایمان باز کردند و ما زدیم به خط دشمن. آن شب بدون اینکه حتی یک نفر از بچهها زخمی شود، تا پای هدف رفتیم. زود هم رسیدیم. حتی فرصت کردم یک کم بخوابم!! در آنجا بیسیمی داشتیم که با آن صحبت میکردیم. آن شب فقط یک صدا از بیسیم شنیدیم که صدای رمز عملیات بود: «یا فاطمه زهرا (س)، یا فاطمه زهرا (س)، یا فاطمه زهرا (س)، به پیش.
🌷بعد از آن دیگر بیسیم قطع شد. من یک تفنگ ۴۰ میلی متری داشتم که به آن میگفتند شادمهر؛ تفنگی ته پر. به آن نارنجک انداز تخم مرغی هم میگویند. گلولهاش نارنجکی است و وقتی به هدف میخورد، هدف را منهدم میکند. این اسلحه دستم بود. اولین سنگر را نشانهگیری کردم. وقتی گلوله میاندازی، صدایش درنمیآید. باید به هدف بخورد تا صدایش را بشنویم. نشانه گرفتم. صدایش را نشنیدم. بلافاصله تصمیم گرفتم دوباره گلولهای دیگر بیندازم. یکهو سنگر دشمن منهدم و الله اکبر ما بلند شد. حدود هفت دقیقه طول کشید که خط اول را تصرف کنیم. آن شب علاوه بر فاطمهی زهرا (س) فرزندش امام رضا (ع) هم با ما بود.🩵
#راوى: رزمنده دلاور هادی بصیر از رزمندگان گردان يا رسول الله (ص) لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا🩵
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید؛ با عرض پوزش تقاضایی که از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای معظم شهیدان در طول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و هم اکنون در حال ایثارگری و جانبازی برای اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی متحمل میشوید حتی اگر برایتان مشکل بوجود آمده یا میآید…
🌹❥✺﷽ ✺❥🌹
#قرار_شبانه_4272🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_رضا_رستمی_مقدم از خرم آباد
🌷🌷
تاریخ #تولد:1340/4/5🌷
نام پدر :
محل تولد،،: خرم آباد
تاریخ #شهادت: 1395/3/14🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن:
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
💙اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیـــڪَ الفَـرَج💙
💙#کانال_شهیدمحمــدنکـاحی👇
💙 @shahidnekahi
#قرار_شبانه_4272🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_رضا_رستمی_مقدم از خرم آباد
🌷🌷
تاریخ #تولد:1340/4/5🌷
نام پدر :
محل تولد،،: خرم آباد
تاریخ #شهادت: 1395/3/14🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن:
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
💙اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیـــڪَ الفَـرَج💙
💙#کانال_شهیدمحمــدنکـاحی👇
💙 @shahidnekahi