🌷 #هر_روز_با_شهدا_4735🌷
#مادر_است_دیگر...!🌷
🌷من روز قبل از شهادت ایشان [شهید حسین طحانی] و حدود نیمههای شب شهادتش به بشرویه رسیدم. قاطعانه میگویم کسی از مرخصی آمدنم هنوز مطلع نشده بود. حدود اذان صبح بود که متوجه کوبیدن محکم درب خانه شدم. وقتی درب خانه را باز کردم مادر شهید طحانی پشت درب میگفت: "محمد آقا از حسین برام خبر بگیرید." گفتم: "من دیروز از پیش ایشان آمادهام سرحال است." گفتند: "دیروز نه دیشب! بعد از ساعت ۱۲ شب." و دقیقاً لحظه شهادت شهید حسین طحانی.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسین طحانی
#راوی: رزمنده دلاور محمد تورانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#مادر_است_دیگر...!🌷
🌷من روز قبل از شهادت ایشان [شهید حسین طحانی] و حدود نیمههای شب شهادتش به بشرویه رسیدم. قاطعانه میگویم کسی از مرخصی آمدنم هنوز مطلع نشده بود. حدود اذان صبح بود که متوجه کوبیدن محکم درب خانه شدم. وقتی درب خانه را باز کردم مادر شهید طحانی پشت درب میگفت: "محمد آقا از حسین برام خبر بگیرید." گفتم: "من دیروز از پیش ایشان آمادهام سرحال است." گفتند: "دیروز نه دیشب! بعد از ساعت ۱۲ شب." و دقیقاً لحظه شهادت شهید حسین طحانی.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسین طحانی
#راوی: رزمنده دلاور محمد تورانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4736🌷
#رؤیای_صادق!🩵
🌷همسنگر ما یک نفر بود به نام کافیان موسوی که من و معین با او غذا میخوردیم. او خیلی هیکل درشتی داشت یک روز سر صبحانه بر عکس هر روز که خیلی شوخی میکرد، آرام بود. گفتم: «چرا امروز ساکتی؟» گفت: «دیشب خواب دیدم عروسیم است و بعد رفتم تو آسمان!» زدیم زیر خنده، گفتیم: «با این هیکل چاق و سنگین چه طور رفتی بالا و نیفتادی؟!» بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم برویم یک دستشویی درست کنیم.🩵
🌷رفتیم و مشغول کار شدیم، حدود پنج نفر بودیم. نزدیکیهایی ساعت یازده روز ۱۳۵۹/۹/۴ تعدادی نیروی جدید آمدند به محور و مشغول احوالپرسی بودیم که ناگهان دو گلوله خمپاره یکی دورتر و دومی نزدیک ما اصابت کرد. با صدای سوت دومی همه سریعاً خوابیدیم ولی کافیان موسوی که کمی چاق بود دیر خوابید زمین. وقتی ترکشها تمام شد، من بلند شدم ولی چهار نفر دیگر روی زمین ماندند؛ یکی از آنها کافیان بود. وقتی آمدم بالای سرش، دیدم....🩵
🌷دیدم یک ترکش بزرگ پشت سر او را برده و مغز او بیرون پاشیده بود. سرش را بلند کردم و روی زانویم گذاشتم و چفیهای را گرفتم دور سرش، ولی او چند لحظه بعد همانگونه که خواب دیده بود به آسمان رفت. معین هم پاهایش ترکش خورد. یکی از تازه واردها نیز به نام محمدعلی معین هم انگشتانش قطع شد. یکی هم ترکش به مچ دستش خورد. کافیان را سریعاً با برانکارد بردند. معین را من و یک نفر دیگر با برانکارد از خط تا ساحل رودخانه بردیم و از آنجا او را به بیمارستان بردند.🩵
🌷عراقیها فاصلهی بین خط و رودخانه که معین را از جنگل میبردیم را شدیداً زیر آتش گرفته بودند. لذا چند بار مجبور شدیم او را روی زمین بگذاریم و یکی_دو بار به علت خستگی از دستمان رها شد روی زمین. شبِ آن روز تنها شدم. فردا یا پس فردای آن روز رفتم بیمارستان شوش و سری به معین زدم. اتفاقاً او را ترخیص کردند تا نجفآباد برود و پای او را گچ گرفته بودند. به همراه او آمدم و این مرحله به پایان رسید....🩵
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز کافیان موسوی
#راوی: سردار شهید حاج غلامرضا یزدانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#رؤیای_صادق!🩵
🌷همسنگر ما یک نفر بود به نام کافیان موسوی که من و معین با او غذا میخوردیم. او خیلی هیکل درشتی داشت یک روز سر صبحانه بر عکس هر روز که خیلی شوخی میکرد، آرام بود. گفتم: «چرا امروز ساکتی؟» گفت: «دیشب خواب دیدم عروسیم است و بعد رفتم تو آسمان!» زدیم زیر خنده، گفتیم: «با این هیکل چاق و سنگین چه طور رفتی بالا و نیفتادی؟!» بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم برویم یک دستشویی درست کنیم.🩵
🌷رفتیم و مشغول کار شدیم، حدود پنج نفر بودیم. نزدیکیهایی ساعت یازده روز ۱۳۵۹/۹/۴ تعدادی نیروی جدید آمدند به محور و مشغول احوالپرسی بودیم که ناگهان دو گلوله خمپاره یکی دورتر و دومی نزدیک ما اصابت کرد. با صدای سوت دومی همه سریعاً خوابیدیم ولی کافیان موسوی که کمی چاق بود دیر خوابید زمین. وقتی ترکشها تمام شد، من بلند شدم ولی چهار نفر دیگر روی زمین ماندند؛ یکی از آنها کافیان بود. وقتی آمدم بالای سرش، دیدم....🩵
🌷دیدم یک ترکش بزرگ پشت سر او را برده و مغز او بیرون پاشیده بود. سرش را بلند کردم و روی زانویم گذاشتم و چفیهای را گرفتم دور سرش، ولی او چند لحظه بعد همانگونه که خواب دیده بود به آسمان رفت. معین هم پاهایش ترکش خورد. یکی از تازه واردها نیز به نام محمدعلی معین هم انگشتانش قطع شد. یکی هم ترکش به مچ دستش خورد. کافیان را سریعاً با برانکارد بردند. معین را من و یک نفر دیگر با برانکارد از خط تا ساحل رودخانه بردیم و از آنجا او را به بیمارستان بردند.🩵
🌷عراقیها فاصلهی بین خط و رودخانه که معین را از جنگل میبردیم را شدیداً زیر آتش گرفته بودند. لذا چند بار مجبور شدیم او را روی زمین بگذاریم و یکی_دو بار به علت خستگی از دستمان رها شد روی زمین. شبِ آن روز تنها شدم. فردا یا پس فردای آن روز رفتم بیمارستان شوش و سری به معین زدم. اتفاقاً او را ترخیص کردند تا نجفآباد برود و پای او را گچ گرفته بودند. به همراه او آمدم و این مرحله به پایان رسید....🩵
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز کافیان موسوی
#راوی: سردار شهید حاج غلامرضا یزدانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گنجشک از باران پرسيد: «كار تو چيست؟»
باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد بردهاند...»
"گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!"
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد بردهاند...»
"گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!"
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
حمیدرضا اسوه کامل اخلاص و تقوا و نیز عبادت و بندگی خدا بارزه اصلی ایشان بوده است، ایشان در همه امور، خدا را ملاک قرار می داد و تنها کاری برایش اهمیت داشت که رضایت خدا در آن باشد، جهاد و شهادت آرزوی دیرینه برادرم بود و همیشه از این نگران بود که نکند راه شهادت…
🌹❥✺﷽ ✺❥🌹
#قرار_شبانه_2454🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر از اهواز
🌷🌷
تاریخ #تولد:1356/2/19🌷
نام پدر :
محل تولد،،:
تاریخ #شهادت: 1394/8/9🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن: گلزار شهدای اهواز
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی
♥️ @shahidnekahi
#قرار_شبانه_2454🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر از اهواز
🌷🌷
تاریخ #تولد:1356/2/19🌷
نام پدر :
محل تولد،،:
تاریخ #شهادت: 1394/8/9🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن: گلزار شهدای اهواز
🎋🌹🎋🌹
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی
♥️ @shahidnekahi
#الهـی یـا الهـی یـا الهـی
نگاهم کن نگاهم کن نگاهی
تویی رب جلیل و من ذلیلم
ندارم در بساطم غیر آهی
🩵🌿💙🌿💙🌿🩵
نگاهم کن نگاهم کن نگاهی
تویی رب جلیل و من ذلیلم
ندارم در بساطم غیر آهی
🩵🌿💙🌿💙🌿🩵
❤1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸 ســـــــــــــلام
🌷سلام به هفته نو🩵
🌸سلام به کار و تلاش نو
🌷سلام به طلوع یک روز
🌸شـاد و پر انرژی🩵
🌸سلام به افکار مثبت
🌷سلام به دوستان خوبم
🌸 صبح زیباتون بخیر🩵
🌷شروع هفته تون پر برکت
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌷سلام به هفته نو🩵
🌸سلام به کار و تلاش نو
🌷سلام به طلوع یک روز
🌸شـاد و پر انرژی🩵
🌸سلام به افکار مثبت
🌷سلام به دوستان خوبم
🌸 صبح زیباتون بخیر🩵
🌷شروع هفته تون پر برکت
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌺 #فضیلت های #صلوات🌺
صد حاجت🩵
#رسول_خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس بر محمد و آل محمد صد بار #صلوات بفرستد، خداوند متعال صد حاجت او را برآورده می کند. بحارالانوار/ج91/ص70
البته مشخص است که باید شرایط استجابت دعا موجود باشد.🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
صد حاجت🩵
#رسول_خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس بر محمد و آل محمد صد بار #صلوات بفرستد، خداوند متعال صد حاجت او را برآورده می کند. بحارالانوار/ج91/ص70
البته مشخص است که باید شرایط استجابت دعا موجود باشد.🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
@zzzohoor
کانال منتظران ظهور
🔷 #راز_ندبه نوایی شنیدنی 🩵
🎤 با صدای شاعر آئینی مشهدی #نوید_اطاعتی
🔶 #بسیار_زیبا🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🎤 با صدای شاعر آئینی مشهدی #نوید_اطاعتی
🔶 #بسیار_زیبا🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🔰 #احکام_شرعی🔰
#سوال👇👇
#وقت_غسل_جمعه تا چه زمانی است؟
#جواب 👇👇
از اذان صبح روز جمعه تا اذان ظهر می باشد، هر چند نزدیک ظهر بهتر است و اگر تا این موقع انجام نداد، می تواند آن را بدون قصد ادا و قضا بعد از ظهر بجا آورد.
#سوال 👇👇
آیا جایز است قضای غسل جمعه را وسط هفته انجام داد؟
#جواب 👇👇
می تواند از صبح شنبه تا غروب بجا آورد، ولی قضای آن در روزهای دیگر وارد نشده است.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#سوال👇👇
#وقت_غسل_جمعه تا چه زمانی است؟
#جواب 👇👇
از اذان صبح روز جمعه تا اذان ظهر می باشد، هر چند نزدیک ظهر بهتر است و اگر تا این موقع انجام نداد، می تواند آن را بدون قصد ادا و قضا بعد از ظهر بجا آورد.
#سوال 👇👇
آیا جایز است قضای غسل جمعه را وسط هفته انجام داد؟
#جواب 👇👇
می تواند از صبح شنبه تا غروب بجا آورد، ولی قضای آن در روزهای دیگر وارد نشده است.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
✊او ایستاد پای امام زمان خویش
🗓امروز ۲ آبان ۱۴۰۰ مصادف با سالروز:تولد
🥀به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_محمود_اخلاقی
تاریخ تولد : ۲ آبان ۱۳۴۰🎂🎉🎂🎉🎂🎉🎂🩵
🍃روز عاشورا که شده بود، مادر دست به دعا برداشته بود و برای قابل نشدن خودش گلایه میکرد...🩵
از آن سو محمود، برای اقامه نماز ظهر عاشورا به تبعیت از #اربابش قامت بست؛
#توکل و فراغِ بالِ او بود که ترس را از دیگر همرزمان گرفت. بعد نماز، همه خیال برخاستن داشتند اما محمود تسبیحات #حضرت_زهرا را زمزمه میکرد و می گفت: "امروز باید کار را یکسره کنیم..." 🩵
سرانجام دعاهای مادر محمود، جسم بی جان و شهید او بود که روز عاشورا از سومار پر گرفت...🩵
🥀 #شهید_محمود_اخلاقی
تاریخ تولد : ۲ آبان ۱۳۴۰
تاریخ شهادت : ۱۳۵۹
مزار شهید : گلزار شهدای کرمان
محل شهادت : سومار🩵
#روحشان #شاد و #یادشان #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─🩵
#بــرایشــادیروحــشان 🩵
"#صلوات"🩵
اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🩵🦋🩵🦋🩵🦋🩵
✊او ایستاد پای امام زمان خویش
🗓امروز ۲ آبان ۱۴۰۰ مصادف با سالروز:تولد
🥀به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_محمود_اخلاقی
تاریخ تولد : ۲ آبان ۱۳۴۰🎂🎉🎂🎉🎂🎉🎂🩵
🍃روز عاشورا که شده بود، مادر دست به دعا برداشته بود و برای قابل نشدن خودش گلایه میکرد...🩵
از آن سو محمود، برای اقامه نماز ظهر عاشورا به تبعیت از #اربابش قامت بست؛
#توکل و فراغِ بالِ او بود که ترس را از دیگر همرزمان گرفت. بعد نماز، همه خیال برخاستن داشتند اما محمود تسبیحات #حضرت_زهرا را زمزمه میکرد و می گفت: "امروز باید کار را یکسره کنیم..." 🩵
سرانجام دعاهای مادر محمود، جسم بی جان و شهید او بود که روز عاشورا از سومار پر گرفت...🩵
🥀 #شهید_محمود_اخلاقی
تاریخ تولد : ۲ آبان ۱۳۴۰
تاریخ شهادت : ۱۳۵۹
مزار شهید : گلزار شهدای کرمان
محل شهادت : سومار🩵
#روحشان #شاد و #یادشان #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─🩵
#بــرایشــادیروحــشان 🩵
"#صلوات"🩵
اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد🩵
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🩵🦋🩵🦋🩵🦋🩵
دلت که گرفت قرآنو بردار،
بسم الله بگو و یه صفحهشو باز کن
بگو :خدا یه کم باهام حرف بزن،
تا آروم شم.❤️🩹
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
بسم الله بگو و یه صفحهشو باز کن
بگو :خدا یه کم باهام حرف بزن،
تا آروم شم.❤️🩹
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃شنبه تون عالی
#الهی امروز به
🌼🍃آرزوهای قشنگتون برسید
#الهی حالتون خوب
🌸🍃لحظه هاتون شیرین
کارهاتون موفق
🌼🍃نگاه مهربان خدا همراهتون
مشکلات تون آسان و
زندگیتون با
خوشبختی سپری بشه 💐
🌸اولین روز هفتهتون پر خیر و برکت 🌸
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❣🌼🍃🌸
#الهی امروز به
🌼🍃آرزوهای قشنگتون برسید
#الهی حالتون خوب
🌸🍃لحظه هاتون شیرین
کارهاتون موفق
🌼🍃نگاه مهربان خدا همراهتون
مشکلات تون آسان و
زندگیتون با
خوشبختی سپری بشه 💐
🌸اولین روز هفتهتون پر خیر و برکت 🌸
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❣🌼🍃🌸
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4737🌷
#لباسهای_نسوخته!!🩵
🌷....بالاخره شیطنت بچهها کار دستمان داد و آتشبازی آنها باعث سوختن کمد و آنچه در آن بود شد. به سمت کمد دویدم؛ هیچی برایم اهمیت نداشت؛ الا لباسهای شهید و وسایل بازمانده او. وسایل سوخته را زیر و رو کردم؛ همه لباسها سوخته بود؛ با تعجب دیدم لباسهای شهید در بین لباسهای سوخته صحیح و سالم مانده است؛ آنها را گرفتم و به خودم چسباندم و از این بابت خدا رو شکر کردم که آن وسایل ارزشمند را برایم سالم نگه داشته است.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدباقر پورغلامحسین علیآبادی
#راوی: مادر گرامی شهید
📚 کتاب "فرهنگ نامه شهدای استان سمنان"
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#لباسهای_نسوخته!!🩵
🌷....بالاخره شیطنت بچهها کار دستمان داد و آتشبازی آنها باعث سوختن کمد و آنچه در آن بود شد. به سمت کمد دویدم؛ هیچی برایم اهمیت نداشت؛ الا لباسهای شهید و وسایل بازمانده او. وسایل سوخته را زیر و رو کردم؛ همه لباسها سوخته بود؛ با تعجب دیدم لباسهای شهید در بین لباسهای سوخته صحیح و سالم مانده است؛ آنها را گرفتم و به خودم چسباندم و از این بابت خدا رو شکر کردم که آن وسایل ارزشمند را برایم سالم نگه داشته است.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدباقر پورغلامحسین علیآبادی
#راوی: مادر گرامی شهید
📚 کتاب "فرهنگ نامه شهدای استان سمنان"
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4738🌷
#صحنهای_که_حالم_را_منقلب_کرد...!🩵
🌷همسر مهدی در تهران بود. به او زنگ زديم و گفتيم: مهدی زخمی شده است. او گفت: چرا میگوييد زخمی شده است. بگوييد شهيد شده است. ....او سريع خودش را به سمنان رساند. با هم به طرف مسجد مهديه كه پيكر شهيد آنجا بود رفتيم. میخواستيم آخرين وداع را با مهدی داشته باشيم. جمعيت زيادی آنجا بود. از آنها خواهش كرديم تا ما را با شهيد تنها بگذارند. فقط خانم قدس آنجا بود. به طرف مهدی كه خم شدم تا صورت خاكیاش را ببوسم، صحنهای را ديدم كه حالم را منقلب كرد. بعد....
🌷بعد دنيايی از آرامش و رضايت به من دست داد. به مهدی گفتم: مهدی جان، تو را به امام حسين(ع) سپردم. بعد از بوسيدن صورت مهدی بلند شدم و ايستادم. ديدم رنگ صورت خانم قدس هم عوض شده است. از او پرسيم: چه شده است؟ گفت: صحنهای ديدم كه تا به حال سابقه نداشت. گفتم: چشمان و لبهای مهدی را میگويی؟ گفت: شما هم ديديد؟ گفتم: مگر میشود، مادر لبخند و چشمان فرزندش را كه باز میشود نبيند؟!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید محمدمهدی محبشاهدين
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#صحنهای_که_حالم_را_منقلب_کرد...!🩵
🌷همسر مهدی در تهران بود. به او زنگ زديم و گفتيم: مهدی زخمی شده است. او گفت: چرا میگوييد زخمی شده است. بگوييد شهيد شده است. ....او سريع خودش را به سمنان رساند. با هم به طرف مسجد مهديه كه پيكر شهيد آنجا بود رفتيم. میخواستيم آخرين وداع را با مهدی داشته باشيم. جمعيت زيادی آنجا بود. از آنها خواهش كرديم تا ما را با شهيد تنها بگذارند. فقط خانم قدس آنجا بود. به طرف مهدی كه خم شدم تا صورت خاكیاش را ببوسم، صحنهای را ديدم كه حالم را منقلب كرد. بعد....
🌷بعد دنيايی از آرامش و رضايت به من دست داد. به مهدی گفتم: مهدی جان، تو را به امام حسين(ع) سپردم. بعد از بوسيدن صورت مهدی بلند شدم و ايستادم. ديدم رنگ صورت خانم قدس هم عوض شده است. از او پرسيم: چه شده است؟ گفت: صحنهای ديدم كه تا به حال سابقه نداشت. گفتم: چشمان و لبهای مهدی را میگويی؟ گفت: شما هم ديديد؟ گفتم: مگر میشود، مادر لبخند و چشمان فرزندش را كه باز میشود نبيند؟!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید محمدمهدی محبشاهدين
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi