🌸 #نماز_شب 🌸
🔸وقتی که جوان برای نمازشب بلند میشود، اما خوابش میآید و سرش به این طرف و آن طرف میرود، چانهاش پایین میافتد، پروردگار درهای آسمان را باز میکند و خطاب به ملائکه میفرماید: «اُنْظُروا اِلى عَبْدى؛ به بنده من نگاه كنيد.»
🔸 یعنی خداوند علّیِ اعلا افتخار میکند که ببیند این بنده من، کاری را که بر او #واجب نکردهام؛ چگونه به جا میآورد.
پروردگار میفرماید: من سه چیز به او مرحمت میکنم؛
🔸 اول اینکه موفق به توبه اش میکنم؛ آن هم توبه نصوح و قاطع،
🔸دوم اینکه گناهانش را میآمرزم
🔸و سوم رزق وسیعی نصیب او میکنم.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
🔸وقتی که جوان برای نمازشب بلند میشود، اما خوابش میآید و سرش به این طرف و آن طرف میرود، چانهاش پایین میافتد، پروردگار درهای آسمان را باز میکند و خطاب به ملائکه میفرماید: «اُنْظُروا اِلى عَبْدى؛ به بنده من نگاه كنيد.»
🔸 یعنی خداوند علّیِ اعلا افتخار میکند که ببیند این بنده من، کاری را که بر او #واجب نکردهام؛ چگونه به جا میآورد.
پروردگار میفرماید: من سه چیز به او مرحمت میکنم؛
🔸 اول اینکه موفق به توبه اش میکنم؛ آن هم توبه نصوح و قاطع،
🔸دوم اینکه گناهانش را میآمرزم
🔸و سوم رزق وسیعی نصیب او میکنم.
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤2👏1
🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
💌بسمـ رب الشـهدا.......🕊🌸 #شهیدمدافعحرمـ |💔|#تکـاورشهـیدسجـادزبرجدیسـهراب🍃 #سـردارغریب تاریخ تولد: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ محل تولد: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: مجرد محل مزارشهید: بهشتزهرا(س) #فرازیازوصیتنامهیشهیـد👇🌹🍃 ✍...برادران…
🌹❥✺﷽ ✺❥🌹
#قرار_شبانه_2499🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_سجاد_زبرجدیسهراب از تهران
تاریخ #تولد:1370/11/19🌷
نام پدر :
محل تولد،،: تهران
تاریخ #شهادت: 1395/7/7🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن: گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
🎋🌹🎋🌹🎋
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی
♥️ @shahidnekahi
#قرار_شبانه_2499🌹
هر شب ده #صلوات هدیه به روح مطهر یکی از #شهدا داریم.💐
هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر #شهید_سجاد_زبرجدیسهراب از تهران
تاریخ #تولد:1370/11/19🌷
نام پدر :
محل تولد،،: تهران
تاریخ #شهادت: 1395/7/7🌷
محل #شهادت: سوریه حلب
محل دفن: گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
🎋🌹🎋🌹🎋
#شبتون_آرام_با_یاد_شهدا
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِڪَ الفَـرَج
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی
♥️ @shahidnekahi
❤5🙏1
«وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»
میگفت: ترسِ از دستدادنِ چی رو داری؟!🩵
وقتی تو دنیا هیچچیز به تو تعلّق نداره
همهچیز مالِ خداست ..💙
میگفت: ترسِ از دستدادنِ چی رو داری؟!🩵
وقتی تو دنیا هیچچیز به تو تعلّق نداره
همهچیز مالِ خداست ..💙
❤3🙏2🔥1
#نماز_شب یادت نره!🩵
هرکس که به او چیزی دادهاند
در ساعات سحر دادهاند ؛🩵
کسی که در دل شب برای مناجات
با محبوب ازلی و خواندن نماز
بلند می شود ،🩵
زائر خداوند است ...
استاد فاطمینیا🩵
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
هرکس که به او چیزی دادهاند
در ساعات سحر دادهاند ؛🩵
کسی که در دل شب برای مناجات
با محبوب ازلی و خواندن نماز
بلند می شود ،🩵
زائر خداوند است ...
استاد فاطمینیا🩵
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
❤3👌2🔥1
دنیای زیبای درونتان را،
با فکر کردن به اشتباهات دیگران،
به جهنم تبدیل نکنید.🩵
لبخند بزنید و ببخشید.
آنها بخاطر ضعف تعلیم و تربیت
و به میزان کمبودهایشان
دیگران را آزار می دهند💙
با فکر کردن به اشتباهات دیگران،
به جهنم تبدیل نکنید.🩵
لبخند بزنید و ببخشید.
آنها بخاطر ضعف تعلیم و تربیت
و به میزان کمبودهایشان
دیگران را آزار می دهند💙
❤5🔥1💔1
قبل از خواب زمزمه کنیم:
🌱|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ....
اوست خدای یکتا که
معبودے جزاو نیست..:)
•|سوره حشر|•🩵
#شبتـون_خـدایۍ✨💙
🌱|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ....
اوست خدای یکتا که
معبودے جزاو نیست..:)
•|سوره حشر|•🩵
#شبتـون_خـدایۍ✨💙
❤4🔥2🙏1
🌺 #فضیلت های #صلوات 🌺
#صلوات(شراب سلسبیل)
#رسول_خداصلی_الله_علیه_وآله و سلم فرمود :
هر کس هر روز بر من هزار #صلوات بر من بفرستد، نمیرد تا جای خود را در بهشت ببیند.
در روایت دیگر:هر کس بر من هزار #صلوات بفرستد حق تعالی او را از فضل خود ثواب ده هزار رکعت نماز عطا فرماید و شراب سلسبیل به او بنوشاند.
الترغیب والترهیب/ج2/ص501/ح22
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#صلوات(شراب سلسبیل)
#رسول_خداصلی_الله_علیه_وآله و سلم فرمود :
هر کس هر روز بر من هزار #صلوات بر من بفرستد، نمیرد تا جای خود را در بهشت ببیند.
در روایت دیگر:هر کس بر من هزار #صلوات بفرستد حق تعالی او را از فضل خود ثواب ده هزار رکعت نماز عطا فرماید و شراب سلسبیل به او بنوشاند.
الترغیب والترهیب/ج2/ص501/ح22
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤5
Audio
🌼 کمک ویژه #خداوند به مردم #آخرالزمان
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی
💙 @shahidnekahi
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی
💙 @shahidnekahi
❤4
📚 #احکام_شرعی 📚
احکام دوران قاعدگی
در مدت قاعدگی، این کارها بر بانوان حرام است:
1⃣- نماز و طواف کعبه
2⃣- کارهایی که بر جنب حرام است؛ مانند توقف در مسجد
3⃣- آمیزش با همسر، برای زن و مرد، هر دو حرام است
4⃣- در ایام قاعدگی نماز و روزه بر زن واجب نیست و نمازها قضا ندارد ولی قضای روزه های واجب را باید پس از ماه مبارک رمضان بجا آورد."
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی👇
🍃♥️ @shahidnekahi
احکام دوران قاعدگی
در مدت قاعدگی، این کارها بر بانوان حرام است:
1⃣- نماز و طواف کعبه
2⃣- کارهایی که بر جنب حرام است؛ مانند توقف در مسجد
3⃣- آمیزش با همسر، برای زن و مرد، هر دو حرام است
4⃣- در ایام قاعدگی نماز و روزه بر زن واجب نیست و نمازها قضا ندارد ولی قضای روزه های واجب را باید پس از ماه مبارک رمضان بجا آورد."
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی👇
🍃♥️ @shahidnekahi
❤4👏1
💌بسمـ رب الشـهدا..
#مهمـانامروزما😊✋
🔺شـهید سجــاد عفتی🍃🌼
تاریخ تولد : 1364/04/30
محل تولد : رامسر
تاریخ شهادت : 139/09/29
محل شهادت : خانطومان – سوریه
وضعیت تاهل : متأهل_دارای یک فرزند
محل مزار شهید :شهریار_گلزار شهدای بهشت رضوان
#فرازیازوصیتنامهشهید👇🍃
✍...فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه میکنم..حلالم کن..
خواهرانم و برادرم حلالم کنید.
رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عج) را ادامه میدهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.
#ختمصلوات را به نیابت تعجیل درامر ظهور یوسف زهرا
#بهنیابتازشهیدسجــادعفتی🍃
#اندازه ارادتت به شهدا گل صلوات هدیه کنید🥀
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی👇
🍃♥️ @shahidnekahi
#مهمـانامروزما😊✋
🔺شـهید سجــاد عفتی🍃🌼
تاریخ تولد : 1364/04/30
محل تولد : رامسر
تاریخ شهادت : 139/09/29
محل شهادت : خانطومان – سوریه
وضعیت تاهل : متأهل_دارای یک فرزند
محل مزار شهید :شهریار_گلزار شهدای بهشت رضوان
#فرازیازوصیتنامهشهید👇🍃
✍...فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه میکنم..حلالم کن..
خواهرانم و برادرم حلالم کنید.
رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عج) را ادامه میدهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.
#ختمصلوات را به نیابت تعجیل درامر ظهور یوسف زهرا
#بهنیابتازشهیدسجــادعفتی🍃
#اندازه ارادتت به شهدا گل صلوات هدیه کنید🥀
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمـدنکـاحی👇
🍃♥️ @shahidnekahi
❤5
آنقدر عاشقانه برای خدا زندگی کن
که خـــــــــــــدا عـــاشــــقــانه بـگویـد
تـــــــــــو را برای خودم ساخته ام ...
سلامصبحتونبخیرهمراهانگرامی
که خـــــــــــــدا عـــاشــــقــانه بـگویـد
تـــــــــــو را برای خودم ساخته ام ...
سلامصبحتونبخیرهمراهانگرامی
🙏3❤2
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4819🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)🌷
🌷#تقتقتقتق_این_صدای...!!🌷
یکی_دو شب قبل از عملیات بود. حاج قاسم نیروهای عمل کننده و گردانهای عملیاتی را برای آخرین وداع جمع کرده بود؛ این آخرین اجتماع پیش از عملیات بود که تمام لشکر یکجا دور هم جمع میشد. فکر کردن به این موضوع که تا چند روز دیگر خیلی از این جوانهای پاک و با صفا به ابدیت میپیونند و دیدار ما با آنها به قیامت میافتد حالم را دگرگون میکرد. صدای حاج قاسم من را به خود آورد: -«اعرالله جمجمتک...» کاسه سر را بخدا عاریه کن، دندانها را به هم بفشار و اگر کوهها از جای کنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندانها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاریت ده، پای بر زمین میخکوب کن، به....
🌷به صفوف پایانی دشمن بنگر، از فراوانی دشمن چشم پوش و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است. اقتدار و اطمینانی که در صدای حاج قاسم بود مو به تنم سیخ کرد. عملیات حتمی بود و حالا وقت دل کندن از دنیا و مافیها بود. آن شب فصل مشترک بچههای لشکر ۴۱ ثارالله، واژهای بود به نام «اشک». آن شب یک چیز را خیلی خوب فهمیدم و آن تأثیر اشک در دل کندن از دنیا بود. اشک خیلی خوب دل را پاک و جان را سبک میکند. مثل یک شمشیر تیز و برنده است که همه بندهای تعلق را میبرد و آدم را آماده پریدن میکند. بعد از جلسه طبق برنامه با حاج قاسم رفتیم برای سرکشی به مانور غواصها در رودخانه بهمنشیر.
🌷حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم کنار بهمنشیر. حاج احمد امینی و بچههای غواص تا ماشین فرماندهی را دیدند آمدند طرف ماشین. حاج قاسم در حلقه بچههای غواص از ماشین پیاده شد. طبق معمول همیشه، آغوش باز بود و لبخند؛ چیزهایی که هیچ وقت توی جبهه تکراری نمیشد. در طول راه حاج احمد از مانور بچههای غواص گزارش دقیقی به حاج قاسم داد و حاج قاسم از میزان انحراف بچهها تا اهداف سؤال کرد. حاج احمد گفت: هنوز از ۲۰۰ متر پایینتر نیامدهایم. حاج قاسم با نگرانی گفت: این خیلی زیاده. تازه این آب (بهمنشیر) تقریباً ساکنه، اگه بریم تو اروند چقدر اختلاف پیدا میشه...!
🌷با خودم گفتم: اگه انحراف تو بهمنشیر ۲۰۰ متره، توی اروند میره بالای ۲ کیلومتر. خدایا خودت کمک کن! حاج قاسم رفت ایستاد روی یک بلندی و بچههای غواص مانور شبانه را شروع کردند. حاج احمد امینی جلوی ستون و بقیه پشت سرش. غواصها با آن لباسهای سیاه در دل آن شب تاریک هیبت خاصی پیدا کرده بودند. باخودم زمزمه کردم: سربازان خدا با لباسهای سیاه در دل شب تاریک. ساحلی ناپیدا و عاقبتی نامعلوم و یک رودخانه پر از امید، پر از ایمان، پر از رفاقت، پر از برادری.... دیگر چه میخواهی، هر چه هست اینجاست. عاقبت هر چه میخواهد باشد. سر غواصها عین توپهای....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#قسمت_اول (۲ / ۱)🌷
🌷#تقتقتقتق_این_صدای...!!🌷
یکی_دو شب قبل از عملیات بود. حاج قاسم نیروهای عمل کننده و گردانهای عملیاتی را برای آخرین وداع جمع کرده بود؛ این آخرین اجتماع پیش از عملیات بود که تمام لشکر یکجا دور هم جمع میشد. فکر کردن به این موضوع که تا چند روز دیگر خیلی از این جوانهای پاک و با صفا به ابدیت میپیونند و دیدار ما با آنها به قیامت میافتد حالم را دگرگون میکرد. صدای حاج قاسم من را به خود آورد: -«اعرالله جمجمتک...» کاسه سر را بخدا عاریه کن، دندانها را به هم بفشار و اگر کوهها از جای کنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندانها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاریت ده، پای بر زمین میخکوب کن، به....
🌷به صفوف پایانی دشمن بنگر، از فراوانی دشمن چشم پوش و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است. اقتدار و اطمینانی که در صدای حاج قاسم بود مو به تنم سیخ کرد. عملیات حتمی بود و حالا وقت دل کندن از دنیا و مافیها بود. آن شب فصل مشترک بچههای لشکر ۴۱ ثارالله، واژهای بود به نام «اشک». آن شب یک چیز را خیلی خوب فهمیدم و آن تأثیر اشک در دل کندن از دنیا بود. اشک خیلی خوب دل را پاک و جان را سبک میکند. مثل یک شمشیر تیز و برنده است که همه بندهای تعلق را میبرد و آدم را آماده پریدن میکند. بعد از جلسه طبق برنامه با حاج قاسم رفتیم برای سرکشی به مانور غواصها در رودخانه بهمنشیر.
🌷حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم کنار بهمنشیر. حاج احمد امینی و بچههای غواص تا ماشین فرماندهی را دیدند آمدند طرف ماشین. حاج قاسم در حلقه بچههای غواص از ماشین پیاده شد. طبق معمول همیشه، آغوش باز بود و لبخند؛ چیزهایی که هیچ وقت توی جبهه تکراری نمیشد. در طول راه حاج احمد از مانور بچههای غواص گزارش دقیقی به حاج قاسم داد و حاج قاسم از میزان انحراف بچهها تا اهداف سؤال کرد. حاج احمد گفت: هنوز از ۲۰۰ متر پایینتر نیامدهایم. حاج قاسم با نگرانی گفت: این خیلی زیاده. تازه این آب (بهمنشیر) تقریباً ساکنه، اگه بریم تو اروند چقدر اختلاف پیدا میشه...!
🌷با خودم گفتم: اگه انحراف تو بهمنشیر ۲۰۰ متره، توی اروند میره بالای ۲ کیلومتر. خدایا خودت کمک کن! حاج قاسم رفت ایستاد روی یک بلندی و بچههای غواص مانور شبانه را شروع کردند. حاج احمد امینی جلوی ستون و بقیه پشت سرش. غواصها با آن لباسهای سیاه در دل آن شب تاریک هیبت خاصی پیدا کرده بودند. باخودم زمزمه کردم: سربازان خدا با لباسهای سیاه در دل شب تاریک. ساحلی ناپیدا و عاقبتی نامعلوم و یک رودخانه پر از امید، پر از ایمان، پر از رفاقت، پر از برادری.... دیگر چه میخواهی، هر چه هست اینجاست. عاقبت هر چه میخواهد باشد. سر غواصها عین توپهای....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
❤4🙏1
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4820🌷
#قسمت_دوم (۲ / ۲)🌷
#تقتقتقتق_این_صدای...!!🌷
🌷....سر غواصها عین توپهای سیاهی در تاریکی روی آب میغلتید و جلو میرفت. ۵۰ متر که دور شدند در تاریکی ناپدید شدند. حدود ۳۰ دقیقه بعد نور چراغ قوه از آن طرف بهمنشیر را دیدیم. بچهها رسیده بودند آن طرف رودخانه، زمانبندی تقریباً درست بود. حاج احمد آمد پشت بیسیم حاج قاسم: حاجی رسیدیم. - سرِ جاتون رسیدین؟ هدف رو زدین؟ - نه حاجی، فکر کنم بازم حدود ۵۰ متر اختلاف داریم. - بیاید از آن طرف صحبت کنیم. نیم ساعت طول کشید تا گردان غواص برگشت. هوا سوز بدی داشت. میزد به مغز استخوان. ما با اینکه کاپشن به تن داشتیم، کم مانده بود که منجمد شویم. غواصها که از آب بیرون میآمدند میدویدند کنار کپههای آتش، صدای تق تق تمام ساحل را پر کرده بود. - تق تق تق تق تق تق تق تق
🌷....این صدای دندانهای غواصها بود که از شدت سرما بیاختیار به هم میخورد. از خودم احساس شرم کردم. این کار هر شب غواصها بود. حدود شش ماه بود که هر شب در حال انجام این تمرین بودند و هر شب انحرافها و اشتباهات شب قبل را در مانور جدید اصلاح میکردند. حاج قاسم کلافه بود. از نوع سوالاتش از حاج احمد میشد فهمید که دو دل شده است. اختلاف ۵۰ متر، آن هم یک شب مانده به عملیات عدد کمی نبود. حاج قاسم رو به حاج احمد گفت: یکبار دیگر برید و برگردید. حاج احمد با آن قیافه معصوم اما جدیاش گفت: حاجی بچهها خستهان، جون ندارن.... هوا رو ببین.... سوزش آدم رو میکشه.
🌷حاج قاسم حالت فرماندهان را به خود گرفت و دستور داد: نه من اینجوری قانع نمیشم.... یکبار دیگه برید.... اختلاف توی بیرون آمدنتان از آب خیلی زیاده، باید اصلاح بشه! حاج احمد که لحن جدی حاج قاسم را دید، گفت: ببین حاجی، اگه ده بار دیگه هم بگید بچهها میزنند به آب، ولی من تا ساعت سه میتونم اینارو نگه دارم. اینا سحر برا خودشون برنامه دارن. همه پخش میشن توی نخلستان و میرن در خونه خدا. سحرها مال خودشونه، مانور فقط تا ساعت سه.. قبوله؟ حاج قاسم قبول کرد. بغض گلویم را میفشرد. ترکیب سوز سرما، مسیر ۲۰۰ متری غواصی در آب سرد بهمنشیر، سحرهای اختصاصی و خلوتهای داغ بچهها با خدا ذهنم را به هم ریخته بود. با خود گفتم:...
🌷با خود گفتم: آخه این بچهها این همه توان رو از کجا میآرن؟ بچهها دوباره زدند با آب؛ با همان روحیه.... ولی تا چندین متر صدای تق تق دندانهایشان را از توی رود میشنیدم. این صدا مثل شیشه خورده اعصابم را میخراشید. غواصها رفتند و برگشتند، اما باز نتوانستند توی ساحل مورد نظر بیرون بیایند. هنوز اختلاف بود؛ این یعنی کابوس. آن شب از سکوتها و سوالهای ریز و وسواسی حاج قاسم میشد فهمید که کاملاً نگران است، اما عملیات باید انجام میشد. ماهها تلاش، تدارکات و برنامه ریزی باید به ثمر مینشست....
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#راوی: رزمنده دلاور حمیدرضا فراهانی از فرماندهانِ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
📚 کتاب "حاج قاسم سلام"
منبع: سایت نوید شاهد
❌️❌️ امنیت، اتفاقی نیست!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
#قسمت_دوم (۲ / ۲)🌷
#تقتقتقتق_این_صدای...!!🌷
🌷....سر غواصها عین توپهای سیاهی در تاریکی روی آب میغلتید و جلو میرفت. ۵۰ متر که دور شدند در تاریکی ناپدید شدند. حدود ۳۰ دقیقه بعد نور چراغ قوه از آن طرف بهمنشیر را دیدیم. بچهها رسیده بودند آن طرف رودخانه، زمانبندی تقریباً درست بود. حاج احمد آمد پشت بیسیم حاج قاسم: حاجی رسیدیم. - سرِ جاتون رسیدین؟ هدف رو زدین؟ - نه حاجی، فکر کنم بازم حدود ۵۰ متر اختلاف داریم. - بیاید از آن طرف صحبت کنیم. نیم ساعت طول کشید تا گردان غواص برگشت. هوا سوز بدی داشت. میزد به مغز استخوان. ما با اینکه کاپشن به تن داشتیم، کم مانده بود که منجمد شویم. غواصها که از آب بیرون میآمدند میدویدند کنار کپههای آتش، صدای تق تق تمام ساحل را پر کرده بود. - تق تق تق تق تق تق تق تق
🌷....این صدای دندانهای غواصها بود که از شدت سرما بیاختیار به هم میخورد. از خودم احساس شرم کردم. این کار هر شب غواصها بود. حدود شش ماه بود که هر شب در حال انجام این تمرین بودند و هر شب انحرافها و اشتباهات شب قبل را در مانور جدید اصلاح میکردند. حاج قاسم کلافه بود. از نوع سوالاتش از حاج احمد میشد فهمید که دو دل شده است. اختلاف ۵۰ متر، آن هم یک شب مانده به عملیات عدد کمی نبود. حاج قاسم رو به حاج احمد گفت: یکبار دیگر برید و برگردید. حاج احمد با آن قیافه معصوم اما جدیاش گفت: حاجی بچهها خستهان، جون ندارن.... هوا رو ببین.... سوزش آدم رو میکشه.
🌷حاج قاسم حالت فرماندهان را به خود گرفت و دستور داد: نه من اینجوری قانع نمیشم.... یکبار دیگه برید.... اختلاف توی بیرون آمدنتان از آب خیلی زیاده، باید اصلاح بشه! حاج احمد که لحن جدی حاج قاسم را دید، گفت: ببین حاجی، اگه ده بار دیگه هم بگید بچهها میزنند به آب، ولی من تا ساعت سه میتونم اینارو نگه دارم. اینا سحر برا خودشون برنامه دارن. همه پخش میشن توی نخلستان و میرن در خونه خدا. سحرها مال خودشونه، مانور فقط تا ساعت سه.. قبوله؟ حاج قاسم قبول کرد. بغض گلویم را میفشرد. ترکیب سوز سرما، مسیر ۲۰۰ متری غواصی در آب سرد بهمنشیر، سحرهای اختصاصی و خلوتهای داغ بچهها با خدا ذهنم را به هم ریخته بود. با خود گفتم:...
🌷با خود گفتم: آخه این بچهها این همه توان رو از کجا میآرن؟ بچهها دوباره زدند با آب؛ با همان روحیه.... ولی تا چندین متر صدای تق تق دندانهایشان را از توی رود میشنیدم. این صدا مثل شیشه خورده اعصابم را میخراشید. غواصها رفتند و برگشتند، اما باز نتوانستند توی ساحل مورد نظر بیرون بیایند. هنوز اختلاف بود؛ این یعنی کابوس. آن شب از سکوتها و سوالهای ریز و وسواسی حاج قاسم میشد فهمید که کاملاً نگران است، اما عملیات باید انجام میشد. ماهها تلاش، تدارکات و برنامه ریزی باید به ثمر مینشست....
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#راوی: رزمنده دلاور حمیدرضا فراهانی از فرماندهانِ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
📚 کتاب "حاج قاسم سلام"
منبع: سایت نوید شاهد
❌️❌️ امنیت، اتفاقی نیست!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
👏2❤1🔥1