معرفی پادکست هلسینکست
در هر قسمت از پادکست هلسینکست (لینک کانال تلگرامی) به یکی از تخلفات یا جنبه های اخلاقی در انتشار مقالات و دیگر آثار پژوهشی پرداخته شده است. این پادکست به کوشش دکتر فریبا اصغری، دکتر پیام کبیری، دکتر فرزانه شیرانی، فرشاد شاه کرمی، فروزان بیگلری، مرضیه سمیعی و سایه جلالی تهیه میشود و تا به حال ۱۸ قسمت آن منتشر شده و من لینک قسمتهای فعلی را در این پست قرار دادهام.
✅ معرفی پادکست و اهداف آن: لینک
✅ اهمیت اخلاق در انتشار آثار پژوهشی: لینک
✅ نویسندگی و مشارکت- بخش نخست: لینک
✅ نویسندگی و مشارکت- بخش دوم: لینک
✅ سرقت ادبی: لینک
✅ چاپ دوگانه و زائد: لینک
✅ هوش مصنوعی در انتشار آثار پژوهشی: لینک
✅ وابستگیهای سازمانی نویسندگان: لینک
✅ استفاده های نادرست از آمار، دستکاری و جعل داده ها: لینک
✅ دستکاری و تخلفات در ارجاعدهی: لینک
✅ تعارض منافع: لینک
✅ تائیدیه اخلاقی و رضایت بیمار برای انتشار: لینک
✅ سردبیری اخلاق مدار: لینک
✅ داوری همتا: لینک
✅ داوری و نقد پس از انتشار: لینک
✅ رسیدگی به تخلفات پژوهشی: لینک
✅ بررسی سناریوهایی از COPE: لینک
✅ بازپسگیری مقالات: لینک
@Scientometric
در هر قسمت از پادکست هلسینکست (لینک کانال تلگرامی) به یکی از تخلفات یا جنبه های اخلاقی در انتشار مقالات و دیگر آثار پژوهشی پرداخته شده است. این پادکست به کوشش دکتر فریبا اصغری، دکتر پیام کبیری، دکتر فرزانه شیرانی، فرشاد شاه کرمی، فروزان بیگلری، مرضیه سمیعی و سایه جلالی تهیه میشود و تا به حال ۱۸ قسمت آن منتشر شده و من لینک قسمتهای فعلی را در این پست قرار دادهام.
✅ معرفی پادکست و اهداف آن: لینک
✅ اهمیت اخلاق در انتشار آثار پژوهشی: لینک
✅ نویسندگی و مشارکت- بخش نخست: لینک
✅ نویسندگی و مشارکت- بخش دوم: لینک
✅ سرقت ادبی: لینک
✅ چاپ دوگانه و زائد: لینک
✅ هوش مصنوعی در انتشار آثار پژوهشی: لینک
✅ وابستگیهای سازمانی نویسندگان: لینک
✅ استفاده های نادرست از آمار، دستکاری و جعل داده ها: لینک
✅ دستکاری و تخلفات در ارجاعدهی: لینک
✅ تعارض منافع: لینک
✅ تائیدیه اخلاقی و رضایت بیمار برای انتشار: لینک
✅ سردبیری اخلاق مدار: لینک
✅ داوری همتا: لینک
✅ داوری و نقد پس از انتشار: لینک
✅ رسیدگی به تخلفات پژوهشی: لینک
✅ بررسی سناریوهایی از COPE: لینک
✅ بازپسگیری مقالات: لینک
@Scientometric
پیرشی جوون
حتما این دعای «(سالم) پیر شی جوون» را شنیدهاید! اما برای سالم پیر شدن و یا داشتن عمر طولانیِ همراه با تندرستی، عادت به مصرف کدام غذاها میتواند به ما کمک کند؟
کدام غذاها و رژیم های غذایی میتوانند به رسیدن به سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن کمک کنند؟ پژوهشی که چند روز قبل نتایج آن در Nature Medicine (لینک) منتشر شده، سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد.
در این مطالعه، سالم پیر شدن و یا سالمندی توام با سلامت و تندرستی (healthy aging) با معیارهای شناختی، سلامت جسمی و روانی و همین طور رسیدن به سن ۷۰ سالگی بدون داشتن بیماری مزمن (سرطان، دیابت، سکته قلبی و مغزی، نارسایی قلبی و کلیوی، COPD، پارکینسون، MS و ALS) بررسی شده است.
✅ بعد از ۳۰ سال پیگیری به صورت آیندهنگر، از بیش از ۱۰۵ هزار فردی که در مطالعه مورد بررسی قرار گرفتهاند(همگی از کادر درمان)، تنها ۹/۳ درصد (۹۷۷۱ نفر)، سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن در ۷۰ سالگی را داشتهاند.
✅ همین طور که در تصویر پست مشخص است، مصرف بیشتر
میوهها،
سبزیجات،
غلات کامل،
چربیهای غیراشباع،
مغزیجات،
حبوبات و
لبنیات کمچرب
با احتمال بالاتری با سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن مرتبط بودهاند.
در حالی که مصرف بیشتر
چربیهای غیر اشباع ترانس،
سدیم (از طریق نمک)،
نوشیدنیهای شیرینشده و
گوشت قرمز یا فرآوریشده (یا هر دو)
ارتباط معکوس داشتهاند.
✅ بر اساس تصویر، بدترین غذاها، چربیهای ترانس بوده که شانس سالم پیر شدن را تقریبا نصف میکنند. در مقابل، بهترین ها، غذاهایی مثل میوهها، چربیهای غیر اشباع، غلات کامل و سبزیجات بودهاند که شانس سالم پیر شدن را تقریباً دو برابر میکنند.
✅ تاثیر این مواد غذایی بر سالمندی توام با سلامت به نوعی در گروههای با خطر بیشتر، مثل افراد با شاخص توده بدنی بالای ۲۵، با فعالیت فیزیکی کمتر، وضعیت اقتصادی و اجتماعی پایین تر، خانمها و افراد با مصرف سیگار، قوی تر بوده است.
✅ الگوهای غذایی غنی از غذاهای گیاهی، با گنجاندن میزان متوسط از غذاهای سالم حیوانی، ممکن است احتمال سالمندی توام با سلامتی را افزایش دهد.
@Scientometric
حتما این دعای «(سالم) پیر شی جوون» را شنیدهاید! اما برای سالم پیر شدن و یا داشتن عمر طولانیِ همراه با تندرستی، عادت به مصرف کدام غذاها میتواند به ما کمک کند؟
کدام غذاها و رژیم های غذایی میتوانند به رسیدن به سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن کمک کنند؟ پژوهشی که چند روز قبل نتایج آن در Nature Medicine (لینک) منتشر شده، سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد.
در این مطالعه، سالم پیر شدن و یا سالمندی توام با سلامت و تندرستی (healthy aging) با معیارهای شناختی، سلامت جسمی و روانی و همین طور رسیدن به سن ۷۰ سالگی بدون داشتن بیماری مزمن (سرطان، دیابت، سکته قلبی و مغزی، نارسایی قلبی و کلیوی، COPD، پارکینسون، MS و ALS) بررسی شده است.
✅ بعد از ۳۰ سال پیگیری به صورت آیندهنگر، از بیش از ۱۰۵ هزار فردی که در مطالعه مورد بررسی قرار گرفتهاند(همگی از کادر درمان)، تنها ۹/۳ درصد (۹۷۷۱ نفر)، سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن در ۷۰ سالگی را داشتهاند.
✅ همین طور که در تصویر پست مشخص است، مصرف بیشتر
میوهها،
سبزیجات،
غلات کامل،
چربیهای غیراشباع،
مغزیجات،
حبوبات و
لبنیات کمچرب
با احتمال بالاتری با سالمندی توام با سلامتی و بدون بیماری مزمن مرتبط بودهاند.
در حالی که مصرف بیشتر
چربیهای غیر اشباع ترانس،
سدیم (از طریق نمک)،
نوشیدنیهای شیرینشده و
گوشت قرمز یا فرآوریشده (یا هر دو)
ارتباط معکوس داشتهاند.
✅ بر اساس تصویر، بدترین غذاها، چربیهای ترانس بوده که شانس سالم پیر شدن را تقریبا نصف میکنند. در مقابل، بهترین ها، غذاهایی مثل میوهها، چربیهای غیر اشباع، غلات کامل و سبزیجات بودهاند که شانس سالم پیر شدن را تقریباً دو برابر میکنند.
✅ تاثیر این مواد غذایی بر سالمندی توام با سلامت به نوعی در گروههای با خطر بیشتر، مثل افراد با شاخص توده بدنی بالای ۲۵، با فعالیت فیزیکی کمتر، وضعیت اقتصادی و اجتماعی پایین تر، خانمها و افراد با مصرف سیگار، قوی تر بوده است.
✅ الگوهای غذایی غنی از غذاهای گیاهی، با گنجاندن میزان متوسط از غذاهای سالم حیوانی، ممکن است احتمال سالمندی توام با سلامتی را افزایش دهد.
@Scientometric
Telegram
Scientometrics
آیا واکسن زونا میتواند به عنوان واکسن زوال عقل عمل کند؟
آیا مجرد ماندن عاملی برای کاهش ابتلا به زوال عقل است؟
دو پژوهش جدید، یکی در مورد ارتباط وضعیت تاهل و دیگری برای ارتباط واکسن زونا با زوال عقل منتشر شده است. در این مطالعات نشان داده شده که مجرد ماندن در افراد مسن و همین طور واکسن زونا با احتمالِ کمترِ ابتلا به زوال عقل مرتبط هستند.
✅ در مورد واکسن زونا که مهمتر است میتوانید مطلب پوریا ناظمی را از این لینک بخوانید:
«در مقالهای که بهتازگی در نشریه Nature منتشر شده، پژوهشگران نشان دادند که در هفت سال پس از واکسیناسیون، افرادی که واکسن زونا را دریافت کرده بودند، ۲۰ درصد کمتر از گروه دیگر به زوال عقل دچار شدند.
آنچه این مطالعه را منحصربهفرد میکند، شباهت آن به یک آزمایش تصادفیشدهی بالینی است؛ چرا که تفاوت بین دو گروه تنها در تاریخ تولد آنهاست…. » ادامه در لینک.
من قبلا پیش مقاله ای از این را نیز بررسی کرده بودم: لینک
✅ در مورد تاثیر وضعیت تاهل، پژوهش مربوطه در مجلهی Alzheimer’s and Dementia منتشر شده است (لینک). من اینجا مختصرا نتایج را قرار میدهم:
بررسی بیش از ۲۴ هزار نفر با میانگین سنی حدودا ۷۲ سال از آمریکا، با پیگیری تا ۱۸ سال نشان داده که در مقایسه با افراد متاهل مسن، مجرد بودن در افراد مسن، با احتمالِ کمترِ ابتلا به زوال عقل (شامل بیماری آلزایمر و همین طور نوع Lewy body) مرتبط است. (حدودا ۵۰٪ یا کمتر در معرض خطر زوال عقل نسبت به افراد متأهل بودهاند.)
این ارتباط برای سه گروه، شامل افرادی که هرگز ازدواج نکرده، افرادی که جدا شدهاند و همین طور افرادی که همسرشان فوت شده، ذکر شده است. پس از در نظر گرفتن فاکتورهای مختلفِ دموگرافیک، ژنتیک، بالینی و .. باز هم برای افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند و همین طور افرادی که جدا شدهاند ، ارتباط به شکل معنادار گزارش شده است.
خطر پیشرفت از اختلال شناختی خفیف به زوال عقل در همه افراد مجرد کمتر بوده است.
یافته اصلی این مطالعه با نتایج بسیاری از مطالعات قبلی که متاهل بودن را فاکتور محافظت کننده برای زوال عقلی ذکر کرده بودند، متفاوت است. اگر چه مطالعاتی هم هست که مثلا بهبود وضعیت شناختی بعد از طلاق را نیز گزارش کردهاند. متن مقاله همین طور فرضیه هایی را نیز برای این یافته عنوان کرده که من برخی را اینجا ذکر میکنم:
افراد متأهل معمولاً ممکن است روابط اجتماعی کمتری داشته باشند و نسبت به افراد مجرد، تعاملاتشان در شبکههای اجتماعی کمتر و با کیفیت پایینتری باشد. افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند معمولاً بیشتر با دوستان و همسایگان معاشرت میکنند.
این جنبههای مثبتِ سلامت و روابط اجتماعی ممکن است در طول زمان بهعنوان عوامل محافظتی در برابر زوال عقل عمل کنند.
مزایای سلامت ازدواج فقط در ازدواجهای باکیفیت دیده میشود. افراد ناراضی از ازدواج، سلامت و خطر مرگومیری مشابه یا بدتر از افراد مجرد دارند. پس کیفیت ازدواج نقش کلیدی دارد.
از طرفی کمتر بودن تشخیص زوال عقل در افراد مجردِ ممکن است به دلیل سوگیری در شناسایی هم باشد، زیرا همسران افراد متأهل بیشتر متوجه مشکلات شناختی شده و آن را حتی در مراحل اولیه هم گزارش میکنند. اما به هر حال در این پژوهش، افراد هرگز ازدواجنکرده و افرادی که جدا شدهاند، از نظر سن و یا شدت اختلال در زمان تشخیص تفاوتی با افراد متأهل نداشتهاند.
@Scientometric
آیا مجرد ماندن عاملی برای کاهش ابتلا به زوال عقل است؟
دو پژوهش جدید، یکی در مورد ارتباط وضعیت تاهل و دیگری برای ارتباط واکسن زونا با زوال عقل منتشر شده است. در این مطالعات نشان داده شده که مجرد ماندن در افراد مسن و همین طور واکسن زونا با احتمالِ کمترِ ابتلا به زوال عقل مرتبط هستند.
✅ در مورد واکسن زونا که مهمتر است میتوانید مطلب پوریا ناظمی را از این لینک بخوانید:
«در مقالهای که بهتازگی در نشریه Nature منتشر شده، پژوهشگران نشان دادند که در هفت سال پس از واکسیناسیون، افرادی که واکسن زونا را دریافت کرده بودند، ۲۰ درصد کمتر از گروه دیگر به زوال عقل دچار شدند.
آنچه این مطالعه را منحصربهفرد میکند، شباهت آن به یک آزمایش تصادفیشدهی بالینی است؛ چرا که تفاوت بین دو گروه تنها در تاریخ تولد آنهاست…. » ادامه در لینک.
من قبلا پیش مقاله ای از این را نیز بررسی کرده بودم: لینک
✅ در مورد تاثیر وضعیت تاهل، پژوهش مربوطه در مجلهی Alzheimer’s and Dementia منتشر شده است (لینک). من اینجا مختصرا نتایج را قرار میدهم:
بررسی بیش از ۲۴ هزار نفر با میانگین سنی حدودا ۷۲ سال از آمریکا، با پیگیری تا ۱۸ سال نشان داده که در مقایسه با افراد متاهل مسن، مجرد بودن در افراد مسن، با احتمالِ کمترِ ابتلا به زوال عقل (شامل بیماری آلزایمر و همین طور نوع Lewy body) مرتبط است. (حدودا ۵۰٪ یا کمتر در معرض خطر زوال عقل نسبت به افراد متأهل بودهاند.)
این ارتباط برای سه گروه، شامل افرادی که هرگز ازدواج نکرده، افرادی که جدا شدهاند و همین طور افرادی که همسرشان فوت شده، ذکر شده است. پس از در نظر گرفتن فاکتورهای مختلفِ دموگرافیک، ژنتیک، بالینی و .. باز هم برای افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند و همین طور افرادی که جدا شدهاند ، ارتباط به شکل معنادار گزارش شده است.
خطر پیشرفت از اختلال شناختی خفیف به زوال عقل در همه افراد مجرد کمتر بوده است.
یافته اصلی این مطالعه با نتایج بسیاری از مطالعات قبلی که متاهل بودن را فاکتور محافظت کننده برای زوال عقلی ذکر کرده بودند، متفاوت است. اگر چه مطالعاتی هم هست که مثلا بهبود وضعیت شناختی بعد از طلاق را نیز گزارش کردهاند. متن مقاله همین طور فرضیه هایی را نیز برای این یافته عنوان کرده که من برخی را اینجا ذکر میکنم:
افراد متأهل معمولاً ممکن است روابط اجتماعی کمتری داشته باشند و نسبت به افراد مجرد، تعاملاتشان در شبکههای اجتماعی کمتر و با کیفیت پایینتری باشد. افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند معمولاً بیشتر با دوستان و همسایگان معاشرت میکنند.
این جنبههای مثبتِ سلامت و روابط اجتماعی ممکن است در طول زمان بهعنوان عوامل محافظتی در برابر زوال عقل عمل کنند.
مزایای سلامت ازدواج فقط در ازدواجهای باکیفیت دیده میشود. افراد ناراضی از ازدواج، سلامت و خطر مرگومیری مشابه یا بدتر از افراد مجرد دارند. پس کیفیت ازدواج نقش کلیدی دارد.
از طرفی کمتر بودن تشخیص زوال عقل در افراد مجردِ ممکن است به دلیل سوگیری در شناسایی هم باشد، زیرا همسران افراد متأهل بیشتر متوجه مشکلات شناختی شده و آن را حتی در مراحل اولیه هم گزارش میکنند. اما به هر حال در این پژوهش، افراد هرگز ازدواجنکرده و افرادی که جدا شدهاند، از نظر سن و یا شدت اختلال در زمان تشخیص تفاوتی با افراد متأهل نداشتهاند.
@Scientometric
چندی قبل در مورد سلب اعتبار حدود ۲۷ مقاله (عمدتا از علوم پزشکی گیلان) نوشته بودم. (لینک)
اکثر این مقالات از نوع مرور نظاممند و متاآنالیز بوده که در حدود دو سال اخیر در یک مجله منتشر شدهاند و در حداقل ۲۰ مورد از آنها، معاون پژوهش دانشگاه گیلان هم به عنوان نویسنده اول، یا مسئول و یا حداقل همکار حضور داشته است. در یک مورد، رئیس دانشگاه، نویسنده اول و در مورد دیگر نویسنده همکار بوده است.
حالا دبیر کارگروه وزارتی اخلاق در پژوهش، در مورد این مقالات اظهار نظر کرده و من برخی از صحبتهای ایشان را اینجا قرار میدهم: (لینک برای توضیحات کامل):
«اگر چه اشکالاتی مشاهده می شود ولی تخلف عمدهای در این مقالات مشاهده نشده و نباید به صرف ریترکشن، افراد را متخلف قلمداد کرد.»
«مشخص نیست منظور دقیق مجله از «اشکال در داوری» چیست و بررسیها موردی از معرفی داور جعلی را نشان ندادهاند.»
«این مجله در ماههای اخیر تعداد زیادی از مقالات چاپشده خود را ریترکت کرده است؛ بهعنوان مثال در مارس 2025 از 92 مقاله چاپشده، 90 مقاله و در فوریه همان سال از 34 مقاله، 31 مقاله را ریترکت کرده که این نشاندهنده اختلال جدی در سیاستهای این نشریه است.»
«اگرچه ارجاع به مقالات قبلی نویسنده در موضوعات تخصصی قابل قبول است، اما بالا بودن تعداد این ارجاعات میتواند شائبه «ارجاع غیرمنطقی» را بهوجود آورد»
جناب دکتر پارسا (دبیر کارگروه)، فقط به دو مورد از دلایل سلب اعتبار اشاره کردهاند. (نقص در داوری همتا و ارجاعات تکراری) و به مورد دیگر یعنی همپوشانی متنی قابل توجه با مقالات دیگر خود محققین اشاره نکردهاند. تعداد ارجاع بالا را هم ظاهرا پذیرفتهاند و در مود نقص داوری همتا فقط شواهدی پیدا نکردهاند که خوب احتمالا خود مجله به اینها دسترسی دارد.
وقتی شما متوجه میشوید که حدود ۲۰ مقاله مرور نظاممند از یک فرد در یک مجله و طی مدت دو سال منتشر میشود، احتمالا این به تنهایی صرف نظر از سلب اعتبار شدن یا نشدن، نیاز به بررسی دارد. این نکته هم مهم است که مجله یا ناشر ممکن است در سلب اعتبار کردن مقالات اشتباه هم داشته باشد، اما احتمالا دنبال دردسر هم نیست که با سلب اعتبار کردن نامورد، اعتبار خودش را زیر سوال ببرد.
پس وقتی مقالاتی این چنین سلب اعتبار میشوند، توقع این است که کارگروه وزراتی اخلاق در پژوهش دقیق و شفاف موضوع را بررسی کند و برخورد قاطع داشته باشد.
نه این که فقط بگوید «اشکالاتی مشاهده میشود، اما تخلف عمدهای مشاهده نشده». و یا فقط یک قسمت از بیانیه سلب اعتبار را ببیند و همه دلایل سلب اعتیار را ذکر نکند.
وقتی برایشان به صورت قطعی مشخص نیست منظور از «اشکال در داوری» چیست، این را باید بیشتر بررسی کنند، از نویسندگان توضیح بخواهند، از مجله بپرسند و کارهای دیگر.
هیچ چیز بهتر از شفافیت نیست. شفافیت است که منجر به اعتماد سازی میشود. وقتی همه چیز دقیق بررسی شده باشد، شفاف اعلام شود و از کلیگویی پرهیز شود، آن وقت این میتواند این حس را درجامعه علمی ایجاد کند که اگر کسی تخلفی کرد حتما با او برخورد میشود، و اگر کسی هم تخلفی نکرده باشد، از او دفاع میشود و حق کسی ضایع نمیشود. نه این که مثلا بگوییم اشکالاتی بوده ولی اقدامی هم نکنیم و یا اگر میکنیم گزارش ندهیم.
این توضیح جناب دکتر پارسا هم که چه تعداد از مقالات فوریه و مارس ۲۰۲۵ تا به حال سلب اعتبار شده، به نظر نادرست است. چرا که مقالاتی که تاکنون سلب اعتبار شده همه در ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ منتشر شده اند.
این مجله در ۲۰۲۵ بیش از ۲۴۲ مقاله را در نتیجه بررسی هایش برای دستکاری در فرآیند داوری همتا (manipulated peer review) سلب اعتبار کرده است. موضوعی که ظاهرا کمیته اخلاق ایران شواهدی برای آن پیدا نکرده است. در این مورد، پست چند رو قبل Retraction Watch را میتوانید از اینجا ببینید.
@Scientometric
اکثر این مقالات از نوع مرور نظاممند و متاآنالیز بوده که در حدود دو سال اخیر در یک مجله منتشر شدهاند و در حداقل ۲۰ مورد از آنها، معاون پژوهش دانشگاه گیلان هم به عنوان نویسنده اول، یا مسئول و یا حداقل همکار حضور داشته است. در یک مورد، رئیس دانشگاه، نویسنده اول و در مورد دیگر نویسنده همکار بوده است.
حالا دبیر کارگروه وزارتی اخلاق در پژوهش، در مورد این مقالات اظهار نظر کرده و من برخی از صحبتهای ایشان را اینجا قرار میدهم: (لینک برای توضیحات کامل):
«اگر چه اشکالاتی مشاهده می شود ولی تخلف عمدهای در این مقالات مشاهده نشده و نباید به صرف ریترکشن، افراد را متخلف قلمداد کرد.»
«مشخص نیست منظور دقیق مجله از «اشکال در داوری» چیست و بررسیها موردی از معرفی داور جعلی را نشان ندادهاند.»
«این مجله در ماههای اخیر تعداد زیادی از مقالات چاپشده خود را ریترکت کرده است؛ بهعنوان مثال در مارس 2025 از 92 مقاله چاپشده، 90 مقاله و در فوریه همان سال از 34 مقاله، 31 مقاله را ریترکت کرده که این نشاندهنده اختلال جدی در سیاستهای این نشریه است.»
«اگرچه ارجاع به مقالات قبلی نویسنده در موضوعات تخصصی قابل قبول است، اما بالا بودن تعداد این ارجاعات میتواند شائبه «ارجاع غیرمنطقی» را بهوجود آورد»
جناب دکتر پارسا (دبیر کارگروه)، فقط به دو مورد از دلایل سلب اعتبار اشاره کردهاند. (نقص در داوری همتا و ارجاعات تکراری) و به مورد دیگر یعنی همپوشانی متنی قابل توجه با مقالات دیگر خود محققین اشاره نکردهاند. تعداد ارجاع بالا را هم ظاهرا پذیرفتهاند و در مود نقص داوری همتا فقط شواهدی پیدا نکردهاند که خوب احتمالا خود مجله به اینها دسترسی دارد.
وقتی شما متوجه میشوید که حدود ۲۰ مقاله مرور نظاممند از یک فرد در یک مجله و طی مدت دو سال منتشر میشود، احتمالا این به تنهایی صرف نظر از سلب اعتبار شدن یا نشدن، نیاز به بررسی دارد. این نکته هم مهم است که مجله یا ناشر ممکن است در سلب اعتبار کردن مقالات اشتباه هم داشته باشد، اما احتمالا دنبال دردسر هم نیست که با سلب اعتبار کردن نامورد، اعتبار خودش را زیر سوال ببرد.
پس وقتی مقالاتی این چنین سلب اعتبار میشوند، توقع این است که کارگروه وزراتی اخلاق در پژوهش دقیق و شفاف موضوع را بررسی کند و برخورد قاطع داشته باشد.
نه این که فقط بگوید «اشکالاتی مشاهده میشود، اما تخلف عمدهای مشاهده نشده». و یا فقط یک قسمت از بیانیه سلب اعتبار را ببیند و همه دلایل سلب اعتیار را ذکر نکند.
وقتی برایشان به صورت قطعی مشخص نیست منظور از «اشکال در داوری» چیست، این را باید بیشتر بررسی کنند، از نویسندگان توضیح بخواهند، از مجله بپرسند و کارهای دیگر.
هیچ چیز بهتر از شفافیت نیست. شفافیت است که منجر به اعتماد سازی میشود. وقتی همه چیز دقیق بررسی شده باشد، شفاف اعلام شود و از کلیگویی پرهیز شود، آن وقت این میتواند این حس را درجامعه علمی ایجاد کند که اگر کسی تخلفی کرد حتما با او برخورد میشود، و اگر کسی هم تخلفی نکرده باشد، از او دفاع میشود و حق کسی ضایع نمیشود. نه این که مثلا بگوییم اشکالاتی بوده ولی اقدامی هم نکنیم و یا اگر میکنیم گزارش ندهیم.
این توضیح جناب دکتر پارسا هم که چه تعداد از مقالات فوریه و مارس ۲۰۲۵ تا به حال سلب اعتبار شده، به نظر نادرست است. چرا که مقالاتی که تاکنون سلب اعتبار شده همه در ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ منتشر شده اند.
این مجله در ۲۰۲۵ بیش از ۲۴۲ مقاله را در نتیجه بررسی هایش برای دستکاری در فرآیند داوری همتا (manipulated peer review) سلب اعتبار کرده است. موضوعی که ظاهرا کمیته اخلاق ایران شواهدی برای آن پیدا نکرده است. در این مورد، پست چند رو قبل Retraction Watch را میتوانید از اینجا ببینید.
@Scientometric
Forwarded from دانشگاه علوم پزشکی تهران
📢خبر
📚🏆کتاب مرجع «هماتولوژی و سلولهای بنیادی» برنده جایزه سال ۲۰۲۵ علوم پزشکی شد
انجمن ناشران آمریکا (AAP) جایزه معتبر PROSE Award سال 2025 را در حوزه «پزشکی بالینی» به کتاب Comprehensive Hematology and Stem Cell تألیف دکتر نیما رضایی، اهدا کرد.
متن کامل خبر را در لینک زیر بخوانید👇
https://medicine.tums.ac.ir/Zp3Bo
📸instagram.com/tums_news
📽 aparat.com/tumsmedia
🆔 www.tgoop.com/tumsmedia
📚🏆کتاب مرجع «هماتولوژی و سلولهای بنیادی» برنده جایزه سال ۲۰۲۵ علوم پزشکی شد
انجمن ناشران آمریکا (AAP) جایزه معتبر PROSE Award سال 2025 را در حوزه «پزشکی بالینی» به کتاب Comprehensive Hematology and Stem Cell تألیف دکتر نیما رضایی، اهدا کرد.
متن کامل خبر را در لینک زیر بخوانید👇
https://medicine.tums.ac.ir/Zp3Bo
📸instagram.com/tums_news
📽 aparat.com/tumsmedia
🆔 www.tgoop.com/tumsmedia
مقاله جدید مجله نیوانگلند: عملکرد بهتر نمره PRS یا polygenic risk score برای سرطان پروستات (Gleason ≥7) در مقایسه با آزمایش PSA یا prostate-specific antigen و همین طور MRI مولتی پارامتریک
میزان نتایج مثبت کاذب در غربالگری سرطان پروستات با آزمایش PSA یا prostate-specific antigen بالا است.
مطالعات GWAS یا همان Genomewide association studies نشان دادهاند که برخی تغییرات ژنتیکی رایج در افراد مبتلا به سرطان پروستات وجود دارد که میتوان از آنها برای محاسبه نمره PRS یا polygenic risk score استفاده کرد تا احتمال ابتلا به سرطان پروستات را مشخص کرد.
در این مطالعه، با استفاده از DNA موجود در بزاق، نمره PRS براساس ۱۳۰ تغییر ژنتیکی مرتبط با افزایش خطر سرطان پروستات محاسبه شده و سپس افرادی که نمره PRS آنها در صدک ۹۰ یا بالاتر بوده، بدون توجه به سطح PSA، تحت بررسی سرطان پروستات با multiparametric MRI و همین طور بیوپسی پروستات قرار گرفته اند.
تعداد ۷۴۵ نفر (۱۱/۷٪) نمره ریسک چندژنی در صدک ۹۰ یا بالاتر داشتند.
از میان این ۷۴۵ نفر، ۴۶۸ نفر (۶۲/۸٪) تحت MRI و بیوپسی پروستات قرار گرفتند که در ۱۸۷ نفر از آنها (۴۰٪) سرطان پروستات تشخیص داده شده است.
از میان ۱۸۷ فردی که در آنها سرطان تشخیص داده شده، ۱۰۳ نفر (۵۵/۱٪) بر اساس معیارهای NCCN مبتلا به سرطان پروستات با ریسک متوسط یا بالاتر بودند، بنابراین نیاز به درمان داشتند. با این حال، در ۷۴ نفر از این افراد (۷۱/۸٪)، سرطان با روش تشخیصی فعلی مورد استفاده در بریتانیا (سطح بالای PSA و نتایج مثبت MRI) قابل شناسایی نبوده است و این پیشی گرفتن نمره PRS از عملکرد تست PSA و MRI را نشان می دهد.
دسترسی به مقاله: لینک
@Scientometric
میزان نتایج مثبت کاذب در غربالگری سرطان پروستات با آزمایش PSA یا prostate-specific antigen بالا است.
مطالعات GWAS یا همان Genomewide association studies نشان دادهاند که برخی تغییرات ژنتیکی رایج در افراد مبتلا به سرطان پروستات وجود دارد که میتوان از آنها برای محاسبه نمره PRS یا polygenic risk score استفاده کرد تا احتمال ابتلا به سرطان پروستات را مشخص کرد.
در این مطالعه، با استفاده از DNA موجود در بزاق، نمره PRS براساس ۱۳۰ تغییر ژنتیکی مرتبط با افزایش خطر سرطان پروستات محاسبه شده و سپس افرادی که نمره PRS آنها در صدک ۹۰ یا بالاتر بوده، بدون توجه به سطح PSA، تحت بررسی سرطان پروستات با multiparametric MRI و همین طور بیوپسی پروستات قرار گرفته اند.
تعداد ۷۴۵ نفر (۱۱/۷٪) نمره ریسک چندژنی در صدک ۹۰ یا بالاتر داشتند.
از میان این ۷۴۵ نفر، ۴۶۸ نفر (۶۲/۸٪) تحت MRI و بیوپسی پروستات قرار گرفتند که در ۱۸۷ نفر از آنها (۴۰٪) سرطان پروستات تشخیص داده شده است.
از میان ۱۸۷ فردی که در آنها سرطان تشخیص داده شده، ۱۰۳ نفر (۵۵/۱٪) بر اساس معیارهای NCCN مبتلا به سرطان پروستات با ریسک متوسط یا بالاتر بودند، بنابراین نیاز به درمان داشتند. با این حال، در ۷۴ نفر از این افراد (۷۱/۸٪)، سرطان با روش تشخیصی فعلی مورد استفاده در بریتانیا (سطح بالای PSA و نتایج مثبت MRI) قابل شناسایی نبوده است و این پیشی گرفتن نمره PRS از عملکرد تست PSA و MRI را نشان می دهد.
دسترسی به مقاله: لینک
@Scientometric
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستگاهی برای برگرداندن توانایی صحبت کردن با خوانش فعالیت مغزی
به صورت ساده و خلاصه، دستگاه در بخشی از مغز که مربوط به صحبت کردن است قرار داده میشود (Implant). سپس از هوش مصنوعی کمک گرفته میشود تا فعالیت عصبیِ دریافت شده را به صورت مداوم رمزگشایی کرده و ابتدا به متن و در نهایت به گفتار (text-to-speech model) تبدیل کند (ویدیو پست را ببینید).
بیمار مورد بررسی در این پژوهش، سکته مغزی (مربوط به قسمت ساقه مغز یا brainstem) داشته و توانایی صحبت کردن ندارد. اما احتمالا این روش برای افراد دیگر با مشکلات مشابه نیز کمک کننده است.
مقاله این پژوهش چند روز قبل در مجله Nature Neuroscience منتشر شده است (لینک).
گفتار در لحظه (real time) تولید شده و احتمالا بعدا بتواند توانایی گفتار روان را به بیماران بدهد.
پژوهش مشابه قبلی را از اینجا ببینید.
@Scientometric
به صورت ساده و خلاصه، دستگاه در بخشی از مغز که مربوط به صحبت کردن است قرار داده میشود (Implant). سپس از هوش مصنوعی کمک گرفته میشود تا فعالیت عصبیِ دریافت شده را به صورت مداوم رمزگشایی کرده و ابتدا به متن و در نهایت به گفتار (text-to-speech model) تبدیل کند (ویدیو پست را ببینید).
بیمار مورد بررسی در این پژوهش، سکته مغزی (مربوط به قسمت ساقه مغز یا brainstem) داشته و توانایی صحبت کردن ندارد. اما احتمالا این روش برای افراد دیگر با مشکلات مشابه نیز کمک کننده است.
مقاله این پژوهش چند روز قبل در مجله Nature Neuroscience منتشر شده است (لینک).
گفتار در لحظه (real time) تولید شده و احتمالا بعدا بتواند توانایی گفتار روان را به بیماران بدهد.
پژوهش مشابه قبلی را از اینجا ببینید.
@Scientometric
🔴 نتایج رتبه بندی کشورها بر اساس تعداد مستندات علمی (پایگاه Scimago) منتشر شده و ایران یک پله نسبت به سال قبل افت داشته است.
✅ همان طور که برآوردهای قبلی نشان داده بود، ایران جایگاه ۱۶ دنیا در سال ۲۰۲۳ را از دست داده و در سال ۲۰۲۴ حالا در جایگاه ۱۷ دنیا قرار گرفته است. (نمودار در تصویر پست، مربوط به رتبه های ایران، عربستان و ترکیه از نظر تعداد مستند علمی در دنیا است)
ترکیه، هلند، ایران و عربستان به ترتیب در جایگاه های ۱۵ تا ۱۸ دنیا در سال ۲۰۲۴ قرار دارند.
✅ ایران در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ در جایگاه ۱۵ دنیا قرار داشت. در ۲۰۲۳ به جایگاه ۱۶ و در ۲۰۲۴ حالا به جایگاه ۱۷ دنیا نزول پیدا کرده است.
عربستان در ۲۰۱۵ در جایگاه ۳۴ دنیا بود. در ۲۰۲۰ به جایگاه ۲۵ دنیا رسید و در ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ فعلا در جایگاه ۱۸ دنیا قرار دارد.
✅ عربستان در ۲۰۲۴، تعداد ۷۲۱۶۷ هزار مقاله و مستند علمی داشته است. این برای ایران ۷۵۵۰۱ مورد بوده است. (اختلاف ۳۳۳۴ مورد)
✅ ایران از نظر تعداد ارجاعات در سال ۲۰۲۴ نیز در رتبه دوم بعد از عربستان قرار دارد. در مجموع سالهای 1996 تا 2024 نیز از نظر تعداد ارجاعات در رتبه دوم بعد از اسرائیل قرار دارد.
✅ در دنیا در سال ۲۰۲۴، هم کشورهای چین، آمریکا، هند، بریتانیا و آلمان در رتبه های اول تا پنجم از نظر تعداد مقاله و مستند علمی قرار دارند. هر چند در مجموع سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴، آمریکا همچنان در رتبه اول قرار دارد. از نظر شاخص اچ نیز، آمریکا، بریتانیا، آلمان، کانادا و فرانسه پنج کشور اول هستند.
✅ اگر همه سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴ را در مجموع در نظر بگیریم، در خاورمیانه، ترکیه، ایران، اسرائیل، عربستان و مصر به ترتیب در رتبه های اول تا پنج از نظر تعداد مقاله و مستند علمی قرار دارند.
از نظر شاخص اچ، اسرائیل، ترکیه و عربستان و ایران در جایگاه اول تا چهارم هستند.
از نظر تعداد ارجاعات نیز اسرائیل، ایران و ترکیه در رتبه های اول تا سوم قرار دارند.
✅ ایران از نظر تعداد مستندات علمی در مجموع سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴ درجایگاه ۱۹ دنیا قرار دارد. رتبه ایران از نظر تعداد ارجاعات در دنیا برابر با ۲۵ و از نظر شاخض اچ، ۴۱ در دنیا می باشد.
این پست را هم برای رتبه ایران و عربستان بر اساس دادگان Web of science یا ISI ببینید: لینک
@Scientometric
✅ همان طور که برآوردهای قبلی نشان داده بود، ایران جایگاه ۱۶ دنیا در سال ۲۰۲۳ را از دست داده و در سال ۲۰۲۴ حالا در جایگاه ۱۷ دنیا قرار گرفته است. (نمودار در تصویر پست، مربوط به رتبه های ایران، عربستان و ترکیه از نظر تعداد مستند علمی در دنیا است)
ترکیه، هلند، ایران و عربستان به ترتیب در جایگاه های ۱۵ تا ۱۸ دنیا در سال ۲۰۲۴ قرار دارند.
✅ ایران در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ در جایگاه ۱۵ دنیا قرار داشت. در ۲۰۲۳ به جایگاه ۱۶ و در ۲۰۲۴ حالا به جایگاه ۱۷ دنیا نزول پیدا کرده است.
عربستان در ۲۰۱۵ در جایگاه ۳۴ دنیا بود. در ۲۰۲۰ به جایگاه ۲۵ دنیا رسید و در ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ فعلا در جایگاه ۱۸ دنیا قرار دارد.
✅ عربستان در ۲۰۲۴، تعداد ۷۲۱۶۷ هزار مقاله و مستند علمی داشته است. این برای ایران ۷۵۵۰۱ مورد بوده است. (اختلاف ۳۳۳۴ مورد)
✅ ایران از نظر تعداد ارجاعات در سال ۲۰۲۴ نیز در رتبه دوم بعد از عربستان قرار دارد. در مجموع سالهای 1996 تا 2024 نیز از نظر تعداد ارجاعات در رتبه دوم بعد از اسرائیل قرار دارد.
✅ در دنیا در سال ۲۰۲۴، هم کشورهای چین، آمریکا، هند، بریتانیا و آلمان در رتبه های اول تا پنجم از نظر تعداد مقاله و مستند علمی قرار دارند. هر چند در مجموع سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴، آمریکا همچنان در رتبه اول قرار دارد. از نظر شاخص اچ نیز، آمریکا، بریتانیا، آلمان، کانادا و فرانسه پنج کشور اول هستند.
✅ اگر همه سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴ را در مجموع در نظر بگیریم، در خاورمیانه، ترکیه، ایران، اسرائیل، عربستان و مصر به ترتیب در رتبه های اول تا پنج از نظر تعداد مقاله و مستند علمی قرار دارند.
از نظر شاخص اچ، اسرائیل، ترکیه و عربستان و ایران در جایگاه اول تا چهارم هستند.
از نظر تعداد ارجاعات نیز اسرائیل، ایران و ترکیه در رتبه های اول تا سوم قرار دارند.
✅ ایران از نظر تعداد مستندات علمی در مجموع سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴ درجایگاه ۱۹ دنیا قرار دارد. رتبه ایران از نظر تعداد ارجاعات در دنیا برابر با ۲۵ و از نظر شاخض اچ، ۴۱ در دنیا می باشد.
این پست را هم برای رتبه ایران و عربستان بر اساس دادگان Web of science یا ISI ببینید: لینک
@Scientometric
Telegram
Scientometrics
Forwarded from Medical Professionalism (Fariba Asghari)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from در این شب ها (Pouria Nazemi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from در این شب ها (Pouria Nazemi)
نامزدی کیسی مینز به عنوان جراح کل ایالات متحده
در تاریخ ۷ مه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، کیسی مینز را به عنوان نامزد بعدی جراح کل این کشور معرفی کرد. این انتخاب پس از انصراف از نامزدی پیشین، ژانت نشیوات، اعلام شد. مینز، پزشک آموزشدیده در دانشگاه استنفورد و همبنیانگذار شرکت «لِوِلز هلث» است که بر نظارت بر سلامت متابولیک تمرکز دارد. او همچنین نویسنده کتاب پرفروش «انرژی خوب» است که بر اهمیت سبک زندگی سالم برای پیشگیری از بیماریهای مزمن تأکید میکند. مینز از حامیان برجسته جنبش «بازگشت سلامت به آمریکا» (MAHA) است و با رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت و خدمات انسانی، همکاری نزدیکی دارد. او پیشتر به عنوان گزینهای برای سازمان غذا و دارو (FDA) نیز در نظر گرفته شده بود.
کیسی مینز پس از تحصیل در رشته جراحی سر و گردن و بدون به پایان رساندن دوره رزیدنتی مسیر خود را به سمت پزشکی کارکردی (فانکشنال) تغییر داد و بر سلامت متابولیک و پیشگیری از بیماریها متمرکز شد. او معتقد است که بسیاری از بیماریهای مدرن مانند دیابت نوع دوم، بیماریهای قلبی و حتی افسردگی، ریشه در سلامت متابولیک ضعیف دارند. مینز در کتاب خود از سیستم سلامت انتقاد کرده و بر این باور است که نهادهای پزشکی بیشتر از بیماری افراد سود میبرند تا سلامت آنها. او همچنین توصیههایی مانند استفاده از مانیتورهای گلوکز مداوم و کاهش مصرف روغنهای دانهای مانند روغن کانولا را ارائه داده که با توصیههای رایج پزشکی تفاوت دارد.
انتخاب مینز جامعه علمی را شگفتزده کرده است، زیرا دیدگاههای او در تضاد با جریان اصلی پزشکی قرار دارد. برای مثال، او روغنهای دانهای را مضر میداند، در حالی که بسیاری از متخصصان تغذیه این روغنها را در حد اعتدال بیخطر و حتی مفید میدانند. همچنین، تأکید او بر آزمایشهای مستقیم پزشکی توسط مصرفکننده و کاهش وابستگی به پزشکان، با استانداردهای پزشکی رایج همخوانی ندارد. برخی از اعضای جامعه علمی نگرانند که رویکرد او ممکن است اطلاعات نادرست را ترویج دهد یا اعتماد عمومی به نهادهای پزشکی را تضعیف کند، بهویژه در زمانی که جراح کل باید منبع معتبری برای اطلاعات علمی باشد.
وظایف جراح کل ایالات متحده
جراح کل، که اغلب به عنوان «پزشک ملت» شناخته میشود، وظیفه ارائه بهترین اطلاعات علمی در دسترس به مردم برای بهبود سلامت و کاهش خطر بیماریها و آسیبها را بر عهده دارد. او بر عملیات گروه خدمات بهداشت عمومی ایالات متحده (USPHS) نظارت میکند، گروهی متشکل از بیش از ۶۰۰۰ افسر حرفهای سلامت عمومی که در سراسر دولت فدرال فعالیت میکنند. جراح کل همچنین گزارشها، هشدارها و فراخوانهای عملیاتی درباره مسائل مهم سلامت عمومی منتشر میکند و مستقیماً با مردم از طریق کانالهای ارتباطی مختلف در ارتباط است. این مقام، که توسط رئیسجمهور نامزد و توسط سنا تأیید میشود، دورهای چهارساله دارد و نقش مهمی در سیاستگذاری سلامت عمومی ایفا میکند، هرچند قدرت قانونی مستقیمی بر سیاستها ندارد.
در مجموع، نامزدی کیسی مینز به دلیل دیدگاههای غیرمتعارف او در حوزه سلامت، بحثهای زیادی را در جامعه علمی برانگیخته است. با این حال، حامیان او معتقدند که تمرکز وی بر پیشگیری و سلامت متابولیک میتواند رویکردی نوین برای مقابله با اپیدمی بیماریهای مزمن در آمریکا ارائه دهد.
در تاریخ ۷ مه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، کیسی مینز را به عنوان نامزد بعدی جراح کل این کشور معرفی کرد. این انتخاب پس از انصراف از نامزدی پیشین، ژانت نشیوات، اعلام شد. مینز، پزشک آموزشدیده در دانشگاه استنفورد و همبنیانگذار شرکت «لِوِلز هلث» است که بر نظارت بر سلامت متابولیک تمرکز دارد. او همچنین نویسنده کتاب پرفروش «انرژی خوب» است که بر اهمیت سبک زندگی سالم برای پیشگیری از بیماریهای مزمن تأکید میکند. مینز از حامیان برجسته جنبش «بازگشت سلامت به آمریکا» (MAHA) است و با رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت و خدمات انسانی، همکاری نزدیکی دارد. او پیشتر به عنوان گزینهای برای سازمان غذا و دارو (FDA) نیز در نظر گرفته شده بود.
کیسی مینز پس از تحصیل در رشته جراحی سر و گردن و بدون به پایان رساندن دوره رزیدنتی مسیر خود را به سمت پزشکی کارکردی (فانکشنال) تغییر داد و بر سلامت متابولیک و پیشگیری از بیماریها متمرکز شد. او معتقد است که بسیاری از بیماریهای مدرن مانند دیابت نوع دوم، بیماریهای قلبی و حتی افسردگی، ریشه در سلامت متابولیک ضعیف دارند. مینز در کتاب خود از سیستم سلامت انتقاد کرده و بر این باور است که نهادهای پزشکی بیشتر از بیماری افراد سود میبرند تا سلامت آنها. او همچنین توصیههایی مانند استفاده از مانیتورهای گلوکز مداوم و کاهش مصرف روغنهای دانهای مانند روغن کانولا را ارائه داده که با توصیههای رایج پزشکی تفاوت دارد.
انتخاب مینز جامعه علمی را شگفتزده کرده است، زیرا دیدگاههای او در تضاد با جریان اصلی پزشکی قرار دارد. برای مثال، او روغنهای دانهای را مضر میداند، در حالی که بسیاری از متخصصان تغذیه این روغنها را در حد اعتدال بیخطر و حتی مفید میدانند. همچنین، تأکید او بر آزمایشهای مستقیم پزشکی توسط مصرفکننده و کاهش وابستگی به پزشکان، با استانداردهای پزشکی رایج همخوانی ندارد. برخی از اعضای جامعه علمی نگرانند که رویکرد او ممکن است اطلاعات نادرست را ترویج دهد یا اعتماد عمومی به نهادهای پزشکی را تضعیف کند، بهویژه در زمانی که جراح کل باید منبع معتبری برای اطلاعات علمی باشد.
وظایف جراح کل ایالات متحده
جراح کل، که اغلب به عنوان «پزشک ملت» شناخته میشود، وظیفه ارائه بهترین اطلاعات علمی در دسترس به مردم برای بهبود سلامت و کاهش خطر بیماریها و آسیبها را بر عهده دارد. او بر عملیات گروه خدمات بهداشت عمومی ایالات متحده (USPHS) نظارت میکند، گروهی متشکل از بیش از ۶۰۰۰ افسر حرفهای سلامت عمومی که در سراسر دولت فدرال فعالیت میکنند. جراح کل همچنین گزارشها، هشدارها و فراخوانهای عملیاتی درباره مسائل مهم سلامت عمومی منتشر میکند و مستقیماً با مردم از طریق کانالهای ارتباطی مختلف در ارتباط است. این مقام، که توسط رئیسجمهور نامزد و توسط سنا تأیید میشود، دورهای چهارساله دارد و نقش مهمی در سیاستگذاری سلامت عمومی ایفا میکند، هرچند قدرت قانونی مستقیمی بر سیاستها ندارد.
در مجموع، نامزدی کیسی مینز به دلیل دیدگاههای غیرمتعارف او در حوزه سلامت، بحثهای زیادی را در جامعه علمی برانگیخته است. با این حال، حامیان او معتقدند که تمرکز وی بر پیشگیری و سلامت متابولیک میتواند رویکردی نوین برای مقابله با اپیدمی بیماریهای مزمن در آمریکا ارائه دهد.
چند مطالعه مهم در رشتههای مختلف در چند روز اخیر در مجلات معتبر منتشر شده که متاسفانه من فرصت نکردم در مورد آنها به صورت کامل بنویسم. ولی اینجا در این پست سعی کردم به آنها اشاره داشته باشم:
1- اول این که مطالعهای در مجله ی NEJM منتشر شده و حالا تاثیر گذاری Semaglutide را در درمان MASH (نام قبلی NASH یا استئاتوهپاتیت غیر الکلی) نشان می دهد.
داروی Semaglutide را با همان نامهای Ozempic و Wegovy میشناسیم که برای درمان دیابت و چاقی تایید شده است.
هم در مورد MASH و هم در مورد Semaglutide میتوانید در @Scientometric جستجو کنید و در مورد آنها بخوانید. لینک مطالعه: اینجا
2- دو مطالعه کارآزمایی بالینی فاز سوم برای درمان سرطان کبد از نوع هپاتوسلولار کارسینوما با استفاده از رژیم ترکیبی ایمونوتراپی با نتایج موفقیت آمیز در مجلات لنست و لنست انکولوژی منتشر شده است.
مطالعه CheckMate 9W، که رژیم Novolumab+Ipilimumab را بررسی کرده در مجله لنست (لینک) و مطالعه ی APOLLO، که رژیم Anlotinib+Penpulimab را بررسی کرده در مجله لنست انکولوژی (لینک) منتشر شده است.
3- در مورد داری obicetrapib برای پایین آوردن چربی خون از نوع LDL
یک مطالعه فاز سوم در مجله لنست (لینک)، منتشر شده و ترکیب obicetrapib و ezetimibe را برای پایین آوردن LDL بررسی کرده است.
مطالعه در افرادی انجام شده که یا از قبل به بیماری قلبی-عروقی آترواسکلروتیک مبتلا بوده یا در معرض خطر بالای آن قرار داشتند، یا دارای هیپرکلسترولمی خانوادگی هتروزیگوت بودند.
این افراد با وجود دریافت حداکثر دوز قابل تحمل از داروهای کاهنده چربی خون (به جز ازتیمایب) سطح کلسترول LDL آنها ۷۰ میلیگرم در دسیلیتر یا بالاتر بوده و یا عدم تحمل به استاتین ها داشته اند.
نتایح هم کاهش معنادار LDL توسط این درمان ترکیبی به صورت قرص را نشان داده است.
همین طور یک مطالعه کارآزمایی بالینی دیگر نیز از این دارو یعنی obicetrapib در مجله NEJM منشتر شده است (لینک)
در این مطالعه افراد یا هیپرکلسترولمی خانوادگی هتروزیگوت داشته اند و یا دارای سابقه بیماری قلبی-عروقی آترواسکلروتیک بوده اند. این بیماران نیز حداکثر دوز قابل تحمل از داروهای کاهنده چربی خون را دریافت میکرده اند. بیماران در این مطالعه یا obicetrapib و یا دارونما دریافت کرده اند و نتایج نشان داده که این دارو در بین این بیماران باعث کاهش نزدیک به 30% در مقدار LDL شده است.
4- و بالاخره مطالعه کارآزمایی بالینی دیگری در مجله NEJM نیز منتشر شده (لینک) و به بررسی استفاده از سیستم تحویل خودکار انسولین (Automated insulin delivery) در بیماران دیابت نوع دوم که از انسولین استفاده میکنند، پرداخته است.
در مقایسه با بیمارانی که از روش قبلی خود استفاده می کرده اند، در طی 13 هفته مطالعه، کاهش HbA1C در گروه با دریافت خودکار انسولین بیشتر بوده است (.09 درصد در مقایسه با 0.3 درصد). مقدار هایپوگلایسمی هم در هر دو گروه کم بوده و فقط یک مورد شدید در گروه با دریافت خودکار انسولین گزارش شده است.
@Scientometric
1- اول این که مطالعهای در مجله ی NEJM منتشر شده و حالا تاثیر گذاری Semaglutide را در درمان MASH (نام قبلی NASH یا استئاتوهپاتیت غیر الکلی) نشان می دهد.
داروی Semaglutide را با همان نامهای Ozempic و Wegovy میشناسیم که برای درمان دیابت و چاقی تایید شده است.
هم در مورد MASH و هم در مورد Semaglutide میتوانید در @Scientometric جستجو کنید و در مورد آنها بخوانید. لینک مطالعه: اینجا
2- دو مطالعه کارآزمایی بالینی فاز سوم برای درمان سرطان کبد از نوع هپاتوسلولار کارسینوما با استفاده از رژیم ترکیبی ایمونوتراپی با نتایج موفقیت آمیز در مجلات لنست و لنست انکولوژی منتشر شده است.
مطالعه CheckMate 9W، که رژیم Novolumab+Ipilimumab را بررسی کرده در مجله لنست (لینک) و مطالعه ی APOLLO، که رژیم Anlotinib+Penpulimab را بررسی کرده در مجله لنست انکولوژی (لینک) منتشر شده است.
3- در مورد داری obicetrapib برای پایین آوردن چربی خون از نوع LDL
یک مطالعه فاز سوم در مجله لنست (لینک)، منتشر شده و ترکیب obicetrapib و ezetimibe را برای پایین آوردن LDL بررسی کرده است.
مطالعه در افرادی انجام شده که یا از قبل به بیماری قلبی-عروقی آترواسکلروتیک مبتلا بوده یا در معرض خطر بالای آن قرار داشتند، یا دارای هیپرکلسترولمی خانوادگی هتروزیگوت بودند.
این افراد با وجود دریافت حداکثر دوز قابل تحمل از داروهای کاهنده چربی خون (به جز ازتیمایب) سطح کلسترول LDL آنها ۷۰ میلیگرم در دسیلیتر یا بالاتر بوده و یا عدم تحمل به استاتین ها داشته اند.
نتایح هم کاهش معنادار LDL توسط این درمان ترکیبی به صورت قرص را نشان داده است.
همین طور یک مطالعه کارآزمایی بالینی دیگر نیز از این دارو یعنی obicetrapib در مجله NEJM منشتر شده است (لینک)
در این مطالعه افراد یا هیپرکلسترولمی خانوادگی هتروزیگوت داشته اند و یا دارای سابقه بیماری قلبی-عروقی آترواسکلروتیک بوده اند. این بیماران نیز حداکثر دوز قابل تحمل از داروهای کاهنده چربی خون را دریافت میکرده اند. بیماران در این مطالعه یا obicetrapib و یا دارونما دریافت کرده اند و نتایج نشان داده که این دارو در بین این بیماران باعث کاهش نزدیک به 30% در مقدار LDL شده است.
4- و بالاخره مطالعه کارآزمایی بالینی دیگری در مجله NEJM نیز منتشر شده (لینک) و به بررسی استفاده از سیستم تحویل خودکار انسولین (Automated insulin delivery) در بیماران دیابت نوع دوم که از انسولین استفاده میکنند، پرداخته است.
در مقایسه با بیمارانی که از روش قبلی خود استفاده می کرده اند، در طی 13 هفته مطالعه، کاهش HbA1C در گروه با دریافت خودکار انسولین بیشتر بوده است (.09 درصد در مقایسه با 0.3 درصد). مقدار هایپوگلایسمی هم در هر دو گروه کم بوده و فقط یک مورد شدید در گروه با دریافت خودکار انسولین گزارش شده است.
@Scientometric
داروی جدیدی برای کمک به ترک سیگار
علاوه بر داروهای قبلی مثل
varenicline،
bupropion
و
nicotine replacement therapy،
حالا نتایج موفقیت آمیز مطالعه کارآزمایی بالینی فاز سوم برای داروی Cytisinicline در مجلهی JAMA Intern Med منتشر شده است. (لینک)
افرادی که حداقل روزانه ده نخ سیگار می کشیدهاند در دو گروه دارونما و Cytisinicline و برای دورههای درمان ۶ یا ۱۲ هفته مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نتایج درمان گروه ۶ هفته: درصد ترک سیگار در گروه دارو نسبت به گروه دارونما به ترتیب حدود ۱۵% و ۶% بوده است.
نتایج درمان گروه ۱۲ هفته: درصد ترک سیگار برای داروی Cytisinicline بیش از ۳۰% و برای گروه دارونما ۹/۴% بوده است.
در هر دو گروه، استفاده از Cytisinicline در مقایسه با دارونما، توانسته تا منجر به درصد بالاتری از ترک مداوم مصرف سیگار در پایان دوره و همین طور در طول ۲۴ هفته شود.
@Scientometric
علاوه بر داروهای قبلی مثل
varenicline،
bupropion
و
nicotine replacement therapy،
حالا نتایج موفقیت آمیز مطالعه کارآزمایی بالینی فاز سوم برای داروی Cytisinicline در مجلهی JAMA Intern Med منتشر شده است. (لینک)
افرادی که حداقل روزانه ده نخ سیگار می کشیدهاند در دو گروه دارونما و Cytisinicline و برای دورههای درمان ۶ یا ۱۲ هفته مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نتایج درمان گروه ۶ هفته: درصد ترک سیگار در گروه دارو نسبت به گروه دارونما به ترتیب حدود ۱۵% و ۶% بوده است.
نتایج درمان گروه ۱۲ هفته: درصد ترک سیگار برای داروی Cytisinicline بیش از ۳۰% و برای گروه دارونما ۹/۴% بوده است.
در هر دو گروه، استفاده از Cytisinicline در مقایسه با دارونما، توانسته تا منجر به درصد بالاتری از ترک مداوم مصرف سیگار در پایان دوره و همین طور در طول ۲۴ هفته شود.
@Scientometric
تیرزپاتاید (tirzepatide) و یا سماگلوتاید (semaglutide), کدام یک تاثیرگذاری بیشتری در کاهش وزن دارند؟
کارآمایی بالینی فاز 3b که در مجله NEJM منتشر شد (لینک)، حالا به این سوال پاسخ داده است.
مطالعه روی چه افرادی انجام شده است؟
۷۵۱ نفر با چاقی و بدون دیابت
از چه دزی از این داروها استفاده شده است؟
حداکثر دز قابل تحمل برای هر دارو
(تیرزپاتاید ۱۰ یا ۱۵ و سماگلوتاید ۱/۷ یا ۲/۴ میلیگرم به صورت زیرجلدی برای ۷۲ هفته)
افراد در دو گروه، یکی تیرزپاتاید و دیگری سماگلوتاید قرار گرفتهاند.
نتایج به چه شکل بوده است؟
✅ کاهش وزن
به صورت میانگین، درصد کاهش وزن در گروه تیرزپاتاید برابر با ۲۰/۲ درصد و برای سماگلوتاید برابر با ۱۳/۷ درصد بوده است.
✅ دور کمر
کاهش دور کمر به صورت میانگین در گروه تیرزپاتاید ۱۸/۴ و در گروه سماگلوتاید ۱۳ سانتی متر بوده است.
✅ درصد افرادی که به سطوح مختلف کاهش وزن رسیدهاند:
کاهش وزن حداقل ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ درصد در گروه تیرزپاتید بیشتر از گروه سماگلوتاید دیده شده است.
توضیحات:
دو داروی Ozempic و Wegovy که هر دو ورژنی از semaglutide میباشند، در واقع آگونیست گیرنده GLP-1 میباشند که در نهایت منجر به کاهش اشتها و احساس سیری طولانی تر میشوند.
داروی Tirzepatide علاوه بر GLP-1، آگونیست GIP یعنی glucose-dependent insulinotropic polypeptide هم میباشد.
قبلا در ترایاهای جداگانه مشخص شده بود که کاهش وزن ناشی از tirzepatide از semaglutide بیشتر است و قرار بود مقایسه مستقیم بین این دو صورت بگیرد و حالا نتایجش منتشر شده است.
داروی tirzepatide از شرکت Eli Lilly با نام تجاری Mounjaro برای درمان دیابت نوع دوم مجوز غذا و داروی آمریکا را داشت. در سال ۲۰۲۳ همان داروی tirzepatide با نام تجاری Zepbound برای درمان چاقی مجوز گرفت.
این دارو برای درمان چاقی در افراد زیر است:
افراد با شاخص توده بدنی (BMI) حداقل ۳۰ و یا یا حداقل ۲۷ به همراه یک عارضه مربوط به وزن مثل فشار خون، دیابت نوع دوم، آپنه انسدادی خواب و بیماری های قلبی و عروقی
دارو باید همراه با رژیم کم کالری و افزایش فعالیت فیزیکی استفاده شود.
در کانال(@scientometric) میتوانید نام این دارو ها را جستجو کنید تا بیستر در مورد مطالعات قبلی آنها و تایثرگذاری آنها برای موارد دیگر به جز کاهش وزن، مثل مشکلات قلبی و عروقی، مشکلات کبدی، استئوهپاتیت غیر الکلی، سرطان، آپنه انسدادی خواب, آرتروز زانو و … بخوانید.
@Scientometric
کارآمایی بالینی فاز 3b که در مجله NEJM منتشر شد (لینک)، حالا به این سوال پاسخ داده است.
مطالعه روی چه افرادی انجام شده است؟
۷۵۱ نفر با چاقی و بدون دیابت
از چه دزی از این داروها استفاده شده است؟
حداکثر دز قابل تحمل برای هر دارو
(تیرزپاتاید ۱۰ یا ۱۵ و سماگلوتاید ۱/۷ یا ۲/۴ میلیگرم به صورت زیرجلدی برای ۷۲ هفته)
افراد در دو گروه، یکی تیرزپاتاید و دیگری سماگلوتاید قرار گرفتهاند.
نتایج به چه شکل بوده است؟
✅ کاهش وزن
به صورت میانگین، درصد کاهش وزن در گروه تیرزپاتاید برابر با ۲۰/۲ درصد و برای سماگلوتاید برابر با ۱۳/۷ درصد بوده است.
✅ دور کمر
کاهش دور کمر به صورت میانگین در گروه تیرزپاتاید ۱۸/۴ و در گروه سماگلوتاید ۱۳ سانتی متر بوده است.
✅ درصد افرادی که به سطوح مختلف کاهش وزن رسیدهاند:
کاهش وزن حداقل ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ درصد در گروه تیرزپاتید بیشتر از گروه سماگلوتاید دیده شده است.
توضیحات:
دو داروی Ozempic و Wegovy که هر دو ورژنی از semaglutide میباشند، در واقع آگونیست گیرنده GLP-1 میباشند که در نهایت منجر به کاهش اشتها و احساس سیری طولانی تر میشوند.
داروی Tirzepatide علاوه بر GLP-1، آگونیست GIP یعنی glucose-dependent insulinotropic polypeptide هم میباشد.
قبلا در ترایاهای جداگانه مشخص شده بود که کاهش وزن ناشی از tirzepatide از semaglutide بیشتر است و قرار بود مقایسه مستقیم بین این دو صورت بگیرد و حالا نتایجش منتشر شده است.
داروی tirzepatide از شرکت Eli Lilly با نام تجاری Mounjaro برای درمان دیابت نوع دوم مجوز غذا و داروی آمریکا را داشت. در سال ۲۰۲۳ همان داروی tirzepatide با نام تجاری Zepbound برای درمان چاقی مجوز گرفت.
این دارو برای درمان چاقی در افراد زیر است:
افراد با شاخص توده بدنی (BMI) حداقل ۳۰ و یا یا حداقل ۲۷ به همراه یک عارضه مربوط به وزن مثل فشار خون، دیابت نوع دوم، آپنه انسدادی خواب و بیماری های قلبی و عروقی
دارو باید همراه با رژیم کم کالری و افزایش فعالیت فیزیکی استفاده شود.
در کانال(@scientometric) میتوانید نام این دارو ها را جستجو کنید تا بیستر در مورد مطالعات قبلی آنها و تایثرگذاری آنها برای موارد دیگر به جز کاهش وزن، مثل مشکلات قلبی و عروقی، مشکلات کبدی، استئوهپاتیت غیر الکلی، سرطان، آپنه انسدادی خواب, آرتروز زانو و … بخوانید.
@Scientometric
استقاده از داروهای کاهنده فشار خون در زمان قبل از خواب و یا صبح؟
استفاده در چه زمانی با کاهش بیشتر عوارض قلبی و عروقی و مرگ همراه است؟ مطالعه کارآزمایی بالینی متتشر شده در جاما (لینک) سعی کرده تا به این سوال بدهد:
نزدیک به ۳۴۰۰ نفر با پرفشاری خون به صورت تصادفی در دو گروه دریافت دارو ۱) در زمان قبل از خواب و ۲) در زمان صبح قرار گرفته و به مدت میانه ۴/۶ سال پیگیری شدهاند. مشخص شده است که استفاده از دارو در شب و قبل از خواب ایمن است (از نظر مواردی مثل مشکلات بینایی، کاهش قدرت شناختی یا Cognition، افتادن و شکستگی)، و همین طور در مقایسه با استفاده در صبح، منجر به کاهش مرگ و یا حوادث قلبی و عروقی اساسی نمیشود. در واقع زمان مصرف دارو بر روی این پیامدها تاثیری ندارد و میتواند بر اساس ارجحیت بیمار استفاده شود.
سرمقاله مرتبط: لینک
چند کارآزمایی بالینی قبلا در این مورد منتشر شده بود:
یکی در 2010 از اسپانیا (MAPEC) بود (لینک) که نشان می داد گروهی که قبل از خواب داروی پرفشاری خون خود را مصرف می کردند، در نهایت عوارض قلبی و عروقی کمتری دارند. از همین گروه از اسپانیا، مطالعه دیگری (Hygia) در 2020 منتشر شد (لینک) که باز هم نشان می داد که مصرف داروی پرفشاری خون در شب با کاهش عوارض قلبی و عروقی همراه است. تفاوت در کاهش عوارض قلبی و عروقی در استفاده از دارو در زمان صبح و شب در این مطالعات خیلی زیاد بود و بعدا در مورد آنها مقالاتی هم چاپ شد که نگرانی هایی در مورد روش جمع آوری داده ها و همین طور تصادفی سازی و ... را مطرح می کرد. اگر همه چیز خیلی بیش از حد خوب به نظر برسد، ممکن است چیزی در این مبان درست نباشد!
به هر حال دو مطالعه یکی در2018 با نام HARMONY (لینک) و دیگری در 2022 با نام TIME (لینک) منتشر شدند که نشان می دادند زمان استفاده از داروی پرفشاری خون در صبح و شب تفاوتی در میزان پیامد های قلبی و عروقی ندارد. و حالا با نتایج مطالعه جدید از کانادا با نام BedMed، شواهد ما برای این که زمان استفاده از دارو در بروز پیامد و عوارض تاثیری ندارد بیشتر می شود.
برخی مطالب قبلی @Scientometric در مورد پرفشاری خون:
✅ کدام هدف درمانی برای کنترل پرفشاری خون بیماران مبتلا به دیایت نوع دو بهتر است؟ (لینک)
✅ در افراد با خطر بالا از نظر بیماری های قلبی و عروقی، نگهداشتن فشارخون سیستولیک بیمار در چه سطحی مناسبتر است؟ کمتر از ۱۲۰ و یا کمتر از ۱۴۰؟ (لینک)
✅ کم کردن نمک موجود در رژیم غذایی به اندازه یک قاشق چای خوری، با هدف کاهش فشار خون و در افراد میانسال و مسن، میتواند اثری مشابه با یک داروی خط اول ضد پرفشاری خون داشته باشد (لینک)
✅ استفاده از تک دوز تزریقی zilebesiran که ساخت angiotensinogen در کبد را هدف قرار میدهد، میتواند فشار خون را به شکل معناداری برای تا شش ماه کاهش دهد و شاید بتوان از آن برای درمان موثر پرفشاری خون به شکل تزریق چهار بار در سال و یا دوبار در سال استفاده کرد. (لینک)
✅ در مقایسه با استفاده از نمک معمولی، استفاده از جایگزین نمک (salt substitute)، باعث کاهش بروز پرفشاری خون (HTN) به مقدار ۴۰٪، بدون افزایش دوره های افت فشار خون شده است. (لینک)
✅ کدام ورزش ها می توانند در کنترل فشار خون بالا موثر باشند؟ کدام بیشترین تاثیر را دارند؟ (لینک)
@Scientometric
استفاده در چه زمانی با کاهش بیشتر عوارض قلبی و عروقی و مرگ همراه است؟ مطالعه کارآزمایی بالینی متتشر شده در جاما (لینک) سعی کرده تا به این سوال بدهد:
نزدیک به ۳۴۰۰ نفر با پرفشاری خون به صورت تصادفی در دو گروه دریافت دارو ۱) در زمان قبل از خواب و ۲) در زمان صبح قرار گرفته و به مدت میانه ۴/۶ سال پیگیری شدهاند. مشخص شده است که استفاده از دارو در شب و قبل از خواب ایمن است (از نظر مواردی مثل مشکلات بینایی، کاهش قدرت شناختی یا Cognition، افتادن و شکستگی)، و همین طور در مقایسه با استفاده در صبح، منجر به کاهش مرگ و یا حوادث قلبی و عروقی اساسی نمیشود. در واقع زمان مصرف دارو بر روی این پیامدها تاثیری ندارد و میتواند بر اساس ارجحیت بیمار استفاده شود.
سرمقاله مرتبط: لینک
چند کارآزمایی بالینی قبلا در این مورد منتشر شده بود:
یکی در 2010 از اسپانیا (MAPEC) بود (لینک) که نشان می داد گروهی که قبل از خواب داروی پرفشاری خون خود را مصرف می کردند، در نهایت عوارض قلبی و عروقی کمتری دارند. از همین گروه از اسپانیا، مطالعه دیگری (Hygia) در 2020 منتشر شد (لینک) که باز هم نشان می داد که مصرف داروی پرفشاری خون در شب با کاهش عوارض قلبی و عروقی همراه است. تفاوت در کاهش عوارض قلبی و عروقی در استفاده از دارو در زمان صبح و شب در این مطالعات خیلی زیاد بود و بعدا در مورد آنها مقالاتی هم چاپ شد که نگرانی هایی در مورد روش جمع آوری داده ها و همین طور تصادفی سازی و ... را مطرح می کرد. اگر همه چیز خیلی بیش از حد خوب به نظر برسد، ممکن است چیزی در این مبان درست نباشد!
به هر حال دو مطالعه یکی در2018 با نام HARMONY (لینک) و دیگری در 2022 با نام TIME (لینک) منتشر شدند که نشان می دادند زمان استفاده از داروی پرفشاری خون در صبح و شب تفاوتی در میزان پیامد های قلبی و عروقی ندارد. و حالا با نتایج مطالعه جدید از کانادا با نام BedMed، شواهد ما برای این که زمان استفاده از دارو در بروز پیامد و عوارض تاثیری ندارد بیشتر می شود.
برخی مطالب قبلی @Scientometric در مورد پرفشاری خون:
✅ کدام هدف درمانی برای کنترل پرفشاری خون بیماران مبتلا به دیایت نوع دو بهتر است؟ (لینک)
✅ در افراد با خطر بالا از نظر بیماری های قلبی و عروقی، نگهداشتن فشارخون سیستولیک بیمار در چه سطحی مناسبتر است؟ کمتر از ۱۲۰ و یا کمتر از ۱۴۰؟ (لینک)
✅ کم کردن نمک موجود در رژیم غذایی به اندازه یک قاشق چای خوری، با هدف کاهش فشار خون و در افراد میانسال و مسن، میتواند اثری مشابه با یک داروی خط اول ضد پرفشاری خون داشته باشد (لینک)
✅ استفاده از تک دوز تزریقی zilebesiran که ساخت angiotensinogen در کبد را هدف قرار میدهد، میتواند فشار خون را به شکل معناداری برای تا شش ماه کاهش دهد و شاید بتوان از آن برای درمان موثر پرفشاری خون به شکل تزریق چهار بار در سال و یا دوبار در سال استفاده کرد. (لینک)
✅ در مقایسه با استفاده از نمک معمولی، استفاده از جایگزین نمک (salt substitute)، باعث کاهش بروز پرفشاری خون (HTN) به مقدار ۴۰٪، بدون افزایش دوره های افت فشار خون شده است. (لینک)
✅ کدام ورزش ها می توانند در کنترل فشار خون بالا موثر باشند؟ کدام بیشترین تاثیر را دارند؟ (لینک)
@Scientometric
مطالعه ای در آمریکا به بررسی علل مرگ رزیدنتها و فلوها پرداخته است. (لینک)
در بازه زمانی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱، تعداد ۱۶۱ رزیدنت (با میانه سنی ۳۱ سال و شامل ۵۰ خانم و ۱۱۱ آقا) فوت کردهاند که ۲۹/۲ درصد به علت خودکشی، ۱۷/۴ درصد به علت سرطان، و بقیه به علل دیگر بوده است.
بالاترین میزان خودکشی در سهماهه اول سال اول رزیدنتی مشاهده شده است.
بیشترین میزان خودکشی در رشته پاتولوژی و بیشترین میزان مرگ ناشی از سرطان در رشته روانپزشکی دیده شده است.
در کل دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱، میزان مرگ رزیدنتها (شامل مرگ ناشی از خودکشی) در مقایسه با همسالان غیرپزشک کمتر بوده است.
در مقایسه با دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، اگرچه مرگ ناشی از سرطان کاهش یافته، اما میزان مرگ ناشی از سایر علل تغیری نکرده و به خصوص مرگ ناشی از خودکشی در اوایل رزیدنتی در هر دو دوره نگران کننده است و در ابن زمینه باید تلاش شود.
تصویرهای پست هم میزان مرگ به دلایل مختلف برای دو دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ و همین طور میران مرگ به تفکیک رشته برای علل خودکشی و سرطان را برای کل دوره نشان میدهد.
@Scientometric
در بازه زمانی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱، تعداد ۱۶۱ رزیدنت (با میانه سنی ۳۱ سال و شامل ۵۰ خانم و ۱۱۱ آقا) فوت کردهاند که ۲۹/۲ درصد به علت خودکشی، ۱۷/۴ درصد به علت سرطان، و بقیه به علل دیگر بوده است.
بالاترین میزان خودکشی در سهماهه اول سال اول رزیدنتی مشاهده شده است.
بیشترین میزان خودکشی در رشته پاتولوژی و بیشترین میزان مرگ ناشی از سرطان در رشته روانپزشکی دیده شده است.
در کل دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱، میزان مرگ رزیدنتها (شامل مرگ ناشی از خودکشی) در مقایسه با همسالان غیرپزشک کمتر بوده است.
در مقایسه با دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، اگرچه مرگ ناشی از سرطان کاهش یافته، اما میزان مرگ ناشی از سایر علل تغیری نکرده و به خصوص مرگ ناشی از خودکشی در اوایل رزیدنتی در هر دو دوره نگران کننده است و در ابن زمینه باید تلاش شود.
تصویرهای پست هم میزان مرگ به دلایل مختلف برای دو دوره ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ و همین طور میران مرگ به تفکیک رشته برای علل خودکشی و سرطان را برای کل دوره نشان میدهد.
@Scientometric
در یک دستاورد پزشکی کم نظیر و نقطه عطفی برای درمانهای شخصی سازی شده ویرایش ژنی، کودک مبتلا به یک اختلال ژنتیکی نادر یعنی کمبود شدید آنزیم carbamoyl-phosphate synthetase 1 درمان شده است.
اهمیت این آنزیم در سیکل اوره در بدن در تبدیل آمونیاک به اوره است تا از ادرار دفع شود. این بیماری تقریبا در هر ۱/۳ میلیون نفر، یک نفر را تحت تاثیر قرار میدهد و با پنجاه درصد مرگ و میر در اوایل نوزادی همراه است. اگر کودک زنده بماند، دچار اختلالات تکاملی و ذهنی خواهد شد و در نهایت نیاز به پیوند کبد پیدا میکند.
برای کنترل این وضعیت در این کودک، پزشکان رژیم غذایی او را طوری تنظیم کردند که مصرف پروتئین به حداقل ممکن برسد؛ بهحدی که فقط برای رشد لازم بود. علاوه بر این، دارویی به نام گلیسرول فنيلبوتیرات (glycerol phenylbutyrate) به او میدادند تا به حذف آمونیاک از خون کمک کند.
به صورت ساده، برای انجام ویرایش ژنی، ابزار مورد نظر درون ذرات چربی پوشانده شد تا در جریان خون تخریب نشود و بتواند به کبد، محلی که باید اصلاح ژن انجام میشد برسد. این ذرات چربی حاوی دستورالعملهایی هست که به سلولها دستور ساخت آنزیمی را میدهد که بتواند جهش ژنتیکی را اصلاح کند. علاوه بر آن مولکولی بر پایه CRISPR نیز در ذرات چربی وجود داشت، که مانند یک کاوشگر روی رشتهٔ DNA حرکت میکند تا دقیقاً به همان جهش اشتباه برسد و آن را اصلاح کند. یعنی در نهایت فقط یک باز آلی در DNA سلول عوض شود.
پس از تأیید FDA، کودک در حدود ۷ و ۸ ماهگی دو بار این دارو را دریافت کرد. در هفتهی هفتم بعد از تزریق اول، نوزاد توانست پروتئین بیشتری بخورد و دوز داروی دفعکنندهی نیتروژن را تا نصف کاهش دهد. هیچ عارضه جانبی هم رخ نداد. با این حال، برای بررسی بیشتر بی خطری و همین طور دوام تاثیرگذاری، پیگیری بیشتر نیاز است.
این روش درمانی در اینجا به صورت شخصی سازی شده برای این کودک طراحی شده بود تا CRISPR فقط جهش خاص مورد نظر را پیدا کند. میتوان همین روش را بارها برای اصلاح جهشهای مختلف در نقاط دیگر DNA یک فرد بهکار برد. تنها چیزی که باید تغییر کند، راهنمای CRISPR است تا ویرایشگر را به محل جدید جهش هدایت کند. با این رویکرد، هزینهی درمانها دستکم ده برابر کاهش مییابد.
در آینده احتمالا میتوان از این روش برای بیماریهای ژنتیکی رایجتر مانند کمخونی داسیشکل، بیماری هانتینگتون و دیستروفی عضلانی هم استفاده کرد.
در گزارشها تاکید میشود که این کار نتیجه دههها پژوهش با استفاده از بودجه دولتی آمریکا بر روی موارد مختلفی مثل بررسی سیستم ایمنی باکتریها، کشف فناوری CRISPR، پروژهٔ توالییابی ژنوم انسان، توسعه روش ویرایش ژن و …. است.
گزارش خبری: لینک
مقاله در NEJM: لینک
@Scientometric
اهمیت این آنزیم در سیکل اوره در بدن در تبدیل آمونیاک به اوره است تا از ادرار دفع شود. این بیماری تقریبا در هر ۱/۳ میلیون نفر، یک نفر را تحت تاثیر قرار میدهد و با پنجاه درصد مرگ و میر در اوایل نوزادی همراه است. اگر کودک زنده بماند، دچار اختلالات تکاملی و ذهنی خواهد شد و در نهایت نیاز به پیوند کبد پیدا میکند.
برای کنترل این وضعیت در این کودک، پزشکان رژیم غذایی او را طوری تنظیم کردند که مصرف پروتئین به حداقل ممکن برسد؛ بهحدی که فقط برای رشد لازم بود. علاوه بر این، دارویی به نام گلیسرول فنيلبوتیرات (glycerol phenylbutyrate) به او میدادند تا به حذف آمونیاک از خون کمک کند.
به صورت ساده، برای انجام ویرایش ژنی، ابزار مورد نظر درون ذرات چربی پوشانده شد تا در جریان خون تخریب نشود و بتواند به کبد، محلی که باید اصلاح ژن انجام میشد برسد. این ذرات چربی حاوی دستورالعملهایی هست که به سلولها دستور ساخت آنزیمی را میدهد که بتواند جهش ژنتیکی را اصلاح کند. علاوه بر آن مولکولی بر پایه CRISPR نیز در ذرات چربی وجود داشت، که مانند یک کاوشگر روی رشتهٔ DNA حرکت میکند تا دقیقاً به همان جهش اشتباه برسد و آن را اصلاح کند. یعنی در نهایت فقط یک باز آلی در DNA سلول عوض شود.
پس از تأیید FDA، کودک در حدود ۷ و ۸ ماهگی دو بار این دارو را دریافت کرد. در هفتهی هفتم بعد از تزریق اول، نوزاد توانست پروتئین بیشتری بخورد و دوز داروی دفعکنندهی نیتروژن را تا نصف کاهش دهد. هیچ عارضه جانبی هم رخ نداد. با این حال، برای بررسی بیشتر بی خطری و همین طور دوام تاثیرگذاری، پیگیری بیشتر نیاز است.
این روش درمانی در اینجا به صورت شخصی سازی شده برای این کودک طراحی شده بود تا CRISPR فقط جهش خاص مورد نظر را پیدا کند. میتوان همین روش را بارها برای اصلاح جهشهای مختلف در نقاط دیگر DNA یک فرد بهکار برد. تنها چیزی که باید تغییر کند، راهنمای CRISPR است تا ویرایشگر را به محل جدید جهش هدایت کند. با این رویکرد، هزینهی درمانها دستکم ده برابر کاهش مییابد.
در آینده احتمالا میتوان از این روش برای بیماریهای ژنتیکی رایجتر مانند کمخونی داسیشکل، بیماری هانتینگتون و دیستروفی عضلانی هم استفاده کرد.
در گزارشها تاکید میشود که این کار نتیجه دههها پژوهش با استفاده از بودجه دولتی آمریکا بر روی موارد مختلفی مثل بررسی سیستم ایمنی باکتریها، کشف فناوری CRISPR، پروژهٔ توالییابی ژنوم انسان، توسعه روش ویرایش ژن و …. است.
گزارش خبری: لینک
مقاله در NEJM: لینک
@Scientometric
NY Times
Baby Is Healed With World’s First Personalized Gene-Editing Treatment
The technique used on a 9½-month-old boy with a rare condition has the potential to help people with thousands of other uncommon genetic diseases.
اولین جراحی پیوند مثانه در دنیا
یک مرد ۴۱ ساله در آمریکا، اولین فردی است که مثانه پیوندی از انسان دریافت کرده است.
در این جراحی هشت ساعته، مثانه به همراه کلیه پیوند زده شده است.
یکی از جراحان گفته است که این اولین بار در هفت سال گذشته است که بیمار توانسته ادرار کند! و برای همه ما این اتفاق بسیار بزرگی است.
این جراحی در واقع، اولین مورد از پنج پیوندی است که قرار است در یک کارآزمایی بالینی اولیه انجام شود
این فرد در واقع قسمت زیادی از ظرفیت مثانه خود را در طی درمان بک سرطان نادر مثانه از دست داده بود.
این پیوند مثانه جدید، هیچگونه ارتباط عصبی با بدن گیرنده ندارد. یعنی در حالی که مثانه نقش مخزن ادرار را به خوبی ایفا میکند، پزشکان نمیدانستند که آیا بیمار میتواند پر شدنش را حس کند یا ادرار را بهطور طبیعی نگه دارد و خالی کند. آنها پیشبینی کرده بودند برای تخلیه احتمالا از سوند استفاده شود، یا با مانورهای شکمی کمک کنند، و حتی دستگاه تحریککنندهٔ مثانه ابداع نمایند تا در مواقع لزوم به خروج ادرار کمک کند.
اما در پیگیری بعد از جراحی و بعد از برداشت سوند، وقتی او مایعات مصرف کرد، بیمار بلافاصله احساس دفع ادرار پیدا کرد و قادر به دفع ادرار بود که دکتر نصیری این را یک معجزه خواند.
منبع: لینک
@Scientometric
یک مرد ۴۱ ساله در آمریکا، اولین فردی است که مثانه پیوندی از انسان دریافت کرده است.
در این جراحی هشت ساعته، مثانه به همراه کلیه پیوند زده شده است.
یکی از جراحان گفته است که این اولین بار در هفت سال گذشته است که بیمار توانسته ادرار کند! و برای همه ما این اتفاق بسیار بزرگی است.
این جراحی در واقع، اولین مورد از پنج پیوندی است که قرار است در یک کارآزمایی بالینی اولیه انجام شود
این فرد در واقع قسمت زیادی از ظرفیت مثانه خود را در طی درمان بک سرطان نادر مثانه از دست داده بود.
این پیوند مثانه جدید، هیچگونه ارتباط عصبی با بدن گیرنده ندارد. یعنی در حالی که مثانه نقش مخزن ادرار را به خوبی ایفا میکند، پزشکان نمیدانستند که آیا بیمار میتواند پر شدنش را حس کند یا ادرار را بهطور طبیعی نگه دارد و خالی کند. آنها پیشبینی کرده بودند برای تخلیه احتمالا از سوند استفاده شود، یا با مانورهای شکمی کمک کنند، و حتی دستگاه تحریککنندهٔ مثانه ابداع نمایند تا در مواقع لزوم به خروج ادرار کمک کند.
اما در پیگیری بعد از جراحی و بعد از برداشت سوند، وقتی او مایعات مصرف کرد، بیمار بلافاصله احساس دفع ادرار پیدا کرد و قادر به دفع ادرار بود که دکتر نصیری این را یک معجزه خواند.
منبع: لینک
@Scientometric
NY Times
Surgeons Perform First Human Bladder Transplant (Gift Article)
The procedure could be life-changing for some people with debilitating conditions.
Forwarded from Scientometrics
امروز (۲۰ ماه May)، روز جهانی "مطالعه کارآزمایی بالینی" است.
این روز، در واقع سالگرد اولین کارآزمایی بالینی است که در سال 1747 توسط James Lind انجام شد. او دوازده ملوان با بیماری اسکوری (scurvy، ناشی از کمبود ویتامین سی) را به شش گروه تقسیم کرد و به هر گروه رژیم غذایی متفاوتی داد. فقط دو نفری که پرتقال و لیمو دریافت کرده بودند، بهبود قابل توجهی نشان دادند و این منجر به مشخص شدن نقش مرکبات در درمان بیماری اسکوری شد. این روش مطالعه، همچنین اهمیت مقایسه نتایج درمان در گروههای مختلف را نشان داد. او بیماران با شرایط و علائم مشابه را انتخاب کرده بود و در مکان مشابهی هم از آنها نگهداری می کرد. همین طور رژیم غذایی آنها به جز مکمل غذایی و میوه ها یکسان بود. از این نظر سعی کرده بود تا متغیرهای مطالعه کنترل شوند. (لینک یک و دو)
با این حال، قرنها قبل از مطالعه لیند، زکریای رازی از روش کارآزمایی بالینی (همراه با گروه کنترل) برای بررسی اثر فصد خون در درمان بیماران مبتلا به مننژیت استفاده کرده بوده است. اگر چه این روش در حال حاضر اصلا برای درمان این بیماری استفاده نمی شود (شبه علم) اما روش بررسی وی و استفاده از گروه کنترل برای گرفتن نتیجه، اقدامی تاریخی در پزشکی است. نوشته های او نشان می دهد که او به سادگی هر چیزی را که می خوانده نمی پذیرفته و قبل از استفاده از درمان خاص، باید آن را مورد امتحان و بررسی قرار میداده است. (لینک یک و دو و سه).
مفهوم و روش کارآزماییهای بالینی از زمان رازی و جیمز لیند به شکل قابل توجهی تکامل یافته است. امروزه، کارآزمایی های بالینی با استانداردهای بسیار دقیق و دستورالعملهای اخلاقی برای اطمینان از ایمنی و اثربخشی مداخلات پزشکی انجام میشوند. اثربخشی، ایمنی، روش مصرف و مقدار دوز مناسب از دارو ها و واکسنهایی که هم اکنون در دسترس ما هستند، حاصل نتایج مطالعات کارآزمایی بالینی هستند. این مطالعات به عنوان مهمترین ابزار روش علمی، بخش مهمی از پزشکی مبتنی بر شواهد هستند و نقشی حیاتی در پیشبرد علم پزشکی دارند.
@Scientometric
این روز، در واقع سالگرد اولین کارآزمایی بالینی است که در سال 1747 توسط James Lind انجام شد. او دوازده ملوان با بیماری اسکوری (scurvy، ناشی از کمبود ویتامین سی) را به شش گروه تقسیم کرد و به هر گروه رژیم غذایی متفاوتی داد. فقط دو نفری که پرتقال و لیمو دریافت کرده بودند، بهبود قابل توجهی نشان دادند و این منجر به مشخص شدن نقش مرکبات در درمان بیماری اسکوری شد. این روش مطالعه، همچنین اهمیت مقایسه نتایج درمان در گروههای مختلف را نشان داد. او بیماران با شرایط و علائم مشابه را انتخاب کرده بود و در مکان مشابهی هم از آنها نگهداری می کرد. همین طور رژیم غذایی آنها به جز مکمل غذایی و میوه ها یکسان بود. از این نظر سعی کرده بود تا متغیرهای مطالعه کنترل شوند. (لینک یک و دو)
با این حال، قرنها قبل از مطالعه لیند، زکریای رازی از روش کارآزمایی بالینی (همراه با گروه کنترل) برای بررسی اثر فصد خون در درمان بیماران مبتلا به مننژیت استفاده کرده بوده است. اگر چه این روش در حال حاضر اصلا برای درمان این بیماری استفاده نمی شود (شبه علم) اما روش بررسی وی و استفاده از گروه کنترل برای گرفتن نتیجه، اقدامی تاریخی در پزشکی است. نوشته های او نشان می دهد که او به سادگی هر چیزی را که می خوانده نمی پذیرفته و قبل از استفاده از درمان خاص، باید آن را مورد امتحان و بررسی قرار میداده است. (لینک یک و دو و سه).
مفهوم و روش کارآزماییهای بالینی از زمان رازی و جیمز لیند به شکل قابل توجهی تکامل یافته است. امروزه، کارآزمایی های بالینی با استانداردهای بسیار دقیق و دستورالعملهای اخلاقی برای اطمینان از ایمنی و اثربخشی مداخلات پزشکی انجام میشوند. اثربخشی، ایمنی، روش مصرف و مقدار دوز مناسب از دارو ها و واکسنهایی که هم اکنون در دسترس ما هستند، حاصل نتایج مطالعات کارآزمایی بالینی هستند. این مطالعات به عنوان مهمترین ابزار روش علمی، بخش مهمی از پزشکی مبتنی بر شواهد هستند و نقشی حیاتی در پیشبرد علم پزشکی دارند.
@Scientometric
Telegram
Scientometrics