👈معرفی فرهیختگان جهان
👤ویلیام جيمز ویل دورانت
💐💐💐
ویل دورانت مورخ، فیلسوف و نویسنده آمریکایی و مولف «تاریخ تمدن» که ایرانیان را مردمانی میهن دوست، متفکر و باهوش خوانده است پنجم نوامبر سال ۱۹۸۱ در گذشت.
وی در سال ۱۸۸۵ به دنیا آمده و ۹۶ سال عمر کرده بود.
او اعتراف کرده است که بدون زن دلبندش، آریل، موفق به نوشتن تاریخ تمدن چندین جلدی خود نمی شد ،که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید.
اثر او که جلد به جلد پس از آماده شدن انتشار می یافت جمعا در ۱۷ میلیون نسخه چاپ شده است.
دورانت (ویلیام جیمز دورانت) مطالب کتاب را به «آریل» دیکته می کرد.
علاقه این زن و شوهر به هم به قدری بود که در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان، آریل از لحظه ای که از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندک است دیگر لب به غذا نزد تا در گذشت.
قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند.
آریل ۱۳ سال جوانتر از دورانت و قبلا شاگرد او بود.
خانواده آریل از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند و هنگام ورود به آمریکا، آریل یک ساله بود.
«دورانت» پیش از نوشتن کتاب تاریح تمدن، کتب تاریخ فلسفه، اصول حکمت و مسائل اجتماعی دوران معاصر را تالیف کرده بود.
دورانت از جوانی تامین نیاز طبقه پائین دست جامعه را به عنوان روشی که خواهد توانست به برابری انسانها در طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بیانجامد دلبست و بر خلاف نظر مادرش که مایل بود پسرش کشیش شود به تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و کار تالیف پرداخت.
مردم قدرشناس نام دورانت را که به دریافت عالیترین نشان آزادی نائل شده و «بنیاد دورانت» به ارتقاء فرهنگ و ادبیات سرگرم است نه تنها برخیابانهای شهرها و مدارس و دانشکده ها گذارده اند بلکه شهرک های متعدد، روزنامه و حتی هتل به اسمش نامگذاری کرده اند.
رشته سخنرانی های دورانت درباره ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کلمبیا، بیش از پیش مردان متفکر میهن ما در قرون وسطا را به جهانیان شناسانید.
وی یک جلسه تمام، تنها به تفسیر این بیت حافظ پرداخته بود که گفته است:
غلام و بنده آنم که زیر چرخ کبود ـ
زهر چه قید تعلق پذیرد آزاد است.
دورانت درباره فردوسی گفته است که در میهن دوستی، همتای فردوسی به دنیا نخواهد آمد و از این بابت، ایران درجهان سرزمینی منحصر به فرد است.
مروری برتحریرات او این نکات مهم را به دست می دهد:
*تمدن با نظم عمومی آغاز می شود، با آزادی رشد می کند و در هرج و مرج و بی قانونی از میان می رود، و من کشف کرده ام که «آزادی» محصول «نظم» است ؛ ملتی که از یک آموزش وپرورش خوب و پیشرفته بهره بگیرد به همه چیز خواهد رسید؛*
*اگر دولتمردان روزهای پیری و ناتوانی خود را بتوانند در نظر بیاورند کمتر به ناتوانان ظلم خواهند کرد.*
*مروت یعنی ستم روانداشتن به مغلوبِ برکنار شده، شکست خورده و ناتوان.*
*تمدن را نمی شود با فتح و غلبه از میان برد؛ تمدن تنها از درون تخریب می شود؛ مدنیت در جامعه با رعایت تساوی* *حقوق انسانها شکوفا و بارور می شود و تبعیض ریشه آن را می خشکاند.*
*اگر رودخانه تمدن دیواره و سیل گیر نداشته باشد ممکن است ویرانگری کند.*
*مردم برای فرزندانشان به جای مال باید مدنیت به ارث بگذارند.*
🍃🍃🍃
https://www.tgoop.com/bookstoreARA
🆔 @Sayehsokhan
👤ویلیام جيمز ویل دورانت
💐💐💐
ویل دورانت مورخ، فیلسوف و نویسنده آمریکایی و مولف «تاریخ تمدن» که ایرانیان را مردمانی میهن دوست، متفکر و باهوش خوانده است پنجم نوامبر سال ۱۹۸۱ در گذشت.
وی در سال ۱۸۸۵ به دنیا آمده و ۹۶ سال عمر کرده بود.
او اعتراف کرده است که بدون زن دلبندش، آریل، موفق به نوشتن تاریخ تمدن چندین جلدی خود نمی شد ،که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید.
اثر او که جلد به جلد پس از آماده شدن انتشار می یافت جمعا در ۱۷ میلیون نسخه چاپ شده است.
دورانت (ویلیام جیمز دورانت) مطالب کتاب را به «آریل» دیکته می کرد.
علاقه این زن و شوهر به هم به قدری بود که در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان، آریل از لحظه ای که از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندک است دیگر لب به غذا نزد تا در گذشت.
قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند.
آریل ۱۳ سال جوانتر از دورانت و قبلا شاگرد او بود.
خانواده آریل از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند و هنگام ورود به آمریکا، آریل یک ساله بود.
«دورانت» پیش از نوشتن کتاب تاریح تمدن، کتب تاریخ فلسفه، اصول حکمت و مسائل اجتماعی دوران معاصر را تالیف کرده بود.
دورانت از جوانی تامین نیاز طبقه پائین دست جامعه را به عنوان روشی که خواهد توانست به برابری انسانها در طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بیانجامد دلبست و بر خلاف نظر مادرش که مایل بود پسرش کشیش شود به تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و کار تالیف پرداخت.
مردم قدرشناس نام دورانت را که به دریافت عالیترین نشان آزادی نائل شده و «بنیاد دورانت» به ارتقاء فرهنگ و ادبیات سرگرم است نه تنها برخیابانهای شهرها و مدارس و دانشکده ها گذارده اند بلکه شهرک های متعدد، روزنامه و حتی هتل به اسمش نامگذاری کرده اند.
رشته سخنرانی های دورانت درباره ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کلمبیا، بیش از پیش مردان متفکر میهن ما در قرون وسطا را به جهانیان شناسانید.
وی یک جلسه تمام، تنها به تفسیر این بیت حافظ پرداخته بود که گفته است:
غلام و بنده آنم که زیر چرخ کبود ـ
زهر چه قید تعلق پذیرد آزاد است.
دورانت درباره فردوسی گفته است که در میهن دوستی، همتای فردوسی به دنیا نخواهد آمد و از این بابت، ایران درجهان سرزمینی منحصر به فرد است.
مروری برتحریرات او این نکات مهم را به دست می دهد:
*تمدن با نظم عمومی آغاز می شود، با آزادی رشد می کند و در هرج و مرج و بی قانونی از میان می رود، و من کشف کرده ام که «آزادی» محصول «نظم» است ؛ ملتی که از یک آموزش وپرورش خوب و پیشرفته بهره بگیرد به همه چیز خواهد رسید؛*
*اگر دولتمردان روزهای پیری و ناتوانی خود را بتوانند در نظر بیاورند کمتر به ناتوانان ظلم خواهند کرد.*
*مروت یعنی ستم روانداشتن به مغلوبِ برکنار شده، شکست خورده و ناتوان.*
*تمدن را نمی شود با فتح و غلبه از میان برد؛ تمدن تنها از درون تخریب می شود؛ مدنیت در جامعه با رعایت تساوی* *حقوق انسانها شکوفا و بارور می شود و تبعیض ریشه آن را می خشکاند.*
*اگر رودخانه تمدن دیواره و سیل گیر نداشته باشد ممکن است ویرانگری کند.*
*مردم برای فرزندانشان به جای مال باید مدنیت به ارث بگذارند.*
🍃🍃🍃
https://www.tgoop.com/bookstoreARA
🆔 @Sayehsokhan
❤19👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هر روز آدم باید دستکم یک ترانه کوچک بشنود.، یک شعر خوب بخواند، یک نقاشی زیبا ببیند، و اگر ممکن باشد چند واژه خردمندانه به زبان آورد.
گوته
🆔 @Sayehsokhan
گوته
🆔 @Sayehsokhan
❤18
📩 #از_شما
"لر بختیاری"
یکی از لرهای بختیاریها برای من تعریف میکرد که پدربزرگش در صحرا نماز میخوانده است. همین که دستش برای قنوت بالا میرود احساس میکند چیزی درون شلوارش در حرکت است. ناگهان مار سیاهی سرش را ازسمت بالای تنبان گشاد لر بیچاره بیرون کرده و فش فش میکند. میگفت که پدربزرگش بر اعصاب خود مسلط بوده و مثل چوب بیحرکت میماند. مار مدتی به سر و صدای خود ادامه میدهد و چون لُر بینوا فقط نفس کشیده و دیگر جنبشی به خود نمیداده شاید مار گمان میکند که وارد تنه درختی شده و مدتی بعد از پاچه شلوار آن نماز گزار رو به موت خارج میگردد.
میگفت که ما به آن مارهای صحرا مار آب ندیده میگوییم که بسیار سمی هستند و با یک نیش هر جانداری را خشک و تهی از جان میکنند.
بالاخره آن لر از مرگ نجات پیدا میکند آن هم به یُمن تسلط باور نکردنی بر سلسله اعصاب خود.
فکر میکنم که اگر من که از دیدن هر سوسکی دو متر از جا میپرم جای آن لُر بودم بیدرنگ یا قبضه روح میشدم و یا آن که با ورجه و وروجهای که راه میانداختم مار را عصبانی کرده و با نیش آن خزنده مهیب، در دنیای دیگر بر رویم باز میشد.
حالا این بیچارهای که در فیلم مبتلا به گاز گرفتگی اسافل اعضا از سوی مار بد قلق شده چه بر سرش آمده را نمیدانم. حداقل آن است که دیگر امکان تولید مثل چون خودش را از دست داده است. الله اعلم
✍#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
#دفتر_وکالت_من
🆔 @sayehsokhan
"لر بختیاری"
یکی از لرهای بختیاریها برای من تعریف میکرد که پدربزرگش در صحرا نماز میخوانده است. همین که دستش برای قنوت بالا میرود احساس میکند چیزی درون شلوارش در حرکت است. ناگهان مار سیاهی سرش را ازسمت بالای تنبان گشاد لر بیچاره بیرون کرده و فش فش میکند. میگفت که پدربزرگش بر اعصاب خود مسلط بوده و مثل چوب بیحرکت میماند. مار مدتی به سر و صدای خود ادامه میدهد و چون لُر بینوا فقط نفس کشیده و دیگر جنبشی به خود نمیداده شاید مار گمان میکند که وارد تنه درختی شده و مدتی بعد از پاچه شلوار آن نماز گزار رو به موت خارج میگردد.
میگفت که ما به آن مارهای صحرا مار آب ندیده میگوییم که بسیار سمی هستند و با یک نیش هر جانداری را خشک و تهی از جان میکنند.
بالاخره آن لر از مرگ نجات پیدا میکند آن هم به یُمن تسلط باور نکردنی بر سلسله اعصاب خود.
فکر میکنم که اگر من که از دیدن هر سوسکی دو متر از جا میپرم جای آن لُر بودم بیدرنگ یا قبضه روح میشدم و یا آن که با ورجه و وروجهای که راه میانداختم مار را عصبانی کرده و با نیش آن خزنده مهیب، در دنیای دیگر بر رویم باز میشد.
حالا این بیچارهای که در فیلم مبتلا به گاز گرفتگی اسافل اعضا از سوی مار بد قلق شده چه بر سرش آمده را نمیدانم. حداقل آن است که دیگر امکان تولید مثل چون خودش را از دست داده است. الله اعلم
✍#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
#دفتر_وکالت_من
🆔 @sayehsokhan
❤14
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
shebnemtovuzlu_official:
Yar Agladi Men Agladim
@sebnemtovuzlu_official
هر دوتایمان گریه کردیم؛
هم او، هم من!...
#موسیقی_نو_آذربایجان
🆔 @Sayehsokhan
Yar Agladi Men Agladim
@sebnemtovuzlu_official
هر دوتایمان گریه کردیم؛
هم او، هم من!...
#موسیقی_نو_آذربایجان
🆔 @Sayehsokhan
❤16
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواننده: احسان خواجهامیری
برام هیچ حسی شبیه تو نیست،
کنار تو درگیر آرامشم،
همین از تمام جهان کافیه،
همین که کنارت نفس میکشم.
برام هیچ حسی شبیه تو نیست،
تو پایان هر جستجوی منی.
تماشای تو عین آرامشه،
تو زیباترین آرزوی منی.
منو از این عذاب، رها نمیکنی؛
کنارمی به من نگاه نمیکنی.
تمام قلب تو به من نمیرسه،
همین که فکرمی، برای من بسه.
از این عادت با تو بودن هنوز،
ببین لحظه لحظهم کنارت خوشه؛
همین عادت با تو بودن یه روز،
اگه بی تو باشم، منو میکُشه.
یه وقتایی انقدر حالم بده،
که میپرسم از هر کسی حالتو؛
یه روزایی حس میکنم پشت من،
همه شهر میگرده دنبال تو.
🆔 @Ssyehsokhan
برام هیچ حسی شبیه تو نیست،
کنار تو درگیر آرامشم،
همین از تمام جهان کافیه،
همین که کنارت نفس میکشم.
برام هیچ حسی شبیه تو نیست،
تو پایان هر جستجوی منی.
تماشای تو عین آرامشه،
تو زیباترین آرزوی منی.
منو از این عذاب، رها نمیکنی؛
کنارمی به من نگاه نمیکنی.
تمام قلب تو به من نمیرسه،
همین که فکرمی، برای من بسه.
از این عادت با تو بودن هنوز،
ببین لحظه لحظهم کنارت خوشه؛
همین عادت با تو بودن یه روز،
اگه بی تو باشم، منو میکُشه.
یه وقتایی انقدر حالم بده،
که میپرسم از هر کسی حالتو؛
یه روزایی حس میکنم پشت من،
همه شهر میگرده دنبال تو.
🆔 @Ssyehsokhan
❤21👏2
#ده_نکته_کاربردی_و_موثر_ازکتاب ارزشمند #آگاهانه_زیستن_با_ارزش_ها نوشتهی آقایان دکتر محمدعلی صفرپور و احسان اژدری و خانم نیلوفر زارعی تقدیم شما عزیزان علاقمند میشود:
۱. چرا این کتاب نوشته شد؟
نویسندگان محترم با توجه به نقش پررنگ ارزشها در زندگی افراد و نبود کتابی کاربردی، ساده و همه فهم که بطور نسبی به عمق مفهوم ارزشها پرداخته باشد، به نگارش این کتاب دست زدند.
۲. تمرینمحور و کاربردی
تمرینهای متنوع این کتاب، مسیر شناخت و بازبینی ارزشهای فردی را سادهتر میکند و این یکی از ویژگیهای برجستهی این اثر ارزشمند است.
۳. ارزشها و خودآگاهی
شناسایی ارزشهای فردی، گامی حیاتی برای خودآگاهی و رهایی از تعارضهای درونی است که یکپارچکی و آرامش را هدیه میدهد.
۴. ارزش یعنی قطبنمای درونی
در این کتاب، ارزشها بهعنوان نیروهایی جهتدهنده معرفی شدهاند، نه کلیشههایی اخلاقی.
۵. زندگی با ارزش، نه بدون رنج
با نگاه اکت، کتاب به ما میآموزد چگونه حتی در رنج هم بر ارزشهایمان وفادار بمانیم.
۶. ارزشهای تحمیلی؛ دام پنهان
یکی از هشدارهای کتاب: مراقب باشیم ناآگاهانه با ارزشهای دیگران زندگی نکنیم.
۷. تفاوت هدف و ارزش
ارزش، مسیر است نه مقصد. هدف را میرسیم؛ ارزش را زندگی میکنیم.
۸. ارزشها ثابت نیستند
آگاه بودن به تغییرات ارزشها در طول زندگی، نشانهی بلوغ روانی ماست.
۹. لحظات اوج، سرنخ ارزشها
احساس رضایت عمیق، نشانهای از حضور ارزشهای زنده در زندگی ماست.
۱۰. تعهد، یعنی زیستن با آگاهی
پایان کتاب، دعوتی است به زیستن با اصالت؛ وفادار به ارزشهایی که خود برگزیدهایم.
➖➖➖➖
اگر موارد بالا رو دوست داشتی؟ اینها فقط چند نمونهای بود از مطالب کتاب.
پیشنهاد میکنم
🎁 لذت مطالعهی این کتاب رو به خودت هدیه بدی
🆔 @Sayehsokhan
۱. چرا این کتاب نوشته شد؟
نویسندگان محترم با توجه به نقش پررنگ ارزشها در زندگی افراد و نبود کتابی کاربردی، ساده و همه فهم که بطور نسبی به عمق مفهوم ارزشها پرداخته باشد، به نگارش این کتاب دست زدند.
۲. تمرینمحور و کاربردی
تمرینهای متنوع این کتاب، مسیر شناخت و بازبینی ارزشهای فردی را سادهتر میکند و این یکی از ویژگیهای برجستهی این اثر ارزشمند است.
۳. ارزشها و خودآگاهی
شناسایی ارزشهای فردی، گامی حیاتی برای خودآگاهی و رهایی از تعارضهای درونی است که یکپارچکی و آرامش را هدیه میدهد.
۴. ارزش یعنی قطبنمای درونی
در این کتاب، ارزشها بهعنوان نیروهایی جهتدهنده معرفی شدهاند، نه کلیشههایی اخلاقی.
۵. زندگی با ارزش، نه بدون رنج
با نگاه اکت، کتاب به ما میآموزد چگونه حتی در رنج هم بر ارزشهایمان وفادار بمانیم.
۶. ارزشهای تحمیلی؛ دام پنهان
یکی از هشدارهای کتاب: مراقب باشیم ناآگاهانه با ارزشهای دیگران زندگی نکنیم.
۷. تفاوت هدف و ارزش
ارزش، مسیر است نه مقصد. هدف را میرسیم؛ ارزش را زندگی میکنیم.
۸. ارزشها ثابت نیستند
آگاه بودن به تغییرات ارزشها در طول زندگی، نشانهی بلوغ روانی ماست.
۹. لحظات اوج، سرنخ ارزشها
احساس رضایت عمیق، نشانهای از حضور ارزشهای زنده در زندگی ماست.
۱۰. تعهد، یعنی زیستن با آگاهی
پایان کتاب، دعوتی است به زیستن با اصالت؛ وفادار به ارزشهایی که خود برگزیدهایم.
➖➖➖➖
اگر موارد بالا رو دوست داشتی؟ اینها فقط چند نمونهای بود از مطالب کتاب.
پیشنهاد میکنم
🎁 لذت مطالعهی این کتاب رو به خودت هدیه بدی
🆔 @Sayehsokhan
نشر سایه سخن
آگاهانه زیستن با ارزشها - نشر سایه سخن
در این کتاب میآموزیم شناسایی ارزشهای فردی بخش مهم فرایند خودآگاهی است که میتواند مسیر زندگی و هدفگذاریها را دگرگون کند، از سردرگمیها و تعارضهای درونی بکاهد و یکپارچگی و آرامش را هدیه دهد.
❤17
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رهایی زیباست و رهاندن زیباتر. هیچ چشماندازی خوشتر از دیدنِ کوشش برای رهایی و ازادی نیست. دراینجا میبینیم که ماهیِ گرفتار در گودالِ گمشدگی، چگونه به یاریِ اندیشمندانهی یک لاکپشت به رهایی میرسد. گویی لاکپشت به ماهی میگوید:
ـ پوزهی مرا در دهانت بگیر و سِفت نگهدار تا بیرون بیایی.
ماهی سخن ناجیاش را میفهمد. هربار دهان باز می کند تا پوزهی لاکپشت را در دهان بگیرد و بیرون آید. اما دهانِ لَزِج و نرمش، چنین توانایی را ندارد. سرانجام، لاکپشت، پوزهاش را بیشتر در دهان ماهی فرو می بَرَد و ماهی آن را میگیرد و بیرون میآید. لاک پشت، ماهی را به درون آب می اندازد.
باید نخست خود برای رهایی بکوشیم و سپس از یاری دیگران بهرهمند گردیم.
کاش میآموختیم باید به هرکس چگونه یاری کرد.
https://www.tgoop.com/ezzatiparvar
🆔 @Sayehsokhan
ـ پوزهی مرا در دهانت بگیر و سِفت نگهدار تا بیرون بیایی.
ماهی سخن ناجیاش را میفهمد. هربار دهان باز می کند تا پوزهی لاکپشت را در دهان بگیرد و بیرون آید. اما دهانِ لَزِج و نرمش، چنین توانایی را ندارد. سرانجام، لاکپشت، پوزهاش را بیشتر در دهان ماهی فرو می بَرَد و ماهی آن را میگیرد و بیرون میآید. لاک پشت، ماهی را به درون آب می اندازد.
باید نخست خود برای رهایی بکوشیم و سپس از یاری دیگران بهرهمند گردیم.
کاش میآموختیم باید به هرکس چگونه یاری کرد.
https://www.tgoop.com/ezzatiparvar
🆔 @Sayehsokhan
❤26
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل حافظ
آواز: پریسا
سهتار: جلال ذوالفنون
بِشْنو این نُکته! که خود را زِ غم آزاده کُنی؛
خون خوری، گر طَلَبِ روزیِ نَنْهاده کُنی.
آخِرُالاَمر، گِلِ کوزهگَران خواهی شد؛
حالیا فکرِ سَبو کُن! که پُر از بادِه کنی.
تِکیه بر جای بزرگان، نَتَوان زد به گزاف؛
مگر اَسبابِ بُزُرگی، همه آماده کنی.
🆔 @Sayehsokhan
آواز: پریسا
سهتار: جلال ذوالفنون
بِشْنو این نُکته! که خود را زِ غم آزاده کُنی؛
خون خوری، گر طَلَبِ روزیِ نَنْهاده کُنی.
آخِرُالاَمر، گِلِ کوزهگَران خواهی شد؛
حالیا فکرِ سَبو کُن! که پُر از بادِه کنی.
تِکیه بر جای بزرگان، نَتَوان زد به گزاف؛
مگر اَسبابِ بُزُرگی، همه آماده کنی.
🆔 @Sayehsokhan
❤14
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
یک گوسفند، یک گاو و یک مرغ تصمیم میگیرند از آمریکا به شوروی کوچ کنند. پس از مدتی گاو به آمریکا برمیگردد و میگوید: «چیزی برای خوردن نمیدهند و انتظار شیر هم دارند. من از عهدهی چنین چیزی برنمیآیم!»
طولی نمیکشد که مرغ هم برمیگردد و میگوید: «باید برایشان بدون غذا خوردن تخم میگذاشتم. این کار از عهدهی من خارج است!»
ولی از گوسفند خبری نمیشود که نمیشود. عدهای مأمور میشوند که نزد او بروند. در نهایت گوسفند را در شوروی پیدا میکنند و از او میپرسند: «آیا واقعاً اینجا به تو خوش میگذرد که تاکنون برنگشتهای؟» گوسفند نگاهی اندوهگین به آنها میاندازد و میگوید: «مسئله این است که اینجا من را به عضویت حزب درآوردهاند!»
کتاب داس و خنده
اثر میخائیل میلنیچینکو
🆔 @Sayehsokhan
یک گوسفند، یک گاو و یک مرغ تصمیم میگیرند از آمریکا به شوروی کوچ کنند. پس از مدتی گاو به آمریکا برمیگردد و میگوید: «چیزی برای خوردن نمیدهند و انتظار شیر هم دارند. من از عهدهی چنین چیزی برنمیآیم!»
طولی نمیکشد که مرغ هم برمیگردد و میگوید: «باید برایشان بدون غذا خوردن تخم میگذاشتم. این کار از عهدهی من خارج است!»
ولی از گوسفند خبری نمیشود که نمیشود. عدهای مأمور میشوند که نزد او بروند. در نهایت گوسفند را در شوروی پیدا میکنند و از او میپرسند: «آیا واقعاً اینجا به تو خوش میگذرد که تاکنون برنگشتهای؟» گوسفند نگاهی اندوهگین به آنها میاندازد و میگوید: «مسئله این است که اینجا من را به عضویت حزب درآوردهاند!»
کتاب داس و خنده
اثر میخائیل میلنیچینکو
🆔 @Sayehsokhan
👍24❤4
#دستنوشته_های_مدیر_سایه_سخن ۴۱
راحتطلبی پنهان ما!
✍️ از جمله ویژگی انسان معنوی و فرزانه، توانِ تحمل رنج و درد ناشی از رشد یافتن است.
او کسی است که از درد و رنج نمیگریزد، بلکه آن را دعوتنامهای برای پوستاندازی روح خویش میبیند.
🔸 بیشتر ما از چنین درد و رنجی میگریزیم، در حالیکه رشد، همزادِ رنج است.
انسان فرزانه آموخته است:
تا نسوزد جان عاشق، بر نیاید بوی دوست......
🎯 در زندگی روزمره و روابط زناشویی، ما اغلب به شکلهای پنهان و نامحسوس از رنج فرار میکنیم:
با توجیهگری و انداختن تقصیر بر گردن دیگران؛
با سرگرمکردن خود در شلوغیهای بیوقفه؛ با افتادن در داستان من خوبم و تو مقصری یا با لبخندهای مصنوعیای که چیزی را حل نمیکنند...
اینها همه «راحتطلبی پنهان» است؛ مانعی نامرئی برای رشد و یادگیری.
🛠 برای گریز از راحتطلبی و پذیرش رشد چند پیشنهاد عملی ارائه میشود
✅ هر روز چند دقیقه با رنج خود خلوت کنیم.
ننویسیم، نگریزیم، فقط حضور داشته باشیم. مثلاً بگوییم:
الان از فلان چیز میترسم… میدانم که فرار و اجتناب، آن را عمیقتر میکند، فقط حضور داشته باشم.
✅ به جای پرسیدن "چرا من؟"، بپرسیم "اکنون چه فرصتی در این رنج میتوان یافت؟"
چگونه میتوانم فتیلهی این درد و رنج را پائین بکشم؟ آیا رنج من قابل فروکاهش هست یا خیر؟ اگر نیست چگونه این رنج را تحمل کنم؟
این تغییرِ پرسش، نگاهمان را از قربانی بودن به سمت رهایی و رشد فردی میبرد.
✅ درباره رنج و درد خود، صادقانه با کسی حرف بزنیم که قضاوتمان نمیکند.
پنهانکاری، درد را عمیقتر میکند. گاهی فقط لازم است شنیده شویم.
🔸 به قول مولانا:
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
اگر از درد و رنج بگریزیم، پژواکش بازمیگردد؛
گاه در شکل خشم، گاه در تنهایی، و گاه در خوابی که آراممان نمیگذارد...
یادمان باشد که یک رابطهی صمیمی انواع و اقسام مشکلات و رنجها را با خود به همراه دارد. اما با داشتن یک نگرش درست، رنجها و سختیها نه تنها به فرصتی برای رشد شخصی تبدیل میشوند بلکه سبب تقویت و عمیقتر شدن پیوند ما با همسرمان میشوند. این نگرش نیازمند تمایل است. تمایل به یادگیری، رشد و انطباق. تمایل به انعطافپذیری و سازگاری و کمک به همسرمان حتی زمانی که اوضاع سخت و دشوار میشود
🔸 #بودا میگوید: رنج، حقیقت زندگیست. مقاومت در برابر آن، ریشه بسیاری از دردهای عمیق ماست. او روشهایی پیشنهاد میکند که تحمیل درد و رنج من بر شما و تحمیل درد و رنج شما را بر من آسان میکند.
🔸 #نلسون_ماندلا سالها زندان را تاب آورد، چون میدانست: رنجی که با معنا همراه باشد، ما را از درون آزاد میکند.
🔸 #ویکتور_فرانکل میگفت: انگیزه اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست،
بلکه معنیجویی زندگیست که به زندگی مفهوم واقعی میبخشد.
به همین دلیل انسانها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل میکنند.
🔹 پس بیاموزیم گاهی لازم است:
ننشینیم تا رنج تمام شود… بلکه بنشینیم، آن را حس کنیم… و خودمان دگرگون شویم.
برای آن که خود را بیشتر رشد دهیم در میان زبالهها به دنبال طلا باشیم.
هر که او بیدارتر، پر درد تر!
شاد باشید و در مسیر
ارادتمند
حسن ملکیان
🆔 @Sayehsokhan
راحتطلبی پنهان ما!
✍️ از جمله ویژگی انسان معنوی و فرزانه، توانِ تحمل رنج و درد ناشی از رشد یافتن است.
او کسی است که از درد و رنج نمیگریزد، بلکه آن را دعوتنامهای برای پوستاندازی روح خویش میبیند.
🔸 بیشتر ما از چنین درد و رنجی میگریزیم، در حالیکه رشد، همزادِ رنج است.
انسان فرزانه آموخته است:
تا نسوزد جان عاشق، بر نیاید بوی دوست......
🎯 در زندگی روزمره و روابط زناشویی، ما اغلب به شکلهای پنهان و نامحسوس از رنج فرار میکنیم:
با توجیهگری و انداختن تقصیر بر گردن دیگران؛
با سرگرمکردن خود در شلوغیهای بیوقفه؛ با افتادن در داستان من خوبم و تو مقصری یا با لبخندهای مصنوعیای که چیزی را حل نمیکنند...
اینها همه «راحتطلبی پنهان» است؛ مانعی نامرئی برای رشد و یادگیری.
🛠 برای گریز از راحتطلبی و پذیرش رشد چند پیشنهاد عملی ارائه میشود
✅ هر روز چند دقیقه با رنج خود خلوت کنیم.
ننویسیم، نگریزیم، فقط حضور داشته باشیم. مثلاً بگوییم:
الان از فلان چیز میترسم… میدانم که فرار و اجتناب، آن را عمیقتر میکند، فقط حضور داشته باشم.
✅ به جای پرسیدن "چرا من؟"، بپرسیم "اکنون چه فرصتی در این رنج میتوان یافت؟"
چگونه میتوانم فتیلهی این درد و رنج را پائین بکشم؟ آیا رنج من قابل فروکاهش هست یا خیر؟ اگر نیست چگونه این رنج را تحمل کنم؟
این تغییرِ پرسش، نگاهمان را از قربانی بودن به سمت رهایی و رشد فردی میبرد.
✅ درباره رنج و درد خود، صادقانه با کسی حرف بزنیم که قضاوتمان نمیکند.
پنهانکاری، درد را عمیقتر میکند. گاهی فقط لازم است شنیده شویم.
🔸 به قول مولانا:
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
اگر از درد و رنج بگریزیم، پژواکش بازمیگردد؛
گاه در شکل خشم، گاه در تنهایی، و گاه در خوابی که آراممان نمیگذارد...
یادمان باشد که یک رابطهی صمیمی انواع و اقسام مشکلات و رنجها را با خود به همراه دارد. اما با داشتن یک نگرش درست، رنجها و سختیها نه تنها به فرصتی برای رشد شخصی تبدیل میشوند بلکه سبب تقویت و عمیقتر شدن پیوند ما با همسرمان میشوند. این نگرش نیازمند تمایل است. تمایل به یادگیری، رشد و انطباق. تمایل به انعطافپذیری و سازگاری و کمک به همسرمان حتی زمانی که اوضاع سخت و دشوار میشود
🔸 #بودا میگوید: رنج، حقیقت زندگیست. مقاومت در برابر آن، ریشه بسیاری از دردهای عمیق ماست. او روشهایی پیشنهاد میکند که تحمیل درد و رنج من بر شما و تحمیل درد و رنج شما را بر من آسان میکند.
🔸 #نلسون_ماندلا سالها زندان را تاب آورد، چون میدانست: رنجی که با معنا همراه باشد، ما را از درون آزاد میکند.
🔸 #ویکتور_فرانکل میگفت: انگیزه اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست،
بلکه معنیجویی زندگیست که به زندگی مفهوم واقعی میبخشد.
به همین دلیل انسانها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل میکنند.
🔹 پس بیاموزیم گاهی لازم است:
ننشینیم تا رنج تمام شود… بلکه بنشینیم، آن را حس کنیم… و خودمان دگرگون شویم.
برای آن که خود را بیشتر رشد دهیم در میان زبالهها به دنبال طلا باشیم.
هر که او بیدارتر، پر درد تر!
شاد باشید و در مسیر
ارادتمند
حسن ملکیان
🆔 @Sayehsokhan
❤24👏6👍3
Audio
خوانش حمیرا از شعر«وداع» کتاب«اسیر» فروغ فرخزاد:
میروم خسته و افسرده و زار،
سوی منزلگهِ ویرانهی خویش.
به خدا میبرم از شهر شما،
دل شوریده و دیوانهی خویش.
میبرم، تا که در آن نقطهی دور،
شستوشویش دهم از رنگِ گناه؛
شستوشویش دهم از لکهی عشق،
زین همه خواهش بیجا و تباه.
میبرم تا ز تو دورش سازم؛
ز تو، ای جلوهی امّیدِ مُحال!
میبرم زنده به گورش سازم،
تا از این پس، نکند یادِ وصال.
ناله میلرزد، میرقصد اشک؛
آه، بگذار که بُگْریزم من!
از تو، ای چشمهی جوشانِ گناه،
شاید آن بِه، که بپرهیزم من.
به خدا غنچهی شادی بودم،
دستِ عشق آمد و از شاخم چید.
شعلهی آه شدم، صدافسوس!
که لبم، باز، بر آن لب نرسید.
عاقبت، بندِ سفر، پایم بست،
میروم، خنده به لب، خونین دل؛
میروم، از دلِ من دست بِدار!
ای امیدِ عبثِ بیحاصل!
🆔 @Sayehsokhan
میروم خسته و افسرده و زار،
سوی منزلگهِ ویرانهی خویش.
به خدا میبرم از شهر شما،
دل شوریده و دیوانهی خویش.
میبرم، تا که در آن نقطهی دور،
شستوشویش دهم از رنگِ گناه؛
شستوشویش دهم از لکهی عشق،
زین همه خواهش بیجا و تباه.
میبرم تا ز تو دورش سازم؛
ز تو، ای جلوهی امّیدِ مُحال!
میبرم زنده به گورش سازم،
تا از این پس، نکند یادِ وصال.
ناله میلرزد، میرقصد اشک؛
آه، بگذار که بُگْریزم من!
از تو، ای چشمهی جوشانِ گناه،
شاید آن بِه، که بپرهیزم من.
به خدا غنچهی شادی بودم،
دستِ عشق آمد و از شاخم چید.
شعلهی آه شدم، صدافسوس!
که لبم، باز، بر آن لب نرسید.
عاقبت، بندِ سفر، پایم بست،
میروم، خنده به لب، خونین دل؛
میروم، از دلِ من دست بِدار!
ای امیدِ عبثِ بیحاصل!
🆔 @Sayehsokhan
❤17
🔺شاگردی از استاد پرسید:
خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
▪️استاد جواب داد:
تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید.
اما میتوانی از فضایی که در حضور او به وجود میآید، او را بشناسی؛
چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش
سازگاری نداشته باشد.
چهارصد داستان
نور برت لش لایتنر
🆔 @Sayehsokhan
خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
▪️استاد جواب داد:
تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید.
اما میتوانی از فضایی که در حضور او به وجود میآید، او را بشناسی؛
چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش
سازگاری نداشته باشد.
چهارصد داستان
نور برت لش لایتنر
🆔 @Sayehsokhan
👍37❤8