Telegram Web
🔹نشست رونمایی کتاب تاریخ تکوینی شعر انقلاب اسلامی به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه با مشارکت #مرکز_آفرینش‌های_ادبی حوزه هنری برگزار می‌شود:

🎙 با حضور:
◽️ محمدرضا وحیدزاده (نویسنده کتاب)
◽️ #محمدرضا_سنگری
◽️ اسماعیل امینی
◽️ علی داوودی
◽️ کاظم رستمی
◽️ حامد صلاحی

📅 سه‌شنبه ۱۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۰
🏢 تهران، خیابان سمیه، حوزه هنری، سالن هراتی

📡 حضور مجازی

🆔 @hozehonarii
Forwarded from اشارات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌕 در سایۀ پدر، در ستایش ایستادگی
نگاهی به پویانمایی «در سایۀ سرو»


#محمدرضا_وحیدزاده
متن یادداشت:
https://www.tgoop.com/esharat_57/101

#در_سایه_سرو #ایستادگی #اسکار
ویدئو بخشی از مستند مذکور ساخته شده در استودیو انیمیشن برفک است.

@esharat_57
Forwarded from اشارات
🌕 در سایۀ پدر، در ستایش ایستادگی
نگاهی به پویانمایی «در سایۀ سرو»


#محمدرضا_وحیدزاده
🔺اسکار امسال در بخش انیمیشن به یک پویانمایی ایرانی به نام «در سایۀ‌ سرو» تعلق گرفت تا برای سومین بار، پس از «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» فرهادی، نام اثری از ایران در فهرست برندگان جایزۀ اسکار قرار بگیرد؛ جایزه‌ای سیاسی و جهتمند با اهداف مشخص استعماری که پیش از این هم با انتخاب آثاری چون «پرسپولیس» و «آرگو» و نامزدی آثار ضد ایرانی دیگر، رویکرد خصمانۀ خویش را بارها و بارها نشان داده بود؛ و البته در سال‌های اخیر با شیب فزاینده‌ای ماهیت کارکردگرا و ایدئولوژیکش صریح‌ و پررنگ‌تر شده بود.
این پیشینه در کنار موضوع و بن‌مایه‌های اصلی اثر که همانا جنگ و عوارض آن و تقابل گذشتۀ پدر و آیندۀ دختر است، احتمال رویارویی با اثری غرض‌ورزانه را در ذهن مخاطب ایرانی برجسته کرده است. در این میان، نحوۀ حضور سازندگان اثر در مراسم اسکار نیز چنین برداشتی را تقویت می‌کند. این در حالی است که به باور نگارنده، «در سایۀ سرو» اثری شریف، ارزشمند و همسو با ارزش‌ها و آرمان‌های ملت مسلمان ایران است و دلیل انتخابش توسط جایزۀ اسکار را باید در جای دیگری چون تلاش برای کاستن از اتهامات سیاسی این جایزه یا حتی اشتباه دست‌اندرکاران آن جست؛ طرفه آن‌که نامحتمل‌انگاشتن اشتباه اسکار و قطعی دانستن موفقیت آن در هر کنش و عملکردی هم می‌تواند به‌نوعی خود به پیش‌زمینه‌های غرب‌ستایانۀ ذهن مخاطب بازگردد!
چنان‌که اشاره شد،‌ برخی‌ها این پویانمایی را اثری ضد جنگ دانسته‌‌اند. برخی‌ها نیز پدر و لنج قدیمی و فرسودۀ او را با همۀ نشانه‌ها و عناصر آشنایش، نماد سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگ پیشین معرفی می‌کنند و غرق شدن آن در دریا را راهی برای رهایی و رستگاری دختر مفروض می‌گیرند. در اینجا نباید تفاوت اثر ضدجنگ و ضددفاع‌مقدس را فراموش کرد. همانا پیام ضدجنگ و ضدجنگ‌افروزی نه تنها مذموم نیست، بلکه یکی از ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی هم به‌شمار می‌رود. آنچه جنبۀ نواستعماری دارد، رویکرد ضد مقاومت است. از این رو اشاره به آلام و مصائب جنگ و همدردی با آسیب‌دیدگان خود به منزلۀ پاسداشت مقام آنان و در راستای فرهنگ پایداری است.
در این اثر، پدر با ترومای جنگش یکی از آسیب‌دیدگان تجاوز به خاک میهن محسوب می‌شود. او حتی رزمنده هم نبوده. صیاد ساده‌ای است که اسلحۀ قدیمی‌اش در برابر جنگنده‌های دشمن، نشانۀ ایستادگی مردمی در برابر دژخیم اجنبی است. او غیور و دلاورانه مقابل دشمن ایستاده و همسر، لنج و سلامتی خود را در این راه از دست داده و حالا با عوارض ناشی از جنگ دست به گریبان است.
چنان‌که برخی از منتقدان هم گفته‌اند، لنج فرسوده نمایانگر جهان پدر به عنوان نسل قدیمی است که به‌سختی با تعمیر و رنگ‌کردنش، سعی در حفظ آن دارد. اما به‌رغم برداشت ایشان، انیمیشن درصدد تحقیر این جهان نیست؛ بلکه کاملاً برعکس، با نمایاندن اهمیت آن برای پدر، تصویر دقیق‌تری از معنای کار او در ذهن مخاطب می‌سازد. صحنۀ به گل‌نشستن نهنگ را در ساحل به یاد بیاوریم. در اولین مواجهه، دختر تصویر خود را در چشمان او می‌بیند و این نشانه‌گذاری به معنای آن است که نهنگ همان دختر است که زندگی‌اش به گل نشسته. مرغان دریایی که نمایندۀ بیگانگان‌اند، قصد از پای درآوردن وی را دارند و او همچنان مقاومت می‌کند. ازخودگذشتگی پدر و چشم‌پوشی‌اش از جهان خود برای نجات نهنگ، به معنای تداوم فداکاری او، از گذشته تا امروز برای میهن و ملت است. طرفه آنکه اقدامش در مغروق‌ساختن لنج، یک عمل انتحاری کور و یأس‌آلود هم نیست و خروج به موقعش از کابین، حکایت از عقلانیت و تدبیر دارد؛ گرچه با پایانی باز، سرنوشت این پدر مجاهد که مسیح‌وار به روی آب آمده، به شکل شاعرانه و مؤثری مبهم می‌ماند.
نکتۀ مغفول‌، اما مهم دیگر نام اثر است. یک اثر هنری را باید کامل ارزیابی کرد و نام هر اثر نیز بخش مهمی از ساختار آن به شمار می‌رود. در سایۀ سرو، با نشانه‌گذاری‌های هوشمندانه‌ای که در بازی با رفتار خرچنگ و سپس سایۀ پیرمرد دارد، از نقش حمایتگر پدر می‌گوید. ضمن آنکه «سرو» در فرهنگ ایرانی نماد راست‌قامتی و آزادگی و سرزندگی است و ارجاعی به پدر خموده، اما رشید اثر دارد؛‌ از این روست که چنین نگاهی را هرگز نمی‌توان علیه پدر و ضد او قلمداد کرد. همچنین خوانشی که این اثر در ذهن مخاطب غربی و با توجه به فضای بین‌الملل و حوادث سال گذشتۀ غزه می‌تواند داشته باشد، خود نیازمند تحلیلی مجزاست.
#در_سایه_سرو #ایستادگی #اسکار

@esharat_57
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
شکسته است دلم، هیچ در بساطم نیست
امید معجزه‌ از صوم و از صلاتم نیست

شکستگی است متاعی که با خود آوردم
بخر، که جز به تو خیره دو چشم ماتم نیست

ز بس ستم به خودم کرده‌ام، عزادارم
تمام عمر بگریم، کفاف ماتم نیست

مگر که بخشش بی‌مرز تو بگیرد دست
وگر نه پای عبور از پل صراطم نیست

کنار خوان تو از شرم، خون دل خوردم
چه غم که خوردن آن جزء مبطلاتم نیست

نشسته از عطش روزه آتشی در جان
که سرّ خامشی‌اش جز لب فراتم نیست

مرا چراغ هدایت ضریح شش‌گوشی است
به غیر کشتی او فرصت نجاتم نیست

به احترام حسینت بگیر دست مرا
به بازویی که در آن خود نشان خاتم نیست

رمضان ۹۷

🎤 با نوای حاج میثم مطیعی
🗓 در دعای ام داوود نیمهٔ ماه رجب، پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۷
📍تهران، مسجد جامع امام مهدی (عج)

🔗 https://meysammotiee.ir/media/2143
💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دربارهٔ وجه روشنفکری شهید سیدمرتضی آوینی

#آوینی
#شهید_آوینی

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دربارهٔ حنظلهٔ غمگین و خالقش، ناجی‌العلی، مشهورترین کاریکاتوریست خاورمیانه و جهان عرب 🇵🇸✌🏻

گفتگو در برنامۀ تلویزیونی بیست‌چهل
📺 پخش از شبکۀ امید، https://www.tgoop.com/bist40_tv

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نمایشگاه_کتاب

🎥 محمدرضا وحیدزاده، پژوهشگر و نویسنده، در گفت‌وگو با پژوهشگاه فضای‌مجازی در حاشیهٔ سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران:

📮آیا هوش مصنوعی به ارتقای انسان و روابطش کمک می‌کند؟!

هوش مصنوعی نباید فرصت فکرکردن و پردازش را از ما بگیرد. اتکای ما به ماشین‌ها در این عصر، نیاید ما را از انسان‌بودن و روابط انسانی پیرامون خودمان تهی کند.


🖥 پژوهشگاه فضای مجازی
🔗 با ما در ارتباط باشید.
پوچ است هر آنچه وهم در سر داری
پیداست چه کینه‌ای ز حیدر داری
در عید غدیر خون دو دم را بنگر
زنهار که پیش روی، خیبر داری

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
ننگ دیو و ددی، شرم اهرمنی
نحس و موذی و شوم، موش بی‌وطنی

در سموم خزان، بی‌بر و ثمر است
هر شکوفه و گل، تا در این چمنی

غمزه‌های تزرو، نغمه‌های هَزار
می‌روند ز یاد، با چنین زغنی

زنده‌ای که فقط خون بنوشی و خون
کرم در عفنی، زالوی لجنی

مضمحل‌تر از این خانه‌ دیده کسی؟
هر چقدر که تار گرد خود بتنی

چه خطای بدی از تو سر زده است
گور خود بکن و جور کن کفنی

تیغ پارسی است، پاسخت، پس از آن
دشنه‌ای ز جنوب، خنجری یمنی

وقت پی شدنِ تو رسیده که داشت
صلح ما پی خود جملی حسنی

خیبر آمده کاش جان من به فداش
آن امام که گفت من یمت یرنی

محمدرضا وحیدزاده

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
به سبز و سرخ و سپیدت گره زدم دل را
که شعله‌وار بسوزم هرآنچه باطل را

به زیر سایه‌ات استاده ملّتی بشکوه
که فاتحانه گذر کرده این مراحل را

محمدرضا وحیدزاده

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
دم از حب‌الوطن خواهم زدن تا جان به تن دارم
میان قبر هم بر لب حکایات وطن دارم
سیداشرف‌الدین گیلانی (نسیم شمال)


به سبز و سرخ و سپیدت گره زدم دل را
که شعله‌وار بسوزم هرآنچه باطل را

ز موج‌ها به تو بردم پناه و خرسندم
که با تو یافته‌ام، با تو امن ساحل را

میان سینۀ خود از خدا نشان داری
همو که ساخته آسان هرآنچه مشکل را

چه مادران که به دامان تو گریسته‌اند
چو در برِ تو نشاندند مرغ بسمل را

تو یادگار شهیدان خون‌کفن هستی
تو زنده می‌کنی اسم امام راحل را

به یاد نقش تو خواندم غزل‌غزل حافظ
و هم‌نفس شده‌ام مولوی و بیدل را

تو بادبانی و کشتیِّ وحدت است آرام
چه غم ز نعرۀ طوفان چه غم زلازل را

به اهتزاز درآ ای تو هر زمان بالا
به اوج‌ها برسان ها! سرود را کل را

اگر که دشمنت اینک تو را نشان کرده‌ست
کنم نثار تو جانی که نیست قابل را

شگفت نیست به پای تو جان سپردن، بل
سَزاست آن‌که شماتت کنند کاهل را

اگر به سوختنت جاهلی شود مایل
ملال نیست، به آتش کشیم مایل را

ز جهل در تو کسی گر نگاه کرده حریص
درآوریم ز جا آن دو چشم جاهل را

مطامع عَربی یا که‌ عِبری و غَربی
اگر که جمع کند گرد تو اراذل را

غلط کنند وگر این قبیله‌های شقی
کنیم روی به قبله همین قبایل را

سپیدِ چهرۀ تو نور دیده و دل ماست
به روشنیش ندیدیم ماه کامل را

ز سرخی رخ تو اهل خانه دل‌گرم‌اند
ز سبزی تو معطّر کنیم منزل را

چه رنج‌ها که تو دیدی و سر نکردی خم
چه سرشکسته نموده لبت هلاهل را

به زیر سایه‌ات استاده ملّتی بشکوه
که فاتحانه گذر کرده این مراحل را

مباد سایه‌ات از سر دمی بگردد کم
مبینم از شرر تو شبی تُهی دل را

محمدرضا وحیدزاده

💭 www.tgoop.com/rezavahidzadeh/773
Forwarded from پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی (Ahmadreza Zarei)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠گفتارهای جنگ و وطن
🔻گفتار ششم؛
🔹«بزم هنر در روزهای رزم»
♦️محمدرضا وحیدزاده

🔸بسیاری از هنرمندان در لحظه‌های مهم و خطیر همیشه با ملت بود‌ه‌اند و از دل ملت بر آمدند.
این لحظه‌ای که هنر دارد هویت و روح حماسی ما را در این جنگ نشان می‌دهد، لحظه شکوفایی هنر متعهد و هنر دغدغه‌مند است.

@esharat_57

👈پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در فضای مجازی:
[بله] | [ایتا] | [تلگرام] | [اینستاگرام]
🌐 [سایت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی]
Forwarded from اشارات
🌕ای ایران بخوان، با ایران بمان

#محمدرضا_وحیدزاده

🔻شنبه، چهارده تیر ۱۴۰۴، یک نقطۀ عطف و یک روز تاریخی برای ایران بود؛ روزی که در حسینیۀ امام خمینی(ره) رهبر انقلاب از مرثیه‌خوان مراسم شب عاشورای خود خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند و همراه آن شروع به گریستن کرد؛ آن هم پس از گذار ملت ایران از چه روزهایی و زیستن چه تجربه‌های عجیبی. این لحظۀ شگفت، از زمان شکل‌گیری دولت صفوی و درآمیختن دو ابرمفهوم «مذهب» و «ملیت» با یکدیگر و بنیان‌گرفتن ایران جدید تا امروز، به لحاظ بلوغ و شکفتگی این پیوند، به‌‌واقع بی‌‌بدیل است. از این رو دربارۀ آن و جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی‌اش می‌توان و بلکه باید بسیار سخن گفت؛ اما من در این مجال کوتاه می‌خواهم به یک جنبۀ هنری خاص آن نگاهی بیندازم: به مسئلۀ اثرپذیری در آثار هنری.
کاری که حاج‌محمود کریمی در روز اول محرم به اجرا درآورد و شب عاشورا در حسینۀ امام‌خمینی به درخواست رهبر انقلاب مجدداً بازخوانی کرد، بازسرایی یکی از آهنگ‌های قدیمی و آشنای میهنی با صدای مرحوم محمد نوری و شعر تورج نگهبان بود؛ یعنی استفاده از نغمۀ همین آهنگ و تغییر و اصلاح بخش‌هایی از شعر آن و حفظ بخش‌های دیگر؛ چیزی که می‌‌توان تحت عنوان تأثیرپذیری آثار هنری از یکدیگر دربارۀ آن گفتگو کرد و ذیل مباحث کلاسیکی چون نسخ و انتحال یا نظریه‌های جدیدتری چون بینامتنیت به نقد آن پرداخت. به‌راستی کاری که حاج‌محمود کریمی انجام داده چه نام دارد؟ تضمین، اقتفا، استقبال، اقتباس یا چیز دیگر؟
اگر انتحال را طبق تعریف منتهی الارب، بستن شعر دیگری بر خود بدانیم و تضمین را طبق تعریف رادویانی آوردن بیتی از شاعر دیگر در میان شعر به عنوان مهمان، نوحۀ «ای ایران» هیچ‌کدام از آن‌ها نیست؛ چراکه نه امکان بستن در میان است و نه در اینجا بیتی وام گرفته شده. بلکه در کل اثر دخل و تصرف شده است؛ چیزی که شاید نزدیک‌ترین برداشت به آن را بتوان در مفهوم «از آن خودسازی» (appropriation) بازجست؛ به معنی بازتولید یا تقلید آثار هنرمندان یا سایر مواردِ از پیش موجود که می‌تواند شامل اقتباس از فرهنگ، هنرهای تجسمی، وام گرفتن از فرم‌ها یا سبک‌های هنری، بازتولید و همانندسازی، یا به مالکیت در آوردن ایده‌های هنری، سمبل‌ها، آثار باستانی، تصاویر، اصوات، اشیاء، تاریخ هنر، فرهنگ‌عامه و مصنوعات بشری باشد. شیوه‌ها و کارکردهای «از آن خودسازی» را نیز می‌توان در سه دستۀ مختلف گنجاند: 1. فراخوان گذشته در وضعیت معاصر 2. ترجمه یا گفتگوی بینافرهنگی 3. معنی‌گردانی آثار درون‌فرهنگی پیشین.
اما به باور نگارنده، کاری که حاج‌محمود کریمی در نوحۀ «ای ایران» انجام داده، به شکل دقیقش «از آن خودسازی» هم نیست. به گمان من، این کار را باید از سنخ کاری دانست که پیش از این در ادبیات ارجمند فارسی، نوابغی چون حافظ علیه‌رحمه با ابیات درخشان شاعران پیش از خود انجام داده‌اند و پس از آن موضوع بحث‌ها و گفتگوهای بسیاری در نقد ادبی واقع شده است. از آن جمله می‌توان به گفته‌های بهاءالدین خرمشاهی در مقدمة «حافظ‌نامه» اشاره کرد که با ذکر شواهدی تأثر حافظ را از شاعران گذشته نشان داده است. یا سید‌علی میر‌افضلی که در تکمیل بحث تأثیرپذیری حافظ، در مقاله‌ای با عنوان «زین قصة دراز...» در مجلة نشر دانش در سال 1369، به ابیات و شواهدی از شاعران دیگر پرداخته که از چشم خرمشاهی دور مانده است؛ چنانکه گاهی با تغییر چند واژه و گاه یک واژه و حتی واج یا طرز کاربرد کلمات در محور همنشینی کلام، بیتی را تماماً حافظانه و متعلق به خویش ساخته است؛ به‌نحوی که منتقدان ادبی با وجود حداقلی‌بودن این تصرفات، همگی اذعان به هنرمندانگی کار حافظ کرده‌اند و معتقدند با این تغییر اندک، بیت درخشان پیشین به‌‌‌‌شکلی رندانه ارتقا یافته و این تغییر جنبۀ استعلایی داشته است.
به‌راستی کاری که محمود کریمی با اثر ارزشمند و ماندگار مرحوم نوری کرده‌ است، از همین سنخ است. او با هوشمندی، ضمن احضار خاطرۀ جمعی ایرانیان و فراخواندن حس میهن‌دوستی و وطن‌پرستیِ درآمیخته با این اثر هنری، در این لحظۀ تاریخی خطیر، مفهوم وطن را بیش از پیش با معانی و ارزش‌های دینی گره زده و مفهومی والاتر و گرامی‌تر از میهن را به مخاطبان رشدیافته و بالغ خود در سال‌های طی شدۀ تاریخ انقلاب، پیشکش کرده است. این اثر، نه اقتباسی ساده از کار نخست یا تضمینی صرفاً هنری از آن و نه حتی از آن خودسازی یک اثر آشنا، بلکه احیا و استعلای آن به درست‌ترین شکل ممکن و در حساس‌ترین لحظات تاریخ این ملت و زنده‌داشتن کار گرامی پیشین و اهدای یک اثر هنری والا و جدید به ایران و ایرانیان است.

#هنر_متعهد
#ای_ایران_بخوان

@esharat_57
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
راه تو خون می‌طلبد مرد کیست؟
عشق جنون می‌طلبد مرد کیست؟
حسن بیاتانی

«راه تو خون می‌طلبد مرد کیست؟
عشق جنون می‌طلبد مرد کیست؟»

از پسِ تاریخ برآورده سر
مرد کنون می‌طلبد، مرد؛ کیست؟

پاک اگر باخته‌ای، بُرده‌ای
رزم، فنون می‌طلبد مرد کیست؟

هر سرِ افراشته در دِین اوست
حال، دیون می‌طلبد مرد کیست؟

از پی هر باد مرو چون خسی
خیمه ستون می‌طلبد مرد کیست؟

عاطل و ‌حیران منشین در نیام
عزمِ برون می‌طلبد مرد کیست؟

هست جهان عرصۀ‌ نامردمی
کن‌فیکون می‌طلبد، مرد کیست؟

«انتصورا» گفت پس از «ماظُلِم»
«ینقلبون» می‌طلبد مرد کیست؟

حنجر و تیغ است و گریبان چاک
باز فزون می‌طلبد مرد کیست؟

هل‌منی از جاده به گوش آید، آی!
یار قشون می‌طلبد مرد کیست؟

محمدرضا وحیدزاده
محرم ۱۳۹۶


📺 برشی از برنامۀ «#تکیه»
از شبکۀ افق سیما

🌐 www.ofoghtv.ir
🆔 @ofogh_tv
💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 شهریار؛ جان‌شیفته شعر معاصر ایران

💢 او کهنه‌ترین زبان را داشت، اما جهانی نو آفرید. شاعری که با صداقت بی‌نظیرش، نه تنها در قلب مردم، که در آسمان معنا و عرفان نیز جای گرفت. از "حیدربابا" تا انتخاب صادقانه "خدایا تا انقلاب مهدی..."؛ او همواره صدای راستین یک ملت بود.

🎬 در این ویدیو، مروری کوتاه داریم بر زندگی و اندیشه این جان‌شیفته شعر معاصر.



#شهریار
#عرفان
#صداقت
#شعر_فارسی
#دفاع_مقدس
#ادبیات_معاصر
#شاعر_مخضرم
#انقلاب_اسلامی
#محمدرضا_وحیدزاده
#کانون_اندیشه_جوان

📌 @canoon_org
گفتگو با «کانون اندیشه جوان» درباره #شهریار و روز زبان و ادب پارسی

شهریار؛ زبان کهن، جهان نو


شهریار شاعری شگفتی است که انگار از دل تاریخ و به‌سان اساطیر ظهور کرده و چهرهٔ مثالی شاعر در عصر ما به شمار می‌رود. او شاعری است که از یک سو تبار از گذشته دارد و از سوی دیگر با امروز ما و اکنون ما گره خورده و با شعر معاصر درآمیخته است. شهریار زبانی دارد که شاید تا حدودی کهن محسوب شود، اما جهانی دارد که بسیار نو و روزآمد است. البته، دنیای شاعرانه‌ای که فراتر از زمان و مکان می‌ایستد و انگار می‌تواند با همه اعصار و با همه مخاطبان هم‌سخنی داشته باشد. شهریار شاعر بسیار بزرگی است.

صداقت و دلسوختگی، ویژگی برجسته شهریار

مهم‌ترین ویژگی شهریار، به نظر من صدق اوست. صداقتی است که شهریار دارد. صداقتی که در شعر و در زندگی‌اش دارد، او را یگانه کرده و شاید وجه تمایز شهریار از بسیاری از شاعران هم‌روزگار خودش همین پاک‌باختگی و دلسوختگی اوست. همین سوخته‌جانی و صداقت است که یک جوری مثل نخ تسبیح، همه آثار متنوع او را گرد هم می‌آورد و کنار هم قرار می‌دهد.

تنوع آثار و قالب‌های شعری

شهریار در عرصه‌های گوناگون و در قالب‌های شعری مختلفی فعالیت کرده است. او به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته است، به طوری که تقریباً در هر موضوعی شعری از شهریار موجود است. این تنوع و تکثر آثارش گاهی دستمایه مزاح و گفتگوهای مطایبه‌آمیز اهالی ادبیات هم می‌شود که راجع به فلان موضوع هم شهریار شعر گفته، راجع به فلان مسئله هم غزل از شهریار هست. او در قالب‌های نیمایی، رباعی، قطعه و مثنوی طبع‌آزمایی کرده و مهم‌ترین قالبی که در آن فعالیت کرده، غزل است.

زبان و سبک شعری

شهریار شاید زبان خیلی پیراسته‌ای ندارد. این موضوع به خاطر این است که زبان مادری او آذری است، با سبک عراقی خیلی عجین بوده و دارد در روزگار ما شعر می‌گوید. همچنین، شوریدگی و پریشانی او در این امر دخیل است. شاید اگر بخواهیم زبان شعر شهریار را در ترازوی نقد قرار دهیم، جاهایی بتوانیم حتی اشکالاتی از آن بگیریم. شاید نشود او را به خیلی از شاعران جوان به عنوان الگوی یک زبان پیراسته در شعر معاصر معرفی کنیم و منتقدان ادبی چنین زبانی را نپسندند. اما اتفاقاً همین جسارت‌ها، همین پریشانی‌ها، همین شوریدگی‌ها و همین حال شاعرانه‌ای که شهریار دارد، باعث ماندگاری شعرش شده و او را متمایز کرده است.

تواضع در برابر حقیقت و جایگاه رفیع هنری

یکی از مسائل بسیار مهم، نسبت شهریار با انقلاب اسلامی است. شهریار به خاطر آن صداقتی که داشت، به خاطر آن پاکی و بی‌آلایشی که داشت، در برابر هر حقیقتی متواضعانه سر تعظیم فرود می‌آورد. برای او خیلی مهم نبود که کجا ایستاده یا در چه موقعیتی است. این موضوع یک چیز ساده نیست؛ کسی که به آن مقام و به آن جایگاه برسد، کسی که در آن قله رفیع هنر بایستد، که بسیاری از شاعران معاصر شیفته او بودند، دوست داشتند در یک قاب با او قرار بگیرند، خضوع چنین کسی قیمت دیگری دارد. شاعران بزرگ هم‌روزگار ما در قالب‌های مختلف، از جمله نیمایی و غزل، و گاهی اصلاً با سبک و زبانشان که با شهریار به کل متفاوت بود، به خاطر جایگاه رفیعی که شهریار داشت، خدمت ایشان می‌رسیدند و چند کلامی گفتگو با شهریار می‌توانست مایه مباهات هر شاعری باشد. خضوع و تواضع شاعری با این موقعیت، در برابر یک پدر شهید، در برابر یک رزمنده، در برابر یک کودک یتیم، معنای دیگری می‌یابد.

همراهی با شهدا و خانواده‌هایشان

شهریار جهان مستقلی داشت که گاهی او را به انزوا می‌کشاند. اما در عین حال، همین شخص را وقتی برای شرکت در مراسم تشییع شهدای دعوت می‌کردند، با افتخار شرکت می‌کرد. او با خانواده شهدا دیدار داشت. برای خیلی از شهدا شعر گفته و برای خیلی از خانواده‌های شهدا شعر سروده بود. این رفتار، با شناختی که ما از شهریار داریم و با درکی که از جهان شاعر داریم، می‌تواند یک معنای دیگری داشته باشد. شهریار به هیچ شهرت و موقعیتی نیازمند نبود؛ دیگران بودند که به موقعیت شهریار رشک می‌بردند و دوست داشتند با شهریار هم‌سخن شوند.

جایگاه مردمی، ادبی و عرفانی

کسی در این موقعیت و در این جایگاه، با آن شعرهای ماندگار، شعرهایی که زمزمه مردم کوچه و خیابان است، شعرهایی که تحسین‌برانگیز بسیاری از منتقدین است، شعرهایی که گاهی علمای بزرگ اسلام او را در خواب دیده‌اند و تأکید دارند که این شعر از جای دیگری آمده، از آسمان آمده است. شعر شهریار در زمین و در آسمان شهره بود. واقعاً ما کم شاعری داریم که به این موقعیت و جایگاه رسیده باشد؛ هم در شعر مردمی، هم در شعر مورد پسند و تحسین منتقدین، و هم در میان اهالی معنا و عرفان پذیرفته شده باشد. شاعری با این جایگاه و با این موقعیت فراگیر، کمتر داریم. بسیاری از شاعران معاصر افتخار شاگردی او را داشتند.
درک صداقت رزمندگان و ایثارگران

حالا همچین شاعری، وقتی با چیزی به اسم دفاع مقدس، با پاکبازی رزمنده‌های جوان و از جان گذشته و جان بر کفی رزمندگان دفاع مقدس روبرو می‌شود، چون صادق است، چون خودش مهم‌ترین دستاوردش و مهم‌ترین سرمایه‌اش صدق است، معنای صدق را می‌فهمد. آنجاست که اتفاقاً می‌تواند به هم‌سخنی برسد، می‌تواند به یگانگی برسد. و پیشاپیش او مأنوس بسیاری از رزمندگان و خانواده‌های شهدا و پدران شهدا بود. ما خاطرات زیادی داریم از خانواده‌هایی که از پدران شهدایی که به در خانه شهریار می‌رفتند. شاگرد مرحوم شهریار و یک جورایی پسرخوانده ایشان بارها و بارها نقل کرده که خیلی از خانواده‌های شهدا و پدران شهدا به در خانه شهریار می‌رفتند و از ایشان شعری می‌خواستند. و ایشان بی هیچ چشم‌داشتی، بدون هیچ تکدر و ملالی، در کمال فروتنی هرچه داشت در طبق اخلاص می‌گذاشت. گفته‌هایی که از او به ما رسیده، نشان‌دهنده یک دل پاک، یک جان شیفته و یک قلب آگاه است.

عدم درگیری‌های سیاسی و فکری

شهریار اصلاً اهل گفتگوها و مجادلات به معنای مرسومش نبود؛ او یک شاعر شوریده بود که احوالات خودش را داشت. همگان به محضر او می‌رسیدند. ما نقلی یا خاطره‌ای مثلاً از درگیری‌اش، از مباحثه‌ای بین او و دیگران نشنیده‌ایم. بسیاری از روشنفکران دوستدار او بودند. شهریار کار خودش را می‌کرد؛ یک پیر ژنده‌پوش خلوت‌گزین بود.

ابراز ارادت صادقانه به انقلاب

همراهی شهریار با انقلاب این‌گونه نبود که بخواهد طلبکار انقلاب باشد یا نفعی از انقلاب ببرد. واقعاً احساس دین می‌کرد و از روی صدقش با انقلاب همراهی کرد. مثلاً یک جمله مشهوری از او هست که خیلی بامزه است. از شهریار می‌پرسند که بهترین شعری که شنیدی و به یاد داری چیست؟. شهریار، که تالی تلو حافظ شیرازی در روزگار ماست، شهریار که در روزگار ما مثل اساطیر می‌ماند در ادبیات و چهره مثالی شعر است، کسی که حافظه و یادش پر از اشعار درخشان از شعر فارسی است، در پاسخ می‌گوید: “خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما”. او می‌گوید این بهترین شعری است که من دیدم. نه دروغ می‌گوید، نه مزاح می‌کند، نه دچار پریشان‌حالی شده است. واقعاً احساس می‌کند این حرف، حرف درستی است و این شعار را دوست داشته است. و به این هم فکر نمی‌کند که اگر من این حرف را بزنم، ممکن است بعضی از طرفدارانم بدشان بیاید، ممکن است بعضی‌ها به من بگویند تو چه آدم ساده‌ای هستی. اتفاقا برخی از دوستدارانش که احوالات دیگری داشتند با حیرت از این موضوع حرف می‌زنند که ما نمی‌فهمیدیم شهریار را و نمی‌فهمیم چرا باید در اواخر عمرش با آن موقعیت و جایگاهی که داشت، این‌گونه باشد. مواضع شهریار خیلی از جنس مواضع سیاسی که امروز ما می‌شناسیم یا نگاه ایدئولوژیکی که سراغ داریم نبود؛ او چیزی را دیده بود و فکر می‌کرد درست است و آن را بیان می‌کرد.

شهریار در جایگاه “شاعر مخضرم”

یک نکته دیگر که راجع به شهریار باید یادآور شد، موقعیت او در شعر معاصر و در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی است. به خاطر آن شرایط خاصی که انقلاب داشت و همه چیز را دگرگون و زیر و رو کرد و ما با یک دگردیسی عمیق اجتماعی، فرهنگی و تاریخی روبرو بودیم، تحولاتی هم در عرصه فرهنگ، هنر و شعر رخ داد. بسیاری از شاعران معاصر که پیش از انقلاب چهره‌های شاخصی بودند و در صحنه حضور داشتند، به دلایلی تصمیم گرفتند که بعد از انقلاب سکوت پیشه بکنند و بنا به صلاحدید خودشان، بنا به تشخیص خودشان، سعی کردند که در واقع کناره بگیرند و در صحنه خیلی حضور نداشته باشند. از آن طرف، شاعران جوان بسیاری بودند که همچنان استعدادهای تازه و جوانه‌های شکوفنده‌ای که داشتند، از خاک انقلاب سر برآوردند. مثل قیصر امین‌پور، مثل سیدحسن حسینی، مثل استاد یوسف‌علی میرشکاک، مثل علیرضا قزوه و مثل ده‌ها شاعر جوان انقلاب که به خاطر فضایی که با انقلاب ایجاد شد و فرصتی که انقلاب در اختیارشان قرار داد، توانستند استعداد خودشان را و ظرفیت خودشان را به شکوفایی برسانند. احمد عزیزی از کرمانشاه می‌آمد. مردانی از کازرون. هراتی از تنکابن. خیلی از شاعران از گوشه و کنار، مثلا محمد کاظمی از مشهد می‌آمدند. هر کدام از این شاعران، شاعران جوان و گاهی در نقاط دور از پایتخت بودند که با انقلاب فرصت شکوفایی پیدا کردند و جریان پربرکت و پرثمر شعر انقلاب را شکل دادند.

تعریف “شاعر مخضرم” و اطلاق آن به شهریار

در این میان، یک تعداد شاعری هستند که به قول استاد دکتر سنگری، آن‌ها را باید “شاعران مخضرم” بنامیم. تعدادشان هم زیاد نیست. این اصطلاح “شاعران مخضرم” یک اصطلاح تاریخ اسلامی است که برای صدر اسلام استفاده می‌شود و به شاعرانی اطلاق می‌شود که هر دو دوره را درک کرده‌اند؛ هم زمان پیش از بعثت پیامبر اکرم و هم دوره بعد از بعثت و زمان اسلام را درک کرده‌اند و در هر دو دوره شاعری کرده‌اند.
استاد سنگری هم برای شاعران دوره انقلاب از این اصطلاح استفاده می‌کند. تعدادشان هم زیاد نیست. شهریار یکی از آن‌هاست. استاد مهرداد اوستا، استاد محمود شاهرخی و برخی از بزرگان دیگر مانند آقای گرمارودی و خانم صفرزاده نیز در این دسته قرار می‌گیرند.

نقش “شاعران مخضرم” در پیوند نسل‌ها

این شاعران که هم پیش از انقلاب شاعران شناخته‌شده و برجسته‌ای بودند و هم بعد از انقلاب همراهی کردند و در واقع سکوت پیشه نکردند و در صحنه بودند، نقش خیلی مهمی داشتند. این شاعران در واقع نقش پیوند دو نسل و همراهی و بزرگتری کردن برای شاعران جوان‌تر را ایفا کردند. استاد مهرداد اوستا در همین حوزه هنری که ما حضور داریم، سال‌ها تدریس کرده‌اند. محمود شاهرخی نیز با آن فضل و دانشی که داشت و بسیار محل رجوع شاعران جوان بود، جذابیت زیادی داشت. استاد گرمارودی همین طور. و از جمله شهریار به خاطر همین، نقش ویژه‌ای در این میانه ایفا کردند که دلگرمی و پناه بسیاری از شاعران جوان بودند. در آن شرایط خاص تاریخی، یک موقعیت مهم تاریخی را باید برای ایشان لحاظ بکنیم.

برچسب‌ها: ادبیات, انقلاب, دفاع مقدس, شعر, شهریار, محمدرضا وحیدزاده

https://canoon.ir/شهریار؛-زبان-کهن،-جهان-نو/?fbclid=PAZXh0bgNhZW0CMTEAAadg12Erd0MdQqlxBucmSXE-b3M0a20glraem0SZWWe_Nb0NowA90cxYYgAp4Q_aem_9mpt2LxYNrsVwK2XCXOy-g

💠@piyaderavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

محمدرضا وحیدزاده، نویسنده و پژوهشگر هنر پس از بازدید از نمایشگاه نقاشی و آثار تجسمی «بسیجی» از ارزشمند بودن چنین رویدادی گفت. او معتقد است برگزاری این نمایشگاه و فرصت مواجهه با چنین آثاری، اتفاقی تکرار‌نشدنی و مغتنم است و آثار سیدمحمدرضا میری حال و هوایی خاص و ارزشمند دارند که مخاطب را به فضای هنری دههٔ ۶۰ و بطن هنر انقلاب می‌برد.

به گفته او، نگاه نقاشانه و رویکردهای متفاوت میری در این آثار گاهی به سمت واقع‌گرایی و رئالیسم می‌رود و گاهی بیان نمادگرایانه پیدا می‌کند و همین تنوع تجربه‌ها، نمایشگاه را برای علاقه‌مندان هنر معاصر، به‌ویژه هنر متعهد و انقلاب اسلامی، دیدنی و ارزشمند می‌سازد.

🔸 این نمایشگاه که به همت مرکز هنری رسانه‌ای سلوک برپا شده، تا ششم مهر در فرهنگسرای نیاوران دایر است.
🕖 زمان بازدید: شنبه تا پنجشنبه ۱۰-۱۹ | جمعه و روزهای تعطیل: ۱۴-۱۹

🔗 @solouk_art
💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
📌 به مناسبت سالروز تولد استاد #مسعود_نجابتی

🔺به صلابت ثلث، به نجابت ریحان
روایتی از زندگی و هنر مسعود نجابتی🔻

خشت به خشت در ‌پس‌کوچه‌های اصفهان
مسعود نجابتی، در سال 1346 در تهران، در یکی از بیمارستان‌های خیابان کریم‌خان به دنیا آمد. آن زمان خانوادۀ نجابتی در محلۀ خوش، سمت غرب تهران سکونت داشت. پدرش نجار بود و در شرکت ملی فولاد کار می‌کرد. مسعود نه‌ماهه بود که پدر مأمور به خدمت در کارخانۀ اصفهان شد؛ جایی که امروز با نام ذوب‌آهن اصفهان می‌شناسیمش. مسعود یک برادر بزرگ‌تر با چهار سال فاصلۀ سنی هم داشت؛ این‌گونه بود که به دلیل شغل پدر، کودکی و نوجوانی دو برادر در اصفهان گذشت و آجر به آجر شخصیتشان در میان بناهای تاریخی و بازارهای سنتی و مساجد باشکوه آن شهر زیبا روی هم گذاشته شد.
نجابتی در همین شهر زبان باز کرد و خواندن و نوشتن آموخت و به‌رغم غریبی خانواده‌اش در آن‌جا، با فضای فرهنگی و هنری اصفهان انس گرفت و خویشاوند شد. برادر و خواهر کوچک‌تر او نیز در همین شهر به دنیا آمدند و رسماً اصفهانی شدند. محلۀ آن‌‌ها یکی از محله‌های قدیمی...

🔗 ادامهٔ این مطلب را در شمارهٔ یازدهم مجلهٔ سوره بخوانید

💭www.tgoop.com/rezavahidzadeh
2025/10/13 23:13:23
Back to Top
HTML Embed Code: