tgoop.com/r_a_m_z_a_n/5899
Last Update:
مادرم یه صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزای حیف
توی خونهی ما به چیزایی حیف گفته میشد که نباید از اونها استفاده میکردیم ، نباید دست میزدیم ...
فقط هر چند وقت یه بار میتونستیم اونها رو خیلی تند ببینیم و از شوقِ داشتنشون کِیف کنیم.
حیفِ مادرم که دیگه نمیتونه درِ صندوق حیف رو باز کنه و چیزای حیف رو در بیاره و با دستهای ظریف و سفیدش اونها رو جلوی چشمای میشی و پر احساسش بگیره و از تماشاشون لذت ببره.
مادرم هیچ وقت خودش رو جزو چیزای حیف به حساب نیاورد!
دستهاش، چشمهاش، موهاش، قلبش،حافظهش، همه چیزش رو به کار گرفت و حسابی اونها رو کهنه کرد.
حالا داشتههاش اونقدر کهنه شده که وصله بردار هم نیست...
حیفِ مادرم که قدرِ حیفترین چیزا رو ندونست.
قدرخودش رو ندونست و جونش رو برای چیزایی که اصلاً حیف نبودند تلف کرد.
یه روز از خواب بیدار میشی نگاهی به تقویم میندازی، نگاهی به ساعتت و نگاهی به خودِ خودت توی آینه و میبینی هیچ چیز و هیچ کس جز خودت حیف نیست!
لباسای اتوکشیدهی غبارگرفتهی مهمونی.ت رو از کمد بیرون میآری،گرونترین عطرت رو از جعبه بیرون میآری و به سر و روی خودت میپاشی، تهموندهی حساب بانکیت رو میتکونی و خرج خودت میکنی...
یه روز از خواب بیدار میشی و به کسی که دوستت داره، بدون دلهره و قاطعانه میگی: صبح بهخیر عزیزم، وقت کمه، لطفاً منو بیشتر دوست داشته باش...
یه روز، یکی از همین روزا، وقتی از خواب بیدار میشی، متوجه میشی بدترینبدهکاری، بدهکاری به قلب مهربون خودته، و هیچ چیز و هیچکس جز خودت حیفنیست!یه فرصت رو اگه بذاری که بگذره این زمان، میشه اون زمان....
میشه مثلِ چای یخکرده روی میز که با عشق دم کرده بودی و یادت رفته، و حالا با هیچ قند و شکلاتی به مذاق هیچ طبعی خوش نمیآد...
حیف خودمون رفيق❤️
@r_a_m_z_a_n
@r_a_m_azanسفـر به خـلوت خـدا
BY سفر به خلوت خدا
Share with your friend now:
tgoop.com/r_a_m_z_a_n/5899
