Forwarded from Pard
...میشد کلی دیالوگ و خبر از طریق دیالوگ به مخاطب داد اما دیدم حس صحنه و تعلیق داستان و هولی که میخواستم در صحنه باشد، از دست میرود.
زنی چادری هولزده میآید در قاب درِ کارگاه که از نور آفتاب، سفید و پرغبار است. با ایما و اشاره چیزی به کارگران زن و مرد دیگر میگوید و با عجله میرود به گوشهای و ترس خورده پشت نخهای رنگی یک دستگاه پناه میگیرد. همه به در ورودی زل میزنند. مردی میانسال، ضیاء، کت و شلوار پشمی به تن میآید در قاب در، مکثی میکند اما به کسی نگاه نمیکند. میرود سمت دفتر کارگاه. کارگاه خاموش میشود. طوری که انگار یکهو برق رفته باشد. نخ یک دستگاه پاره میشود و در هم میپیچد. صاحب کارخانه در دفتر منتظر ایستاده است.
در زندگی هم همینطور است، ایما و اشاره گاهی بهتر از دیالوگ مستقیم عمل میکند....
از کتاب "قصهها از کجا میایند"|فیلمنامه نویسی و زندگی|
"اینقدر نغز و سعدیوار و مرتب؟"|نوشتهی اصغر عبداللهی
عکس از مريم تختكشيان
@pard_studio
زنی چادری هولزده میآید در قاب درِ کارگاه که از نور آفتاب، سفید و پرغبار است. با ایما و اشاره چیزی به کارگران زن و مرد دیگر میگوید و با عجله میرود به گوشهای و ترس خورده پشت نخهای رنگی یک دستگاه پناه میگیرد. همه به در ورودی زل میزنند. مردی میانسال، ضیاء، کت و شلوار پشمی به تن میآید در قاب در، مکثی میکند اما به کسی نگاه نمیکند. میرود سمت دفتر کارگاه. کارگاه خاموش میشود. طوری که انگار یکهو برق رفته باشد. نخ یک دستگاه پاره میشود و در هم میپیچد. صاحب کارخانه در دفتر منتظر ایستاده است.
در زندگی هم همینطور است، ایما و اشاره گاهی بهتر از دیالوگ مستقیم عمل میکند....
از کتاب "قصهها از کجا میایند"|فیلمنامه نویسی و زندگی|
"اینقدر نغز و سعدیوار و مرتب؟"|نوشتهی اصغر عبداللهی
عکس از مريم تختكشيان
@pard_studio
Forwarded from Pard
اصغر عبداللهی
کارگردان،فیلمنامه نویس و داستان نویس (آبادان، 1334)
فارغ التحصیل دانشکدهی هنرهای دراماتیک
استاد ادبیات نمایشی دانشگاه سوره (1379-1385)
برندهی سیمرغ بلورین جشنوارهی فجر برای فیلم خانهی خلوت
برندهی دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه برای فیلم خداحافظی طولانی
کتاب
آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود؛ داستان بلند/در پشت آن مه؛ مجموعه داستان کوتاه/سایه بانی از حصیر؛ مجموعه داستان کوتاه/آبیهای غمناک بارُن؛ داستان بلند/هاملت در نم نم باران؛ مجموعه داستان کوتاه/در کلمات هم میشود سفر کرد؛ مجموعه سفرنامه
فیلمنامه
سازهای ناکوک/یک قناری یک کلاغ/خداحافظی طولانی/خواب زمستانی/نصف مال من،نصف مال تو/پیشنهاد 50 میلیونی/صبحانه برای دو نفر/آبی/چتری برای دو نفر/عینک دودی/داستانهای جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی)/عشق کافی نیست/غریبانه/مرسدس/خواهران غریب/سمفونی تهران/در کمال خونسردی/سالهای بیقراری/به خاطر هانیه/بندر مهآلود/خانهی خلوت/جستجو در جزیره/مهاجران/شهر خاکستری/جمیل/جهیزیه برای رباب/خانهی ابری/حریم مهرورزی
کارگردانی
فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ/سریال بیداران
@pard_studio
کارگردان،فیلمنامه نویس و داستان نویس (آبادان، 1334)
فارغ التحصیل دانشکدهی هنرهای دراماتیک
استاد ادبیات نمایشی دانشگاه سوره (1379-1385)
برندهی سیمرغ بلورین جشنوارهی فجر برای فیلم خانهی خلوت
برندهی دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه برای فیلم خداحافظی طولانی
کتاب
آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود؛ داستان بلند/در پشت آن مه؛ مجموعه داستان کوتاه/سایه بانی از حصیر؛ مجموعه داستان کوتاه/آبیهای غمناک بارُن؛ داستان بلند/هاملت در نم نم باران؛ مجموعه داستان کوتاه/در کلمات هم میشود سفر کرد؛ مجموعه سفرنامه
فیلمنامه
سازهای ناکوک/یک قناری یک کلاغ/خداحافظی طولانی/خواب زمستانی/نصف مال من،نصف مال تو/پیشنهاد 50 میلیونی/صبحانه برای دو نفر/آبی/چتری برای دو نفر/عینک دودی/داستانهای جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی)/عشق کافی نیست/غریبانه/مرسدس/خواهران غریب/سمفونی تهران/در کمال خونسردی/سالهای بیقراری/به خاطر هانیه/بندر مهآلود/خانهی خلوت/جستجو در جزیره/مهاجران/شهر خاکستری/جمیل/جهیزیه برای رباب/خانهی ابری/حریم مهرورزی
کارگردانی
فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ/سریال بیداران
@pard_studio
▪️کلاس آنلاین اساطیر هند
▪️با استاد عباس مخبر
▪️روزهای دوشنبه ساعت شش عصر (شروع دوره دوازدهم آبان)
▫️استاد عباس مخبر، مترجم، محقق و مدرس نام آشنا درحوزه های مختلف از جمله اسطوره، فلسفه، ادبیات و نقد ادبی و علوم اجتماعی و ... که آثار وی در بسیاری موارد جزو منابع درسی محسوب شده و بسیاری از پژوهشگران در حوزه های تخصصی شان به آن ها استناد می کنند.
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
▪️با استاد عباس مخبر
▪️روزهای دوشنبه ساعت شش عصر (شروع دوره دوازدهم آبان)
▫️استاد عباس مخبر، مترجم، محقق و مدرس نام آشنا درحوزه های مختلف از جمله اسطوره، فلسفه، ادبیات و نقد ادبی و علوم اجتماعی و ... که آثار وی در بسیاری موارد جزو منابع درسی محسوب شده و بسیاری از پژوهشگران در حوزه های تخصصی شان به آن ها استناد می کنند.
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
Forwarded from Pard
▪️نقد فیلم سازهای ناکوک/مازیاز فکری ارشاد/ماهنمامه سینمایی فیلم
▪️"سازهای ناکوک" کارگردن: علی حضرتی/نویسندهی فیلمنامه: استاد اصغر عبداللهی
▪️فیلم سازهای ناکوک را میتوانید در فیلیمو ببینید
@pard_studio
▪️"سازهای ناکوک" کارگردن: علی حضرتی/نویسندهی فیلمنامه: استاد اصغر عبداللهی
▪️فیلم سازهای ناکوک را میتوانید در فیلیمو ببینید
@pard_studio
Forwarded from Pard
▪️کلاس آنلاين تاريخ سينماي جهان با خسرو دهقان
▪️شنبهها ساعت شش عصر
▪️هشت جلسه (شروع دوره دهم آبان)
📌سرفصلها:
اختراع سینما و سالهای آغازین
اومیر، ملیس، ادیسون، مکتب برایتون
سینماهای ملی، آغاز هالیوود و جنگ جهانی اول
ایتالیا، آلمان، روسیه، اسکاندیناوی، فرانسه، ژاپن
استودیوها در سالهای پیش از جنگ جهانی اول
سینمای فرانسه: امپرسیونیستها
سینمای آلمان: اکسپرسیونیستها
سینمای شوروی: از کانستراکتیویسم تا مکتب مونتاژ شوروی
از پیشرفت تولید و پخش در هالیوود تا تولید در سینمای جهانی در سالهای پایانی سینمای صامت
📌خسرو دهقان منتقد، مدرس، نویسنده و مترجم و همچنین رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران است.
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
▪️آموزشگاه پارد
▪️شنبهها ساعت شش عصر
▪️هشت جلسه (شروع دوره دهم آبان)
📌سرفصلها:
اختراع سینما و سالهای آغازین
اومیر، ملیس، ادیسون، مکتب برایتون
سینماهای ملی، آغاز هالیوود و جنگ جهانی اول
ایتالیا، آلمان، روسیه، اسکاندیناوی، فرانسه، ژاپن
استودیوها در سالهای پیش از جنگ جهانی اول
سینمای فرانسه: امپرسیونیستها
سینمای آلمان: اکسپرسیونیستها
سینمای شوروی: از کانستراکتیویسم تا مکتب مونتاژ شوروی
از پیشرفت تولید و پخش در هالیوود تا تولید در سینمای جهانی در سالهای پایانی سینمای صامت
📌خسرو دهقان منتقد، مدرس، نویسنده و مترجم و همچنین رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران است.
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
▪️آموزشگاه پارد
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
@pard_studio
@pard_studio
Forwarded from pard (Pard)
...توت فرنگیهای وحشی نیروی اصلیاش را از "ویکتور شوستروم" میگیرد، بازیگر نقش نخست فیلم. کسی که نقش پروفسور و استاد سالخوردهای را در فیلم بازی میکند که نامش "ایزاک بورگ" است...با مهارت نقشش را بازی میکند و شاید اصلا بازی نمیکند. او اصلا اینجوری است. سنش در بیرون فیلم با سنش درون فیلم یکی است. شخصیت احترام برانگیزش در درون و بیرون فیلم یکی است... "شوستروم" فرصت یافته تا خودش را بازی کند و در سفر قصهی فیلم، خود و خاطراتش را بازیابد و ارزیابی کند. او پدر سینمای سوئد است. او حق بزرگی بر همنسلان برگمان و خود برگمان دارد. او بهراستی استاد، مراد و پیر برگمان است. این میزان سنگینی او بر فیلم چیزی مندرآوردی و مصنوعی نیست. او سزاوار چنین موقعیتی است که همه چیز در میزانسناش قرار گیرد. که همهچی برای او و فقط برای او تدارک دیده شود. هر نوری که بر صورتی تابیده میشود، آن صورت فقط و فقط باید متعلق به "شوستروم" باشد. هرجا او قدم میگذارد، دوربین باید پس بنشیند تا او فرصت داشته باشد قدم بردارد. خاطراتش مهمتر از هر چیزی است که باید امکان بازگویی داشته باشد... او میبایست آزاد باشد تا هرجور فکر کند و هر جور بخواهد به خاطر بیاورد. دوربین فقط باید بتواند مطیع و همراه امین و درستی باشد. بزرگی و اهمیت شخصیت "ویکتور شوستروم" در دنیای خارج فیلم آنقدر هست که مقداری مواد خام و امکانات و کادر فنی و کارگردانی نثار او شود تا سر آخر، فیلم اثر به درد خوری از آب درآید...
از کتاب "نسیه و نقد"|مجموعه نقدهای سینمایی
"آخرین فیلم" -توت فرنگیهای وحشی (اینگمار برگمان،1956)
نوشتهی خسرو دهقان
@pard_studio
از کتاب "نسیه و نقد"|مجموعه نقدهای سینمایی
"آخرین فیلم" -توت فرنگیهای وحشی (اینگمار برگمان،1956)
نوشتهی خسرو دهقان
@pard_studio
Forwarded from Pard
پرسش «معنای زندگی چیست؟» در نگاه اول شبیه به آن است که بپرسیم «پایتخت آلبانی کجاست؟» یا «عاج چه رنگی است؟» اما آیا واقعا اینطور است، یا بیشتر به این پرسش شباهت دارد که «هندسه چه مزهای میدهد؟» عدهای از متفکران این پرسش را بیمعنا میدانند و برای این دیدگاه خود دلیل خوبی دارند. به موجب این دلیل، معنا مسئلهای است که به ساحت زبان تعلق دارد. نه اشیا. معنا به شیوه صحبت کردن ما درباره اشیا مربوط میشود، نه ویژگیهای خود آنها، از قبیل بافت، وزن، و رنگ. یک کلم یا دستگاه قلبنگار خودبهخود معنایی ندارند، و تنها در جریان گفت و گوهای ما است که معنا پیدا میکنند. براساس این نظریه، ما میتوانیم با صحبت کردن درباره زندگی آن را معنادار کنیم، اما زندگی به خودی خود نمیتواند معنایی بیش از یک ابر داشته باشد. به عنوان مثال، بیمعنا است که درباره صدق یا کذب یک قطعه ابر صحبت کنیم. صدق یا کذب، کارکرد گزارههای انسانیِ ما درباره ابر است.
از کتاب معنای زندگی|تری ایگلتون|پرسشها و پاسخها
مترجم: عباس مخبر
Photo by: Slim Aarons
@pard_studio
از کتاب معنای زندگی|تری ایگلتون|پرسشها و پاسخها
مترجم: عباس مخبر
Photo by: Slim Aarons
@pard_studio
Forwarded from Pard
▪️کلاس آنلاین اساطیر هند
▪️با استاد عباس مخبر
▪️روزهای دوشنبه ساعت شش عصر (شروع دوره شانزدهم آبان)
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
▪️با استاد عباس مخبر
▪️روزهای دوشنبه ساعت شش عصر (شروع دوره شانزدهم آبان)
▪️برای اطلاع از جزئیات ثبت نام و شرکت در کلاس با شماره تلفن 09909290092 تماس بگیرید و یا به آی دی تلگرام @pardstudio و یا واتساپ پیام ارسال کنید.
اینستاگرام ما: instagram.com/pard_studio/
Forwarded from Pard
"وقتی داستان و پلات نداریم یه قصه رو با چی جلو ببریم؟ شیرین کنیم؟"
"با فکرهای بکر یا نسبتا بکر. فکر پیدا کن، جایگزین پلات کن. مثلا... حالا وقتشه برگردیم به طرح. شناسنامهی آدمها. شغلشون سن و سالشون. خصوصیت فردی و روانی اونا. اسم برای قهرمانهای قصه. اسم دارن؟"
از کتاب "قصهها از کجا میایند"|فیلمنامه نویسی و زندگی|
"افسردگی مال نویسندهی پولداره؟"|نوشتهی اصغر عبداللهی
عکس از اردشیر شلیله|فیلم خانه خلوت|نویسنده: اصغر عبداللهی|
@pard_studio
"با فکرهای بکر یا نسبتا بکر. فکر پیدا کن، جایگزین پلات کن. مثلا... حالا وقتشه برگردیم به طرح. شناسنامهی آدمها. شغلشون سن و سالشون. خصوصیت فردی و روانی اونا. اسم برای قهرمانهای قصه. اسم دارن؟"
از کتاب "قصهها از کجا میایند"|فیلمنامه نویسی و زندگی|
"افسردگی مال نویسندهی پولداره؟"|نوشتهی اصغر عبداللهی
عکس از اردشیر شلیله|فیلم خانه خلوت|نویسنده: اصغر عبداللهی|
@pard_studio
...در طول تاریخ کوتاه سینما انسان به موج خروشان تغییرات فنی برمیخورد که به روی زمینهی کار میریزند، شکل آن را تغییر میدهند، و برای هنرمندان مشکلات تازهای ایجاد میکنند. در حقیقت تاریخ سینما به طور کلی عبارت است از شرح کارهای کارگردانان که با استعمال دستگاههای تازه راههای نوی برای ساختن فیلمهای مهیج و سرگرمکننده برای تماشاگران پیدا کردهاند. بعضی وسیلهی کار خود را همچنان که هست به بهترین وجهی به کار میبرند، و بعضی تخیل و کاردانی خود را به آن میافزایند تا هنری گویاتر و موثرتر بهوجود آورند. نوابغ انگشتشماری نیز راههای تازهای برای به کاربردن دوربین فیلمبرداری و روشهای نو برای پیدا کردن «نما»ها (shots) و وظایف تازهای برای هنرپیشهها و دکورها و صدای فیلم مییابند و دید آنها جریان خلق فیلم را به کلی عوض میکند...
از کتاب تاریخ سینما|آرتور نایت|مترجم: نجف دریابندری
عکس: اورسون ولز پشت صحنهی همشهری کین
Citizen Kane|Orson Welles
@pard_studio
از کتاب تاریخ سینما|آرتور نایت|مترجم: نجف دریابندری
عکس: اورسون ولز پشت صحنهی همشهری کین
Citizen Kane|Orson Welles
@pard_studio
Forwarded from Pard
ماهی پیکاسو
فیلمنامه (انیمیشن)
نویسنده: اصغر عبداللهی
خلیج فارس - سال هزار وسیصد پنجاه شمسی
بندر کوچک مهتابی - روز آفتابی. دریا آرام.
توفیق – سیزده ساله- دربلم چوبی پارویی نشسته. رکابی برتن و لنُگوته ( لُنگ ) برکمر بسته. مجله خارجی کهنهای را ورق میزند. مجله پر از عکسهای پیکاسو ونقاشیهای اوست.
صدای سر توفیق: اون مادام مسیو...
اشاره به زن و مردی میانه سال میکند که در ساحل، زیر سایبان برصندلیهای مخصوص لم داده اند. تنقلات فراوان دم دست دارند و سیگار دود میکنند. گربه قلچماقی توی سبد حصیری، جلوی پای مادام، حریصانه به توفیق چشم دوخته. اسکلت چندماهی در سینی است ....
صدای سر توفیق: ...سفارش یه ماهی ریز دادن به اسم پیکاسو. (انگشت روی عکس پیکاسو میگذارد) تا حالا نه اسم همچه ماهی یی شنیده بودم نه ازاین نقاش محترم خبر داشتم. تو بندر مهتابی هیچ خبری از هیچ جا نداریم. مسیو میگفت ماهی پیکاسو عینهو خود آقای پیکاسو میمونه. مادام هم میگفت ماهی پیکاسو تو آبهای خلیج شما یعنی خلیج فارس هس. هزار تومان میدن برای یه ماهی پیکاسو، کم پولی نیس راسش. ئی مجله مخصوص جناب پیکاسو هم خودشون دادن بم. وسایل غواصی هم مال بوا بزرگمه، ناخدا بوده وقتی جوون بوده. یادم داده چطور سه دقیقه وسی ثانیه نفس بگیرم برم ته دریا لای مرجانا دنبال ماهییی بگردم شبیه به این نقاش محترم. حدس خودم اینه اینا ماهی پیکاسویه برای ئی گربهشون میخوان. صداش میزنن دالی. مادام میگه دالی، مسیو بش میگه سالوادور. برای گربه هم اصلن فرقی نمی کنه چی صداش بزنن.
توفیق مجله را میگذارد و طنابی به بلم می بندد که یک سرش دردست اوست. کیسه کوچک توری را هم به گردن انداخته.
صدای سر توفیق: اون طور که قدیمیها میگن اینجا باید سه بلکه چهار متر عمق داشته باشه.
توفیق نفس عمیق میگیرد و به دریا میپرد.
توفیق شناکنان به ته دریا میرود. لای انواع موجودات آبزی و گیاهان خلیج فارس در پی ماهی پیکاسو چشم میچرخاند. انواع ماهی، کوسه و موجودات خلیج فارس و لاشهی لنجها وکشتیهای غرق شده واشیاء ...
و مدام عکس پیکاسو ونقاشیهای او را مجسم میکند.
صدای سر توفیق: مهندس شیلات میگفت، (لفظ قلم وکتابت مثل درس پس دادن) ماهی پیکاسو حداکثر بیست وپنج سانتی متر قد دارد. از تیرهی فریبا ماهیان میباشد. به آن ماهی هومو هومو هم می گویند. گوشت خوار میباشد. ذاتاً ماهی صلح طلبی است اما چنانچه احساس خطر کند رفتار تهاجمی دارد و صدای وز وز ازخودش بیرون میدهد.
ادامه در زیر👇
فیلمنامه (انیمیشن)
نویسنده: اصغر عبداللهی
خلیج فارس - سال هزار وسیصد پنجاه شمسی
بندر کوچک مهتابی - روز آفتابی. دریا آرام.
توفیق – سیزده ساله- دربلم چوبی پارویی نشسته. رکابی برتن و لنُگوته ( لُنگ ) برکمر بسته. مجله خارجی کهنهای را ورق میزند. مجله پر از عکسهای پیکاسو ونقاشیهای اوست.
صدای سر توفیق: اون مادام مسیو...
اشاره به زن و مردی میانه سال میکند که در ساحل، زیر سایبان برصندلیهای مخصوص لم داده اند. تنقلات فراوان دم دست دارند و سیگار دود میکنند. گربه قلچماقی توی سبد حصیری، جلوی پای مادام، حریصانه به توفیق چشم دوخته. اسکلت چندماهی در سینی است ....
صدای سر توفیق: ...سفارش یه ماهی ریز دادن به اسم پیکاسو. (انگشت روی عکس پیکاسو میگذارد) تا حالا نه اسم همچه ماهی یی شنیده بودم نه ازاین نقاش محترم خبر داشتم. تو بندر مهتابی هیچ خبری از هیچ جا نداریم. مسیو میگفت ماهی پیکاسو عینهو خود آقای پیکاسو میمونه. مادام هم میگفت ماهی پیکاسو تو آبهای خلیج شما یعنی خلیج فارس هس. هزار تومان میدن برای یه ماهی پیکاسو، کم پولی نیس راسش. ئی مجله مخصوص جناب پیکاسو هم خودشون دادن بم. وسایل غواصی هم مال بوا بزرگمه، ناخدا بوده وقتی جوون بوده. یادم داده چطور سه دقیقه وسی ثانیه نفس بگیرم برم ته دریا لای مرجانا دنبال ماهییی بگردم شبیه به این نقاش محترم. حدس خودم اینه اینا ماهی پیکاسویه برای ئی گربهشون میخوان. صداش میزنن دالی. مادام میگه دالی، مسیو بش میگه سالوادور. برای گربه هم اصلن فرقی نمی کنه چی صداش بزنن.
توفیق مجله را میگذارد و طنابی به بلم می بندد که یک سرش دردست اوست. کیسه کوچک توری را هم به گردن انداخته.
صدای سر توفیق: اون طور که قدیمیها میگن اینجا باید سه بلکه چهار متر عمق داشته باشه.
توفیق نفس عمیق میگیرد و به دریا میپرد.
توفیق شناکنان به ته دریا میرود. لای انواع موجودات آبزی و گیاهان خلیج فارس در پی ماهی پیکاسو چشم میچرخاند. انواع ماهی، کوسه و موجودات خلیج فارس و لاشهی لنجها وکشتیهای غرق شده واشیاء ...
و مدام عکس پیکاسو ونقاشیهای او را مجسم میکند.
صدای سر توفیق: مهندس شیلات میگفت، (لفظ قلم وکتابت مثل درس پس دادن) ماهی پیکاسو حداکثر بیست وپنج سانتی متر قد دارد. از تیرهی فریبا ماهیان میباشد. به آن ماهی هومو هومو هم می گویند. گوشت خوار میباشد. ذاتاً ماهی صلح طلبی است اما چنانچه احساس خطر کند رفتار تهاجمی دارد و صدای وز وز ازخودش بیرون میدهد.
ادامه در زیر👇
Forwarded from Pard
این ماهی درآبهای شور خلیج فارس و در جزایر مرجانی وجلبک ها سکونت دارد.
توفیق بار اول دست خالی به سطح آب برمیگردد، به بلم میچسبد ونفس تازه میکند. نیمنگاهی هم به ساحل و زوج توریست میاندازد. هر دو خواب هستند ولی سالوادور دالی (گربه) به طمع ماهی صید شده توسط توفیق، ازسبد بیرون میآید.
توفیق از پاکتی که دربلم هست دو سه خرما بر میدارد میخورد. نفس عمیق میگیرد و غوص میرود.
توفیق کف دریاست. گیاهان آبزی را کند وکاو میکند. یک سکه طلا پیدا میکند... ناگهان ماهی پیکاسو از لای بیشه مرجانها بیرون میزند ومیگریزد.
توفیق ابتدا مات این ماهی میشود و بعد بهردش میرود.
بلم با موج آرام تکان میخورد.
دست توفیق و کیسهی توری که ماهی پیکاسو درآن هراسان چرخک میزند، از آب بیرون میزند. توفیق که پیداست بیشتر از حد معمول زیر آب بوده نفس نفس زنان بالا میآِید وماهی پیکاسو را از کیسهی توری در تنگ بلور که قبلاً پر آب شده وبه تنه ی بلم وصل شده، می اندازد.
توفیق نفس تازه میکند. خسته و نفس پسنشسته به کف بلم میغلتد. نفسش که جا میآید نیم خیز میشود. گوش به تنگ بلور میچسباند. صدای وز وز ماهی یپکاسو انگار میشنود.
توفیق: حق داری جناب، شما که هیچ، به مونم بگن حق نداری بیای دریا از این بدتر وز وز میکنم اصلاً بگو نعره میکشم بدجور.
به ساحل نگاه میکند. زوج فرنگی درخواب عمیق. سالوادور دالی (گربه ) بیمحابا تا نزدیک آب میآید اما ازموجی که به سمت او میدود به عقب فرار میکند. پیداست سخت درحرص و حسرت ماهی پیکاسوست.
توفیق دوباره کف بلم دراز میکشد. تنگ بلور را روی سینه اش میگذارد.
توفیق: (به ماهی پیکاسو) چطوری جناب، اینجا تو خلیج ما چکار میکنی؟ میگن هر نقاشی شما یه میلیون اونم به دلار، میخرن، پس چرا مو شمایه به هزار تومن بفروشم که اون دالی بدجنس بخوره. بیخیال هزارتومن. (سکه را نشان میدهد) مو به رزق و روزیم رسیدم. بسمه.
توفیق نیم خیز میشود. تنگ بلور را در دریا خالی می کند. ماهی پیکاسو ازتنگ بیرون میزند.
دالی (گربه) از دور میبیند. چنان جیغی میکشد که مادام و مسیو هراسان ازخواب میپرند. (دالی) گربه به سمت دریا میدود. به توفیق چنگ و دندان نشان میدهد. دالی چنان ازخشم بی خود شده که گیج ومنگ به سمت توفیق یورش میبرد اما از آب چندشش میشود و ازموج نرم هم هراسان است و به خشکی عقب نشینی میکند. دالی ازشدت غیظ و خشم به جنون رسیده و دنبال خرچنگها میگذارد و دق دلش را سر آنها درمیآورد.
توفیق از لب بلم خم شده و در آب زلال به رد ماهی پیکاسو نگاه میکند. برای گربه شکلک درمیآورد.
ماهی پیکاسو درته دریا، لابلای گیاهان آبزی خلیج فارس طوری قرار میگیرد که شبیه به تابلوهای پیکاسو میشود.
ماهی پیکاسو به بالا نگاه می کند؛ به توفیق که طوری از بلم خم شده که صورتش به سطح آب رسیده.
واینک، موج نرمی که میگذرد، رنگها وشکلها را تکان میدهد و تبدیل به یک نقاشی اکسپرسیونیستی میکند.
اول آبان نَودونه
توفیق بار اول دست خالی به سطح آب برمیگردد، به بلم میچسبد ونفس تازه میکند. نیمنگاهی هم به ساحل و زوج توریست میاندازد. هر دو خواب هستند ولی سالوادور دالی (گربه) به طمع ماهی صید شده توسط توفیق، ازسبد بیرون میآید.
توفیق از پاکتی که دربلم هست دو سه خرما بر میدارد میخورد. نفس عمیق میگیرد و غوص میرود.
توفیق کف دریاست. گیاهان آبزی را کند وکاو میکند. یک سکه طلا پیدا میکند... ناگهان ماهی پیکاسو از لای بیشه مرجانها بیرون میزند ومیگریزد.
توفیق ابتدا مات این ماهی میشود و بعد بهردش میرود.
بلم با موج آرام تکان میخورد.
دست توفیق و کیسهی توری که ماهی پیکاسو درآن هراسان چرخک میزند، از آب بیرون میزند. توفیق که پیداست بیشتر از حد معمول زیر آب بوده نفس نفس زنان بالا میآِید وماهی پیکاسو را از کیسهی توری در تنگ بلور که قبلاً پر آب شده وبه تنه ی بلم وصل شده، می اندازد.
توفیق نفس تازه میکند. خسته و نفس پسنشسته به کف بلم میغلتد. نفسش که جا میآید نیم خیز میشود. گوش به تنگ بلور میچسباند. صدای وز وز ماهی یپکاسو انگار میشنود.
توفیق: حق داری جناب، شما که هیچ، به مونم بگن حق نداری بیای دریا از این بدتر وز وز میکنم اصلاً بگو نعره میکشم بدجور.
به ساحل نگاه میکند. زوج فرنگی درخواب عمیق. سالوادور دالی (گربه ) بیمحابا تا نزدیک آب میآید اما ازموجی که به سمت او میدود به عقب فرار میکند. پیداست سخت درحرص و حسرت ماهی پیکاسوست.
توفیق دوباره کف بلم دراز میکشد. تنگ بلور را روی سینه اش میگذارد.
توفیق: (به ماهی پیکاسو) چطوری جناب، اینجا تو خلیج ما چکار میکنی؟ میگن هر نقاشی شما یه میلیون اونم به دلار، میخرن، پس چرا مو شمایه به هزار تومن بفروشم که اون دالی بدجنس بخوره. بیخیال هزارتومن. (سکه را نشان میدهد) مو به رزق و روزیم رسیدم. بسمه.
توفیق نیم خیز میشود. تنگ بلور را در دریا خالی می کند. ماهی پیکاسو ازتنگ بیرون میزند.
دالی (گربه) از دور میبیند. چنان جیغی میکشد که مادام و مسیو هراسان ازخواب میپرند. (دالی) گربه به سمت دریا میدود. به توفیق چنگ و دندان نشان میدهد. دالی چنان ازخشم بی خود شده که گیج ومنگ به سمت توفیق یورش میبرد اما از آب چندشش میشود و ازموج نرم هم هراسان است و به خشکی عقب نشینی میکند. دالی ازشدت غیظ و خشم به جنون رسیده و دنبال خرچنگها میگذارد و دق دلش را سر آنها درمیآورد.
توفیق از لب بلم خم شده و در آب زلال به رد ماهی پیکاسو نگاه میکند. برای گربه شکلک درمیآورد.
ماهی پیکاسو درته دریا، لابلای گیاهان آبزی خلیج فارس طوری قرار میگیرد که شبیه به تابلوهای پیکاسو میشود.
ماهی پیکاسو به بالا نگاه می کند؛ به توفیق که طوری از بلم خم شده که صورتش به سطح آب رسیده.
واینک، موج نرمی که میگذرد، رنگها وشکلها را تکان میدهد و تبدیل به یک نقاشی اکسپرسیونیستی میکند.
اول آبان نَودونه
Forwarded from Pard
...پس مخترع و هنرمند و تاجر سه گوشهی اصلی مثلث خلق فیلم را تشکیل میدهند. هیچکدام از آنها نمیتوانند بدون سایرین کار کنند، و درضمن هیچیک بدون وجود آن تودهی عظیمی از مردم که موقتا در صندلیهای لژ و بالکن و سالن سینما به عنوان «تماشاگران» فراهم میآیند، نمیتوانند به کار خود ادامه دهند. در سینما بیش از هر هنری، هنرمند باید گوشبهزنگ عکسالعمل مخاطبان خود باشد، چون تماشاگرانند که به شرکتهای فیلمبرداری صدها هزار یا میلیونها دلاری را که خرج هریک از محصولات خود میکنند میپردازند. هنرمند باید فیلمهایی بسازد که برای تودهی بیشمار مردم سرگرمکننده باشد و بامعنی و از لحاظ شکل و مضمون قابل درک و به معنای اصلی کلمه «مردمپسند» باشد، ولی میان «مردمپسندی» و مفهوم «پسند عامیانه» فرق بسیار است...
از کتاب تاریخ سینما|آرتور نایت|مترجم: نجف دریابندری
تصویر پشت صحنهی سانست بلوار ساختهی بیلی وایلدر
@pard_studio
از کتاب تاریخ سینما|آرتور نایت|مترجم: نجف دریابندری
تصویر پشت صحنهی سانست بلوار ساختهی بیلی وایلدر
@pard_studio
Forwarded from Pard
دلقک ماهی
فیلمنامه انیمیشن (پنج دقیقه)
اصغرعبداللهی
روز ابری - بندر مهتابی - خلیج فارس
یک - کشتی غول پیکر تجاری (کادر را پرکرده) بوق کشان از راست به چپ میرود.
حالا
دو- توفیق (سیزده ساله) به سختی دو لبهی بلم چوبی را با دست گرفته تا از امواج کشتی درامان باشد.
بعد
سه - توفیق طعمه به قلاب میگذارد و قلاب ماهیگیری (حرفهای اما وصله پینه شده) را، غیه کشان چند بار دور سرش میچرخاند و به آب میاندازد.
چهار- نخ و طعمه از سطح زلال پایین میرود. انواع ماهی و آبزیان ریز و درشت خلیج فارس از تیررس قلاب میگریزند یا راهشان را کج میکنند. ماهییی هم هست که بچههایش را آموزش میدهد در دام نیفتند. اما یک دلقک ماهی خوشرنگ از راه میرسد و نخ را مثل یک بندباز میچسبد و طعمه و قلاب را به ته دریا میبرد.
پنج - توفیق که کف بلم دراز کشیده و کتاب داستان میخواند و خرما میخورد و هسته خرما را در دریا میاندازد از تمام شدن نخ وسنگین شدن وخم شدن چوب ماهیگیری، به هوای ماهی صید شده میخواهد نخ را جمع میکنداما ظاهراً طعمه سنگین تر ازاین است که بالا کشیده شود. توفیق چوب ماهیگیری را به بلم می بندد و ...
ادامه 👇
فیلمنامه انیمیشن (پنج دقیقه)
اصغرعبداللهی
روز ابری - بندر مهتابی - خلیج فارس
یک - کشتی غول پیکر تجاری (کادر را پرکرده) بوق کشان از راست به چپ میرود.
حالا
دو- توفیق (سیزده ساله) به سختی دو لبهی بلم چوبی را با دست گرفته تا از امواج کشتی درامان باشد.
بعد
سه - توفیق طعمه به قلاب میگذارد و قلاب ماهیگیری (حرفهای اما وصله پینه شده) را، غیه کشان چند بار دور سرش میچرخاند و به آب میاندازد.
چهار- نخ و طعمه از سطح زلال پایین میرود. انواع ماهی و آبزیان ریز و درشت خلیج فارس از تیررس قلاب میگریزند یا راهشان را کج میکنند. ماهییی هم هست که بچههایش را آموزش میدهد در دام نیفتند. اما یک دلقک ماهی خوشرنگ از راه میرسد و نخ را مثل یک بندباز میچسبد و طعمه و قلاب را به ته دریا میبرد.
پنج - توفیق که کف بلم دراز کشیده و کتاب داستان میخواند و خرما میخورد و هسته خرما را در دریا میاندازد از تمام شدن نخ وسنگین شدن وخم شدن چوب ماهیگیری، به هوای ماهی صید شده میخواهد نخ را جمع میکنداما ظاهراً طعمه سنگین تر ازاین است که بالا کشیده شود. توفیق چوب ماهیگیری را به بلم می بندد و ...
ادامه 👇