Telegram Web
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی


💠 ۱۹- انسان کامل در عرفان (١)

اشاره
♦️استاد مطهری:
«در این مکتب (عرفا)، انسان کامل در آخرعین خدا می‌شود؛ اصلاً انسان کامل حقیقی خودِ خداست و هر انسانی که انسان کامل می‌شود، از خودش فانی می‌شود و به خدا می‌رسد. راجع به این مکتب هم در جای خود
صحبت می‌کنیم» [۱]

♦️و نیز می‌گوید:
«حال باید نظر اسلام را در این زمینه بیان کنیم که آیا «انسان کامل» عرفا با موازین اسلامی جور در می‌آید یا نه، چون معلوم شد که منظور عرفا از انسان کامل چیست. انسان کامل عرفا انسانی است که به خدا می‌رسد؛ وقتی به خدا رسید، مظهر کامل همه اسماء و صفات الهی می‌شود و آیینه ای می‌شود که ذات حق در او ظهور و تجلی می‌کند. » [۲]

استاد مطهری برخی اشکالات مکتب عرفان را این گونه بیان می‌کند:

«۱. تحقیر عقل
تا این مقدار می‌شود برای «انسان کامل» عرفا از اسلام تأیید آورد. اما در مکتب عرفان يك چیزهایی تحقیر شده است که اسلام با آن تحقیرها موافق نیست و به همین دلیل انسان کامل عرفان انسان نیمه کامل است.

در عرفان، خیلی علم و عقل تحقیر شده است؛ در حالی که اسلام در عین اینکه دل را قبول دارد عقل را هم تحقیر نمی کند؛ در عین اینکه دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوك را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند؛ برای عقل و فکر و استدلال و تعقل نهایت احترام را قائل است........

۲. درون گرایی مطلق


مسئله دیگری که در انسان کامل عرفان وجود دارد و اسلام آن را تأیید نمی کند، این است که در عرفان فقط درون گرایی مطرح است، یعنی برون گرایی
خیلی تحت الشعاع قرار گرفته است؛ جنبه فردی در آن زیاد است و جنبه اجتماعی محوشده یا بگوییم کمرنگ شده است. انسان کامل عرفان انسان اجتماعی نیست، انسانی است که فقط سر در گریبان خودش دارد و بس. ولی اسلام ضمن آنکه همه آنچه را که در مورد دل و عشق و سیر و سلوك و علم افاضی وعلم معنوی و تهذیب نفس گفته می‌شود تأیید می‌کند،
انسان کاملش انسان جامع است، برون گرا هم هست، جامعه گرا هم هست، همیشه سر در گریبان خودش فرو نبرده است؛.....

این يك نقطه ضعف دیگری است که در انسان کامل تصوف دیده می‌شود. البته بسیاری از پیشروان عرفان چون شدیداً تحت تأثیر تعلیمات اسلامی بوده اند، متوجه این نکته بوده اند و در کلمات خود به این نکته اشاره کرده اند.

اما به هرحال گاهی کم و بیش این افراط پیدا شده است؛ یعنی درون گرایی به حدی رسیده که دیگر برون گرایی نفی شده است. اسلام این جهت را تأیید نمی کند.

-------------------------------------
📚 منابع :

[۱]: مجموعه آثار، ج ۲۳، ص: ۱۶۸

[۲]: مجموعه آثارج ۲۳، ص: ۲۰۱



📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

---------------
@ostadhasheminasab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
درباره فلسفه...

🔻 مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی :

💠 دیدگاه عالم ربانی و فقیه وارسته آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (أعلی الله مقامه)

🔸 @ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی


💠 انسان کامل در عرفان (٢)

⏭️ بخش قبلی

۳. نفس کُشی

اشاره
يك جهت دیگر در این مکتب مطرح است و آن مربوط به نفس کُشی است. ما در تعبیرات اسلامی کلمه «نفس کشی» نداریم.

یکی دو جا تعبيراماتَ نَفسَهُ داریم که یکی در نهج البلاغه است که برایتان خواندم و تعبیر موتوا قَبلَ أن تَموتوا را هم داریم. معمولاً در تعبیرات اسلامی صحبت از تهذیب و اصلاح نفس است.

در تعبیرات شعرا مسئله نفس کشی و نفس کشتن زیاد آمده است.
حال ما با تعبیر، چندان مخالفتی نداریم، ولی درباره مسئله نفس کشی و به عبارت دیگر خود را درهم شکستن، خود را کوبیدن، یعنی خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن، در عرفاني ما طوری سخن گفته شده است که غالباً يك نكته بسیار اساسی که در اسلام از آن به «کرامت نفس» تعبیر می‌کنیم، مورد غفلت واقع
شده است. » [۱]

♦️استاد مصباح یزدی:
«و اما در مورد «قطب» که متصوفه به آن معتقدند و او را در هر زمان «انسان کامل» می‌دانند، باید بگوییم که این عقیده با عقیده صحيح شیعه سازگار نیست. البته به يك معنا می‌توان گفت در هر زمان قطب و انسان کاملی وجود دارد، ولی آن قطب و انسان کامل غیر از «امام معصوم (علیه السّلام) » نیست.

🔹به این معنا، در زمان ما نیز قطب وجود دارد و آن قطب، وجود مقدس حضرت ولی عصر، امام زمان (علیه السّلام) است. آموزه‌ها و تعالیم تشیع راستین هرگز این عقیده را بر نمی تابد که غیر از امام معصوم (علیه السّلام) در هر زمانی باید انسان کامل دیگری نیز وجود داشته باشد که شخصیت او مثل امام معصوم مطلق و بی هیچ پیرایه و نقصی است و باید مانند امام معصوم در برابر او نیز تسلیم کامل و مطلق بود.

🔹علاوه بر اینکه برخی از صوفیه در این راستا معتقدند که وجود قطب با وجود امام زمان (علیه السّلام) اتحاد پیدا می‌کند، و به عبارت دیگر قایل به امام زمان نوعی هستند و می‌گویند امام زمان شخص خاصی نیست، بلکه آن امام زمان نوعی در هر زمانی در جسم و کالبد قطب آن زمان حلول می‌کند!... در هر صورت چنین اعتقادی به طور قطع و يقين مردود و باطل است و هیچ گاه از معارف شیعه چنین چیزی به دست نمی آید. اگر منظور از قطب تنها کاملترین انسان در هر زمان است، آن شخص کسی غیر از امام معصوم (علیه السّلام) و در زمان حاضر حضرت ولی عصر (علیه السّلام) - شخص دیگری نیست.

🔹ما چنین اعتقادی نداریم که غیر از امام معصوم (علیه السّلام) به طور حتم فرد شاخص دیگری به نام «قطب » که او نیز انسان کامل است، باید وجود داشته
باشد.

🔹اصل این مسأله هیچ دلیل و برهانی ندارد، تا چه رسد به اینکه همچون برخی فِرَق متصوفه بگوییم این افراد يك سلسله‌هایی هستند و به صورت موروثی یکی پس از دیگری به مقام قطبیت نائل می‌شوند.

🔹چنین چیزی نزد شیعه امامیه ثابت نیست و اعتقاد به آن هیچ لزومی ندارد و بلکه دلیل بر خلاف آن قائم است. از نظر ما، در عصر غیبت، گذشته از وجود مقدس امام زمان (علیه السّلام) اصالتاً هیچ کس به مقام عصمت و مقامی که ائمه اطهار (علیهم السّلام) نائل گشته اند، نخواهد رسید [٢] و هر کس هر مقدار هم که تکامل پیدا کند و به هر مقام و مرتبه ای هم که برسد سرانجام مهمان امام (علیه السّلام) خواهد بود و هرچه دریافت کند از مجرای فیض امام
معصوم (علیه السّلام) است.

🔹از این رو به اعتقاد ما غیر از امام معصوم (علیه السّلام) هیچ فرد شاخص دیگری که حتماً باید او را شناخت و به او سر سپرد وجود ندارد. » [٣]

-----------------------------------
📚 منابع :

[۱]: مجموعه آثاراستاد شهید مطهری، ج ۲۳، ص: ۲۰۷ - ۲۱۰

[٢]: امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه تصریح می‌کند که هیچ کس از این امت را نمی توان به اهل بیت پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، یعنی ائمه معصومین (علیهم السّلام) قياس نمود: هُمْ [آلِ مُحَمَّد (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ] مُوضِعُ سِرّهِ وَلَجَأ أمْرِهِ وَ عَيبَةُ عِلْمِهِ وَ مَؤْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ اِنْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ اِرْتِعَادَ فَرَائِصِهِ... لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لاَ يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ اَلدِّينِ وَ عِمَادُ اَلْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِيءُ اَلْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ اَلتَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ اَلْوَلاَيَةِ وَ فِيهِمُ اَلْوَصِيَّةُ وَ اَلْوِرَاثَةُ.
(نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه ۲»

[٣]: در جستجوی عرفان اسلامی ص۳۳۳-۳۳۴



📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

-----------------
@ostadhasheminasab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 مرحوم علامه محمدتقی جعفری:

◀️ دربارۀ کتاب مثنوی از من زیاد سؤال کرده‌اند که آیا شما تجویز می‌کنید همۀ جوانان این کتاب را بخوانند؟
گفتم: نه‌‌خیر.
با اینکه من تفسیر نوشته‌ام و باید بگویم بله آقا! همه باید بخوانند!
ولی نه‌خیر.

◀️ مردم‌ در مقابل این کتاب، سه قسم هستند:
#قسم_اول، شکل‌گرفته هستند و معلوماتشان خیلی بالاست و واقعاً اطلاعات قوی دارند و شخصیتشان خیلی خوب اشباع شده است. برای آنها لازم که ببینند؛ اشتباهات این کتاب را هم می‌فهمند؛ مطالب حقیقی‌اش را هم می‌فهمند و مفید می‌شود.
البته من در حدود صد اشتباه در کتاب مثنوی پیدا کرده‌‌ام و یادداشت کرده‌ام.

#قسم_دوم، افراد متوسطی هستند که اطلاعاتشان قوی نیست و علاقه به مطالعه دارند. اینها بدون راهنما وارد کتاب مثنوی نشوند، چون نوسان، خیلی تند است و ممکن خودشان را ببازند.

#قسم_سوم که اطلاعات علمی ندارند و فقط جذب زیبایی داستان‌ها می‌شوند، صحیح نیست که این کتاب را بخوانند و اگر بخوانند، بعداً باید جواب مشکلاتی را که بعداً برایشان پیش خواهد آمد، مهیا کنند.

@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی

💠 انسان کامل در عرفان (٣)

⏭️ بخش قبلی

🔶 کرامات صوفيه

کارهای خارق العاده بر دو قسم است :

۱- معجزات انبیاء و ائمه (علیهم السّلام) که افراد بشر از آوردن نظيرآن عاجزند. مانند شق القمر.

۲-
کارهایی که با ریاضت‌های نفسانی یا اموری مانند سحرو کهانت و شعبده، همه افراد می‌توانند آن را انجام دهند مانند کارهای خارق العاده مرتاضان هند.

👈 و کرامات صوفیه از قبيل قسم دوم است.

♦️مرحوم علامه خوئی می‌نویسد:
«در منشا و سبب کرامت‌ها و کارهای خارق العاده ای که از این طائفه صادر می‌شود همانند خبردادن از امور غیبی و مستجاب شدن دعا و تأثير نفس‌ها و طي الأرض و مانند آن از مطالبی که از آنان نقل می‌کنند و در کتابهایشان برای همین غرض می‌نویسند مثل کتاب تذكرة الاولياء و غير آن با استعانت از توفیق الهی می‌گویم که ظهور کرامات از اولیاء خدا که دارای مقام علم و عمل بوده اند... قابل انکار
نیست....

و از اصحاب پیامبر اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و اتباع ائمه (علیهم السّلام) آنان که در مقام معرفت و ولایت کامل بوده اند
و از علماء راسخ و غیر آنان از بندگان صالح و متقی یعنی آنان که متصف به صفات بیان شده در خطبه صد و نود و دو در حديث همام و غیر آن بوده اند کراماتی متجاوز از حدّ شمارش نقل شده

ظهور آن کرامات از ایشان عنایت خاص الهی است به ایشان و لطف مخصوصی است در حق آنان نشانه گرامی بودن آنان نزد خدا و ابراز شرافت و قرب آنان به خدای متعال است»

«اما غیر این گروه از اهل دروغ و تصوف و... پس ظهور بعضی از خوارق عادات از اینان مستند به یکی از این امور است :

🔹۱- شعبده

که عبارتست حرکات سریعی که کارهای عجیبی به نمایش گذاشته می‌شود به طوری که بجهت سرعت انتقال، امر بر حسّ انسان مشتبه می‌شود و به نظرش مسأله خلاف واقع جلوه می‌کند.

🔹۲- تنجيم

که عبارتست از استدلال به حرکات ستارگان بر بعضی از حوادث مثلا آذر از راه ستارگان خبر به آمدن حضرت ابراهیم (علیه السّلام) داد امام صادق (علیه السّلام) طبق روایتی که از ایشان در تفسیر علی بن ابراهيم نقل شده فرمودند: آذر پدر حضرت ابراهیم (عموی حضرت ابراهیم منجّم نمرود بن کنعان بود به نمرود گفت من در حساب نجوم چنین می‌بینم که این زمان مردی به وجود می‌آید که این آیین را از بین می‌برد و دعوت به دین دیگری می‌کند نمرود گفت در کدام شهر خواهد بود او گفت در همین شهرها

🔹۳- علم کهانت

و آن کاریست که بوسیله آن اجنّه را در اختیار واطاعت خود می‌گیرند
از کتاب قواعد علامه (قدس سرّه) نقل شده که ایشان فرموده: کاهن کسی است که خبر آوردنده ای از جنّ دارد که خبرها را برایش می‌آورد و در کتاب نهايه آمده است که کهانت بدست آوردن خبرهایی از وقایع آینده است و در میان عرب نیز کاهنانی بودند که بعضی از آنان اعتقاد داشتند که بعضی از جنیان تابع او هستند و برایشان خبر می‌آوردند و بعضی از آنان نیز از راه اطلاعاتی که از گفتار شخص مخاطب یا کارهایش یا حالشبه دست می‌آوردند خبرهایی می‌دادند

🔹۴- از راه سحروجادو

از کتاب ایضاح مرحوم فخر المحققين نقل شده که در توضیح سحر می‌فرمایند: ایجاد امور خارق العاده یا از راه تاثیرات نفسانی است که همان سحراست یا با کمک گرفتن از فلکیات فقط که عبارت است از خواندن ستارگان یا از راه ممزوج نمودن نیروهای آسمانی با نیروهای زمینی که عبارت است از طلسمات یا از راه کمک گرفتن از ارواح که نام آن عزائم است و از همین نوع است
نیرنگ‌ها و تمام اینها در شریعت سید المرسلین (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) حرام است.

🔹۵- استخدام اجنه و شیاطین

که در کتاب مسالک این قسم را داخل در کهانت دانسته ولی در کتاب دروس آن را جزء سحر قرار داده، حرام است و فرموده: حرام است کهانت و سحر به وسیله کلام یا نوشتن یا رقعه یا دود کردن با گیاهان دارویی مرتبط با ستارگان و تصفيه نفس و تصاویر و گره زدن‌ها و دمیدن و قسم‌ها و سوگندها به چیزی که معنایش فهمیده نمی شود و انجامش به دیگران ضرر می‌رساند.

و از اقسام سحر است به خدمت گرفتن فرشتگان و اجنه و احضار شیاطین برای غیب گویی و شفای مریض.

و از اقسام سحر است احضار روح در بدن واسطه ای مثلا کودک یا زن و غیب گویی از زبان او.

📚 منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئی)، ج۱۳، ص: ۳۵۳-۳۵۶



📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

--------------------
@ostadhasheminasab
🌺 فرا رسیدن نهم ربیع‌الاول، سالروز به درک واصل شدن قاتل ملعون امّ‌الائمّة النّجباء حضرت زهرا و حضرت محسن علیهماالسلام، عید غدیر ثانی و آغاز ایام فرحةالزّهرا سلام‌الله‌علیها را به محضر مبارک حضرت ولیّ‌عصر صاحب‌الزّمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

🔴 «هر کس در کفر و بی‌دینیِ دشمنان ما و ظالمین به حقّ ما اهل‌بیت شک کند، خودش کافر است!»

💠 «قَالَ الصَّادِقُ عَلَيهِ‌السَّلَامُ: مَن شَكَّ فِي كُفرِ أَعدَائِنَا وَالظَّالِمِينَ لَنَا فَهُوَ كَافِرٌ.»

📚 اعتقادات (شیخ‌صدوق)، ص۱۰۴
وسائل الشیعة (شیخ‌حرعاملی)، ج۱۸، ص۵۶۱

🔥 «لعنُ عَلىٰ عَدوّک یا علی...»

@ostadhasheminasab
🌺 نهم ربیع الأول: عید غدیر ثانی 🌺

در آخر شب نهم ربيع الاول سال ۲۳ هجری عمر بن الخطاب به هلاکت رسید [١]
و قول اهل سنّت روز چهارشنبه ۲۶ ذى الحجه است.

اين روز روز شادى اهل بيت عليهم السّلام و انبياء و ملائكه و ساكنان اعلى عليين و دوستان امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد طاهرين ايشان است چرا كه در اين روز نفرين حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها به اجابت رسيد [٢]

روزى عظيم الشأن است و روز سرور شيعه و عيد بزرگ آنهاست.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله اين روز را عيد قرار داده و امر كرده است كه مردم نيز عيد قرار دهند و اعمال آن را به جا آورند [٣]

كسى كه در اين روز انفاق كند، خداوند او را مى آمرزد.
در اين روز اطعام برادران دينى و خوشبو كردن آنان و توسعه بر اهل و عيال و پوشيدن لباس جديد و شكرگزارى به درگاه خداوند متعال و عبادت نمودن مستحب است [۴]

فضيلتها و اسمهائى براى اين روز ذكر شده كه از جمله آنهاست:
عيداللَّه الاكبر
غدير ثانى
عيد فطر دوم
روز فرح شيعه
عيد اهل بيت عليهم السّلام
روز قتل منافق
روز قبولى اعمال
روز پيروزى مظلوم
روز دوستى مؤمنين
روز پرهيز از كبائر
روز نابودى ضلالت و گمراهى
روز شكرگزارى.

🔶 ماجراى قتل عمر

عمر بن خطاب به دست ابولؤلؤ كه نامش فيروز و غلام مغيرة بن شعبه بود، چند ضربه خنجر خورد كه منجر به مرگ او شد [۵]

بنابر مشهور... [۶]

هنگامى كه ابولؤلؤ ضربه‌ها را بر عمر زد و خواست فرار كند، عده اى مانع شدند، و ۱۲ نفر را مجروح كرد كه شش نفر از آنها مردند [٧]

ماجرا از اين قرار بود كه قبل از تكبير نماز ابولؤلؤ جلو آمد، و ضربه اى بر كتف و ضربه اى ديگر بر خاضره عمر زد. عمر افتاد، و عده اى جمع شدند و او را به خانه اش بردند. نزديك بود خورشيد طلوع كند كه نماز را عبدالرحمن بن عوف با مردم خواند

--------------------------------------
📚 منابع :

[١] مدينة المعاجز: ج ۲، ص ۹۷

[٢] زاد المعاد: ص ۳۳۴
وقايع الايام: ج ربيع الاول و ربيع الثانى، ص ۵۹
مستدرك سفينة البحار: ج ۴، ص ۶۷

[٣] فيض العلام: ص ۲۱۱

[۴] مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۶
بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۱۸۹
زاد المعاد: ص ۳۴۴ ۳۳۴
بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۳۵۶-۳۵۱ از زوائد الفوائد سيد بن طاووس

[۵] مسار الشيعه: ص ۲۳
توضيح المقاصد: ص ۳۳
العدد القوية: ص ۳۲۸
فيض العلام: ص ۱۲۹
بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۱۹۹

[۶] زاد المعاد: ص ۳۴

[٧] بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۲۰۰

@ostadhasheminasab
🔶 عمر در بستر مرگ

هنگامى كه عمر را به خانه بردند مقدارى نبيذ آوردند و او خورد ولى از قسمتهاى ضربت خورده خارج شد و معلوم نشد از كجا خارج شده زيرا با خون هم رنگ بود.
لذا عده اى گفتند: خليفه شير بخورد زيرا سفيد است و معلوم مى شود.

شير را خورد و از محل ضربه‌ها خارج شد. حاضرين براى دل گرمى گفتند: «مانعى ندارد، ضررى نمى زند»! اما ضربه هاى جناب ابولؤلؤ كارگر شد و به خليفه سابق ملحق شد. در روز سوم در جنب ابوبكر دفن شد [١]

عمر مدت ده سال و شش ماه و چهار شب خلافت كرد.
او اولين كسى بود كه نام خود را امير المؤمنين گذاشت، و ابوموسى اشعرى اولين نفرى بود كه او را در منبر به اين نام خطاب كرد [٢]

🔶بدعت عمر براى آينده خلافت

عمر به ابن عباس گفت: اين خلافت را به چه كسى واگذار كنم؟ او على بن ابى طالب عليه السّلام را پيشنهاد كرد و گفت: شجاعت و فضيلت و قرابت و سبقت در اسلامش معلوم است.

عمر گفت: در طبع او مزاح است!
ابن عباس گفت: در باره عثمان چه مى گوئى؟
عمر گفت: اگر او خليفه شود بنى اميّه را بر گرده مردم مسلّط مى نمايد.
ابن عباس گفت: در باره طلحه چه مى گوئى؟
عمر گفت: مردى متكبر است و پيامبر را با كلامى كه روز نزول آيه حجاب گفت آزرده است.
او هنگام نزول آيه حجاب گفته بود: «وقتى از دنيا برود ما زنانش را به عقد خود در مى آوريم».
ابن عباس گفت: در باره زبير بن عوام چه مى گوئى؟
گفت: او مرد شجاعى است ولى
بسيار بخيل است. مردى بدخو و مفسد است، كه گاهى انسان و گاهى كافر است
در مورد سعد وقاص گفت: مردى متكبر و متعصب است و به كار خلافت نمى آيد.
ابن عباس گفت: در مورد عبدالرحمن نظرت چيست؟
عمر گفت: او مرد ضعيف القلبى است [٣]

عمر هنگام مرگ امر خلافت را به شورى واگذار كرد و ابوطلحه انصارى را طلبيد و به او گفت: بعد از مرگ من با پنجاه نفر از انصار با شمشيرهاى كشيده شش نفر را در خانه عايشه حاضر كنيد: على بن ابى طالب عليه السّلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص عبدالرحمن بن عوف.

آنگاه سه روز آنها را مهلت دهيد، و بعد از آن اگر چهار يا پنج نفر بر نظرى متفق شدند و دو يا يك نفر مخالفان آنان بودند، مخالفان را به قتل برسانيد، و اگر سه نفر نظرى داشتند و سه نفر نظر ديگرى داشتند، آن طرف كه عبدالرحمن بن عوف در اوست مقدم بداريد و سه نفر ديگر را گردن بزنيد، و اگر بعد از سه روز بر امرى اتفاق نكردند، هر شش نفر را گردن بزنيد.

🔶 شوراى بعد از مرگ عمر
بعد از مرگ عمر شورى در خانه عايشه تشكيل شد، و زبير بن عوام پسر صفيه حق خود را به پسر دائى خود امير المؤمنين عليه السّلام بخشيد!
طلحة بن عبيداللَّه هم حق خود را به عثمان بخشيد! سعد بن ابى وقاص هم حق خود را به عبدالرحمن بن عوف بخشيد.

عبدالرحمن به مسجد آمد و در جمع اصحاب به امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: من بيعت مى كنم
با شما به اين شرط كه عمل كنى به كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و روش ابوبكر و عمر! امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: بلكه طبق كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و اجتهاد و رأى خود عمل مى كنم.

عبدالرحمن اين كلمات را سه بار به عثمان گفت، و عثمان قبول كرد. بار سوم عبدالرحمن با عثمان بيعت كرد و ديگران هم بيعت كردندغير از بنى هاشم و جمعى از بزرگان صحابه مثل عمار ياسر و مقداد بن اسود كه بيعت نكردند

-------------------------------------
📚 منابع :

[١] تاريخ الخلفاء: ص ۱۳۴ ۱۳۳

[٢] تتمة المنتهى: ص ۱۱

@ostadhasheminasab
🔷 اينك جا دارد چند سؤال مطرح شود

🔸عمر در دوران جوانى به چه كارى مشغول بوده و در سفرهاى تجارتى چه شغلى داشته است؟

🔸در جنگ حديبيه و جاهاى ديگر چه كسى به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اعتراض كرد؟

🔸چه كسى نسبت هذيان به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله داد؟

🔸چه كسى در خانه امير المؤمنين عليه السّلام را آتش زد و گفت: «قصد دارم خانه را با اهلش بسوزانم، اگرچه فاطمه در آن باشد»؟

🔸چه كسى محسن بن على عليه السّلام را كشت؟

🔸چه كسى به قنفذ دستور داد تا به دختر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله تازيانه بزند؟

🔸چه كسى ابوبكر را به غصب فدك ترغيب كرد و شهادت امير المؤمنين عليه السّلام و امّ ايمن و حسنين عليهماالسّلام را رد كرد؟

🔸چه كسى قباله فدك را از حضرت صديقه سلام اللَّه عليها گرفت و جسارت به صورت مبارك آن حضرت كرد؟

🔸اولين كسى كه دست روى دست گذاشتن را در نماز احداث كرد كه بود؟
اولين كسى كه خلافت را به شورى حواله نمود چه كسى بود؟

🔸اولين كسى كه با همراهى ابوبكر سهم ذوى القربى را نداد چه كسى بود؟
اولين كسى كه روز عيد غدير با على بن ابى طالب عليه السّلام بيعت كرد و گفت: «بخ بخ يابن ابى طالب، اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة» چه كسى بود؟

🔸اولين كسى كه از كوزه نصارى وضو گرفت و آنها را پاك مى دانست چه كسى بود؟

🔸اولين كسى كه شهادت مملوك را از درجه اعتبار ساقط كرد چه كسى بود؟
اولين كسى كه متعه حج و متعه نساء را حرام كرد چه كسى بود؟

🔸اولين كسى كه دستور داد نافله هاى ماه رمضان به جماعت خوانده شود چه كسى بود؟

🔸اولين كسى كه گفت عجمها از يكديگر ارث نمى برند چه كسى بود؟

🔸چرا هنگامى كه شخصى از كوزه خليفه خورد مست شد؟!!

🔸چه كسى بود كه وقتى پس از مرگش يك هشتم مال او را به چهار زن او قسمت كردند به هر زنى ۸۳۰۰۰ دينار رسيد؟

🔸چه كسى گفت: همه مردم از من باسوادترند حتّى پيرزنها؟!

🔸از چه كسى هرگاه سؤال مى كردند و در جواب فرو مى ماند، مى گفت: اشتغال به دلالى و خريد و فروش، مرا مانع از ياد گرفتن مسائل شد؟

👈 اينكه در كتب تاريخ با عبارتهاى مختلف ذكر شده كه عمر بن خطاب حسب وصيت ابوبكر به خلافت مسلمين نصب شده جاى چند سؤال دارد

۱ -
آيا وصيت ابوبكر نافذ است و وصيت اشرف مخلوقات خاتم الانبياء صلّى اللَّه عليه و آله در غدير و غير غدير نافذ نيست؟

۲ -
آيا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در هنگام رحلت نفرمود كاغذ و قلم بياوريد تا بگويم و نوشته شود مطلبى كه بعد از من اختلاف نكنيد؟

چرا نسبت هذيان به آن حضرت دادند و كاغذ و قلم نياوردند و حال آنكه خداوند در قرآن مى فرمايد: «هرچه آن حضرت مى فرمايند وحى است نه از نزد خود».
(سوره نجم: آيات ۳ - ۴ «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى»)

چطور براى ابوبكر كاغذ و قلم آوردند و كسى اعتراض نكرد.
جالب اينكه او بيهوش مى شد و به هوش مى آمد و بعد از بسم اللَّه عثمان از طرف خودش نوشت خليفه بعد از ابوبكر عمر است و ابوبكر مخالفتى نكرد؟

@ostadhasheminasab
به کوچک و بزرگ خود، لعن دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام را بیاموزید...

داود بن نعمان گوید: كُميت خدمت امام صادق علیه‌السلام رسيد و شعرى سرود؛ حضرت شعرش را تصحيح نموده و فرمودند: «خداوند كارهاى عالى و بدون‌عیب را دوست دارد و از چيزهاى نامرغوب و ایراد دار، خوشش نمى‌آيد.» كميت عرض كرد: آقا اجازه می‌دهید سؤالى بپرسم؟ امام علیه‌السلام که تكيه زده بودند، راست نشستند و سينۀ خود را بر بالشى تكيه داده و فرمودند: «سؤال كن.» عرض كرد: دربارۀ آن دو نفر (لعنهماالله) چه می‌فرمائید؟ حضرت فرمودند:

🔴 «ای كميت بن زید! اگر به اندازۀ يک حجامت، خونی در امّت اسلام ريخته شود، يا مالى از راه حرام به دست آيد، و يا زنا و عمل جنسی حرامى انجام شود، گناهش به گردن آن دو نفر است تا روزی که قائم ما (عجّل‌الله‌فرجه) قيام كند! ما بنى‌هاشم، بزرگ و كوچک‌مان را به سبّ (لعن و دشنام) آن دو و برائت از آن دو امر می‌کنيم.»

📚 رجال الكشّی (شیخ‌طوسی)، ج۱، ص۲۰۶
بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۴۷، ص۳۲۳

🔥 «اللّهمّ العن الجبت والطّاغوت.»

@ostadhasheminasab
⭕️ تولّی بدون تبرّی، دشمنی است!

اسماعيل جُعفی گوید: به حضرت امام باقر صلوات‌الله‌علیه عرض كردم: شخصی است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را دوست مى‌دارد، ولی از دشمنان او تبرّی نمی‌جوید (اهل برائت نیست) و در عین حال می‌گوید: "امیرالمؤمنین علیه‌السلام نزد من از مخالفینش محبوب‌تر است!" حضرت فرمودند:

🔴 «چنین شخصی، آشفته‌حال است و دشمن ما محسوب می‌شود! پشت سرش نماز (جماعت) نخوان و او را تکریم و احترام نکن، مگر اینکه (از شرّش بترسی و) موظّف به تقیّه باشی.»

💠 «عن اسماعيل الجعفي قال: قلت لابي جعفر عليه‌السلام رجل يحب أمير المؤمنين عليه‌السلام ولا يبرأ من عدوه ويقول هو احب إلي ممن خالفه فقال: هذا مخلط وهو عدو لا تصل خلفه ولا كرامة إلا أن تتقيه.»

📚 تهذیب الأحکام (شیخ‌طوسی)، ج۳، ص۲۸
وسائل الشیعة (شیخ‌حرعاملی)، ج۵، ص۳۸۹

🔥 «اللّهمّ العن الجبت والطّاغوت.»

@ostadhasheminasab
🍰 فرا رسیدن چهاردهم ربیع‌الاول، سالروز به درک واصل شدن یزید بن معاویه علیهمااللّعنة والعذاب را به محضر مبارک حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و تمامی محبّین سیدالشهداء علیه‌السلام تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم.

حضرت امام صادق علیه‌السلام از پدران گرامی‌شان علیهم‌السلام از رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌کنند که فرمودند:

⭕️ «جهنّم، هفت درب دارد که شاخص هفت تن از فراعنه (در طول تاریخ) است که عبارتند از: نُمرود بن کنعان که فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه‌السلام بود؛ و مُصعَب بن ولید که فرعون زمان حضرت موسی علیه‌السلام بود؛ و ابوجهل؛ و اوّلی (ابوبکر) و دوّمی (عمر) و یزید قاتل فرزندم (امام حسین علیه‌السلام) و مردی از فرزندان عبّاس به نام منصور دوانیقی.»

📚  بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۴۷، ص۳۰۹ (به نقل از کتاب الاستدراک اثر ابن بطریق، قرن ششم هجری)
مستدرک سفینة البحار (نمازی)، ج۲، ص۱۵۰
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی

💠 انسان کامل در عرفان (۴)

⏭️ بخش قبلی

🔶 مبالغه در کرامات

♦️بعضی از صوفیه نوشته اند:
«حضرت سلطان ولد [فرزند مولوی] حکایت فرمود که: روزی حضرت والدم در مدح مولانا شمس الدین تبریزی مبالغه عظیم می‌فرمود و از حدّ بیرون مقامات و کرامات و قدرت‌های او را بیان کرد، که من از غایت شادی بیامدم و از بیرون در حجره او سرنهادم و ایستادم. فرمود که: بهاء الدين چه لاغست؟ [۱]

گفتم: امروز پدرم اوصاف عظمت شما را بسیار کرد. گفت: و الله والله من از دریای عظمت پدرت يك قطره نیستم، اما هزار چندانم که فرمود. باز بحضرت مولانا آمدم، سرنهادم که: مولانا شمس الدین چنین گفت. مولانا فرمود: خود را ستود و عظمت خود را نمود و صد چندانست که فرمود. » [۲]

🔶 گفتار متعارض در کرامات

♦️فرزند آقای محمد حسین طهرانی از قول پدر نقل می‌کند:
« مقامات و مکاشفات و کرامات، اثباتاً و نفي دلالت برکمال سالک و عدم آن ندارند، بلکه اقتضای شاکله و نوع نفوس است که برخی زیاد می‌بینند و برخی کم برای بعضی باب مکاشفه باز است و برای بعضی بسته و چه بسا وجود این امور سد راه تعالی و رشد سالک شود و عطش طلب او را برای تحصیل حضرت پروردگار فرونشانده و
به همین امور خسیسه قانع شود» [٣]

✍️ اگر کرامات سالک نفیا یا اثباتا دلالت بر کمال یا عدم آن ندارد پس نقل کرامات صوفيه سودی ندارد و دلالت بر حقّانیت آنها نمی کند بنابراین چه انگیزه ای موجب می‌شود که کرامات نقل کنید و به مناسبتهای مختلفی از کارهای خارق العاده مشایخ صوفیه تبلیغ نمائید؟!

♦️مثلا فرزند آقای محمد حسین طهرانی می‌نویسد:
«حقير مدتها بود که با یک مشکل نفسانی درگیر بود که حلّ نشده و باقی مانده بود یکبار حضرت علّامه والد ابتداء درباره آن از حقیر سئوال فرموده و بنده مشکل را عرض کردم فرمودند: چرا تا بحال نگفتی آقا؟ اینکه چیزی نیست به مجرّد اینکه این کلمات از دهان نورانی ایشان خارج شد مشکل حقير بالمرّه برطرف شد نظیر این مساله برای حقیر در خدمت حضرت آقای حاج سید هاشم حدّاد اتفاق افتاد» [۴]

♦️و نیز نوشته اند:
«حضرت آقای حدّاد نفسشان کیمیا بود هرچه اراده می‌کردند به مجرّد اراده محقّق می‌شد و گره‌های کور و مشکلات لا ينحلّ چه در امور مادّی و چه در امر سلوک و عقبات و کریوه‌های راه خدا به یک اشاره ایشان حلّ می‌شد ما بارها این امر را تجربه نموده بودیم» [۵]

♦️آقای محمد حسین طهرانی درباره استادشان [آقای حداد) می‌نویسد: «چون خود در مقامی ارجمندتر، و افقی وسیع ترو قلّه ای بالاتر قرار دارد و بر تمام کائنات و مخلوقات حضرت حقّ متعال از آن نظر می‌نگرد او بر خود و بر غیر خود از آن مقام منيع شاهد و ناظر است» [۶]

♦️درباره مقام فناء و بقاء بالله می‌نویسد:
«بقاء بالله که به حسب حال، کاملان واصل را دست می‌دهد آنست که بعد از فناء سالک در تجلّی ذاتی، به بقاء حقّ باقی گردد و خود را مطلق بی تعین جسمانی و روحانی بیند و علم خود را محیط به همه ذرّات کائنات مشاهده نماید و متّصف به جميع صفات الهی باشد و قیوم و مدبّر عالم باشد» [٧]

✍️ آقای محمد حسین طهرانی در مقامات معنوی آقای حدّاد می‌نویسد که ایشان به مقام بقاء و فناء رسیده اند. یعنی محیط به همه ذرّات کائنات بوده اند.

♦️آقای محمد حسین طهرانی درباره استادشان می‌نویسد:
«حضرت آقای حاج سید هاشم در افق دیگری زندگی می‌نمود، و اگر بخواهیم تعبير صحیحی را ادا کنیم در لا افق زندگی می‌کرد آنجا که از تعین برون جسته، و از اسم و صفت گذشته، و جامع جميع اسماء و صفات حضرت حقّ متعال به نحو أتمّ و اکمل، و مورد تجلّیات ذاتيه وحدانيه قهاریه، اسماء اربعه را تماما طی نموده و به مقام انسان کامل رسیده بود» [٨]

«حضرت آقای حدّاد در اواخر عمر مشاهد می‌شد که پس از مقام فناء صرف وتمکّن در تجرد دارای مقام بقاء بوده اند» [٩]
✍️ ولی آقای محمد حسین طهرانی گزارش‌هایی را ذکر می‌کند که دلالت می‌کند جناب آقای حدّاد نه تنها به دیگران اشراف علمی نداشته بلکه به خود نیز نظارتی نداشته است.

از استاد حکایت می‌کنند:
«هروقت به حمام می‌رفتم، حمامی در پشت صندوق، اشیاء و پولهای واردین را می‌گرفت و در موقع بیرون آمدن به آنها پس می‌داد یک روز من به حمام رفتم و موقع ورود، خود حمامی پشت صندوق بود و من پولهای خود را به او دادم چون بیرون آمدم و می‌خواستم امانت را پس بگیریم، شاگرد حمامی پشت صندوق نشسته بود گفت: سید امانتی تو چقدر است؟! گفتم دو دینار.
گفت: نه! اینجا فقط سه دینار است! گفتم چرا مرا معطّل می‌کنی؟! یک دینارش را برای خودت بردار و دو دینار مرا بده که بروم.
چون جریان را صاحب حمام شنید، از شاگردش پرسید چه خبر است؟ گفت: این سید می‌گوید: من دو دینار دادم و اینجا سه دینار است، گفت: من خودم سه دینار را از او گرفتم سه دینار را بده، سه دینار مال اوست به حرفهای این سید هیچ وقت گوش نکن که غالبا گیج است و حالش خراب است،
آقای حدّاد می‌فرمودند: در آن لحظه من حالی داشتم که نمی توانستم یک لحظه در آنجا درنگ کرده و با آنها گفتگو کنم و اگر یکقدری معطّل می‌کردند می‌گذاشتم و می‌آمدم» [۱٠]

«بنده (جناب آقای طهرانی) از ایشان پرسیدم، شما با این حال و وضعی که دارید به طوری که بعضی از ضروریات زندگی فراموش می‌شود، و حساب وعدد از دست می‌رود، و دست راست را از چپ نمی شناسید چگونه اعمال را انجام داده اید؟ چگونه طواف کرده اید؟ چگونه از حجرالاسود شروع نموده و حساب هفت شوط را داشته اید؟
وهكذا الامر در بقیه اعمال؟ فرمودند: خود به خود برایم معلوم می‌شد و عملم طبق آن قرار می‌گرفت» [١۱]

✍️ مهمّ این است که آقای محمد حسین طهرانی نوشته است که استادشان بعضی از ضروریات زندگی را فراموش می‌کرده و حساب و عدد از دستش می‌رفته و دست راست را از چپ نمی شناسد.

«چون به کاظمین (علیهما السّلام) آمدیم و رفتیم در وضوخانه عمومی تا وضو بسازیم دیدم من وضو گرفتن را بلد نیستم خدایا چرا من وضو گرفتن را نمی دانم؟ نه صورت را می‌دانم نه دست راست را، و نه دست چپ را، و نماز بدون وضوهم که نمی شود با خود گفتم: از این مردی که مشغول وضو گرفتن است کیفیت وضورا می‌پرسم، بعد با خود گفتم او به من چه می‌گوید؟
آیا نمی گوید: ای سید پیرمرد تا به حال شصت سال از عمرت گذشته است و وضو گرفتن را نمی دانی؟
ولی همین که به سراغ او می‌رفتم دیدم خود به خود وضو آمد، بدون اختیار و علم، دست را به آب بردم و صورت را و سپس دستها را شستم آنگاه مسحین را کشیدم، و در این حال دیدم آن مرد وضوء گیرنده همینکه چشمش به من افتاد گفت ای سید: آب خداست، وضوء خداست جایی نیست که خدا نیست» [١۲]

✍️ این سه حکایت را در کنار ادّعای آقای محمد حسین طهرانی که در ابتداء از ایشان نقل کردیم بگذاریم که نوشته است «برتمام کائنات و مخلوقات حضرت حقّ تعالی از آن نظر می‌نگرد او بر خود و بر غیر خود از آن مقام منيع شاهد و ناظر است» [١۳]
علم خود را محیط به همه ذرات کائنات مشاهده نماید و متصف به جميع صفات الهی باشد و قیوم و مدّبر عالم باشد» [۱۴]

آیا کسی که به چنین مقاماتی رسیده از این گونه امور جزئی و ضروری ولویک لحظه غافل می‌شود؟!

آیا کسی که محیط به همه ذرات کائنات است وضوگرفتن را فراموش می‌کند؟!


----------------------------------
📚 منابع :

[۱]: لاغ: بازی، شوخی

[۲]: زندگینامه مولانا جلال الدين مولوی، ج۱، ص: ۱۸۴

[٣]: نور مجرد ص۷۳۸

[۴]: نور مجرد ص۷۳۸

[۵]: همان ص ۲۹۹

[۶]: همان ص ۱۳۵

[٧]: الله شناسی ج ۱ ص ۲۰۷

[٨]: روح مجرد ص ۱۳۴ - ۱۳۵

[٩]: همان ص ۸۶

[۱٠]: روح مجرد ص۷۱

[۱١]: همان ص ۱۴۱

[١۲]: روح مجرد ص ۷۰

[١۳]: همان ص ۱۳۵

[۱۴]: الله شناسی ج ۱ ص ۲۰۷



📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی


----------------
@ostadhasheminasab
🌿 در زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه می خوانیم :
و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک

🤲 در همه ایام خصوصا این روز از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت حجة بن الحسن علیه السلام غفلت نکنیم، چرا که حضرت در توقیع خویش به اسحاق بن یعقوب فرمودند :

أکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم


📿 أللهم عجل لولیک الفرج

-------------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی

💠 ۲۰- گفتار متعارض درباره سقوط تکالیف شرعیه از صوفیان

♦️آقای محمد حسین طهرانی می‌نویسد:
«پوشیده نماند که از ابتدای سیرو سلوک تا آخرین مرحله از آن، سالک باید در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزنی از ظاهر شریعت تجاوز ننماید پس اگر کسی را ببینی که دعوی سلوک کند و ملازم تقوی و ورع نبوده و از جمیع احکام الهيه شرعيه متابعت ننماید و به قدر سر سوزنی از صراط مستقیم شریعت حقه انحراف نماید او را منافق می‌دانی مگر آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سرزند و اینکه از بعضی شنیده شده است که می‌گویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فيوضات ربانیه تکلیف از او ساقط می‌گردد سخنی است کذب و افترائی است بس عظیم» [١]

♦️ولی در موضعی آقای محمد حسین طهرانی تصریح می‌کند که سالک از مقام تکلیف بیرون می‌رود می‌نویسد:
«چون برای وی (سالک) درهائی از غیب گشوده شد باید تا سرحدّ امکان عمل به مقتضای ظاهر احکام و به مقتضای باطنِ کشف شده بنماید و اگر برای او جمع میان عمل به ظاهر و باطن امکان نداشت پس تا هنگامی که آن حال باطنی و آن وارده ملکوتی بر حال این سالک غلبه پیدا ننموده، باز واجب است براو از علم ظاهر پیروی کند و اگر آن وارده و حال باطن غلبه پیدا کرد و سالک را مغلوب نمود به طوری که از مقام تکلیف بیرون برود در این صورت باید به مقتضای حالش عمل کند چرا که وی در حکم مجذوبين است که جذبه الهيه آن آنان را فرا گرفته و از اراده و اختیار خارج نموده است» [٢]

♦️ابن عربی می‌گوید:
فان صدر منهم (المحدثون) ما هو في الظاهرتعدٍّ لحدود من حدود الله فذلک الحدّ هو بالنسبة اليک حدّ و بالنسبه اليه مباح لا معصية فيه وأنت لا تعلم.
فما أتى محرّما من هذه صفته فانّه من قيل له، اعمل ما شئت فما عمل إلّا ما اُبيح له عمله [٣] ..

«اگر از کسانی که محدّث هستند کاری صادر شود که ظاهراً تجاوز از حدود الهی است پس آن حدّ نسبت به توحدّ است امّا نسبت به او مباح است و معصیتی در آن نیست و تونمی دانی در حقیقت او حرامی انجام نداده چون محدّث از کسانی است که به او گفته شده هرکاری می‌خواهی انجام بده که همه کارها بر تو مباح و حلال است. »
«و من عباد الله من لم يأت في نفس الأمر إلّا ما ابيح له ان ياتيه بالنظر الى هذا الشخص على الخصوص... انّ الله يقول للعبد لحالة خاصة افعل ما شئت فقد غفرت لک فهذا هو المباح و من اتي مباحا لم يؤاخذه الله به وان كان في العموم في الظاهر معصية فما هو عند الشرع في حقّ هذا الشخص معصية» [۴]

«در میان بندگان خدا عده ای هستند که هیچ عملی جز کار حلال از آنها صادر نشده..... خداوند به عبد خود برای حالت خاصی که او دارد می‌گوید هرچه می‌خواهی انجام ده که من تو را بخشیدم این عمل مباح است اگر چه برای عموم در ظاهر معصیت باشد اما در شرع در حق او معصیت نمی باشد»
استاد حسن زاده: «لكن چون احکام تجلیات الهیه بر قلب عارف غلبه کرد او را از دایره تکلیف و طور عقل به در می‌برد که قلب اصلا قادر بر مراعات أدب نیست و در این هنگام ترك أدب خود ادب است» [۵]

♦️عين القضاة همدانی:
«امّا کسی که قالب را باز گذاشته باشد، و بشریت افکنده باشد، و از خود بیرون آمده باشد تکلیف و حکم خطاب برخیزد، و حكم جان و دل قائم شود.
کفر و ایمان بر قالب تعلّق دارد. آن کس که «« تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» او را کشف شده باشد، قلم امرو تکلیف از و برداشته شود «ليس على الخراب خراج»، و احوال باطن در زیر تکلیف و امر و نهی نیاید. » [۶]

---------------------------------------
📚 منابع :

[١]: رساله لب اللباب ص ۵۲

[٢]: روح مجرد ص۳۳۴

[٣]: فتوحات ج۲ ص۸۰

[۴]: همان ج ۱۴ ص۶۲۲

[۵]: ممد الهمم در شرح فصوص الحکم ص۱۶۰

[۶]: تمهیدات، متن، ص: ۳۵۱


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------
@ostadhasheminasab
🌺 فرا رسیدن سالروز ولادت باسعادت اشرف کائنات، خاتم الانبیاء، رسول الله، حضرت محمّد مصطفی صلّی‌الله‌علیه‌وآله و همچنین ولادت فرخندۀ بزرگ پرچمدار شاهراه ولایت علوی، حضرت امام جعفر صادق صلوات‌الله‌علیه را به محضر مقدّس حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم.

از حضرت امام صادق علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند:

💠 «مبادا كارى كنيد كه به سبب آن، ما را سرزنش كنند! چرا که پدر را به رفتار سوء فرزندش سرزنش می‌کنند؛ برای کسی که به او دل داده‌اید (امام زمانتان) زینت باشید و باعث ننگ و سرافکندگی ما نباشید!»

📚 کافی (شیخ‌کلینی)، ج۲، ص۲۱۹، ح۱۱
بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۷۲، ص۴۳۱
🌺 ولادت پیغمبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله

به اتفاق علماى شيعه، در اين روز هنگام فجر روز جمعه در مكه معظمه ولادت با سعادت حضرت سيّد الانبياء محمّد مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است. ولادت آن حضرت با سلطنت انوشيروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فيل هلاك شدند [١]

نام آن حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله، و كنيه ايشان ابوالقاسم است. نام پدر آن حضرت عبداللَّه، و نام مادر آن حضرت آمنه بنت وهب است [٢]

هنگام ولادت، نور از پيشانى آن حضرت لامع بود و بوى مشك از ايشان ساطع مى گشت
نورى در آن شب از طرف حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گرديد.
تخت پادشاهان سرنگون شد، و همه آنان در آن روز لال بودند و نمى توانستند سخن بگويند
ملائكه مقرب و ارواح اصفياى پيامبران در هنگام ولادت آن حضرت حضور يافتند، و رضوان خازن بهشت با حوريان نازل شدند، و ابريقها و تشت‌ها از طلا و نقره و زمرد بهشت حاضر كردند و براى حضرت آمنه
شربتها از بهشت آوردند كه او آشاميد.
آن حضرت را بعد از ولادت به آبهاى بهشت غسل دادند و به عطرهاى فردوس معطر كردند [٣]

🌺 معجزات ولادت حضرت:

در روز ولادت آن حضرت هر بتى كه در هر جاى عالم بود به رو در افتاد و چهارده كنگره از ايوان كسرى فرو ريخت
درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند خشك و بدل به نمكزار شد
در وادى ساوه كه سالها بود كسى در آن آب نديده بود آب جارى شد
آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در شب ولادت آن حضرت خاموش شد
علم كاهنان و سحر ساحران باطل گرديد، و طاق كسرى از ميان به دو نيم شد كه تا امروز نمايان است [۴]

هنگام ولادت آن حضرت اين ندا از آسمان شنيده شد: «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل كان زهوقاً» [۵]

🌺 خصوصيات حضرت:

هرگز مگس بر بدن مبارك آن حضرت نمى نشست و هرگاه چشم مباركش خواب بود دلش بيدار بود، و مى ديد و مى شنيد چنانكه در بيدارى مى ديد و مى شنيد. حضرت از قفاى خود چنان مى ديد كه از پيش روى مى ديد.
بر هر حيوانى كه سوار مى شد هرگز پير و لاغر نمى شد [۶]

آن حضرت حمارى به نام يعفور داشتند. هر زمان كه فرمان مى داد فلان مرد را حاضر كن، به در خانه اش مى رفت و سر بر در مى كوفت و به اشاره او را حاضر مى ساخت [٧]

از خصوصيات ولادت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آن بود كه ختنه كرده و ناف بريده و پاك از آلايش خون و غيره متولد شد
همچنين در وقت ولادت از پا به زمين آمد نه از سر
هنگام ولادت رو به كعبه به سجده افتاد، و چون سر از سجده برداشت دست به سوى آسمان بلند كرد و به وحدانيت خدا و رسالت خود اقرار نمود، و سپس نورى از او ساطع گرديد كه مشرق و معرب عالم را روشن نمود [٨]

🌺 معجزات حضرت:

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله معجزات بسيارى داشت كه از جمله آنها نمونه هاى زير است [٩]

۱ -
مستجاب شدن دعاى آن حضرت در زنده شدن مردگان و بينا شدن كوران و شفا يافتن بيماران

۲ -
سخن گفتن آن حضرت با حيوانات

۳ -
آگاهى بر همه لغتها و قدرت بر سخن گفتن به همه آنها

۴ -
مهر نبوّت بر پشت مباركش جا گرفته بود و نور آن بر نور آفتاب زيادتى مى كرد

۵ -
آب از ميان انگشتان مباركش جارى شد، به قدرى كه جمع بسيارى سيراب شدند

۶ -
سنگريزه در دست مباركش تسبيح مى گفت و مردم مى شنيدند

۷ -
وجود مقدسش در آفتاب سايه اى نداشت

۸ -
هرگاه آب دهان مبارك به چاهى مى افكند در آن چاه بركت به هم مى رسيد و پر از آب مى شد
آب دهان مبارك را به هر صاحب دردى مى ماليد شفا مى يافت

۹ -
دست مبارك آن حضرت به هر طعامى كه مى رسيد با بركت مى شد و از طعام كم جماعت كثير را سير مى كرد

۱۰ -
هرگاه بر زمين نرم راه مى رفت جاى پايش نمى متند، و هنگامى كه بر سنگ سخت راه مى رفت اثر پاى مباركش مى ماند.

روز ولادت حضرت روز شريف و با بركتى است كه از قديم الايام صالحين از آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله حرمت آن را نگه داشته اندو حق اين روز را ادا كرده و روزه گرفته اند

كسى كه ۱۷ ربيع الاول را روزه بگيرد خداوند متعال ثواب يك سال روزه را به او مى دهد. در اين روز صدقه دادن و زيارت مشاهد مشرفه و انجام خيرات و مسرور كردن اهل ايمان مستحب است

--------------------------
📚 منابع :

[١] كشف الغمة: ج ۱، ص ۱۴
اعلام الورى: ج ۱، ص ۴۲
تهذيب: ج ۶، ص ۲
زاد المعاد: ص ۳۴۵
توضيح المقاصد: ص ۹
مصباح المتهجد: ص ۷۳۳
العدد القوية: ص ۱۱۰
مصارع الشهداء و مقاتل السعداء: ص ۲۳
فيض العلام: ص ۲۲۰
بحار الانوار: ج ۱۷، ص ۲۸۰، ج ۵۵، ص ۳۶۱، ج ۹۵، ص ۱۹۴

[٢] اعلام الورى: ج ۱، ص ۴۴ ۴۳
كشف الغمة: ج ۱، ص ۱۵
مسار الشيعه: ص ۳۰

[٣] حق اليقين: ص ۲۷

[۴] قلائد النحور: ج ربيع الاول، ص ۱۰۰

[۵] سوره اسراء: آيه ۸۴
قلائد النحور: ج ربيع الاول، ص ۱۰۱

[۶] قلائد النحور: ج ربيع الاول، ص ۱۱۰

[٧] قلائد النحور: ج ربيع الاول، ص ۱۱۲

[٨] حق اليقين: ص ۲۶

[٩] حق اليقين: ص ۲۶ - ۲۷

[١٠] مسار الشيعه: ص ۳۰

---------------
@ostadhasheminasab
🌺 ولادت امام صادق عليه السّلام

در ۱۷ ربيع الاول سال ۸۳ هجری ولادت با سعادت امام جعفر صادق عليه السّلام در مدينه منوّره اتفاق افتاده است [١]

نام مبارك آن حضرت جعفر و كنيه شريفش ابوعبداللَّه و لقب نورانى حضرت صادق است.
پدر بزرگوارش امام محمد باقر عليه السّلام و مادر گرامى آن حضرت جناب امّ فروه است كه امام صادق عليه السّلام در باره ايشان مى فرمايند: «مادرم از بانوان پرهيزكار و با ايمان و نيكوكار بود» [٢]

امام صادق عليه السّلام هفت پسر و سه دختر داشتند كه عبارتند از امام موسى كاظم عليه السّلام، اسماعيل، عبداللَّه، محمّد ديباج اسحاق، على عريضى، عباس،‌ام فروة، اسماء، فاطمه [٣]

در شمايل آن حضرت گفته اند: آن حضرت ميانه قد و افروخته رو و سفيد
بدن و كشيده بينى و موهاى ايشان سياه و مجعّد و بر گونه شان خال سياهى بود

-----------------------------------------
📚 منابع :

[١] اعلام الورى: ج ۱، ص ۵۱۴
ارشاد: ج ۲، ص ۱۷۹
تاريخ الائمة: ص ۱۰
مسار الشيعة: ص ۳۰
توضيح المقاصد: ص ۹
بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۱۹۴
العدد القوية: ص ۱۴۷
فيض العلام: ص ۲۲۲

[٢] كافى: ج ۱، ص ۴۷۲

[٣] مناقب: ج ۴، ص ۲۸۰

[۴] منتهى الامال: ج ۲، ص ۱۲۱

----------------
@ostadhasheminasab
2024/09/22 02:43:26
Back to Top
HTML Embed Code: