Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از پرمعناترین فیلمهای کوتاه جهان در 2016

+ وقتی به دیگران کمک نمی‌کنید، انتظار کمک از دیگران نداشته باشید چون تماشاگر زیاده.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from روز برفی
خیس مه در ارتفاعات شمالت  مانده ام
مملو  از  شوق  رهایی  خیالت  مانده ام

زالزالک‌های شبنم خورده را بو  می‌کشم
دلخوش ازگیل‌های  نیمه کالت  مانده ام

چون گلابی‌های تن‌پوش و تمشک دامنت
محو نقش سیب‌ ترش دستمالت مانده ام

خیره بر گل‌های خوش‌رنگ اقاقی در نسیم
خیس   نم‌نم‌های  باران   زلالت   مانده ام

شوق  آواز  پرنده،  رقص  برگ  و  شاخه ها
مست شور و مست شوق و مست حالت مانده ام

گله ی  اسبان  وحشی  در  چمنزاران  مه
محو   چشم‌اندازهای   بی‌مثالت   مانده ام

عطر  چای  هیزمی  و  بوی  دود  و  شعله ها
هر  نفس  دلگرم  قوری  و  زغالت مانده ام

در    میان    راش‌های    جنگل    بالابلند
دلخوش   رد   قدم‌های   غزالت   مانده ام

دلخوشم شاید از اینجا رد شوی همچون نسیم
دلخوش یک درصد از این احتمالت  مانده ام

"تی بلا میسر"*  کجایی  نازدخت  گیلکی؟
محو  موی  جنگل  و  شالی  شالت  مانده ام

دارکوبی  می‌زند  تق تق...  تو  از  در  میرسی
من  خوش‌آمدگوی   مهمان   خیالت   مانده ام

عشق یعنی شعر، یعنی شور، یعنی این غزل
خیس   مه   در   ارتفاعات   شمالت   مانده ام

شهراد میدری
پ ن:
*تی بلا میسر: یک عبارت گیلکی است که به معنای "درد و بلایت بخورد توی سرم"، "دورت بگردم"، "عاشقتم" و "دوستت دارم" است.
از راست: استاد محمود عابدی، استاد شفیعی کدکنی، استاد زنده‌یاد عباس ماهیار، استاد محمود فتوحی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

چکیدهٔ تمام کتاب‌های موفقیت
در همین 60 ثانیه‌ست!
Forwarded from روز برفی
🚲 به مناسبت روز جهانی دوچرخه

دوچرخه (بی‌سیکلت) توسط انگلیسی‌ها به ایران آمد، همراه دو نفر نوجوان پانزده شانزده سالۀ زیبارو با شلوارهای کوتاه که در میدان مشق به نمایش گذاشته شد و جمعیتی که برای تماشایش گرد آمدند. مرکوب‌های دوپایی که فی‌المجلس نام «مَرکَب شیطان» بر آن‌ها نهاده شد و راکبینی که «بچۀ شیطان» نام گرفته ... همراه حرکات محیرالعقول، یعنی سوار شدن بر آن‌ها و تاختن و پیچ‌وتاب خوردن که جز بچۀ شیطان نمی‌توانست رویش بند شود. از اواخر دورۀ قاجاریه تولیدات صنعتی زندگی قشر مرفه را تغییر داد، اما در ذهنیات سنتی، این وسایل به‌گونه‌ای جادویی و افسون‌شده جلوه کرده بود؛ چنانکه به برق «نور شیطان»، به اتومبیل «کالسکۀ آتشی» و «اسب شیطان»، به بنزین «آب دهان شیطان»، به رانندۀ اتومبیل یا راکب دوچرخه «الخَنّاس» (یعنی پسر شیطان) می‌گفتند. پیش از دوچرخه، به‌معنی امروزی، «گاری دوچرخه» یا «گاری بی‌سیکلت» و «دوچرخۀ دستی» (برای باربری) و غیره رواج داشت؛ بنابراین، این دوچرخه را «دوچرخۀ پایی/ دوچرخه‌پایی» نامیدند تا متمایز باشد. «بی‌سیکلت» (bicyclette) واژۀ فرانسوی، معادل bicycle انگلیسی است. پیشوند «-bi» یعنی «دو» و «cycle»، که از واژه‌ای یونانی مشتق شده، به‌معنی «چرخ» است.

با استفاده از: تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (جعفر شهری)؛ معماری در دارالخلافۀ ناصری (دکتر وحید قبادیان)؛ بیست‌و‌پنج سده مالیات (عنایت‌الله شاپوریان)؛ قلمرو شورای داوری در امور کیفری (فریدون مؤمنی)؛ صورتجلسات مجلس شورای ملی.
#چای_دلارام، طعم بهار در هر فنجان! 🌱🍃
 
🍃از باغات سرسبز فومنات و قلعه‌رودخان🍃

چای بهاره دلارام، دستچینی از لطافت و طراوت نخستین برگ‌های سبز چای است.
با عطر دل‌انگیز و طعمی بی‌نظیر، انرژی و آرامش را همزمان به شما هدیه می‌دهد.
یک فنجان چای دلارام، آغاز روزی پرنشاط و لحظاتی آرامش‌بخش است. 

مزه‌ی اصیل، کیفیت ماندگار!

تا چای بهاره تموم نشده، برای سفارش، همین حالا اقدام کنید!
1_18897162541.pdf
1.2 MB
سؤالات امتحان نهایی #فارسی
پایه ﷼نهم
خردادماه ۱۴۰۴
هماهنگ کشوری

🌸 نوآوری پارسی 🌸

🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿@noavari_parsi 🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭‌꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭❄️☃️☃️❄️⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🦅*
🕊️*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*🕊️
1_18911734496.pdf
127.5 KB
#فارسی_نهم
#پاسخ_آزمون_پایانی
راهنمای نمره گذاری
آزمون فارسی هماهنگ کشوری

🌸نوآوری پارسی🌸

🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿@noavari_parsi 🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭‌꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭❄️☃️☃️❄️⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🦅*
🕊️*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*🕊️
دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند
قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند

چون که حالا خون او از خون ما رنگین‌تر است
چشم غره می‌رود گاهی به چوپان گوسفند

کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت
راه می‌آید چرا مست و خرامان گوسفند؟!

می‌تواند با فروش پشم‌های زائدش
چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند

گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است
توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند

بعد از این هی طبع شعر شاعران گل می‌کند
می‌زند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند

خواب می‌دیدم پریشب که به جای توله سگ
بود دست بچه قرطی‌های تهران گوسفند

می‌چرد هرجا بخواهد می‌خورد یک عالمه
چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند

تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند
گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟

از مریدان توییم و پاچه‌خواران توییم
لطف کن با قیمتت ما را نترسان گوسفند

شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب
می‌نشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند

ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب
ساده هستیم البته اما نه چندان گوسفند

آه می‌ترسم در این اوضاع مالی عاقبت
گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند

محمدحسین مهدویان
«زیرآب دل»
نیمه شب ها نرم می آیی درون قاب دل
این عجب در باغ دل رهزن ترین ِ خواب دل

از کدامین راه می آیی که تا جارو کنم
خاک راهت ای مسافرْ خستهٔ محراب دل

چون تو آیی در ته باغ خیالم دائماً
آبیاری می کنم تا گل دهد مرداب دل

نقش می بندی تمام حجره های سینه ام
مثل معماری مجرّب با گل و با آب دل

در زوایای خیالم لحظه لحظه حاضری
تا زنی با عشوه هایت کم کمک زیرآب دل

هر قدم رنجه که در دل می کنی دل،دلخوشست
خوب می دانی تو ای محبوب دل آداب دل

دل چو دریایی خروشان می شود با جزر و مدّ بودنت
جسم و جانم طعمه می گردد سر قلاب دل

در فضای سینه ام چون قایقی مجنون صفت
بی محابا می روی در بقچهٔ گرداب دل

من غریق نابلد در بحر رویا می زنم
دست و پایی،های هویی تا شوی جذاب دل

چون غلامی من نگهبان دل دیوانه ام
نیمه شب ها تا بیایی تا شوی ارباب دل

سفرهٔ دل را همیشه نیمه شب گسترده ام
تا بیایی پر کنم از لذتت بشقاب دل

«منصور نگهداری،زمستان ۴۰۳،شیراز»
Forwarded from روز برفی
به وقت دعا.... هنگام اذان ظهر
             پروردگارا
به تو پناه میبرم تا به چیزی که
  مردم را از آن نَهی میکردم
         گرفتار نشوم ؛

             پروردگارا
   محبتِ مرا در دلِ بندگانت
             قرار بده ،
        و نفوذ کلامم را
    برآنان آسان بگردان ؛

            پروردگارا
نه ذهنم را با آنچه نگرانم میکند ،
             نه دلم را
با کسانی که به او رحم نمی‌کنند
         و نه وقتم را
   با آنچه سودی برایم ندارد 
         مشغول مکن ؛

            پروردگارا
  مرا به صفات و آدابِ خودَت
    زینت بده و آراسته کن ،
    اندیشه ای نیکو عطا کن
و خواسته های اَنباشته در قلبم را
 در صورتِ مَصلحت برآورده کن
Forwarded from روز برفی
گفت: خواب بدی دیدم. دیدم که خلایق به هیئت گاوان و گوسپندان جملگی سر در آخوری فرو برده به چریدن مشغولند.
پرسیدم: تو چه می‌کردی؟
گفت: من نیز چون خلایق.
پرسیدم: پس چه فرق میانِ تو و ایشان؟
گفت: آن‌ها می‌خوردند و می‌خندیدند. من می‌خوردم و می‌گریستم.

تذکرة الاولیا
Forwarded from روز برفی
در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر
تو همیشه شاد باش و غصه هایم را بگیر

بین تو یا زندگی, البته ترجیحم به توست
وقت مردن, خود بیا با بوسه جانم را بگیر

سعید بی‌همتا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موفقیت چیست؟
استاد مجتبی تمسکی
Forwarded from روز برفی
من که هستم؟ هیچ‌کس، اهل ِ کجا؟ جایی که نیست
باز دلتنگ ِ تو می‌‌آیم به دنیایی که نیست

خیس ِ نم‌نم‌های ِ باران میرسم در میزنم
می‌گشایی در به روی ِ مرد ِ تنهایی که نیست

با سلامم گونه هایت گُل می‌اندازد به ناز
خانه عطرآگین ِ گلبرگ ِ شکوفایی که نیست

مات و مبهوت ِ نگاهت می‌تکانم چتر را
محو ِ دیدار ِ تو و شوق ِ بفرمایی که نیست

از تو می‌پرسم تو هم دلتنگ چون من بوده ای؟
می‌نشیند بر لبت لبخند ِ حاشایی که نیست

آشنا هست این سکانس و این دیالوگ‌ها چقدر
قبلن اینجا بوده ام مهمان ِ رویایی که نیست

شرشر ِ فواره و حوض و حیاط ِ اطلسی
نرده نرده پیچک ِ رفته به بالایی که نیست

قوری از ما با سماور باز گرم ِ گفتگو
باز هم لبخند و قند و سینی ِ چایی که نیست

ذوق و شوق ِ قل قل ِ قلیان ِ خوش‌نقش ِ بلور
باز می‌پیچد شمیم ِ "سیب نعنا"یی که نیست

باز ساعت می پراند مستی ِ خواب از سرم
می‌گشایم پلک را محو ِ تماشایی که نیست

زندگی مجموعه ای از "هست"ها و "نیست"هاست
یاد ِ دیروزی که هست و وهم ِ فردایی که نیست

این غزل، یادآور ِ عشق است و من این عشق را
می‌دهم هدیه به تو با نام و امضایی که نیست


شهراد میدری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایستگاه مشاهیر ایران زمین:

مردی که سکوت ناشنوایان را شکست.
‍ ‍«عشق جاویدان من؛ ایران من»
✍🏻 علیرضا شجاع‌پور

ای وطن! ای مادر تاریخ‌ساز!
ای مرا بر خاک تو روی نیاز!

ای کویر تو بهشت جان من!
عشق جاویدان من! ایران من!

ای دلم لبریز از آمال تو!
آبرویم عین استقلال تو

ای ز تو هستی گرفته ریشه‌ام!
نیست جز اندیشه‌ات اندیشه‌ام

مرزِ پرارزِ تو مرز پرگهر
مرزدارانت دلیر و پرهنر

آرشی داری به تیر انداختن
دست بهرامی به شیر انداختن

کاوهٔ آهنگری ضحاک‌کش
پتک دشمن‌افکنی ناپاک‌کش

تا به کام ننگ؛ خصم آید فرو
روسپیدی همچو بابک سرخ‌رو

در ره خاک وطن جان باختن
گه به جیحون، گه به کارون تاختن

ملتی؛ خون وطن در پیکرش
پیکری؛ خاک وطن تاج سرش

هر زنش چیره به صد خصم پلید
زنده‌سازِ غیرت گردآفرید

رخشی و رستم بر او پا در رکاب
تا نبیند دشمنت هرگز به خواب!

مرزداران دلیرت صف به صف
سرفرازان سپاهت جان به کف

خواب دشمن را پریشان کرده‌اند
دست او کوتاه از ایران کرده‌اند

خون‌به‌دل کردند دشت و نهر را
بازگرداندند خرمشهر را

آنچه خون در سینه کارون چکید
خون آزاده‌ست و جانباز و شهید

کاین‌همه مهر تو در دل داشتند
سینه در خون، پای در گِل داشتند

در شکوه شوکت میعادشان
آسمان لرزید از فریادشان:

ای وطن! ای خانهٔ ایران من!
خانهٔ اجداد و فرزندان من!

خانهٔ من! بانهٔ من! طوس من!
هر وجب از خاک تو ناموس من

آه! فرزند تو بی‌ناموس نیست
غیرتش کمتر ز پیر طوس نیست

ای دریغ از تو که ویران بینمت!
بیشه را خالی ز شیران بینمت

خاک تو گر نیست، جان من مباد!
زنده در این بوم و بر، یک تن مباد!
Forwarded from روز برفی
شب از شور شباهنگان نخفتم
سحر پیغامشان با زهره گفتم

به ساز سوخته،دمسازشان دل
از آتش می زد و خون می شنفتم.


مهدی اخوان ثالث
2025/06/13 21:17:07
Back to Top
HTML Embed Code: