هیچچیز به لبخند من آسیب نخواهد زد. مرگ غمانگیز ، بیماری و شکست ، هیچکدام نمیتوانند مرا نومید گردانند. بدبختی را به من راهی نیست ، زیرا در اندرون روح من تسخیرناپذیری ، نامتغیری و شعف همیشه تازه خداوند نهفته است.
آه ، تو ای خنده مسکوت الهی ، از روح من بدم و در سایبان رخسارم بنشین و لبخند روحم را تجلی بخش.
کوشش میکنم که بیلیونر شادمانی باشم ، و ثروت خود را در ملکوت تو ، ( وجد و شعف همیشه تازه ) بیابم و بدینسان نیاز به بهروزی معنوی و مادی را در خود همزمان برآورده میکنم.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « چهار کتاب » فصل مراقبههای متافیزیکی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
آه ، تو ای خنده مسکوت الهی ، از روح من بدم و در سایبان رخسارم بنشین و لبخند روحم را تجلی بخش.
کوشش میکنم که بیلیونر شادمانی باشم ، و ثروت خود را در ملکوت تو ، ( وجد و شعف همیشه تازه ) بیابم و بدینسان نیاز به بهروزی معنوی و مادی را در خود همزمان برآورده میکنم.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « چهار کتاب » فصل مراقبههای متافیزیکی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوچرخه ی عمر در حال رکاب زدن است
تا خط پایان فاصلهای نیست
این شتاب عمر است که میگذرد...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
قدر همدیگر رو بدونیم،
قبل از اینکه خیلی دیر شه 💞
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
تا خط پایان فاصلهای نیست
این شتاب عمر است که میگذرد...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
قدر همدیگر رو بدونیم،
قبل از اینکه خیلی دیر شه 💞
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
خود را از مدرسه مشکلات و دشواریها برهانید
انتظار تکامل و شادمانی باقی را از اینجا نداشته باشید؛ آن را نخواهید یافت. این دنیا همیشه پر از دشواری خواهد بود. چرا به این مدرسه انضباطی علاقه داشته باشیم؟ درسهای خود را برای همیشه بیاموزید، تا دیگر هیچگاه برخلاف اراده خود مجبور به بازگشت نشوید. خود را از این مدرسه برهانید. بر همه چیز چیره گردید. برای خداوند زندگی کنید، برای او کار کنید، برای او بیندیشید و اراده کنید. جسم، ذهن، روح، اراده، حواس - همه چیز باید با هشیاری الهی همراه باشد، تا رها گردید و آماده بازگشت به خانه اصلیتان شوید. و دیگر اجباری نخواهید داشت که به دشواریها و مصیبتها و جنگهای این دنیا بازگردید.
وقتی مدرسه شما پایان گرفت، و به انتهای راه رسیدید، و بازماندگانتان در سوگ شما گریه و شیون کنند، شما در سرور بوده، خواهید گفت، "عزیزان من، فرشته مرگ دروازه رهایی را بر من گشوده است. به اندازه کافی در این مدرسه بودهام. باشد که ستونی در محراب تو باشم و دیگر هرگز از آنجا خارج نشوم، مگر آنکه اراده تو به جز این باشد. اگر تو بخواهی، برای یاری و رهایی دیگران باز هم خواهم آمد."
تناسخ من داوطلبانه بوده است. من دوره آموزش خود را تمام کردهام، اما تا زمانی که دیگران رها نشدهاند نمیخواهم به خداوند بازگردم. تا زمانی که همنوعی نالان و گریان به کناری افتاده باشد، باز خواهم گشت تا اشکهایش را پاک کنم و او را با خود به نزد خداوند آورم.
بسیاری با گمراهی و امیال خطا موجب آزار و سرنگونی خود میشوند. من آمدهام که به آنها کمک کنم، هدایتشان کنم و آنها را با خود به ساحل نامتناهی ببرم که بازگشت اجباری ندارد. فراگیری تمامی درسهای زندگی و سپس کمک به دیگران، تا آنها نیز درسهای خود را تمام کنند امر فوقالعادهای است. و بدین سان با فرارسیدن روز نهایی، جایی برای افسوس و ترس نمیماند. همانطور که جوانی پاک در حال مرگ میگفت، "شما که در این ساحل فلاکتبار ماندهاید، برای من اشک نریزید؛ این من هستم که دلم برای شما میسوزد. معشوق من در کالسکه پرزرق و برق مرگ خواهد آمد و مرا به ملکوت نامیرایی خواهد برد، به کاخ رؤیایی وجد و شعف. آه، ای عزیزان، از شادمانی من شاد گردید!"
پاراماهانسا یوگاناندا
«سفر به تحقق خویشتن»
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
انتظار تکامل و شادمانی باقی را از اینجا نداشته باشید؛ آن را نخواهید یافت. این دنیا همیشه پر از دشواری خواهد بود. چرا به این مدرسه انضباطی علاقه داشته باشیم؟ درسهای خود را برای همیشه بیاموزید، تا دیگر هیچگاه برخلاف اراده خود مجبور به بازگشت نشوید. خود را از این مدرسه برهانید. بر همه چیز چیره گردید. برای خداوند زندگی کنید، برای او کار کنید، برای او بیندیشید و اراده کنید. جسم، ذهن، روح، اراده، حواس - همه چیز باید با هشیاری الهی همراه باشد، تا رها گردید و آماده بازگشت به خانه اصلیتان شوید. و دیگر اجباری نخواهید داشت که به دشواریها و مصیبتها و جنگهای این دنیا بازگردید.
وقتی مدرسه شما پایان گرفت، و به انتهای راه رسیدید، و بازماندگانتان در سوگ شما گریه و شیون کنند، شما در سرور بوده، خواهید گفت، "عزیزان من، فرشته مرگ دروازه رهایی را بر من گشوده است. به اندازه کافی در این مدرسه بودهام. باشد که ستونی در محراب تو باشم و دیگر هرگز از آنجا خارج نشوم، مگر آنکه اراده تو به جز این باشد. اگر تو بخواهی، برای یاری و رهایی دیگران باز هم خواهم آمد."
تناسخ من داوطلبانه بوده است. من دوره آموزش خود را تمام کردهام، اما تا زمانی که دیگران رها نشدهاند نمیخواهم به خداوند بازگردم. تا زمانی که همنوعی نالان و گریان به کناری افتاده باشد، باز خواهم گشت تا اشکهایش را پاک کنم و او را با خود به نزد خداوند آورم.
بسیاری با گمراهی و امیال خطا موجب آزار و سرنگونی خود میشوند. من آمدهام که به آنها کمک کنم، هدایتشان کنم و آنها را با خود به ساحل نامتناهی ببرم که بازگشت اجباری ندارد. فراگیری تمامی درسهای زندگی و سپس کمک به دیگران، تا آنها نیز درسهای خود را تمام کنند امر فوقالعادهای است. و بدین سان با فرارسیدن روز نهایی، جایی برای افسوس و ترس نمیماند. همانطور که جوانی پاک در حال مرگ میگفت، "شما که در این ساحل فلاکتبار ماندهاید، برای من اشک نریزید؛ این من هستم که دلم برای شما میسوزد. معشوق من در کالسکه پرزرق و برق مرگ خواهد آمد و مرا به ملکوت نامیرایی خواهد برد، به کاخ رؤیایی وجد و شعف. آه، ای عزیزان، از شادمانی من شاد گردید!"
پاراماهانسا یوگاناندا
«سفر به تحقق خویشتن»
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
• سکس روحی چیه و چطوری اتفاق میوفته؟ :
رابطه جنسی یک تبادل انرژی قوی و قوی ترین مدیتیشن آگاهانه اس.شما با رابطه جنسی با جفت روحی خود حتی میتونید جسم و روحتون رو با تبادل انرژی شفا بدید.شریک جنسی تو خیلی مهمه؛آیا منفی گراست؟انرژی بد داره یا خوب؟واقعا شمارو دوست داره؟و ...
رابطه جنسی باید برای هر قسمت از وجود شما از سلولوئید گرفته تا اندام ها،ذهن و روح شما شفا بخش ،قدرتمند و جوان کننده باشه.همون چیزی که اگه درست انجام بدید میتونه برای مدت طولانی به شما احساس رضایت و حال خوب و انرژی بده.
در طول رابطه جنسی روحی به جای صرفا بر لذت جنسی جسمانی،بر روشنایی روح تمرکز میشه.
چنین اتحاد روحی الهی ست.به این نوع رابطه جنسی سکس معنوی هم میگن؛که در اون فرد احساس خوشبختی،گرما و از دست دادن نفس بی حد و حصر میکنه.
با هر شخص رابطه جنسی برقرار نکنید مخصوصا اگه انرژی منفی داره و همسرتون هست حتما اول انرژیشو عوض کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
رابطه جنسی یک تبادل انرژی قوی و قوی ترین مدیتیشن آگاهانه اس.شما با رابطه جنسی با جفت روحی خود حتی میتونید جسم و روحتون رو با تبادل انرژی شفا بدید.شریک جنسی تو خیلی مهمه؛آیا منفی گراست؟انرژی بد داره یا خوب؟واقعا شمارو دوست داره؟و ...
رابطه جنسی باید برای هر قسمت از وجود شما از سلولوئید گرفته تا اندام ها،ذهن و روح شما شفا بخش ،قدرتمند و جوان کننده باشه.همون چیزی که اگه درست انجام بدید میتونه برای مدت طولانی به شما احساس رضایت و حال خوب و انرژی بده.
در طول رابطه جنسی روحی به جای صرفا بر لذت جنسی جسمانی،بر روشنایی روح تمرکز میشه.
چنین اتحاد روحی الهی ست.به این نوع رابطه جنسی سکس معنوی هم میگن؛که در اون فرد احساس خوشبختی،گرما و از دست دادن نفس بی حد و حصر میکنه.
با هر شخص رابطه جنسی برقرار نکنید مخصوصا اگه انرژی منفی داره و همسرتون هست حتما اول انرژیشو عوض کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درود دوستان عزیز تعریف شما از ماتریکس چیه و اینکه ما چطوری میتونیم خودمون را از ماتریکس رها کنیم؟🌺🙏
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
جالب ترین خصوصیت بشر "تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود...
برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم و بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم!!
طوری زندگی میکنیم انگار هرگز نمیمیریم و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم...
-پائولو کوئلیو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود...
برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم و بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم!!
طوری زندگی میکنیم انگار هرگز نمیمیریم و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم...
-پائولو کوئلیو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
انســـانها چند دســـته اند،
و در ســـطوح مختلف زندگی می کنند
و از دریچـــه های مختلف به هستی می نگرند
انسان ابعـــاد زیادی دارد
جسم، ذهن، احساس، انرژی، روح و...
عده ای کاملا در بُعـــد جسم زندگی می کنند و برای ارضـــاء خواسته های آن عمل می کنند
وقتی فردی از بُعـــد مـــادی و جسمانی عمل می کند مسائل مربوط به جسم مـــادی در زندگی او اولـــویت هستند و بقیه چیزها تقریبا برای او غیر قابل درک هستند...
مسائل مربوط به جســـم مـــادی زنده ماندن، لذت فیزیکی و ارضـــاء پیوسته بدن فانی می باشد
هر عملـــی که فرد انجام می دهد بر محور ارضای خواسته های جسمانی خواهد بود و از این قبیل...
دسته ای دیگر هستند که آنها را "قلب محـــور" می نامم. در این افراد مرکز انرژی قلب غالب است و آنها عمـــدتا از این مرکز عمل می کنند. برای این افراد مفاهیـــم و زیبـــایی های درونی و ارزشـــهای انســـانی، از زیبایی های بیرونی و ارزشهای مادی مثـــل خوردن، خوابیدن، سکس، سلطه جویی و... مهمتر است
این افراد به صورت ناخودآگاه در پی بر آورده کردن خواسته هایی عمیـــق تر و ظریف تر هستند
تنها مادیات و سکس و... آنها را ارضاء نمی کند
این گونه افراد عمـــدتا هنـــر، موســـیقی، نقاشی، ادبیـــات، و "معنـــا گرایی" را ستایش می کنند و به آن جذب می شوند
مرکز قلب توسط روشن بیـــنان به شکل دو مثلث ترکیب شده در هم که یکی رو به پایین است و یکی رو به بالا (دقیقا مانند ستاره حضرت داود) وصف شده است، و مفهوم آن این است که در مرکز قلب یا چاکرای قلب، فرد منقلب می شود و جهانش دگرگون می شود.
افراد قلب محور به دنبـــال چیزهایی فراتر از مادیات و سکس هستند، نه اینکه به سکس علاقه ای ندارند، بلکه برای آنها اولویت نیست، بلکه چون در بخشی از وجود خود می داننـــد که سکس به تنهایی آنها را کامیاب نخواهد ساخت به دنبـــال ارضایی عمیـــق تر هستند.
انسان قلب محور می اندیشد که اگر بخواهم جسم کسی را بدست آورم، ابتدا باید قلب او را بدست آورم. در غیر این صورت هـــرگز با آن فرد احساس رضایت نمی کند.
افراد قلب محور و افراد جسم محور شاید بتوانند دوستان خوبی باشند، ولی هرگز نمی توانند در بعـــدی عمیـــق و با تمـــام وجود با یکدیگر ارتبـــاط برقرار کنند و یکدیگر را درک کنند
چرا؟
چون هر یک دنیـــا را از بُعد متـــفاوتی می بیند، هر یک اولویتـــها و ارزشـــهای متفاوتی دارد.
تلاش برای مرتبط کردن این دو دسته افراد، مثل؛ تلاش برای پیـــوند زدن بالهـــای کبـــوتر به چهارپاییست به اُمیـــد پرواز!
ماهاچیتا باهوروچی
انجمن جیوتی مارگا (راه نور)
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
و در ســـطوح مختلف زندگی می کنند
و از دریچـــه های مختلف به هستی می نگرند
انسان ابعـــاد زیادی دارد
جسم، ذهن، احساس، انرژی، روح و...
عده ای کاملا در بُعـــد جسم زندگی می کنند و برای ارضـــاء خواسته های آن عمل می کنند
وقتی فردی از بُعـــد مـــادی و جسمانی عمل می کند مسائل مربوط به جسم مـــادی در زندگی او اولـــویت هستند و بقیه چیزها تقریبا برای او غیر قابل درک هستند...
مسائل مربوط به جســـم مـــادی زنده ماندن، لذت فیزیکی و ارضـــاء پیوسته بدن فانی می باشد
هر عملـــی که فرد انجام می دهد بر محور ارضای خواسته های جسمانی خواهد بود و از این قبیل...
دسته ای دیگر هستند که آنها را "قلب محـــور" می نامم. در این افراد مرکز انرژی قلب غالب است و آنها عمـــدتا از این مرکز عمل می کنند. برای این افراد مفاهیـــم و زیبـــایی های درونی و ارزشـــهای انســـانی، از زیبایی های بیرونی و ارزشهای مادی مثـــل خوردن، خوابیدن، سکس، سلطه جویی و... مهمتر است
این افراد به صورت ناخودآگاه در پی بر آورده کردن خواسته هایی عمیـــق تر و ظریف تر هستند
تنها مادیات و سکس و... آنها را ارضاء نمی کند
این گونه افراد عمـــدتا هنـــر، موســـیقی، نقاشی، ادبیـــات، و "معنـــا گرایی" را ستایش می کنند و به آن جذب می شوند
مرکز قلب توسط روشن بیـــنان به شکل دو مثلث ترکیب شده در هم که یکی رو به پایین است و یکی رو به بالا (دقیقا مانند ستاره حضرت داود) وصف شده است، و مفهوم آن این است که در مرکز قلب یا چاکرای قلب، فرد منقلب می شود و جهانش دگرگون می شود.
افراد قلب محور به دنبـــال چیزهایی فراتر از مادیات و سکس هستند، نه اینکه به سکس علاقه ای ندارند، بلکه برای آنها اولویت نیست، بلکه چون در بخشی از وجود خود می داننـــد که سکس به تنهایی آنها را کامیاب نخواهد ساخت به دنبـــال ارضایی عمیـــق تر هستند.
انسان قلب محور می اندیشد که اگر بخواهم جسم کسی را بدست آورم، ابتدا باید قلب او را بدست آورم. در غیر این صورت هـــرگز با آن فرد احساس رضایت نمی کند.
افراد قلب محور و افراد جسم محور شاید بتوانند دوستان خوبی باشند، ولی هرگز نمی توانند در بعـــدی عمیـــق و با تمـــام وجود با یکدیگر ارتبـــاط برقرار کنند و یکدیگر را درک کنند
چرا؟
چون هر یک دنیـــا را از بُعد متـــفاوتی می بیند، هر یک اولویتـــها و ارزشـــهای متفاوتی دارد.
تلاش برای مرتبط کردن این دو دسته افراد، مثل؛ تلاش برای پیـــوند زدن بالهـــای کبـــوتر به چهارپاییست به اُمیـــد پرواز!
ماهاچیتا باهوروچی
انجمن جیوتی مارگا (راه نور)
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
هنگامی که ذهـن لاينقطع بـه مشکلی بیاندیشد نام آن را نگرانی می گذاریم. حال ببینیم انسان چگونه می تواند از نگرانی رهایی یابد. ابتدا مهم آن است که ذهن اجازه ندهد مشکل ریشه بگیرد و جا گیر شود.
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عشق زناشویی
عشق زناشویی، در صورت آرمانی خود میتواند یک از عالیترین نمودهای عشق انسانی باشد. در گفتار مسیح: "مرد به این خاطر، مادر و پدرش را ترک خواهد کرد و به همسرش خواهد پیوست." او چنین منظوری داشته است. وقتی مرد و زنی در نهایت خلوص و صمیمیت همدیگر را دوست میدارند، در میانشان هماهنگی کامل جسمی، ذهنی و معنوی وجود دارد. هنگامی که عشق میان آنها خود را در والاترین حالتش بیان میدارد، میان آنها یگانگی کامل به وجود میآورد. اما این عشق نیز ضعفهای خودش را دارد و میتواند در صورت سوءاستفاده از نزدیکی جنسی تیره گردد و عشق الهی را مکدر کند. طبیعت، غریزه جنسی را بسیار قوی کرده است تا آفرینش به بقای خود ادامه دهد؛ به همین خاطر در رابطه میان زن و مرد نزدیکی جنسی جای خود را دارد. اما اگر در یک رابطه آن نیرو غالب گردد، عشق گریزان خواهد شد و کاملاً از میان خواهد رفت؛ و جایش را به حس تملک، زیادی خودمانی بودن، بدرفتاری، و عدم دوستی و تفاهم میدهد. اگرچه جاذبه جنسی یکی از عوامل لازم برای تولد عشق میباشد، اما نیروی شهوت جنسی همان عشق نیست. عشق واقعی و رابطهی جنسی همان اندازه از هم فاصله دارند که ماه از خورشید فاصله دارد. تنها در رابطهای که قدرت متحول کننده عشق واقعی غالب باشد، رابطهی جنسی میتواند راهی برای بیان عشق میان آنها گردد. کسانی که بیش از اندازه در گسترهی شهوانی زندگی میکنند، رابطهی زناشویی رضایتبخشی نمییابند. تنها از راه خویشتنداری، و در رابطهای که نیروی جنسی غالب نباشد، بلکه نسبت به عشق مقام فرعی داشته باشد، زن و شوهر میتوانند به معنای واقعی عشق پی ببرند. متأسفانه در دنیای مدرن، چه بسیار که عشق قربانی افراط در تجارب جنسی میگردد.
آنهایی که در رابطهی جنسی راه طبیعی (و نه اجباری) اعتدال را رعایت میکنند، فضیلتهای پایداری در رابطه زناشویی را در خود پرورش میدهند: دوستی، همراهی و همکاری، درک و تفاهم و عشق متقابل. نمونهاش خانم آمالیتا گالی- کورچی و همسرش هومر ساموئل است که بهترین نمونه دلدادههایی هستند که من در غرب دیدهام. عشق و محبت میان آنها بسیار زیباست، به این خاطر که آنها پایبند آرمانهایی هستند که من از آنها صحبت کردم. آنها حتی وقتی که برای مدت کوتاهی از هم دور میشوند، برای دیدن یکدیگر سرشار از اشتیاق هستند، از بودن با هم و تشریک افکار و عشق با یکدیگر لذت میبرند و برای یکدیگر زندگی میکنند.
رابطه میان الا ویلر ویلکاکس و همسرش نیز نمونه دیگری از یک رابطه زیبای زناشویی است. آقای جان لارکین، یکی از دانشآموزان من که آنها را می شناخت، به من گفت: که تا کنون عشقی به مانند عشق میان آنها ندیده است. وی گفت: "آنها هر بار که یکدیگر را میبینند گویی تجربه شادمانی دیدار اولیه برایشان تازه میگردد. کاملاً به هم وفادارند. سه سال پس از مرگ همسرش، خانم ویلکاکس که دائماً به فکر وحدت با شوهر خود بود، با نام شوهر بر لب زندگی را بدرود گفت."
به مرد دیگری در این کشور برخوردم که او هم دارای خلوص عاری از حس خودخواهی بود و همسرش را عمیقاً دوست میداشت، آنقدر که عشق نسبت به همسرش در او به عشق الهی دگرگون گشت. وقتی همسرش درگذشت، او سالها به دنبال راهی بود تا همسرش را از نو بازیابد، و سرانجام موفق هم شد، و در آخر از راه عشق به همسرش خداوند را یافت. او داستانش را اینگونه برای من شرح داد: پس از مرگ همسرش، او به جستجوی عارف والایی در هیمیالیا پرداخت. عارف را بر آن داشت که قول بدهد او و همسرش را با هم تشرف معنوی دهد. وقتی که این وعده را از عارف گرفت، عارف از او پرسید: "همسرت کجاست؟" و او پاسخ داد: که همسرش درگذشته است. ولی عارف کماکان به وعده خود عمل کرد. به مرد گفت: به مراقبه بنشیند و حضور همسرش را فرا بخواند. همسر این مرد بناگاه پدیدار گشت. آنها مدت زمانی طولانی به صحبت نشستند و سپس با هم از عارف تشرف معنوی دریافت نمودند. بعد از مراسم معنوی مرد قدیس آنها را تبرک داد و سپس زن ترکشان نمود. از آن لحظه به بعد مرد به این درک رسید که آن تندیس معشوقی که او در مقام همسرش میشناخته است در واقع نمود فردیتیافته هشیاری الهی بوده است- همانطور که همه انسانها هستند. معنای واقعی عشق الهی که در هر رابطه آرمانی انسانی نهفته و نمودار میباشد به او نشان داده شد. تجربه این شخص واقعی و در نوع خود بینظیر بود.
ولی عشق زناشویی گمراه کننده نیز میتواند باشد و اکثر انسانها این دنیا را با قلبی ناراضی ترک میکنند. آنها راه یافتن درست عشق زناشویی را دنبال نکردهاند. چرا که غالباً جلب ظاهر فریفته افراد میگردند و یار جانی خود را در گورستان سر و وضعهای آراسته میجویند، و توجه نمیکنند که ممکن است در پشت آن ظاهرهای آراسته اهریمن پنهان شده باشد. من زن و مرد را به خاطر واکنش به قانون جاذبه خدادادی میان آنها نکوهش نمیکنم؛ 👇
عشق زناشویی، در صورت آرمانی خود میتواند یک از عالیترین نمودهای عشق انسانی باشد. در گفتار مسیح: "مرد به این خاطر، مادر و پدرش را ترک خواهد کرد و به همسرش خواهد پیوست." او چنین منظوری داشته است. وقتی مرد و زنی در نهایت خلوص و صمیمیت همدیگر را دوست میدارند، در میانشان هماهنگی کامل جسمی، ذهنی و معنوی وجود دارد. هنگامی که عشق میان آنها خود را در والاترین حالتش بیان میدارد، میان آنها یگانگی کامل به وجود میآورد. اما این عشق نیز ضعفهای خودش را دارد و میتواند در صورت سوءاستفاده از نزدیکی جنسی تیره گردد و عشق الهی را مکدر کند. طبیعت، غریزه جنسی را بسیار قوی کرده است تا آفرینش به بقای خود ادامه دهد؛ به همین خاطر در رابطه میان زن و مرد نزدیکی جنسی جای خود را دارد. اما اگر در یک رابطه آن نیرو غالب گردد، عشق گریزان خواهد شد و کاملاً از میان خواهد رفت؛ و جایش را به حس تملک، زیادی خودمانی بودن، بدرفتاری، و عدم دوستی و تفاهم میدهد. اگرچه جاذبه جنسی یکی از عوامل لازم برای تولد عشق میباشد، اما نیروی شهوت جنسی همان عشق نیست. عشق واقعی و رابطهی جنسی همان اندازه از هم فاصله دارند که ماه از خورشید فاصله دارد. تنها در رابطهای که قدرت متحول کننده عشق واقعی غالب باشد، رابطهی جنسی میتواند راهی برای بیان عشق میان آنها گردد. کسانی که بیش از اندازه در گسترهی شهوانی زندگی میکنند، رابطهی زناشویی رضایتبخشی نمییابند. تنها از راه خویشتنداری، و در رابطهای که نیروی جنسی غالب نباشد، بلکه نسبت به عشق مقام فرعی داشته باشد، زن و شوهر میتوانند به معنای واقعی عشق پی ببرند. متأسفانه در دنیای مدرن، چه بسیار که عشق قربانی افراط در تجارب جنسی میگردد.
آنهایی که در رابطهی جنسی راه طبیعی (و نه اجباری) اعتدال را رعایت میکنند، فضیلتهای پایداری در رابطه زناشویی را در خود پرورش میدهند: دوستی، همراهی و همکاری، درک و تفاهم و عشق متقابل. نمونهاش خانم آمالیتا گالی- کورچی و همسرش هومر ساموئل است که بهترین نمونه دلدادههایی هستند که من در غرب دیدهام. عشق و محبت میان آنها بسیار زیباست، به این خاطر که آنها پایبند آرمانهایی هستند که من از آنها صحبت کردم. آنها حتی وقتی که برای مدت کوتاهی از هم دور میشوند، برای دیدن یکدیگر سرشار از اشتیاق هستند، از بودن با هم و تشریک افکار و عشق با یکدیگر لذت میبرند و برای یکدیگر زندگی میکنند.
رابطه میان الا ویلر ویلکاکس و همسرش نیز نمونه دیگری از یک رابطه زیبای زناشویی است. آقای جان لارکین، یکی از دانشآموزان من که آنها را می شناخت، به من گفت: که تا کنون عشقی به مانند عشق میان آنها ندیده است. وی گفت: "آنها هر بار که یکدیگر را میبینند گویی تجربه شادمانی دیدار اولیه برایشان تازه میگردد. کاملاً به هم وفادارند. سه سال پس از مرگ همسرش، خانم ویلکاکس که دائماً به فکر وحدت با شوهر خود بود، با نام شوهر بر لب زندگی را بدرود گفت."
به مرد دیگری در این کشور برخوردم که او هم دارای خلوص عاری از حس خودخواهی بود و همسرش را عمیقاً دوست میداشت، آنقدر که عشق نسبت به همسرش در او به عشق الهی دگرگون گشت. وقتی همسرش درگذشت، او سالها به دنبال راهی بود تا همسرش را از نو بازیابد، و سرانجام موفق هم شد، و در آخر از راه عشق به همسرش خداوند را یافت. او داستانش را اینگونه برای من شرح داد: پس از مرگ همسرش، او به جستجوی عارف والایی در هیمیالیا پرداخت. عارف را بر آن داشت که قول بدهد او و همسرش را با هم تشرف معنوی دهد. وقتی که این وعده را از عارف گرفت، عارف از او پرسید: "همسرت کجاست؟" و او پاسخ داد: که همسرش درگذشته است. ولی عارف کماکان به وعده خود عمل کرد. به مرد گفت: به مراقبه بنشیند و حضور همسرش را فرا بخواند. همسر این مرد بناگاه پدیدار گشت. آنها مدت زمانی طولانی به صحبت نشستند و سپس با هم از عارف تشرف معنوی دریافت نمودند. بعد از مراسم معنوی مرد قدیس آنها را تبرک داد و سپس زن ترکشان نمود. از آن لحظه به بعد مرد به این درک رسید که آن تندیس معشوقی که او در مقام همسرش میشناخته است در واقع نمود فردیتیافته هشیاری الهی بوده است- همانطور که همه انسانها هستند. معنای واقعی عشق الهی که در هر رابطه آرمانی انسانی نهفته و نمودار میباشد به او نشان داده شد. تجربه این شخص واقعی و در نوع خود بینظیر بود.
ولی عشق زناشویی گمراه کننده نیز میتواند باشد و اکثر انسانها این دنیا را با قلبی ناراضی ترک میکنند. آنها راه یافتن درست عشق زناشویی را دنبال نکردهاند. چرا که غالباً جلب ظاهر فریفته افراد میگردند و یار جانی خود را در گورستان سر و وضعهای آراسته میجویند، و توجه نمیکنند که ممکن است در پشت آن ظاهرهای آراسته اهریمن پنهان شده باشد. من زن و مرد را به خاطر واکنش به قانون جاذبه خدادادی میان آنها نکوهش نمیکنم؛ 👇
☝️ هوس را محکوم میکنم که موجب تحریف این جاذبه شده است. هر مردی که به زن به عنوان وسیله ارضای هوس نگاه کند و برای ارضای شهوت خود زنان را مورد سوءاستفاده قرار دهد، مرتکب انهدام خود شده است: افراط جنسیِ دائم دستگاه عصبی و قلب را آزار میدهد و آرامش و شادمانی انسان را مختل میسازد. نوع بشر بایست درک کند که ذات واقعی او معنوی است. اگر زن و مرد همدیگر را فقط وسیله ارضای هوس خود بدانند، سعادت و شادمانی خود را منهدم میکنند و آرامش ذهنشان به تدریج رخت بر میبندد.
افراط در حیطهی جنسی به مانند راندن اتومبیل بدون روغن است؛ بدن توان خود را از دست میدهد. هر قطره آب حیات که از بدن خارج شود معادل هشت قطره خون میباشد. مسئله مهمی که باید به خاطر سپرد خویشتنداری است، و این از راه خلوص و مهار ذهن میآید، و خیلی بهتر از انصراف از رابطه عینی جنسی است در حالی که ذهن همچنان به آن میاندیشد. انصراف اجباری، یا سرکوب این نیرو میتواند مضر باشد.
مرد و زن بایست در یکدیگر بازتاب نور خداوند را ببینند. به نظر من خیلی شیرین است وقتی که میبینم مردی همسرش را "مادر" و یا زن شوهرش را "پدر"، خطاب میکند. زن بایست به مرد در مقام پدر بنگرد. من به همه زنان به عنوان مادر مینگرم. از دید من زن تنها یک زن نیست، بلکه تجلی مادر مقدس است. من در شکل زن، مادر الهی را میبینم که با من حرف میزند.
زن نباید سعی کند از طریق جذابیت جنسی مرد را جلب کند. انسان بایست همیشه تمیز و آراسته باشد و اگر با سلیقه هم باشد، بد نیست که سعی در جذابیت خود داشته باشد. چیزی که اشتباه است اینست که بخواهد قصداً جنس مخالف را از طریق جذابیت جنسی به خود جلب کند. جاذبه میان زن و مرد باید از روح آنان برآید. کسانی که دارای قدرت خویشتنداری جنسی هستند و کوشش نمیکنند خود را سمبل زیبایی جنسی نشان دهند، شانس بیشتری در جذب همسر شایسته به خود دارند. بسیاری از دختران جوان با من درددل کردهاند که پسرها پیش از هر چیزی رابطه جنسی میخواهند، وگرنه با آنها بیرون هم نمیروند. تجربه جنسی برای سنین جوان منحط است. در هند، جوانان پیش از ازدواج به هم دست نمیزنند و همدیگر را نمیبوسند. اول عاطفه عشق میآید. این باید آرمان باشد. وقتی دو نفر حس جاذبه بیقید و شرط به هم دارند و حاضرند به خاطر یکدیگر فداکاری کنند، آنگاه میتوان گفت آنها واقعاً عاشق یکدیگرند. تنها در آن وقت است که آنها برای رابطه نزدیک زناشویی آمادگی دارند. حس تملک به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. وقتی یک از زوجین سعی در کنترل دیگری کند، این نشان عدم عشق واقعی است. اما وقتی آنها پیوسته به فکر شادمانی راستین یکدیگر باشند، این عشق الهی میگردد. در چنین رابطهای روزنهای به عشق مقدس الهی در دلهایشان باز میگردد.
بسیاری زنان به نزد من میآیند و شکایت میکنند: که، "همسر من دلش نمیخواهد که من به مسائل معنوی توجه داشته باشم." این امر بسیار خودخواهانه است. اگر زنی سعی دارد در معنویت پیشرفت کند، همسرش باید با او همکاری کند. این باعث نخواهد شد که او را از دست بدهد؛ بلکه برعکس، او هم از معنویت زن فایده میبرد. چنین اصلی در مورد برخورد زنان نسبت به همسرانشان نیز صادق است. والاترین آرزویی که مرد و یا زن برای همسرش میتواند داشته باشد معنویت است؛ چرا که پیشرفت و تحول روح با خود فضیلتهای مقدس درک و فهم، بردباری، ملاحظهکاری و عشق میآورد. ولی هر دو طرف باید به خاطر بسپارند که پیشرفت معنوی را نباید به دیگری تحمیل کنند. عشق را در زندگی خود تمرین کنید تا نیکی حاصل از آن، خودبخود برای عزیزانتان الهامانگیز گردد.
پس از سپری شدن چند سال از زندگی زناشویی، هزاران زن و شوهر میپرسند: "عشقمان به کجا رفت؟" در محراب افراط در رابطهی جنسی، خودپرستی و عدم احترام دود شد و از میان رفت. وقتی این نوع کیفیتها وارد رابطه میشوند، عشق به دود و خاکستر تبدیل میشود. زن شکوه میکند که مرد میخواهد از او یک برده بسازد و یا حس میکند که مورد بیاعتنایی مرد قرار گرفته است. ولی زخمزبان زدن بدترین طرز برخورد نسبت به یکدیگر است. گفته شده است: که یک زبانِ هفت هشت سانتی یک زن قادر به کشتن یک مرد بلندقامت است. وقتی زن و مرد رفتار اشتباهی نسبت به همدیگر دارند شادمانی میان خودشان را برای همیشه از بین میبرند. مرد باید خداوند را در زن ببیند و در تحقق ذات معنوی یاریش کند. باید طوری عمل کند که زن حس کند فقط وسیله ارضای جنسی او نیست، بلکه شریک و همراه و مورد احترام اوست و در چشم او تجلی خداوند است، و زن نیز باید به همسرش با همین برخورد نگاه کند.
ادامه👇
افراط در حیطهی جنسی به مانند راندن اتومبیل بدون روغن است؛ بدن توان خود را از دست میدهد. هر قطره آب حیات که از بدن خارج شود معادل هشت قطره خون میباشد. مسئله مهمی که باید به خاطر سپرد خویشتنداری است، و این از راه خلوص و مهار ذهن میآید، و خیلی بهتر از انصراف از رابطه عینی جنسی است در حالی که ذهن همچنان به آن میاندیشد. انصراف اجباری، یا سرکوب این نیرو میتواند مضر باشد.
مرد و زن بایست در یکدیگر بازتاب نور خداوند را ببینند. به نظر من خیلی شیرین است وقتی که میبینم مردی همسرش را "مادر" و یا زن شوهرش را "پدر"، خطاب میکند. زن بایست به مرد در مقام پدر بنگرد. من به همه زنان به عنوان مادر مینگرم. از دید من زن تنها یک زن نیست، بلکه تجلی مادر مقدس است. من در شکل زن، مادر الهی را میبینم که با من حرف میزند.
زن نباید سعی کند از طریق جذابیت جنسی مرد را جلب کند. انسان بایست همیشه تمیز و آراسته باشد و اگر با سلیقه هم باشد، بد نیست که سعی در جذابیت خود داشته باشد. چیزی که اشتباه است اینست که بخواهد قصداً جنس مخالف را از طریق جذابیت جنسی به خود جلب کند. جاذبه میان زن و مرد باید از روح آنان برآید. کسانی که دارای قدرت خویشتنداری جنسی هستند و کوشش نمیکنند خود را سمبل زیبایی جنسی نشان دهند، شانس بیشتری در جذب همسر شایسته به خود دارند. بسیاری از دختران جوان با من درددل کردهاند که پسرها پیش از هر چیزی رابطه جنسی میخواهند، وگرنه با آنها بیرون هم نمیروند. تجربه جنسی برای سنین جوان منحط است. در هند، جوانان پیش از ازدواج به هم دست نمیزنند و همدیگر را نمیبوسند. اول عاطفه عشق میآید. این باید آرمان باشد. وقتی دو نفر حس جاذبه بیقید و شرط به هم دارند و حاضرند به خاطر یکدیگر فداکاری کنند، آنگاه میتوان گفت آنها واقعاً عاشق یکدیگرند. تنها در آن وقت است که آنها برای رابطه نزدیک زناشویی آمادگی دارند. حس تملک به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. وقتی یک از زوجین سعی در کنترل دیگری کند، این نشان عدم عشق واقعی است. اما وقتی آنها پیوسته به فکر شادمانی راستین یکدیگر باشند، این عشق الهی میگردد. در چنین رابطهای روزنهای به عشق مقدس الهی در دلهایشان باز میگردد.
بسیاری زنان به نزد من میآیند و شکایت میکنند: که، "همسر من دلش نمیخواهد که من به مسائل معنوی توجه داشته باشم." این امر بسیار خودخواهانه است. اگر زنی سعی دارد در معنویت پیشرفت کند، همسرش باید با او همکاری کند. این باعث نخواهد شد که او را از دست بدهد؛ بلکه برعکس، او هم از معنویت زن فایده میبرد. چنین اصلی در مورد برخورد زنان نسبت به همسرانشان نیز صادق است. والاترین آرزویی که مرد و یا زن برای همسرش میتواند داشته باشد معنویت است؛ چرا که پیشرفت و تحول روح با خود فضیلتهای مقدس درک و فهم، بردباری، ملاحظهکاری و عشق میآورد. ولی هر دو طرف باید به خاطر بسپارند که پیشرفت معنوی را نباید به دیگری تحمیل کنند. عشق را در زندگی خود تمرین کنید تا نیکی حاصل از آن، خودبخود برای عزیزانتان الهامانگیز گردد.
پس از سپری شدن چند سال از زندگی زناشویی، هزاران زن و شوهر میپرسند: "عشقمان به کجا رفت؟" در محراب افراط در رابطهی جنسی، خودپرستی و عدم احترام دود شد و از میان رفت. وقتی این نوع کیفیتها وارد رابطه میشوند، عشق به دود و خاکستر تبدیل میشود. زن شکوه میکند که مرد میخواهد از او یک برده بسازد و یا حس میکند که مورد بیاعتنایی مرد قرار گرفته است. ولی زخمزبان زدن بدترین طرز برخورد نسبت به یکدیگر است. گفته شده است: که یک زبانِ هفت هشت سانتی یک زن قادر به کشتن یک مرد بلندقامت است. وقتی زن و مرد رفتار اشتباهی نسبت به همدیگر دارند شادمانی میان خودشان را برای همیشه از بین میبرند. مرد باید خداوند را در زن ببیند و در تحقق ذات معنوی یاریش کند. باید طوری عمل کند که زن حس کند فقط وسیله ارضای جنسی او نیست، بلکه شریک و همراه و مورد احترام اوست و در چشم او تجلی خداوند است، و زن نیز باید به همسرش با همین برخورد نگاه کند.
ادامه👇
طرز برخورد اشتباه دیگر در ترسیدن از جنس مخالف است؛ بیزاری غیرعادی، به مانند جاذبه غیرعادی، ناسالم است. من از استاد خود سوامی شری یوکتشوارجی آموختم که به زن همچون وسیلهای برای به دام انداختن و انهدام مرد ننگرم،
بلکه در او مادر مقدس کیهانی را ببینم. اگر و زمانی که مرد زن را نماد مادر الهی ببیند، در او چنان پناه عاشقانهای مییابد که هرگز تجربه نکرده است. من به لطف خداوند، توانستهام با این تفکر معنوی هشیاری بسیاری از زنان و مردان را تغییر دهم. مرد بایستی به زن همچون مادر کیهانی بنگرد و زن بایست به مرد همچون پدر کیهانی. این اشخاص حضور مرا با این حس ترک نمودند که مادر الهی و پدر بهشتی از طریق من با آنها صحبت کرده است، به این خاطر که من با هشیاری الهی با آنها صحبت نمودم.
آیا اگر جاذبه جنسی وجود نمیداشت، عشق زناشوییای در میان میبود؟ اشخاص عادی ظرفیت درک چنین عشقی را ندارند، ولی آنهایی که رشد معنوی دارند آن را درک میکنند، به این خاطر که آنها جلب جاذبه جنسی نمیشوند. آنهایی که به رشد فضیلتهای معنوی در خود رسیدهاند میدانند که جاذبه جنسی ارتباطی با عشق واقعی ندارد. اگر عشق کامل به روح خود را در خود پرورش دهید، شروع به شناخت ذات الهی میکنید. عیسی مسیح آن عشقی را که خالص، عظیم و شگرف است، نشان داد. چنین عشقی در زندگی بسیاری از قدیسان والا نیز تجلی پیدا کرده است.
پاراماهانسا یوگاناندا
شور عشق الهی
فصل یک- ۴
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
بلکه در او مادر مقدس کیهانی را ببینم. اگر و زمانی که مرد زن را نماد مادر الهی ببیند، در او چنان پناه عاشقانهای مییابد که هرگز تجربه نکرده است. من به لطف خداوند، توانستهام با این تفکر معنوی هشیاری بسیاری از زنان و مردان را تغییر دهم. مرد بایستی به زن همچون مادر کیهانی بنگرد و زن بایست به مرد همچون پدر کیهانی. این اشخاص حضور مرا با این حس ترک نمودند که مادر الهی و پدر بهشتی از طریق من با آنها صحبت کرده است، به این خاطر که من با هشیاری الهی با آنها صحبت نمودم.
آیا اگر جاذبه جنسی وجود نمیداشت، عشق زناشوییای در میان میبود؟ اشخاص عادی ظرفیت درک چنین عشقی را ندارند، ولی آنهایی که رشد معنوی دارند آن را درک میکنند، به این خاطر که آنها جلب جاذبه جنسی نمیشوند. آنهایی که به رشد فضیلتهای معنوی در خود رسیدهاند میدانند که جاذبه جنسی ارتباطی با عشق واقعی ندارد. اگر عشق کامل به روح خود را در خود پرورش دهید، شروع به شناخت ذات الهی میکنید. عیسی مسیح آن عشقی را که خالص، عظیم و شگرف است، نشان داد. چنین عشقی در زندگی بسیاری از قدیسان والا نیز تجلی پیدا کرده است.
پاراماهانسا یوگاناندا
شور عشق الهی
فصل یک- ۴
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۱
تا زمانی که شما ماهیت معنوی خود را با آن نیروی خلاق الهی مرتبط ندانید، این زندگی برایتان سراسر رمز و راز خواهد بود!
امروز اینجا هستید و فردا نیستید. وقتی از این زندگی به وادی پس از مرگ میروید، تمام این دنیا برایتان فقط یک رویا میشود. بدین گونه مانند وقتی که باید پوشش کهنهی خود را تعویض کنید، اندوهگین نمیشوید. چقدر احمقانه است فکر کنید این بدن (این "ژاکتی" که روح شما بر خود پوشیده ) - دائمی خواهد بود. در حال حاضر آن برای شما واقعی به نظر میآید، اما بعد از بین میرود.
پس روح شما کجا خواهد رفت؟
* به عالم سماوی- قلمرو "بهشتی" نور و حیات فناناپذیر، قلمرو انرژی حیات ارتعاشی پنهان در پشت پردهی جهان مادی ناخالص.
ما در بدو تولد از عالم سماوی میآییم و در هنگام مرگ به آنجا باز میگردیم.
یکی از من پرسید که چرا باید اکنون سعی کنیم با عالم سماوی ارتباط برقرار کنیم؟
پاسخ میدهم: «زیرا آنجاست که شما به آزادی ماهیت واقعی خود پی خواهی برد. در آنجاست که شما به عنوان یک روح پوشیده در کالبد سماوی آغاز میکنید و چون شما الان آنجا نیستید و خاطرهی آن را از دست دادهاید همه بدبختیهای شما ادامه دارند."
با ورود به آن دنیای دیگر، علل و شفای همه رنجها و بیماریها را درمییابیم.
به اسرار وجود خود پی میبریم، به آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد، و اینکه پیش از تولد کجا بودهایم، و چگونه میتوانیم در دنیای مادی زندگی کنیم بدون آنکه ارتباط الهی خود را از دست بدهیم.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۱
تا زمانی که شما ماهیت معنوی خود را با آن نیروی خلاق الهی مرتبط ندانید، این زندگی برایتان سراسر رمز و راز خواهد بود!
امروز اینجا هستید و فردا نیستید. وقتی از این زندگی به وادی پس از مرگ میروید، تمام این دنیا برایتان فقط یک رویا میشود. بدین گونه مانند وقتی که باید پوشش کهنهی خود را تعویض کنید، اندوهگین نمیشوید. چقدر احمقانه است فکر کنید این بدن (این "ژاکتی" که روح شما بر خود پوشیده ) - دائمی خواهد بود. در حال حاضر آن برای شما واقعی به نظر میآید، اما بعد از بین میرود.
پس روح شما کجا خواهد رفت؟
* به عالم سماوی- قلمرو "بهشتی" نور و حیات فناناپذیر، قلمرو انرژی حیات ارتعاشی پنهان در پشت پردهی جهان مادی ناخالص.
ما در بدو تولد از عالم سماوی میآییم و در هنگام مرگ به آنجا باز میگردیم.
یکی از من پرسید که چرا باید اکنون سعی کنیم با عالم سماوی ارتباط برقرار کنیم؟
پاسخ میدهم: «زیرا آنجاست که شما به آزادی ماهیت واقعی خود پی خواهی برد. در آنجاست که شما به عنوان یک روح پوشیده در کالبد سماوی آغاز میکنید و چون شما الان آنجا نیستید و خاطرهی آن را از دست دادهاید همه بدبختیهای شما ادامه دارند."
با ورود به آن دنیای دیگر، علل و شفای همه رنجها و بیماریها را درمییابیم.
به اسرار وجود خود پی میبریم، به آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد، و اینکه پیش از تولد کجا بودهایم، و چگونه میتوانیم در دنیای مادی زندگی کنیم بدون آنکه ارتباط الهی خود را از دست بدهیم.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی -۲
این جهان محدودیتهای زیادی دارد . اما عالم سماوی هیچ محدودیتی ندارد. وقتی که یک روح از وسعت عالم سماوی خارج میشود تا در زمین به دنیا بیاید، نوزاد انسانیای میشود که خود را محدود و محبوس در رحم مادر مییابد و میخواهد از آن خارج شود اما نمیتواند. ۹ ماه باید صبر کند و بعد هم باید عجز و ناتوانی دوران شیرخوارگی را تحمل کند .
هر روز این نمایش محدودیتهای فانی، با همه گوناگونیهایش در زندگی شما ایفا میشود و شما هنوز هم به این دنیا همچون چیزی دلپذیر و خواستنی دل میبندید. در حالی که اینچنین نیست.
اگر شما میتوانستید عالم سماوی را دریابید، میفهمیدید که بینهایت واقعیتر از بُعد زمینی است، که بدون نیروهای حامی و حیاتبخش از عالم سماوی، این بُعد فقط مادهای بیجان است. آفرینش مادی تنها سایهای از آن بُعد بالاتر و ظریفتر واقعیت است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی -۲
این جهان محدودیتهای زیادی دارد . اما عالم سماوی هیچ محدودیتی ندارد. وقتی که یک روح از وسعت عالم سماوی خارج میشود تا در زمین به دنیا بیاید، نوزاد انسانیای میشود که خود را محدود و محبوس در رحم مادر مییابد و میخواهد از آن خارج شود اما نمیتواند. ۹ ماه باید صبر کند و بعد هم باید عجز و ناتوانی دوران شیرخوارگی را تحمل کند .
هر روز این نمایش محدودیتهای فانی، با همه گوناگونیهایش در زندگی شما ایفا میشود و شما هنوز هم به این دنیا همچون چیزی دلپذیر و خواستنی دل میبندید. در حالی که اینچنین نیست.
اگر شما میتوانستید عالم سماوی را دریابید، میفهمیدید که بینهایت واقعیتر از بُعد زمینی است، که بدون نیروهای حامی و حیاتبخش از عالم سماوی، این بُعد فقط مادهای بیجان است. آفرینش مادی تنها سایهای از آن بُعد بالاتر و ظریفتر واقعیت است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۳
این دنیا نتیجه و تاثیری از عالم سماوی است.
*طرح اولیه همه چیزِ متعلق به دنیای فیزیکی در عالم سماوی شکل و ریخته شده - تمام اشکال و نیروهای موجود در طبیعت، از جمله بدنِ پیچیده انسان، برای اولین بار در حیطهی ایدههای علّی خداوند در اشکال نور آسمانی و انرژیِ مرتعش قابل مشاهده شده و سپس در اِتر (فضا) به شکل فیزیکی و مادی تبدیل میشوند.
اما کالبد سماوی انسان و نیز همتای سماوی همه چیز در طبیعت، نسبت به آگاهی محدود ما به دنیای مادی، بسیار زیباتر، سرشارتر از نور حیات و بیانگرتر از هماهنگی و کمال خالق الهی هستند.
عالم سماوی، تجربه رهاییبخش نهایی نیست
روح تنها از طریق تحقق یگانگی خود با خالقش به معراج کامل میرسد.
با این وجود، پیشرفت روح با تلاش برای رها شدن از توهم اسارت مادی به آگاهی بالاتر از وجود سماوی لطیفترش آغاز میشود.
پس از همین حالا یاد بگیرید که متعالیتر باشید. با زندگی خویشتن سماوی خود و ارتباطش با عالم سماوی یگانگی کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۳
این دنیا نتیجه و تاثیری از عالم سماوی است.
*طرح اولیه همه چیزِ متعلق به دنیای فیزیکی در عالم سماوی شکل و ریخته شده - تمام اشکال و نیروهای موجود در طبیعت، از جمله بدنِ پیچیده انسان، برای اولین بار در حیطهی ایدههای علّی خداوند در اشکال نور آسمانی و انرژیِ مرتعش قابل مشاهده شده و سپس در اِتر (فضا) به شکل فیزیکی و مادی تبدیل میشوند.
اما کالبد سماوی انسان و نیز همتای سماوی همه چیز در طبیعت، نسبت به آگاهی محدود ما به دنیای مادی، بسیار زیباتر، سرشارتر از نور حیات و بیانگرتر از هماهنگی و کمال خالق الهی هستند.
عالم سماوی، تجربه رهاییبخش نهایی نیست
روح تنها از طریق تحقق یگانگی خود با خالقش به معراج کامل میرسد.
با این وجود، پیشرفت روح با تلاش برای رها شدن از توهم اسارت مادی به آگاهی بالاتر از وجود سماوی لطیفترش آغاز میشود.
پس از همین حالا یاد بگیرید که متعالیتر باشید. با زندگی خویشتن سماوی خود و ارتباطش با عالم سماوی یگانگی کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۴
حال چگونه میتوان به آن بُعد بالاتر رفت؟
در حیطه فکر، شما همیشه آنجا هستید. اما از آنجا که تا حد زیادی با ادراکات فیزیکی افکار خود همسانی میکنید، دنیای سماوی پشتوانه که این افکار و ادراکات را تقویت میکند، برای شما واقعی نیست.
روح شما هر شب در خواب در آنجا ساکن میشود، فقط شما آگاه به آن نیستید. شما فقط برای مدتی به هنگام بیداری روح در محیط مادی هستید. بقیه زمان را در عالم سماوی سر میکنید.
هر زمان که از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده می کنید (در رویاپردازی یا استفاده از قدرت خلاق بینایی و تجسم ) تا حدی در دنیای سماوی هستید. بنابراین اینطور نیست که شما باید به آنجا برسید. شما همیشه آنجا هستید.
ذهن ناخودآگاه یا فروهشیار شما با منبع سماوی پیوند خورده است و زندگی، هوش، و قوای حسی بدن فیزیکی شما دائماً از آنجا جاری می شود.
شما با زمینهی سماوی خود کار میکنید. حتی اگر فکر میکنید که موجودی مادی و وابسته به دنیای مادی هستید، چنین نیستید.
به همین خاطر باید بیاموزید چگونه با پایگاه واقعی عملیات خود آشنا شوید. فرض کنید دو خانه دارید - یکی در محلههای فقیرنشین که در آن دائماً آشفتگی و جدال در جریان است و دیگری در بخش زیبای شهر که نظم و هماهنگی در آن وجود دارد. وقتی به خانه بهتر خود می روید، آرامش و رضایت خاطر پیدا میکنید.
این همان چیزی است که من از شما میخواهم: بهجای اینکه در «سقوط» جسم فیزیکی باشید، در آگاهی بدن سماوی خود زندگی کنید. دربِ ورود به عالم سماوی مراقبه است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۴
حال چگونه میتوان به آن بُعد بالاتر رفت؟
در حیطه فکر، شما همیشه آنجا هستید. اما از آنجا که تا حد زیادی با ادراکات فیزیکی افکار خود همسانی میکنید، دنیای سماوی پشتوانه که این افکار و ادراکات را تقویت میکند، برای شما واقعی نیست.
روح شما هر شب در خواب در آنجا ساکن میشود، فقط شما آگاه به آن نیستید. شما فقط برای مدتی به هنگام بیداری روح در محیط مادی هستید. بقیه زمان را در عالم سماوی سر میکنید.
هر زمان که از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده می کنید (در رویاپردازی یا استفاده از قدرت خلاق بینایی و تجسم ) تا حدی در دنیای سماوی هستید. بنابراین اینطور نیست که شما باید به آنجا برسید. شما همیشه آنجا هستید.
ذهن ناخودآگاه یا فروهشیار شما با منبع سماوی پیوند خورده است و زندگی، هوش، و قوای حسی بدن فیزیکی شما دائماً از آنجا جاری می شود.
شما با زمینهی سماوی خود کار میکنید. حتی اگر فکر میکنید که موجودی مادی و وابسته به دنیای مادی هستید، چنین نیستید.
به همین خاطر باید بیاموزید چگونه با پایگاه واقعی عملیات خود آشنا شوید. فرض کنید دو خانه دارید - یکی در محلههای فقیرنشین که در آن دائماً آشفتگی و جدال در جریان است و دیگری در بخش زیبای شهر که نظم و هماهنگی در آن وجود دارد. وقتی به خانه بهتر خود می روید، آرامش و رضایت خاطر پیدا میکنید.
این همان چیزی است که من از شما میخواهم: بهجای اینکه در «سقوط» جسم فیزیکی باشید، در آگاهی بدن سماوی خود زندگی کنید. دربِ ورود به عالم سماوی مراقبه است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۵
شفا و انرژی حیات (پرانا)
بدن انسان ماشینی فوقالعاده است. به طور معمول چندین دهه به کار خود ادامه میدهد. با این وجود لانهی مشکلات نیز هست. همیشه مورد هجوم گرما و سرما، بیماری و ضعف و درد قرار میگیرد.
پزشکان، مانند مکانیکهایی که خودروها را تعمیر می کنند، اغلب میتوانند بدن را ترمیم کنند.
اما کنترل واقعی بدن فیزیکی در عالم سماوی نهفته است. بسیاری از بیماریهای مزمن را هیچ پزشکی نمیداند چگونه درمان کند، زیرا هیچ مشکلی که منشأش کارما باشد و عمیقاً در کالبد سماوی حک شده باشد را نمیتوان با ابزار صرفاً فیزیکی درمان کرد.
درمان آنها بستگی به جریان انرژی حیات و هشیاری لطیف در جسم سماوی و بُعد سماوی دارد.
همانطور که وقتی چراغ خانه شما خاموش می شود، باید سیم کشی آن را تا منشا دینام آن ردیابی کنید، اگر مشکلی وجود داشته باشد، کل سیستم برق خانه از کار میافتد. اختلالات مزمن جسم فیزیکی را نیز باید در ارتباط معیوبی ردیابی و ترمیم کرد که با دینام قدرت جسم سماوی پیدا کرده است.
وقتی علم مدرن کشف کند که چگونه به ساختار انرژی لطیف الکترومغناطیسی انسان وارد شود، قادر خواهد شد اکثر روشهای پزشکی را به صورتی که امروزه تقریباً معجزه آسا به نظر می رسد اصلاح کند.
در آینده با استفاده از انواع پرتوهای نور، شفا و درمان بیشتر و بیشتر خواهد شد. نور همان چیزی است که ما از آن ساخته شدهایم – نه نور فیزیکی متراکم، بلکه نور معنوی لطیف پرانا، همان انرژی هوشمند حیات. آن نور جوهر واقعی همه چیز است.
این زمین آنطور که شما میبینید «زمین» نیست. نور است. اما تا زمانی که دنیای سماوی زیرین را نشناسید نمیتوانید آن را درک کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۵
شفا و انرژی حیات (پرانا)
بدن انسان ماشینی فوقالعاده است. به طور معمول چندین دهه به کار خود ادامه میدهد. با این وجود لانهی مشکلات نیز هست. همیشه مورد هجوم گرما و سرما، بیماری و ضعف و درد قرار میگیرد.
پزشکان، مانند مکانیکهایی که خودروها را تعمیر می کنند، اغلب میتوانند بدن را ترمیم کنند.
اما کنترل واقعی بدن فیزیکی در عالم سماوی نهفته است. بسیاری از بیماریهای مزمن را هیچ پزشکی نمیداند چگونه درمان کند، زیرا هیچ مشکلی که منشأش کارما باشد و عمیقاً در کالبد سماوی حک شده باشد را نمیتوان با ابزار صرفاً فیزیکی درمان کرد.
درمان آنها بستگی به جریان انرژی حیات و هشیاری لطیف در جسم سماوی و بُعد سماوی دارد.
همانطور که وقتی چراغ خانه شما خاموش می شود، باید سیم کشی آن را تا منشا دینام آن ردیابی کنید، اگر مشکلی وجود داشته باشد، کل سیستم برق خانه از کار میافتد. اختلالات مزمن جسم فیزیکی را نیز باید در ارتباط معیوبی ردیابی و ترمیم کرد که با دینام قدرت جسم سماوی پیدا کرده است.
وقتی علم مدرن کشف کند که چگونه به ساختار انرژی لطیف الکترومغناطیسی انسان وارد شود، قادر خواهد شد اکثر روشهای پزشکی را به صورتی که امروزه تقریباً معجزه آسا به نظر می رسد اصلاح کند.
در آینده با استفاده از انواع پرتوهای نور، شفا و درمان بیشتر و بیشتر خواهد شد. نور همان چیزی است که ما از آن ساخته شدهایم – نه نور فیزیکی متراکم، بلکه نور معنوی لطیف پرانا، همان انرژی هوشمند حیات. آن نور جوهر واقعی همه چیز است.
این زمین آنطور که شما میبینید «زمین» نیست. نور است. اما تا زمانی که دنیای سماوی زیرین را نشناسید نمیتوانید آن را درک کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۶
قانون دوگانگی و نسبیت - مایا
همه چیز در جهان مادی نسخهی همتای خودش را در عالم سماوی دارد. اما تجلی مادی یک تجلی تراکم یافته است که توسط قانون نسبیت محدود و تحریف شده است.
اصل دوگانگی یا نسبیت، اصلی نهفته در آفرینش است; سایه و همچنین نور برای درک جهانی از اشکال و موجودات جدا از هم ضروری است.
نسبیت در عالم سماوی نیز عملکرد دارد. اما در آن بعد هیچ محدودیت ثابتی وجود ندارد - همه چیز به عنوان ارتعاشات مختلف نور درک میشود، نه چیز دیگری.
در دنیای مادی، توهم در قانون نسبیت عمیقا نهفته است، و آگاهی فیزیکی را از درک چیزها، آنگونه که واقعاً هستند باز میدارد.
شما چیزها را در ذات خود به عنوان نور درک نمیکنید زیرا ابزار حواس فیزیکی شما محدود به درک انرژی متراکمتری است.
در عوض تفاوت نسبی بین جامدات، مایعات و گازها را به قدری قوی تجربه میکنید که اگر ساحل جامد را ترک کنید و سعی کنید در اقیانوس مایع قدم بزنید، غرق میشوید.
در دنیای سماوی، حتی با وجودی که شما میتوانید ساحل را جامد و اقیانوس را مایع بشناسید، غرق شدن در مایع سماوی وجود ندارد.
جامدات را از مایعات تنها به عنوان ارتعاشات متفاوت نور تشخیص میدهید که با یکدیگر برخورد نمیکنند و میتوانید به راحتی از میان نور "جامد" و نور "مایع" سُر بخورید یا میتوانید روی نور مایع در جسم جامد نور خود راه بروید، همانطور که عیسی هنگام راه رفتن بر روی آب نشان داد. از نظر او، هم بدنش و هم دریا چیزی جز نسبیتهای نور سماوی نبودند، که او میتوانست آن را به میل خود با قدرت ذهن تغییر دهد. او نشان داد که یک استاد کاملاً روشن نهاد میتواند نور سماوی را که در زیر ساختار مادی قرار دارد کنترل کند.
معجزات خود از جمله شفای بیماران و زنده کردن مردگان، غذا دادن به جمعیّت با چند نان و ماهی و زنده کردن بدن خود را به این ترتیب انجام داد.
هیچ تجربه انسانی وجود ندارد که بتوانید به آن فکر کنید و آن تجربه در جهان سماوی تکراری دقیق نداشته باشد. شما میتوانید در آن عالم، تولد و مرگ و ازدواج و بیماری و هر آنچه را که در دنیای فیزیکی میبینید تجربه کنید.
نسبیت نور میتواند احساسات و ادراکات واقعی را ایجاد کند.
در دنیای مادی، از آنجا که قانون نسبیت به شدت تحت تاثیر قدرت مایا یا توهم است، انسان توسط آن «واقعیتها» محدود میشود.
در دنیای سماوی همه چیز به فرمان ذهن قابل تغییر است. چقدر مهم است که در آن قلمروی زیباتر زندگی کنیم! من همیشه در آنجا هستم - حتی الان که دارم با شما صحبت میکنم چنان سرشار از وجد و سروری هستم که هیچ کلمهای برای توصیف آن وجود ندارد.
در این دنیای تلخ مادی، از همه چیز خسته میشوید. حتی لذتبخشترین چیزها در نهایت خسته کننده یا کسل کننده میشوند. اما در دنیای سماوی، آنچه اراده شما میآفریند همیشه جدید و متنوع است. شما هرگز از آن دنیا خسته نخواهید شد.
اگر بخواهید همیشه جوان باشید، میتوانید. اگر بخواهید یک مرد یا یک زن و یا به هر شکلی که میخواهید ظاهر شوید، میتوانید. لازم نیست نگران پول برای نیازهای خود باشید. یک فرمان صرف از اراده شما هر آنچه را که میخواهید فراهم میکند.
آیا این فوق العاده نیست که بتوانیم این کار را در اینجا هم انجام دهیم؟
این زمین بسیار محدود است. برخی از افراد مقدار زیادی دارند در حالی که برخی دیگر از گرسنگی میمیرند. اما در جهان سماوی و بهشتی چنین نابرابریهایی وجود ندارد. هر موجودی به میل خود هر آنچه بخواهد را دارد.
اگر خواهان یک قصر مجلل باشید، برایتان فراهم است. برف یا گرما یا نور یا باران بخواهید، فقط با قدرت فکر میتوانید آن را برای خود بیافرینید .
با نور سماوی ذهن میتوانید هر چیزی را خلق کنید. وقتی ملکوت آسمان را بشناسید (ملکوت خداوند که در پشت این دنیاست)، از همه محدودیتها رها میگردید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۶
قانون دوگانگی و نسبیت - مایا
همه چیز در جهان مادی نسخهی همتای خودش را در عالم سماوی دارد. اما تجلی مادی یک تجلی تراکم یافته است که توسط قانون نسبیت محدود و تحریف شده است.
اصل دوگانگی یا نسبیت، اصلی نهفته در آفرینش است; سایه و همچنین نور برای درک جهانی از اشکال و موجودات جدا از هم ضروری است.
نسبیت در عالم سماوی نیز عملکرد دارد. اما در آن بعد هیچ محدودیت ثابتی وجود ندارد - همه چیز به عنوان ارتعاشات مختلف نور درک میشود، نه چیز دیگری.
در دنیای مادی، توهم در قانون نسبیت عمیقا نهفته است، و آگاهی فیزیکی را از درک چیزها، آنگونه که واقعاً هستند باز میدارد.
شما چیزها را در ذات خود به عنوان نور درک نمیکنید زیرا ابزار حواس فیزیکی شما محدود به درک انرژی متراکمتری است.
در عوض تفاوت نسبی بین جامدات، مایعات و گازها را به قدری قوی تجربه میکنید که اگر ساحل جامد را ترک کنید و سعی کنید در اقیانوس مایع قدم بزنید، غرق میشوید.
در دنیای سماوی، حتی با وجودی که شما میتوانید ساحل را جامد و اقیانوس را مایع بشناسید، غرق شدن در مایع سماوی وجود ندارد.
جامدات را از مایعات تنها به عنوان ارتعاشات متفاوت نور تشخیص میدهید که با یکدیگر برخورد نمیکنند و میتوانید به راحتی از میان نور "جامد" و نور "مایع" سُر بخورید یا میتوانید روی نور مایع در جسم جامد نور خود راه بروید، همانطور که عیسی هنگام راه رفتن بر روی آب نشان داد. از نظر او، هم بدنش و هم دریا چیزی جز نسبیتهای نور سماوی نبودند، که او میتوانست آن را به میل خود با قدرت ذهن تغییر دهد. او نشان داد که یک استاد کاملاً روشن نهاد میتواند نور سماوی را که در زیر ساختار مادی قرار دارد کنترل کند.
معجزات خود از جمله شفای بیماران و زنده کردن مردگان، غذا دادن به جمعیّت با چند نان و ماهی و زنده کردن بدن خود را به این ترتیب انجام داد.
هیچ تجربه انسانی وجود ندارد که بتوانید به آن فکر کنید و آن تجربه در جهان سماوی تکراری دقیق نداشته باشد. شما میتوانید در آن عالم، تولد و مرگ و ازدواج و بیماری و هر آنچه را که در دنیای فیزیکی میبینید تجربه کنید.
نسبیت نور میتواند احساسات و ادراکات واقعی را ایجاد کند.
در دنیای مادی، از آنجا که قانون نسبیت به شدت تحت تاثیر قدرت مایا یا توهم است، انسان توسط آن «واقعیتها» محدود میشود.
در دنیای سماوی همه چیز به فرمان ذهن قابل تغییر است. چقدر مهم است که در آن قلمروی زیباتر زندگی کنیم! من همیشه در آنجا هستم - حتی الان که دارم با شما صحبت میکنم چنان سرشار از وجد و سروری هستم که هیچ کلمهای برای توصیف آن وجود ندارد.
در این دنیای تلخ مادی، از همه چیز خسته میشوید. حتی لذتبخشترین چیزها در نهایت خسته کننده یا کسل کننده میشوند. اما در دنیای سماوی، آنچه اراده شما میآفریند همیشه جدید و متنوع است. شما هرگز از آن دنیا خسته نخواهید شد.
اگر بخواهید همیشه جوان باشید، میتوانید. اگر بخواهید یک مرد یا یک زن و یا به هر شکلی که میخواهید ظاهر شوید، میتوانید. لازم نیست نگران پول برای نیازهای خود باشید. یک فرمان صرف از اراده شما هر آنچه را که میخواهید فراهم میکند.
آیا این فوق العاده نیست که بتوانیم این کار را در اینجا هم انجام دهیم؟
این زمین بسیار محدود است. برخی از افراد مقدار زیادی دارند در حالی که برخی دیگر از گرسنگی میمیرند. اما در جهان سماوی و بهشتی چنین نابرابریهایی وجود ندارد. هر موجودی به میل خود هر آنچه بخواهد را دارد.
اگر خواهان یک قصر مجلل باشید، برایتان فراهم است. برف یا گرما یا نور یا باران بخواهید، فقط با قدرت فکر میتوانید آن را برای خود بیافرینید .
با نور سماوی ذهن میتوانید هر چیزی را خلق کنید. وقتی ملکوت آسمان را بشناسید (ملکوت خداوند که در پشت این دنیاست)، از همه محدودیتها رها میگردید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی- ۷
ذات خداوند
آیا خداوند مردی هولناک است که بر تختی در نقطهای از فضا نشسته و فرشتگان بالدار و چنگ نواز او را احاطه کردهاند؟
این مفهوم بسیار محدود و نتیجه تفکرات برخی افراد جزم اندیش است که درک آنها نمیتواند ماهیت واقعی خداوند را به عنوان روح، آن مطلق نامتناهی تصور کند.
"افراد عاری از خِرَد، منِ نامتجلی را در جسم تصور میکنند (همانند یک موجود فانی با شکل و صورت ) - بدون آنکه ذات غیرقابل تصور من، ذاتِ نامتغیر و توصیف نشدنی من را درک کنند...منِ نامتغیر و همیشه باقی تمامی کیهان را تنها با تکهای از وجودم تامین کرده و گستردهام!"
(باگواد گیتا: فصل دوم: 24 و X: 42)
با این حال، خدای نامرئی نیز میتواند قابل مشاهده باشد. قدیسانی که با مراقبه سامادی به بهشت سماوی راه یافتهاند (بالاتر از دنیای سماوی عادی که اکثر ارواح پس از مرگ به آنجا میروند) به ما میگویند که خداوند بی شکل و صورت است، اما شکل و صورت نیز به خود میپذیرد.
در واقع، این روح یکتا است که به همه چیز در این جهان تبدیل شده است.
او مطلق غیرشخصی است، اما میتواند هم بسیار شخصی باشد و در شکل پدر آسمانی یا مادر الهی یا به هر شکل خدایی که مریدش میخواهد او را ببیند، ظاهر شود.
اما او را نمیتوان به یک شکل محدود کرد. خداوند و همه فرشتگانش در ذات، مطلقاً یکی هستند.
همینطور، هیچ گونه توهم جدایی یا فناپذیری برای روحهایی که به رهایی نهایی رسیدهاند اجباری نیست.
اما از آنجا که هر روحی فردیت خود را حفظ میکند، میتواند از نور روح متعالی به عنوان اشکال جداگانه ظاهر شود.
هنگامی که روحی به رهایی میرسد و به سوی خدا باز میگردد، خداوند و قدیسان در مراسم معراج او ظاهر فردی به خود میگیرند و شادی و جشن بزرگی برپا میشود - جشنی شگفتانگیز در بهشت سماویِ ماورایی و سرشار از زیبایی و سعادت الهی.
در آن بهشت، اگر تنها نور واحد الهی و تمایز نیافته وجود میداشت، نه مهمانیای میتوانست وجود داشته باشد، نه غذایی، و نه جشنی.
همانطور که وقتی پرتو نوری واحد از یک پروژکتور فیلم، از تک تک تصاویر
میگذرد، میتواند جشن باشکوهی از شخصیتهای متقابل را روی صفحه نمایش دهد، در جشنهای بهشتی نیز همه چیز از نور ساخته شده است. خداوند (به شکل الوهیت)، فرشتگان، مریدان - همه از نور لطیف غیرقابل تصور آگاهیِ ناب ساخته شدهاند که با اراده خودشان به اشکال فردی متمایز ظاهر میشوند.
هنگامی که جشن به پایان میرسد، آنها دوباره خود را در سعادت وجد آمیز یگانگی تمایز نیافته غوطهور میکنند - با ادغام در یک نور، یکتا روح الهی.
هیچ محدودیتی، هیچ روال اجباری، در بهشت وجود ندارد. موجودات سماوی پیشرفته میتوانند محیط و اعمال خود را آنطور که میخواهند ترتیب دهند. این آزادی ابدی است.
اگر میخواهید به دورترین ستاره بروید و از طریق اِتر سریعتر از نور سفر کنید، اجازه دارید این کار را انجام دهید.
میتوانید یک ستاره، یک انسان، یک فرشته - یا هر چیزی که بخواهید باشید - همه به اراده و خواست خودتان.
اینها برخی از مزایای قلمروهای نهایی عالم سماوی است.
البته اکثر ارواح پس از مرگ بلافاصله به ملکوت خدا عروج نمیکنند. آنها به یکی از نواحی بالاتر یا پایینتر عالم سماویِ عادی میروند، که توسط کارمای خوب یا بدشان تعیین میشود، و پس از مدتی در زمین تناسخ پیدا میکنند.
روحهایی که شرور و خبیث بودهاند یا دارای امیال و وابستگیهای مادی قوی هستند، باید زودتر بازگردند تا بار کارمایی مادی خود را به انجام رسانند.
روحهایی که در روی زمین تا حدی نیکسرشت بودهاند این فرصت را دارند که مدت بیشتری در بخشهای بهتر عالم سماوی بمانند، و وقتی دوباره روی زمین تناسخ پیدا میکنند، انگیزهای ذاتی به سوی بهبود و پیشرفت معنوی خود دارند.
عالم سماوی شامل سطوح تدریجی پالایش معنوی بیشتر یا کمتر است.
"در خانه پدر من وادیهای بسیار است" (یوحنا 14:2).
بالاتر از عالم سماوی عادی، سطوح مختلف بهشت سماوی وجود دارد که روحهای بسیار پیشرفته به آنها میرسند.
اینها به تفصیل در کتاب زندگینامه یک یوگی اثر پاراماهانسا یوگاناندا، فصل 43، و نیز در کتاب بازگشت مسیح: رستاخیز مسیح در درون شما، گفتار 10 مورد بحث قرار گرفته است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی- ۷
ذات خداوند
آیا خداوند مردی هولناک است که بر تختی در نقطهای از فضا نشسته و فرشتگان بالدار و چنگ نواز او را احاطه کردهاند؟
این مفهوم بسیار محدود و نتیجه تفکرات برخی افراد جزم اندیش است که درک آنها نمیتواند ماهیت واقعی خداوند را به عنوان روح، آن مطلق نامتناهی تصور کند.
"افراد عاری از خِرَد، منِ نامتجلی را در جسم تصور میکنند (همانند یک موجود فانی با شکل و صورت ) - بدون آنکه ذات غیرقابل تصور من، ذاتِ نامتغیر و توصیف نشدنی من را درک کنند...منِ نامتغیر و همیشه باقی تمامی کیهان را تنها با تکهای از وجودم تامین کرده و گستردهام!"
(باگواد گیتا: فصل دوم: 24 و X: 42)
با این حال، خدای نامرئی نیز میتواند قابل مشاهده باشد. قدیسانی که با مراقبه سامادی به بهشت سماوی راه یافتهاند (بالاتر از دنیای سماوی عادی که اکثر ارواح پس از مرگ به آنجا میروند) به ما میگویند که خداوند بی شکل و صورت است، اما شکل و صورت نیز به خود میپذیرد.
در واقع، این روح یکتا است که به همه چیز در این جهان تبدیل شده است.
او مطلق غیرشخصی است، اما میتواند هم بسیار شخصی باشد و در شکل پدر آسمانی یا مادر الهی یا به هر شکل خدایی که مریدش میخواهد او را ببیند، ظاهر شود.
اما او را نمیتوان به یک شکل محدود کرد. خداوند و همه فرشتگانش در ذات، مطلقاً یکی هستند.
همینطور، هیچ گونه توهم جدایی یا فناپذیری برای روحهایی که به رهایی نهایی رسیدهاند اجباری نیست.
اما از آنجا که هر روحی فردیت خود را حفظ میکند، میتواند از نور روح متعالی به عنوان اشکال جداگانه ظاهر شود.
هنگامی که روحی به رهایی میرسد و به سوی خدا باز میگردد، خداوند و قدیسان در مراسم معراج او ظاهر فردی به خود میگیرند و شادی و جشن بزرگی برپا میشود - جشنی شگفتانگیز در بهشت سماویِ ماورایی و سرشار از زیبایی و سعادت الهی.
در آن بهشت، اگر تنها نور واحد الهی و تمایز نیافته وجود میداشت، نه مهمانیای میتوانست وجود داشته باشد، نه غذایی، و نه جشنی.
همانطور که وقتی پرتو نوری واحد از یک پروژکتور فیلم، از تک تک تصاویر
میگذرد، میتواند جشن باشکوهی از شخصیتهای متقابل را روی صفحه نمایش دهد، در جشنهای بهشتی نیز همه چیز از نور ساخته شده است. خداوند (به شکل الوهیت)، فرشتگان، مریدان - همه از نور لطیف غیرقابل تصور آگاهیِ ناب ساخته شدهاند که با اراده خودشان به اشکال فردی متمایز ظاهر میشوند.
هنگامی که جشن به پایان میرسد، آنها دوباره خود را در سعادت وجد آمیز یگانگی تمایز نیافته غوطهور میکنند - با ادغام در یک نور، یکتا روح الهی.
هیچ محدودیتی، هیچ روال اجباری، در بهشت وجود ندارد. موجودات سماوی پیشرفته میتوانند محیط و اعمال خود را آنطور که میخواهند ترتیب دهند. این آزادی ابدی است.
اگر میخواهید به دورترین ستاره بروید و از طریق اِتر سریعتر از نور سفر کنید، اجازه دارید این کار را انجام دهید.
میتوانید یک ستاره، یک انسان، یک فرشته - یا هر چیزی که بخواهید باشید - همه به اراده و خواست خودتان.
اینها برخی از مزایای قلمروهای نهایی عالم سماوی است.
البته اکثر ارواح پس از مرگ بلافاصله به ملکوت خدا عروج نمیکنند. آنها به یکی از نواحی بالاتر یا پایینتر عالم سماویِ عادی میروند، که توسط کارمای خوب یا بدشان تعیین میشود، و پس از مدتی در زمین تناسخ پیدا میکنند.
روحهایی که شرور و خبیث بودهاند یا دارای امیال و وابستگیهای مادی قوی هستند، باید زودتر بازگردند تا بار کارمایی مادی خود را به انجام رسانند.
روحهایی که در روی زمین تا حدی نیکسرشت بودهاند این فرصت را دارند که مدت بیشتری در بخشهای بهتر عالم سماوی بمانند، و وقتی دوباره روی زمین تناسخ پیدا میکنند، انگیزهای ذاتی به سوی بهبود و پیشرفت معنوی خود دارند.
عالم سماوی شامل سطوح تدریجی پالایش معنوی بیشتر یا کمتر است.
"در خانه پدر من وادیهای بسیار است" (یوحنا 14:2).
بالاتر از عالم سماوی عادی، سطوح مختلف بهشت سماوی وجود دارد که روحهای بسیار پیشرفته به آنها میرسند.
اینها به تفصیل در کتاب زندگینامه یک یوگی اثر پاراماهانسا یوگاناندا، فصل 43، و نیز در کتاب بازگشت مسیح: رستاخیز مسیح در درون شما، گفتار 10 مورد بحث قرار گرفته است.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
•مانترای اوم(OM):
"اوم" رایج ترین مانترا تو زبان سانسکریتِ.اوم اولین صوتیه که در زمان خلقت عالم مرتعش شده؛برای همینه که بیشتر مانتراهای سانسکریت با اوم شروع میشن.
اوم نشون دهندهی چرخهی حیات، مرگ و تولد دوبارهست.حرف «ا» نشون دهندهی خلقت، حرف «و» نشون دهندهی ادامهی حیات و حرف «م» نشون دهندهی مرگ و زواله.مانترای اوم به شما کمک میکنه تا ارتباط تون با ایگو یا نفس، قطع و دوباره با روح تون ارتباط برقرار کنید.وقتی هر سیلاب رو به طور کامل ادا کنید،احساس میکنید که انرژی از کف لگن شما به سمت قلبتون میاد و از اونجا به سر میرسه.این مسیر، مسیر حرکت کندالینیست که هدفش آزاد سازی روح از جسم در این چرخه از زندگی شماست.
فرکانس کلمه ی "اوم" 432 هرتزه. در نتیجه دارای قدرت شفادهی ذهن و جسم در سطح سلولی، و ایجاد انطباق با محیط اطرافه.مانترای اوم تمامی تنش ها و اضطرابها رو با آروم کردن ذهن و به تعادل رساندن انرژی های درونی برطرف میکنه.در سطح فیزیکی، مانترای اوم عملکرد ریه ها و دستگاه گوارش رو بهبود میبخشه و بدن رو سم زدایی میکنه.🕉
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
"اوم" رایج ترین مانترا تو زبان سانسکریتِ.اوم اولین صوتیه که در زمان خلقت عالم مرتعش شده؛برای همینه که بیشتر مانتراهای سانسکریت با اوم شروع میشن.
اوم نشون دهندهی چرخهی حیات، مرگ و تولد دوبارهست.حرف «ا» نشون دهندهی خلقت، حرف «و» نشون دهندهی ادامهی حیات و حرف «م» نشون دهندهی مرگ و زواله.مانترای اوم به شما کمک میکنه تا ارتباط تون با ایگو یا نفس، قطع و دوباره با روح تون ارتباط برقرار کنید.وقتی هر سیلاب رو به طور کامل ادا کنید،احساس میکنید که انرژی از کف لگن شما به سمت قلبتون میاد و از اونجا به سر میرسه.این مسیر، مسیر حرکت کندالینیست که هدفش آزاد سازی روح از جسم در این چرخه از زندگی شماست.
فرکانس کلمه ی "اوم" 432 هرتزه. در نتیجه دارای قدرت شفادهی ذهن و جسم در سطح سلولی، و ایجاد انطباق با محیط اطرافه.مانترای اوم تمامی تنش ها و اضطرابها رو با آروم کردن ذهن و به تعادل رساندن انرژی های درونی برطرف میکنه.در سطح فیزیکی، مانترای اوم عملکرد ریه ها و دستگاه گوارش رو بهبود میبخشه و بدن رو سم زدایی میکنه.🕉
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯