در مورد گوشت خواری نیز من میگویم گوشتخواری را رها کنید، ولی نه به این دلیل که اگر گوشت بخورید به جهنم خواهید رفت، نه به این دلیل که این کار نوعی خشونت است. من هیچ علاقهای به این چیزهای جزیی ندارم.
اگر کسی که گوشت بخورد به جهنم میرود پس مسیح باید در جهنم باشد! راماکریشنا و پراماهانسا باید در جهنم باشد اینها چیزهای پیش پا افتاده هستند؛ ارزش ندارند. ولی به یقین این مقدار توسط آنها اثبات شده است که حساسیت راماکریشنا پاراماهانسا هرگز آنقدر که میتوانست عمیق نشد. یک حجاب کوچک باقی ماند.
قلب او آن مقدار که میتوانست با عشق پر نشد. قدری دودهی سیاهرنگ باقی ماند. نه اینکه به جهنم رفته باشد،ولی میتوانست یک تجربهی دیگری از زیبایی داشته باشد که او از آن محروم ماند.
نه اینکه مسیح به جهنم خواهد رفت. ولی در ادراک او از زندگی یک مقدار جزیی کاستی باقی ماند، یک خار باقی ماند. آن خار می توانست بیرون بیاید، باید بیرون میآمد. و به نظر من اگر مسیح قدری بیشتر زندگی میکرد،ـ آنوقت شاید آن خار بیرون میآمد. اگر او قدری پیرتر میشد، آگاهیش عمیق تر میشد؛ اگر تجربهاش و حضور خدا قدری بیشتر و مستحکم تر میشد، آنگاه به یقین او گوشتخواری را رها میکرد.
در وضعیت غایی، وقتی خداوند در همهجا پدیدار میشود، غیرممکن است که فرد به نابود کردن زندگی دیگری برای خوراک خودش حتی فکر کند.
پس من این را نمیگویم چون گوشتخواری یک گناه است و در پیامد این گناه تو در جهنم رنج خواهی برد. درعوض میگویم که گوشتخواری حساسیت تو را کاهش میدهد. ظرافت و حساسیت تو را از تو میگیرد.
آن موسیقی خالص که میتوانست از تو برخیزد، قادر به برخاستن نخواهد بود. تو سیمهای بسیار کلفت و خشنی روی وینای(ساز زهی مخصوص هندوستان) خودت کار گذاشتهای. موسیقی هست، ترانه برخاسته است، ولی سیمهای وینای تو ارزان و کلفت و سخت هستند وقتی که سیمهای ظریف و اشرافی در دسترس هستند. تو با وینای خود بدرفتاری کردهای. نه اینکه به جهنم سقوط کنی، بلکه چون سیمهای سخت و ارزان روی وینای تو به کار رفته.
و توجه کن، وارد این توهم نشو که وقتی گوشت بخوری کسی را کشتهای. هیچکس نمیتواند بمیرد. پس این گناه نیست که تو حیوانی را کشتهای. در اینجا مرگ وجود ندارد. هیچ راهی وجود ندارد که موجودی کشته شود. تو فقط بدن آن موجود را گرفتهای. آن موجود یک بدن جدید خواهد گرفت. موضوع کشتن نیست،
موضوع تو هستی. آن موجود یک بدن دیگر خواهد گرفت. هیچکس نمیمیرد. ولی نکته در مورد توست. این تو هستی که حساسیت نداشتن خودت را نشان دادهای. در درون تو قلبی حساس وجود نداشته. تو قدری مانند سنگ شدهای، نرم نیستی. و اگر نرم نباشی، گل نیلوفرین درون تو شکوفا نخواهد شد. یا که نیمه شکوفا میشود. یا که یکی دو برگ آن نا شکفته باقی میماند.
در والاترین وضعیت آگاهی گوشتخواری ناممکن است. و آنان که خواهان والاترین وضعیت آگاهی هستند باید از این نکته هشیار باشند.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
اگر کسی که گوشت بخورد به جهنم میرود پس مسیح باید در جهنم باشد! راماکریشنا و پراماهانسا باید در جهنم باشد اینها چیزهای پیش پا افتاده هستند؛ ارزش ندارند. ولی به یقین این مقدار توسط آنها اثبات شده است که حساسیت راماکریشنا پاراماهانسا هرگز آنقدر که میتوانست عمیق نشد. یک حجاب کوچک باقی ماند.
قلب او آن مقدار که میتوانست با عشق پر نشد. قدری دودهی سیاهرنگ باقی ماند. نه اینکه به جهنم رفته باشد،ولی میتوانست یک تجربهی دیگری از زیبایی داشته باشد که او از آن محروم ماند.
نه اینکه مسیح به جهنم خواهد رفت. ولی در ادراک او از زندگی یک مقدار جزیی کاستی باقی ماند، یک خار باقی ماند. آن خار می توانست بیرون بیاید، باید بیرون میآمد. و به نظر من اگر مسیح قدری بیشتر زندگی میکرد،ـ آنوقت شاید آن خار بیرون میآمد. اگر او قدری پیرتر میشد، آگاهیش عمیق تر میشد؛ اگر تجربهاش و حضور خدا قدری بیشتر و مستحکم تر میشد، آنگاه به یقین او گوشتخواری را رها میکرد.
در وضعیت غایی، وقتی خداوند در همهجا پدیدار میشود، غیرممکن است که فرد به نابود کردن زندگی دیگری برای خوراک خودش حتی فکر کند.
پس من این را نمیگویم چون گوشتخواری یک گناه است و در پیامد این گناه تو در جهنم رنج خواهی برد. درعوض میگویم که گوشتخواری حساسیت تو را کاهش میدهد. ظرافت و حساسیت تو را از تو میگیرد.
آن موسیقی خالص که میتوانست از تو برخیزد، قادر به برخاستن نخواهد بود. تو سیمهای بسیار کلفت و خشنی روی وینای(ساز زهی مخصوص هندوستان) خودت کار گذاشتهای. موسیقی هست، ترانه برخاسته است، ولی سیمهای وینای تو ارزان و کلفت و سخت هستند وقتی که سیمهای ظریف و اشرافی در دسترس هستند. تو با وینای خود بدرفتاری کردهای. نه اینکه به جهنم سقوط کنی، بلکه چون سیمهای سخت و ارزان روی وینای تو به کار رفته.
و توجه کن، وارد این توهم نشو که وقتی گوشت بخوری کسی را کشتهای. هیچکس نمیتواند بمیرد. پس این گناه نیست که تو حیوانی را کشتهای. در اینجا مرگ وجود ندارد. هیچ راهی وجود ندارد که موجودی کشته شود. تو فقط بدن آن موجود را گرفتهای. آن موجود یک بدن جدید خواهد گرفت. موضوع کشتن نیست،
موضوع تو هستی. آن موجود یک بدن دیگر خواهد گرفت. هیچکس نمیمیرد. ولی نکته در مورد توست. این تو هستی که حساسیت نداشتن خودت را نشان دادهای. در درون تو قلبی حساس وجود نداشته. تو قدری مانند سنگ شدهای، نرم نیستی. و اگر نرم نباشی، گل نیلوفرین درون تو شکوفا نخواهد شد. یا که نیمه شکوفا میشود. یا که یکی دو برگ آن نا شکفته باقی میماند.
در والاترین وضعیت آگاهی گوشتخواری ناممکن است. و آنان که خواهان والاترین وضعیت آگاهی هستند باید از این نکته هشیار باشند.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به طور طبیعی انسان باید گیاهخوار باشد.
زیرا تمام بدن انسان برای گیاهخواری ساخته شده است. تمام ساختار بدن انسان نشان میدهد که انسان باید گیاهخوار باشد.
اینک راههایی وجود دارد که نشان دهد یک نوع خاص از حیوانات گیاهخوار هستند یا نه...
این بستگی به رودهها دارد. طول رودهها در حیوانات گوشتخوار بسیار کوتاه است. ببرها و شیرها رودهای بسیار کوتاه دارند. زیرا گوشت در رودههای طولانی میگندد و فاسد میشود. پس نیازی به روده طولانی ندارند. اما انسان یکی از طولانیترین رودهها را دارد. مانند هر حیوان گیاهخوار دیگر که رودههایی طولانی دارند. این یعنی که انسان یک گیاهخوار است. نیاز به هضمِ طولانی است. (و حالا ببینید که در این مسیر طولانی گوارش، چه بلایی بر سر گوشت میآید...)
اگر انسان گوشتخوار نباشد و به خوردن گوشت ادامه بدهد، بدن گرانبار و پر تنش میشود.
فقط تماشا کن که وقتی گوشت میخوری چه اتفاقی میافتد؟
وقتی حیوانی را میکشی برای آن حیوان وقتی که کشته می شود چه رخ میدهد؟
البته هیچکس نمیخواهد کشته شود. زندگی میخواهد خودش را ادامه دهد.
آن حیوان با اراده خودش نمیمیرد. اگر یک گاو را بکشی چه اتفاقی برای آن در درونش رخ میدهد؟ رنج، ترس، مرگ، تشویش، اضطراب، خشم، خشونت، اندوه... تمام این چیزها برای آن حیوان رخ میدهد.
در سراسر بدن او خشونت و تشویش و رنج منتشر میشود، تمام بدنش پر از زهر و مواد سمی می شود، تمام غدههای بدنش سم ترشح میکنند، زیرا آن حیوان بر خلاف اراده خودش در حال مرگ است.
و سپس تو گوشت او را میخوری، آن گوشت تمام سمومی را که آن حیوان در بدنش رها کرده است حمل میکند، تمام آن انرژی سمی است و سپس آن سموم در بدن تو وارد میشوند.
از منظری دیگر آن گوشت که تو میخوری به بدن یک حیوان تعلق داشت. در آنجا در بدن آن حیوان هدف خاصی برایش بود، یک نوع معرفت خاص در بدن آن حیوان موجود بود، معرفت تو در سطحی بالاتر از معرفت آن حیوان قرار دارد و وقتی گوشت آن حیوان را میخوری معرفتت به سطحی پایینتر فرو میافتد، به سطح پایینتر از آن حیوان.
سپس یک فاصله بین معرفت انسانی تو و بدنت که در سطح حیوانی سقوط کرده بوجود میآید، و تنش ایجاد میشود و تشویش تولید میگردد.
به خاطر همین است که تمام مراقبه کنندگان بزرگ مانند بودا و ماهاویرا و... روی این واقعیت نخوردن گوشت تأکید داشتهاند، نه به سبب مفهوم نیازاری و عدم خشونت، این نکته دوم است،
بلکه بدین سبب که اگر بخواهی واقعاً و عمیقاً وارد وجود خودت و وارد مراقبه شوی، بدنت نیاز دارد که سبک، طبیعی، بیوزن، و جاری باشد. بدنت لازم دارد که بیتنش باشد. بدنت نیاز دارد از گرانباری رها شود. و بدن یک انسان گوشتخوار همواره بسیار گرانبار، پرتنش و پر استرس است.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
زیرا تمام بدن انسان برای گیاهخواری ساخته شده است. تمام ساختار بدن انسان نشان میدهد که انسان باید گیاهخوار باشد.
اینک راههایی وجود دارد که نشان دهد یک نوع خاص از حیوانات گیاهخوار هستند یا نه...
این بستگی به رودهها دارد. طول رودهها در حیوانات گوشتخوار بسیار کوتاه است. ببرها و شیرها رودهای بسیار کوتاه دارند. زیرا گوشت در رودههای طولانی میگندد و فاسد میشود. پس نیازی به روده طولانی ندارند. اما انسان یکی از طولانیترین رودهها را دارد. مانند هر حیوان گیاهخوار دیگر که رودههایی طولانی دارند. این یعنی که انسان یک گیاهخوار است. نیاز به هضمِ طولانی است. (و حالا ببینید که در این مسیر طولانی گوارش، چه بلایی بر سر گوشت میآید...)
اگر انسان گوشتخوار نباشد و به خوردن گوشت ادامه بدهد، بدن گرانبار و پر تنش میشود.
فقط تماشا کن که وقتی گوشت میخوری چه اتفاقی میافتد؟
وقتی حیوانی را میکشی برای آن حیوان وقتی که کشته می شود چه رخ میدهد؟
البته هیچکس نمیخواهد کشته شود. زندگی میخواهد خودش را ادامه دهد.
آن حیوان با اراده خودش نمیمیرد. اگر یک گاو را بکشی چه اتفاقی برای آن در درونش رخ میدهد؟ رنج، ترس، مرگ، تشویش، اضطراب، خشم، خشونت، اندوه... تمام این چیزها برای آن حیوان رخ میدهد.
در سراسر بدن او خشونت و تشویش و رنج منتشر میشود، تمام بدنش پر از زهر و مواد سمی می شود، تمام غدههای بدنش سم ترشح میکنند، زیرا آن حیوان بر خلاف اراده خودش در حال مرگ است.
و سپس تو گوشت او را میخوری، آن گوشت تمام سمومی را که آن حیوان در بدنش رها کرده است حمل میکند، تمام آن انرژی سمی است و سپس آن سموم در بدن تو وارد میشوند.
از منظری دیگر آن گوشت که تو میخوری به بدن یک حیوان تعلق داشت. در آنجا در بدن آن حیوان هدف خاصی برایش بود، یک نوع معرفت خاص در بدن آن حیوان موجود بود، معرفت تو در سطحی بالاتر از معرفت آن حیوان قرار دارد و وقتی گوشت آن حیوان را میخوری معرفتت به سطحی پایینتر فرو میافتد، به سطح پایینتر از آن حیوان.
سپس یک فاصله بین معرفت انسانی تو و بدنت که در سطح حیوانی سقوط کرده بوجود میآید، و تنش ایجاد میشود و تشویش تولید میگردد.
به خاطر همین است که تمام مراقبه کنندگان بزرگ مانند بودا و ماهاویرا و... روی این واقعیت نخوردن گوشت تأکید داشتهاند، نه به سبب مفهوم نیازاری و عدم خشونت، این نکته دوم است،
بلکه بدین سبب که اگر بخواهی واقعاً و عمیقاً وارد وجود خودت و وارد مراقبه شوی، بدنت نیاز دارد که سبک، طبیعی، بیوزن، و جاری باشد. بدنت لازم دارد که بیتنش باشد. بدنت نیاز دارد از گرانباری رها شود. و بدن یک انسان گوشتخوار همواره بسیار گرانبار، پرتنش و پر استرس است.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
سوال:
ریشه جاه طلبی انسان در کجاست؟
پاسخ: عقده حقارت، نوعی احساس فقر درونی...
آنچه در یک طرف به شکل عقده حقارت بروز میکند، در طرف دیگر به شکل جاه طلبی و شهوت بسیار برای موفقیت و برتر شدن خودش را کامل میکند.
شاید بتوانید با پوشیدن بهترین لباسها و زینت ها آن را از چشم دیگران مخفی کنید، اما آن عقده و فقر نه حذف میشود نه نابود میگردد. ذهنی که از عقده حقارت در رنج است، در تلاش برای پوشاندن و فراموش کردن آن با جاه طلبی پر میشود. مادامی که شخص سعی میکند خود را از واقعیت خویشتنِ خود و آنچه که هست جدا کند، چنین شخصی از تب جاه طلبی در رنج است.
شاید یک انسان حقیر بتواند با موفقیت های بیرونی و تجملات ظاهری حقارت خویش را در سطح بپوشاند، اما در عمق حقارت همچنان آنجاست و کم نمیشود.
کل تاریخ بشری پر از چنین ذهنهای بیمار است. به نظر من یک نشانه اجتناب ناپذیر از سلامت روانی در یک شخص، یک زندگی رها شده از جاه طلبی است. جاه طلبی مخرب است، خشونت است، نفرتی است که از یک ذهن بیمار بر می خیزد، حسادت است، یک نزاع مزمن و شدید میان انسان و انسان است، جنگ است. حتی جاه طلبی برای امور باصطلاح معنوی و رهایی و نجات نیز مخرب است. خشونتی علیه خود است، دشمنی با خویشتن خویش است. جاه طلبی دنیوی خشونت علیه دیگران است جاه طلبی معنوی و خواست نجات نیز خشونت علیه خود است. هر جا که جاه طلبی باشد، خشونت هست.
من به یاد یک حکایت در مورد تیمور لنگ و بایزاد افتادم. شاه بایزاد در جنگ شکست خورد و نزد فاتح جنگ تیمور لنگ آورده شد. تیمور لنگ با دیدن او ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بایزاد که مورد توهین قرار گرفته بود بی درنگ سرش را بالا آورد و گفت: تیمورلنگ از پیروزی خود در نبرد خیلی مغرور مشو. به یاد داشته باش، کسی که به شکست دیگران میخندد، روزی به شکست خود اشک خواهد ریخت.
شاه بایزاد فقط یک چشم داشت و تیمور لنگ فقط یک پا داشت.
با شنیدن سخنان بایزادِ یک چشم، تیمور لنگ دوباره به شدت خندید و گفت من آن قدر احمق نیستم که به این پیروزی کوچک بخندم، من به شرایط خودمان " تو و خودم" میخندم. تو یک چشم هستی و من لنگ میباشم، من داشتم به این فکر میخندیدم که چرا خدا سلطنت را به تو و من که تک چشم و لنگ هستیم عطا کرده است!؟
من دوست دارم به تیمور لنگ که در قبر خویش است بگویم، این خطای خدا نیست. در حقیقت، جز یک انسان تک چشم و لنگ، هیچ کس دیگری مشتاق سلطنت نیست.... زیرا که از حقارتی عظیم رنج میبرند.
و آیا این درست نیست؟
آیا درست نیست که روزی که ذهن انسان سالم باشد هیچ سلطنتی وجود نخواهد داشت؟ آیا این درست نیست که آنهایی که سالم شده اند همواره میل به حکمرانی بر دیگران و در چشم دیگران کسی بودن را دست داده اند؟
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
ریشه جاه طلبی انسان در کجاست؟
پاسخ: عقده حقارت، نوعی احساس فقر درونی...
آنچه در یک طرف به شکل عقده حقارت بروز میکند، در طرف دیگر به شکل جاه طلبی و شهوت بسیار برای موفقیت و برتر شدن خودش را کامل میکند.
شاید بتوانید با پوشیدن بهترین لباسها و زینت ها آن را از چشم دیگران مخفی کنید، اما آن عقده و فقر نه حذف میشود نه نابود میگردد. ذهنی که از عقده حقارت در رنج است، در تلاش برای پوشاندن و فراموش کردن آن با جاه طلبی پر میشود. مادامی که شخص سعی میکند خود را از واقعیت خویشتنِ خود و آنچه که هست جدا کند، چنین شخصی از تب جاه طلبی در رنج است.
شاید یک انسان حقیر بتواند با موفقیت های بیرونی و تجملات ظاهری حقارت خویش را در سطح بپوشاند، اما در عمق حقارت همچنان آنجاست و کم نمیشود.
کل تاریخ بشری پر از چنین ذهنهای بیمار است. به نظر من یک نشانه اجتناب ناپذیر از سلامت روانی در یک شخص، یک زندگی رها شده از جاه طلبی است. جاه طلبی مخرب است، خشونت است، نفرتی است که از یک ذهن بیمار بر می خیزد، حسادت است، یک نزاع مزمن و شدید میان انسان و انسان است، جنگ است. حتی جاه طلبی برای امور باصطلاح معنوی و رهایی و نجات نیز مخرب است. خشونتی علیه خود است، دشمنی با خویشتن خویش است. جاه طلبی دنیوی خشونت علیه دیگران است جاه طلبی معنوی و خواست نجات نیز خشونت علیه خود است. هر جا که جاه طلبی باشد، خشونت هست.
من به یاد یک حکایت در مورد تیمور لنگ و بایزاد افتادم. شاه بایزاد در جنگ شکست خورد و نزد فاتح جنگ تیمور لنگ آورده شد. تیمور لنگ با دیدن او ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بایزاد که مورد توهین قرار گرفته بود بی درنگ سرش را بالا آورد و گفت: تیمورلنگ از پیروزی خود در نبرد خیلی مغرور مشو. به یاد داشته باش، کسی که به شکست دیگران میخندد، روزی به شکست خود اشک خواهد ریخت.
شاه بایزاد فقط یک چشم داشت و تیمور لنگ فقط یک پا داشت.
با شنیدن سخنان بایزادِ یک چشم، تیمور لنگ دوباره به شدت خندید و گفت من آن قدر احمق نیستم که به این پیروزی کوچک بخندم، من به شرایط خودمان " تو و خودم" میخندم. تو یک چشم هستی و من لنگ میباشم، من داشتم به این فکر میخندیدم که چرا خدا سلطنت را به تو و من که تک چشم و لنگ هستیم عطا کرده است!؟
من دوست دارم به تیمور لنگ که در قبر خویش است بگویم، این خطای خدا نیست. در حقیقت، جز یک انسان تک چشم و لنگ، هیچ کس دیگری مشتاق سلطنت نیست.... زیرا که از حقارتی عظیم رنج میبرند.
و آیا این درست نیست؟
آیا درست نیست که روزی که ذهن انسان سالم باشد هیچ سلطنتی وجود نخواهد داشت؟ آیا این درست نیست که آنهایی که سالم شده اند همواره میل به حکمرانی بر دیگران و در چشم دیگران کسی بودن را دست داده اند؟
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به یاد بسپار، مردم همیشه در حال جمع آوری هستند، اشیایی که گرد آوری میکنند و افکاری که انباشته می سازند. اشیاء آشغالهای بیرونی هستند و افکار آشغالهای درونی.
نگاهی به زندگیت بینداز.... نگاهی بی طرفانه و وارسته. ببین با زندگیت چه کرده ای...؟ و از آن چه به دست آورده ای؟ و سعی نکن خودت را فریب بدهی، زیرا این کار ذهن است. ذهن می گوید، "ببین چقدر داری، پول زیاد در بانک، مردمان زیادی که تو را می شناسند و به تو احترام می گذارند، مقامی بسیار بالا داری، مدارک عالی داری، دیگر چه می خواهی؟ چه چیزی هست که بتوان آن را خواست؟ زندگی هر آنچه را که انسان بتواند بخواهد به تو داده است. اینها دارایی واقعی هستند. و تو اینگونه فریب میخوری.
ولی آگاه باش که پول و اعتبار هیچ هستند، زیرا دیر یا زود مرگ خواهد آمد و تمام قلعه ی ثروت، قدرت، اعتبار و حرمت تو شروع به ریختن می کند، درست مانند اینکه آن قلعه از ورق های بازی ساخته شده باشد: فقط یک ضربه ی مرگ، و ناگهان همه چیز را درهم میشکند و مانند حباب صابون میترکد و محو میشود، گویی که از ابتدا هم وجود نداشته است.
به یاد بسپار، تاوقتیکه چیزی نداشته باشی که با خودت به ورای مرگ ببری، ابدا هیچ چیزی نداری. و فقیر خواهی رفت. دستهایت خالی هستند. تاوقتی چیزی باقی و جاودانه نداشته باشی، یک احمق هستی.
بودا کسی را خردمند می خواند که به یک گنجینه ی واقعی دست یافته باشد. گنجینه ای از مراقبه، مهربانی و از اشراق.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
نگاهی به زندگیت بینداز.... نگاهی بی طرفانه و وارسته. ببین با زندگیت چه کرده ای...؟ و از آن چه به دست آورده ای؟ و سعی نکن خودت را فریب بدهی، زیرا این کار ذهن است. ذهن می گوید، "ببین چقدر داری، پول زیاد در بانک، مردمان زیادی که تو را می شناسند و به تو احترام می گذارند، مقامی بسیار بالا داری، مدارک عالی داری، دیگر چه می خواهی؟ چه چیزی هست که بتوان آن را خواست؟ زندگی هر آنچه را که انسان بتواند بخواهد به تو داده است. اینها دارایی واقعی هستند. و تو اینگونه فریب میخوری.
ولی آگاه باش که پول و اعتبار هیچ هستند، زیرا دیر یا زود مرگ خواهد آمد و تمام قلعه ی ثروت، قدرت، اعتبار و حرمت تو شروع به ریختن می کند، درست مانند اینکه آن قلعه از ورق های بازی ساخته شده باشد: فقط یک ضربه ی مرگ، و ناگهان همه چیز را درهم میشکند و مانند حباب صابون میترکد و محو میشود، گویی که از ابتدا هم وجود نداشته است.
به یاد بسپار، تاوقتیکه چیزی نداشته باشی که با خودت به ورای مرگ ببری، ابدا هیچ چیزی نداری. و فقیر خواهی رفت. دستهایت خالی هستند. تاوقتی چیزی باقی و جاودانه نداشته باشی، یک احمق هستی.
بودا کسی را خردمند می خواند که به یک گنجینه ی واقعی دست یافته باشد. گنجینه ای از مراقبه، مهربانی و از اشراق.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
در این دنیایی که به نظر میرسد هدف فقط پول است، جایی که شهرت و مقام به نظر تنها هدف هستند، "عشق" احمقانه است" مراقبه و مهربانی" احمقانه است.
برای همین است که من اصرار دارم یک احمق ( دیوانه نما)بمانید. برای همین است که من این رداهای نارنجی رنگ را به شما داده ام تا از شما یک احمق بسازم.
حالا شما در دنیا حرکت میکنید و همه به شما میخندند که اینجا دیوانه ای پیدا شده. كودكان شما را تعقیب میکنند و میخندند و فکر میکنند، چه بر سر این مرد یا زن آمده؟ آنان شما را مسخره خواهند کرد. وقتی شما را مسخره کردند و به شما خندیدند، شما نیز همراهشان بخندید. لذت ببرید.
مردم نزد من می آیند و میگویند، چرا شما اینقدر روی ردای نارنجی رنگ اصرار دارید؟
این یک حقه است، یک وسیله است، تا شما را مجبور کنم که احمق بشوید! فقط وقتی میتوانید آن حقیقت غایی را داشته باشید که آماده باشید تا مفاهیم خود از نفس، احترام و تایید از سوی جامعه را واگذار کنید و در نظر جامعه احمق ( دیوانه نما)جلوه کنید.
جامعه به شما احترام نخواهد گذاشت. شما در آنجا بیگانه خواهید بود. تمام هدف همین است. من میخواهم شما در این دنیا غریبه شوید تا بتوانید در خانه ی خداوند میهمان بشوید. اگر خیلی دنیایی شوید، خداوند را از دست خواهید داد.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
برای همین است که من اصرار دارم یک احمق ( دیوانه نما)بمانید. برای همین است که من این رداهای نارنجی رنگ را به شما داده ام تا از شما یک احمق بسازم.
حالا شما در دنیا حرکت میکنید و همه به شما میخندند که اینجا دیوانه ای پیدا شده. كودكان شما را تعقیب میکنند و میخندند و فکر میکنند، چه بر سر این مرد یا زن آمده؟ آنان شما را مسخره خواهند کرد. وقتی شما را مسخره کردند و به شما خندیدند، شما نیز همراهشان بخندید. لذت ببرید.
مردم نزد من می آیند و میگویند، چرا شما اینقدر روی ردای نارنجی رنگ اصرار دارید؟
این یک حقه است، یک وسیله است، تا شما را مجبور کنم که احمق بشوید! فقط وقتی میتوانید آن حقیقت غایی را داشته باشید که آماده باشید تا مفاهیم خود از نفس، احترام و تایید از سوی جامعه را واگذار کنید و در نظر جامعه احمق ( دیوانه نما)جلوه کنید.
جامعه به شما احترام نخواهد گذاشت. شما در آنجا بیگانه خواهید بود. تمام هدف همین است. من میخواهم شما در این دنیا غریبه شوید تا بتوانید در خانه ی خداوند میهمان بشوید. اگر خیلی دنیایی شوید، خداوند را از دست خواهید داد.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
مردمان هوشیار و مراقبه گون خیلی رقابتی نیستند. آنان از زندگی لذت میبرند. چه کسی به خودش زحمت میدهد که خانه ای بزرگتر از دیگری داشته باشد؟ چه کسی زحمت میکشد تا حساب بانکی بزرگتری داشته باشد؟ برای چه...؟
تو با زن یا با مرد خودت خوش هستی و همراه با زندگی در حال رقصیدن هستی. دیگر چه کسی میخواهد که ساعتها و ساعتها در بازار بنشیند، هر روز و هر روز، سال تا سال به این امید که یک حساب بانکی بزرگ داشته باشد و آنوقت بازنشسته شود و از زندگی لذت ببرد؟ آن روز هرگز نخواهد آمد، نمیتواند بیاید، زیرا تمام زندگی ات را با ریاضت و دویدنهای احمقانه طی کرده ای...
به یاد داشته باش.... مردمان تاجر مسلک مردمانی ریاضت کش هستند، آنان همه چیز را وقف پول کرده اند. انسانی که عشق را میشناسد و هیجان و شعف عشق را شناخته باشد، اهل رقابت نخواهد بود.
او خوشحال خواهد بود که بتواند نان روزانه خودش را به دست بیاورد. معنی دعای مسیح که میگوید "نان روزانه ی ما را به ما
بده.... همین است. این بیش از کافی است.
حالا مسیح به نظر یک احمق میرسد، او میبایست درخواست میکرد، “حساب بانکی بزرگتری به ما بده!" او فقط درخواست نان روزانه اش را دارد؟
انسان شادمان هرگز بیشتر از این درخواستی ندارد. آن شادمانی بسیار راضی کننده است. فقط انسانهای ارضاء نشده اهل رقابت هستند، زیرا آنان زندگی را در اکنون نمی بینند.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
تو با زن یا با مرد خودت خوش هستی و همراه با زندگی در حال رقصیدن هستی. دیگر چه کسی میخواهد که ساعتها و ساعتها در بازار بنشیند، هر روز و هر روز، سال تا سال به این امید که یک حساب بانکی بزرگ داشته باشد و آنوقت بازنشسته شود و از زندگی لذت ببرد؟ آن روز هرگز نخواهد آمد، نمیتواند بیاید، زیرا تمام زندگی ات را با ریاضت و دویدنهای احمقانه طی کرده ای...
به یاد داشته باش.... مردمان تاجر مسلک مردمانی ریاضت کش هستند، آنان همه چیز را وقف پول کرده اند. انسانی که عشق را میشناسد و هیجان و شعف عشق را شناخته باشد، اهل رقابت نخواهد بود.
او خوشحال خواهد بود که بتواند نان روزانه خودش را به دست بیاورد. معنی دعای مسیح که میگوید "نان روزانه ی ما را به ما
بده.... همین است. این بیش از کافی است.
حالا مسیح به نظر یک احمق میرسد، او میبایست درخواست میکرد، “حساب بانکی بزرگتری به ما بده!" او فقط درخواست نان روزانه اش را دارد؟
انسان شادمان هرگز بیشتر از این درخواستی ندارد. آن شادمانی بسیار راضی کننده است. فقط انسانهای ارضاء نشده اهل رقابت هستند، زیرا آنان زندگی را در اکنون نمی بینند.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
روزي روزگاري ، من ، چوانگ تسو ، خواب ديدم پروانه اي هستم، اينجا و آنجا پرواز مي كنم ، و همه تمايلات و غريزه هاي پروانه را دارم. فقط مي دانستم كه از هوسهاي يك پروانه پيروي مي كنم ، و از خودم به عنوان يك انسان آگاه نبودم.به ناگاه از خواب پريدم؛ آنجا دراز كشيده بودم.حال نمي دانم من در آن موقع انساني بودم كه خواب مي ديدم پروانه ام يا حال پروانه اي هستم كه خواب مي بيند انسان است؟»
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
( گزیده : نامهای از پاراماهانسا یوگاناندا به یکی از اعضای SRF/YSS که در سوگواری از دست دادن دوستش بود. در این نامه پاراماهانساجی به زیبایی ماهیت متعالی رابطهای را که ما با کسانی که دوستشان داریم، روشن میکند، رابطهای که بسیار فراتر از مرز مرگ دوام دارد.)
نامه غمانگیز شما قلب من را عمیقاً متاثر کرد. دعا میکنم که خداوند به شما این درک را بدهد که بفهمید مرگ پایان زندگی نیست. روح ساکن در قفس جسم با مرگ جسم از بین
نمیرود.
دوست کوچکت به خواست خدا روی زمین آمد و دوباره به خواست او رفت. شما باید این را باور کنید، زیرا سخنان مسیح را به خاطر بسپارید: "آیا دو گنجشک به یک پشیز فروخته
نمی شوند؟ اما حتی یکی از آنها بدون آگاهی پدر من بر زمین نخواهد افتاد."
کسی که حتی نسبت به گنجشکان کوچک آگاه است، از رفاه فرزندانش که تجلی جمال او در آنها آشکارتر است، بسیار آگاهتر میباشد.
بله، بازگرداندن ارواح از مرز مرگ امکانپذیر است، اما این قدرتها بدون اذن خداوند توسط یک استاد استفاده
نمیشود. انجام این کار به منزله مداخله در برنامه الهی او است که او برای فرزندانش در طول اقامت آنها در سرسرای زندگی آماده کرده است. به همین دلیل است که حتی عیسی نیز نتوانست همه کسانی را که نزد او آمده بودند شفا دهد. او فقط کسانی را شفا داد که خدا به او اجازه شفای آنها را داد تا به آنها کمک کند. عیسی میتوانست خود را از مصلوب شدن نجات دهد، اما بهخاطر میآورید که او دعا کرد: «ای پدر، اگر میخواهی، این جام را از من دور کن؛ با این حال، بادا که نه اراده من، بلکه اراده تو انجام شود. ، زیرا او میدانست که هیچ زندگی و مرگی وجود ندارد - فقط یگانگی ابدی با پدر الهی، خواه در این چارچوب فانی وجود داشته باشیم، یا از بند آن رها.
شما در درک کنونی خود احساس
میکنید که این دوست عزیز برای شما گم شده و از دست رفته است - که دیگر هرگز دوستی او را نخواهید شناخت.
من به شما اطمینان میدهم که این تفکر اشتباه است. عشق، دوستی، روح - وقتی زندگی از جسم انسانی خارج میشود، او به هیچ وجه محو نمیشود. روح ابدی است و عشق، دوباره عشق را به سمت خود جذب
میکند. اگر عشق شما به دوستتان خالص، بیقید و شرط و پایدار باشد، زمانی در جایی دیگر دوباره به او جذب خواهید شد. در این شک نکنید، زیرا این قانون زندگی است.
اکنون قلب شما سنگین و درک درست سخنان من برایت سخت است، اما اگر سعی کنی بفهمی، اگر عمیقاً به درگاه خدا دعا کنی، مرهم شفابخش حضور او را احساس میکنی و خواهی دانست که دوست عزیز شما هرگز از دست شما نرفته است، هر چند که خواست خدا بوده که فعلاً در جای دیگری به هستی خود ادامه دهد. خرد به تنهایی
میتواند انسان را از بندهای سنگین رنج رهایی بخشد. جهل و نادانی انسان است که علت اصلی همه مصائب اوست. از مایا (توهم) رها شوید تا زندگی را همانگونه که هست ببینید و بفهمید که هیچ کس هرگز گم و محو نمیشود، زیرا همه ما در بطن پدر متعالی خود یگانه هستیم و در او و با او دوباره عزیزان خود را ملاقات خواهیم کرد.
برای دوست خود بطور ذهنی (از راه ذهن) افکار عشق و دوستی ارسال کنید. اگر قدرت فکری شما قوی باشد، او هر کجا که باشد این ارتعاشات را احساس خواهد کرد. و برایش آرامش و شادی به ارمغان خواهد آورد. چیرگی در زندگی نصیب افراد قوی میشود و شما باید این قدرت را داشته باشید که از این غم فراتر بروید و برای عزیزتان در این تجربه جدیدش آرزوی موفقیت کنید. او اکنون آزاد است و در این آزادی تازه یافته خوشحال است.
من خصوصیات زیبای روح الیز را از طریق نامههایش احساس میکردم. زندگی او بیهوده نبود، زیرا عشق عمیقی به خدا یافت که به طور خودکار برکات خداوند را به او جذب میکند. خداوند حافظ شما باد. لطفا اگر کمک بیشتری میتوانم به شما بکنم به من اطلاع دهید.
برکات بی وقفه،
پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
نامه غمانگیز شما قلب من را عمیقاً متاثر کرد. دعا میکنم که خداوند به شما این درک را بدهد که بفهمید مرگ پایان زندگی نیست. روح ساکن در قفس جسم با مرگ جسم از بین
نمیرود.
دوست کوچکت به خواست خدا روی زمین آمد و دوباره به خواست او رفت. شما باید این را باور کنید، زیرا سخنان مسیح را به خاطر بسپارید: "آیا دو گنجشک به یک پشیز فروخته
نمی شوند؟ اما حتی یکی از آنها بدون آگاهی پدر من بر زمین نخواهد افتاد."
کسی که حتی نسبت به گنجشکان کوچک آگاه است، از رفاه فرزندانش که تجلی جمال او در آنها آشکارتر است، بسیار آگاهتر میباشد.
بله، بازگرداندن ارواح از مرز مرگ امکانپذیر است، اما این قدرتها بدون اذن خداوند توسط یک استاد استفاده
نمیشود. انجام این کار به منزله مداخله در برنامه الهی او است که او برای فرزندانش در طول اقامت آنها در سرسرای زندگی آماده کرده است. به همین دلیل است که حتی عیسی نیز نتوانست همه کسانی را که نزد او آمده بودند شفا دهد. او فقط کسانی را شفا داد که خدا به او اجازه شفای آنها را داد تا به آنها کمک کند. عیسی میتوانست خود را از مصلوب شدن نجات دهد، اما بهخاطر میآورید که او دعا کرد: «ای پدر، اگر میخواهی، این جام را از من دور کن؛ با این حال، بادا که نه اراده من، بلکه اراده تو انجام شود. ، زیرا او میدانست که هیچ زندگی و مرگی وجود ندارد - فقط یگانگی ابدی با پدر الهی، خواه در این چارچوب فانی وجود داشته باشیم، یا از بند آن رها.
شما در درک کنونی خود احساس
میکنید که این دوست عزیز برای شما گم شده و از دست رفته است - که دیگر هرگز دوستی او را نخواهید شناخت.
من به شما اطمینان میدهم که این تفکر اشتباه است. عشق، دوستی، روح - وقتی زندگی از جسم انسانی خارج میشود، او به هیچ وجه محو نمیشود. روح ابدی است و عشق، دوباره عشق را به سمت خود جذب
میکند. اگر عشق شما به دوستتان خالص، بیقید و شرط و پایدار باشد، زمانی در جایی دیگر دوباره به او جذب خواهید شد. در این شک نکنید، زیرا این قانون زندگی است.
اکنون قلب شما سنگین و درک درست سخنان من برایت سخت است، اما اگر سعی کنی بفهمی، اگر عمیقاً به درگاه خدا دعا کنی، مرهم شفابخش حضور او را احساس میکنی و خواهی دانست که دوست عزیز شما هرگز از دست شما نرفته است، هر چند که خواست خدا بوده که فعلاً در جای دیگری به هستی خود ادامه دهد. خرد به تنهایی
میتواند انسان را از بندهای سنگین رنج رهایی بخشد. جهل و نادانی انسان است که علت اصلی همه مصائب اوست. از مایا (توهم) رها شوید تا زندگی را همانگونه که هست ببینید و بفهمید که هیچ کس هرگز گم و محو نمیشود، زیرا همه ما در بطن پدر متعالی خود یگانه هستیم و در او و با او دوباره عزیزان خود را ملاقات خواهیم کرد.
برای دوست خود بطور ذهنی (از راه ذهن) افکار عشق و دوستی ارسال کنید. اگر قدرت فکری شما قوی باشد، او هر کجا که باشد این ارتعاشات را احساس خواهد کرد. و برایش آرامش و شادی به ارمغان خواهد آورد. چیرگی در زندگی نصیب افراد قوی میشود و شما باید این قدرت را داشته باشید که از این غم فراتر بروید و برای عزیزتان در این تجربه جدیدش آرزوی موفقیت کنید. او اکنون آزاد است و در این آزادی تازه یافته خوشحال است.
من خصوصیات زیبای روح الیز را از طریق نامههایش احساس میکردم. زندگی او بیهوده نبود، زیرا عشق عمیقی به خدا یافت که به طور خودکار برکات خداوند را به او جذب میکند. خداوند حافظ شما باد. لطفا اگر کمک بیشتری میتوانم به شما بکنم به من اطلاع دهید.
برکات بی وقفه،
پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
من به زندگی همچون جزر و مد امواج دریا نگاه میکنم. به هنگام تولد یک موج از سطح دریا برمیخیزد، و به هنگام مرگ به خواب و آغوش خداوند فرو میرود. به این حقیقت پی بردهام. میدانم که من هیچگاه نمیمیرم؛ به این خاطر که چه خفته در اقیانوس خداوند باشم و چه بیدار در جسم فیزیکی، همواره با او هستم. خداوند این نمایش توهمی زمین با تمام لذایذش را تنها به یک هدف آفریده است: که بلکه شما به ماهیت مایا، ماهیت توهمی نمایشش پی ببرید و آن را رها کرده و تنها خداوند را دوست بدارید.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
🌈 از آنجا که خداوند قادر مطلق است، خرافههای مذهبی به انسانها آموختهاند که از او باید ترسید. این نگرش ارتباط مثبتی بین شما و او تولید نمیکند. من با شما از آتش جهنم و دوزخ صحبت نمیکنم. بلکه میخواهم به شما بیاموزم که خداوند از خود شماست: عزیزتر از هر عزیزی، نزدیکتر از هر نزدیکی و مهربانتر و عاشقتر از همه آن چیزهایی که ما دوست میداریم. با او باید با چنین ذهنیتی ارتباط برقرار کرد! اگر شما فقط یک انگشت بلند کنید، او هر دو دست خود را به حرکت در میآورد تا شما را بلند کند. اگر برای گرفتن دستهای او پایداری کنید، بیشک او به سراغ شما خواهد آمد.
-پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
-پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
🌻 شاگردی از استاد( یوگاناندا) پرسید، "به نظر نمیرسد که من در مراقبه کردن پیشرفتی کردهام، نه چیزی میبینم و نه چیزی میشنوم." استاد در پاسخ گفت:
"خداوند را به خاطر خودش جویا باش. بالاترین ادراک خداوند حس وجد و شعف اوست که از عمق وجود برمیخیزد. به دنبال رؤیاهای شهودی، پدیدههای معنوی و یا تجارب هیجانانگیز مباش. مسیر رسیدن به خداوند سیرک نیست!"
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
"خداوند را به خاطر خودش جویا باش. بالاترین ادراک خداوند حس وجد و شعف اوست که از عمق وجود برمیخیزد. به دنبال رؤیاهای شهودی، پدیدههای معنوی و یا تجارب هیجانانگیز مباش. مسیر رسیدن به خداوند سیرک نیست!"
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درک معنای مذهب امری ضروری است
برای اکثریت مردم ، مذهب به منزلهی راه و رسم خانوادگی یا منافع اجتماعی و یا عادت اخلاقی است و به همین خاطر آنها درکی از اهمیت مذهب ندارند. از مردی پرسیدم , مذهبش چیست ، پاسخ گفت ، " مذهب خاصی ندارم. هر کلیسایی که راحتتر باشد به آنجا میروم. "
آنهایی که جستجوی خداوند برایشان مهمترین ضرورت زندگی نیست ، درکی از معنای مذهب ندارند. چرا همه مردم به دنبال پول هستند؟ برای اینکه به این اندیشه عادت کردهاند که پول برای رفع نیازهای زندگی و رفاه و سعادتشان ضرورت دارد. لازم نیست کسی این نکته را به انها یادآوری کند؛ بلکه خودشان این را میدانند. پس چرا اکثریت مردم ضرورت شناخت خداوند را درک نمیکنند؟ برای اینکه از قدرتِ تصور و تشخیص محروم هستند. من از همان ابتدای زندگی میدیدم که پاسخهای نظری و حتی مطالعهی کتابهای آسمانی نمیتوانند جاوبگوی بعضی سوالها باشند و روح انسان را کاملاً ارضا کنند، مگر آن که حقیقت آنها را خود شخص از راه تحقق و یگانگی با خداوند تجربه کند.
👇👇👇 ادامه 👇👇👇
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
برای اکثریت مردم ، مذهب به منزلهی راه و رسم خانوادگی یا منافع اجتماعی و یا عادت اخلاقی است و به همین خاطر آنها درکی از اهمیت مذهب ندارند. از مردی پرسیدم , مذهبش چیست ، پاسخ گفت ، " مذهب خاصی ندارم. هر کلیسایی که راحتتر باشد به آنجا میروم. "
آنهایی که جستجوی خداوند برایشان مهمترین ضرورت زندگی نیست ، درکی از معنای مذهب ندارند. چرا همه مردم به دنبال پول هستند؟ برای اینکه به این اندیشه عادت کردهاند که پول برای رفع نیازهای زندگی و رفاه و سعادتشان ضرورت دارد. لازم نیست کسی این نکته را به انها یادآوری کند؛ بلکه خودشان این را میدانند. پس چرا اکثریت مردم ضرورت شناخت خداوند را درک نمیکنند؟ برای اینکه از قدرتِ تصور و تشخیص محروم هستند. من از همان ابتدای زندگی میدیدم که پاسخهای نظری و حتی مطالعهی کتابهای آسمانی نمیتوانند جاوبگوی بعضی سوالها باشند و روح انسان را کاملاً ارضا کنند، مگر آن که حقیقت آنها را خود شخص از راه تحقق و یگانگی با خداوند تجربه کند.
👇👇👇 ادامه 👇👇👇
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
👆👆👆 ادامه 👆👆👆
برای نمونه ، وقتی مادرم درگذشت و عزیزان دیگرم هم یکی یکی از من گرفته شدند ، یک انقلاب درونی در من بوجود آمد؛ ولی هیچکس نمیتوانست توضیح قانعکنندهای به من بدهد. لذا به این نتیجه رسیدم که جوابش را باید با کوشش خودم پیدا کنم. با خود عهد کردم ، " هیچچیزی را کورکورانه نخواهم پذیرفت و باید توضیحش را از خودِ آفریدگارِ این عالم جویا شوم. " درک اسرار زندگی را ، که در تعالیم کلیساها و معابد پیدا نمیکردم ، مستقیماً از خود خداوند جویا شدم. اگر مذهب نتواند به من بگوید که چرا بعضی فقیر به دنیا میآیند و بعضی ثروتمند ، برخی کورند و برخی دیگر سالم ، پس چگونه میتواند جواب قانع کنندهای در مورد عدل و انصاف خداوند داشته باشد؟ استادان هند ، از راه یگانگی با خداوند و تحقق درونی ، پاسخ به معماهای زندگی را یافتهاند و راه آن را به ما نیز نشان دادهاند.
مذهبیون بسیاری در این دنیا هستند ، و هر مذهبی نیز دارای شاخههای گوناگون خودش میباشد. برای برخی مذهب کاملاً جنبهی احساساتی دارد. اگر احساساتشان به اندازه زیاد تهییج شود آنگاه مذهبیِ متعصب میشوند. ولی در حالت ابراز شدید احساسات ، انسان ارتباطش را با خداوند از دست میدهد. آنهایی که احساساتی هستند ، از مذهب هیجان میطلبند. اگر از زاویهی منطقی و عقلانی مذهب با آنها صحبت کنید کسل میشوند و خوابشان میگیرد. ولی تهییجِ احساسات دیگران بازی با ذهن آنهاست؛ حقیقت و خداوند را به آنها نمیدهد.
روشنفکران مذهبی از شنیدن نظریات گوناگون مذهبی و فلسفی لذت میبرند و به خود میبالند که نسبت به مذهبیون احساساتی در سطح بالاتری از درک معنوی هستند. ولی تحریکات عقلانی نوع دیگری از " مخدر " و بازی با ذهن است و به مانند تهییج احساسات است و به سالک آنچه را که میخواهد نمیدهد.
مذهبیونی که کورکورانه به تعصب خود میچسبند غالباً همچون طوطی چیزهایی را تکرار میکنند که خودشان درک درستی از آنها ندارند و به تحقق آنها نرسیدهاند. وقتی از آنها سوالی کنید ، پیروزمندانه از کتابهای آسمانی و اصول دین نقل قول میآورند. بحث و گفتگو با آنها بیفایده است ، چرا که آنها مطمئن هستند که بر همه چیز دانایی دارند.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « جستجوی جاودانه انسان »
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
برای نمونه ، وقتی مادرم درگذشت و عزیزان دیگرم هم یکی یکی از من گرفته شدند ، یک انقلاب درونی در من بوجود آمد؛ ولی هیچکس نمیتوانست توضیح قانعکنندهای به من بدهد. لذا به این نتیجه رسیدم که جوابش را باید با کوشش خودم پیدا کنم. با خود عهد کردم ، " هیچچیزی را کورکورانه نخواهم پذیرفت و باید توضیحش را از خودِ آفریدگارِ این عالم جویا شوم. " درک اسرار زندگی را ، که در تعالیم کلیساها و معابد پیدا نمیکردم ، مستقیماً از خود خداوند جویا شدم. اگر مذهب نتواند به من بگوید که چرا بعضی فقیر به دنیا میآیند و بعضی ثروتمند ، برخی کورند و برخی دیگر سالم ، پس چگونه میتواند جواب قانع کنندهای در مورد عدل و انصاف خداوند داشته باشد؟ استادان هند ، از راه یگانگی با خداوند و تحقق درونی ، پاسخ به معماهای زندگی را یافتهاند و راه آن را به ما نیز نشان دادهاند.
مذهبیون بسیاری در این دنیا هستند ، و هر مذهبی نیز دارای شاخههای گوناگون خودش میباشد. برای برخی مذهب کاملاً جنبهی احساساتی دارد. اگر احساساتشان به اندازه زیاد تهییج شود آنگاه مذهبیِ متعصب میشوند. ولی در حالت ابراز شدید احساسات ، انسان ارتباطش را با خداوند از دست میدهد. آنهایی که احساساتی هستند ، از مذهب هیجان میطلبند. اگر از زاویهی منطقی و عقلانی مذهب با آنها صحبت کنید کسل میشوند و خوابشان میگیرد. ولی تهییجِ احساسات دیگران بازی با ذهن آنهاست؛ حقیقت و خداوند را به آنها نمیدهد.
روشنفکران مذهبی از شنیدن نظریات گوناگون مذهبی و فلسفی لذت میبرند و به خود میبالند که نسبت به مذهبیون احساساتی در سطح بالاتری از درک معنوی هستند. ولی تحریکات عقلانی نوع دیگری از " مخدر " و بازی با ذهن است و به مانند تهییج احساسات است و به سالک آنچه را که میخواهد نمیدهد.
مذهبیونی که کورکورانه به تعصب خود میچسبند غالباً همچون طوطی چیزهایی را تکرار میکنند که خودشان درک درستی از آنها ندارند و به تحقق آنها نرسیدهاند. وقتی از آنها سوالی کنید ، پیروزمندانه از کتابهای آسمانی و اصول دین نقل قول میآورند. بحث و گفتگو با آنها بیفایده است ، چرا که آنها مطمئن هستند که بر همه چیز دانایی دارند.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « جستجوی جاودانه انسان »
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درطول سههزار سال گذشته، پانزدههزار جنگ بین انسانها درگرفته
پانزدههزار جنگ در سههزار سال؟!
حتی فکرکردن به آن چقدر ناخوشایند است. اینهمه جنگ نمیتواند بدون دلیل وجود داشته باشد
هر سال پنج جنگ؟!
این چه چیزی را نشان میدهد؟
من تاریخ بشریت را به دو بخش تقسیم میکنم: یکی دوران جنگ و دیگری دوران آمادگی برای جنگ
ما واقعاً هیچ دوران صلحی را تجربه نکردهایم. در اساس مسئولیت این وضعیت، به تقسیم انسانها به بخشهای زیاد بازمیگردد
و چه کسی بشریت را تقسیم کرده است؟
آیا ادیان رسمی نیستند، ایدئولوژیها، نظریهها و فرقهها مسئول چنین تقسیمشدگیهایی نیستند؟
آیا ملیت و ملیّگرایی و زندانهای ایدئولوژی بشر را تقسیم نکردهاند؟ عمدتاً مذاهب و ادیان انسانها را تقسیم و از هم جدا کردهاند.
در پشت تمام تضادها و نزاعها “ایسم”ها وجود دارند
چه این “ایسم”ها مذهبی باشند و چه سیاسی؛ اینها تولید تضاد میکنند که در نهایت به جنگها منتهی میگردد.
حتی امروزه شوروی کمونیست و آمریکای دموکراسی به دو مذهب تبدیل شدهاند: مانند جنگ بین دو مذهب شده است
ولی من میپرسم که آیا ممکن نیست که این تقسیمات بشری را، که براساس این افکار شکل گرفته، متوقف ساخت؟ آیا درست است که بخاطر یک امر غیراساسی، مانند فکر و عقیده، ما دست به کشتار انسانها بزنیم؟
آیا درست است که فکر شما و فکر من باید قلبهایمان را دشمن همدیگر کند؟
آدلف هیتلر در جایی گفته است که اگر هر نژادی بخواهد متحد شود؛ ضرورت دارد که نفرت نسبت به نژاد دیگر خلق شود. او نهتنها این را گفت، بلکه به آن عمل کرد و آن را موثر و کارآمد یافت.
تمامی تبهکارانی که این دنیا را مسموم ساختهاند این روش را موثر یافتهاند
با شعار “اسلام در خطر است،” میتوان مسلمانان را متحد کرد و با شعار “هندویسم در خطر است” هندوها را میتوان متحد کرد
خطر تولید ترس میکند و درنتیجه نفرت از کسانی که سبب ترس ما هستند ایجاد میشود
بنابراین تمام اتحادیهها و سازمانها بر اساس نفرت و ترس شکل گرفتهاند. بنابراین درحالیکه تمام ادیان از عشق صحبت میکنند چون نیاز به وحدت دارند، در نهایت از نفرت کمک میگیرند! آنگاه عشق فقط حرف بیهوده است و نفرت پایه و اساس میگردد.
پس آن دیانت که من از آن سخن میگویم در مورد هیچ اتحادیه یا سازمان نیست،
یک جستار معنوی است
یک تجربهی فردی است که علاقهای به جمعآوری نفرات و پیروان ندارد
درواقع، تجربهی معنوی در اساس فردگرا است.
و تمام سازمانها بر اساس نفرت پایهگذاری شدهاند
نفرت چه ربطی میتواند با دیانت و معنویت داشته باشد؟
هرآنچه که بین من و شما نفرت ایجاد کند نمیتواند مذهبی باشد. فقط هرچه که بین من و شما عشق ایجاد کند میتواند معنوی باشد
بهیاد بسپارید:
هرآنچه که انسان را از انسانی دیگر جدا میکند، چگونه میتواند انسان را به خداوند وصل کند؟
این غیرممکن است. ولی آنچه ما مذهب میخوانیم ما را تقسیم میکند
با اینکه این بهاصطلاح ادیان در مورد عشق صحبت میکنند، در مورد اتحاد همگان و برادری حرف میزنند؛
عجیب است که این فقط یک حرف باقی میماند؛ و هر عملی که انجام میدهند دشمنی و نفرت را منتشر میکند. مسیحیت در مورد عشق حرف میزند، ولی هیچکس مانند مسحیان آدم نکشته است
شاید چیزهای خوب در پنهانکردن چیزهای بد ابزارهای مناسبی هستند!
اگر بخواهی آدم بکشی، میتوانی به آسانی با نام عشق چنین کنی!
اگر کسی بخواهد خشن باشد، میتواند به آسانی در محافظت از عدم خشونت به خواستهاش برسد
اگر بخواهم شما را بکُشم، میتواند به آسانی بخاط خیر خودتان این کار را بکنم زیرا در اینصورت شما خواهید مرد ولی من گناهکار شناخته نمیشوم. آنوقت شما خواهید مرد، کشته خواهید شد و شکایت نخواهید کرد!
گفته شده که انسان حیوانی روشنفکر است؛ پس طبیعتاً، هرکاری که بخواهد بکند یک راه روشنفکرانه برای انجامش پیدا میکند
شاید شیطان به او مشورت داده که یک شعار خوب برای تبهکاریهایش انتخاب کند!
عمل هرچه شیطانیتر باشد، شعار باید بهتر باشد!
اشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پانزدههزار جنگ در سههزار سال؟!
حتی فکرکردن به آن چقدر ناخوشایند است. اینهمه جنگ نمیتواند بدون دلیل وجود داشته باشد
هر سال پنج جنگ؟!
این چه چیزی را نشان میدهد؟
من تاریخ بشریت را به دو بخش تقسیم میکنم: یکی دوران جنگ و دیگری دوران آمادگی برای جنگ
ما واقعاً هیچ دوران صلحی را تجربه نکردهایم. در اساس مسئولیت این وضعیت، به تقسیم انسانها به بخشهای زیاد بازمیگردد
و چه کسی بشریت را تقسیم کرده است؟
آیا ادیان رسمی نیستند، ایدئولوژیها، نظریهها و فرقهها مسئول چنین تقسیمشدگیهایی نیستند؟
آیا ملیت و ملیّگرایی و زندانهای ایدئولوژی بشر را تقسیم نکردهاند؟ عمدتاً مذاهب و ادیان انسانها را تقسیم و از هم جدا کردهاند.
در پشت تمام تضادها و نزاعها “ایسم”ها وجود دارند
چه این “ایسم”ها مذهبی باشند و چه سیاسی؛ اینها تولید تضاد میکنند که در نهایت به جنگها منتهی میگردد.
حتی امروزه شوروی کمونیست و آمریکای دموکراسی به دو مذهب تبدیل شدهاند: مانند جنگ بین دو مذهب شده است
ولی من میپرسم که آیا ممکن نیست که این تقسیمات بشری را، که براساس این افکار شکل گرفته، متوقف ساخت؟ آیا درست است که بخاطر یک امر غیراساسی، مانند فکر و عقیده، ما دست به کشتار انسانها بزنیم؟
آیا درست است که فکر شما و فکر من باید قلبهایمان را دشمن همدیگر کند؟
آدلف هیتلر در جایی گفته است که اگر هر نژادی بخواهد متحد شود؛ ضرورت دارد که نفرت نسبت به نژاد دیگر خلق شود. او نهتنها این را گفت، بلکه به آن عمل کرد و آن را موثر و کارآمد یافت.
تمامی تبهکارانی که این دنیا را مسموم ساختهاند این روش را موثر یافتهاند
با شعار “اسلام در خطر است،” میتوان مسلمانان را متحد کرد و با شعار “هندویسم در خطر است” هندوها را میتوان متحد کرد
خطر تولید ترس میکند و درنتیجه نفرت از کسانی که سبب ترس ما هستند ایجاد میشود
بنابراین تمام اتحادیهها و سازمانها بر اساس نفرت و ترس شکل گرفتهاند. بنابراین درحالیکه تمام ادیان از عشق صحبت میکنند چون نیاز به وحدت دارند، در نهایت از نفرت کمک میگیرند! آنگاه عشق فقط حرف بیهوده است و نفرت پایه و اساس میگردد.
پس آن دیانت که من از آن سخن میگویم در مورد هیچ اتحادیه یا سازمان نیست،
یک جستار معنوی است
یک تجربهی فردی است که علاقهای به جمعآوری نفرات و پیروان ندارد
درواقع، تجربهی معنوی در اساس فردگرا است.
و تمام سازمانها بر اساس نفرت پایهگذاری شدهاند
نفرت چه ربطی میتواند با دیانت و معنویت داشته باشد؟
هرآنچه که بین من و شما نفرت ایجاد کند نمیتواند مذهبی باشد. فقط هرچه که بین من و شما عشق ایجاد کند میتواند معنوی باشد
بهیاد بسپارید:
هرآنچه که انسان را از انسانی دیگر جدا میکند، چگونه میتواند انسان را به خداوند وصل کند؟
این غیرممکن است. ولی آنچه ما مذهب میخوانیم ما را تقسیم میکند
با اینکه این بهاصطلاح ادیان در مورد عشق صحبت میکنند، در مورد اتحاد همگان و برادری حرف میزنند؛
عجیب است که این فقط یک حرف باقی میماند؛ و هر عملی که انجام میدهند دشمنی و نفرت را منتشر میکند. مسیحیت در مورد عشق حرف میزند، ولی هیچکس مانند مسحیان آدم نکشته است
شاید چیزهای خوب در پنهانکردن چیزهای بد ابزارهای مناسبی هستند!
اگر بخواهی آدم بکشی، میتوانی به آسانی با نام عشق چنین کنی!
اگر کسی بخواهد خشن باشد، میتواند به آسانی در محافظت از عدم خشونت به خواستهاش برسد
اگر بخواهم شما را بکُشم، میتواند به آسانی بخاط خیر خودتان این کار را بکنم زیرا در اینصورت شما خواهید مرد ولی من گناهکار شناخته نمیشوم. آنوقت شما خواهید مرد، کشته خواهید شد و شکایت نخواهید کرد!
گفته شده که انسان حیوانی روشنفکر است؛ پس طبیعتاً، هرکاری که بخواهد بکند یک راه روشنفکرانه برای انجامش پیدا میکند
شاید شیطان به او مشورت داده که یک شعار خوب برای تبهکاریهایش انتخاب کند!
عمل هرچه شیطانیتر باشد، شعار باید بهتر باشد!
اشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
جنگ افزارها هرچه کارآمدتر، بدشگون تر و نفرت آفرینی شان بیشتر....آنکه هستی و حیات را ارج می نهد، در راه جنگ گام نمیگذارد.
زیرا در جنگ پسندیده ترین ارزشهای انسانی لگد کوبِ نکوهیده ترین هیجانات رزمندگان میگردد و شریفترین مردمانِ دوران صلح، از والاترین به پست ترین شکل انسانی خود سقوط میکنند.
جنگ افزارها شیطانی اند و پلید، دست یازیدن به جنگ کار خردمندان نیست. مگر آنکه گریزی از آن نباشد.
پیروزی در جنگ نیز خجستگی نیست، شادمان بودن از پیروزی در جنگ، به وجد آمدن است از کشتار انسانها....
لائو تِزو_ تعالیم تائو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
زیرا در جنگ پسندیده ترین ارزشهای انسانی لگد کوبِ نکوهیده ترین هیجانات رزمندگان میگردد و شریفترین مردمانِ دوران صلح، از والاترین به پست ترین شکل انسانی خود سقوط میکنند.
جنگ افزارها شیطانی اند و پلید، دست یازیدن به جنگ کار خردمندان نیست. مگر آنکه گریزی از آن نباشد.
پیروزی در جنگ نیز خجستگی نیست، شادمان بودن از پیروزی در جنگ، به وجد آمدن است از کشتار انسانها....
لائو تِزو_ تعالیم تائو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
زمانی برای زندگی کردن هست و زمانی برای مردن. اینها را با هم قاطی نکن، وگرنه هر دو را از دست خواهی داد.
پس هم اکنون، با تمامیت و شدت زندگی کن و نگران مرگ نباش، و وقتی که مردی، آنوقت به تمامی بمیر.... بخش بخش نمیر.... تکه پاره زندگی نکن.... وقتی مردی روی آن تعمق کن که مرگ چیست.
ولی هم اکنون، وقتت را برای چیزهایی که در دوردست هستند تلف نکن، این لحظه را زندگی کن. آن کودک درونت که فراموشش کرده ای می داند که چگونه با تمامیت و شدت زندگی کند. بدون ترس از اینکه زندگی از کنترل خارج شود.
شما اجازه دارید که خودتان باشید، بدون هیچگونه ممانعتی. من می خواهم این در تمام دنیا رخ بدهد. این تنها یک آغاز است. در این لحظه شروع کن به زندگی با تمایمت و با شدت، لحظه به لحظه، با سرخوشی و بازیگوشی.
و خواهی دید که هیچ چیز از کنترل خارج نخواهد شد، که هوشمندی تو تیز تر خواهد شد. که جوان تر خواهی شد و عشق تو عمیق تر خواهد شد.
و وقتی به دنیای بیرون می روی، هرکجا بروی، تا حد ممکن زندگی را و بازیگوشی را و شادمانی را منتشر کن به تمام گوشه و کنار زمین.
اگر تمام دنیا شروع کند به خندیدن و شادمانی کردن و بازی کردن، انقلابی عظیم بوجود خواهد آمد.
جنگ ها توسط انسان های جدی بوجود می آیند؛ کشتارها توسط انسان های جدی صورت می گیرد و خودکشی ها توسط انسان های جدی انجام می شوند تیمارستان ها پر از مردمان جدی است.
فقط تماشا کن که جدی بودن چه آسیب هایی به انسان زده است و آنوقت از جدی بودنت بیرون خواهی زد و به آن کودک که در درونت در انتظار است اجازه خواهی داد تا بازی کند و آواز بخواند و برقصد.
تمام مذهب من از بازیگوشی تشکیل شده است. این جهان هستی وطن ما است و ستارگان برادران و خواهران ما هستند؛ این اقیانوس ها و رودخانه ها و کوهستان ها دوستان ما هستند. در این کائنات که بسیار دوستانه است، تو مانند یک بودای سنگی نشسته ای....؟؟ من بودای سنگی را موعظه نمی کنم: می خواهم شما بوداهای رقصان باشید.
پیروان بودا این را دوست نخواهند داشت، ولی من اهمیت نمی دهم که دیگران چه فکر می کنند. من فقط به حقیقت اهمیت می دهم.
اگر یک حقیقت نداند که چگونه برقصد، افلیج است. اگر یک بودا قادر به خندیدن نباشد، چیزی کسر دارد؛ اگر یک بودا نتواند با کودکان قاطی شود و بازی کند، به بیداری نزدیک شده است، ولی کاملاٌ بیدار نشده است. چیزی در او خفته است.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پس هم اکنون، با تمامیت و شدت زندگی کن و نگران مرگ نباش، و وقتی که مردی، آنوقت به تمامی بمیر.... بخش بخش نمیر.... تکه پاره زندگی نکن.... وقتی مردی روی آن تعمق کن که مرگ چیست.
ولی هم اکنون، وقتت را برای چیزهایی که در دوردست هستند تلف نکن، این لحظه را زندگی کن. آن کودک درونت که فراموشش کرده ای می داند که چگونه با تمامیت و شدت زندگی کند. بدون ترس از اینکه زندگی از کنترل خارج شود.
شما اجازه دارید که خودتان باشید، بدون هیچگونه ممانعتی. من می خواهم این در تمام دنیا رخ بدهد. این تنها یک آغاز است. در این لحظه شروع کن به زندگی با تمایمت و با شدت، لحظه به لحظه، با سرخوشی و بازیگوشی.
و خواهی دید که هیچ چیز از کنترل خارج نخواهد شد، که هوشمندی تو تیز تر خواهد شد. که جوان تر خواهی شد و عشق تو عمیق تر خواهد شد.
و وقتی به دنیای بیرون می روی، هرکجا بروی، تا حد ممکن زندگی را و بازیگوشی را و شادمانی را منتشر کن به تمام گوشه و کنار زمین.
اگر تمام دنیا شروع کند به خندیدن و شادمانی کردن و بازی کردن، انقلابی عظیم بوجود خواهد آمد.
جنگ ها توسط انسان های جدی بوجود می آیند؛ کشتارها توسط انسان های جدی صورت می گیرد و خودکشی ها توسط انسان های جدی انجام می شوند تیمارستان ها پر از مردمان جدی است.
فقط تماشا کن که جدی بودن چه آسیب هایی به انسان زده است و آنوقت از جدی بودنت بیرون خواهی زد و به آن کودک که در درونت در انتظار است اجازه خواهی داد تا بازی کند و آواز بخواند و برقصد.
تمام مذهب من از بازیگوشی تشکیل شده است. این جهان هستی وطن ما است و ستارگان برادران و خواهران ما هستند؛ این اقیانوس ها و رودخانه ها و کوهستان ها دوستان ما هستند. در این کائنات که بسیار دوستانه است، تو مانند یک بودای سنگی نشسته ای....؟؟ من بودای سنگی را موعظه نمی کنم: می خواهم شما بوداهای رقصان باشید.
پیروان بودا این را دوست نخواهند داشت، ولی من اهمیت نمی دهم که دیگران چه فکر می کنند. من فقط به حقیقت اهمیت می دهم.
اگر یک حقیقت نداند که چگونه برقصد، افلیج است. اگر یک بودا قادر به خندیدن نباشد، چیزی کسر دارد؛ اگر یک بودا نتواند با کودکان قاطی شود و بازی کند، به بیداری نزدیک شده است، ولی کاملاٌ بیدار نشده است. چیزی در او خفته است.
اوشو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
کندالینی و مغز
مغز انسان به واقع یکی از شگفت آورترین پدیده های هستی است حدود دوازده هزار میلیون سلول دارد
هر سلول با تخمین ، پانصد هزار ارتباط با دیگر سلولها دارد.
بیداری کندالینی و اتحاد آن با شیوا مستقیماً با تمام مغز شخص ارتباط دارد.
مغز انسان ده قسمت دارد که نُه قسمت آن خفته و ساکن و تنها یک جزء آن فعال است.
دانستنیها، افکار یا آنچه که انجام می دهید همه حاصل جزء فعال مغز هستند و نُه جزء دیگر به این جهت غیرفعال یا خفته اند که انرژی لازم را برای فعال شدن ندارند.
بخش فعال مغز با انرژی و نیروی آیدا (آگاهی) و پینگِلا (زندگی و حیات) عمل میکند
اما ۹ بخش دیگر تنها با انرژی کندالینی فعال میشوند.
شما برای روشن نمودن یک لامپ الکتریکی، آن را لمس نمی کنید بلکه آن را به وسیله کلیدی که بر روی دیوار نصب شده است روشن می نمایید.
روشن کردن چراغ مغز مشابه همین عمل است. نیاز به کلید است و کلیدهای روشنایی مغز در چاکراها قرار گرفته اند.
برای صعود انرژی کندالینی به تاج سر باید چاکراها پاکسازی شده باشند سپس با روشن شدن سطوح خاموش مغز دستیابی به هوش عالی (آگاهی کیهانی) مقدور است.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀
مغز انسان به واقع یکی از شگفت آورترین پدیده های هستی است حدود دوازده هزار میلیون سلول دارد
هر سلول با تخمین ، پانصد هزار ارتباط با دیگر سلولها دارد.
بیداری کندالینی و اتحاد آن با شیوا مستقیماً با تمام مغز شخص ارتباط دارد.
مغز انسان ده قسمت دارد که نُه قسمت آن خفته و ساکن و تنها یک جزء آن فعال است.
دانستنیها، افکار یا آنچه که انجام می دهید همه حاصل جزء فعال مغز هستند و نُه جزء دیگر به این جهت غیرفعال یا خفته اند که انرژی لازم را برای فعال شدن ندارند.
بخش فعال مغز با انرژی و نیروی آیدا (آگاهی) و پینگِلا (زندگی و حیات) عمل میکند
اما ۹ بخش دیگر تنها با انرژی کندالینی فعال میشوند.
شما برای روشن نمودن یک لامپ الکتریکی، آن را لمس نمی کنید بلکه آن را به وسیله کلیدی که بر روی دیوار نصب شده است روشن می نمایید.
روشن کردن چراغ مغز مشابه همین عمل است. نیاز به کلید است و کلیدهای روشنایی مغز در چاکراها قرار گرفته اند.
برای صعود انرژی کندالینی به تاج سر باید چاکراها پاکسازی شده باشند سپس با روشن شدن سطوح خاموش مغز دستیابی به هوش عالی (آگاهی کیهانی) مقدور است.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀
#ذکر_و_مانترا
🍀 #ذکر
طبق اتفاق نظر اساتید:
ذکر در حقیقت به معنای یاد آوری کردن و به یاد آوردن است .
بحث فکر و ذکر را اگر در نظر بگیریم ، چنین در باب تفکر داریم که : در بحث تفکر ، به انسان توصیه شده که در مورد نشانه های خداوند تفکر و تامل کند ، اما ذکر در حقیقت جمع آوری محصول تفکر در یکجا می باشد.
به فرض شخصی چندین سال در مورد یک مسئله تحقیق و تفکر کرده است ، حال اگر محصول نهائی آن تحقیق و تفکر را در یک لحظه پیش خود تجسم کند به آن ذکر میگوییم. بدین خاطر ذکر دارای اهمیت است.
در عرفان گفته شده است که هر ذکری دارای انرژی و شرایط مخصوص بخود است. بدین خاطر اگر شخصی همینطور عامیانه بخواهد ذکری را بگوید هیچ مانع و مشکلی نیست.
اما نکته اصلی اینجاست که اگر شخصی بخواهد با هدف خاصی ذکر بگوید در اینصورت نباید هر ذکری را خود سر بگوید.
در ادامه بحث قابل ذکر است که چنین شخصی لزوما باید زیر نظر یک استاد کامل بوده و حتما باید ذکر مخصوص خود را از استادش تحویل بگیرد و از طرف بزرگان تاکید هم بر این است که حین گفتن ذکر تجویز شده از طرف استاد ، شاگرد نباید ذکر دیگری را همراه با آن بگوید ، به استثناء ذکرهایی که در نمازهای یومیه گفته می شود.
✅حال به بهترین شرایط گفتن ذکر تجویز شده از استاد می پردازیم:
1- حداقل تعداد ذکر در هر روز باید 1000 تا باشد
2- با وضو بودن موقع گفتن ذکر
3- حد الامکان رو به قبله بودن و روبرو نشستن با یک دیوار ساده و بی آلایش جهت جلوگیری از انحراف ذهن موقع ذکر گفتن
4- حدالامکان ذکر باید در جایی ساکت و به گونه ای بلند گفته شود گه گوش ذاکر صدا را بشنود و بر جان و روحش تاثیر بگذارد.
✅ البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که اگر شخص به دلیل مشغله کاری نتواند با شرایط نوشته شده ذکر بگوید ، می تواند به حالت معمولی هم ذکر خود را بگوید ، فقط باید ذکر هر روز تعدادش حداقل 1000 تا باشد تا اثر گذاری کامل را روی شاگرد داشته باشد.
⭕️در آخر هم ذکر این نکته ضروری است که : در عرفان اسلامی تاکید بر این دو نکته مهم است :
1- ذکر واسطه بین استاد و شاگرد است
2- اساسا بدون ذکر ، شاگرد به جایی نمی رسد ، چون ذکر نقطه اتصال فرد به خداوند است به واسطه استاد
پس بخوبی می توان دریافت که ذکر در مراحل سیر و سلوک دارای اهمیت خاصی است.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀
🍀 #ذکر
طبق اتفاق نظر اساتید:
ذکر در حقیقت به معنای یاد آوری کردن و به یاد آوردن است .
بحث فکر و ذکر را اگر در نظر بگیریم ، چنین در باب تفکر داریم که : در بحث تفکر ، به انسان توصیه شده که در مورد نشانه های خداوند تفکر و تامل کند ، اما ذکر در حقیقت جمع آوری محصول تفکر در یکجا می باشد.
به فرض شخصی چندین سال در مورد یک مسئله تحقیق و تفکر کرده است ، حال اگر محصول نهائی آن تحقیق و تفکر را در یک لحظه پیش خود تجسم کند به آن ذکر میگوییم. بدین خاطر ذکر دارای اهمیت است.
در عرفان گفته شده است که هر ذکری دارای انرژی و شرایط مخصوص بخود است. بدین خاطر اگر شخصی همینطور عامیانه بخواهد ذکری را بگوید هیچ مانع و مشکلی نیست.
اما نکته اصلی اینجاست که اگر شخصی بخواهد با هدف خاصی ذکر بگوید در اینصورت نباید هر ذکری را خود سر بگوید.
در ادامه بحث قابل ذکر است که چنین شخصی لزوما باید زیر نظر یک استاد کامل بوده و حتما باید ذکر مخصوص خود را از استادش تحویل بگیرد و از طرف بزرگان تاکید هم بر این است که حین گفتن ذکر تجویز شده از طرف استاد ، شاگرد نباید ذکر دیگری را همراه با آن بگوید ، به استثناء ذکرهایی که در نمازهای یومیه گفته می شود.
✅حال به بهترین شرایط گفتن ذکر تجویز شده از استاد می پردازیم:
1- حداقل تعداد ذکر در هر روز باید 1000 تا باشد
2- با وضو بودن موقع گفتن ذکر
3- حد الامکان رو به قبله بودن و روبرو نشستن با یک دیوار ساده و بی آلایش جهت جلوگیری از انحراف ذهن موقع ذکر گفتن
4- حدالامکان ذکر باید در جایی ساکت و به گونه ای بلند گفته شود گه گوش ذاکر صدا را بشنود و بر جان و روحش تاثیر بگذارد.
✅ البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که اگر شخص به دلیل مشغله کاری نتواند با شرایط نوشته شده ذکر بگوید ، می تواند به حالت معمولی هم ذکر خود را بگوید ، فقط باید ذکر هر روز تعدادش حداقل 1000 تا باشد تا اثر گذاری کامل را روی شاگرد داشته باشد.
⭕️در آخر هم ذکر این نکته ضروری است که : در عرفان اسلامی تاکید بر این دو نکته مهم است :
1- ذکر واسطه بین استاد و شاگرد است
2- اساسا بدون ذکر ، شاگرد به جایی نمی رسد ، چون ذکر نقطه اتصال فرد به خداوند است به واسطه استاد
پس بخوبی می توان دریافت که ذکر در مراحل سیر و سلوک دارای اهمیت خاصی است.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀
#ذکر_و_مانترا
🍀 #مانترا
مراكز انرژي در بدن ما داراي برخي قابليت ها مي باشد كه تحت تاثير عوامل مختلفي بروز پيدا مي كنند و به صورت موقت از حالت بالقوه به بالفعل در مي آيند. مانتراها اين خاصيت را دارند كه به صورت موقت اين مراكز انرژي را فعال كنند. مراكز انرژي به صورت موقت تحت تاثير قرار مي گيرد و توانايي مربوط به آن مركز، فعال و بيدار مي گردد. هر مانترا به صورت كشيده تلفظ مي شود تا جايي كه بازدم تمام شود. مانتراهاي صدادار، معناي لغوي خاصي ندارند و تنها در اثر تكرار اين نوع مانترا، كه از صداي كشيده خاصي تشكيل شده، مركز انرژي مورد نظر تحت تاثير قرار مي گيرد.
به عنوان نمونه مي توان به برخي از آنها اشاره مي شود.
⚡️مانتراي اُ : اين مانترا كه به صورت كشيده به صورت اُاُاُاُاُاُاُُاُ (ضمه عربي) تلفظ مي شود مركز انرژي قلبي يا چاكراي پنجم را تحت تاثير قرار مي دهد كه در نتيجه آن توانايي شهود به صورت موقت بيدار مي گردد. شهود توانايي احساس چيزي به صورت غير فيزيكي و غير مادي است. اين شهود مي تواند هم در جهان فيزيكي و هم در جهان هاي دروني همراه ما باشد. شهود، حسي است كه نمي توانيم آن را به وسيله ذهن و حواس پنجگانه و همچنين علم و دانش بيروني آن را بدست بياوريم. شهود مي تواند شما را از انواع خطرها آگاه كند يا به شما كمك كند تا ايراد كار با احساس شهودي خود درك و دريافت كنيد.
🍁مانتراي اي: اين مانترا نيز به صورت كشيده اي ي ي ي تلفظ مي شود و بر مركز انرژي پيشاني يا چاكراي ششم(آجنا) تاثير مي گذارد و باعث مي شود توانايي روشن بيني به صورت موقت در ما پديدار گردد. به وسيله روشن بيني ما مي توانيم بعدهاي ديگري را كه با چشمان مادي و فيزيكي قابل ديدن نيستند، ببينيم. همچنين روشن بيني توانايي ديدن هاله و انرژي ها را براي فرد ميسر مي سازد.
🌾مانتراي اَ: اين مانترا به صورت فتحه عربي تلفظ مي شود و به صورت كشيده گفته مي شود. باعث مي شود مركز انرژي ريه ها به صورت موقت فعال گردد و توانايي مشاهده اتفاقات و روياها و خوابها را افزايش مي دهد و همچنين دسترسي به حافظه هاي قبلي را بيشتر مي كند.
🍃مانتراي يو: اين مانترا به صورت كشيده به صورت يوووووو تلفظ مي شود و بر مركز انرژي ناف تاثير مي گذارد و به صورت موقت توانايي دور آگاهي يا تله پاتي را به انسان اعطا مي كند.
🌼مانتراي اِ : اين مانترا به صورت كسره عربي به صورت كشيده تلفظ مي شود و بر مركز انرژي حنجره يا چاكراي گلو تاثير مي گذارد. به صورت موقت مي تواند باعث توانايي روشن شنوي يا غيب شنوي گردد.
🌸براي درك و دريافت تاثير هر كدام از اين مانتراها، بهتر است آنها را جداگانه تمرين كنيم تا در صورت تحريك مركز مورد نظر، ادراكات برتر ناشي از فعاليت آن مركز را شناسايي و تجربه كنيم. در ابتدا بهتر است مانتراها با صداي بلند و سپس با صداي معمولي و در نهايت به صورت ذهني گفته شود.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀
🍀 #مانترا
مراكز انرژي در بدن ما داراي برخي قابليت ها مي باشد كه تحت تاثير عوامل مختلفي بروز پيدا مي كنند و به صورت موقت از حالت بالقوه به بالفعل در مي آيند. مانتراها اين خاصيت را دارند كه به صورت موقت اين مراكز انرژي را فعال كنند. مراكز انرژي به صورت موقت تحت تاثير قرار مي گيرد و توانايي مربوط به آن مركز، فعال و بيدار مي گردد. هر مانترا به صورت كشيده تلفظ مي شود تا جايي كه بازدم تمام شود. مانتراهاي صدادار، معناي لغوي خاصي ندارند و تنها در اثر تكرار اين نوع مانترا، كه از صداي كشيده خاصي تشكيل شده، مركز انرژي مورد نظر تحت تاثير قرار مي گيرد.
به عنوان نمونه مي توان به برخي از آنها اشاره مي شود.
⚡️مانتراي اُ : اين مانترا كه به صورت كشيده به صورت اُاُاُاُاُاُاُُاُ (ضمه عربي) تلفظ مي شود مركز انرژي قلبي يا چاكراي پنجم را تحت تاثير قرار مي دهد كه در نتيجه آن توانايي شهود به صورت موقت بيدار مي گردد. شهود توانايي احساس چيزي به صورت غير فيزيكي و غير مادي است. اين شهود مي تواند هم در جهان فيزيكي و هم در جهان هاي دروني همراه ما باشد. شهود، حسي است كه نمي توانيم آن را به وسيله ذهن و حواس پنجگانه و همچنين علم و دانش بيروني آن را بدست بياوريم. شهود مي تواند شما را از انواع خطرها آگاه كند يا به شما كمك كند تا ايراد كار با احساس شهودي خود درك و دريافت كنيد.
🍁مانتراي اي: اين مانترا نيز به صورت كشيده اي ي ي ي تلفظ مي شود و بر مركز انرژي پيشاني يا چاكراي ششم(آجنا) تاثير مي گذارد و باعث مي شود توانايي روشن بيني به صورت موقت در ما پديدار گردد. به وسيله روشن بيني ما مي توانيم بعدهاي ديگري را كه با چشمان مادي و فيزيكي قابل ديدن نيستند، ببينيم. همچنين روشن بيني توانايي ديدن هاله و انرژي ها را براي فرد ميسر مي سازد.
🌾مانتراي اَ: اين مانترا به صورت فتحه عربي تلفظ مي شود و به صورت كشيده گفته مي شود. باعث مي شود مركز انرژي ريه ها به صورت موقت فعال گردد و توانايي مشاهده اتفاقات و روياها و خوابها را افزايش مي دهد و همچنين دسترسي به حافظه هاي قبلي را بيشتر مي كند.
🍃مانتراي يو: اين مانترا به صورت كشيده به صورت يوووووو تلفظ مي شود و بر مركز انرژي ناف تاثير مي گذارد و به صورت موقت توانايي دور آگاهي يا تله پاتي را به انسان اعطا مي كند.
🌼مانتراي اِ : اين مانترا به صورت كسره عربي به صورت كشيده تلفظ مي شود و بر مركز انرژي حنجره يا چاكراي گلو تاثير مي گذارد. به صورت موقت مي تواند باعث توانايي روشن شنوي يا غيب شنوي گردد.
🌸براي درك و دريافت تاثير هر كدام از اين مانتراها، بهتر است آنها را جداگانه تمرين كنيم تا در صورت تحريك مركز مورد نظر، ادراكات برتر ناشي از فعاليت آن مركز را شناسايي و تجربه كنيم. در ابتدا بهتر است مانتراها با صداي بلند و سپس با صداي معمولي و در نهايت به صورت ذهني گفته شود.
☯ " کانال حقیقت متافیزیک " ☯
channel : @METAPHYSICS_FACT 🧘🧘♀