✍️علم و آزادی؛ فیزیک اجتماعی از آگوست کنت تا ساموئلسون
📝مانی بشرزاد
منتشر شده در American Institute for Economic Research
https://thedailyeconomy.org/article/science-and-liberty-social-physics-from-comte-to-samuelson/
📝مانی بشرزاد
منتشر شده در American Institute for Economic Research
https://thedailyeconomy.org/article/science-and-liberty-social-physics-from-comte-to-samuelson/
thedailyeconomy.org
Science and Liberty: Social Physics from Comte to Samuelson | The Daily Economy
Gaining success in unlocking the secrets of science, many have sought to engineer human ethics to produce a preferred outcome. The actual outcome of such hu ...
بخشی از مقاله:
“کسانی که به درستی و قطعیت نظریههای خود بهطور جزماندیشانهای ایمان دارند، معمولاً بر این باورند که تنها مانع حل مشکلات اجتماعی، مسئله اجرایی است.
آنها چون فکر میکنند پاسخ همه چیز را از پیش دارند، وسوسه گرایش به دولتگرایی برایشان اجتناب ناپذیر میشود.”
“این ایده که فرانک نایت آن را «رستگاری از طریق علم» توصیف میکند، در تاریخ اندیشه اجتماعی بارها تکرار شده است. همانطور که در این مقاله نشان داده شده، باور به امکان مدیریت علمی جامعه از کنت تا ساموئلسون امتداد دارد. این دیدگاه فرض میگیرد که دانشمندان یا راهحل مشکلات اجتماعی ما را یافتهاند یا بهزودی خواهند یافت؛ تنها مانع باقیمانده، لیبرالهای کلاسیک «واپسگرایی» هستند که در برابر اجرای این برنامهها مقاومت میکنند و در پی محدود کردن قدرت دولتاند.
حتی اگر نظریهپردازان مدیریت علمی جامعه تلاش کنند که از نظر سیاسی بیطرف باقی بمانند، فرضیات آنها ناگزیر به دولتگرایی منتهی میشود.
آنها فرض میگیرند که ما هماکنون دانش و راهحلهای لازم برای حل مسائلمان را در اختیار داریم، و با این حال این مسائل همچنان پابرجا هستند—پس بازار ناکارآمد است و ما به «دست مرئی» دولت نیاز داریم.
پیامد ناخواسته این نوع تفکر را هایک بهخوبی بیان میکند:
«هنگامی که این را درک کنیم، روشن میشود که چرا تفاوتهای روششناختی و سیاسی اغلب همراه با یکدیگر پدیدار میشوند: کسانی که باور دارند علم توانایی پیشبینی رویدادهای فردی خاص یا جایگاه افراد را دارد، بهطور طبیعی میخواهند از این توانایی برای تحقق نتایج خاص مدنظرشان استفاده کنند.”
“کسانی که به درستی و قطعیت نظریههای خود بهطور جزماندیشانهای ایمان دارند، معمولاً بر این باورند که تنها مانع حل مشکلات اجتماعی، مسئله اجرایی است.
آنها چون فکر میکنند پاسخ همه چیز را از پیش دارند، وسوسه گرایش به دولتگرایی برایشان اجتناب ناپذیر میشود.”
“این ایده که فرانک نایت آن را «رستگاری از طریق علم» توصیف میکند، در تاریخ اندیشه اجتماعی بارها تکرار شده است. همانطور که در این مقاله نشان داده شده، باور به امکان مدیریت علمی جامعه از کنت تا ساموئلسون امتداد دارد. این دیدگاه فرض میگیرد که دانشمندان یا راهحل مشکلات اجتماعی ما را یافتهاند یا بهزودی خواهند یافت؛ تنها مانع باقیمانده، لیبرالهای کلاسیک «واپسگرایی» هستند که در برابر اجرای این برنامهها مقاومت میکنند و در پی محدود کردن قدرت دولتاند.
حتی اگر نظریهپردازان مدیریت علمی جامعه تلاش کنند که از نظر سیاسی بیطرف باقی بمانند، فرضیات آنها ناگزیر به دولتگرایی منتهی میشود.
آنها فرض میگیرند که ما هماکنون دانش و راهحلهای لازم برای حل مسائلمان را در اختیار داریم، و با این حال این مسائل همچنان پابرجا هستند—پس بازار ناکارآمد است و ما به «دست مرئی» دولت نیاز داریم.
پیامد ناخواسته این نوع تفکر را هایک بهخوبی بیان میکند:
«هنگامی که این را درک کنیم، روشن میشود که چرا تفاوتهای روششناختی و سیاسی اغلب همراه با یکدیگر پدیدار میشوند: کسانی که باور دارند علم توانایی پیشبینی رویدادهای فردی خاص یا جایگاه افراد را دارد، بهطور طبیعی میخواهند از این توانایی برای تحقق نتایج خاص مدنظرشان استفاده کنند.”
The_Root_of_Totalitarianism_Is_Social_Engineering_|_The_Epoch_Times.pdf
3.1 MB
فایل pdf مقاله ریشه تمامیت خواهی، مهندسی اجتماعی است
📰منتشر شده در وبسایت روزنامه The Epoch Times
📰منتشر شده در وبسایت روزنامه The Epoch Times
Audio
✅ خوب بچهها بحث دراینباره زیاده :)) خیلی دوست دارم کلهتون را بخورم اما فعلا بهانهای بود برای اینکه مقالهی جدیدم دوستم را معرفی کنم؛ یکی از پژوهشگران جوان ایران به نام "مانی بشرزاد" که شاید اسمش را شنیده باشید. به نسل دهه 80 خیلی امیدوارم و خوشحالم که نه به سمت "لیبرالیسمِ محافظهکار" پسروی میکنند و نه "سوسالیسم". یک درصد هم شک ندارم نمیشینید مقالهاش را بخونید 👈
https://thedailyeconomy.org/article/science-and-liberty-social-physics-from-comte-to-samuelson/
برای همین واستون پادکست فارسی کردم با Notebooklm 😂
@mulahazeh
https://thedailyeconomy.org/article/science-and-liberty-social-physics-from-comte-to-samuelson/
برای همین واستون پادکست فارسی کردم با Notebooklm 😂
@mulahazeh
مانی بشرزاد
✅ خوب بچهها بحث دراینباره زیاده :)) خیلی دوست دارم کلهتون را بخورم اما فعلا بهانهای بود برای اینکه مقالهی جدیدم دوستم را معرفی کنم؛ یکی از پژوهشگران جوان ایران به نام "مانی بشرزاد" که شاید اسمش را شنیده باشید. به نسل دهه 80 خیلی امیدوارم و خوشحالم که نه…
محمد یاورزاده دوست عزیزم این پادکست رو از مقاله اخیرم درباره علم و آزادی کاملا با هوش مصنوعی درست کرده و پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید.
انگار دو تا آدم با زبان ساده دارن این مقاله رو به بهترین نحو توضیح میدن.
انگار دو تا آدم با زبان ساده دارن این مقاله رو به بهترین نحو توضیح میدن.
Telegram
مُلاحَظات
📚 یادداشتهای محمد یاورزاده
سیاست 🏛، علم 🔬، زبانشناسی 🗣، تاریخ 📜، بدنسازی 🏋️♂️، پزشکی 🩺، روانشناسی 🧠، بازی 🎮، سینما 🎬، هوشمصنوعی 🤖 و هرچی گیرم بیاد!
نه به عقیدهها احترام میذارم، نه پاسخگوام، اگر تحملت بالاست بخون.
سیاست 🏛، علم 🔬، زبانشناسی 🗣، تاریخ 📜، بدنسازی 🏋️♂️، پزشکی 🩺، روانشناسی 🧠، بازی 🎮، سینما 🎬، هوشمصنوعی 🤖 و هرچی گیرم بیاد!
نه به عقیدهها احترام میذارم، نه پاسخگوام، اگر تحملت بالاست بخون.
Forwarded from آرشام: در جریانید؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لبه آشوب،
آرشام غواصیه با مانی بشرزاد
بریم که شر سرمایهداری رو بکنیم!
یا برعکس، به خوبیش پی ببریم.
بریم تا به این سوال مهم پاسخ بدیم:
آیا اقتصاد رو میشه مهندسی کرد؟
اپیزود سوم لبه آشوب،
اکران چهارشنبه ساعت ۴
لینک
آرشام غواصیه با مانی بشرزاد
بریم که شر سرمایهداری رو بکنیم!
یا برعکس، به خوبیش پی ببریم.
بریم تا به این سوال مهم پاسخ بدیم:
آیا اقتصاد رو میشه مهندسی کرد؟
اپیزود سوم لبه آشوب،
اکران چهارشنبه ساعت ۴
لینک
مانی بشرزاد
لبه آشوب، آرشام غواصیه با مانی بشرزاد بریم که شر سرمایهداری رو بکنیم! یا برعکس، به خوبیش پی ببریم. بریم تا به این سوال مهم پاسخ بدیم: آیا اقتصاد رو میشه مهندسی کرد؟ اپیزود سوم لبه آشوب، اکران چهارشنبه ساعت ۴ لینک
گفت و گوی بسیار جالبی شد با آرشام عزیز
اینجا یکم با زبان دوستانه تر و خودمونی تر درباره سرمایه داری، مهندسی اجتماعی و اقتصاد صحبت کردیم
ساعت ۴ امروز منتشر میشود.
اینجا یکم با زبان دوستانه تر و خودمونی تر درباره سرمایه داری، مهندسی اجتماعی و اقتصاد صحبت کردیم
ساعت ۴ امروز منتشر میشود.
Telegram
آرشام: در جریانید؟
اینستاگرام هم هستم:
https://www.instagram.com/arsham_ghavasieh/
https://www.instagram.com/arsham_ghavasieh/
Forwarded from Finance & Economics
YouTube
میشه اقتصاد رو با ریاضیات درست کرد؟
در اپیزود سوم لبه آشوب، مانی بشرزاد به من میگه اقتصاد چیه، سرمایهداری چیه، و آیا میشه با ریاضیات اقتصاد کلان رو بهتر کرد یا نه.
این کانال آرشام غواصیه، پژوهشگر پسادکتری ساکن آمریکاست. مصاحبههای جنجالی علمی داریم، با سبکی جذاب منحصر بفرد. همینطور آموزش…
این کانال آرشام غواصیه، پژوهشگر پسادکتری ساکن آمریکاست. مصاحبههای جنجالی علمی داریم، با سبکی جذاب منحصر بفرد. همینطور آموزش…
مانی بشرزاد
🖥 ویدیوکست میشه اقتصاد رو با ریاضیات درست کرد؟ 👥 گفتوگوی آرشام غواصیه با مانی بشرزاد ◽️@utfinance◽️
یکی از گفت و گوهایی که خودم خیلی دوست داشتم
Forwarded from موسی غنینژاد
گفتگوی بسیار جذاب و پربار دوست عزیز و فرهیخته مانی بشرزاد
Forwarded from Finance & Economics
📄 مقاله
مهندسی اجتماعی ریشهی تمامیتخواهی است
👤 نوشتهی: مانی بشرزاد
👤 ترجمه: سودابه قیصری
آیزایا برلین و فردریش هایک شوالیههای لیبرالیسم کلاسیک در قرن بیستم—دورهی سلطهی دولتگرایی- بودند.
آثار دانشگاهی غالبا بر تفاوت دیدگاه آنان دربارهی آزادی تمرکز داشتهاند. برای هر کسی که به نظریههای لیبرال علاقهمند است، تعریف متفاوت آنها از آزادی مهم است.
در سخنرانی مشهوری در سال ۱۹۵۸، برلین میان آزادی مثبت و آزادی منفی تمایز قائل شد. از نظر او، آزادی منفی یعنی انسان برای اعمال خود با هیچ مانعی روبرو نشود، در حالی که آزادی مثبت یعنی فرد بتواند بر اساس ارادهی خود عمل و اهدافش را پیگیری کند.
از سوی دیگر، هایک آزادی را «عمل فردی بدون زور و اجبار» و «استقلال از ارادهی خودسرانهی دیگری» (چه فرد، قانون، گروه یا دولت) تعریف میکرد. آنها همچنین در اهمیتِ آزادی اقتصادی نیز اختلاف نظر داشتند؛ برای مثال، برلین در نامههایش از هایک به دلیل تأکید بیش از حدش بر آزادی اقتصادی انتقاد میکرد.
بهرغم این تفاوتها، هر دو در تعریف ارکان تمامیتخواهی هم نظر بودند.
©️ منبع: The Epoch Times
◽️@utfinance◽️
مهندسی اجتماعی ریشهی تمامیتخواهی است
👤 نوشتهی: مانی بشرزاد
👤 ترجمه: سودابه قیصری
آیزایا برلین و فردریش هایک شوالیههای لیبرالیسم کلاسیک در قرن بیستم—دورهی سلطهی دولتگرایی- بودند.
آثار دانشگاهی غالبا بر تفاوت دیدگاه آنان دربارهی آزادی تمرکز داشتهاند. برای هر کسی که به نظریههای لیبرال علاقهمند است، تعریف متفاوت آنها از آزادی مهم است.
در سخنرانی مشهوری در سال ۱۹۵۸، برلین میان آزادی مثبت و آزادی منفی تمایز قائل شد. از نظر او، آزادی منفی یعنی انسان برای اعمال خود با هیچ مانعی روبرو نشود، در حالی که آزادی مثبت یعنی فرد بتواند بر اساس ارادهی خود عمل و اهدافش را پیگیری کند.
از سوی دیگر، هایک آزادی را «عمل فردی بدون زور و اجبار» و «استقلال از ارادهی خودسرانهی دیگری» (چه فرد، قانون، گروه یا دولت) تعریف میکرد. آنها همچنین در اهمیتِ آزادی اقتصادی نیز اختلاف نظر داشتند؛ برای مثال، برلین در نامههایش از هایک به دلیل تأکید بیش از حدش بر آزادی اقتصادی انتقاد میکرد.
بهرغم این تفاوتها، هر دو در تعریف ارکان تمامیتخواهی هم نظر بودند.
©️ منبع: The Epoch Times
◽️@utfinance◽️
Telegraph
مهندسی اجتماعی ریشهی تمامیتخواهی است
آیزایا برلین و فردریش هایک شوالیههای لیبرالیسم کلاسیک در قرن بیستم—دورهی سلطهی دولتگرایی- بودند. آثار دانشگاهی غالبا بر تفاوت دیدگاه آنان دربارهی آزادی تمرکز داشتهاند. برای هر کسی که به نظریههای لیبرال علاقهمند است، تعریف متفاوت آنها از آزادی…
بازار، تبلور نهادی آزادی است، نه ابزاری سیاستی برای رسیدن به نتایج بهینه. بازار محیطی را فراهم میکنند که در آن کنشهای پیشبینی نشده—چیزی که ما آن را نوآوری مینامیم—میتوانند رخ دهند.
بازار مکانیسمی برای مهندسی نیست، بلکه فرایند اکتشافیاست که باید آزاد باشد تا کاری را که در آن بهترین است انجام دهد: خلق ثروت.
همانطور که دیردری مکلاسکی به زیبایی در تیتر یکی از کتابهایش گفته است: «من را به حال خودم بگذار، تا تو را ثروتمند کنم، این پیشنهاد بورژوا است.»
-از مقاله جدیدم آیا اقتصاددانان باید بر جهان حکومت کنند؟ که در هفتههای آینده در American Institute for Economic Research منشتر خواهد شد.
✍️مانی بشرزاد
بازار مکانیسمی برای مهندسی نیست، بلکه فرایند اکتشافیاست که باید آزاد باشد تا کاری را که در آن بهترین است انجام دهد: خلق ثروت.
همانطور که دیردری مکلاسکی به زیبایی در تیتر یکی از کتابهایش گفته است: «من را به حال خودم بگذار، تا تو را ثروتمند کنم، این پیشنهاد بورژوا است.»
-از مقاله جدیدم آیا اقتصاددانان باید بر جهان حکومت کنند؟ که در هفتههای آینده در American Institute for Economic Research منشتر خواهد شد.
✍️مانی بشرزاد
Telegram
مانی بشرزاد
مجری برنامه کتاب فردا (میزبان برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۰)فردای اقتصاد
نوشتههای خودم و کتابها و مقالات جذاب رو به اشتراک میزارم📚
ارتباط با من:
@ManiBashar
نوشتههای خودم و کتابها و مقالات جذاب رو به اشتراک میزارم📚
ارتباط با من:
@ManiBashar
Forwarded from موسی غنینژاد
تا آنجا که اهل تفنن متوهمی، با سادهلوحیای که تنه به سفاهت میزند، بخواهد با کنار هم نشاندن چپها، راستها، اصولگرایان و اصلاحطلبان اسلامگرا و … پویش فکری ایجاد کند و جامعه را به سوی توسعه هل دهد ربطی به من ندارد، اما زمانیکه من را هم میخواهد شریک خیالبافیهای خود جلوه دهد دیگر پا از گلیم خود بیرون نهاده و بدون اذن پا در حریم دیگری گذاشته و مرتکب نقض حقوق و اصول اولیه اخلاقی شده است. از همین جا از نظریهپرداز «تکینگی و کورتکس مغز»موکداً میخواهم نام و تصویر من را از کشکول کاسبی خود بیرون گذارد و برود کشک خود را بسابد. با آشفتهذهن میانمایهای که ملت ایران را کم عقل توصیف میکند و بدون درک ظرائف و عظمت زبان فارسی آنرا اسباب عقبماندگی میشمارد تا حکمرانی جاهلانه را توجیه کند سخن از خرد گفتن آب در هاون کوبیدن است.
شیاطین بِرک
✍️مانی بشرزاد
پوکاك، تاریخنگار برجستهی نیوزلندی، دربارهی ادموند برک مینویسد: «شیاطین بِرک مکانیکهای درستکار نبودند، بلکه روشنفکران، قماربازان با بودجهی عمومی، و بوروکراتها بودند.» در دوران انقلاب فرانسه، انقلابیون با افزایش بیسابقهی هزینههای دولت، کشور را به ورطهی بحرانی اقتصادی کشاندند. مسئلهی چگونگی پرداخت این بدهی، به یکی از پیچیدهترین معضلات روز بدل شد. در پاسخ به این بحران، انقلابیون نهادهایی را قربانی کردند که قرنها کارآمدیشان را در نظم اجتماعی اثبات کرده بودند: نهاد کسبوکار، مالکیت، و کلیسا.
برک این روند را جنگی میان نهادهای دیرپای مالکیت و گروههای نوظهور منافع خاص میدانست؛ نیروهایی که بدون سابقه و مسئولیت، با اتکای به قدرت سیاسی، ساختار جامعه را زیر و رو میکردند. اما شیاطین برک تنها به آن دوران محدود نبودند—آنها هنوز در میان ما هستند. امروز نیز روشنفکرانی وجود دارند که تلاش میکنند تقصیر را از دوش این «شیاطین» بردارند و به گردن «مکانیک درستکار» بیندازند: همان فرد عادیای که گاه به دلیل نقص در کورتکس مغزش، و گاه بهخاطر زبان و فرهنگش، ناتوان از توسعه معرفی میشود. به این ترتیب، انسانی که در ساختاری نهادی زندگی میکند که دست او را از هر گونه کنش سیاسی بسته است، ناگهان مسئول تمام بدبختیهایی شناخته میشود که بر او تحمیل شدهاند.
در انقلاب فرانسه، نهادهایی که خدمتشان به جامعه آزموده شده بود، قربانی جاهطلبی قماربازانی شدند که با بودجهی عمومی در پی خلق انسان نوین " un nouveau Adam "بودند. امروز نیز همین نهادها، که ستونهای جامعهی آزاد و متمدناند، سالهاست که زیر تیغ حملهی شیاطین برک قرار دارند. اما به نظر میرسد که دیگر تحمل این فشار برایشان ممکن نیست. روشنفکران از این آزردهاند که چرا انسانها آنگونه که ایشان میخواهند عمل نمیکنند. عقل سلیم مکانیک درستکارِ برک، گویا با توهمات مهندسان اجتماعی سازگار نیست.
✍️مانی بشرزاد
پوکاك، تاریخنگار برجستهی نیوزلندی، دربارهی ادموند برک مینویسد: «شیاطین بِرک مکانیکهای درستکار نبودند، بلکه روشنفکران، قماربازان با بودجهی عمومی، و بوروکراتها بودند.» در دوران انقلاب فرانسه، انقلابیون با افزایش بیسابقهی هزینههای دولت، کشور را به ورطهی بحرانی اقتصادی کشاندند. مسئلهی چگونگی پرداخت این بدهی، به یکی از پیچیدهترین معضلات روز بدل شد. در پاسخ به این بحران، انقلابیون نهادهایی را قربانی کردند که قرنها کارآمدیشان را در نظم اجتماعی اثبات کرده بودند: نهاد کسبوکار، مالکیت، و کلیسا.
برک این روند را جنگی میان نهادهای دیرپای مالکیت و گروههای نوظهور منافع خاص میدانست؛ نیروهایی که بدون سابقه و مسئولیت، با اتکای به قدرت سیاسی، ساختار جامعه را زیر و رو میکردند. اما شیاطین برک تنها به آن دوران محدود نبودند—آنها هنوز در میان ما هستند. امروز نیز روشنفکرانی وجود دارند که تلاش میکنند تقصیر را از دوش این «شیاطین» بردارند و به گردن «مکانیک درستکار» بیندازند: همان فرد عادیای که گاه به دلیل نقص در کورتکس مغزش، و گاه بهخاطر زبان و فرهنگش، ناتوان از توسعه معرفی میشود. به این ترتیب، انسانی که در ساختاری نهادی زندگی میکند که دست او را از هر گونه کنش سیاسی بسته است، ناگهان مسئول تمام بدبختیهایی شناخته میشود که بر او تحمیل شدهاند.
در انقلاب فرانسه، نهادهایی که خدمتشان به جامعه آزموده شده بود، قربانی جاهطلبی قماربازانی شدند که با بودجهی عمومی در پی خلق انسان نوین " un nouveau Adam "بودند. امروز نیز همین نهادها، که ستونهای جامعهی آزاد و متمدناند، سالهاست که زیر تیغ حملهی شیاطین برک قرار دارند. اما به نظر میرسد که دیگر تحمل این فشار برایشان ممکن نیست. روشنفکران از این آزردهاند که چرا انسانها آنگونه که ایشان میخواهند عمل نمیکنند. عقل سلیم مکانیک درستکارِ برک، گویا با توهمات مهندسان اجتماعی سازگار نیست.
Telegram
مانی بشرزاد
مجری برنامه کتاب فردا (میزبان برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۰)فردای اقتصاد
نوشتههای خودم و کتابها و مقالات جذاب رو به اشتراک میزارم📚
ارتباط با من:
@ManiBashar
نوشتههای خودم و کتابها و مقالات جذاب رو به اشتراک میزارم📚
ارتباط با من:
@ManiBashar
چرا DOGE شکست خورد؟
✏️مانی بشرزاد
منشتر شده در Capx
Centre for Policy Studies
💸دپارتمان بهرهوری دولت قصد داشت ۲ تریلیون دلار از از هزینههای دولت را کاهش دهد، اما در عمل تنها موفق شد ۱۷۰ میلیارد دلار از هزینههای دولت را کاهش دهد. چرا دپارتمان بهرهوری دولت، بهرهوری لازم را نداشت؟
جواب این سوال را میتوان در کتاب کوتاه اما بی نظیر لودویگ فون میزس به نام «بورکراسی» یافت: شما نمیتوانید دولت را به مانند یک کسب و کار اداره کنید.
🏷️دلیل آن ساده است: دولت بدون سیگنالهای سود و زیان عمل میکند. در کسبوکار، اگر محصولی را به شیوهای ناکارآمد تولید کنید، بازار شما را تنبیه میکند — مصرفکنندگان خرید را متوقف میکنند، رقبایتان از شما پیشی میگیرند و زیانها افزایش مییابند. اما دولت فاقد این چرخه بازخورد است. «محاسبه اقتصادی» وجود ندارد، زیرا خدمات از طریق مبادله داوطلبانه ارائه نمیشوند.
همانطور که میزس استدلال میکرد، این بدان معناست که دولت نمیتواند برای سنجش موفقیت خود به آنچه او «رأیهای دلاری» مینامید، تکیه کند. هیچ آزمون بازاری وجود ندارد.
حتی توانمندترین کارآفرین نیز، وقتی در رأس یک اداره دولتی قرار میگیرد، دیگر یک تاجر نیست، بلکه به یک بوروکرات تبدیل میشود. محدودیتهای دولت یک مشکل مدیریتی نیستند، بلکه نهادیاند.
بنابراین، تنها راه واقعی برای بهبود دولت این است که آن را کوچکتر کنیم، نه فقط «کارآمدتر».
https://capx.co/why-did-doge-fail
✏️مانی بشرزاد
منشتر شده در Capx
Centre for Policy Studies
💸دپارتمان بهرهوری دولت قصد داشت ۲ تریلیون دلار از از هزینههای دولت را کاهش دهد، اما در عمل تنها موفق شد ۱۷۰ میلیارد دلار از هزینههای دولت را کاهش دهد. چرا دپارتمان بهرهوری دولت، بهرهوری لازم را نداشت؟
جواب این سوال را میتوان در کتاب کوتاه اما بی نظیر لودویگ فون میزس به نام «بورکراسی» یافت: شما نمیتوانید دولت را به مانند یک کسب و کار اداره کنید.
🏷️دلیل آن ساده است: دولت بدون سیگنالهای سود و زیان عمل میکند. در کسبوکار، اگر محصولی را به شیوهای ناکارآمد تولید کنید، بازار شما را تنبیه میکند — مصرفکنندگان خرید را متوقف میکنند، رقبایتان از شما پیشی میگیرند و زیانها افزایش مییابند. اما دولت فاقد این چرخه بازخورد است. «محاسبه اقتصادی» وجود ندارد، زیرا خدمات از طریق مبادله داوطلبانه ارائه نمیشوند.
همانطور که میزس استدلال میکرد، این بدان معناست که دولت نمیتواند برای سنجش موفقیت خود به آنچه او «رأیهای دلاری» مینامید، تکیه کند. هیچ آزمون بازاری وجود ندارد.
حتی توانمندترین کارآفرین نیز، وقتی در رأس یک اداره دولتی قرار میگیرد، دیگر یک تاجر نیست، بلکه به یک بوروکرات تبدیل میشود. محدودیتهای دولت یک مشکل مدیریتی نیستند، بلکه نهادیاند.
بنابراین، تنها راه واقعی برای بهبود دولت این است که آن را کوچکتر کنیم، نه فقط «کارآمدتر».
https://capx.co/why-did-doge-fail
CapX
Why did DOGE fail?
The methods that improve private sector efficiency don’t translate to government
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از شیکاگو بویز تا قم بویز
-کوتاه درباره برنامه رشد عدالت محور
🗽در پادکست «بورژوا؛ محفل آزادی خواهان ایرانی»، بر این نکته تاکید کردیم که این برنامه هیچ نسبتی با «بازار آزاد»، «مکتب شیکاگو» و «شوک درمانی» ندارد. بیشتر برنامهای است با جاه طلبی سیاسی با ادبیات باب میل عدهای به مانند «تاب آوری اقتصادی پایدار /ص.۱۸»
💸بخش جالب این برنامه تبدیل مالیات به منبع اصلی بودجه دولت(ص.۴۵) است که انگار به ناراحتی دوستان دل نگران کم بودن نسبت Tax/GDP پایان میدهد.
🇨🇳ادامه توهمهای دولتهای پیشین در این پروژه مشهود است، به مانند ایجاد «پروژههای مشترک با چین، هند و روسیه /ص.۵۲» و «هزینه دار کردن بودن ایران در لیست سیاه FATF /ص.۳۹».
تحلیل کامل این برنامه همراه با رهام جابری، محمد ماشین چیان، محمدرضا مردانیان و مسعود یوسف حصیرچین در پادکست بورژوا:(از ۱.۵۵.۰۰)
https://m.youtube.com/live/NznGAAzl_MQ?si=Kqo2A4QXWsWecCte
-کوتاه درباره برنامه رشد عدالت محور
🗽در پادکست «بورژوا؛ محفل آزادی خواهان ایرانی»، بر این نکته تاکید کردیم که این برنامه هیچ نسبتی با «بازار آزاد»، «مکتب شیکاگو» و «شوک درمانی» ندارد. بیشتر برنامهای است با جاه طلبی سیاسی با ادبیات باب میل عدهای به مانند «تاب آوری اقتصادی پایدار /ص.۱۸»
💸بخش جالب این برنامه تبدیل مالیات به منبع اصلی بودجه دولت(ص.۴۵) است که انگار به ناراحتی دوستان دل نگران کم بودن نسبت Tax/GDP پایان میدهد.
🇨🇳ادامه توهمهای دولتهای پیشین در این پروژه مشهود است، به مانند ایجاد «پروژههای مشترک با چین، هند و روسیه /ص.۵۲» و «هزینه دار کردن بودن ایران در لیست سیاه FATF /ص.۳۹».
تحلیل کامل این برنامه همراه با رهام جابری، محمد ماشین چیان، محمدرضا مردانیان و مسعود یوسف حصیرچین در پادکست بورژوا:(از ۱.۵۵.۰۰)
https://m.youtube.com/live/NznGAAzl_MQ?si=Kqo2A4QXWsWecCte
Forwarded from بورژوا
برای آقای سرزعیم متاسفم. ایشان تهمت افراط و تفریط زده که حقیقت ندارد و منصفانه نیست.
در گفتگوی سه ساعته ما، هرگز نگفتیم با معیارهای اتریشی یا لیبرتارین، مدنی زاده خوب است یا بد.
حتی یک بار هم اسم مکتب اتریش یا لیبرتارین به زبان هیچیک از حاضران نیامد.
صحبت این بود که معیار قضاوت راجع به مدنی زاده، باید کارنامه سیاستی او باشد، و گفتگو راجع به مناسب بودن یا نبودن او در کرسی وزارت، نباید در مدرک دانشگاهی آغاز و تمام شود. این حرف، افراطی نیست. عین حکم عقل است.
حرف دیگر این بود که برنامه مدنی زاده، ارتباطی به مکتب شیکاگو ندارد و با معیارهای متعارف علم اقتصاد، ناامید کننده است. این موضوع هم از این جهت نبود که ما خودمان را بچه های شیکاگو میدانیم و مدنی زاده را برنمی تابیم. از این بابت بود که ادعای بچه شیکاگو بودن، با تجویز و برنامه ایشان مطابقت ندارد و اگر بخواهیم عنوانی برایش در نظر بگیریم، قمبویز (بچه های قم) مناسب تر است.
در گفتگوی سه ساعته ما، هرگز نگفتیم با معیارهای اتریشی یا لیبرتارین، مدنی زاده خوب است یا بد.
حتی یک بار هم اسم مکتب اتریش یا لیبرتارین به زبان هیچیک از حاضران نیامد.
صحبت این بود که معیار قضاوت راجع به مدنی زاده، باید کارنامه سیاستی او باشد، و گفتگو راجع به مناسب بودن یا نبودن او در کرسی وزارت، نباید در مدرک دانشگاهی آغاز و تمام شود. این حرف، افراطی نیست. عین حکم عقل است.
حرف دیگر این بود که برنامه مدنی زاده، ارتباطی به مکتب شیکاگو ندارد و با معیارهای متعارف علم اقتصاد، ناامید کننده است. این موضوع هم از این جهت نبود که ما خودمان را بچه های شیکاگو میدانیم و مدنی زاده را برنمی تابیم. از این بابت بود که ادعای بچه شیکاگو بودن، با تجویز و برنامه ایشان مطابقت ندارد و اگر بخواهیم عنوانی برایش در نظر بگیریم، قمبویز (بچه های قم) مناسب تر است.