Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ارتباط وقایع اخیر با آخرالزمان
پیروز نبرد با یهود قبل از ظهور طبق روایات کیست؟
علامه علی کورانی مولف کتاب عصر ظهور پاسخ میدهد....
پیروز نبرد با یهود قبل از ظهور طبق روایات کیست؟
علامه علی کورانی مولف کتاب عصر ظهور پاسخ میدهد....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قال علی علیه السلام:
«اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛»
امام(علیه السلام) فرمود:
«شجاعت عزّتى است آماده، ترس ذلّتى است آشكار»
منبع :غررالحکم و دررالکلم ج ۱,ح ۵۷۲
«اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛»
امام(علیه السلام) فرمود:
«شجاعت عزّتى است آماده، ترس ذلّتى است آشكار»
منبع :غررالحکم و دررالکلم ج ۱,ح ۵۷۲
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما به شهدایمان نمیگوییم خداحافظ
قبلمحرمزمزمهڪنید ؛
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لیَِ الذُّنُوبَ الَّتی تُحْرِمُنیِ الْحُسَیْن(ع)
خدایاگناهانۍڪہمرا
از "حسین"(ع)
محروممیکندببخش...
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لیَِ الذُّنُوبَ الَّتی تُحْرِمُنیِ الْحُسَیْن(ع)
خدایاگناهانۍڪہمرا
از "حسین"(ع)
محروممیکندببخش...
امروز در 1404/04/04
زندگی دوباره شروع شد
هنوز نفس میکشی؟
پس خداروشکر
هنوز کنار خانوادتی؟
پس خدا رو شکر
هنوز میتونی راه بری؟
پس خدا رو شکر
«الخیر فی ما وقعه»
یعنی یک جستجوگر حقیقت این باور قلبی رو داشته باشه که حتی در بزرگترین آشفتگیها هم خیر و برکت بزرگی وجود داره که شاید الان نتونه اون رو ببینه اما قطعا هست و فقط باید توکلش رو حفظ کنه.
انشاالله امروز و هر روز روزی پر از خیر و برکت باشه براتون
زندگی دوباره شروع شد
هنوز نفس میکشی؟
پس خداروشکر
هنوز کنار خانوادتی؟
پس خدا رو شکر
هنوز میتونی راه بری؟
پس خدا رو شکر
«الخیر فی ما وقعه»
یعنی یک جستجوگر حقیقت این باور قلبی رو داشته باشه که حتی در بزرگترین آشفتگیها هم خیر و برکت بزرگی وجود داره که شاید الان نتونه اون رو ببینه اما قطعا هست و فقط باید توکلش رو حفظ کنه.
انشاالله امروز و هر روز روزی پر از خیر و برکت باشه براتون
خدایا به ما موهبت کن و
عافیت و امنیت و سلامت
حکمت و معرفت و بصیرت
ذکاوت و حقیقت و متانت
حریت و فصاحت و بلاغت
قدرت و سرعت و مهارت
نعمت و رحمت و برکت
اصالت و فقاهت و دیانت
ثروت و وسعت و شهرت
عفت و عصمت و طهارت
ولایت و عزت و عظمت
شجاعت و ظرفیت و درایت
نزاکت و گذشت و انسانیت
لیاقت و کفایت و کیاست
دقت و رفعت و صداقت
منزلت و عدالت و کرامت
شرافتومحبوبیتومقبولیت
وجاهت و حلاوت و ملاحت
رأفت و عطوفت و فضيلت
قربت و کثرت و وحدت
شوق عبادت و رغبت طاعت
پرهیزمعصیت و توفیقانابت
شفقت و مرحمت و طاقت
مکنت و دولت و صلابت
تجارت و جسارت و خلاقیت
نگرشمثبتوقاطعیتواستقامت
موفقیت و جذابیت و صمیمیت
مسرت و عشرت و قناعت
سعادت و میمنت و مودّت
همت و شوکت و معنویت
سخاوت و محبت و مغفرت
و آخرهم شهادت عنایت بفرما
@man_dar_man
عافیت و امنیت و سلامت
حکمت و معرفت و بصیرت
ذکاوت و حقیقت و متانت
حریت و فصاحت و بلاغت
قدرت و سرعت و مهارت
نعمت و رحمت و برکت
اصالت و فقاهت و دیانت
ثروت و وسعت و شهرت
عفت و عصمت و طهارت
ولایت و عزت و عظمت
شجاعت و ظرفیت و درایت
نزاکت و گذشت و انسانیت
لیاقت و کفایت و کیاست
دقت و رفعت و صداقت
منزلت و عدالت و کرامت
شرافتومحبوبیتومقبولیت
وجاهت و حلاوت و ملاحت
رأفت و عطوفت و فضيلت
قربت و کثرت و وحدت
شوق عبادت و رغبت طاعت
پرهیزمعصیت و توفیقانابت
شفقت و مرحمت و طاقت
مکنت و دولت و صلابت
تجارت و جسارت و خلاقیت
نگرشمثبتوقاطعیتواستقامت
موفقیت و جذابیت و صمیمیت
مسرت و عشرت و قناعت
سعادت و میمنت و مودّت
همت و شوکت و معنویت
سخاوت و محبت و مغفرت
و آخرهم شهادت عنایت بفرما
@man_dar_man
روایت شهادت سرداری که اسرائیل دوبار او را هدف گرفت
تمام این سالها فاطمه نمیدانست همسرش یکی از فرماندهان هوافضای سپاه است. هربار که سر حرف را باز میکرد و میپرسید: بالاخره شما به ما نگفتی شغلت چیه آقا؟! سردار سرتیپ جواد پوررجبی میخندید و میگفت:«چه فرقی میکنه خانم؟! شما فکر کن من آبدارچی سپاهم... مهم اینه یه گوشه و کناری دارم خدمت میکنم.»
پنجشنبه شب، تلفنش مدام زنگ میخورد، مثل همیشه چیزی از محتوای تماسهایش نمیگفت. فاطمه خودش را با بستن چمدانهایش مشغول کرد. قرار بود فردا با بچهها راهی کربلا شوند.
ساعت حوالی ۱۱ و نیم شب بود که تلفن جواد دوباره زنگ خورد، اینبار برخلاف همیشه برای رفتن یک توضیح یک خطی برای فاطمه داشت: سردار حاجیزاده گفتن فرماندهها بیان... فاطمه ابرو بالا انداخت: فرماندهها؟!
لبخندی زد و از زیرنگاههای متعجب فاطمه فرار کرد: خداحافظ... مراقب خودتون باشید. عوارض خروج از کشورتون رو هم پرداخت کردم که فردا به زحمت نیفتی، فقط...برای من زیر قبه دعا کن.
ریحانه پرسید: چه دعایی بابا؟! جواد زلزد در چشمهای همسرش فاطمه و جواب دخترش را داد: مامانت خودش میدونه!
تمام این سالها فاطمه نمیدانست همسرش یکی از فرماندهان هوافضای سپاه است. هربار که سر حرف را باز میکرد و میپرسید: بالاخره شما به ما نگفتی شغلت چیه آقا؟! سردار سرتیپ جواد پوررجبی میخندید و میگفت:«چه فرقی میکنه خانم؟! شما فکر کن من آبدارچی سپاهم... مهم اینه یه گوشه و کناری دارم خدمت میکنم.»
پنجشنبه شب، تلفنش مدام زنگ میخورد، مثل همیشه چیزی از محتوای تماسهایش نمیگفت. فاطمه خودش را با بستن چمدانهایش مشغول کرد. قرار بود فردا با بچهها راهی کربلا شوند.
ساعت حوالی ۱۱ و نیم شب بود که تلفن جواد دوباره زنگ خورد، اینبار برخلاف همیشه برای رفتن یک توضیح یک خطی برای فاطمه داشت: سردار حاجیزاده گفتن فرماندهها بیان... فاطمه ابرو بالا انداخت: فرماندهها؟!
لبخندی زد و از زیرنگاههای متعجب فاطمه فرار کرد: خداحافظ... مراقب خودتون باشید. عوارض خروج از کشورتون رو هم پرداخت کردم که فردا به زحمت نیفتی، فقط...برای من زیر قبه دعا کن.
ریحانه پرسید: چه دعایی بابا؟! جواد زلزد در چشمهای همسرش فاطمه و جواب دخترش را داد: مامانت خودش میدونه!
حسینِ من!
من دائما شما را دوست دارم
چه در جنگ چه در صلح،
من یکسره شما را دوست دارم ..
من دائما شما را دوست دارم
چه در جنگ چه در صلح،
من یکسره شما را دوست دارم ..
Sonata No. 14 in C-Sharp Minor, Op. 27 No. 2 - "Moonlight Sonata":…
Paul Lewis
خدایا شکرت
خدایا رنج دردهایمان را بکاه
درکمان رو نسبت به دردهایمان بیشتر کن
خدایا عزیزانمان را حفظ بفرما
خدایا سلامتی به ما عنایت بفرما
خدایا شهادت رو نصیبمان بگردن
خدایا شهادت رو نصیب کسانی که دوستشان داریم بگردان
خدایا هر آنچه داریم از توست
خودت ما را حافظ و حفیظ باش
خدایا رنج دردهایمان را بکاه
درکمان رو نسبت به دردهایمان بیشتر کن
خدایا عزیزانمان را حفظ بفرما
خدایا سلامتی به ما عنایت بفرما
خدایا شهادت رو نصیبمان بگردن
خدایا شهادت رو نصیب کسانی که دوستشان داریم بگردان
خدایا هر آنچه داریم از توست
خودت ما را حافظ و حفیظ باش