.
..دفن ڪردم
درد را ، در
اندرون سینہ ام .....
..لیڪــ این
رُُخسار زردم را
ڪجا پنهاݩ ڪــــنم ...!!؟
راحم_تبریزے
🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال پاتوق رفقا 🌹
..دفن ڪردم
درد را ، در
اندرون سینہ ام .....
..لیڪــ این
رُُخسار زردم را
ڪجا پنهاݩ ڪــــنم ...!!؟
راحم_تبریزے
🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال پاتوق رفقا 🌹
『﹅ིིུ⚘🕊』
دل من کجا پذیرد
عوض تو دیگری را؟؟
دگری بتو نماند
تو به دیگری نمانی !
🌴🌴
دل من کجا پذیرد
عوض تو دیگری را؟؟
دگری بتو نماند
تو به دیگری نمانی !
🌴🌴
رخ ماه ٺو بس
بوسیدنی شد
هوای صبح با
ٺو دیدنی شد.......
سرِ صبحانه،
سیبِ ڪَونه هایٺ
نمیدانی چڪَونه
چیدنی شد؟!
🌹کانال پاتوق رفقا 🌹
بوسیدنی شد
هوای صبح با
ٺو دیدنی شد.......
سرِ صبحانه،
سیبِ ڪَونه هایٺ
نمیدانی چڪَونه
چیدنی شد؟!
🌹کانال پاتوق رفقا 🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ســلام صـبـح بـخيـر
صبحتون پراز لبخند
صبحتون پراز خيرو بركت
صبحتون پراز خبر هاى خوب
صبحتون پراز عـــشـــق
صبحتون پراز ياد خـدا 🌸🍃
🌴🌴
صبحتون پراز لبخند
صبحتون پراز خيرو بركت
صبحتون پراز خبر هاى خوب
صبحتون پراز عـــشـــق
صبحتون پراز ياد خـدا 🌸🍃
🌴🌴
ای ایران🌴
ایران صدای خسته ام را بشنو ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو ای ایران
من از دماوند و سهندت قصه می گویم
از کوه های سربلندت قصه می گویم
از رودهایت، اشک های غرقه در خونت
از رود رود کرخه، زاری های کارونت
از بیستون کن عاشقان تیشه دارانت
وآن نقش های بی گزند از باد و بارانت
از دفتر فال و تماشایی که در شیراز
حافظ رقم زد، جاودان در رنگ و در پرواز
از اصفهان باغ خزان نشناسی از کاشی
از میر و از بهزاد یعنی خط و نقاشی
از نبض بی مرگ امیر و خون جوشانش
که می زند بیرون هنوز از فین کاشانش
ایران من! آه ای کتاب شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی تماشایی
فصلی همه تقدیر سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویر سبز سر به دارانت
فصل ستون های بلند تخت جمشیدت
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت
از سرخ جامه چون کفن پوشندگان تو
وز خون دامن گیر بابک در رگان تو
آواز من هر چند ایرانم! غم انگیز است
با این همه از عشق از عشق تو لبریز است
دیگر چه جای باغ های چون بهشت تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو
در ذهن من ریگ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است
می دانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
می دانمت ایثار هست و ایستادن نیست
گاهیت اگر غمگین اگر نومید می بینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم
با این همه خونی که از آیینه ات جاری است
رودی که از زخم عمیق سینه ات جاری است
می شوید از دل های ما زنگار غم ها را
همراه تو با خود به دریا می برد ما را.
🌴🌴
ایران صدای خسته ام را بشنو ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو ای ایران
من از دماوند و سهندت قصه می گویم
از کوه های سربلندت قصه می گویم
از رودهایت، اشک های غرقه در خونت
از رود رود کرخه، زاری های کارونت
از بیستون کن عاشقان تیشه دارانت
وآن نقش های بی گزند از باد و بارانت
از دفتر فال و تماشایی که در شیراز
حافظ رقم زد، جاودان در رنگ و در پرواز
از اصفهان باغ خزان نشناسی از کاشی
از میر و از بهزاد یعنی خط و نقاشی
از نبض بی مرگ امیر و خون جوشانش
که می زند بیرون هنوز از فین کاشانش
ایران من! آه ای کتاب شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی تماشایی
فصلی همه تقدیر سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویر سبز سر به دارانت
فصل ستون های بلند تخت جمشیدت
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت
از سرخ جامه چون کفن پوشندگان تو
وز خون دامن گیر بابک در رگان تو
آواز من هر چند ایرانم! غم انگیز است
با این همه از عشق از عشق تو لبریز است
دیگر چه جای باغ های چون بهشت تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو
در ذهن من ریگ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است
می دانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
می دانمت ایثار هست و ایستادن نیست
گاهیت اگر غمگین اگر نومید می بینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم
با این همه خونی که از آیینه ات جاری است
رودی که از زخم عمیق سینه ات جاری است
می شوید از دل های ما زنگار غم ها را
همراه تو با خود به دریا می برد ما را.
🌴🌴
آن هنڪَام
ڪه خواهانِ عشقاَند
زیباترین واژهها را میآورند
براے نفوذ در قلبها
و آنڪَاه ڪه میخواهند بروند
پیِ ڪمترین بهانهها هستند
«براے شڪستنِ دلها...»
🌴🌴
ڪه خواهانِ عشقاَند
زیباترین واژهها را میآورند
براے نفوذ در قلبها
و آنڪَاه ڪه میخواهند بروند
پیِ ڪمترین بهانهها هستند
«براے شڪستنِ دلها...»
🌴🌴
حیف نون با لباس توی رودخونه شنا میکرد
میگن : چیکار می کنی ؟!
میگه : لباسامو می شورم
میگن : مگه لباسشویی ندارین؟
میگه : داریم ولی توش سرم گیج میره 😳😂😂😂😂
🌴🌴
میگن : چیکار می کنی ؟!
میگه : لباسامو می شورم
میگن : مگه لباسشویی ندارین؟
میگه : داریم ولی توش سرم گیج میره 😳😂😂😂😂
🌴🌴
دکتر واسه مادربزرگم ترامادول نوشته بود؛😅😅
بعد از مصرف، گلای قالی رو نگاه میکرد میگفت اینا رو خودتون کاشتید؟😂😂
🌴🌴
بعد از مصرف، گلای قالی رو نگاه میکرد میگفت اینا رو خودتون کاشتید؟😂😂
🌴🌴
رفته بودم شام خونه رفیقم بعدازشام خواستم برم دستشویی بلندشدم
مادره رفیقم گفت لازم نیست کاری کنی بشین
😳😳😳
هیچی دیگه منم به خاطره ضایع نشدنش ظرف هارو که شستم هیچ... خونه روهم جاروزدم😐😐😂
🌴🌴
مادره رفیقم گفت لازم نیست کاری کنی بشین
😳😳😳
هیچی دیگه منم به خاطره ضایع نشدنش ظرف هارو که شستم هیچ... خونه روهم جاروزدم😐😐😂
🌴🌴