Ideology
ایدئولوژی
The term “ideology” is used in different ways.
واژهی «ایدئولوژی» به روشهای گوناگونی استفاده میشود.
In its most informal, everyday usage, ideology frequently means little more than a person’s general political orientation.
در کاربرد روزمره و غیررسمی آن، ایدئولوژی اغلب چیزی بیش از گرایش کلی سیاسی یک فرد نیست.
When people say, “Ideologically, I’m a Republican,” or “feminism is my ideology,” they often mean simply that they identify with the Republican party or feminist causes in a general way,
وقتی مردم میگویند «از نظر ایدئولوژیکی من جمهوریخواهم» یا «فمینیسم ایدئولوژی من است»، معمولاً فقط منظورشان این است که به طور کلی خود را با حزب جمهوریخواه یا جنبشهای فمینیستی همراستا میدانند،
without necessarily subscribing to a carefully elaborated theory of politics or point-by-point programmatic guide to political action.
بدون آنکه الزاماً پیرو نظریهای دقیق از سیاست یا برنامهای جزئی برای عمل سیاسی باشند.
This generic meaning of the word tends to be used in ordinary political discourse by most average citizens.
این معنی کلی از واژه معمولاً در گفتوگوهای عادی سیاسی توسط بیشتر شهروندان معمولی به کار میرود.
But politicians, activists, political scientists, and others who take a more avid interest in politics usually have a more formal understanding of ideology.
اما سیاستمداران، فعالان سیاسی، دانشمندان علوم سیاسی و دیگرانی که علاقهی بیشتری به سیاست دارند، معمولاً درک رسمیتری از ایدئولوژی دارند.
In its formal definition, ideology is a coherent set of ideas that typically includes:
در تعریف رسمی، ایدئولوژی مجموعهای منسجم از اندیشههاست که معمولاً شامل موارد زیر است:
1. a theory about political relationships and the role of the state;
۱. نظریهای دربارهی روابط سیاسی و نقش دولت؛
2. a notion of what constitutes political legitimacy and the highest political values; and
۲. مفهومی از اینکه مشروعیت سیاسی چیست و چه ارزشهای سیاسی در بالاترین سطح قرار دارند؛
3. an action program indicating the goals, ideals, policies, and tactics to be pursued by the state, political elite, and the masses.
۳. برنامهای عملی که اهداف، آرمانها، سیاستها و روشهایی را که باید توسط دولت، نخبگان سیاسی و مردم دنبال شود،نشان می دهد
This second definition involves a more systematically thought-out ideological orientation than the first definition does.
این تعریف دوم شامل نوعی گرایش ایدئولوژیکی نظاممندتر و سنجیدهتر از تعریف نخست است.
Although ideologies are created by sophisticated thinkers and are grasped in their entirety by very few people,
اگرچه ایدئولوژیها توسط اندیشمندان پیچیده ساخته میشوند و در کل، توسط افراد بسیار کمی بهطور کامل درک میشوند،
they can exert a profound impact on mass political behavior.
آنها میتوانند تأثیر عمیقی بر رفتار سیاسی تودهها بگذارند.
ایدئولوژی
The term “ideology” is used in different ways.
واژهی «ایدئولوژی» به روشهای گوناگونی استفاده میشود.
In its most informal, everyday usage, ideology frequently means little more than a person’s general political orientation.
در کاربرد روزمره و غیررسمی آن، ایدئولوژی اغلب چیزی بیش از گرایش کلی سیاسی یک فرد نیست.
When people say, “Ideologically, I’m a Republican,” or “feminism is my ideology,” they often mean simply that they identify with the Republican party or feminist causes in a general way,
وقتی مردم میگویند «از نظر ایدئولوژیکی من جمهوریخواهم» یا «فمینیسم ایدئولوژی من است»، معمولاً فقط منظورشان این است که به طور کلی خود را با حزب جمهوریخواه یا جنبشهای فمینیستی همراستا میدانند،
without necessarily subscribing to a carefully elaborated theory of politics or point-by-point programmatic guide to political action.
بدون آنکه الزاماً پیرو نظریهای دقیق از سیاست یا برنامهای جزئی برای عمل سیاسی باشند.
This generic meaning of the word tends to be used in ordinary political discourse by most average citizens.
این معنی کلی از واژه معمولاً در گفتوگوهای عادی سیاسی توسط بیشتر شهروندان معمولی به کار میرود.
But politicians, activists, political scientists, and others who take a more avid interest in politics usually have a more formal understanding of ideology.
اما سیاستمداران، فعالان سیاسی، دانشمندان علوم سیاسی و دیگرانی که علاقهی بیشتری به سیاست دارند، معمولاً درک رسمیتری از ایدئولوژی دارند.
In its formal definition, ideology is a coherent set of ideas that typically includes:
در تعریف رسمی، ایدئولوژی مجموعهای منسجم از اندیشههاست که معمولاً شامل موارد زیر است:
1. a theory about political relationships and the role of the state;
۱. نظریهای دربارهی روابط سیاسی و نقش دولت؛
2. a notion of what constitutes political legitimacy and the highest political values; and
۲. مفهومی از اینکه مشروعیت سیاسی چیست و چه ارزشهای سیاسی در بالاترین سطح قرار دارند؛
3. an action program indicating the goals, ideals, policies, and tactics to be pursued by the state, political elite, and the masses.
۳. برنامهای عملی که اهداف، آرمانها، سیاستها و روشهایی را که باید توسط دولت، نخبگان سیاسی و مردم دنبال شود،نشان می دهد
This second definition involves a more systematically thought-out ideological orientation than the first definition does.
این تعریف دوم شامل نوعی گرایش ایدئولوژیکی نظاممندتر و سنجیدهتر از تعریف نخست است.
Although ideologies are created by sophisticated thinkers and are grasped in their entirety by very few people,
اگرچه ایدئولوژیها توسط اندیشمندان پیچیده ساخته میشوند و در کل، توسط افراد بسیار کمی بهطور کامل درک میشوند،
they can exert a profound impact on mass political behavior.
آنها میتوانند تأثیر عمیقی بر رفتار سیاسی تودهها بگذارند.
❤2👏1
زبان تخصصی علوم سیاسی
Ideology ایدئولوژی The term “ideology” is used in different ways. واژهی «ایدئولوژی» به روشهای گوناگونی استفاده میشود. In its most informal, everyday usage, ideology frequently means little more than a person’s general political orientation. در کاربرد…
لغات تخصصی متن "Ideology"
Ideology – ایدئولوژی – (آیدیالاجی)
= مجموعهای از باورها و اندیشههای سیاسی یا اجتماعی
Political orientation – گرایش سیاسی – (پُلِتیکَل اُریِنتِیشِن)
= تمایل یا جهتگیری فرد در سیاست
Republican – جمهوریخواه – (ریپابلیکن)
= عضو یا طرفدار حزب جمهوریخواه
Feminism – فمینیسم / جنبش زنان – (فِمینیسم)
= جنبشی برای برابری حقوق زنان و مردان
Elaborated theory – نظریهی دقیق و بسطیافته – (ایلَبُرِیتِد ثیِری)
= نظریهای که بهصورت کامل و منظم توضیح داده شده
Programmatic guide – راهنمای برنامهمحور – (پرُگرَمَتیک گاید)
= دستورالعملی که بر اساس یک برنامه یا نقشهراه سیاسی است
Political discourse – گفتمان سیاسی – (پُلِتیکَل دیسکُرس)
= گفتوگو یا بحث دربارهی موضوعات سیاسی
Political scientist – دانشمند علوم سیاسی – (پُلِتیکَل سایِنتیست)
= کسی که سیاست و دولت را از دید علمی مطالعه میکند
Formal definition – تعریف رسمی – (فورمَل دِفینیشِن)
= توضیح دقیق و استاندارد یک مفهوم
Coherent set of ideas – مجموعهی منسجم از ایدهها – (کوهیرِنت سِت آو آیدیز)
= گروهی از اندیشهها که با هم ارتباط منطقی دارند
Political legitimacy – مشروعیت سیاسی – (پُلِتیکَل لِجیتِمِسی)
= پذیرش قدرت سیاسی از سوی مردم و جامعه
Political values – ارزشهای سیاسی – (پُلِتیکَل وَلیوْز)
= اصول و باورهای اساسی در سیاست
Action program – برنامهی عملی – (اَکشن پرُگرام)
= نقشهی عمل یا برنامهای برای اجرای اهداف
Political elite – نخبگان سیاسی – (پُلِتیکَل الیت)
= افراد با نفوذ یا تأثیرگذار در سیاست
Masses – تودهها / مردم عادی – (مَسِز)
= مردم عادی جامعه
Ideological orientation – جهتگیری ایدئولوژیک – (آیدیالاجیکَل اُریِنتِیشِن)
= طرز فکر یا جهت ذهنی در چارچوب یک ایدئولوژی
Sophisticated thinkers – اندیشمندان پیچیده – (سافِستیکِیتِد تینکِرز)
= متفکران با اندیشههای عمیق و دقیق
Grasp (in their entirety) – درک کامل (در کل) – (گراسپ این دِر اِنتایِرِتی)
= فهم کامل و جامع
Exert a profound impact – تأثیر عمیقی گذاشتن – (اِگزِرت اِ پِرِفاوْند ایمپَکت)
= اثر شدید و گستردهای اعمال کردن
Mass political behavior – رفتار سیاسی تودهها – (مَس پُلِتیکَل بِهِیوِر)
= نحوهی رفتار سیاسی مردم عادی
Ideology – ایدئولوژی – (آیدیالاجی)
= مجموعهای از باورها و اندیشههای سیاسی یا اجتماعی
Political orientation – گرایش سیاسی – (پُلِتیکَل اُریِنتِیشِن)
= تمایل یا جهتگیری فرد در سیاست
Republican – جمهوریخواه – (ریپابلیکن)
= عضو یا طرفدار حزب جمهوریخواه
Feminism – فمینیسم / جنبش زنان – (فِمینیسم)
= جنبشی برای برابری حقوق زنان و مردان
Elaborated theory – نظریهی دقیق و بسطیافته – (ایلَبُرِیتِد ثیِری)
= نظریهای که بهصورت کامل و منظم توضیح داده شده
Programmatic guide – راهنمای برنامهمحور – (پرُگرَمَتیک گاید)
= دستورالعملی که بر اساس یک برنامه یا نقشهراه سیاسی است
Political discourse – گفتمان سیاسی – (پُلِتیکَل دیسکُرس)
= گفتوگو یا بحث دربارهی موضوعات سیاسی
Political scientist – دانشمند علوم سیاسی – (پُلِتیکَل سایِنتیست)
= کسی که سیاست و دولت را از دید علمی مطالعه میکند
Formal definition – تعریف رسمی – (فورمَل دِفینیشِن)
= توضیح دقیق و استاندارد یک مفهوم
Coherent set of ideas – مجموعهی منسجم از ایدهها – (کوهیرِنت سِت آو آیدیز)
= گروهی از اندیشهها که با هم ارتباط منطقی دارند
Political legitimacy – مشروعیت سیاسی – (پُلِتیکَل لِجیتِمِسی)
= پذیرش قدرت سیاسی از سوی مردم و جامعه
Political values – ارزشهای سیاسی – (پُلِتیکَل وَلیوْز)
= اصول و باورهای اساسی در سیاست
Action program – برنامهی عملی – (اَکشن پرُگرام)
= نقشهی عمل یا برنامهای برای اجرای اهداف
Political elite – نخبگان سیاسی – (پُلِتیکَل الیت)
= افراد با نفوذ یا تأثیرگذار در سیاست
Masses – تودهها / مردم عادی – (مَسِز)
= مردم عادی جامعه
Ideological orientation – جهتگیری ایدئولوژیک – (آیدیالاجیکَل اُریِنتِیشِن)
= طرز فکر یا جهت ذهنی در چارچوب یک ایدئولوژی
Sophisticated thinkers – اندیشمندان پیچیده – (سافِستیکِیتِد تینکِرز)
= متفکران با اندیشههای عمیق و دقیق
Grasp (in their entirety) – درک کامل (در کل) – (گراسپ این دِر اِنتایِرِتی)
= فهم کامل و جامع
Exert a profound impact – تأثیر عمیقی گذاشتن – (اِگزِرت اِ پِرِفاوْند ایمپَکت)
= اثر شدید و گستردهای اعمال کردن
Mass political behavior – رفتار سیاسی تودهها – (مَس پُلِتیکَل بِهِیوِر)
= نحوهی رفتار سیاسی مردم عادی
❤2👏1
Political elites – نخبگان سیاسی – (پُلِتیکَل الیتز)
افراد قدرتمند یا با نفوذ در عرصهی سیاست
Followings – پیروان / طرفداران – (فالووینگز)
گروهی از افراد که از یک رهبر یا عقیده پیروی میکنند
Ideology – ایدئولوژی – (آیدیالاجی)
نظامی از باورها و ارزشها برای هدایت رفتار سیاسی یا اجتماعی
Established democracies – دموکراسیهای تثبیتشده – (اِستَبلیشت دِماکریز)
کشورهایی که نظام دموکراتیک پایدار و قدیمی دارند
Political socialization – جامعهپذیری سیاسی – (پُلِتیکَل سوشالایزِیشن)
فرایندی که در آن افراد ارزشها و رفتارهای سیاسی را میآموزند
Entail – در بر داشتن / شامل بودن – (اِنتِیل)
به معنای شامل شدن چیزی در نتیجهی چیزی دیگر
Orientation – گرایش / جهتگیری – (اُریِنتِیشِن)
جهت فکری یا سیاسی فرد یا گروه
Century of ideologies – قرن ایدئولوژیها – (سِنجِری آو آیدیالاجیز)
اشاره به قرن بیستم، زمانی که مکاتب سیاسی مختلف ظهور کردند
Doctrine – آموزه / دکترین – (داکترین)
مجموعهای از باورها یا اصول یک مکتب فکری یا سیاسی
Liberalism – لیبرالیسم – (لیبِرالیزِم)
مکتب آزادیمحور که بر آزادی فردی و دموکراسی تأکید دارد
Socialism – سوسیالیسم – (سوشالیزِم)
مکتبی که بر مالکیت اجتماعی و برابری اقتصادی تأکید دارد
Fascism – فاشیسم – (فَشیزِم)
مکتب اقتدارگرا و ملیگرای افراطی که مخالف دموکراسی است
Islam – اسلام – (ایسلام)
مکتب دینی و اجتماعی که بر عدالت، ایمان و شریعت تأکید دارد
Ideological orientations – گرایشهای ایدئولوژیک – (آیدیالاجیکَل اُریِنتِیشِنز)
جهتگیریهای فکری و عقیدتی مرتبط با ایدئولوژی
Conflict – درگیری / تعارض – (کانفلیکْت)
برخورد یا نزاع میان دو گروه یا عقیده
Variants – گونهها / شاخهها – (وِریِنتز)
نسخهها یا شکلهای مختلف یک ایدئولوژی
Adherents – پیروان / معتقدان – (اَدهِرِنتز)
افرادی که به یک عقیده یا مکتب وفادارند
Prolonged debates – مباحث طولانی – (پرولانگد دیبِیتز)
بحثهایی که مدت زیادی ادامه دارند
Feuds – دشمنیها / نزاعها – (فیودز)
درگیریهای شخصی یا گروهی طولانیمدت
Interpretation – تفسیر / برداشت – (اینتِرپرِتِیشِن)
درک یا توضیح معنای یک مفهوم یا باور
Socialist tradition – سنت سوسیالیستی – (سوشالِست تردیشِن)
ریشههای تاریخی و فکری سوسیالیسم
Soviet-type communism – کمونیسم نوع شوروی – (سوویِت تَیپ کامیونیزِم)
نظام کمونیستی اقتدارگرا بر پایه الگوی اتحاد شوروی
Western-oriented social democracy – دموکراسی اجتماعی غربگرا – (وِستِرن اُریِنتِد سوشال دِماکری)
شکل ملایمتری از سوسیالیسم با آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی
Competing doctrines – آموزههای رقیب – (کامپیتینگ داکترینز)
مکتبها یا اندیشههایی که در برابر هم رقابت دارند
Political orientations – گرایشهای سیاسی – (پُلِتیکَل اُریِنتِیشِنز)
نگرشها و جهتگیریهای سیاسی افراد یا گروهها
افراد قدرتمند یا با نفوذ در عرصهی سیاست
Followings – پیروان / طرفداران – (فالووینگز)
گروهی از افراد که از یک رهبر یا عقیده پیروی میکنند
Ideology – ایدئولوژی – (آیدیالاجی)
نظامی از باورها و ارزشها برای هدایت رفتار سیاسی یا اجتماعی
Established democracies – دموکراسیهای تثبیتشده – (اِستَبلیشت دِماکریز)
کشورهایی که نظام دموکراتیک پایدار و قدیمی دارند
Political socialization – جامعهپذیری سیاسی – (پُلِتیکَل سوشالایزِیشن)
فرایندی که در آن افراد ارزشها و رفتارهای سیاسی را میآموزند
Entail – در بر داشتن / شامل بودن – (اِنتِیل)
به معنای شامل شدن چیزی در نتیجهی چیزی دیگر
Orientation – گرایش / جهتگیری – (اُریِنتِیشِن)
جهت فکری یا سیاسی فرد یا گروه
Century of ideologies – قرن ایدئولوژیها – (سِنجِری آو آیدیالاجیز)
اشاره به قرن بیستم، زمانی که مکاتب سیاسی مختلف ظهور کردند
Doctrine – آموزه / دکترین – (داکترین)
مجموعهای از باورها یا اصول یک مکتب فکری یا سیاسی
Liberalism – لیبرالیسم – (لیبِرالیزِم)
مکتب آزادیمحور که بر آزادی فردی و دموکراسی تأکید دارد
Socialism – سوسیالیسم – (سوشالیزِم)
مکتبی که بر مالکیت اجتماعی و برابری اقتصادی تأکید دارد
Fascism – فاشیسم – (فَشیزِم)
مکتب اقتدارگرا و ملیگرای افراطی که مخالف دموکراسی است
Islam – اسلام – (ایسلام)
مکتب دینی و اجتماعی که بر عدالت، ایمان و شریعت تأکید دارد
Ideological orientations – گرایشهای ایدئولوژیک – (آیدیالاجیکَل اُریِنتِیشِنز)
جهتگیریهای فکری و عقیدتی مرتبط با ایدئولوژی
Conflict – درگیری / تعارض – (کانفلیکْت)
برخورد یا نزاع میان دو گروه یا عقیده
Variants – گونهها / شاخهها – (وِریِنتز)
نسخهها یا شکلهای مختلف یک ایدئولوژی
Adherents – پیروان / معتقدان – (اَدهِرِنتز)
افرادی که به یک عقیده یا مکتب وفادارند
Prolonged debates – مباحث طولانی – (پرولانگد دیبِیتز)
بحثهایی که مدت زیادی ادامه دارند
Feuds – دشمنیها / نزاعها – (فیودز)
درگیریهای شخصی یا گروهی طولانیمدت
Interpretation – تفسیر / برداشت – (اینتِرپرِتِیشِن)
درک یا توضیح معنای یک مفهوم یا باور
Socialist tradition – سنت سوسیالیستی – (سوشالِست تردیشِن)
ریشههای تاریخی و فکری سوسیالیسم
Soviet-type communism – کمونیسم نوع شوروی – (سوویِت تَیپ کامیونیزِم)
نظام کمونیستی اقتدارگرا بر پایه الگوی اتحاد شوروی
Western-oriented social democracy – دموکراسی اجتماعی غربگرا – (وِستِرن اُریِنتِد سوشال دِماکری)
شکل ملایمتری از سوسیالیسم با آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی
Competing doctrines – آموزههای رقیب – (کامپیتینگ داکترینز)
مکتبها یا اندیشههایی که در برابر هم رقابت دارند
Political orientations – گرایشهای سیاسی – (پُلِتیکَل اُریِنتِیشِنز)
نگرشها و جهتگیریهای سیاسی افراد یا گروهها
❤2🔥2👏1
term as it emerged in the late seventeenth and early eighteenth centuries in England and as it developed over the course of the eighteenth, nineteenth, and early twentieth centuries, particularly in Britain, America, and France.
اصطلاح «لیبرالیسم» همانگونه که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در انگلستان پدیدار شد و در طول قرنهای هجدهم، نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بهویژه در بریتانیا، آمریکا و فرانسه، گسترش یافت.
In its earliest manifestation, liberalism posed a direct challenge to government by absolute monarchs and aristocracies, expressing the basic idea that the power of the state should be limited and that certain freedoms should be granted to the people by law.
در نخستین نمود خود، لیبرالیسم چالشی مستقیم برای حکومت پادشاهان مطلقه و اشرافیت به شمار میرفت و بر این اندیشهی اساسی تأکید داشت که قدرت دولت باید محدود باشد و برخی آزادیها باید به موجب قانون به مردم اعطا شود.
From the outset, it opposed tyrannical state power and regarded citizenry, not God, as the source of a state’s legitimacy.
از همان آغاز، با قدرت استبدادی دولت مخالفت کرد و مردم را ـ نه خدا ـ سرچشمهی مشروعیت حکومت دانست.
For its earliest theoreticians, like John Locke, Madison, and Thomas Jefferson, liberalism did not imply mass democracy based on universal suffrage.
برای نظریهپردازان اولیه مانند جان لاک، مدیسون و توماس جفرسون، لیبرالیسم به معنای دموکراسی عمومی بر اساس حق رأی همگانی نبود.
The early liberals espoused a highly elitist concept of liberalism, based on the view that only a small segment of the people, consisting predominantly of wealthy, educated white males, was sufficiently enlightened to govern society and ensure the implementation of basic civil rights and liberties.
لیبرالهای اولیه دیدگاهی بسیار نخبگرا از لیبرالیسم داشتند، بر پایهی این باور که فقط بخش کوچکی از مردم ـ عمدتاً مردان سفیدپوست ثروتمند و تحصیلکرده ـ به اندازهی کافی آگاه بودند تا جامعه را اداره کنند و اجرای حقوق و آزادیهای مدنی را تضمین نمایند.
Economic liberalism stressed the notion that the state should strictly limit its role in the economy, leaving the bulk of the nation’s economic activities in the hands of private individuals and companies.
لیبرالیسم اقتصادی بر این اصل تأکید داشت که دولت باید نقش خود را در اقتصاد بهشدت محدود کند و بخش عمدهای از فعالیتهای اقتصادی کشور را به دست افراد و شرکتهای خصوصی بسپارد.
Early economic liberalism championed a free-enterprise economy.
لیبرالیسم اقتصادی اولیه از یک اقتصاد آزاد (بازار آزاد و رقابتی) حمایت میکرد.
The liberal doctrine evolved over the course of the nineteenth and twentieth centuries, and the notion that a liberal political order requires mass democratic participation gradually asserted itself.
آموزهی لیبرالی در طی قرن نوزدهم و بیستم تکامل یافت و این اندیشه بهتدریج مطرح شد که یک نظام سیاسی لیبرال به مشارکت گستردهی دموکراتیک نیاز دارد.
Universal adult suffrage finally became a reality during and after World War I as women gained the right to vote in Britain (1918), Germany (1919), and the United States (1920).
حق رأی همگانی برای بزرگسالان سرانجام در جریان و پس از جنگ جهانی اول تحقق یافت، زیرا زنان در بریتانیا (۱۹۱۸)، آلمان (۱۹۱۹) و ایالات متحده (۱۹۲۰) حق رأی بهدست آوردند.
As a consequence, liberalism as a political ideology is now, in the twenty-first century, synonymous with modern democracy.
در نتیجه، لیبرالیسم بهعنوان یک ایدئولوژی سیاسی در قرن بیستویکم مترادف با دموکراسی مدرن است.
The concept of economic liberalism also changed over time, especially during the second half of the twentieth century.
مفهوم لیبرالیسم اقتصادی نیز با گذشت زمان تغییر یافت، بهویژه در نیمهی دوم قرن بیستم.
Since World War II most proponents of private enterprise have accepted the view that governments should play a significant role in national economic life.
از زمان جنگ جهانی دوم، بیشتر طرفداران شرکتهای خصوصی این دیدگاه را پذیرفتهاند که دولتها باید نقش مهمی در زندگی اقتصادی کشور داشته باشند.
اصطلاح «لیبرالیسم» همانگونه که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در انگلستان پدیدار شد و در طول قرنهای هجدهم، نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بهویژه در بریتانیا، آمریکا و فرانسه، گسترش یافت.
In its earliest manifestation, liberalism posed a direct challenge to government by absolute monarchs and aristocracies, expressing the basic idea that the power of the state should be limited and that certain freedoms should be granted to the people by law.
در نخستین نمود خود، لیبرالیسم چالشی مستقیم برای حکومت پادشاهان مطلقه و اشرافیت به شمار میرفت و بر این اندیشهی اساسی تأکید داشت که قدرت دولت باید محدود باشد و برخی آزادیها باید به موجب قانون به مردم اعطا شود.
From the outset, it opposed tyrannical state power and regarded citizenry, not God, as the source of a state’s legitimacy.
از همان آغاز، با قدرت استبدادی دولت مخالفت کرد و مردم را ـ نه خدا ـ سرچشمهی مشروعیت حکومت دانست.
For its earliest theoreticians, like John Locke, Madison, and Thomas Jefferson, liberalism did not imply mass democracy based on universal suffrage.
برای نظریهپردازان اولیه مانند جان لاک، مدیسون و توماس جفرسون، لیبرالیسم به معنای دموکراسی عمومی بر اساس حق رأی همگانی نبود.
The early liberals espoused a highly elitist concept of liberalism, based on the view that only a small segment of the people, consisting predominantly of wealthy, educated white males, was sufficiently enlightened to govern society and ensure the implementation of basic civil rights and liberties.
لیبرالهای اولیه دیدگاهی بسیار نخبگرا از لیبرالیسم داشتند، بر پایهی این باور که فقط بخش کوچکی از مردم ـ عمدتاً مردان سفیدپوست ثروتمند و تحصیلکرده ـ به اندازهی کافی آگاه بودند تا جامعه را اداره کنند و اجرای حقوق و آزادیهای مدنی را تضمین نمایند.
Economic liberalism stressed the notion that the state should strictly limit its role in the economy, leaving the bulk of the nation’s economic activities in the hands of private individuals and companies.
لیبرالیسم اقتصادی بر این اصل تأکید داشت که دولت باید نقش خود را در اقتصاد بهشدت محدود کند و بخش عمدهای از فعالیتهای اقتصادی کشور را به دست افراد و شرکتهای خصوصی بسپارد.
Early economic liberalism championed a free-enterprise economy.
لیبرالیسم اقتصادی اولیه از یک اقتصاد آزاد (بازار آزاد و رقابتی) حمایت میکرد.
The liberal doctrine evolved over the course of the nineteenth and twentieth centuries, and the notion that a liberal political order requires mass democratic participation gradually asserted itself.
آموزهی لیبرالی در طی قرن نوزدهم و بیستم تکامل یافت و این اندیشه بهتدریج مطرح شد که یک نظام سیاسی لیبرال به مشارکت گستردهی دموکراتیک نیاز دارد.
Universal adult suffrage finally became a reality during and after World War I as women gained the right to vote in Britain (1918), Germany (1919), and the United States (1920).
حق رأی همگانی برای بزرگسالان سرانجام در جریان و پس از جنگ جهانی اول تحقق یافت، زیرا زنان در بریتانیا (۱۹۱۸)، آلمان (۱۹۱۹) و ایالات متحده (۱۹۲۰) حق رأی بهدست آوردند.
As a consequence, liberalism as a political ideology is now, in the twenty-first century, synonymous with modern democracy.
در نتیجه، لیبرالیسم بهعنوان یک ایدئولوژی سیاسی در قرن بیستویکم مترادف با دموکراسی مدرن است.
The concept of economic liberalism also changed over time, especially during the second half of the twentieth century.
مفهوم لیبرالیسم اقتصادی نیز با گذشت زمان تغییر یافت، بهویژه در نیمهی دوم قرن بیستم.
Since World War II most proponents of private enterprise have accepted the view that governments should play a significant role in national economic life.
از زمان جنگ جهانی دوم، بیشتر طرفداران شرکتهای خصوصی این دیدگاه را پذیرفتهاند که دولتها باید نقش مهمی در زندگی اقتصادی کشور داشته باشند.
❤5👏1
Free-enterprise system – نظام آزاد اقتصادی / سیستم سرمایهداری آزاد
/فری اِنترپرایز سیستم/
Partially – تا حدی، بهطور نسبی
/پارشِلی/
Acknowledge – اذعان داشتن، تصدیق کردن
/اَکنالِج/
Raise taxes – افزایش مالیات
/رِیز تَکز/
Regulate – تنظیم کردن، قانونگذاری کردن
/رِگیولت/
Stock markets – بازارهای سهام
/اِستاک مارکِتز/
Promote economic growth – ترویج رشد اقتصادی
/پِروموت اِکانامیک گروث/
Social welfare measures – اقدامات رفاه اجتماعی
/سوشِل وِلفِر مِژِرز/
Unemployment – بیکاری
/آناِمپلویمِنت/
Insurance – بیمه
/اِنشورِنس/
Pensions – مستمریها، حقوق بازنشستگی
/پِنشِنز/
Government interference – مداخله دولت
/گاوِرمِنت اِنترفیرِنس/
Counterparts – همتایان، طرفهای مشابه
/کَاونتِرپارتز/
Earlier eras – دورانهای پیشین
/اِرلیر اِراز/
Distinction – تمایز، تفاوت
/دیستینکشِن/
Differentiate – تمایز قائل شدن
/دیفِرِنشِیِیت/
Classical liberals – لیبرالهای کلاسیک
/کِلَسیکِل لیبِرالز/
Governmental intervention – مداخله دولتی
/گاوِرمِنتل اِنترونشِن/
Neo-classical liberals – لیبرالهای نئوکلاسیک
/نِئو کِلَسیکِل لیبِرالز/
Private enterprise – کسبوکار خصوصی
/پرایوِت اِنترپرایز/
Major role – نقش اصلی یا مهم
/مِیجِر رول/
National economic life – زندگی اقتصادی ملی
/نَشنِل اِکانامیک لایف/
Vanished breed – نسل منقرض شده
/وَنِشت برید/
/فری اِنترپرایز سیستم/
Partially – تا حدی، بهطور نسبی
/پارشِلی/
Acknowledge – اذعان داشتن، تصدیق کردن
/اَکنالِج/
Raise taxes – افزایش مالیات
/رِیز تَکز/
Regulate – تنظیم کردن، قانونگذاری کردن
/رِگیولت/
Stock markets – بازارهای سهام
/اِستاک مارکِتز/
Promote economic growth – ترویج رشد اقتصادی
/پِروموت اِکانامیک گروث/
Social welfare measures – اقدامات رفاه اجتماعی
/سوشِل وِلفِر مِژِرز/
Unemployment – بیکاری
/آناِمپلویمِنت/
Insurance – بیمه
/اِنشورِنس/
Pensions – مستمریها، حقوق بازنشستگی
/پِنشِنز/
Government interference – مداخله دولت
/گاوِرمِنت اِنترفیرِنس/
Counterparts – همتایان، طرفهای مشابه
/کَاونتِرپارتز/
Earlier eras – دورانهای پیشین
/اِرلیر اِراز/
Distinction – تمایز، تفاوت
/دیستینکشِن/
Differentiate – تمایز قائل شدن
/دیفِرِنشِیِیت/
Classical liberals – لیبرالهای کلاسیک
/کِلَسیکِل لیبِرالز/
Governmental intervention – مداخله دولتی
/گاوِرمِنتل اِنترونشِن/
Neo-classical liberals – لیبرالهای نئوکلاسیک
/نِئو کِلَسیکِل لیبِرالز/
Private enterprise – کسبوکار خصوصی
/پرایوِت اِنترپرایز/
Major role – نقش اصلی یا مهم
/مِیجِر رول/
National economic life – زندگی اقتصادی ملی
/نَشنِل اِکانامیک لایف/
Vanished breed – نسل منقرض شده
/وَنِشت برید/
❤2👏1
Moderate Political Conflict (مادِرِیت پولیتیکال کانْفْلِکت): تعدیل درگیری سیاسی
Generic Political Orientation (جِنِرِک پولیتیکال اُریِنتِیشِن): گرایش سیاسی عمومی/عام
Authoritarianism (اُتاریتَریِنیزم): اقتدارگرایی
Socialism (سُوشالیزم): سوسیالیسم
Connotation (کُونُتیشِن): مفهوم/دلالت
Approximate (اَپْرُوکْسیمِیت): مطابقت داشتن/تقریب زدن
Social-Welfare Liberals (سُوشال-وِلفِیر لیبِرالز): لیبرالهای رفاه اجتماعی
Staunch Support (اِستاونچ سِپُورت): حمایت قاطع
Private Enterprise (پرایوَت اِنتِرپرایز): سرمایهگذاری/کارآفرینی خصوصی
State Intervention (اِستِیت اینتِروِنشِن): مداخله دولت
Centrist Movement (سِنتریست مُومِنت): جنبش میانهرو
Social Democratic Parties (سُوشال دِموکِرَتی پارتیز): احزاب سوسیال دموکرات
Literal Meaning (لیتِرال مینینگ): معنای تحتاللفظی
Generic Political Orientation (جِنِرِک پولیتیکال اُریِنتِیشِن): گرایش سیاسی عمومی/عام
Authoritarianism (اُتاریتَریِنیزم): اقتدارگرایی
Socialism (سُوشالیزم): سوسیالیسم
Connotation (کُونُتیشِن): مفهوم/دلالت
Approximate (اَپْرُوکْسیمِیت): مطابقت داشتن/تقریب زدن
Social-Welfare Liberals (سُوشال-وِلفِیر لیبِرالز): لیبرالهای رفاه اجتماعی
Staunch Support (اِستاونچ سِپُورت): حمایت قاطع
Private Enterprise (پرایوَت اِنتِرپرایز): سرمایهگذاری/کارآفرینی خصوصی
State Intervention (اِستِیت اینتِروِنشِن): مداخله دولت
Centrist Movement (سِنتریست مُومِنت): جنبش میانهرو
Social Democratic Parties (سُوشال دِموکِرَتی پارتیز): احزاب سوسیال دموکرات
Literal Meaning (لیتِرال مینینگ): معنای تحتاللفظی
👍4❤1👏1
سوشَلیزِم
سوسیالیسم
The origins of twentieth-century socialist movements are to be found in nineteenth-century Europe.
ریشههای جنبشهای سوسیالیستی قرن بیستم را میتوان در اروپای قرن نوزدهم یافت.
Socialism emerged as a reaction to the excesses of the industrial revolution and free enterprise.
سوسیالیسم به عنوان واکنشی در برابر افراطهای انقلاب صنعتی و بنگاه آزاد پدیدار شد.
Over the course of the nineteenth century, the spread of manufacturing in Britain, France, Germany, and several other countries rapidly blighted the cities and countryside with grimy factories and squalid slums.
در طول قرن نوزدهم، گسترش تولید صنعتی در بریتانیا، فرانسه، آلمان و چند کشور دیگر، شهرها و روستاها را با کارخانههای دودگرفته و زاغههای کثیف دچار زوال سریع کرد.
Men, women, and children toiled long hours for meager wages.
مردان، زنان و کودکان ساعتهای طولانی برای دستمزدهای ناچیز کار میکردند.
For much of the century, governments did virtually nothing to regulate working hours, safety standards, or child labor.
در بیشتر قرن، دولتها عملاً هیچ کاری برای تنظیم ساعت کار، استانداردهای ایمنی یا کار کودکان انجام ندادند.
The business owners (the capitalist class) were free to deal with their workforce as they wished.
صاحبان کسبوکار (طبقه سرمایهدار) آزاد بودند که با نیروی کار خود هرگونه که بخواهند رفتار کنند.
Health care and unemployment insurance either did not exist at all or were grossly inadequate.
بهداشت و بیمه بیکاری یا اصلاً وجود نداشت یا بسیار ناکافی بود.
The vast majority of the working class, lacking basic educational opportunities, faced a desperate future with scant hope of improving their lot.
اکثریت عظیم طبقه کارگر که از امکانات آموزشی ابتدایی محروم بودند، با آیندهای ناامیدکننده و امید اندکی برای بهبود زندگی خود روبرو بودند.
Peasants who owned little or no land of their own labored under similarly arduous circumstances for their landlords.
دهقانانی که زمین اندکی داشتند یا هیچگونه زمینی نداشتند، تحت شرایط طاقتفرسای مشابهی برای مالکان زمین کار میکردند.
These conditions spawned several variants of socialist ideology.
این شرایط موجب پیدایش چندین گونه از ایدئولوژی سوسیالیستی شد.
In the first half of the nineteenth century a number of socialist thinkers devised elaborate plans for replacing the free enterprise system (capitalism) with an entirely different economic system in which the workers, or the people as a whole, would collectively own the factories, farms, mines and other productive enterprises.
در نیمه نخست قرن نوزدهم، تعدادی از اندیشمندان سوسیالیست، طرحهایی مفصل برای جایگزینی نظام بنگاه آزاد (سرمایهداری) با نظام اقتصادی کاملاً متفاوتی ریختند؛ نظامی که در آن کارگران یا به طور کلی همه مردم، به صورت جمعی مالک کارخانهها، مزارع، معادن و سایر بنگاههای تولیدی باشند.
Common ownership of economy would thus replace private ownership.
در نتیجه، مالکیت عمومی بر اقتصاد جایگزین مالکیت خصوصی میشد.
While the schemes proposed by these thinkers differed in—
در حالی که طرحهایی که این اندیشمندان ارائه کرده بودند با یکدیگر تفاوت داشتند
Socialism | سوشَلیزِم | سوسیالیسم
Industrial revolution | ایندَستریِل رِوُلوشِن | انقلاب صنعتی
Free enterprise | فری اِنترپرایز | بنگاه آزاد / اقتصاد آزاد
Capitalist class | کَپیتَلیست کِلاس | طبقه سرمایهدار
Workforce | وُرکفورس | نیروی کار
Unemployment insurance | اَناِمپلویمِنت اینشورِنس | بیمه بیکاری
Working class | وُرکینگ کِلاس | طبقه کارگر
Peasants | پِزِنتز | دهقانان
Ideology | آیدیآلُجی | ایدئولوژی
Productive enterprises | پراداکتیو اِنترپرایزِز | بنگاههای تولیدی
Common ownership | کامن اونِرشیپ | مالکیت عمومی
Private ownership | پرایوِت اونِرشیپ | مالکیت خصوصی
سوسیالیسم
The origins of twentieth-century socialist movements are to be found in nineteenth-century Europe.
ریشههای جنبشهای سوسیالیستی قرن بیستم را میتوان در اروپای قرن نوزدهم یافت.
Socialism emerged as a reaction to the excesses of the industrial revolution and free enterprise.
سوسیالیسم به عنوان واکنشی در برابر افراطهای انقلاب صنعتی و بنگاه آزاد پدیدار شد.
Over the course of the nineteenth century, the spread of manufacturing in Britain, France, Germany, and several other countries rapidly blighted the cities and countryside with grimy factories and squalid slums.
در طول قرن نوزدهم، گسترش تولید صنعتی در بریتانیا، فرانسه، آلمان و چند کشور دیگر، شهرها و روستاها را با کارخانههای دودگرفته و زاغههای کثیف دچار زوال سریع کرد.
Men, women, and children toiled long hours for meager wages.
مردان، زنان و کودکان ساعتهای طولانی برای دستمزدهای ناچیز کار میکردند.
For much of the century, governments did virtually nothing to regulate working hours, safety standards, or child labor.
در بیشتر قرن، دولتها عملاً هیچ کاری برای تنظیم ساعت کار، استانداردهای ایمنی یا کار کودکان انجام ندادند.
The business owners (the capitalist class) were free to deal with their workforce as they wished.
صاحبان کسبوکار (طبقه سرمایهدار) آزاد بودند که با نیروی کار خود هرگونه که بخواهند رفتار کنند.
Health care and unemployment insurance either did not exist at all or were grossly inadequate.
بهداشت و بیمه بیکاری یا اصلاً وجود نداشت یا بسیار ناکافی بود.
The vast majority of the working class, lacking basic educational opportunities, faced a desperate future with scant hope of improving their lot.
اکثریت عظیم طبقه کارگر که از امکانات آموزشی ابتدایی محروم بودند، با آیندهای ناامیدکننده و امید اندکی برای بهبود زندگی خود روبرو بودند.
Peasants who owned little or no land of their own labored under similarly arduous circumstances for their landlords.
دهقانانی که زمین اندکی داشتند یا هیچگونه زمینی نداشتند، تحت شرایط طاقتفرسای مشابهی برای مالکان زمین کار میکردند.
These conditions spawned several variants of socialist ideology.
این شرایط موجب پیدایش چندین گونه از ایدئولوژی سوسیالیستی شد.
In the first half of the nineteenth century a number of socialist thinkers devised elaborate plans for replacing the free enterprise system (capitalism) with an entirely different economic system in which the workers, or the people as a whole, would collectively own the factories, farms, mines and other productive enterprises.
در نیمه نخست قرن نوزدهم، تعدادی از اندیشمندان سوسیالیست، طرحهایی مفصل برای جایگزینی نظام بنگاه آزاد (سرمایهداری) با نظام اقتصادی کاملاً متفاوتی ریختند؛ نظامی که در آن کارگران یا به طور کلی همه مردم، به صورت جمعی مالک کارخانهها، مزارع، معادن و سایر بنگاههای تولیدی باشند.
Common ownership of economy would thus replace private ownership.
در نتیجه، مالکیت عمومی بر اقتصاد جایگزین مالکیت خصوصی میشد.
While the schemes proposed by these thinkers differed in—
در حالی که طرحهایی که این اندیشمندان ارائه کرده بودند با یکدیگر تفاوت داشتند
Socialism | سوشَلیزِم | سوسیالیسم
Industrial revolution | ایندَستریِل رِوُلوشِن | انقلاب صنعتی
Free enterprise | فری اِنترپرایز | بنگاه آزاد / اقتصاد آزاد
Capitalist class | کَپیتَلیست کِلاس | طبقه سرمایهدار
Workforce | وُرکفورس | نیروی کار
Unemployment insurance | اَناِمپلویمِنت اینشورِنس | بیمه بیکاری
Working class | وُرکینگ کِلاس | طبقه کارگر
Peasants | پِزِنتز | دهقانان
Ideology | آیدیآلُجی | ایدئولوژی
Productive enterprises | پراداکتیو اِنترپرایزِز | بنگاههای تولیدی
Common ownership | کامن اونِرشیپ | مالکیت عمومی
Private ownership | پرایوِت اونِرشیپ | مالکیت خصوصی
👍3❤2👏1
Forwarded from زبان تخصصی علوم سیاسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔅دوستان علوم سیاسی در تمام مقاطع از کارشناسی تا دکتری جهت:
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال زبان تخصصی علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/language_political
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال زبان تخصصی علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/language_political
❤2
Religion as Political Ideology
(ریلیجِن اَز پالتیکل آیدیا لُجی)
دین بهعنوان ایدئولوژی سیاسی
Throughout history, religions have often articulated explicit political messages.
در طول تاریخ، ادیان اغلب پیامهای سیاسی آشکاری بیان کردهاند.
The Roman Catholic Church was a dominant political force in medieval Europe, conferring divine legitimacy on kings and emperors through papal anointment.
کلیسای کاتولیک رُمی نیروی سیاسی برتری در اروپای قرون وسطی بود که از طریق تقدیس پاپی، مشروعیت الهی به پادشاهان و امپراتوران میداد.
Protestantism, a new branch of Christianity, developed later, challenged the papacy’s exclusive right to legitimize Christian political authorities.
پروتستانتیسم، شاخهای جدید از مسیحیت که بعداً پدید آمد، حق انحصاری پاپ برای مشروعیتبخشی به مقامات سیاسی مسیحی را به چالش کشید.
(ریلیجِن اَز پالتیکل آیدیا لُجی)
دین بهعنوان ایدئولوژی سیاسی
Throughout history, religions have often articulated explicit political messages.
در طول تاریخ، ادیان اغلب پیامهای سیاسی آشکاری بیان کردهاند.
The Roman Catholic Church was a dominant political force in medieval Europe, conferring divine legitimacy on kings and emperors through papal anointment.
کلیسای کاتولیک رُمی نیروی سیاسی برتری در اروپای قرون وسطی بود که از طریق تقدیس پاپی، مشروعیت الهی به پادشاهان و امپراتوران میداد.
Protestantism, a new branch of Christianity, developed later, challenged the papacy’s exclusive right to legitimize Christian political authorities.
پروتستانتیسم، شاخهای جدید از مسیحیت که بعداً پدید آمد، حق انحصاری پاپ برای مشروعیتبخشی به مقامات سیاسی مسیحی را به چالش کشید.
👍2👏2
Archangel — فرشته مقرب — آرکاِینجِل
Qur’an (Koran) — قرآن — کُران
Successor — جانشین — سَکسِسِر
Caliph — خلیفه — کِیلیف
Succession — جانشینی — سَکسِشِن
Sunni — سنی — سُنی
Shiite (Shia) — شیعه — شِیِیت / شِیا
Imam — امام — ایمام
Infallibility — عصمت (بیخطایی) — اِنفَلِبیلِتی
Majority — اکثریت — مِجُورِتی
Legitimate — مشروع — لِجِتِمِت
Companion — یار، صحابی — کِمپَنیِن
Divine — الهی — دیواین
Intervene — مداخله کردن — اِنْتِروین
Qur’an (Koran) — قرآن — کُران
Successor — جانشین — سَکسِسِر
Caliph — خلیفه — کِیلیف
Succession — جانشینی — سَکسِشِن
Sunni — سنی — سُنی
Shiite (Shia) — شیعه — شِیِیت / شِیا
Imam — امام — ایمام
Infallibility — عصمت (بیخطایی) — اِنفَلِبیلِتی
Majority — اکثریت — مِجُورِتی
Legitimate — مشروع — لِجِتِمِت
Companion — یار، صحابی — کِمپَنیِن
Divine — الهی — دیواین
Intervene — مداخله کردن — اِنْتِروین
❤8
Fascism — فاشیسم — فَشیزِم
Authoritarian — اقتدارگرا — آثُوریتِریَن
Democracy — دموکراسی — دیمُکراسی
Constituency — پایگاه رأی / حوزه انتخاباتی — کانستیتوِنسی
Charismatic Orator — سخنران کاریزماتیک — کَریزمَتِک اُرِیتُر
Galvanize — برانگیختن / تحریک کردن — گَلونایز
Mass Mobilization — بسیج تودهای — مَس مُبیلِزِیشِن
Propaganda — تبلیغات سیاسی — پِراپَگَندا
Conquest of Power — تسخیر قدرت — کانکْوِست آو پاوِر
Population Mobilization — بسیج جمعیت — پاپیولِیشِن مُبیلِزِیشِن
Vengeance — انتقام — وِنجِنس
Prejudice — تعصب — پِرِجودِس
Concentration Camp — اردوگاه کار اجباری / مرگ — کانسِنترِیشِن کَمپ
Torture Chamber — اتاق شکنجه — تورتِر چِیمبِر
Resonance — پژواک، طنین — رِزُنِنس
Economic Welfare — رفاه اقتصادی — ایکانامِک وِلفِر
Violence — خشونت — وایُلِنس
Opposition — مخالفان — آپُزیشِن
Authoritarian — اقتدارگرا — آثُوریتِریَن
Democracy — دموکراسی — دیمُکراسی
Constituency — پایگاه رأی / حوزه انتخاباتی — کانستیتوِنسی
Charismatic Orator — سخنران کاریزماتیک — کَریزمَتِک اُرِیتُر
Galvanize — برانگیختن / تحریک کردن — گَلونایز
Mass Mobilization — بسیج تودهای — مَس مُبیلِزِیشِن
Propaganda — تبلیغات سیاسی — پِراپَگَندا
Conquest of Power — تسخیر قدرت — کانکْوِست آو پاوِر
Population Mobilization — بسیج جمعیت — پاپیولِیشِن مُبیلِزِیشِن
Vengeance — انتقام — وِنجِنس
Prejudice — تعصب — پِرِجودِس
Concentration Camp — اردوگاه کار اجباری / مرگ — کانسِنترِیشِن کَمپ
Torture Chamber — اتاق شکنجه — تورتِر چِیمبِر
Resonance — پژواک، طنین — رِزُنِنس
Economic Welfare — رفاه اقتصادی — ایکانامِک وِلفِر
Violence — خشونت — وایُلِنس
Opposition — مخالفان — آپُزیشِن
❤5👍4👏1
Soviet-Style Communism
سوسیالیسم به سبک شوروی
تلفظ: (سووِیِت استایل کامیونیزِم)
🟩 جمله ۱
When the anti-tsarist revolution triumphed in Russia in 1917, it did so under circumstances different from those expected by Karl Marx.
وقتی انقلاب ضد تزار در روسیه در سال ۱۹۱۷ پیروز شد، این اتفاق در شرایطی متفاوت از آنچه کارل مارکس انتظار داشت، رخ داد.
🟩 جمله ۲
Marx, the German socialist theoretician, and his close coworker, Fredrik Engels, believed that the existence of advanced industrial capitalism with a large working-class majority was a precondition for any successful socialist revolution.
مارکس، نظریهپرداز سوسیالیست آلمانی، و همکار نزدیکش، فردریک انگلس، باور داشتند که وجود سرمایهداری صنعتی پیشرفته با اکثریتی از طبقهی کارگر، شرط اولیه برای هر انقلاب سوسیالیستی موفق است.
🟩 جمله ۳
Russia, however, was still an overwhelmingly agricultural society in 1917.
با این حال، روسیه در سال ۱۹۱۷ هنوز عمدتاً جامعهای کشاورزی بود.
🟩 جمله ۴
Marx had depicted the revolution as a largely spontaneous upheaval carried out by the masses; he did not portray it as an organized rebellion led by a political party.
مارکس انقلاب را بهعنوان یک خیزش عمدتاً خودجوش از سوی تودهها ترسیم کرده بود؛ او آن را شورشی سازمانیافته به رهبری یک حزب سیاسی نمیدانست.
🟩 جمله ۵
Socialism, however, came to Russia as the result of an uprising by certain groups of industrial workers and poor peasants engineered by a highly centralized political party, the Bolsheviks.
با این حال، سوسیالیسم در روسیه بهدنبال قیامی از سوی برخی گروههای کارگران صنعتی و دهقانان فقیر که توسط یک حزب سیاسی بسیار متمرکز، یعنی بلشویکها، سازماندهی شده بود، شکل گرفت.
🟩 جمله ۶
It was this party which soon came to be known as the Communist Party, and which defined the essence of the Soviet system formed in Russia.
این همان حزبی بود که بهزودی به حزب کمونیست معروف شد و اساس نظام شوروی شکلگرفته در روسیه را تعریف کرد.
تلفظ: (ایت واز دیس پارتِی ویچ سون کِیم تو بی نون اَز دِ کامیونیست پارتِی، اَند ویچ دیفایند دِ اِسِنس آو دِ سووِیِت سیستِم فورمد این راشیا)
🟩 جمله ۷
The Bolshevik party’s principal creator was Vladimir Ilyich Lenin (1870–1924).
خالق اصلی حزب بلشویک، ولادیمیر ایلیچ لنین (۱۸۷۰ تا ۱۹۲۴) بود.
🟩 جمله ۸
An avid student of Marx’s writings, Lenin placed his own stamp on the Marxist tradition by adapting its core ideas to Russia’s specific conditions.
لنینی که از پیروان پرشور آثار مارکس بود، با سازگار کردن ایدههای اصلی مارکسیسم با شرایط خاص روسیه، مهر خود را بر سنت مارکسیستی زد.
🟩 جمله ۹
Arguing that Marxism was not an inalterable dogma but a flexible body of thought capable of diverse applications, Lenin retained Marx’s opposition to capitalism and his commitment to socialist revolution but adjusted other aspects of Marx’s ideology to conform with Russian realities in the early twentieth century.
او استدلال میکرد که مارکسیسم یک عقیده تغییرناپذیر نیست بلکه مجموعهای انعطافپذیر از اندیشه است که میتواند کاربردهای گوناگون داشته باشد. لنین مخالفت مارکس با سرمایهداری و تعهد او به انقلاب سوسیالیستی را حفظ کرد، اما سایر جنبههای ایدئولوژی مارکس را برای سازگاری با واقعیتهای روسیه در اوایل قرن بیستم تعدیل نمود.
🟨 لغات تخصصی:
لغت
معنی
تلفظ فارسی
anti-tsarist
ضد تزار
اَنتی زاریست
revolution
انقلاب
رِوِلوشِن
circumstances
شرایط
سِرکَمستَنسِز
theoretician
نظریهپرداز
ثیئورِتیشن
industrial capitalism
سرمایهداری صنعتی
اینداستریِل کَپیتَلیزم
working-class
طبقه کارگر
وُرکینگ کِلاس
precondition
شرط اولیه
پریکاندیشِن
spontaneous
خودجوش
اسپانتِینیِس
upheaval
خیزش، دگرگونی
اَپهیول
rebellion
شورش
رِبِلیِن
centralized
متمرکز
سِنتِرَلایزد
Bolsheviks
بلشویکها
بولشِویکس
Communist Party
حزب کمونیست
کامیونیست پارتِی
Marxism
مارکسیسم
مارکسیزم
dogma
عقیده خشک، تغییرناپذیر
داگما
ideology
ایدئولوژی
آیدیالُوجی
conform
سازگار شدن
کُنفورم
realities
واقعیتها
رِئَلیتیز
سوسیالیسم به سبک شوروی
تلفظ: (سووِیِت استایل کامیونیزِم)
🟩 جمله ۱
When the anti-tsarist revolution triumphed in Russia in 1917, it did so under circumstances different from those expected by Karl Marx.
وقتی انقلاب ضد تزار در روسیه در سال ۱۹۱۷ پیروز شد، این اتفاق در شرایطی متفاوت از آنچه کارل مارکس انتظار داشت، رخ داد.
🟩 جمله ۲
Marx, the German socialist theoretician, and his close coworker, Fredrik Engels, believed that the existence of advanced industrial capitalism with a large working-class majority was a precondition for any successful socialist revolution.
مارکس، نظریهپرداز سوسیالیست آلمانی، و همکار نزدیکش، فردریک انگلس، باور داشتند که وجود سرمایهداری صنعتی پیشرفته با اکثریتی از طبقهی کارگر، شرط اولیه برای هر انقلاب سوسیالیستی موفق است.
🟩 جمله ۳
Russia, however, was still an overwhelmingly agricultural society in 1917.
با این حال، روسیه در سال ۱۹۱۷ هنوز عمدتاً جامعهای کشاورزی بود.
🟩 جمله ۴
Marx had depicted the revolution as a largely spontaneous upheaval carried out by the masses; he did not portray it as an organized rebellion led by a political party.
مارکس انقلاب را بهعنوان یک خیزش عمدتاً خودجوش از سوی تودهها ترسیم کرده بود؛ او آن را شورشی سازمانیافته به رهبری یک حزب سیاسی نمیدانست.
🟩 جمله ۵
Socialism, however, came to Russia as the result of an uprising by certain groups of industrial workers and poor peasants engineered by a highly centralized political party, the Bolsheviks.
با این حال، سوسیالیسم در روسیه بهدنبال قیامی از سوی برخی گروههای کارگران صنعتی و دهقانان فقیر که توسط یک حزب سیاسی بسیار متمرکز، یعنی بلشویکها، سازماندهی شده بود، شکل گرفت.
🟩 جمله ۶
It was this party which soon came to be known as the Communist Party, and which defined the essence of the Soviet system formed in Russia.
این همان حزبی بود که بهزودی به حزب کمونیست معروف شد و اساس نظام شوروی شکلگرفته در روسیه را تعریف کرد.
تلفظ: (ایت واز دیس پارتِی ویچ سون کِیم تو بی نون اَز دِ کامیونیست پارتِی، اَند ویچ دیفایند دِ اِسِنس آو دِ سووِیِت سیستِم فورمد این راشیا)
🟩 جمله ۷
The Bolshevik party’s principal creator was Vladimir Ilyich Lenin (1870–1924).
خالق اصلی حزب بلشویک، ولادیمیر ایلیچ لنین (۱۸۷۰ تا ۱۹۲۴) بود.
🟩 جمله ۸
An avid student of Marx’s writings, Lenin placed his own stamp on the Marxist tradition by adapting its core ideas to Russia’s specific conditions.
لنینی که از پیروان پرشور آثار مارکس بود، با سازگار کردن ایدههای اصلی مارکسیسم با شرایط خاص روسیه، مهر خود را بر سنت مارکسیستی زد.
🟩 جمله ۹
Arguing that Marxism was not an inalterable dogma but a flexible body of thought capable of diverse applications, Lenin retained Marx’s opposition to capitalism and his commitment to socialist revolution but adjusted other aspects of Marx’s ideology to conform with Russian realities in the early twentieth century.
او استدلال میکرد که مارکسیسم یک عقیده تغییرناپذیر نیست بلکه مجموعهای انعطافپذیر از اندیشه است که میتواند کاربردهای گوناگون داشته باشد. لنین مخالفت مارکس با سرمایهداری و تعهد او به انقلاب سوسیالیستی را حفظ کرد، اما سایر جنبههای ایدئولوژی مارکس را برای سازگاری با واقعیتهای روسیه در اوایل قرن بیستم تعدیل نمود.
🟨 لغات تخصصی:
لغت
معنی
تلفظ فارسی
anti-tsarist
ضد تزار
اَنتی زاریست
revolution
انقلاب
رِوِلوشِن
circumstances
شرایط
سِرکَمستَنسِز
theoretician
نظریهپرداز
ثیئورِتیشن
industrial capitalism
سرمایهداری صنعتی
اینداستریِل کَپیتَلیزم
working-class
طبقه کارگر
وُرکینگ کِلاس
precondition
شرط اولیه
پریکاندیشِن
spontaneous
خودجوش
اسپانتِینیِس
upheaval
خیزش، دگرگونی
اَپهیول
rebellion
شورش
رِبِلیِن
centralized
متمرکز
سِنتِرَلایزد
Bolsheviks
بلشویکها
بولشِویکس
Communist Party
حزب کمونیست
کامیونیست پارتِی
Marxism
مارکسیسم
مارکسیزم
dogma
عقیده خشک، تغییرناپذیر
داگما
ideology
ایدئولوژی
آیدیالُوجی
conform
سازگار شدن
کُنفورم
realities
واقعیتها
رِئَلیتیز
❤11👏2
Forwarded from روش پژوهش در علوم سیاسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅دوستان علوم سیاسی در تمام مقاطع از کارشناسی تا دکتری جهت:
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی،مدیر آکادمی سیاست و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی،مدیر آکادمی سیاست و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
❤2
الیتیکَل پراسِسِز
فرایندهای سیاسی
🔸 بند ۱
Politics is a process that takes place within a structure of rules and procedures.
سیاست، فرایندی است که در درون ساختاری از قواعد و رویهها رخ می دهد
🔸 بند ۲
Text:
Viewed in the broadest of terms, the political process typically consists of bargaining or coercion or some combination of the two.
اگر در معنای گسترده در نظر گرفته شود، فرایند سیاسی معمولاً شامل چانهزنی یا اجبار، یا ترکیبی از هر دوی آنهاست.
🔸 بند ۳
Text:
Bargaining is a process in which individuals and groups pursue their goals and deal with their conflict through direct negotiation or indirect forms of exchange.
چانهزنی فرایندی است که در آن افراد و گروهها اهداف خود را دنبال میکنند و از طریق مذاکرهٔ مستقیم یا شکلهای غیرمستقیمِ مبادله، با اختلافاتشان برخورد مینمایند.
🔸 بند ۴
Text:
Bargaining typically involves compromise, deal-making or other forms of give-and-take. It can also involve efforts by one party to exert pressure on other parties.
چانهزنی معمولاً شامل سازش، معاملهگری یا دیگر اشکال بدهبستان است. همچنین میتواند شامل تلاش یک طرف برای وارد کردن فشار بر طرفهای دیگر نیز باشد.
🔸 بند ۵
In most instances bargaining is a relatively peaceful process.
Phonetic:
در بیشتر موارد، چانهزنی فرایندی نسبتاً مسالمتآمیز است.
🔸 بند ۶
Text:
Coercion, by contrast, means the use of force or the threat to use it.
Phonetic:
اجبار، برعکس، به معنای استفاده از زور یا تهدید به استفاده از آن است.
🔸 بند ۷
Text:
In a coercive political process, A forces B to do something, often against B’s will.
در یک فرایند سیاسیِ اجباری، «الف» شخصِ «ب» را وادار به انجام کاری میکند، غالباً برخلاف خواستِ «ب».
فرایندهای سیاسی
🔸 بند ۱
Politics is a process that takes place within a structure of rules and procedures.
سیاست، فرایندی است که در درون ساختاری از قواعد و رویهها رخ می دهد
🔸 بند ۲
Text:
Viewed in the broadest of terms, the political process typically consists of bargaining or coercion or some combination of the two.
اگر در معنای گسترده در نظر گرفته شود، فرایند سیاسی معمولاً شامل چانهزنی یا اجبار، یا ترکیبی از هر دوی آنهاست.
🔸 بند ۳
Text:
Bargaining is a process in which individuals and groups pursue their goals and deal with their conflict through direct negotiation or indirect forms of exchange.
چانهزنی فرایندی است که در آن افراد و گروهها اهداف خود را دنبال میکنند و از طریق مذاکرهٔ مستقیم یا شکلهای غیرمستقیمِ مبادله، با اختلافاتشان برخورد مینمایند.
🔸 بند ۴
Text:
Bargaining typically involves compromise, deal-making or other forms of give-and-take. It can also involve efforts by one party to exert pressure on other parties.
چانهزنی معمولاً شامل سازش، معاملهگری یا دیگر اشکال بدهبستان است. همچنین میتواند شامل تلاش یک طرف برای وارد کردن فشار بر طرفهای دیگر نیز باشد.
🔸 بند ۵
In most instances bargaining is a relatively peaceful process.
Phonetic:
در بیشتر موارد، چانهزنی فرایندی نسبتاً مسالمتآمیز است.
🔸 بند ۶
Text:
Coercion, by contrast, means the use of force or the threat to use it.
Phonetic:
اجبار، برعکس، به معنای استفاده از زور یا تهدید به استفاده از آن است.
🔸 بند ۷
Text:
In a coercive political process, A forces B to do something, often against B’s will.
در یک فرایند سیاسیِ اجباری، «الف» شخصِ «ب» را وادار به انجام کاری میکند، غالباً برخلاف خواستِ «ب».
❤9👍1
Federal and Unitary Systems
فِدِرال اَند یُونیتَری سیستِمز
نظامهای فدرال و واحد
جمله ۱:
Of the eight largest countries of the world, seven — Argentina, Australia, Brazil, Canada, India, Russia, and the United States of America — are organized on a federal basis.
از میان هشت کشور بزرگ جهان، هفت کشور — آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، هند، روسیه و ایالات متحدهٔ آمریکا — بر پایهٔ نظام فدرال سازماندهی شدهاند.
جمله ۲:
Other federal countries are found on every continent and include Austria, Malaysia, Mexico, Nigeria, Switzerland, Tanzania, Venezuela, and the Federal Republic of Germany.
دیگر کشورهای فدرال در هر قاره یافت میشوند و شامل اتریش، مالزی، مکزیک، نیجریه، سوئیس، تانزانیا، ونزوئلا و جمهوری فدرال آلمان هستند
جمله ۳:
Thus more than half the land mass of the world is ruled by governments which have the federal system.
بنابراین بیش از نیمی از خشکیهای جهان توسط حکومتهایی اداره میشوند که دارای نظام فدرال هستند.
جمله ۴:
As a concept, the term ‘federalism’ has attained far and wide respectability.
بهعنوان یک مفهوم، واژهٔ «فدرالیسم» اعتبار گسترده و فراگیر یافته است.
جمله ۵:
Like the concept of democracy, federalism is also difficult to define.
مانند مفهوم دموکراسی، فدرالیسم نیز تعریف دقیقی ندارد و دشوار است.
جمله ۶:
It is derived from the Latin word foedus, which means ‘contract’ or ‘alliance.’
جمله ۷:
Throughout past centuries, however, federal has been used as a synonym for such words as national, league, or decentralized.
در طول قرون گذشته، با این حال، واژهٔ «فدرال» بهعنوان مترادف واژههایی چون «ملی»، «اتحاد»، یا «غیرمتمرکز» بهکار رفته است.
جمله ۸:
Even in The Federalist, a collection of essays by three supporters of the ratification of the American Constitution — John Jay, James Madison, and Alexander Hamilton — the term is used in different connotations.
حتی در کتاب فدرالیست، مجموعهای از مقالات نوشتهشده توسط سه تن از حامیان تصویب قانون اساسی آمریکا — جان جی، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتن — این واژه در معانی گوناگون بهکار رفته است.
جمله ۹:
One useful and standard definition of federalism, however, is a political system organized on a territorial basis in which sovereignty is divided between two units — a central government and regional governments — and in which an individual is a citizen of both.
با این حال، یکی از تعاریف مفید و استانداردِ «فدرالیسم» این است که نظامی سیاسی بر پایهٔ قلمرو سازمانیافته است، که در آن حاکمیت میان دو واحد تقسیم میشود — دولت مرکزی و دولتهای منطقهای — و در آن، فردی شهروند هر دو محسوب میشود.
فِدِرال اَند یُونیتَری سیستِمز
نظامهای فدرال و واحد
جمله ۱:
Of the eight largest countries of the world, seven — Argentina, Australia, Brazil, Canada, India, Russia, and the United States of America — are organized on a federal basis.
از میان هشت کشور بزرگ جهان، هفت کشور — آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، هند، روسیه و ایالات متحدهٔ آمریکا — بر پایهٔ نظام فدرال سازماندهی شدهاند.
جمله ۲:
Other federal countries are found on every continent and include Austria, Malaysia, Mexico, Nigeria, Switzerland, Tanzania, Venezuela, and the Federal Republic of Germany.
دیگر کشورهای فدرال در هر قاره یافت میشوند و شامل اتریش، مالزی، مکزیک، نیجریه، سوئیس، تانزانیا، ونزوئلا و جمهوری فدرال آلمان هستند
جمله ۳:
Thus more than half the land mass of the world is ruled by governments which have the federal system.
بنابراین بیش از نیمی از خشکیهای جهان توسط حکومتهایی اداره میشوند که دارای نظام فدرال هستند.
جمله ۴:
As a concept, the term ‘federalism’ has attained far and wide respectability.
بهعنوان یک مفهوم، واژهٔ «فدرالیسم» اعتبار گسترده و فراگیر یافته است.
جمله ۵:
Like the concept of democracy, federalism is also difficult to define.
مانند مفهوم دموکراسی، فدرالیسم نیز تعریف دقیقی ندارد و دشوار است.
جمله ۶:
It is derived from the Latin word foedus, which means ‘contract’ or ‘alliance.’
جمله ۷:
Throughout past centuries, however, federal has been used as a synonym for such words as national, league, or decentralized.
در طول قرون گذشته، با این حال، واژهٔ «فدرال» بهعنوان مترادف واژههایی چون «ملی»، «اتحاد»، یا «غیرمتمرکز» بهکار رفته است.
جمله ۸:
Even in The Federalist, a collection of essays by three supporters of the ratification of the American Constitution — John Jay, James Madison, and Alexander Hamilton — the term is used in different connotations.
حتی در کتاب فدرالیست، مجموعهای از مقالات نوشتهشده توسط سه تن از حامیان تصویب قانون اساسی آمریکا — جان جی، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتن — این واژه در معانی گوناگون بهکار رفته است.
جمله ۹:
One useful and standard definition of federalism, however, is a political system organized on a territorial basis in which sovereignty is divided between two units — a central government and regional governments — and in which an individual is a citizen of both.
با این حال، یکی از تعاریف مفید و استانداردِ «فدرالیسم» این است که نظامی سیاسی بر پایهٔ قلمرو سازمانیافته است، که در آن حاکمیت میان دو واحد تقسیم میشود — دولت مرکزی و دولتهای منطقهای — و در آن، فردی شهروند هر دو محسوب میشود.
❤5
Forwarded from زبان تخصصی علوم سیاسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔅دوستان علوم سیاسی در تمام مقاطع از کارشناسی تا دکتری جهت:
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال زبان تخصصی علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/language_political
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال زبان تخصصی علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/language_political
❤4
Forwarded from روش پژوهش در علوم سیاسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔅دوستان علوم سیاسی در تمام مقاطع از کارشناسی تا دکتری جهت:
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/Policy_researcher
✅نگارش مقاله
✅نگارش پایان نامه
✅چاپ کتاب
✅ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
✅ تبدیل پایان نامه به کتاب
🔆میتوانند با ایدی و شماره تماس اینجانب #مرضیه_محمدی
مدیر آکادمی سیاست
و آکادمی زبان تخصصی علوم سیاسی
در ارتباط باشند
👇🏼👇🏼👇🏼
🔅جهت ارتباط و مشاوره:
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
✅کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
👇🏼👇🏼
https://www.tgoop.com/Policy_researcher
❤2
Federal and Unitary Systems
فِدِرال اَند یُونیتَری سیستِمز
نظامهای فدرال و واحد
جمله ۱:
Of the eight largest countries of the world, seven — Argentina, Australia, Brazil, Canada, India, Russia, and the United States of America — are organized on a federal basis.
از میان هشت کشور بزرگ جهان، هفت کشور — آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، هند، روسیه و ایالات متحدهٔ آمریکا — بر پایهٔ نظام فدرال سازماندهی شدهاند.
جمله ۲:
Other federal countries are found on every continent and include Austria, Malaysia, Mexico, Nigeria, Switzerland, Tanzania, Venezuela, and the Federal Republic of Germany.
دیگر کشورهای فدرال در هر قاره یافت میشوند و شامل اتریش، مالزی، مکزیک، نیجریه، سوئیس، تانزانیا، ونزوئلا و جمهوری فدرال آلمان هستند
جمله ۳:
Thus more than half the land mass of the world is ruled by governments which have the federal system.
بنابراین بیش از نیمی از خشکیهای جهان توسط حکومتهایی اداره میشوند که دارای نظام فدرال هستند.
جمله ۴:
As a concept, the term ‘federalism’ has attained far and wide respectability.
بهعنوان یک مفهوم، واژهٔ «فدرالیسم» اعتبار گسترده و فراگیر یافته است.
جمله ۵:
Like the concept of democracy, federalism is also difficult to define.
مانند مفهوم دموکراسی، فدرالیسم نیز تعریف دقیقی ندارد و دشوار است.
جمله ۶:
It is derived from the Latin word foedus, which means ‘contract’ or ‘alliance.’
جمله ۷:
Throughout past centuries, however, federal has been used as a synonym for such words as national, league, or decentralized.
در طول قرون گذشته، با این حال، واژهٔ «فدرال» بهعنوان مترادف واژههایی چون «ملی»، «اتحاد»، یا «غیرمتمرکز» بهکار رفته است.
جمله ۸:
Even in The Federalist, a collection of essays by three supporters of the ratification of the American Constitution — John Jay, James Madison, and Alexander Hamilton — the term is used in different connotations.
حتی در کتاب فدرالیست، مجموعهای از مقالات نوشتهشده توسط سه تن از حامیان تصویب قانون اساسی آمریکا — جان جی، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتن — این واژه در معانی گوناگون بهکار رفته است.
جمله ۹:
One useful and standard definition of federalism, however, is a political system organized on a territorial basis in which sovereignty is divided between two units — a central government and regional governments — and in which an individual is a citizen of both.
با این حال، یکی از تعاریف مفید و استانداردِ «فدرالیسم» این است که نظامی سیاسی بر پایهٔ قلمرو سازمانیافته است، که در آن حاکمیت میان دو واحد تقسیم میشود — دولت مرکزی و دولتهای منطقهای — و در آن، فردی شهروند هر دو محسوب میشود.
✅کانال آموزش زبان تخصصی علوم سیاسی
👇👇👇
https://www.tgoop.com/language_political
فِدِرال اَند یُونیتَری سیستِمز
نظامهای فدرال و واحد
جمله ۱:
Of the eight largest countries of the world, seven — Argentina, Australia, Brazil, Canada, India, Russia, and the United States of America — are organized on a federal basis.
از میان هشت کشور بزرگ جهان، هفت کشور — آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، هند، روسیه و ایالات متحدهٔ آمریکا — بر پایهٔ نظام فدرال سازماندهی شدهاند.
جمله ۲:
Other federal countries are found on every continent and include Austria, Malaysia, Mexico, Nigeria, Switzerland, Tanzania, Venezuela, and the Federal Republic of Germany.
دیگر کشورهای فدرال در هر قاره یافت میشوند و شامل اتریش، مالزی، مکزیک، نیجریه، سوئیس، تانزانیا، ونزوئلا و جمهوری فدرال آلمان هستند
جمله ۳:
Thus more than half the land mass of the world is ruled by governments which have the federal system.
بنابراین بیش از نیمی از خشکیهای جهان توسط حکومتهایی اداره میشوند که دارای نظام فدرال هستند.
جمله ۴:
As a concept, the term ‘federalism’ has attained far and wide respectability.
بهعنوان یک مفهوم، واژهٔ «فدرالیسم» اعتبار گسترده و فراگیر یافته است.
جمله ۵:
Like the concept of democracy, federalism is also difficult to define.
مانند مفهوم دموکراسی، فدرالیسم نیز تعریف دقیقی ندارد و دشوار است.
جمله ۶:
It is derived from the Latin word foedus, which means ‘contract’ or ‘alliance.’
جمله ۷:
Throughout past centuries, however, federal has been used as a synonym for such words as national, league, or decentralized.
در طول قرون گذشته، با این حال، واژهٔ «فدرال» بهعنوان مترادف واژههایی چون «ملی»، «اتحاد»، یا «غیرمتمرکز» بهکار رفته است.
جمله ۸:
Even in The Federalist, a collection of essays by three supporters of the ratification of the American Constitution — John Jay, James Madison, and Alexander Hamilton — the term is used in different connotations.
حتی در کتاب فدرالیست، مجموعهای از مقالات نوشتهشده توسط سه تن از حامیان تصویب قانون اساسی آمریکا — جان جی، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتن — این واژه در معانی گوناگون بهکار رفته است.
جمله ۹:
One useful and standard definition of federalism, however, is a political system organized on a territorial basis in which sovereignty is divided between two units — a central government and regional governments — and in which an individual is a citizen of both.
با این حال، یکی از تعاریف مفید و استانداردِ «فدرالیسم» این است که نظامی سیاسی بر پایهٔ قلمرو سازمانیافته است، که در آن حاکمیت میان دو واحد تقسیم میشود — دولت مرکزی و دولتهای منطقهای — و در آن، فردی شهروند هر دو محسوب میشود.
✅کانال آموزش زبان تخصصی علوم سیاسی
👇👇👇
https://www.tgoop.com/language_political
Telegram
زبان تخصصی علوم سیاسی
با مدیریت اینجانب: مرضیه محمدی(دانش آموخته روابط )
خدمات ما:
👇🏼👇🏼👇🏼
آموزش پایان نامه نویسی
آموزش مقاله نویسی
تبدیل پایان نامه کتاب
ترجمه متون تخصصی
جهت ارتباط و مشاوره:
#مرضیه_محمدی
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
خدمات ما:
👇🏼👇🏼👇🏼
آموزش پایان نامه نویسی
آموزش مقاله نویسی
تبدیل پایان نامه کتاب
ترجمه متون تخصصی
جهت ارتباط و مشاوره:
#مرضیه_محمدی
👇👇👇
@Avant_grade_98
09189021885
❤5👏1
Forwarded from تبادلات تخصصی امور بینالملل
☘️🧿☘️ حرفهایهای مطالعات بینالمللی
🌓 مطالعات راهبردی شرق
@iran_sharghi
🌎 اندیشکده تهران
@InstituteTehran
🌎 دوره فن ترجمه زبان علوم سیاسی و متون مطبوعاتی
@policyinact
🌎 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بینالملل
@ecopolitist
🌎 کمیته ضد جنگ و تحریم 🇮🇷
@NowarNosanctions
🌎 کانال سیاسیون ایران
@Iranianpoliticianss
🌎 اندیشکدهها درباره ایران چه میگویند؟
@Rasadkhone_in
🌎 مطالعات ترکیه و قفقاز
@turkeycaucasus
🌎 ژئواکونومیک نیوز
@GeoecoNEWS
🌎 همه چیز درباره چین 🇨🇳
@chinese10
🌎 اوراسیا پست، اخبار و تحلیل - چین و روسیه CIS
@EurasiaPost
🌎 کانال مطالعات سوریه
@hdrhbb1
🌎 مرکز مطالعات عراق
@instituteofiraqistudies
🌎 دولت دین
@dolatedin
🌎 اقتصاد آفریقا
@EcoAfrican
🌎 کانال علوم سیاسی
@politicalsciencce
🌎 تحلیل مسائل سیاسی خاورمیانه
@paygah_ejtemayi
🌎 پژوهشکده علوم سیاسی
@Policyresearcherr
🌎 آکادمی سیاست
@Politicalsciennce
🌎 اخبار و تحلیل مسائل خاورمیانهوشمالآفریقا
@mena_news_analysis
🌎 آموزش زبان چینی (در مسیر ابریشم)🇨🇳🇨🇳
@Learningchinesesrpllic
🌎 تحولات عراق و شامات
@IraqLevant
🌎 خبری تحلیلی سیاق
@syaaq_ir
🌎 ترجمه متون تخصصی علوم سیاسی
@Politicianns
🌎 دیپلماسی و سیاست خارجی
@Iranian_diplomacy
🌎 اندیشکده حقوق و روابط بینالملل
@ir_silr
🌎 بانک مقالات علوم سیاسی
@maghalatolomsiasii
🌎 چین و ماچین 🇨🇳🇨🇳🇨🇳
@china_Reivew
🌎 روسکیی چاس
@RusskiyChas
🌎 لوموند دیپلماتیک Le Monde diplomatique
@mondediplofa
🌎 روش پژوهش در حقوق
@researcheerr
🌎 اندیشکده مطالعات حاکمیت و روابط بینالملل
@GovernanceStudies
🌎 کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
@Policy_researcher
🌎 کتابخانه تخصصی روابط بین الملل
@ir_Texts
🌎 آموزش زبان تخصصی رشته علوم سیاسی
@language_political
🌎 آکادمی تخصصی جهان بینالملل
@InternationalAcademic
🌎 موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
@iras_institute
🌎 کانال مطالعات یمن🇾🇪
@yemenstudies_ir
🌎 کنکور ارشد و دکتری علوم سیاسی
@politicsman
🌓 شناخت دقیق پاکستان؛ اندیشکده اقبال
@andishkadehiqbal
🌻🧿☘️ هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
🌓 مطالعات راهبردی شرق
@iran_sharghi
🌎 اندیشکده تهران
@InstituteTehran
🌎 دوره فن ترجمه زبان علوم سیاسی و متون مطبوعاتی
@policyinact
🌎 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بینالملل
@ecopolitist
🌎 کمیته ضد جنگ و تحریم 🇮🇷
@NowarNosanctions
🌎 کانال سیاسیون ایران
@Iranianpoliticianss
🌎 اندیشکدهها درباره ایران چه میگویند؟
@Rasadkhone_in
🌎 مطالعات ترکیه و قفقاز
@turkeycaucasus
🌎 ژئواکونومیک نیوز
@GeoecoNEWS
🌎 همه چیز درباره چین 🇨🇳
@chinese10
🌎 اوراسیا پست، اخبار و تحلیل - چین و روسیه CIS
@EurasiaPost
🌎 کانال مطالعات سوریه
@hdrhbb1
🌎 مرکز مطالعات عراق
@instituteofiraqistudies
🌎 دولت دین
@dolatedin
🌎 اقتصاد آفریقا
@EcoAfrican
🌎 کانال علوم سیاسی
@politicalsciencce
🌎 تحلیل مسائل سیاسی خاورمیانه
@paygah_ejtemayi
🌎 پژوهشکده علوم سیاسی
@Policyresearcherr
🌎 آکادمی سیاست
@Politicalsciennce
🌎 اخبار و تحلیل مسائل خاورمیانهوشمالآفریقا
@mena_news_analysis
🌎 آموزش زبان چینی (در مسیر ابریشم)🇨🇳🇨🇳
@Learningchinesesrpllic
🌎 تحولات عراق و شامات
@IraqLevant
🌎 خبری تحلیلی سیاق
@syaaq_ir
🌎 ترجمه متون تخصصی علوم سیاسی
@Politicianns
🌎 دیپلماسی و سیاست خارجی
@Iranian_diplomacy
🌎 اندیشکده حقوق و روابط بینالملل
@ir_silr
🌎 بانک مقالات علوم سیاسی
@maghalatolomsiasii
🌎 چین و ماچین 🇨🇳🇨🇳🇨🇳
@china_Reivew
🌎 روسکیی چاس
@RusskiyChas
🌎 لوموند دیپلماتیک Le Monde diplomatique
@mondediplofa
🌎 روش پژوهش در حقوق
@researcheerr
🌎 اندیشکده مطالعات حاکمیت و روابط بینالملل
@GovernanceStudies
🌎 کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
@Policy_researcher
🌎 کتابخانه تخصصی روابط بین الملل
@ir_Texts
🌎 آموزش زبان تخصصی رشته علوم سیاسی
@language_political
🌎 آکادمی تخصصی جهان بینالملل
@InternationalAcademic
🌎 موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
@iras_institute
🌎 کانال مطالعات یمن🇾🇪
@yemenstudies_ir
🌎 کنکور ارشد و دکتری علوم سیاسی
@politicsman
🌓 شناخت دقیق پاکستان؛ اندیشکده اقبال
@andishkadehiqbal
🌻🧿☘️ هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
