من فکر می‌کردم می‌شناسمت.
با هر کلمه‌ات، هر تایپت، برام شبیه یه قطعه پازل بودی. با دقت می‌چیدمت...
فکر می‌کردم می‌دونم قراره چجوری باشی وقتی نزدیک‌تر شی.فکر می‌کردم قراره یه امنیت خاص بیاد...
ولی بعد که اومدی، شبیه تصویرهام نبودی.
نه اینکه بد باشی، نه...
فقط واقعی‌تر از چیزی بودی که ذهنم ساخته بود.
و شاید هم… دورتر.
بی‌صدا بودی. بی‌حس‌تر از اون چیزی که برای من داشتی…
و من موندم با یه تصویر قشنگ که توش نفس نمی‌کشیدی.
با یه صدای مجازی که توی دنیای واقعی خفه شد.
حالا می‌فهمم؛ شاید من بیشتر عاشقِ صدایی بودم که فقط توی شبای سکوت خودم پخش می‌شد.

طوری که غم و آرامش رو با هم ترکیب کرده این بی‌کلام:)
ظهر جمعتون بخیر🫂
@Kolbe_ee

آدم ضعیفی نبود؛ اما دیگه حوصله‌ی سختی‌ها رو نداشت. میل عجیبی به گریز پیدا کرد؛ به ندیدن، ندونستن، رفتن برای همیشه.

اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ(انعام۶۴)


خداست که شما را از آن تاریکیها
نجات می‌دهد و از هر اندوهی میرهاند،
باز هم به او شرک می‌آورید.


⛈ 18:18

اگه یهویی از زندگی‌تون غیب شدم بدونید دلیلش خودم بودم و شما اونقدر برام عزیز بودید که نمی‌خواستم درگیر غم و غصه‌ی زندگی من بشید.

⛈ 20:20

وقتی اون ترکت کرد و تو شکستی، نپرس چرا. تو کافی بودی. انقدر کافی که اون توان حمل کردنش رو نداشت.

⛈ 21:21

ما دیگه باهم صحبت نمی‌کنیم، اما همیشه این احساس رو دارم که قصه‌ی ما هنوز تموم نشده.


⛈ 23:23

من که از خواب بیدار می‌شوم و می‌دانم که وزن انضباط سنگین است،
اما نفرتی که از معمولی بودن دارم سنگین تر است.

کاش میشد بعضی شبا
خودم رو توی یه آهنگ آروم جا بذارم
و فراموش شم...

یکی از دلایلی که چنلتو خیلی دوست دارم تایم های رُندی هستش ک پست میذاری
خیلی زیاد حس خوبی میده🩵

خودتو سرزنش نکن عزیزم
گاهی خسته بودن طبیعیه.
گاهی گم شدن، شکست خوردن،
یه جور آماده شدنه برای شروع دوباره..

بعضی وقتا لازم نیست همه چی رو درست کنی..
کافیه بشینی یه گوشه
یه چایی بریزی،
یه موزیک آروم بذاری،
و بذاری دنیا یه کم خودش جلو بره.
تو فقط نفس بکش..
همین کافیه!..

به پایان فکر نکن، اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ میکند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مثل آغاز.
🌧 20:20