Telegram Web
.



چشمان ٺو سازنده ی
؏شـق اسٺ و بدیهی‌سٺ،
این دل نَشود بعــد
نڪَاهٺ دڪَر آرام...



#علی_صاحبکار
.



ٺو را به وُسعٺِ جغرافیای نابِ آغوشٺ

به حَدّی ڪه نڪَنجَد در ٺصَوُر، دوسٺٺ دارم




#رضا_ترکمان
.


؏شـق ٺو باشد مرا جنٺ چڪار آید مرا

ای بهشت من دوچشمان قشنڪَٺ بیشٺر



#صادق_ب
.


امشب دو چشم ساحرٺ
             بهر دلم  جادو ڪند
            چون ٺڪ سٺاره در دل
                 شبهای من سوسو ڪند.....

باعطر ڭَیسویٺ بیا هر
       شب ٺو در آغوش من
           باشد  ڪه  شبهای  مرا
                 سرشار  از  شب بو ڪند


#پرویزغلامی
.



سحرم نیڪو نڪَردد
مڪَر آنڪَه ڪه نڪَار
ڪَوش من خوانده بڪَوید
صبح زیبایٺ بخیر.....




#ترنم_ماه
.


نامت افسون و نڪَاهت شده افسانه ی ما
آتش انداخت خیال تو به ڪاشانه ی ما

مستی از بام سرم پر زد و پروایم نیست
ڪه بڪَویم شده رویای تو پیمانه ی ما

آه ای دورترین!   ،  دورترین نزدیڪم
نقش چشمت شده حڪ بر دل دیوانه ی ما

ڪاش ڪَاهی گذری بر من و این ڪوچه کنی
تا ڪه ڪَل باز ڪند یاس سر خانه ی ما

یاس نه, ڪوچه و آن خانه و ایوان هم نه
ڪاش آباد ڪنی این دل ویرانه ی ما


#مهدی_عنایتی
.


الله الله از آن نڪَاهی ڪه ٺو راسٺ

جز سجده مڪَر چه می ٺوانم بڪنم؟




#جواد_مزنگی
.



قیام مردم چشمٺ،
چه انقلاب قشنڪَی!
ٺو برڪَزیده ی قلبی!
چه انتخاب قشنڪَی!

رسید ڪار من و
دل به اتفاق قشنڪَی
ڪشید ؏ـاقبٺ اما
به ؏شـقِ نابِ قشنڪَی!



#ترانه_تقوی (پرنده شرقی)
.


یڪ جرعه من
از لبان ٺو نوشیدم
مسٺم من از آن
شراب  ڪاری ، عمری

انڪَور لبان ٺو
مڪَر چند ساله سٺ؟
اینڪَونه نشسٺم
به خماری ، عمری.....


#نازی_شکوری
.



؏شـق من
چشمان خود را باز ڪن
خورشید قلب من ٺویی
روز و شب ،هر نفسم
همه وجود من ٺویی




#آناا_ڪیاجمالی(الهه‌ی‌خیال)
.


عشق یعنی ڪه تو را سخت تماشا بڪند!
تا ڪه لبخند زدی يڪدفعه حاشا بڪند

در پس چهره او عشق نبینی و ولی
در پی طرز بیانش به تو غوغا بڪند

عشق یعنی ڪه تو هم محو نڪَاهش بشوی
او هم از چشم خودش خرج هنرها بڪند

یوسفی در ته زندان ملالش باشی
عاشقت باشد و او صبرِ زلیخا بڪند

نفست بند نفس های دلش باشد و او
با دل مرده ی تو ڪار مسیحا بڪند

ڪَونه اش سرخ شود اوج ڪَناهش باشد
لعنتی بر تب شیرین هوس ها بڪند

ڪَرچه‌باحجب‌وحیا هست‌ولی‌وقت‌وداع
بپرد در بغلت، ترک مدارا بکند


#محمد_لالوی
.



آنچنان دل برده ای از
من ڪه حٺی مرڪَ هم
قدرٺ آن را ندارد
ٺا جدایی افڪند.....


#امیر_دیوار
.


غنچه ڪن لبهای نازٺ؛ نازنیــــنا ٺا زنم

بوسه ای از قـــعر رویا ؛بر لبان سرخ ٺو




#رزگار_مـــــوڪریآڹ
.

زیبای من
چشمان ٺو برای صورت‌اٺ بسیار بزرڪَ اسٺ
چشمان ٺو برای زمین بسیار بزرڪَ اسٺ
سرزمین‌هایی اسٺ
رودخانه‌هایی اسٺ
در چشمان ٺــو
از میان آن‌ها می‌ڪَذرم
آنها دنیا را روشن می‌ڪنند
و من از میان آن می‌ڪَذرم
زیبــــای مــــن


#پابلونرودا
.


ساڪن شدی در
قلب من ای یارمن
جانان من ای ؏شـق
بی ٺڪرار من.....

هرڪَز نشد همراه
من جز ؏شـق ٺو
ای ماه ٺابان من
و  دلـدار مـن.....


#زهرارحیمدادے_باخرزی
.


صبــــح من
با ماه رخِ ٺو عجین اسٺ
هر سپیده دم
از خنده هایٺ شڪـر می ریزد
و حضــــــورٺ
شرری از شهــد اسٺ
بر شراره های قلبــــــــم...
ٺـــــــــــــو
زیباٺرین جنون هر روز منی


#یلدا_کولیوند
.


نمڪ پاشیده‌ای شاید به‌خلوت روی لب هایت
که لب را بی اراده می کشاند سوی لب هایت

چه‌خوشحالم به‌من‌آهسته و‌پیوسته می‌بخشی
شرابِ بوسه را در خلوت از پستوی لبهایت

امان از آن لبِ سُرخِ اناری رنڪَ و ڪَیلاسی
‌ڪه‌لب‌ڪَس‌می‌شود ازطعمِ‌خرمالوی‌لب‌هایت

نمڪ دارد اگر لبهایت اما طعم ِ شیرینی ست
عسل می ریزد از هر گوشه ی کندوی لب هایت

شدم مثل ِ کبوتر که پناه آورده ام بر تو
بده رُخصت بسازم لانه ام را روی لب هایت



#عباس_عبدالحسینی
.


ٺا نڪَاهم بر نڪَاهٺ
خورد ، چشمم ٺار شد
با ٺماشای ٺو ، قلبم
؏ـاشق و بیمــــار شد.....

چشمهایٺ چشمه ی
خورشید و من مشٺاقِ آن
چشم من بعد از ٺو ،
از خورشید هم بیزار شد....


#اصغر_مدققی
.


نیمه ی صورٺ ٺو
ڪَوشه ای از باغ بهشٺ
ڪَونه اٺ مثل هلو
چشم ٺو هم زیٺون اسٺ......



#داود_اصغری
.



پادشاهی ؏ـالم را
به چشمان ٺو باخٺم
اسیر ؏شـق ٺو ڪَشٺم و
دل ز دنیا بریده ام.....



#محمدرجبی
2025/05/31 08:40:25
Back to Top
HTML Embed Code: