Telegram Web
.


نڪَاهم میڪنی ڪَاهی
چه زیبا مزه می ریزی
عجب احساس شیرینی
چه رویای دل انڪَیزی......

نفوذ خنده هایٺ
مرز قلبم را ٺصاحب ڪرد
از این ٺسخیر من دیڪَر
ندارم پیشڪش چیزی........


#محسن_اسکندری
.


خشٺ بر خشٺ
روی هم می ڪَذارم
ٺمام دوسٺ داشٺنم را
ٺا حصاری بلند ساخٺه شود از ؏شـق،
برای روزهای دلٺنڪَی اٺ..
خیالٺ راحٺ؛
سایه ؏شـقم همه جا همراه ٺوسٺ
و ثانیه ای رها نمی ڪند ٺو را...


#یسنـا_اڪبـری  
.


رنڪَ شب رنڪَ
سیاه موی ٺوسٺ
ماه ان ایینه ای
از روی ٺوسٺ......

بوی شب بوهای
خوشبوی حیاط
طره ای از ؏ـطر آن
ڪَیسوی ٺوسٺ......


#صادق_ب
.



مشرقِ پهنای چشمانٺ
عجب افسون‌ڪَری‌سٺ
من طلو؏ ؏شـق را در
یڪ نڪَاهَٺ خوانده‌ام......




#حمید_رضا_یگانه
.


پیچیده ای, ای
؏شـق,سراسر رازی
چون یڪ ٺنه در
حریم دل,می ٺازی......

ڪَهڪَاه ڪنی بهشتٺ
این دنـــیا را
ڪَاه از دو جهان,
خرابه ای می سازی......


#منصورپیکانپور
.


ازچه بوسیدن لبهای شما ممنوع است
نکند بهر من بی سر و پا ممنوع است ؟

بوسه ات محرم من گشته تو معشوق منی
بوسه از روی هوس ، یاکه هوئ ممنوع است

فکر کن جنگ شده ترس اسیرت کرده
غیر من در بغلی جای بگیری بخدا ممنوع است

ساقی ام باش بکن پاره ز سر روسری ات
بغلم باده دهی بوسه دهی از چه بما ممنوع است

تیر غمهای تو را بر دل و جان زخمه زدم
جای زخمه گل من بوسه چرا ممنوع است

گفته بودی که دگر غصه زخود دور کنم
شادی ام تاکه شوم از تو جدا ممنوع است 

عاشقانه شده ام خانه خرابت گل من
جز در آغوش تو عشقم همه جا ممنوع است


#غفارحسین #نژاد "#رافغ "
.


ڪَر چه به شعله میڪشی
قلب مرا به عشوه اٺ
بر دو جهان نمی دهم
یڪ سر ٺار موی ٺو...


#حسین_منزوی
.

قاضی ؏شـقم  مجازاٺٺ
  ڪـنم  با  حڪـم خـود
حد ٺو حبس اسٺ در این
بند واین زنـدان دل ......



#پرویزغلامی
.


آیینه ی خورشید،
چراغِ شبٺـان
رویایی و پر سٺاره
،باغِ شبٺـان.......

در سردی این زمانه
باشد ای ڪـاش
ڪَرم از نفسِ ؏شـق،
اجاقِ شبٺـان.......


#آذین_قانع
.


با صبح نڪَاهٺ
آفٺاب آورده
از چشمه ی زندڪَانی
آب آورده......

هر لحظه سلام و
خنده ی صبحدمٺ
سرمسٺ برای من
شـراب آورده .......


#آرام_لک
.



؏شـقت به دل افٺاده
چه بی حد و حساب
در چشم دلم تویی
فقط دلبرِ ناب.......



#مهنازنجفی
.


ساحل هم ڪه باشی ؛؛
  ٺشنه بوسه ای شیرین
از لب شور دریایی هسٺی
ڪه دوسٺش داری.....


#شاهـــــرخ_صفـــرنژاد
.


مدٺي هسٺ شدم
ڪَوش به فرمان دلم
مي ڪنم جان و سر
و دسٺ به قربان دلم......

برده عقل از سر من
صورٺ ليلايي او
مثل مجنون شده ام
دسٺ به دامان دلم.......


#رضا_ايزدي ( سكوت )
.



قصه ی  عشق  من  از چشم تو  آغاز شده
ناز  چشمان  تو  را   دیدم و افسانه  شدم

شده ام مست ازآن باده ی چشمان قشنگ
مست و بیخود شدم و ساکن ویرانه شدم

همه  منعم  به  پرستیدن  تو  کردن  و من 
دل سپردم  به تو  و   راهی   بتخانه  شدم


#پرویزغلامی
.


شب را
بارش ماه رخساره اٺ
زیبا می ڪند
والا سٺاره ڪه
حرفی برای ڪَفٺن ندارد
ای همـــه زیبایی
ٺـــــــو!


#رضا_قریشی_نژاد
.


آرام جانم
هر روز صبح خورشید
با چشمان ٺو قرار دارد
ازین روسٺ
ڪه آرام و قرار ندارم



#هما_تیمورنژاد
.


دلربایی می‌ڪنی،
ای دلبر و دنیای من
قند می‌ریزد ز لب‌های
ٺو ای، رؤیای من......

بس ڪه یاد ٺوسٺ در هر
ڪَوشه از جان و دلم 
نام ٺو جاری‌سٺ دائم،
در دل و لب‌های من.......


#حکمت_الله_حاجی_زاده
2025/09/11 17:33:44
Back to Top
HTML Embed Code: