Forwarded from جمهوری شهریاری هوشنگ (محمد)
تو آن مِِه فروشی مرا میفروشی
لباس مرا میتوانی بپوشی
لباسی که بیزار از او هفت ننگ است
نپوشد مگر پیکر عیبپوشی
تو مینْیاتوری کمنظیری که در باغ
نگیری به همراه خود ساقدوشی
مرا داد باری صلیب تو بر دوش
ز عهد عتیقش امانتفروشی
نه آهم بگیرد شبی دامنت را
نه این نالهها راه دارد به گوشی
تنِ سرمه، پوشاندهام آبرنگی
نیوشای وحیام نیامد سروشی
به معراج تجرید، تشریف دادیم
از این رو نداریم جوش و خروشی
گلوی خراشیدهام _ تشنه در دیس _
شبیخون یحیاست در عیش و نوشی
شدم سوسنی که زبانش بریده
نه آن شهرزادی که تو آرزوشی
نپرسیدم از لعل چاووش او هیچ
چرا وقت و بی وقت، ما را خموشی؟
تفٱل زدم با نگاهت ولی حیف
که در پشت صحنه فقط فالگوشی
خلاصت کنم از ستیزی که در آن
نه اسکندری مانده نه داریوشی
اگر ساغر از دست حافظ گرفتی
میفکن دگر در مغان جنب و جوشی
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ه.خورشیدی | تهران
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#نه_به_اعدام #نه_به_حجاب_اجباری
#غزل #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان
#مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
https://www.tgoop.com/JFhooshang1
لباس مرا میتوانی بپوشی
لباسی که بیزار از او هفت ننگ است
نپوشد مگر پیکر عیبپوشی
تو مینْیاتوری کمنظیری که در باغ
نگیری به همراه خود ساقدوشی
مرا داد باری صلیب تو بر دوش
ز عهد عتیقش امانتفروشی
نه آهم بگیرد شبی دامنت را
نه این نالهها راه دارد به گوشی
تنِ سرمه، پوشاندهام آبرنگی
نیوشای وحیام نیامد سروشی
به معراج تجرید، تشریف دادیم
از این رو نداریم جوش و خروشی
گلوی خراشیدهام _ تشنه در دیس _
شبیخون یحیاست در عیش و نوشی
شدم سوسنی که زبانش بریده
نه آن شهرزادی که تو آرزوشی
نپرسیدم از لعل چاووش او هیچ
چرا وقت و بی وقت، ما را خموشی؟
تفٱل زدم با نگاهت ولی حیف
که در پشت صحنه فقط فالگوشی
خلاصت کنم از ستیزی که در آن
نه اسکندری مانده نه داریوشی
اگر ساغر از دست حافظ گرفتی
میفکن دگر در مغان جنب و جوشی
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ه.خورشیدی | تهران
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#نه_به_اعدام #نه_به_حجاب_اجباری
#غزل #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان
#مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
https://www.tgoop.com/JFhooshang1
Telegram
جمهوری فدرال هوشنگ
www.tgoop.com/JFhooshang1
کانال محمدرمضانیفرخانی
آیدی تلگرام من:
@FarXan70
کانال محمدرمضانیفرخانی
آیدی تلگرام من:
@FarXan70
گم گردم اگر تو جستجویم نکنی
آیینه صفت روی به سویم نکنی
در حق خود از لطف تو گفتم بسیار
یارب!یارب ! دروغگویم نکنی
#میرزا_طاهر_وحید_قزوینی
@js313
آیینه صفت روی به سویم نکنی
در حق خود از لطف تو گفتم بسیار
یارب!یارب ! دروغگویم نکنی
#میرزا_طاهر_وحید_قزوینی
@js313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
صدای دکتر محمد معین
خواندن بیتهای آغازین
دفتر دوم مثنوی معنوی
(۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت – ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
#محمد_معین
@js313
صدای دکتر محمد معین
خواندن بیتهای آغازین
دفتر دوم مثنوی معنوی
(۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت – ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
#محمد_معین
@js313
این عکسها مربوط به هفتهی مد لندن و نیویورک و چند شوی لباس دیگر است. همانطور که میبینید بسیاری از مانکنها، قبل از رفتن روی استیج و زمانی که در حال استراحت یا میکآپ هستند، کتاب میخوانند.
آن کسانی که همیشه تلاش میکنند بدن و تیپشان شبیه مانکنها باشد و طبق آخرین مد دنیا لباس میپوشند، باید از خودشان بپرسند که آیا کتابخواندن این مانکنها را هم تقلید میکنند؟!
مانکن پایینی سمت راست، داره کتاب «کافکا در کرانه» نوشتۀ «هاروکی موراکامی» رو مطالعه میکنه. با هم قسمتی از این کتاب رو میخونیم:
«بستن چشمهایت چیزی را عوض نمیکند. چون نمیخواهی شاهد اتفاقی باشی که میافتد، آن چیز ناپدید نمیشود. در واقع دفعه بعد که چشم واکنی، اوضاع بدتر میشود. دنیایی که تویش زندگی میکنیم اینجور است. آقای ناکاتا! چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشمهایش را میبندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمیشود زمان از حرکت بایستد.»
برگرفته از:خلاقیت بدون مرز
@js313
آن کسانی که همیشه تلاش میکنند بدن و تیپشان شبیه مانکنها باشد و طبق آخرین مد دنیا لباس میپوشند، باید از خودشان بپرسند که آیا کتابخواندن این مانکنها را هم تقلید میکنند؟!
مانکن پایینی سمت راست، داره کتاب «کافکا در کرانه» نوشتۀ «هاروکی موراکامی» رو مطالعه میکنه. با هم قسمتی از این کتاب رو میخونیم:
«بستن چشمهایت چیزی را عوض نمیکند. چون نمیخواهی شاهد اتفاقی باشی که میافتد، آن چیز ناپدید نمیشود. در واقع دفعه بعد که چشم واکنی، اوضاع بدتر میشود. دنیایی که تویش زندگی میکنیم اینجور است. آقای ناکاتا! چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشمهایش را میبندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمیشود زمان از حرکت بایستد.»
برگرفته از:خلاقیت بدون مرز
@js313
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻بخشی از گفتوگویی با زندهیاد #لمیعه_عباس_عماره شاعره فقید عراقی
+من اعتقاد دارم که شریف رضی متغزِل خلق شده بود، عاشقانهسرا آفریده شده بود.
ولی این عبا و عمامه، تمام این عواطف اصیل را پوشاند. جایگاه او، او را مجبور میکرد که باوقار باشد.
_مثل نقیب اشراف بودنش
+بله، همه چیز...
یک بار در روز عید زنی که شریف رضی او را دوست داشت و او این را نمیدانست برای دستبوسی نزد او آمد، شریف رضی سرود:
"و مقبل کفی وددت لو انه
اوما الی شفتی بالتقبیلِ"
و کسی که دستم را بوسید، دوست میداشتم که به لبانم برای بوسه اشارت میکرد.
یک بار هم زنان را به حج میبرد، به اعتبار این که امیرالحاج بود. احتمالا محرم شده بود، میگوید:
"بتنا ضجیعین فی ثوبی هوی و تقی
یلفنا الشوق من راس الی قدمِ"
ما دو تن، در یک بستر، در لباس هوس و تقوی شب را به صبح آوردیم.
در حالی که شوق، سر تا پای ما را در میپیچید.
_ "راس" یا "قرن" ؟ (قرن یعنی شقیقه)
+قرن چیه؟ حتی اگر گفته باشه قرن، تغییرش میدم، نمیخوامش.
-برگرفته از:از چیزهای دیگر
@js313
+من اعتقاد دارم که شریف رضی متغزِل خلق شده بود، عاشقانهسرا آفریده شده بود.
ولی این عبا و عمامه، تمام این عواطف اصیل را پوشاند. جایگاه او، او را مجبور میکرد که باوقار باشد.
_مثل نقیب اشراف بودنش
+بله، همه چیز...
یک بار در روز عید زنی که شریف رضی او را دوست داشت و او این را نمیدانست برای دستبوسی نزد او آمد، شریف رضی سرود:
"و مقبل کفی وددت لو انه
اوما الی شفتی بالتقبیلِ"
و کسی که دستم را بوسید، دوست میداشتم که به لبانم برای بوسه اشارت میکرد.
یک بار هم زنان را به حج میبرد، به اعتبار این که امیرالحاج بود. احتمالا محرم شده بود، میگوید:
"بتنا ضجیعین فی ثوبی هوی و تقی
یلفنا الشوق من راس الی قدمِ"
ما دو تن، در یک بستر، در لباس هوس و تقوی شب را به صبح آوردیم.
در حالی که شوق، سر تا پای ما را در میپیچید.
_ "راس" یا "قرن" ؟ (قرن یعنی شقیقه)
+قرن چیه؟ حتی اگر گفته باشه قرن، تغییرش میدم، نمیخوامش.
-برگرفته از:از چیزهای دیگر
@js313