Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
256 - Telegram Web
Telegram Web
مژده! ای لب تشنگانِ دشتِ بی‌آبِ جنون
گریه‌ای دارم‌ که خواهد شد درین ایام، یَم

بیدل دهلوی


یم:دریا
بین شما نشسته‌ام و دورم از شما
گلدانِ توی باغچه‌ام، خاکِ من جداست

حمید زارعیِ مرودشت‌
چشمم! حساب جاری رودی کن افتتاح
تا سکه های اشک به چشم تر من است

جواد افرا
Javadafranotebook
Goran Bregovic – Ederlezi
موزیک فیلم دوران کولی ها
(time of the gypsies)
کارگردان:امیر کوشتوریتسا
اگر به کوه رسد کوه پاره پاره شود
حکایت جگر داغ پاره پارهٔ ما
اگر شراره کشد آتش درون دلم
به آفتاب رساند ضرر شرارهٔ ما
جگر به خون دل آلوده کرد قصّابم
چه گوشت بود که آویخت از قنارهٔ ما
مگر که ابروی او در نظر مه نو بود
که من بدیدم و غایب شد از نظارهٔ ما

ابن حسام خوسفی


قناره: چنگک


https://www.tgoop.com/joinchat-CFReXkCdL-5y_lJdnjWe0Q
شرح فراق یار نوشتن مجال نیست
کز آب دیده صفحه ی طومار تر شود


ابن حسام خوسفی
از گوشه ی جگر نرود داغ او مرا
آری ز سینه داغ جگرگوشه چون رود


ابن حسام خوسفی
من که با داغ تو میرم چو سر از کنج لحد
بر کنم زآتش دل سوخته یابی کفنم

ابن حسام خوسفی


گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم

سعدی
بیت هایی از ترکیب بند معروف محتشم کاشانی که در رثای امام حسین نوشته است.

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد


محتشم کاشانی
Javadafranotebook
Audio
قصه ی دخترای ننه دریا-باغ آینه-احمدشاملو
فرقی نمی کند تو کجایی و من کجا
وقتی که خیره ایم به یک ماه هر دومان

جواد افرا
ای وصله ی جواب تو ابن السلام ها
ای نخ نداده یک سر سوزن چگونه ای؟
دور از تو همچو ماهی از آب رانده ام
از من جدا چو لاله ز لادن چگونه ای؟

سید حامد احمدی


https://www.tgoop.com/joinchat-CFReXkCdL-5y_lJdnjWe0Q
چو فرصت ز کف می رود دل ز دستم
چنان کز هوویی گریزد هوویی
مگر بر سر نعش چشمان خشکم
رسد اشک در هیأت مرده شویی
به ما میهمانان ناخوانده وایا
نمی گوید اینجا کسی "ادخلوا"یی

سید حامد احمدی
داری به رخ چه گونه ای آری چه گونه ای
آنگونه ای که من چه بدانم چگونه ای

سید حامد احمدی
و هیچ کس نبود به افغانِ من رسَد
یک موریانه پای مرا از مزار برد

فاطمه چشم‌چتر
2025/07/01 21:02:52
Back to Top
HTML Embed Code: