Forwarded from اتوپیانیست | محمد نصراوی (Mohammad Nasravi)
درنگی بر کارناوالیزهکردن آیین: از ژنتیک مردمی تا دیستوپیای نمایشی
آیین، همچون خون در رگهای فرهنگ، زاییدهٔ "ژنتیک مردمی" است؛ پدیدهای خودجوش که از عمق نیازهای جمعی به معنا، ترمیم روانی و پیوند با امر قدسی میجوشد (بر پایهٔ دیدگاه ویکتور ترنر). این پیکرهٔ زنده، بر تجربهٔ اشتراکی استوار است و در تکثّر روایتها نفس میکشد، چنانکه در آیینهای اصیلی چون عاشورا شاهد روایتهای چندصدایی و حتی متناقض هستیم. در برابر این سرشت ارگانیک، کارناوالِ قدرت قرار دارد که مفهوم رهاییبخش کارناوال در نظریهٔ باختین را مصادره میکند. کارناوال قدرت، آیین را به ابزاری برای نمایش "نظم مطلوب" تبدیل میکند و نمونهٔ اعلای آن را میتوان در جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری یافت: نظمی تصنعی، کنترلشده و نمادین که جامعهٔ آرمانی را شبیهسازی میکند بیآنکه آن را محقق سازد. اینجا دیگر خبری از آن ژنتیک مردمی نیست؛ آیین به پیکرهای بیجان بدل شده است.
مسألهٔ اتوپیا در این میانه نقشی محوری دارد. اتوپیای اصیل (از تامس مور تا ارنست بلوخ) همواره بر محور تغییر رادیکال و نقد وضع موجود میچرخد؛ زنده، پرسشگر و انقلابی است. اما کارناوال قدرت، اتوپیا را به تصویرِ منجمدی تقلیل میدهد. جشن ۱۰ کیلومتری نمونهای از این "اتوپیای حاضرآماده" است: نمایشی از جامعهای بیتعارض، همنوا و بینقص که هرگونه کنش انتقادی را حذف میکند. این تصویرِ فریبنده، در حقیقت دیستوپیایی زیبا است؛ جامعهای که ظاهر آرمانی دارد اما در باطن، نظمی کنترلگر و حذفکنندهٔ تنوع را تثبیت میکند. چنین نمایشی، چندقطبیسازی فرهنگی را نادیده میگیرد و تنوع زندهٔ آیینهای مردمی را به یونیفرمهای همشکل تبدیل میکند. آیین که ذاتاً چندصدایی است، در این کارناوالسازی به تکصدایی مبدل میشود.
اما آنچه این دیستوپیای نمایشی را تقویت میکند، منافع اقتصادی است. هنگامی که پول (اسپانسرها، بودجههای کلان دولتی و منافع تبلیغاتی) به حریم آیین قدم میگذارد، آیین به کالایی تجاری تنزل مییابد. کارناوالهای دولتی-تجاری، "زیباییشناسیِ وانموده" (سیمولاکروم) میآفرینند: نمادها تهی از معنا میشوند، مشارکت اصیل به "حضور اجباری" یا "مصرف نمایش" تقلیل مییابد و در پسِ ظاهر فستیوالگونه، ساختارهای نظارتی و کنترلگر تقویت میشوند. اینجاست که آیین، نه تنها توانِ معناآفرینی خود را از دست میدهد، بلکه به ابزاری برای تثبیت نظم دیستوپیایی بدل میشود؛ نظمی که شادیهای تنظیمشده و نظم تصنعیاش، سرپوشی بر نابسامانیهای واقعی میگذارد.
راه برونرفت، بازگرداندن آیین به حریم "تجربهٔ زیستهٔ مردم" است. آیین زمانی زنده میماند که از اسارتِ جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری رها شود و بار دیگر به تکثّر روایی و مشارکت اصیل مجهز گردد. مهمتر آنکه باید اتوپیا را از انجماد در "تصویر" به جنبش در "عمل" تبدیل کرد. اتوپیای راستین، در گرو تغییر است، نه تقلیدِ نمایشی از آرمانشهر. هرگاه آیین به ابزار نمایش قدرت تبدیل شود، نه تنها خود میمیرد، بلکه امید به رهایی را نیز در گورستان دیستوپیای زیبا دفن میکند. نجات آیین، نجات امکانِ امید است.
پژوهشگر مطالعات دین و اتوپیا
🔹اتوپیانیست؛ محمد نصراوی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 https://www.tgoop.com/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
آیین، همچون خون در رگهای فرهنگ، زاییدهٔ "ژنتیک مردمی" است؛ پدیدهای خودجوش که از عمق نیازهای جمعی به معنا، ترمیم روانی و پیوند با امر قدسی میجوشد (بر پایهٔ دیدگاه ویکتور ترنر). این پیکرهٔ زنده، بر تجربهٔ اشتراکی استوار است و در تکثّر روایتها نفس میکشد، چنانکه در آیینهای اصیلی چون عاشورا شاهد روایتهای چندصدایی و حتی متناقض هستیم. در برابر این سرشت ارگانیک، کارناوالِ قدرت قرار دارد که مفهوم رهاییبخش کارناوال در نظریهٔ باختین را مصادره میکند. کارناوال قدرت، آیین را به ابزاری برای نمایش "نظم مطلوب" تبدیل میکند و نمونهٔ اعلای آن را میتوان در جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری یافت: نظمی تصنعی، کنترلشده و نمادین که جامعهٔ آرمانی را شبیهسازی میکند بیآنکه آن را محقق سازد. اینجا دیگر خبری از آن ژنتیک مردمی نیست؛ آیین به پیکرهای بیجان بدل شده است.
مسألهٔ اتوپیا در این میانه نقشی محوری دارد. اتوپیای اصیل (از تامس مور تا ارنست بلوخ) همواره بر محور تغییر رادیکال و نقد وضع موجود میچرخد؛ زنده، پرسشگر و انقلابی است. اما کارناوال قدرت، اتوپیا را به تصویرِ منجمدی تقلیل میدهد. جشن ۱۰ کیلومتری نمونهای از این "اتوپیای حاضرآماده" است: نمایشی از جامعهای بیتعارض، همنوا و بینقص که هرگونه کنش انتقادی را حذف میکند. این تصویرِ فریبنده، در حقیقت دیستوپیایی زیبا است؛ جامعهای که ظاهر آرمانی دارد اما در باطن، نظمی کنترلگر و حذفکنندهٔ تنوع را تثبیت میکند. چنین نمایشی، چندقطبیسازی فرهنگی را نادیده میگیرد و تنوع زندهٔ آیینهای مردمی را به یونیفرمهای همشکل تبدیل میکند. آیین که ذاتاً چندصدایی است، در این کارناوالسازی به تکصدایی مبدل میشود.
اما آنچه این دیستوپیای نمایشی را تقویت میکند، منافع اقتصادی است. هنگامی که پول (اسپانسرها، بودجههای کلان دولتی و منافع تبلیغاتی) به حریم آیین قدم میگذارد، آیین به کالایی تجاری تنزل مییابد. کارناوالهای دولتی-تجاری، "زیباییشناسیِ وانموده" (سیمولاکروم) میآفرینند: نمادها تهی از معنا میشوند، مشارکت اصیل به "حضور اجباری" یا "مصرف نمایش" تقلیل مییابد و در پسِ ظاهر فستیوالگونه، ساختارهای نظارتی و کنترلگر تقویت میشوند. اینجاست که آیین، نه تنها توانِ معناآفرینی خود را از دست میدهد، بلکه به ابزاری برای تثبیت نظم دیستوپیایی بدل میشود؛ نظمی که شادیهای تنظیمشده و نظم تصنعیاش، سرپوشی بر نابسامانیهای واقعی میگذارد.
راه برونرفت، بازگرداندن آیین به حریم "تجربهٔ زیستهٔ مردم" است. آیین زمانی زنده میماند که از اسارتِ جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری رها شود و بار دیگر به تکثّر روایی و مشارکت اصیل مجهز گردد. مهمتر آنکه باید اتوپیا را از انجماد در "تصویر" به جنبش در "عمل" تبدیل کرد. اتوپیای راستین، در گرو تغییر است، نه تقلیدِ نمایشی از آرمانشهر. هرگاه آیین به ابزار نمایش قدرت تبدیل شود، نه تنها خود میمیرد، بلکه امید به رهایی را نیز در گورستان دیستوپیای زیبا دفن میکند. نجات آیین، نجات امکانِ امید است.
پژوهشگر مطالعات دین و اتوپیا
🔹اتوپیانیست؛ محمد نصراوی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 https://www.tgoop.com/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
Telegram
اتوپیانیست | محمد نصراوی
«من هستم، ما هستیم و این کافی است»
ارنست بلوخ
• اتوپیا
• امید
• آگاهی
برای ارتباط با ما 🔻
https://zil.ink/utopianist
ارنست بلوخ
• اتوپیا
• امید
• آگاهی
برای ارتباط با ما 🔻
https://zil.ink/utopianist
Forwarded from پارک آینده پژوهی
سیگنال_ها_سخن_می_گویند_تحلیل_آینده_پژوهی_ایمی_وب_1.wav
16.2 MB
#پادکست_آینده 🔺" سیگنالها سخن میگویند: چرا حاشیه امروز جریان اصلی فرداست"
نوشته ایمی وب .این کتاب یکی از آثار برجسته در حوزه آیندهپژوهی و تحلیل روندها محسوب میشود.
🔸کتاب «سیگنالها سخن میگویند» رویکردی عملی و مبتنی بر تجربه را برای شناسایی نشانهها و سیگنالهای ضعیف ارائه میدهد تا بتوان روندهای آتی را پیشبینی کرد و در مسیر تحولات آینده قرار گرفت
کانال پارک آیندهپژوهی
https://www.tgoop.com/parkfs📍
نوشته ایمی وب .این کتاب یکی از آثار برجسته در حوزه آیندهپژوهی و تحلیل روندها محسوب میشود.
🔸کتاب «سیگنالها سخن میگویند» رویکردی عملی و مبتنی بر تجربه را برای شناسایی نشانهها و سیگنالهای ضعیف ارائه میدهد تا بتوان روندهای آتی را پیشبینی کرد و در مسیر تحولات آینده قرار گرفت
کانال پارک آیندهپژوهی
https://www.tgoop.com/parkfs📍
گردشگری ادبی و نقد ادبی در ایران، در گفتوگو با حمیدرضا شعیری؛
گردشگری ادبی، ارتباط ادبیات با جهان واقعی را تقویت میکند
رئیس انجمن علمی نقد ادبی ایران گفت: گردشگری ادبی به این معناست که ادبیات جهان را نه صرفاً بهعنوان یک حوزه فکری یا انتزاعی، و نه محدود به بلاغت یا موسیقی زبان، بلکه بهعنوان راهی برای ارتباط با جهان خارج از ادبیات ببینیم. هدف ما این است که همراه با دانشجویان ادبیات و حتی سایر رشتهها در مکانهایی که در آثار ادبی به آنها اشاره شده حضور یابیم و در آن فضاها درباره ادبیات گفتوگو کنیم.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: چندی پیش، خبری در حوزه ادبیات و گردشگری منتشر شد: راهاندازی شعبه گردشگری ادبی انجمن علمی نقد ادبی ایران. این خبر، نشاندهنده تلاشی نوین برای تلفیق دو حوزه فرهنگی و اقتصادی است. در حکمی از سوی دکتر حمیدرضا شعیری، رئیس انجمن، علیرضا رعیت حسنآبادی به مدت دو سال بهعنوان رئیس این شعبه انتخاب شد. این شعبه با هدف توسعه گردشگری ادبی در ایران و بهرهگیری از ظرفیت دانشآموختگان دانشگاهی رشته زبان و ادبیات فارسی تأسیس شده است.
ibna.ir/x6zcH
@irCDS
گردشگری ادبی، ارتباط ادبیات با جهان واقعی را تقویت میکند
رئیس انجمن علمی نقد ادبی ایران گفت: گردشگری ادبی به این معناست که ادبیات جهان را نه صرفاً بهعنوان یک حوزه فکری یا انتزاعی، و نه محدود به بلاغت یا موسیقی زبان، بلکه بهعنوان راهی برای ارتباط با جهان خارج از ادبیات ببینیم. هدف ما این است که همراه با دانشجویان ادبیات و حتی سایر رشتهها در مکانهایی که در آثار ادبی به آنها اشاره شده حضور یابیم و در آن فضاها درباره ادبیات گفتوگو کنیم.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: چندی پیش، خبری در حوزه ادبیات و گردشگری منتشر شد: راهاندازی شعبه گردشگری ادبی انجمن علمی نقد ادبی ایران. این خبر، نشاندهنده تلاشی نوین برای تلفیق دو حوزه فرهنگی و اقتصادی است. در حکمی از سوی دکتر حمیدرضا شعیری، رئیس انجمن، علیرضا رعیت حسنآبادی به مدت دو سال بهعنوان رئیس این شعبه انتخاب شد. این شعبه با هدف توسعه گردشگری ادبی در ایران و بهرهگیری از ظرفیت دانشآموختگان دانشگاهی رشته زبان و ادبیات فارسی تأسیس شده است.
ibna.ir/x6zcH
@irCDS
ایبنا
گردشگری ادبی، ارتباط ادبیات با جهان واقعی را تقویت میکند
رئیس انجمن علمی نقد ادبی ایران گفت: گردشگری ادبی به این معناست که ادبیات جهان را نه صرفاً بهعنوان یک حوزه فکری یا انتزاعی، و نه محدود به بلاغت یا موسیقی زبان، بلکه بهعنوان راهی برای ارتباط با جهان خارج از ادبیات ببینیم. هدف ما این است که همراه با دانشجویان…
Forwarded from کانال تبادلات مهربانان via @DEZH_Corp_Bot
🌟 25 کانال خاص که نباید از دست بدی!
📖 اگه اهل مطالعه هستی و محتوای سطحی خستهت کرده، این لیست مال توئه!
📌 کلیک کن و وارد دنیای تازه شو:👇
🎁 https://www.tgoop.com/addlist/noDqPtFLL6RkZmNk
📖 اگه اهل مطالعه هستی و محتوای سطحی خستهت کرده، این لیست مال توئه!
📌 کلیک کن و وارد دنیای تازه شو:👇
🎁 https://www.tgoop.com/addlist/noDqPtFLL6RkZmNk
Forwarded from مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ آیا هوش مصنوعی میتواند مولف باشد؟
📌کاوه بهبهانی در بخشی از سخنرانی به معرفی و تفکیک دو نوع تألیف (خلق اثر) پرداخت: تألیف طبیعی (انسانی) و تألیف مصنوعی (توسط هوش مصنوعی). نقطه تمرکز اصلی بر تألیف مصنوعی و مشخصا بر نمونهای از آن است که توسط یک نوع هوش مصنوعی به نام "شبکههای زایشی متخاصم" (GANs) خلق شده است.این نوع هوش مصنوعی با استفاده از یک پایگاه داده عظیم از آثار هنری (مثلا نقاشیهای امپرسیونیستی) آموزش میبیند. سپس، با یک سازوکار جریمه و پاداش، به گونهای هدایت میشود که اثری جدید خلق کند؛ اثری که نه تقلید صرف از نمونههای موجود باشد و نه آنقدر متفاوت که از سبک مورد نظر خارج شود.نتیجه این فرایند، اثری است که به طرز شگفتآوری خلاقانه به نظر میرسد، تا حدی که اگر یک انسان آن را خلق میکرد، بسیار خلاق تلقی میشد. این امر، مرزهای سنتی خلاقیت و مؤلف بودن را به چالش میکشد.
📮 تلسی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌کاوه بهبهانی در بخشی از سخنرانی به معرفی و تفکیک دو نوع تألیف (خلق اثر) پرداخت: تألیف طبیعی (انسانی) و تألیف مصنوعی (توسط هوش مصنوعی). نقطه تمرکز اصلی بر تألیف مصنوعی و مشخصا بر نمونهای از آن است که توسط یک نوع هوش مصنوعی به نام "شبکههای زایشی متخاصم" (GANs) خلق شده است.این نوع هوش مصنوعی با استفاده از یک پایگاه داده عظیم از آثار هنری (مثلا نقاشیهای امپرسیونیستی) آموزش میبیند. سپس، با یک سازوکار جریمه و پاداش، به گونهای هدایت میشود که اثری جدید خلق کند؛ اثری که نه تقلید صرف از نمونههای موجود باشد و نه آنقدر متفاوت که از سبک مورد نظر خارج شود.نتیجه این فرایند، اثری است که به طرز شگفتآوری خلاقانه به نظر میرسد، تا حدی که اگر یک انسان آن را خلق میکرد، بسیار خلاق تلقی میشد. این امر، مرزهای سنتی خلاقیت و مؤلف بودن را به چالش میکشد.
📮 تلسی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Forwarded from تینا چهارسوقی امین (Tina Amin)
🔴 پیشدستانه یا تجاوزکارانه؟
✍🏻 «زبان، سلاحی نرم برای توجیه خشونت سخت»
🔻وقتی واژهها را به خدمت مشروعیتبخشی به خشونت وا میدارند🔺
👇🏻👇🏻
✍🏻 «زبان، سلاحی نرم برای توجیه خشونت سخت»
🔻وقتی واژهها را به خدمت مشروعیتبخشی به خشونت وا میدارند🔺
👇🏻👇🏻
Forwarded from تینا چهارسوقی امین (Tina Amin)
🔴 پیشدستانه یا تجاوزکارانه؟
✍🏻 «زبان، سلاحی نرم برای توجیه خشونت سخت»
🔻وقتی واژهها را به خدمت مشروعیتبخشی به خشونت وا میدارند🔺
🔸واژگان در گفتمان سیاسی و نظامی هرگز صرفاً وسیلهای خنثی برای بازتاب واقعیت نیستند، بلکه بهمثابه ابزارهایی فعال در ساختن واقعیت عمل میکنند. زبان در این بستر، خود به یکی از ابزارهای اعمال قدرت تبدیل میشود؛ نه فقط از طریق نامگذاری کنشها، بلکه از راه چارچوبسازی ادراکی و مشروعیتبخشی به خشونت. نمونه روشن این پدیده، بهکارگیری هدفمند اصطلاح «حملات پیشدستانه» (preemptive strikes) از سوی اسرائیل برای توصیف حملات نظامیاش به ایران در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ است؛ اصطلاحی که کنشی تهاجمی را در قالب دفاع عقلانی و واکنشی ضروری بازتعریف میکند.
🔸در رویکرد زبانشناسی شناختی، زبان بستری برای «چارچوبسازی» (framing) واقعیت است. واژگانی چون «پیشدستانه» حامل چارچوبی ضمنیاند که بدون نیاز به ارائه شواهد یا منطق، ذهن مخاطب را به سمت فهم خاصی از موقعیت سوق میدهند. در این چارچوب، تهدید از سوی دیگری (در اینجا ایران) مفروض گرفته میشود و کنش نظامی به مثابه پاسخی معقول، مسئولانه و ناگزیر ظاهر میگردد. در واقع، زبان به یاری استراتژی شناختی آمده است تا خشونت را نه تنها توجیهپذیر، بلکه ضروری و عقلانی جلوه دهد.
🔸این بازی معنایی، جلوهای از تهیسازی واژگانی نیز هست. اصطلاحاتی که زمانی بار معنایی دقیق و محدود داشتهاند، در اثر کاربرد مکرر و هدفدار، دچار فرسایش معنایی میشوند و قابلیت بازشناسی کنش واقعی را از مخاطب سلب میکنند. چنانکه «دفاع مشروع» در گفتمان اسرائیل برای توصیف حملات گسترده و نابودگر به غیرنظامیان در غزه بهکار رفت، اینبار نیز «حملات پیشدستانه» جایگزین «تهاجم» شده است. در هر دو مورد، زبان بهمثابه سپر گفتمانی برای پنهانسازی خشونت و تغییر جای قربانی و متجاوز عمل میکند.
🔸افزون بر این، نظریه کنش گفتاری آستین و سرل به ما نشان میدهد که چنین واژگانی نهتنها بازنمایی کنش، بلکه خود کنش هستند. زمانی که یک نهاد نظامی یا سیاسی اعلام میکند «ما حملات پیشدستانه انجام میدهیم»، این جمله صرفاً گزارشی توصیفی نیست، بلکه کنشی گفتاری با کارکرد توجیهگری و مشروعسازی است. از این دیدگاه، گفتار میتواند معادل کنش سیاسی و حقوقی تلقی شود؛ زبانی که با بیان آن، واقعیت حقوقی جدیدی ساخته میشود. بنابراین، گزاره «حمله پیشدستانه» بهمثابه یک کنش گفتاری مشروعیتبخش عمل میکند که تهاجم را در چارچوب قانون، منطق و بقا بازتعریف میکند.
🔸همزمان، این نوع کاربرد زبان را میتوان از منظر زبانشناسی پسااستعماری نیز تحلیل کرد. در این نگاه، واژگان نظامیـسیاسیای مانند preemptive strike نهفقط برچسبی معنایی، بلکه بخشی از گفتمان جهانی سلطه و بازتولید نظم قدرتاند. این واژگان عمدتاً از گفتمان سیاسی و نظامی غربی، بهویژه آمریکایی، وام گرفته شده و در بستر منازعات نابرابر بهگونهای بهکار میروند که کنشگر نظامیِ قوی را در موقعیت «مرکز امنیت جهانی» و «صاحب گفتمان مشروعیت» قرار میدهند. در چنین شرایطی، زبان نقش استعمار معنایی ایفا میکند؛ جایی که معنابخشی به کنش نظامی تنها از سوی قدرت مسلط مجاز شمرده میشود، و روایت قربانیان یا منتقدان اساساً نامرئی میماند.
🔸بهکارگیری اصطلاح «حملات پیشدستانه» نه تنها یک نامگذاری ساده نیست، بلکه بخشی از راهبردی نظاممند برای توجیه کنشهای خشونتبار در ساحت بینالمللی است. زبان در اینجا به ابزاری برای توزیع نابرابر مشروعیت بدل میشود؛ مشروعیتی که از قربانیان خشونت سلب، و به عاملان آن اعطا میشود. تحلیل چندلایه زبانشناختی، از شناختی تا پسااستعماری و کنشگفتاری، نشان میدهد که چگونه واژگان، در دل گفتمان قدرت، از معنا تهی شده و در خدمت خشونت بازآفرینی و تثبیت میشوند.
(نماهایی از واکنش افراد خارجی مختلف در شبکه ایکس به این ادبیات اسرائیل در تصاویر پیام)
@tina_ch_amin
✍🏻 «زبان، سلاحی نرم برای توجیه خشونت سخت»
🔻وقتی واژهها را به خدمت مشروعیتبخشی به خشونت وا میدارند🔺
🔸واژگان در گفتمان سیاسی و نظامی هرگز صرفاً وسیلهای خنثی برای بازتاب واقعیت نیستند، بلکه بهمثابه ابزارهایی فعال در ساختن واقعیت عمل میکنند. زبان در این بستر، خود به یکی از ابزارهای اعمال قدرت تبدیل میشود؛ نه فقط از طریق نامگذاری کنشها، بلکه از راه چارچوبسازی ادراکی و مشروعیتبخشی به خشونت. نمونه روشن این پدیده، بهکارگیری هدفمند اصطلاح «حملات پیشدستانه» (preemptive strikes) از سوی اسرائیل برای توصیف حملات نظامیاش به ایران در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ است؛ اصطلاحی که کنشی تهاجمی را در قالب دفاع عقلانی و واکنشی ضروری بازتعریف میکند.
🔸در رویکرد زبانشناسی شناختی، زبان بستری برای «چارچوبسازی» (framing) واقعیت است. واژگانی چون «پیشدستانه» حامل چارچوبی ضمنیاند که بدون نیاز به ارائه شواهد یا منطق، ذهن مخاطب را به سمت فهم خاصی از موقعیت سوق میدهند. در این چارچوب، تهدید از سوی دیگری (در اینجا ایران) مفروض گرفته میشود و کنش نظامی به مثابه پاسخی معقول، مسئولانه و ناگزیر ظاهر میگردد. در واقع، زبان به یاری استراتژی شناختی آمده است تا خشونت را نه تنها توجیهپذیر، بلکه ضروری و عقلانی جلوه دهد.
🔸این بازی معنایی، جلوهای از تهیسازی واژگانی نیز هست. اصطلاحاتی که زمانی بار معنایی دقیق و محدود داشتهاند، در اثر کاربرد مکرر و هدفدار، دچار فرسایش معنایی میشوند و قابلیت بازشناسی کنش واقعی را از مخاطب سلب میکنند. چنانکه «دفاع مشروع» در گفتمان اسرائیل برای توصیف حملات گسترده و نابودگر به غیرنظامیان در غزه بهکار رفت، اینبار نیز «حملات پیشدستانه» جایگزین «تهاجم» شده است. در هر دو مورد، زبان بهمثابه سپر گفتمانی برای پنهانسازی خشونت و تغییر جای قربانی و متجاوز عمل میکند.
🔸افزون بر این، نظریه کنش گفتاری آستین و سرل به ما نشان میدهد که چنین واژگانی نهتنها بازنمایی کنش، بلکه خود کنش هستند. زمانی که یک نهاد نظامی یا سیاسی اعلام میکند «ما حملات پیشدستانه انجام میدهیم»، این جمله صرفاً گزارشی توصیفی نیست، بلکه کنشی گفتاری با کارکرد توجیهگری و مشروعسازی است. از این دیدگاه، گفتار میتواند معادل کنش سیاسی و حقوقی تلقی شود؛ زبانی که با بیان آن، واقعیت حقوقی جدیدی ساخته میشود. بنابراین، گزاره «حمله پیشدستانه» بهمثابه یک کنش گفتاری مشروعیتبخش عمل میکند که تهاجم را در چارچوب قانون، منطق و بقا بازتعریف میکند.
🔸همزمان، این نوع کاربرد زبان را میتوان از منظر زبانشناسی پسااستعماری نیز تحلیل کرد. در این نگاه، واژگان نظامیـسیاسیای مانند preemptive strike نهفقط برچسبی معنایی، بلکه بخشی از گفتمان جهانی سلطه و بازتولید نظم قدرتاند. این واژگان عمدتاً از گفتمان سیاسی و نظامی غربی، بهویژه آمریکایی، وام گرفته شده و در بستر منازعات نابرابر بهگونهای بهکار میروند که کنشگر نظامیِ قوی را در موقعیت «مرکز امنیت جهانی» و «صاحب گفتمان مشروعیت» قرار میدهند. در چنین شرایطی، زبان نقش استعمار معنایی ایفا میکند؛ جایی که معنابخشی به کنش نظامی تنها از سوی قدرت مسلط مجاز شمرده میشود، و روایت قربانیان یا منتقدان اساساً نامرئی میماند.
🔸بهکارگیری اصطلاح «حملات پیشدستانه» نه تنها یک نامگذاری ساده نیست، بلکه بخشی از راهبردی نظاممند برای توجیه کنشهای خشونتبار در ساحت بینالمللی است. زبان در اینجا به ابزاری برای توزیع نابرابر مشروعیت بدل میشود؛ مشروعیتی که از قربانیان خشونت سلب، و به عاملان آن اعطا میشود. تحلیل چندلایه زبانشناختی، از شناختی تا پسااستعماری و کنشگفتاری، نشان میدهد که چگونه واژگان، در دل گفتمان قدرت، از معنا تهی شده و در خدمت خشونت بازآفرینی و تثبیت میشوند.
(نماهایی از واکنش افراد خارجی مختلف در شبکه ایکس به این ادبیات اسرائیل در تصاویر پیام)
@tina_ch_amin