This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬افسانه شاه به دروازه رسید را با صدای یگانه محقق میشنوید، یگانه یکی از اعضای باشگاه نویسندگان جوان اینهاست که در ساخت این ویدیو با اینها همکاری داشت.
🎤اگه توام به گویندگی علاقه داری و دوست داری با اینها همکاری داشته باشی، به ادمین پیام بده.
~~
@inhahome || مجله اینها
🎤اگه توام به گویندگی علاقه داری و دوست داری با اینها همکاری داشته باشی، به ادمین پیام بده.
~~
@inhahome || مجله اینها
اسم شرکتکنندههای #دومین_دوره_کارگاه_نوشتن (باشگاه نویسندگان نوجوان اینهایی)
سلام. استقبال شما بیشتر از تصور ما بود. بابت اعتماد و استقبال شما خوشحالیم. اما ناچاریم تعدادی از اسمها را گزینش کنیم و شرمنده کلی از شماها شویم. اصلیترین ملاک ما سن نوجوانی است.
اگر اسمتان اینجاست، برای تکمیل کردن ثبت نام به دستیار باشگاه نویسندگان نوجوان خانم یگانه محقق پیام دهید: @Mohaqeq4
سیده مبینا حسینی (تهران)
محمدبنیامین اصمعی (قم)
فاطمه خاوری (نگین) (تهران)
سید سبحان علوی (اراک)
ساینا کریمی (تهران)
محمدرضا دانش (قم)
کوثر رحمتی (اراک)
ساناز پیرزاد (مشهد)
محمدمصطفی حسینی (قم)
حسین یوسفی (سمنان)
آمنه حسنی (کرج)
امیرمحمد جهانبزرگی (فارس- خنج)
فائزه جوهری (قم)
فاطمه سادات علامه (قم)
محمدطه حیدری (قم)
فاطمه علوی (قم)
کوثر دهقانی (تهران)
زهرا سادات بهشتی (قم)
امیرعلی ابراهیمی (تهران)
نصرالله حسنی (جاجرود کرج)
سید معراج حمیدی (مشهد)
————————
@inhahome || مجله اینها
سلام. استقبال شما بیشتر از تصور ما بود. بابت اعتماد و استقبال شما خوشحالیم. اما ناچاریم تعدادی از اسمها را گزینش کنیم و شرمنده کلی از شماها شویم. اصلیترین ملاک ما سن نوجوانی است.
اگر اسمتان اینجاست، برای تکمیل کردن ثبت نام به دستیار باشگاه نویسندگان نوجوان خانم یگانه محقق پیام دهید: @Mohaqeq4
سیده مبینا حسینی (تهران)
محمدبنیامین اصمعی (قم)
فاطمه خاوری (نگین) (تهران)
سید سبحان علوی (اراک)
ساینا کریمی (تهران)
محمدرضا دانش (قم)
کوثر رحمتی (اراک)
ساناز پیرزاد (مشهد)
محمدمصطفی حسینی (قم)
حسین یوسفی (سمنان)
آمنه حسنی (کرج)
امیرمحمد جهانبزرگی (فارس- خنج)
فائزه جوهری (قم)
فاطمه سادات علامه (قم)
محمدطه حیدری (قم)
فاطمه علوی (قم)
کوثر دهقانی (تهران)
زهرا سادات بهشتی (قم)
امیرعلی ابراهیمی (تهران)
نصرالله حسنی (جاجرود کرج)
سید معراج حمیدی (مشهد)
————————
@inhahome || مجله اینها
« اینها » || مجله و دورهمی و نوشتن pinned «اسم شرکتکنندههای #دومین_دوره_کارگاه_نوشتن (باشگاه نویسندگان نوجوان اینهایی) سلام. استقبال شما بیشتر از تصور ما بود. بابت اعتماد و استقبال شما خوشحالیم. اما ناچاریم تعدادی از اسمها را گزینش کنیم و شرمنده کلی از شماها شویم. اصلیترین ملاک ما سن نوجوانی…»
اگر در شهر یا روستای شما، محفل دورهمی «اینهایی» برگزار شود
Anonymous Poll
43%
میام.
22%
به یکی از دوستانم هم خبر میدهم و با هم میاییم.
22%
اول تحقیق میکنم ببینم چه برنامههایی قراره اجرا بشه، بعدش میام.
12%
نمیام.
2%
توضیح بیشتری دارم، در کامنت مینویسم
- اگر شاه بشی چی کار میکنی؟
- باغچه میسازم!
✴️۵۰۰ سال پیش، شاهی به نام بابُر همین کار را میکرد. سرزمینهایی که بابُر آنجا شاه بود الان بین کشورهای هند و افغانستان و ازبکستان فعلی تقسیم شده. او در افغانستان کنونی هفت تا باغ باشکوه درست کرد که چهارتایش در کابل بود. او یکی از این باغها را بیشتر از بقیه دوست داشت. طوری که وصیت کرد: «هر وقت مُردم من رو اونجا ببرید و دفن کنید.»
بعد از مرگش در هندوستان، به وصیتش عمل کردند. همان باغی که الان اسمش شده: باغ بابُرشاه
❇️اگر قسمت شد و توانستید روزی به افغانستان و کابل سفر کنید، حتما به باغ بابرشاه سر بزنید و عکسهای یادگاریتان را هم به ما بفرستید تا کِیف کنیم.
#داستان_یک_بنا یکی از بخشهای ثابت #مجله_این_ها است. ما در این بخش به جای اطلاعات صرفا تاریخی (که به راحتی در اینترنت میشود پیدایش کرد)، نگاهی داستانی و هویتی به این بناها میکنیم. از دریچه یک داستان خیالانگیز میخواهیم تاریخ و هویت گذشته و امروزمان را زیباتر ببینیم.
داستانِ باغ بابرشاه به قلم لیلا پارسافر را در سایت خانه فرهنگ و ادب اینها بخوانید.
@inhahome || مجله اینها
- باغچه میسازم!
✴️۵۰۰ سال پیش، شاهی به نام بابُر همین کار را میکرد. سرزمینهایی که بابُر آنجا شاه بود الان بین کشورهای هند و افغانستان و ازبکستان فعلی تقسیم شده. او در افغانستان کنونی هفت تا باغ باشکوه درست کرد که چهارتایش در کابل بود. او یکی از این باغها را بیشتر از بقیه دوست داشت. طوری که وصیت کرد: «هر وقت مُردم من رو اونجا ببرید و دفن کنید.»
بعد از مرگش در هندوستان، به وصیتش عمل کردند. همان باغی که الان اسمش شده: باغ بابُرشاه
❇️اگر قسمت شد و توانستید روزی به افغانستان و کابل سفر کنید، حتما به باغ بابرشاه سر بزنید و عکسهای یادگاریتان را هم به ما بفرستید تا کِیف کنیم.
#داستان_یک_بنا یکی از بخشهای ثابت #مجله_این_ها است. ما در این بخش به جای اطلاعات صرفا تاریخی (که به راحتی در اینترنت میشود پیدایش کرد)، نگاهی داستانی و هویتی به این بناها میکنیم. از دریچه یک داستان خیالانگیز میخواهیم تاریخ و هویت گذشته و امروزمان را زیباتر ببینیم.
داستانِ باغ بابرشاه به قلم لیلا پارسافر را در سایت خانه فرهنگ و ادب اینها بخوانید.
@inhahome || مجله اینها
نرجس صابری را بشناسید: خاموش و هنرنمای
❇️مدیر هنری مجله «اینها» آدم ساکت و کمحرفیه. ولی ما به بهانه «اینها» گاهی ازش حرف میکشیم. مثل این پست که ماجرای طراحی جلد شماره سوم را تعریف کرده.
✴️نرجس مثل بقیه تیم اینها، خودش یک اینهایی است. یعنی با اینکه تباری افغانستانی داره ولی در ایران به دنیا آمده و رشد و تحصیل کرده. چقدر خوبه که همکاران اینهایی، خودشان ایده اینها را زندگی کردهاند و با تمام وجود درکش میکنند. راستی شما میدانید «اینها» حرفش چیه و دنبال چیه؟ اینجا توضیح مختصری دادهایم.
با یک پست نمیشه از زحمتهای این هنرمند تشکر کرد. ولی ما با یک پست میخواهیم این کار را بکنیم. 😁
#معرفی_همکاران
@inhahome || مجله اینها
❇️مدیر هنری مجله «اینها» آدم ساکت و کمحرفیه. ولی ما به بهانه «اینها» گاهی ازش حرف میکشیم. مثل این پست که ماجرای طراحی جلد شماره سوم را تعریف کرده.
✴️نرجس مثل بقیه تیم اینها، خودش یک اینهایی است. یعنی با اینکه تباری افغانستانی داره ولی در ایران به دنیا آمده و رشد و تحصیل کرده. چقدر خوبه که همکاران اینهایی، خودشان ایده اینها را زندگی کردهاند و با تمام وجود درکش میکنند. راستی شما میدانید «اینها» حرفش چیه و دنبال چیه؟ اینجا توضیح مختصری دادهایم.
با یک پست نمیشه از زحمتهای این هنرمند تشکر کرد. ولی ما با یک پست میخواهیم این کار را بکنیم. 😁
#معرفی_همکاران
@inhahome || مجله اینها
مسابقه گویندگی برگزار کنیم با متنهای خود مجله اینها؟
Anonymous Poll
58%
بله، خودم هم شاید شرکت کنم
32%
بله، خودم شرکت نمیکنم ولی دوست دارم صداقشنگای اینهایی را بشناسم
9%
خیر
پیدا کردن دوست زیر عدسی میکروسکوپ.mp3
پروانه مرادی
پروانه مرادی
پروانه مرادی
✍️ بدبخت شدم. چند لحظه قبل فکرش را هم نمی کردم که این طوری شود و به خاک سیاه بنشینم. حالا صدای مادرم مدام توی گوشم میپیچد که می گوید :« مگه کوری؟» یا «مگه چلاقی؟» یا «مگه دست هات از خودت نیست پسرم؟»
🎵 شنوندهی داستان «پیدا کردن دوست زیر عدسی میکروسکوپ» نوشته : محدثه مرادی با صدای #پروانه_مرادی باشیم. این داستان در شماره پنجم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره پنجم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#داستان_اینهایی
_
@inhahome|مجله اینها
🎵 شنوندهی داستان «پیدا کردن دوست زیر عدسی میکروسکوپ» نوشته : محدثه مرادی با صدای #پروانه_مرادی باشیم. این داستان در شماره پنجم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره پنجم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#داستان_اینهایی
_
@inhahome|مجله اینها
"فرمول ساختن یک ایده💣🌡"
احمد مدقق:
مدتی پیش گروه دختران پامیرا در شهر اراک از من خواستند یک دورەی داستاننویسی برایشان برگزار کنم در چهار جلسه. میدانستم راه طولانی و سفر تکنفرەی داستان در چهار جلسه که چه عرض کنم، در چهل جلسه هم امکانپذیر نیست. برای همین تصمیم گرفتم در آن چهار جلسه فقط دربارەی «ایدەی داستانی» حرف بزنیم. یعنی همان جرقهی اولیەی هر داستان. چیزهایی که در ادامه میخوانید، نکتههایی است که در این کارگاه مطرح شد. سعی کردم شستهرفته بنویسمشان.
احمد مدقق:
مدتی پیش گروه دختران پامیرا در شهر اراک از من خواستند یک دورەی داستاننویسی برایشان برگزار کنم در چهار جلسه. میدانستم راه طولانی و سفر تکنفرەی داستان در چهار جلسه که چه عرض کنم، در چهل جلسه هم امکانپذیر نیست. برای همین تصمیم گرفتم در آن چهار جلسه فقط دربارەی «ایدەی داستانی» حرف بزنیم. یعنی همان جرقهی اولیەی هر داستان. چیزهایی که در ادامه میخوانید، نکتههایی است که در این کارگاه مطرح شد. سعی کردم شستهرفته بنویسمشان.
😁خودِ خودش است! آخ جون! این همان چیزی است که منتظرش بودم. حتما داستان درخشانی خواهد شد!
🤝شرط میبندم همەی کسانی که ایدهای به ذهنشان رسیده و میخواستند داستانش را بنویسند، این جملهها را بارها با خودشان گفتهاند. تصویری کلی از لحظه یا حس یا اتفاق یا شخصیتی که میخواهند به داستان تبدیلش کنند بیقرارشان کرده اما همین که میخواستند شروع کنند به نوشتن، اوف! هزار تا سوال و اما و اگر به سراغشان میآید: آیا این ایده قابلیت تبدیل شدن به یک داستان درخشان را دارد؟ از کجا شروع کنم؟ آیا مخاطب هم با خواندن داستانم، مثل خودم کیف میکند؟ خلاصه اینکه، ایدهای که به ذهنم رسیده بهاندازەی کافی جذاب است؟
✨ایده چیست؟
نشد! عجله کار شیطان است! البته نظر شخصیام این است که برای داستاننویسی کمی شیطنت و رندی هم لازم است. ولی در کنارش باید صبور باشید. اجازه بدهید بهجای تعریف مستقیم ایده، دو بخش اصلی آن را معرفی کنم تا کاربردیتر باشد.
هر ایدەی داستانی دو بخش ضروری دارد: انسان و یک موقعیت.
انسان: همان شخصیت اصلی داستان شما، یکی از اجزای مهم ایده است. بدون تصور یک انسان نه ایدهای داریم، نه داستانی. فرقی نمیکند کی! احمد و محمود و مریم و زهرا. چاق یا لاغر، شاه یا گدا، دارای قدرتی جادویی و پرشر و شور یا ساکت و آرام مثل پنیر. فرقی نمیکند. ما یک شخصیت داستانی نیاز داریم که ماجراهای داستان را با او پیش ببریم.
موقعیت: دومین بخش ضروری یک ایده، موقعیتی است که انسان (شخصیت داستانی) در آن قرار میگیرد. یعنی شرایط طوری باشد که شخصیت داستانی دچار چالش و مخمصه شود و مجبور باشد حرکتی بزند. ممکن است این چالش ذهنی یا کاملا عملیاتی باشد؛ فرقی نمیکند به هرحال تصور چنین حالتی باعث میشود این سؤال در ذهن ما جرقه بزند: این انسان توی این موقعیت چهکار میکند؟
📝بنابراین یک ایدۀ داستانی در کاربردیترین حالت یک انسان در یک موقعیت است.
🤝شرط میبندم همەی کسانی که ایدهای به ذهنشان رسیده و میخواستند داستانش را بنویسند، این جملهها را بارها با خودشان گفتهاند. تصویری کلی از لحظه یا حس یا اتفاق یا شخصیتی که میخواهند به داستان تبدیلش کنند بیقرارشان کرده اما همین که میخواستند شروع کنند به نوشتن، اوف! هزار تا سوال و اما و اگر به سراغشان میآید: آیا این ایده قابلیت تبدیل شدن به یک داستان درخشان را دارد؟ از کجا شروع کنم؟ آیا مخاطب هم با خواندن داستانم، مثل خودم کیف میکند؟ خلاصه اینکه، ایدهای که به ذهنم رسیده بهاندازەی کافی جذاب است؟
✨ایده چیست؟
نشد! عجله کار شیطان است! البته نظر شخصیام این است که برای داستاننویسی کمی شیطنت و رندی هم لازم است. ولی در کنارش باید صبور باشید. اجازه بدهید بهجای تعریف مستقیم ایده، دو بخش اصلی آن را معرفی کنم تا کاربردیتر باشد.
هر ایدەی داستانی دو بخش ضروری دارد: انسان و یک موقعیت.
انسان: همان شخصیت اصلی داستان شما، یکی از اجزای مهم ایده است. بدون تصور یک انسان نه ایدهای داریم، نه داستانی. فرقی نمیکند کی! احمد و محمود و مریم و زهرا. چاق یا لاغر، شاه یا گدا، دارای قدرتی جادویی و پرشر و شور یا ساکت و آرام مثل پنیر. فرقی نمیکند. ما یک شخصیت داستانی نیاز داریم که ماجراهای داستان را با او پیش ببریم.
موقعیت: دومین بخش ضروری یک ایده، موقعیتی است که انسان (شخصیت داستانی) در آن قرار میگیرد. یعنی شرایط طوری باشد که شخصیت داستانی دچار چالش و مخمصه شود و مجبور باشد حرکتی بزند. ممکن است این چالش ذهنی یا کاملا عملیاتی باشد؛ فرقی نمیکند به هرحال تصور چنین حالتی باعث میشود این سؤال در ذهن ما جرقه بزند: این انسان توی این موقعیت چهکار میکند؟
📝بنابراین یک ایدۀ داستانی در کاربردیترین حالت یک انسان در یک موقعیت است.
✍دو مثال بر اساس انسان در یک موقعیت
برای اینکه بیشتر شیرفهم شویم ماجرا از چه قرار است، دو تا ایده مثال میزنیم. در هر دوی این ایدهها یک انسان وجود دارد که توی موقعیتی افتاده.
۱. سربازی تنها در یک منطقەی جنگی که همەی همرزمهایش را از دست داده.
انسان: یک سرباز
موقعیت: از دست دادن همەی همرزمها
سربازی که در چنین موقعیتی گرفتار شده، بهطور طبیعی دلش میخواهد آنجا را ترک کند. اما احتمالا بهخاطر تعهدی که برای دفاع از مردم و سرزمین و اعتقاداتش دارد تصمیم گرفتن به این سادگی نیست. شاید هم واقعا اعتقاد و تعهدی ندارد و مسئله فقط یک کینەی شخصی باشد. چه میدانم. اصلا فرض کنید نه کینەی شخصی دارد، نه اعتقاد و تعهدی و نه هیچ دلیل دیگری. اما مسئله اینجاست که جای دیگری هم ندارد برگردد. خب بعد چه میشود؟ دیدید که چطور با خیالورزی میشود با ایده بازی کرد و پر و بالش داد و کمکم به یک طرح داستانی تبدیل کرد.
پیرمردی که عینکش را گم کرده و نمیتواند نامههای قدیمی همسر مرحومش را بخواند.
انسان: پیرمردی احتمالا حواسپرت
موقعیت: گم کردن عینک و نیاز به آن برای خواندن نامههای قدیمی
عشق پیرمردها را دستکم نگیرید! بهخصوص اینکه سنشان آنقدری هست که کلی خاطره و تجربه دارند. در یک زندگی بیهیاهو و ساکت در دوران پیری، گم کردن عینک میتواند حادثەی مهمی باشد. حتی اگر گم شدن عینک بهخودیخود مهم نباشد اما دردسری که بعد از آن درست میشود بهاندازەی کافی چالشبرانگیز است. حالا او نمیتواند نامههایی که از همسرش به یادگار مانده بخواند و این ماجرا او را دچار استیصال کرده. من اگر بهجای پیرمرد بودم حتما کاری میکردم. حالا هم بهعنوان یک داستاننویس میتوانیم بهجای آن پیرمرد باشیم. راستی همین لحظه که با خیال خود بازی میکردم ناگهان چیزی به ذهنم رسید. اگر همان لحظهای که پیرمرد از پشت عینک خود میگردد ناگهان صدای همسرش
را از اتاق دیگر بشنود چه میشود؟👀
📍ایده، موضوع داستان نیست!
ایدەی داستانی، شخصیت داستان را در آستانەی یک عمل و یک تصمیم قرار میدهد. اما موضوع یک مرحله قبل از این و مفهومی کلیتر است. معمولا میتوان موضوع را در یک کلمه خلاصه کرد. چیزهایی مثل مرگ، عشق، سفر، حسادت، رفاقت، زناشویی، بیماری یا حتی چیزهای خاصتر مثل یک شهر، یک اتفاق تاریخی (مثلا جنگ جهانی دوم، روز زن و ...) و هزاران مثال دیگر مفاهیم
و رویدادهایی هستند که میتوانند موضوع یک داستان باشند.
🗣ایده با طرح داستان هم فرق دارد!
ایدەی داستانی هستەی اولیەی فکر و ماجرایی است که به ما سمت و سویی بسیار کلی برای خلق داستان میدهد، اما طرح نسبت به ایده از جهت قصهپردازی و سیر داستان شکل کاملتری دارد. طرح دربرگیرندەی اتفاقهای اصلی و چارچوب کلی یک داستان است که بهشکلی منطقی پشت سر هم اتفاق میافتد. برای رسیدن از یک ایده به طرحی کاملتر میتوانیم دائم از خودمان بپرسیم:«بعد چه میشود؟»، از پاسخهایی که به ذهنمان میرسد فهرستی بسازیم و جذابترینهایش را انتخاب کنیم. با پرسش مکرر «بعد چه میشود؟» و یافتن پاسخ، قصه خودبهخود بسط و گسترش پیدا میکند و طرح کاملتری در اختیار داریم.
برای اینکه تصور روشنتری از «طرح داستان» داشته باشید، باید بگویم یک طرح داستانی
معمولا به این سوالها جواب میدهد:
۱. شخصیت اصلی داستان چه ویژگیهایی دارد؟
۲. اصلیترین هدف شخصیت در طول ماجراهای داستان چیست؟ این هدف باید آنقدر مهم باشد که اگر شخصیت به آن نرسد واقعا بیچاره شود.
۳. مانع و رقیب شخصیت اصلی داستان چیست و کیست؟
۴. او برای کنار زدن موانع چه کارهایی میکند و چه نقشههایی میریزد؟
۵. و بالاخره نتیجهاش چه میشود؟
برای اینکه بیشتر شیرفهم شویم ماجرا از چه قرار است، دو تا ایده مثال میزنیم. در هر دوی این ایدهها یک انسان وجود دارد که توی موقعیتی افتاده.
۱. سربازی تنها در یک منطقەی جنگی که همەی همرزمهایش را از دست داده.
انسان: یک سرباز
موقعیت: از دست دادن همەی همرزمها
سربازی که در چنین موقعیتی گرفتار شده، بهطور طبیعی دلش میخواهد آنجا را ترک کند. اما احتمالا بهخاطر تعهدی که برای دفاع از مردم و سرزمین و اعتقاداتش دارد تصمیم گرفتن به این سادگی نیست. شاید هم واقعا اعتقاد و تعهدی ندارد و مسئله فقط یک کینەی شخصی باشد. چه میدانم. اصلا فرض کنید نه کینەی شخصی دارد، نه اعتقاد و تعهدی و نه هیچ دلیل دیگری. اما مسئله اینجاست که جای دیگری هم ندارد برگردد. خب بعد چه میشود؟ دیدید که چطور با خیالورزی میشود با ایده بازی کرد و پر و بالش داد و کمکم به یک طرح داستانی تبدیل کرد.
پیرمردی که عینکش را گم کرده و نمیتواند نامههای قدیمی همسر مرحومش را بخواند.
انسان: پیرمردی احتمالا حواسپرت
موقعیت: گم کردن عینک و نیاز به آن برای خواندن نامههای قدیمی
عشق پیرمردها را دستکم نگیرید! بهخصوص اینکه سنشان آنقدری هست که کلی خاطره و تجربه دارند. در یک زندگی بیهیاهو و ساکت در دوران پیری، گم کردن عینک میتواند حادثەی مهمی باشد. حتی اگر گم شدن عینک بهخودیخود مهم نباشد اما دردسری که بعد از آن درست میشود بهاندازەی کافی چالشبرانگیز است. حالا او نمیتواند نامههایی که از همسرش به یادگار مانده بخواند و این ماجرا او را دچار استیصال کرده. من اگر بهجای پیرمرد بودم حتما کاری میکردم. حالا هم بهعنوان یک داستاننویس میتوانیم بهجای آن پیرمرد باشیم. راستی همین لحظه که با خیال خود بازی میکردم ناگهان چیزی به ذهنم رسید. اگر همان لحظهای که پیرمرد از پشت عینک خود میگردد ناگهان صدای همسرش
را از اتاق دیگر بشنود چه میشود؟👀
📍ایده، موضوع داستان نیست!
ایدەی داستانی، شخصیت داستان را در آستانەی یک عمل و یک تصمیم قرار میدهد. اما موضوع یک مرحله قبل از این و مفهومی کلیتر است. معمولا میتوان موضوع را در یک کلمه خلاصه کرد. چیزهایی مثل مرگ، عشق، سفر، حسادت، رفاقت، زناشویی، بیماری یا حتی چیزهای خاصتر مثل یک شهر، یک اتفاق تاریخی (مثلا جنگ جهانی دوم، روز زن و ...) و هزاران مثال دیگر مفاهیم
و رویدادهایی هستند که میتوانند موضوع یک داستان باشند.
🗣ایده با طرح داستان هم فرق دارد!
ایدەی داستانی هستەی اولیەی فکر و ماجرایی است که به ما سمت و سویی بسیار کلی برای خلق داستان میدهد، اما طرح نسبت به ایده از جهت قصهپردازی و سیر داستان شکل کاملتری دارد. طرح دربرگیرندەی اتفاقهای اصلی و چارچوب کلی یک داستان است که بهشکلی منطقی پشت سر هم اتفاق میافتد. برای رسیدن از یک ایده به طرحی کاملتر میتوانیم دائم از خودمان بپرسیم:«بعد چه میشود؟»، از پاسخهایی که به ذهنمان میرسد فهرستی بسازیم و جذابترینهایش را انتخاب کنیم. با پرسش مکرر «بعد چه میشود؟» و یافتن پاسخ، قصه خودبهخود بسط و گسترش پیدا میکند و طرح کاملتری در اختیار داریم.
برای اینکه تصور روشنتری از «طرح داستان» داشته باشید، باید بگویم یک طرح داستانی
معمولا به این سوالها جواب میدهد:
۱. شخصیت اصلی داستان چه ویژگیهایی دارد؟
۲. اصلیترین هدف شخصیت در طول ماجراهای داستان چیست؟ این هدف باید آنقدر مهم باشد که اگر شخصیت به آن نرسد واقعا بیچاره شود.
۳. مانع و رقیب شخصیت اصلی داستان چیست و کیست؟
۴. او برای کنار زدن موانع چه کارهایی میکند و چه نقشههایی میریزد؟
۵. و بالاخره نتیجهاش چه میشود؟
🧠اینکه ایدهها از کجا میآیند موضوع اصلی این یادداشت نیست و بهنظرم جای آن در کتابهای نویسندگی خلاق و تمرینهایش است، اما برای اینکه خدا و خرما را با هم داشته باشیم چند مورد را فهرست میکنم. بهشرطی که شما هم به این فهرست اضافه کنید. خاطرات و تجربههای زیستەی خودمان بهعنوان مهمترین منبع خاطراتی که از دیگران و اطرافیان میشنویم کتابهایی که چابکتر و تیزتر عمل کند.
💡منابع الهام ایده پایانناپذیرند. حتی میتوانند خوابها یا فکرهایی باشند که گاه و بیگاه سراغتان میآیند. میتوانید در واقعیات دست ببرید و چندین ایده را با هم ترکیب کنید و از دل آنها ایدههای تازهتر به دست بیاورید. نقش
تخیل را دستکم نگیرید و بدانید در نهایت این تخیل شماست که باید ایدههایی را که به ذهنتان رسیده صیقل بدهد و جذابشان کند. ایدهای که به گوش هر کسی برسد، مشتاق شود تمام داستان را بشنود.
🔍راستی شما چه ایدهای را میخواهید داستان کنید؟
#کارگاه_نوشتن
~~~
@inhahome || مجله اینها
💡منابع الهام ایده پایانناپذیرند. حتی میتوانند خوابها یا فکرهایی باشند که گاه و بیگاه سراغتان میآیند. میتوانید در واقعیات دست ببرید و چندین ایده را با هم ترکیب کنید و از دل آنها ایدههای تازهتر به دست بیاورید. نقش
تخیل را دستکم نگیرید و بدانید در نهایت این تخیل شماست که باید ایدههایی را که به ذهنتان رسیده صیقل بدهد و جذابشان کند. ایدهای که به گوش هر کسی برسد، مشتاق شود تمام داستان را بشنود.
🔍راستی شما چه ایدهای را میخواهید داستان کنید؟
#کارگاه_نوشتن
@inhahome || مجله اینها
💠 دوستی با احساسات
📝 معرفی انیمیشن «درونِ بیرون» (1)
مرتضی خاوری:
از نوجوانی همیشه برایم سؤال بود که دقیقاً توی ذهن آدم چه خبر است؟ یا وقتی عصبانی میشویم چه کسی کنترل مغز را به دست میگیرد و در زمان خوشحالی فرمان دست کیست؟ خاطرهها کجا میروند و وقتی بزرگ میشویم درون مغز چه اتفاقی میافتد؟
برای پیدا کردن جواب دقیق این سؤالها، چندین کتاب خواندم که کمی سخت بودند ولی پیت داکتر با «درونِ بیرون» مرا به جوابی ساده و رنگارنگ و خیالانگیز رساند...
✅ معرفی کامل این انیمیشن جذاب را در سایت خانه فرهنگ و ادب اینها بخوان
#معرفی_انیمیشن
___
@Inhahome || مجله اینها
📝 معرفی انیمیشن «درونِ بیرون» (1)
مرتضی خاوری:
از نوجوانی همیشه برایم سؤال بود که دقیقاً توی ذهن آدم چه خبر است؟ یا وقتی عصبانی میشویم چه کسی کنترل مغز را به دست میگیرد و در زمان خوشحالی فرمان دست کیست؟ خاطرهها کجا میروند و وقتی بزرگ میشویم درون مغز چه اتفاقی میافتد؟
برای پیدا کردن جواب دقیق این سؤالها، چندین کتاب خواندم که کمی سخت بودند ولی پیت داکتر با «درونِ بیرون» مرا به جوابی ساده و رنگارنگ و خیالانگیز رساند...
✅ معرفی کامل این انیمیشن جذاب را در سایت خانه فرهنگ و ادب اینها بخوان
#معرفی_انیمیشن
___
@Inhahome || مجله اینها
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗣اینبار نشستهایم پای صحبتهای یک صداپیشه، گوینده و مجری اینهایی. زهرا مومنی، در این گپوگفت با ما درباره چالشها و مشکلاتش در این مسیر حرف زد و از تجربهی شخصیاش گفت.
🎙زهرا بزرگترین چالش یک مجری را استرس عنوان کرد و توضیح داد: اکثر چالشهای یک مجری کنترل استرس، مدیریت جو مراسم یا برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان است. چون مخاطبان ما از خردسال هستند تا میانسال و افراد مسن. بنابراین مجری طوری باید اجرا داشته باشد که هیچکدام از این افراد خسته نشوند و عبور از این چالشها با مهارتهایی مثل کنترل استرس و تکنیکهایی که بتواند همه را فعال نگه دارد، مثل پرسش و پاسخ، قابل حل است. البته بخش عمدهای از اجرا به نظرم برمیگردد به بداههگویی. اینکه یک مجری بتواند خوب صحبت کند و بتواند آسمان و ریسمان به هم ببافد...
📩اگه تو هم به حرفهی مجریگری و حوزه گویندگی علاقمند هستی، این مطلب رو از دست نده و همین حالا شماره پنجم مجله رو سفارش بده.
📍این گفتگو را راضیه سادات حسینی انجام داده. خلاصهای از این گفتوگو را در چند اسلاید در پیج اینها بارگذاری کردهایم. برای دسترسی اینجا کلیک کنید.
🎙زهرا بزرگترین چالش یک مجری را استرس عنوان کرد و توضیح داد: اکثر چالشهای یک مجری کنترل استرس، مدیریت جو مراسم یا برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان است. چون مخاطبان ما از خردسال هستند تا میانسال و افراد مسن. بنابراین مجری طوری باید اجرا داشته باشد که هیچکدام از این افراد خسته نشوند و عبور از این چالشها با مهارتهایی مثل کنترل استرس و تکنیکهایی که بتواند همه را فعال نگه دارد، مثل پرسش و پاسخ، قابل حل است. البته بخش عمدهای از اجرا به نظرم برمیگردد به بداههگویی. اینکه یک مجری بتواند خوب صحبت کند و بتواند آسمان و ریسمان به هم ببافد...
📩اگه تو هم به حرفهی مجریگری و حوزه گویندگی علاقمند هستی، این مطلب رو از دست نده و همین حالا شماره پنجم مجله رو سفارش بده.
📍این گفتگو را راضیه سادات حسینی انجام داده. خلاصهای از این گفتوگو را در چند اسلاید در پیج اینها بارگذاری کردهایم. برای دسترسی اینجا کلیک کنید.