tgoop.com/hilbijer/28270
Last Update:
🔶 اولاد کربلا
https://www.tgoop.com/hilbijerpics/103
〰〰〰
🖊ارشاک رئوف گنبدی
توپال عثمان یا عثمان چلاق، مدتی پس از قتل عام ارامنه گفت : 《کسانی که "زو" میگفتند (ارمنی ها) را پاکسازی کردیم، حالا نوبت کسانی است که "لو" میگویند(کُردها) و آنها را من پاکسازی خواهم کرد.》 "کتاب کووایی میلی یا میلی مجادله/حلیم دمیر"
و اینگونه شد که قتل عام کوچگِری شروع شد. علی شیر و همسرش ظریفه از رهبران کُرد علوی در کوچگِری بودند که علیه ظلم موجود قیام کردند. در نهایت قیام کوچگری به شدت سرکوب شده و سر علی شیر از بدنش جدا شد. در طول قتل عام، هزاران کُرد کشته شده و یا مجبور به کوچ اجباری شدند.
میتوان قیام سیدرضا را در ادامه قیام کوچگری دانست.
اما بخوانید گوشهای از آنچه که بر سیدرضا رهبر کُردهای علوی در مواجهه با آتاترک گذشت.
"اولاد کربلا هستم، اینجا سراپا ظلم و جنایت است"
پیر مرد راست قامت ایستاده بود، در مقابلش رئیس جمهور روی صندلی نشسته و در حال خوردن غذا بود.
رییس جمهور ابرو در هم برده، به او گفت : میدانی که امروز اعدام خواهی شد و اینف فرصتی است برای تو تا خود و فرزندانت را از اعدام برهانی! کافیست ابراز ندامت کرده، به اشتباهاتت اعتراف کنی و از این به بعد مطیع اوامر باشی!
ساعتی قبل حکم اعدام او، دو پسرش و چند نفر دیگر از همراهانش را در دادگاهی نمایشی به وی ابلاغ کرده بودند. نگاهی به رییس جمهور انداخت، سرش را بالا گرفت و گفت: کاری نکرده ام که پشیمان باشم، تمام کاری که کرده ام برای محافظت از جان، مال، ناموس و سرزمینم بوده است. تا حالا هر آنچه شنیده اید از زبان مسئولینتان بوده، حالا از زبان من بشنوید.
رییس جمهور به نشانه رضایت سر تکان میدهد و پیرمرد هر آنچه از بدبختی ملتش و قتل عامهای صورت گرفته میدانست را به او گفت!
رییس جمهور تکه گوشتی را با کارد میبُرد، در دهان میگذارد و رو به پیر مرد میگوید، با این حال از من طلب بخشش کن تا تو را ببخشم!
پیر مرد نگاهی به او انداخت و ادامه داد: مرا با فریب دستگیر کردید و هر بار به من و مردمم قولهایی دادید که همه دروغ بود و واقعیت نداشت، قصد شما از همان اول نابودی مردم و سرزمینمان بوده است و با این کار میخواهی در آخر راه مرا سرافکنده و ذلیل ببینی ولی من هرگز طلب بخشش نخواهم کرد و از آنچه کرده ام پشیمان نخواهم شد!
در این هنگام چشمان رییس جمهور چون گرگ درخشید و رویش سرخ شد از روی صندلی بلند شد و در حالی که از شدت خشم برافروخته شده بود، فریاد زد: ببرید و کارش را تمام کنید!
در حالی که پیرمرد را از داخل قطار سفید رنگی که رییس جمهور در آن قرار داشت به بیرون میبردند، سرش را برگرداند و رو به او گفت :"ما بارها به شما اعتماد کردیم و این اشتباه بزرگی بود! مرا میبرند تا اعدام کنند، این درد بزرگی است برای من، ولی من در مقابل تو سر خم نکردم و آن هم دردی بزرگ باشد برای تو "
پای چوبه دار، آخرین خواسته اش را گفت: "مرا قبل از دو فرزندم اعدام کنید!"
ولی آنها توجه نکردند، دو پسرش را جلوی چشمانش اعدام کردند و او را بالای چوبه دار بردند!
خودش طناب بر گردن انداخت و فریاد زد " اولاد کربلا هستم، اینجا سراپا عیب است و ظلم و جنایت" به صندلی لگدی زد و در میانه زمین و آسمان به پرواز در آمد!
تماشاگران از دیدن این همه جسارت آن پیر مرد در عجب ماندند!
نسیم ملایمی ریش بلندش را چون ساقه های گندم در گندمزار تکان میداد و این پایان مردی از جنس حسین بود که در مقابل یزید زمان ایستاد و سر خم نکرد!
جنازه ها دو روز بالای چوبه دار ماند و سپس در شهر گردانده شد تا عبرتی باشد برای سایرین و بعد جنازه ها سوزانده شده و در مکانی نامعلوم دفن شد!!
داستان سیدرضا درسیم اینگونه بود که پس از سالیان دراز توسط روزنامه ینی شفق ترکیه، جزئیاتش افشا شد.
آتاتورک حکومتش را بر روی استخوانهای بی گناهان بنا نمود. خشت خشت جمهوری مجعول ترکیه از اجساد کُردها، ارمنی ها، رومی ها، یونانی ها و لازها تشکیل شده و این بنای ناموزون را بوجود آورد!
شعارش این بود "چه خوشبخت است کسی که میگوید ترک هستم " و نامی که برای سرزمین آنها که قتل عامشان کرد انتخاب نمود ، ترکیه!! نامی که اوج نژاد پرستی او و حکومتی که به وجود آورد را نشان میدهد!
اخلاف او نیز همچنان راه او را در پیش گرفتهاند و امروز میبینیم اردوغان ادامه بنای این سازه ناموزون را با خشت اجساد کُردها ادامه میدهد.
@Hilbijer
BY HILBIJÊR

Share with your friend now:
tgoop.com/hilbijer/28270