Telegram Web
با هر شوکی در زندگی ام، سرانجام چیزی به دست آوردم، این را نمی توان انکار کرد، آزادتر، معنوی تر، عمیق تر شدم، اما همچنین تنها تر، غیرقابل درک تر، سردتر شدم.


هرمان هسه

@grayart
قبلا وقتی به سرم می‌زد سر‌ از دنیای کسی یا خودم درآورم، به جای اعمال و رفتار او، که در آن‌ها همه چیز مشروط و نسبی است، به خواسته های او توجه نشان می‌دادم. به من بگو چه می‌خواهی تا بگویم چه آدمی هستی.

داستان ملال انگیز/آنتوان چخوف

@grayart
آری خسته‌ام
‏و به نرمی لبخند می‌زنم بر خستگی،
‏که فقط همين است؛
‏در تن آرزويی برای خواب،
‏در روح تمنايی برای نينديشيدن.

فرناندو پسوآ

@grayart
کسی که درد و اندوه مرا نداشته باشد نمی‌تواند به من پند بدهد. همه‌کس به کسی که زیر فشار رنج سنگین، دارد استخوانش خرد می‌شود درس صبر و تحمل میدهد. امّا وقتی خودش صاحب آن درد شد نمی‌تواند صبر و قرارش را از دست ندهد. نه نه نصیحتم نکن. درد من از پند تو بلندآوازتر است.


ویلیام شکسپیر

@grayart
یادشان رفته بود؛
ما برهنه به‌ دنیا می‌آییم
و برهنه از دنیا می‌رویم.!


یرژی کوشینسکی

@grayart
ای نفس بهاری، چرا مرا از خواب بیدار می سازی؟... به نوازشم می نشینی و می گویی: اینک با بارشی از قطرات آسمانی، شبنم را به ارمغان می آورم...
امّا زمان پژمردگی‌ام نزدیک است؛ نزدیک است زمان توفانی که برگ هایم را در هم خواهد شکست. فردا، مسافر از ره خواهد رسید! از ره خواهد رسید کسی که مرا در اوج زیبایی‌ام دیده است! نگاهش در همه دشت های اطراف به جستجویم خواهد پرداخت‌! مرا جستجو خواهد کرد،‌ لیک هرگز مرا نخواهد یافت..

رنج‌های ورتر جوان/ یوهان ولفگانگ گوته

@grayart
John Collier  (1850–1934)
Fire (1900)
آیا در ارتباط با موجود نگون‌بختی که زندگی‌اش با بیماری کُند و علاج ناپذیری ضربه خورده است، به راستی می توانی از اون توقّع داشته باشی که با کمک خنجری ، به رنج و آلام خویش پایان بخشد؟ و آیا دردی که همه ی نیروی وجودش را در هم‌ می بلعد، همزمان شجاعت رهایی یافتن از آن را باز نمی گیرد تا خود را از آن رهایی بخشد؟
در حقیقت، می‌توانی مقایسه ای در همین زمینه در مخالفت با سخنم بیان کنی: "کدام کسی است که دوست نداشته باشد بازوی خود را قطع کند تا آن که زندگی خود را از طریق ترس و تردید، به خطر افکند..؟" نمی دانم چه بگویم.. امّا انسان که نمی تواند‌ پیوسته مقایساتی را بیان بدارد... دیگر کافی است، آری دوست ِ من! گاه شجاعتی شدید و وحشیانه  مرا در بر می‌گیرد؛  آن وقت است که...کاش می دانستم  به کجا باید رفت..‌. آن‌ گاه یقینا به آنجا می‌رفتم...

رنج‌های ورتر جوان/یوهان ولفگانگ گوته

@grayart
هرچه انسان با وضوح بیشتری بشناسد و هوشمندتر باشد درد نیز بیشتر میشود. شخصی که در او نبوغ یافت شود بیش از همه رنج می‌برد.


جهان همچون اراده و تصور
آرتور شوپنهاور


@grayart
مادرم را به یاد نمی‌آورم. یک ساله بودم که مُرد.
هر آنچه که در قابلیت احساس من پراکنده و پابرجاست از کمبود این گرمای مادرانه نشأت می‌گیرد و انتظار بیهوده‌ی بوسه‌ها که آن‌ها را به خاطر نمی‌آورم.
من موجودی مصنوعی‌ام. همواره بر بستر سینه‌ی بیگانگان بیدار شده‌ام و خود را در بیراهه گم کرده‌ام.
اگر از لطافت سهمی نصیب من می‌شد چه انسانی می‌شدم!

دلواپسی
فرناندو پسوا


@grayart
من استاد سخن گفتن در سکوتم در تمام زندگی‌ام با سکوت سخن گفته‌ام و سراسر تراژدی‌های زندگی‌ام را ساکت زیسته‌ام.

I'm a master of speaking silently, all my life I've spoken silently and I've lived through entire tragedies in silence.

Fyodor Dostoyevsky
@grayart
ما کوشیدیم مزه تلخ امید را فراموش کنیم، زیرا که از آغاز مُدام خسته‌ایم.

قطره اشکی در اقیانوس/ مانس اشپربر

@grayart
خوش دارم روراست بگویم: آدم‌ها شیاطین کره‌ی خاکی هستند و حیوانات؛ ارواحِ عذاب دیده‌ی رنج کشیده.


آرتور شوپنهاور

@grayart
«هیچوقت دلتنگ نبوده‌ام. در اتاقی تنها بوده‌ام. هوس خودکشی کرده‌ام. افسرده بوده‌ام. حالم خراب بوده.
خراب‌تر از هر چیزی. اما هرگز این احساسو نداشتم که یه نفر می‌تونه بیاد تو اون اتاق و اوضاعمو روبراه کنه…خوب آره. واسه اینکه بیرون هیچ خبری نیست»


شان پن/ مصاحبه با چارلز بوکوفسکی

@grayart
چیزی که دارم حرفش را می‌زنم، خیلی انفرادی است. ضعف چیزی است که در بدن می‌پوسد. مثل قانقاریا. من از نوجوانی این حال را داشتم. برای همین دائم دلشوره داشتم. چیزی در درونت در حال پوسیدن است و تو دائم احساسش می‌کنی. می‌توانی بفهمی چه جوری است؟

شکار گوسفند وحشی/هاروکی موراکامی

@grayart
هرچه می‌جوییم، راه پیدا نیست
گم شدگانیم، چاره چیست؟
پیداست که ابلیس به صحرامان کشانده است
سرگردانی‌مان از این است.
چه بسیارند آن‌ها، به کجاشان می‌دوانند؟
آوازشان چرا چنین غم‌انگیز است؟
جن بچه‌ای در خاک می‌کنند
یا افسونگری را به حجله می‌برند؟

الکساندر پوشکین

@grayart
رنج کشیدن و اندیشیدن من چقدر می‌تواند مهم باشد؟ حضور من، در این جهان، چند زندگی آرام را می‌آشوبد و معصومیت خوشایند و ناخودآگاه آن‌ها را بر هم می‌زند؟ گرچه بر این باورم که تراژدی من عظیم‌ترین است در تاریخ، عظیم‌تر از سقوط امپراطورها، با وجود این بر بی‌اهمیتی مطلق خود آگاهم.

من کاملا متقاعد شده‌ام که در این عالم هیچ نیستم، با این همه، وجودِ خود را تنها وجود واقعی می‌دانم.  اگر ناچار به انتخاب میان خود و دنیا بودم، دنیا را با همه‌ی روشنایی و قواعدش وامی‌نهادم، بی‌ترسی از به تنهایی خزیدن در پوچی مطلق. اگرچه زندگی برایم شکنجه است، نمی‌توانم از آن بگذرم؛ چراکه به ارزش‌های مطلقی که بتوانم خود را به نام آن‌ها قربانی کنم اعتقادی ندارم.

اگر بخواهم کاملاً صادقانه بگویم، نمی‌دانم چرا زندگی می‌کنم و چرا از زندگی باز نمی‌ایستم.

بر قله های ناامیدی/امیل چوران

@grayart
دغدغه فکری مردم عادی فقط این است که وقت بگذرانند، اما دغدغه کسی که استعدادی دارد این است که از آن استفاده کند.


در باب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور


@grayart
به زعم ما هنرِ نخواندن اهمیت زیادی دارد؛
یعنی نباید صرفاً به این دلیل که در حال حاضر فلان کتاب توجه اکثریتِ عامه را به خود جلب کرده به مطالعه‌ی آن پرداخت. به خاطر داشته باشید : «آن که برای ابلهان می‌نویسد همواره مخاطبِ بسیار می‌یابد.» تنها مدتی محدود و معین را به مطالعه اختصاص بدهید، آن هم مطالعه‌ی اذهانِ بزرگ. عوام فقط دوست دارند آنچه را که چاپِ زیبایی دارد بخوانند و دَری وَری هایِ لوس و احمقانه‌ی کلّه‌پوک‌هایِ بابِ روز را مطبوع‌تر و خوش‌تر از افکارِ اذهانِ بزرگ می‌یابند.

جهان و تأملات فیلسوف/آرتور شوپنهاور

@grayart
تمامِ عمرم دربرابرِ وسوسۀ پایان دادن به زندگی‌ام مقاومت کرده‌ام.

فرانتس کافکا

@grayart
2024/05/12 23:18:50
Back to Top
HTML Embed Code:


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function pop() in /var/www/tgoop/chat.php:243 Stack trace: #0 /var/www/tgoop/route.php(43): include_once() #1 {main} thrown in /var/www/tgoop/chat.php on line 243