Forwarded from Independent🪁
داشتم فکر میکردم چقدر هیجانانگیزه که این رو میفهمم و حتی میتونم توضیح بدم چرا یه سلول در کنار یه سلول سرطانی رفتار متفاوتی داره که یهو یادم اومد زن! ما هفت ساله داریم درسش رو میخونیم.
گاهی احساس میکنم هنوز همون دانشجوی نوپای ترم یک کارشناسیام.
گاهی احساس میکنم هنوز همون دانشجوی نوپای ترم یک کارشناسیام.
Independent🪁
داشتم فکر میکردم چقدر هیجانانگیزه که این رو میفهمم و حتی میتونم توضیح بدم چرا یه سلول در کنار یه سلول سرطانی رفتار متفاوتی داره که یهو یادم اومد زن! ما هفت ساله داریم درسش رو میخونیم. گاهی احساس میکنم هنوز همون دانشجوی نوپای ترم یک کارشناسیام.
من نصف روز وقت گذاشتم درمورد این اصطلاحات پایه بخونم. درمورد تکنولوژیهای sequence based و imaging based. درمورد DNA. برای اینکه دیتا رو خوب بفهمم باید این چیزها رو بلد باشم. دیتایی که شامل gene expression عه شامل ۴ تا پروتکل هست که هرکدوم یه مدل ایراد دارن و ناقص هستن.
Visium
Visium HD
Xenium
MERFISH
Visium
Visium HD
Xenium
MERFISH
گلبو
پنجشنبه اولین روز کاری من در بیمارستانه، کل ویکند و امروز فقط دارم مقاله میخونم. یک سیستمی طراحی کردن که روی دیتاستی با سیمیلیون سلول، از ۱۸ بافت مختلف، با دو مدل پروتکل تصویربرداری مختلف، که شامل ۷۵ درصد سلولهای سرطانی، ۱۲ درصد سالم و بقیهش بیماریهای…
امروز داشتم اسم نویسندههای این پروژه رو میخوندم به فامیلی گودرزی رسیدم. رفتم ببینم کیه! دیدم ایشون لیسانس رو از دانشگاه تهران میگیرن و بعد از پرینستون(پرینستون!) دکترا میگیرن.
الان هم استاد هستن. البته شرکت خودشون رو هم دارن.
اینکه یکی از نخبههای این پروژه ایرانیه بهم احساس غرور داد.
الان هم استاد هستن. البته شرکت خودشون رو هم دارن.
اینکه یکی از نخبههای این پروژه ایرانیه بهم احساس غرور داد.
اگر نمیدونین پرینستون کجاست در این حد بگم آلبرت انیشتن اونجا پروفسور بوده و تحقیقاتش رو اونجا انجام میداده.
ولی من فکر میکنم زندگی همون وقتاییه که شنبه شب، دونفری یه پیتزای ده نفره میگیریم و تا صبح یه سریال رو تموم میکنیم. دمدمای صبح تازه میخوابیم.
به مناسبت کار جدید، برای کسایی که دوستشون دارم هدیه خریدم. یه عینک تقریبن گرونقیمت رو چندوقتی بود زیرنظر داشتم، بلخره تونستم و برای اونی که قشنگ میخنده خریدم. بهش خیلی میآد. برای خواهر و برادرم هم وسیله خریدم، میدم یکی ببره ایران. میمونه خودم. که بوت میخوام.
اعصابم رو به حدی با بعضی از کارهاش خورد میکنه که دوست دارم یه ایمیل بزنم بهش و فقط فحش بدم.
ایمیل جواب نمیده، زنگ جواب نمیده، متینگ میذاره نمیآد، چهل دقیقه تو راهم میرسم میبینم نیومده بعد زنگ میزنم میگه عه! بیا اون کمپس. باید دنبالش عین سگ پاکوتاه بدوام. از اول همین بوده نه که جدید باشه. وا بده مرد خیر سرم دارم تز مینویسم. انقدر اذیت نکن.
انقدر دیر اومد که co advisorم که انقدر ایدههای خوب میده و درست بررسی میکنه، رفت خونه.
همه جا گفتم استادم انسان بسیار خوبیه، مهربونه، با سواده، ولی انقدر پست اجرایی و دانشجو داره و همزمان داره بازنشست هم میشه که نمیتونه درست «استاد راهنما» باشه.