Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🍀🍃
فروغی بسطامی در جست و جوی عشق، همه چیز را فنا می داند و در میدان عشق، توَهم و پندار را پاره می داند و انسان را یاد آن داستانی می اندازد که مریدی به مرادش گفت: 

"ای شیخ، مرا از گل و آب سرشته اند، اما هنوز کمال نیافته ام.
 "شیخ پاسخ داد: هنوز خوب مالش نخورده ای. باید خوب لگد بخوری و مالش یابی تا در خود ذوب و مجذوب شوی و از همه چیز قطع وابستگی کنی."


از کتاب: بازهم عشق / صفحه ۱۰۶

@eshghnirooyebidariii
ابن عربی با نام کامل أبو عبدالله محمد بن علی بن محمد إبن عربی الحاتمی الطائی الأندلسی المرسی الدماشقی 
(زادهٔ ۲۶ ژوئیه ۱۱۶۵ – در اسپانیا
درگذشتهٔ ۱۶ نوامبر ۱۲۴۰ میلادی) در سوریه

ملقب به محیی‌الدین و ابن عربی و سلطان العارفین، و الشیخ الاکبر و امام العارفین و

 دانشور، عارف،  شاعر  و فیلسوف  مسلمان اندلسی بود که در اندیشه اسلامی بسیار تأثیرگذار بود.

از ۸۵۰ اثر منتسب به وی، حدود ۷۰۰ اثر معتبر هستند در حالی که بیش از ۴۰۰ اثر هنوز موجود است.

آموزه‌های جهان‌شناختی وی جهان‌بینی غالب در بسیاری از نقاط جهان اسلام شد.



کتاب فُصوص یا فُصوص‌الحِکَم:

اثر شیخ اکبر ابن عربی از کتب مشهور تصوف و عرفان نظری است. فُصوص جمع واژه «فَص» به معنای نگین است و فصوص‌الحکم نگین‌های حکمت معنا می‌دهد.

این اثر با وجود حجم اندکش، مهم‌ترین اثر ابن عربی است که در اواخر عمرش به رشته تحریر درآمده است. این کتاب ۲۷ فص دارد و هر فص به منزله یک فصل است.

هر فص مشتمل بر حکمت‌هایی است که به یکی از پیامبران نسبت داده شده است.

البته، مقصود ابن عربی از این پیامبران نمونه نوعی است و از مقامات و ویژگی‌های کلی چنین افرادی در گذشته و آینده بحث می‌کند و هدف او بررسی تاریخی افرادی معین به صورت خاص نیست.

وی در مقدمه این کتاب تصریح کرده است که آنچه در این کتاب نگاشته است همان چیزی است که پیامبر اسلام وی را به نگارش آن امر کرده است و فصوص الحکم را در رؤیا به ابن عربی داده است و وی را مأمور کرده است که آن را به اهلش ارائه کند.

این اثر در باب اسرار الهیه تکلّم نموده و از اعاظم کتاب متصوفه و مسلمین است، در اسرار انبیاء و رسل مبیّنه و حقایق ثلاثهٔ وجودیه: خدا، هستی و انسان. و علاقه انسان با هستی و با خالق هستی.

فصوص حکمت الهیه در کلمت آدم، شیث، نوح، ادریس، ابراهیم، اسحاق، اسمعیل، یعقوب، یوسف و هود و هفده پیامبر دیگر؛ و در آن از احدیت گفته است؛ و حکمت آن که خود احدیت ذاتی است، احدیت الهی است، و احدیت ربوبی.

کتاب
فصوص_الحکم
💫💫💫💫

@eshghnirooyebidariii
jamey
hesby reby ..
حسبی ربی

ای ساقی پیمانه

@eshghnirooyebidariii


کعبه دل

خانه کعبه بود در سیر راهم
رمز رستن از حجاب و از گناهم

خانه کعبه بود راز ونیازم
بی تو هرگز نشکفتد گل در نمازم

خانه کعبه بود از سنگ واز گل
بی تو کی باشد نماز از جان واز دل

خانه کعبه بود فکر نمازم
بوی عطر تو مرا باشد نیازم


تجلی عشق
حضرت-پیر-
استاد-عباس-شهریاری-سنگسری


@eshghnirooyebidariii
دعا در شعر مولانا

گر نداری تو دم خوش در دعا
رو دعا میخواه ز اخوان صفا

مولانا
این بیت که در دفتر سوم مثنوی در بخش بیان آنک خطای محبان بهترست از صواب بیگانگان بر محبوب آمده است اشاره دارد بر اینکه گاهی اوقات لازم است از دیگران بخواهیم که ما را دعا کنند.
دعا کردن در حق دیگران یکی از اموریست که میتواند روح ما را آرام کند حتی در بسیاری از حکایات آمده است که بزرگان از یکدیگر درخواست میکردند تا در حق ایشان دعا کنند.

دعا کردن در حق دیگران بیشتر از هر چیزی موجب تزکیه نفس میشود و در روایات آمده است که دعا کننده بیشتر مورد لطف پرودگار قرار میگیرد.

شاید از این جهت است که مولانا در این بیت تاکید کرده است که از دیگران بخواهیم که در حق ما دعا کنند.

دعای پدر و مادر یکی از تاثیرگذارترین دعاهاست و فرزندان باید از والدین خود درخواست دعا نمایند.


@eshghnirooyebidariii
دعا از دیدگاه مولانا این است که انسان با تمام خواسته های بیحد و حصر خویش و خودخواهی ها و تواناییها و تمام اغراضی که در او وجود دارد به این نکته پی ببرد که سرچشمه بی نیازی خداوند است و بدون خواست و مشیت او کاری انجام نمیشود.

به این بیت ناب در مثنوی مولانا توجه کنید که این نکته قدرت خداوند و ضعف انسان با چه ظرافتی اشاره میکند:

چون عنایاتت بود با ما مقیم.
کی بود بیمی از آن دزد لئیم

اینجا دقیقا اعلام میکند که باید لطف خداوند شامل حال انسان باشد تا بتواند از خطرها و آفات در امان بماند.

دعا همواره خواستن چیزی نیست و درخواست برای رسیدن به یک آرزو و حاجت نیست.

مثلا ذکر یا ارحم الراحمین درخواست رحم است برای اتفاقات و حوادثی که در انتظار ماست و ما از آن بیخبریم.

دعا اعلام بندگیست وقتی شما دعا میکنید قبل از هرچیز به وحدانیت الهی اقرار مینمایید که بجز او کسی نمیتواند خواسته شما را برآورده کند.

بعضی از خواسته ها هستند که شما نمیتوانید در میان اطرافیان اعلام کنید و یا به شخص مورد اعتمادتان بگویید ،در اینجاست که مطلب مورد نظرتان را در قالب یک دعا بیان میکنید.

"ای دعا ناگفته از تو مستجاب"

اینجا حتی نیاز به اعلام را هم مولانا مرتفع میسازد و اعلام میکند که خداوند از درون ما و خواسته های ما با خبر است و آنچه که صلاح ماست را برآورده خواهد کرد.

@eshghnirooyebidariii
دعاهای مولانا در غزل 826 دیوان شمس

ای خدا از عاشقان خشنود
باد
عاشقان را عاقبت محمود باد

عاشقان را از جمالت عید باد
جانشان در آتشت چون عود باد

دست کردی دلبرا در خون ما
جان ما زین دست، خون آلود باد

هر که گوید که خلاصش ده ز عشق
آن دعا از آسمان مردود باد

این دعا هم بخشش و تعلیم تست

مفهوم این مصرع در مثنوی مولانا این مفهوم را میرساند که خداوند دعا کردن را به ما آموخته است تا به بهترین لحن و زیباترین گونه او را بخوانیم و درخواست خود را مطرح نماییم

به این مصرع
یاد ده ما را سخن های دقیق
که ترا رحم آورد آن ای رفیق

توجه کنید که همین معنا را میرساند که باید با زیباترین کلمات و جملات خداوند را بخوانیم و دعا کنیم.

زیبایی دعا در روح انسان بسیار تاثیرگذار است وقتی بدانیم که چه باید بگوییم و چه میگوییم توجه و دقت ما بیشتر جلب میشود.

دعا وقتی تاثیرگذار است که ابتدا خودمان به مفهوم آن پی ببریم و آنرا با تمام وجودمان درک و لمس نماییم.

وقتی دعایی را مرتب بر لب برانیم بدون اینکه با آن ارتباط قلبی پیداکنیم طبیعی است که فقط یکسری الفاظ خواهد بود، اما وقتی به محتوای دعا توجه کنیم و آنرا کاملا دریابیم یقینا تاثیر و اجابت آن نیز بهتر خواهد بود.

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

این بیت در غزل شماره 3 دیوان شمس آمده است.
یکی از مسایلی که در دعا به آن توجه شده است دعا در خلوت و یا شب است. یعنی زمانیکه بدور از هیاهو و غوغای روز بخود مشغول میشود و حضور قلب و آرامش روحی دارد.

راز درون را باید پنهانی با پروردگار بزرگ عالم در میان گذارد و با خضوع و خشوع از او درخواست نمود. شاید این بیت بدان معناست که خداوند دعای در خلوت و به دور از ریا و شائبه را اثرگذار میداند.

وقتی به عبارت "چندان دعا کن" بیشتر توجه میکنیم، به این حقیقت میرسیم که برای دعا حد و مرزی وجود ندارد و باید بی حساب دعا و درخواست نماییم تا به هدف اجابت برسد.

دعا باعث آرامش روحی میشود. وقتی به این حقیقت محض توجه کنیم که صدای ما شنونده ای خاص دارد که با دقت و توجه به دعای ما گوش میدهد و درخواست مارا قبول میکند، تا به جایی برسد که از گنبد هفت آسمان در گوشمان ندایی برسد که دعایت را اجابت کرده ایم.

ما بازتاب دعا را مسلما در زندگی خود خواهیم دید.


@eshghnirooyebidariii



نجوا با امام زمان

شوق تو در دل که ماوا می کند
نقطه وحدت مصفا می کند

شوق تو در دل چوخانه می کند
مسلخ عشق را نشانه می کند

دل زشوقت تا که زاری می کند
باغ دل را آبیاری می کند

دل به شوقت هم که نجوا می کند
سرِّعشقت را هویدا می کند

دل که از شوقت مناجات می کند
ذکر حق را در خرابات می کند

شوق تو در دل که آشوب می کند
پیر را در مسیر مجذوب می کند

شوق تو دل را که بی تاب می کند
ریشه های عشق را سیراب می کند

شوق تو در دل چو افسون می کند
عقل را در عشق مجنون می کند

شوق تو عباس توّلی می کند
غیر عشقت را تبرّی می کند...

تجلی عشق
حضرت-پیر-
استاد-عباس-شهریاری-سنگسری

@eshghnirooyebidariii
Bolbole Shouride
Shaahin Pessian
غزل شماره ۳ شیخ عبدالقادر گیلانی

‏ای بلبل شوریده دیوانه تویی یا ما
جویای رخ خوب جانانه تویی یا ما


@eshghnirooyebidariii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در نظام شریعت، انسان با صفات انسانی باقی می ماند، اما در نظام طریقت، انسان هویت انسانی خود را از دست می دهد و دیگر با نیازهای جسمانی و نفسانی کاری نخواهد داشت.

زیرا لذت های جسمانی برای کسانی ارزش دارند که در بند جسم و نفس خود باشند.

در شریعت انسان یک موجود ثابت است، اما کمالات و اعمال نیکش، او را به لذایذ بهشتی می رساند. انسان در بهشت هم باشد باز انسان است و نیازهای انسانی را با خود دارد.

اما در طریقت، نخست انسان حالت یک بذر را دارد و این بذر اگر پرورش یابد. رشد می کند و تا بی نهایت ادامه می یابد. تا جایی که به معشوق خود می رسد.‌

"شریعت، احکام ظاهر است و آداب قالب؛ طریقت باطن است و آداب قلب" 

شریعت سوداگری و تجارت است، طریقت تلاش انسان‌ سالک در جهت رسیدن به معرفت و آگاهی برتر است.

 آگاهی نه از نوع علوم معمولی و رسمی، بلکه از نوع معرفت شهودی. که در آن عالم و معلوم و عاشق و معشوق به هم می رسند و یکی می گردند و این کار جز با نیستی و فنای سالک فراهم نمی آید.

از کتاب: عرفان عملی

@eshghnirooyebidariii

شریعت رود است و حقیقت دریا...

فقها و عالمان در اطراف رود می گردند

و حکیمان از پی مروارید در دریا فرو می روند

و عارفان سوار بر کشتی های نجات


@eshghnirooyebidariii
درویش در این دنیا مهمان است.
تقاضای مهمان بر میزبان جفاست.

مهمان به ادب باشد و منتظر، نه متقاضی ...

نفحات الانس
جامی


@eshghnirooyebidariii
کتاب فیه ما فیه حضرت مولانا

مجموعه سخنانی است که مولانا در مجالس خویش می گفته و مریدان می نوشتند. 
در این کتاب ارزشمند، مولانا از عشق بازهم عشق سخن می گوید و عشق را پیری می داند که بر مسند ارشاد نشسته و افتادگان وادی معرفت را دستگیری می کند. 

پیر، عشق توست نی ریش سپید
دستگیر صد هزاران ناامید

و با دیده شفقت در حاضران می نگرد و از صمیم جان ایشان را فرا می خواند:

"بیا، آخر تا چند بیگانه ای در میان تشویشها و سوداها!؟

فیه مافیه، به زبانی بی تکلف و پیراسته از زیورهای ظاهری، که اغلب حجاب معناست، همان دعوت انبیاء را به اقلیم عشق و عالم امن و سلام تکرار می کند و روش دعوت او نیز همان است که خداوند بر رسولش محمد (ص) نازل فرمود:

"مردمان را به راه پروردگارت فراخوان، از طریق حکمت و معرفت و اندرزهای نیکو و با ایشان به طرز جمیل بحث کن و مناظره کن." 

بدین جهات بخشی از فیه مافیه، در حقیقت درس حکمت الهی است که در آن از جمال آیات قرآن و سخن اولیای پیشین کشف حجاب کرده است.
مولوی در فیه ما فیه می فرماید: 

" خدای را بندگانند که ایشان معشوقند و محبوبند و حق تعالی طالب ایشان است. و هرچه وظیفه عاشقان است او برای ایشان می کند." 

فیه مافیه مجموعه ای از معرفی مقام انسان است که اسطرلاب اسرار خداست. 

و اگر با خود آشنا شود، راز دو عالم را دریابد و عکس جمال بی چون را در آیینه دل خویش مشاهده کند و محب و عاشق شود. و آنگاه محبوب و معشوق حق گردد.

از کتاب: عشق باز هم عشق
صفحه
۱۳۲

@eshghnirooyebidariii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


توشه راه عشق است ....

«حضرت پیر استاد عباس شهریاری سنگسری»

@eshghnirooyebidariii


«آنان که
#عشق نورزیده اند
و رنج نبرده اند،
هرگز سالک راه حقیقت نمی شوند.»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

پس تو هر جفتی که می‌خواهی برو

محو و هم‌شکل و صفات او بشو


نور خواهی مستعد نور شو

دور خواهی خویش‌بین و دور شو


دفتر اول مثنوی مولوی / بخش ۱۵۹

@eshghnirooyebidariii


از دیدگاه عرفا، همۀ تقرب شریعت، بر علم و "ایمان" استوار است و دیدار طریقت، بر "هنر عشق":
به قول جناب حافظ:

طفیل هستی عشقند، آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری

بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش

که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری


طریقت، تلاش انسان سالک در جهت رسیدن به معرفت و آگاهی برتر است.

در طریقت، مانع و حجاب بزرگ، وجود خود سالک است که باید ازمیان برداشته شود:

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی از میان برخیز


از این جاست که صفت اصلی اهل شریعت، نگرانی و ترس از آتش دوزخ است؛ اما عاشق سالک که به دنبال فنای خویشتن است، نه تنها از درد و بلا نمی هراسد، بلکه به پیشواز رنج و بلا رفته و زخم شمشیر معشوق را به قیمت جان می خرد.

ریاضت سالکان با این هدف انجام می پذیرد که گام به گام با مرگ اختیاری، جزء جزء وجود بشری خود را به نابودی بسپارند و سرانجام با فنای مطلق از بشریت به مرحله بقای با حق برسند:

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید!
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

بمیرید بمیرید! وز این مرگ مترسید
کز این خاک برآیید، سماوات بگیرید

بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید

که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید

یکی تیشه بگیرید، پی حفره زندان

چو زندان بشکستید همه شاه و
امیرید



بدین سان عاشق و سالک از غم و رنج استقبال می کند و به تعبیر حافظ :

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کان که شد کشتۀ او نیک سرانجام افتاد


بنابراین در طریقت به مشکلات اعتنا نمی کنیم.

برای رهروان عشق، دوزخ را سرد می نماید و دریا خشک به نظر می رسد.

برای نماز شریعت، وضوی آب، کافی است، اما برای نماز طریقت وضوی خون باید.

طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق

به قول مفتی عشقش درست نیست نماز

حافظ

از کتاب: عرفان عملی صفحات  ۶۹ و ۷۰


@eshghnirooyebidariii

راز ونیاز

امشبی در این مکان بهر نیاز آمده ام
خسته از فعلم وبا سوز و گداز آمده ام

امدم تا که بگویم همه از راز و نیاز
نبود جز تو نیازم به تو باز آمده ام

تا که بگویم به تو از بار گناه
به دعا سوی تو ای بنده نواز آمده ام

تجلی عشق
حضرت-پیر-
استاد-عباس-شهریاری-سنگسری


@eshghnirooyebidariii
هدف انسان از پرداختن به عرفان چیست؟ 

تلاش انسان برای عبور از ظاهر به باطن و از مجاز به حقیقت و از صورت به معنا و از فیزیک به متافیزیک. انسان با هدف تعالی دست به تلاش عرفانی می زند. 

انسان می خواهد از جاه و مال دل برکند و برآگاهی خود بیفزاید و این آگاهی ستون هستی انسان است.

رشد و آگاهی به رفتار و اخلاق و شخصیت انسان رشد می دهد.
مولوی میان جان و آگاهی ارتباط برقرار می کند با این بیان که:

جان نباشد جز خبر در آزمون
هرکه افزون خبر، جانش فزون

از نظر عرفان، آگاهی اساس زندگی است. هرکه آگاهی ندارد مرده است و هر کسی نسبت به آگاهی خود زنده است.

در فاصلۀ میان صفر و بی نهایت، درجه آگاهی اش هرقدر باشد، درجه زندگی اش بیشتر است. 
از اینجاست که وقتی وحی به عنوان یک آگاهی برتر و اعجاز به عنوان قدرت برتر و خلق عظیم، رفتار بسیار بالاتر از رفتارهای عادی می شود و منشأ قدرت و نیکوکاری و اخلاق پسندیده می شود. 

از کتاب: عرفان عملی
 

@eshghnirooyebidariii
دیوان کبیر

دیوان کبیر که به نام شمس سروده شده، قرائنی شفاف و پر جذبه و پهناور از جبین شمس الدین که تمام واژه های آن دارای روح و جنبش است، که گویی واژگان در میدان رقص به پایکوبی و دست افشانی به پا خاسته اند.

در سرتاسر دیوان، موجهای حیات به وفور و فخامت مشهود است، به طوری که عرصه عشقبازی و شور و شیدایی مولانا را به نمایش می گذارد.

مولانا در این کتاب، مستی و رندی و یک لاقبایی شمس را عرصه راز می داند که او چون شناوری است که بدون وابستگی در دریای عشق شنا می کند و در جاده مستی گام بر می دارد. 

چو رازها طلبی در میان مستان رو
که راز را سر سرمست بی حیا گوید


شمس با آهنگی حیات بخش و سحرآمیز، مکنونات ضمیر مولانا را به رقص آورده و میوه دل او را به ثمر رسانده است. به طوری که او چون رعد می خروشد.

مولانا اسرار عالم را قرائت کرده و تا آنجا که می توانسته در حیطۀ کلام مولانا بگنجد، در دیوانش تقریر کرد و میراث گران سنگی به تاریخ بشریت هدیه کرد.

مولوی دیالوگ و گفتمان طبیعت را بیرون از صورت و لفظ و محاورات انسانی بیان می دارد و رازآلود بودن هستی را در جای جای دیوانش به رخ می کشد.

دیوان شمس دریای خروشانی است که موج می زند و می توفد و درهم می ریزد، می چرخد و می رقصاند و انسان صاحب ذوق را از دام خاکی زمین بر می کند و او را چرخ زنان، تا اوج آسمان، می برد و به گردش و چرخش وا می دارد. 
خود او نیز چون گردبادی لطیف، به همه چیز و همه کس شور و حال می بخشد و آن چنان شور و مستی از خود نشان می دهد که باده را مستی می بخشد و قالبها را هستی.

باده از ما مست شد نی ما ازو
قالب از ما هست شد نی ما از او


از کتاب : عشق بازهم عشق / صفحه ۱۳۹
Audio
Turkish_sufi_music
از نغمه هاى قونيه

نواى نى حرم مولانا

آهنگ سماع

@eshghnirooyebidariii
2024/06/14 11:49:18
Back to Top
HTML Embed Code: